امام علی(ع) در کلامی، خلیفه دوم و دوران حکومتش را چنین توصیف می‌کند: «ابوبکر با نصب عمر به خلافت، این مقام را در فضایى خشن قرار داد و به کسى منتقل کرد که کلامش درشت، همراهى با او دشوار، لغزش‌هایش فراوان، و معذرت‌خواهیش زیاد بود. بودن با حکومت او کسى را می‌ماند که بر شتر چموش سوار است، که اگر مهارش را بکشد بینی‌اش زخم شود، و اگر رهایش کند خود و راکب را به هلاکت اندازد! به خدا قسم امت در زمان او دچار اشتباه و ناآرامى، و تلوّن مزاج و انحراف از راه خدا شدند».[1]
اما تمام این انتقادات به این معنا نبود که امام از کمک کردن و مشاوره دادن پرهیز کند. درباره علت این همکاری می‌توان گفت: با تمام انتقاداتی که بر خلفای سه‌گانه وارد است، اما واقعیت آن بود که آنان در ابتدای شکل‌گیری جامعه اسلامی، حکومت مسلمانان را در اختیار داشتند و بسیاری از تصمیمات آنان به عموم جامعه اسلامی برگشت ‌کرده و حتی در بقای اصل اسلام نیز تأثیرگذار بود؛ لذا امام علی(ع) به حسب وظیفه شرعی و دینی خود مشورت‌ها و کمک‌هایی ارائه می‌کرد تا برخی ضررها از جامعه اسلامی دور شده و نفع بیشتری به مسلمانان برسد؛ لذا چنین مشورت‌هایی بیشتر برای اصل اسلام و جامعه اسلامی بوده، نه برای منفعت شخصی خلفا.

 

منبع: اسلام کوئست


پی نوشت ها

[1]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، خطبه 3،ص 48، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *