مقدمه
یکی از عادتهای دیرینه علمای اسلام، مبارزه با بدعتهای بهوجود آمده در جامعه اسلامی است. از این رو از صدر اسلام تاکنون چه بسیار کتابهایی در رد افراد بدعتگذار و ضال نگاشته شده است. در این میان بیش از دو قرن و نیم است که وهابیان در جهان اسلام فتنهای را شعلهور کردهاند که ظاهرش دعوت به اصلاح و دوری از مظاهر شرک است و باطنش تفرقهافکنی و ایجاد اختلاف میان مذاهب اسلامیاست. از این رو اقدامات این فرقه با اعتراضات فراوانی مواجه شده است و بسیاری از علمای اسلام از مذاهب مختلف به مقابله با افکار و عقاید آنان پرداختهاند که بررسی آنان مقالهای جداگانه میطلبد. اما در این میان از مهمترین نقادان مسلک محمد بن عبدالوهاب، شیخ سلیمان برادر وی است که بهعلت تاثیرگذاری بیبدیل آن عدهای از وهابیان به انکار این کتاب پرداخته و شبهاتی را علیه وی و کتابش مطرح کردهاند که در این نوشتار به بررسی آن میپردازیم.
سلیمان بنعبدالوهاب کیست؟[1]
سلیمان بنعبدالوهاب تمیمی نجدی برادر تنی[2] شیخ محمد است که از دانش بالاتری نسبت به وی برخوردار بود.[3] او فقیه حنبلی و از قضات و علمای معتدل نجد است که در عیینه به دنیا آمد. او به همراه پدر در سال 1139ق روانه حریملاء شد[4] و در همانجا به تحصیل علم نزد پدر و دیگر علمای نجد پرداخت[5] و پس از وفات پدر قاضی آن شهر گردید.[6]
اولین اقدام شیخ سلیمان در مقابله با افکار انحرافی برادرش به سال 1165ق، زمانیکه در حریملاء قاضی بود، بازمیگردد. طبق منابع دست اول وهابیت، شیخ سلیمان سبب شد تا اهالی حریملاء عهد خود را با محمد بنعبدالوهاب نقض و محمد بنعبدالله بنمبارک، امیر شهر، را اخراج کنند. در این زمان بود که شیخ محمد بهطور جدی از برادر خویش احساس خطر کرد و به نامهنگاری و مقابله جدی با او پرداخت.[7]
اقدام بعدی شیخ سلیمان که در کتب تاریخی وهابیت به ثبت رسیده است، ارسال کتاب و ردیه علیه برادرش برای اهالی عیینه به واسطه سلیمان بنخویطر در سال 1167ق است. سلیمان بنخویطر پس از ورود مخفیانه به عیینه به دستور شیخ سلیمان آغاز به انتشار ردیه میکند که باعث تزلزل و ایجاد شک و شبهه در میان مردم میشود که محمد بنعبدالوهاب دستور قتل او را صادر میکند.[8]
و لکن به نظر میرسد که آغاز مخالفت شیخ سلیمان با برادرش شیخ محمد به سال 1153ق (زمان مرگ پدر)[9] و حتی به دوران قبل از آن باز میگردد؛[10] زیرا محمد بنعبدالوهاب قبل از مرگ پدر بسیار کمرنگ و پس از وفات پدر به صورت جدی شروع به دعوت مردم به عقاید خویش کرد.
زمانیکه شیخ سلیمان از ناحیه برادرش برای امت اسلام احساس خطر کرد، به مقابله با او پرداخت. ایشان با نوشتن رسالهای بر رد افکار برادرش مخالفت شدید خود را بر علیه افکار انحرافی محمد بنعبدالوهاب اعلام کرد.
کتاب شیخ سلیمان و مخالفت او اثر زیادی در میان مردم داشت؛ بهطوریکه به گفته ابنغنام و ابنبشر در عقاید مردم عیینه تزلزل ایجاد کرد.[11] لذا علمای وهابی برای جلوگیری از آثار آن، از آن زمان تاکنون درصدد توجیه عقاید و کتاب سلیمان و کم رنگ جلوه دادن مخالفت او برآمدهاند.
شیخ سلیمان پس از سقوط حریملاء به دست وهابیان در سال 1168ق[12] به سدیر رفت،[13] و تا سال 1190ق در آنجا ماند.[14] سلیمان بعد از گسترش یافتن دامنه دعوت شیخ محمد به مرکز نجد، با اکراه به درعیه آمد و به اجبار حدود هیجده سال در آنجا ماند.[15] از این رو اين شایعه که او از عقايدش دست برداشت،[16] صحیح نيست و او تا لحظه مرگ بر عقايد خود ثابت قدم بود [17] و فقط نسبت برادری او با شیخ، او را از قتل نجات داد.[18] او سرانجام در هفدهم ماه رجب سال 1208ق، دو سال پس از مرگ برادرش شیخ محمد، در درعیه درگذشت. [19]
بدین ترتیب کتاب الصواعق الإلهیّة في الرد علی الوهابیّة اولین[20] کتاب در رد دیدگاههای محمد بنعبدالوهاب، و از قویترین ردیهها علیه وهابیت است. [21] این کتاب با عناوین دیگری مانند فصل الخطاب في الرد علی محمد بنعبدالوهاب و… نیز ثبت شده است که در ذیل بهطور مفصل بدانها اشاره میشود.
بررسی کتاب «الصواعق»
1 – نام کتاب
کتاب الصواعق همانگونه که از ابتدای آن هویداست،[22] در اصل نامهای از سلیمان بنعبدالوهاب به حسن بنعیدان، یکی از طرفداران محمد بنعبدالوهاب، است که سلیمان علت نگارش این نامه را درخواستهای مکرر حسن بنعیدان از او برمیشمرد. سلیمان برای نامه خویش عنوانی ذکر نکرده است و همانطور که در ذیل اشاره خواهد شد، بعدها دیگران این نام را بر کتاب نهادهاند.
برخی نام آن را الصواعق الإلهیّة في الرد علی الوهابیّة[23] و برخی دیگر فصل الخطاب في الرد علی محمد بنعبدالوهاب[24] ذکر کردهاند؛ گرچه برخی نامهای دیگری نیز برای این کتاب از جمله حجة فصل الخطاب من کتاب رب الأرباب و حدیث رسول الملک الوهاب و کلام أولی الألباب في إبطال مذهب محمد بنعبدالوهاب،[25] و الرد على من كفر المسلمين بسبب النذر لغير الله و الاستغاثة بغيره[26] را نیز بیان کردهاند، ولی این دو عنوان شایع نیست.
این تعدد عنوان باعث شده است که برخی[27] گمان کنند سلیمان کتابهای متعدد دارد که به نظر میرسد این دیدگاه اشتباه باشد؛ زیرا اولاً، هیچ منبع معتبری دو کتاب برای سلیمان ذکر نکردهاست و همه از وجود یک کتاب ردیه نام میبرند. ثانیاً، برخی از نویسندگان صریحاً گفتهاند که نام اصلی کتاب فصل الخطاب است و بعدها ناشر کتاب آن را به الصواعق الإلهیّة تغییر داده است.[28] ثالثاً، دلیل دیگر نامه بودن آن است؛ زیرا غالباً نامه عنوان خاصی ندارد، علی الخصوص زمانیکه مخاطب شخص معین باشد؛ از این رو نسخه خطی این نامه در ابتدای امر با عنوان فصل الخطاب في الرد علی محمد بن عبدالوهاب مشهور میشود که برخی از نویسندگان بهطور جزم و یا ظن بدان تمایل پیدا کردهاند؛ مانند ابنحمید در السحب الوابلة،[29] بسام در علماء نجد،[30] الشبل در تحقیق تاریخ فاخوری،[31] عبداللطیف در دعاوی المناوئین[32] و مشهور بنحسن در كتب حذر منها العلماء،[33] ولیکن در سالهای بعد که مخالفان وهابیت درصدد ترویج و تکثیر ردود علیه وهابیت برمیآیند، آن را الصواعق الإلهیّة مینامند.[34]
الصواعق الإلهیّة چند نوبت به چاپ رسیده است. انتشارات نخبة الاخبار اولین بار در بومبای هند در سال 1306ق، بار دوم در مصر- قاهره درسال 1343ق انتشارات الفتوح الأدبیّه و التهذیب و سومین بار که گویا شایعترین چاپ این کتاب نیز میباشد، در سال 1397ق انتشارات اشیق آن به چاپ رساند. کتاب چاپهای متعددی داشته است؛ از جمله در قاهره، دار الانسان، 1406ق؛ بیروت، دار ذو الفقار، 1998م؛ دمشق، دار غار حراء، 1420ق؛ تهران، دار الهدایه، 1379ش؛ تهران، لجنة التحقیق، 1420ق.
ناظم حسین اکبر در سال 1386ش نیز این کتاب را به زبان اردو در بوستان کتاب قم به چاپ رسانده است.
شایان ذکر است که سلیمان بنعبدالوهاب کتاب خود را فصلبندی نکرده است، اما بعدها مصححان مختلف کتاب هر کدام به سلیقه خود آن را فصلبندی کردهاند. از اینرو فصلبندی کتاب در چاپهای مختلف یکسان نیست.
2 – اهمیت کتاب
کتاب الصواعق از جهاتی دارای اهمیت است که به برخی از آنها اشاره میشود:
1 – اولین ردیه: کتاب سلیمان اولین کتابی است که علیه محمد بنعبدالوهاب نگاشته شده و در میان مردم اثر بسیاری گذاشته است. [35]
2 – جایگاه خانوادگی سلیمان: سلیمان بنعبدالوهاب برادر محمد بنعبدالوهاب پیشوای فرقه وهابیت، با برادرش زندگی کرده بود و از خلق و خو، مرام، افکار، عقاید او و دیگر ویژگیهای او آگاهی بیشتری داشت. این امر اهمیت کتاب را دو چندان میکند.
3 – جایگاه علمی سلیمان: او قاضی حریملاء و یکی از علمای حنابله و مخالف صوفیه[36] بود و با این زاویه به نقد اندیشههای برادر پرداخت. در واقع کتاب سلیمان نوعی نقد درون حنبلی و در بردارنده سخنان ابنتیمیه و ابنقیم در رد برادرش است. این موضوع بدان اهمیت بخشیده است.
4 – محتوای کتاب: این کتاب شامل مباحث مهم و مورد ابتلای آن روزگار مانند مسئله تکفیر، توسل و شفاعت است و شاخصه تمامی این مباحث، اتقان دلایل آن است.
5 – جایگاه اجتماعی کتاب: این کتاب در میان مردم آن روزگار و حتی در نسلهای آینده بسیار اثرگذار بوده است. بهطور مثال ابنغنام و ابنبشر هر دو به اثر عجیب این کتاب اشاره کرده و گفتهاند که این کتاب باعث تزلزل و تشکیک در عقاید مردم عیینه شد، تا جاییکه محمد بنعبدالوهاب برای جبران آن کتابی نوشت.[37] از دیگر نویسندگان وهابی که به تأثیر گذار بودن کتاب اشاره کرده است، مشهور بنحسن آلسلمان مینویسد:
برای این کتاب اثر بازدارندگی بسیاری بود؛ زیرا به خاطر این کتاب اهل حریملاء از پاسخ مثبت به دعوت شیخ روی گرداندند و حتی کار بدینجا ختم نگردید و آثارش به اهل عیینه نیز رسید. پس ایجاد شک کرد و برخی از اهل علم در صدق و صحت مدعای این دعوت شک کردند.[38]
عصام العماد که چندی پیش از مذهب وهابیت به شیعه گرویده، معتقد است کتاب سلیمان بهترین دارو برای مقابله با وهابیت است و سبب نجاتش از عقاید وهابیت کتاب الصواعق شیخ سلیمان بوده است. او همچنین بیان میدارد که بیش از دویست سال است که دولت سعودی از مطالعه این کتاب جلوگیری میکند و مطالعه آن را حرام میداند[39] که این امر حکایت از اثر گذاری بیبدیل این کتاب دارد.[40]
3 – ویژگیهای مهم کتاب
کتاب سلیمان ویژگیهای خاصی دارد که آن را از دیگر نقود متمایز ساخته است که در ذیل به برخی از ویژگیهای این کتاب اشاره مینماییم:
۱ – ساختار و چینش منطقی بحث: مثلاً او در ابتدا با آیات و روایات، حجیت قطعیِ اجماع و اتقاق امت را ثابت میکند و سپس در موارد مختلف به اثبات میرساند که برادرش از اجماع خارج شده و خلاف نظر بزرگان سخن گفته و مردم را به گمراهی کشانده است؛
۲ – استناد به آیات، احادیث صحیح نبوی، کلام بزرگان اهلسنّت علی الخصوص ابنتیمیه و ابنقیم، زیرا محمد بنعبدالوهاب خود را تابع آن دو میدانسته و معتقد بود که سخنان و عقایدش همان عقاید ابنتیمیه و ابنقیم است؛
۳ – وارد کردن اشکال بر محمد بنعبدالوهاب در فهم الفاظ آیات، روایات و کلام بزرگان و اثبات عدم معرفت او به اسلوب کلام و فهم الفاظ و تحریف سخنان آنان؛
۴ – نقل و بررسی ده روایات مختلف از صحیحین و رد عقاید محمد بنعبدالوهاب مبنی بر شرک مسلمانان و جواز تکفیر آنان؛
۵ – بیان 52 حدیث در اوصاف مسلمین و اثبات اسلام مسلمانان به صرف گفتن شهادتین.
4 – محورهای اساسی کتاب
مطالب اين كتاب عمدتاً بر نقد ديدگاههاي محمّد بنعبدالوهاب، دعوت به وحدت مسلمانان و جلوگيري از تكفير طرفداران فرقههاي ديگر اسلامي است. برخي از مهمترين مباحث مطرحشده در كتاب عبارتاند از: دوري كردن از تكفير مسلمانان، عدم كفر خوارج، اهل رده، قدريه، معتزله، مرجئه، جهميه، اعتقاد سلف در عدم كفر فرق اسلامي، اجتماع ايمان و كفر و نفاق در مسلمانان، ارتباط احكام شرعي به ظاهر مسلمان نه باطن او، ادله عدم جواز تكفير مسلمانان، سخن ابنقيم درباره وصف مشركين، سخن پيامبر مكرم اسلام در وصف مسلمانان و … .
شیخ سلیمان در ابتدای کتاب با استناد به حدیث «لایزال أمر هذه الأمّة مستقیماً حتّی تقوم السّاعة»[41] و امثال آن حجیت اجماع و عدم تخلف از آن را ثابت میکند و معتقد است امت بر شرعیت توسل و شفاعت و مسائل مربوط به قبور اجماع دارد، پس امت در این زمینه خطا نکرده است و مخالفان اجماع باید در تفکر خود بازنگری جدی کنند.
شیخ سلیمان در واقع با بیان این اصل به صورت کنایه به برادرش محمد بنعبدالوهاب و طرفدارانش فهمانده که پیامبر(ص) تصریح کرده که امر این امت تا روز قیامت بر صراط مستقیم خواهد بود و هیچ انحراف بزرگی در فهم اسلام از سوی علمای اسلام پدیدار نخواهد شد، تا کسانی چون محمد بنعبدالوهابی بخواهند آن را مستقیم سازند و به امت اسلامی دوباره اسلام و توحید را بیاموزند. او با این اصل مسلمانان را به وحدت و عدم تکفیر دیگر فرقهها و شخصیتها دعوت کرده است.
اشکالات وارده بر کتاب و پاسخ به آنها
برخی از نویسندگان وهابی پس از آنکه نقش علمی و اثرگذار کتاب سلیمان بنعبدالوهاب را در بیداری امت اسلامی بهویژه طرف داران وهابیت مشاهده کردند که با استدلال و منطق و با تکیه بر قرآن و سنت، پایههای فکری برادرش محمد بنعبدالوهاب را باطل ساخته است، در دهههای اخیر تلاش کردهاند نسبت این کتاب را به سلیمان مخدوش سازند و یا بگویند او در ابتدا با برادرش مخالفت میکرد، ولی به مرور زمان دست از مخالفت برداشته است. از اینرو سعی شده است برخی از مهمترین شبهات آنان مطرح و پاسخی علمی بدانها ارائه شود.
اشکال اول: عدم ذکر نام سلیمان در فهرست منتقدان محمد بنعبدالوهاب
اولین شبههای که آنان مطرح میکنند، عدم ذکر نام سلیمان در فهرست کسانی است که علیه محمد بن عبدالوهاب کتاب نوشته یا با او مخالفت کردهاند، حتی آنان مدعی شدهاند ابنغنام که نامههای مبادله شده میان مخالفین و محمد بنعبدالوهاب را جمع آوری میکرده نیز به آن اشاره نکرده است.[42]
پاسخ
یکی از حربههای وهابیت کتمان واقعیات تاریخی است. ازاین رو، نیز سعی کردیم برای اثبات وجود کتاب و اثبات مخالفت شیخ سلیمان با برادرش، از منابع دست اول وهابیت و چهرههای سرشناس آنان مانند شخص محمد بنعبدالوهاب بهره بجوییم. لذا در ابتدا به نقل قول محمد بنعبدالوهاب و سپس دیگر بزرگان آنان میپردازیم.
محمد بنعبدالوهاب،[43] پیشوای فرقه وهابیت، خود اولین کسی است که به این نزاع و کتاب اشاره کرده و در رد سخنان برادرش شیخ سلیمان کتاب مفید المستفید في کفر تارک التوحید را نوشته است. او با مشاهده تزلزل مردم در عقاید خویش بهسبب کتاب سلیمان، کتاب مذکور را تالیف کرده و برای اهالی عیینه فرستاد.[44] این واکنش شیخ محمد خود تأییدی بر این نکته است که سلیمان کتاب الصواعق را نوشته است. از سوی دیگر او در کتابش شیخ سلیمان را با تعابیری همچون ملحد[45] و دشمن دین[46] خطاب میکند که همگی گواه بر نزاع میان آن دو است.
دومین شخصیت مهم وهابیت ابنغنام[47] است. او کهنترین و متقدمترین نویسنده تاریخ موجود در باب جنبش وهابیت بهحساب میآید که بهدليل ثبت دقيق مراحل پيشرفت و توسعه وهابيت و نقل وقايعى كه خود او شاهد آنها بوده، بسيار اهميت دارد و بدين لحاظ، بيشتر نويسندگانى كه در مورد تاريخ معاصر جزيرة العرب تحقيق كردهاند، از کتاب او استفاده و به آن استناد نمودهاند. ابنغنام، شیخ سلیمان را یکی از مخالفان محمد بنعبدالوهاب برمیشمرد و درباره حوادث سال 1165ق بیان میکند که سلیمان به مخالفت با برادرش پرداخت و در میان مردم تزلزل ایجاد کرد، تا حدی که باعث سرپیچی اهالی حریملاء گردید.[48] او همچنین به صراحت به وجود این کتاب در وقایع سال1167ق اشاره کرده است. او میگوید:
سال 1167ق زمان کشته شدن سلیمان بنخویطر است. او حامل کتابی بود که سلیمان بنعبدالوهاب برای اهالی عیینه نوشته و در آن شبهات، سخنان منحرف و کلمات سست و بیپایهای را بیان کرده بود. سلیمان بنعبدالوهاب به سلیمان بنخویطر امر کرده بود که کتاب را در محافل و خانهها بخواند. این کتاب در دل مردم عیینه شبهات مضری پدید آورد… بعد از مدتی محمد بن عبدالوهاب از احوال سلیمان بن خویطر آگاه شد و دستور قتل او را صادر کرد. سپس سلیمان بنعبدالوهاب پیوسته از طریق کسانی که وارد شهر عیینه میشدند، شبهاتی را با نامه برای اهالی عیینه می فرستاد و او در این کار تمام کوشش خود را بهکار میگرفت.[49]
عثمانبن بشر[50] یکی دیگر از مهمترین و متقدمترین تاریخنگاران وهابی است که بعد از تاریخ ابن غنام مهمترین منبع تاریخ نجد بهشمار میآید. او نیز بعد از اشاره به ایجاد تزلزل در میان اهالی حریملاء در سال 1165ق،[51] در وقایع سال 1167ق به وجود این کتاب و کتابی که محمد بنعبدالوهاب در رد کتاب سلیمان نگاشته، اشاره کرده است. ابنبشر نیز سبب نگارش کتاب مفید المستفید محمد بنعبدالوهاب را مقابله با سخنان سلیمان بنعبدالوهاب در عیینه برمیشمرد. او میگوید:
در این سال سلیمان بنخویطر کشته شد و سبب آن ورود مخفیانهاش به حریملا بود. او کتاب سلیمان بنعبدالوهاب را با خود داشت که سلیمان آن را برای اهل عیینه نوشته بود. کتاب حاوی شبهاتی برای مردم در دینشان بود و پس از آگاهی محمد بنعبدالوهاب از ورود سلیمان بنخویطر به عیینه و کارهای او، دستور قتل او را صادر کرد و محمد بنعبدالوهاب پس از کشته شدن سلیمان بنخویطر برای اهل عیینه نامهای طولانی در رد مطالبی که سلیمان مطرح کرده بود، فرستاد.[52]
یکی دیگر از افرادی که به این نزاع اشاره کرده است، عبدالرحمن بن عبداللطيف بنعبدالله آلالشيخ[53] محقق کتاب عنوان المجد است. او میگوید:
سلیمان برادر تنی محمد بنعبدالوهاب است. او در ابتدای دعوت شیخ محمد، به سبب حسد و دشمنی و ظلم مخالف برادرش و معارض دعوت توحیدی محمد بن عبدالوهاب بوده است. سلیمان کتابی در رد دعوت توحیدی برادرش نگاشت که بعدها دشمنان توحید بر آن اسم گذاشتند و آن را الصواعق الإلهیّة في الرد علی الوهابیّة نامیدند.[54]
از دیگر تاریخنگاران معاصر سلیمان بنعبدالوهاب و برادرش ابنلعبون[55] است. دیدگاه ابن لعبون از آن جهت که خود در آن دوره میزیسته و نظارهگر این وقایع بوده، حائز اهمیت است. او میگوید:
در سال 1190ق اهل زلفی و منیخ به نزد محمد بنعبدالوهاب و عبدالعزیز آمدند؛ در حالیکه سلیمان نیز با آنان بود. محمد بنعبدالوهاب و عبدالعزیز ورود سلیمان را مقدم داشتند؛ و در حالیکه سلیمان اکراه داشت او را مجبور به زندگی در درعیه کردند، تا اینکه در درعیه درگذشت.[56]
از دیگر مورخانی که به نزاع بین این دو برادر اشاره کردهاند، میتوان به عبدالله بنعبدالرحمن بن صالح آلبسام[57] در کتاب علماء نجد في خلال ثمانیة قرون اشاره کرد. او که تنها نگارنده شرح حال سلیمان بنعبدالوهاب به طور مستقل است، میگوید:«شیخ سلیمان مخالف برادرش و مخالف دعوتش بود و علیه او ردیه نگاشت و او در زمان حکومت حمد بنسعود در حریملاء قاضی بود».[58]
شيخ محمد بن عبدالله بنحمید نجدي،[59] نویسنده کتاب السحب الوابلة على ضرائح الحنابلة، یکی دیگر از کسانی است که بهشدت با محمد بنعبدالوهاب به مخالفت برخاسته و به نزاع او و برادرش اشاره کرده است. او در ذیل شرح حال عبدالوهاب پدر محمد بنعبدالوهاب، پس از آنکه به نزاع بین پسر و پدر اشاره میکند، میگوید:
همچنین پسرش سلیمان برادر شیخ محمد مخالف دعوت او بود و ردیهای بسیار زیبا از آیات و آثار علیه شیخ محمد نگاشت؛ زیرا شیخ محمد جز کلام قرآن و سخنان ابنتیمیه و ابنقیم کلام عالم دیگری را قبول نداشت و کلام آن دو را مانند نصی میدانست که قابل تاویل نیست.[60]
از سویی بسیاری دیگر از علمای وهابی و غیر وهابی نیز مانند عبدالله العثیمین،[61] عبد العزيز محمد بنعلي العبداللطيف،[62] الشبل،[63] مسعود الندوی،[64] ابی عبیده مشهور بنحسن آلسلمان،[65] علوی بناحمد الحداد،[66] زینی دحلان،[67] عمر کحاله،[68] خالد بنمحمد الفرج،[69] عباس محمود العقاد،[70] منیر العجلانی،[71] و غیره[72] به وجود این نزاع و این کتاب اشاره کردهاند که همگی به وضوح دلالت دارند سلیمان بنعبدالوهاب یکی از متقدمترین مخالفان برادرش بود که بهشدت به مخالفت با او برخاست و ردیهای قوی علیه او نگاشت.
اشکال دوم: نفی وجود کتاب الصواعق
دومین شبهه آنان این است که مورخان وجود کتاب الصواعق را نفی کردهاند. آنان میگویند کسانیکه به نگارش تاریخ وهابیت اهتمام داشتهاند، وجود این کتاب را نفی میکنند و علت شیوع این کتاب را تنفر مردم از وهابیت دانستهاند و منشأ این تنفر این بود که برادرش آن را نگاشته بود.[73]
پاسخ
پاسخ این شبهه از نقل اقوال علما و مورخان وهابی و غیر وهابی در پاسخ اشکال اول به طور کامل هویدا گردید. علاوه بر آن همانگونه که در ابتدای مقاله تحت عنوان نام کتاب بیان شد، برخی از نویسندگان نام کتاب مذکور را فصل الخطاب في الرد علی محمد بنعبدالوهاب دانسته یا بدان تمایل یافتهاند و همچنین برخی نامهای دیگری نیز برای این کتاب بیان کردهاند که همگی به وجود قطعی این کتاب اشاره دارند.[74]
پس با توجه به گزارشهای تاریخی و اقوال علما درباره کتاب سلیمان علیه برادرش آشکار میشود که خود مورخان وجود این کتاب را تأیید کردهاند و سخنی که درباره علت شیوع این کتاب و منشأ تنفر مردم بیان شده، کذب محض است.
اشکال سوم: عدم شیوع عنوان وهابیت در ابتدای دعوت
سومین شبهه مطرحشده، در نامگذاری کتاب به الصواعق الإلهیّة في الرد علی الوهابیّة است. آنان ادعا میکنند کلمه وهابیت در عنوان کتاب قرار دارد؛ در حالیکه در آن زمان محمد بنعبدالوهاب و پیروانش به این نام شناخته نمیشدند، بلکه بعدها به این نام معروف گشتند.[75]
پاسخ
بیشک تردید در اصل کتاب به دلیل معروف نبودن آن به نام وهابیت نیز ناتمام است؛ زیرا اولاً، معروف نبودن نام وهابیت در آن عصر دلیل بر این نیست که این کتاب پس از سلیمان نوشته شده باشد. روشن است که هر نام و عنوانی در آغاز پیدایش معروف نیست و به مرور زمان شناخته میشود؛ از این رو نام وهابیت در آغاز مطرح شده و سلیمان آن را بر گروه برادرش اطلاق کرده است و سپس به مرور زمان و در عصر بعدی معروف شده است؛ گرچه وجود برخی از مستندات همچون تعبیر برخی از شاعران معاصر آن زمان به وهابیت،[76] حاکی از معروفیت این عنوان در همان زمان دارد.
ثانیاً، این کتاب در اصل نامهای از ناحیه سلیمان بنعبدالوهاب به حسن بنعیدان است و همانگونه که در بالا بدان اشاره شد، پر واضح است که نامه غالباً بدون عنوان است و هیچ بُعدی ندارد که بعدها با استفاده از متن نامه و معروف شدن پیروان محمد بنعبدالوهاب به نام وهابیت، این نام گذاشته شده باشد؛ همانطوریکه برخی اشاره کردهاند که دیگران این نام را بر کتاب گذاشتهاند.[77]
ثالثاً، این شبهه بر فرض صحت، در مورد یکی از دو نام کتاب صدق میکند، اما درباره نام دیگر کتاب که همان فصل الخطاب في الرد علی محمد بنعبدالوهاب است و کلمه وهابیت در عنوانش نیامده است، ناتمام است.
اشکال چهارم: ضعیف بودن سند کتاب
اشکال چهارم آنان به سند کتاب باز میگردد و بیان میدارند این کتاب سندش ضعیف است و جز از طرف مخالفان به دست ما نرسیده است.[78]
پاسخ
پاسخ این شبهه نیز با توجه به پاسخهای سؤالات پیشین آشکار میگردد که سند این کتاب علیرغم ادعای برخی از وهابیان بسیار قوی است و حتی میتوان ادعای تواتر آن را کرد؛ زیرا کثرت ناقلان کتاب که بسیاری از آنان از وهابیان متعصب میباشند، همگی دال بر صحت سند این کتاب است که در مباحث گذشته بدان اشاره شد.
اشکال پنجم: بازگشت سلیمان از مخالفت خویش
آخرین شبهه و به عبارتی مهمترین شبهه آنان بازگشت سلیمان از مخالفت خویش است. آنان مدعی هستند گرچه سلیمان در ابتدای امر کتاب الصواعق را در رد برادرش نگاشت، و لیکن در پایان عمر خویش از کرده خود پشیمان گشت و به درعیه بازگشت و کنار برادرش به زندگی خویش ادامه داد، بدون اینکه مخالفتی با او کند.[79]
پاسخ
در پاسخ به این شبهه باید گفت که زنده ماندن سلیمان بعد از ورود به درعیه و هیجده سال زندگی در آنجا و سپس مردن به مرگ طبیعی هیچیک قابلیت اثبات بازگشت او از مرامش را ندارد؛ زیرا با وجود کثرت گزارشهای تاریخی مبنی بر مخالفت سلیمان با برادرش و نوشتن ردیهای علیه او، برای رجوع او نیاز به دلیل محکمی داریم.
برخی از وهابیان معتقدند که سلیمان توبهنامهای مبنی بر رجوع از سخنان خویش نوشته است که عبداللطیف بنعبدالرحمن نویسنده کتاب مصباح الظلام بدان اشاره نموده است،[80] ولی این ادعا پذیرفتنی نیست؛ زیرا اولاً، سند این توبهنامه ضعیف است و جز از طرف مخالفان ذکر نشده است؛ درحالیکه وجود اصل کتاب، هم از ناحیه موافقان و هم از ناحیه مخالفان ثابت شده است. ثانیاً، هیچیک از هم عصران او به وجود این توبهنامه اشاره نکردهاند. ثالثاً، اگر وجود این توبهنامه صحت داشت، مخالفان در انتشار آن کوتاهی نمیکردند، اما در بررسی اشکالات کمتر کسانی را مییابیم که به این توبهنامه استناد کرده باشد. رابعاً، بسام، نویسنده کتاب علماء نجد که تنها نگارنده زندگینامهای مستقل برای سلیمان است، نیز انتساب این توبهنامه را نمیپذیرد. او بعد از اشاره به سخن عبداللطیف مبنی بر رجوع سلیمان بیان میدارد که این سخن نادرست و نسخهای که در دست او است، با نسخه عبداللطیف مخالف است و مربوط به سال 1312ق بعد از وفات سلیمان به قلم محمد بنعبدالله بنسلیمان عیاف است، مینویسد:
نسبت این نامه به سلیمان صحیح نیست، اما علت نسبت دادن این نامه به سلیمان یا بهجهت حسن ظن به او و دوری فرزندان صالحش از سب و دشنام است یا برای ساکت کردن مخالفان دعوت است؛ زیرا آنها میگفتند که نزدیکترین فرد به صاحب دعوت که برادرش باشد، با او مخالف است.[81]
بسام در ادامه دلایل خود را مبنی بر عدم رجوع شیخ سلیمان از عقایدش اینگونه بیان میکند:
1 – او همزمان و همراه با علمای معاصرش به مبارزه با دعوت سلفی پرداخت و احدی بازگشت او از اعتقادش را ندید.
2 – او در درعیه ساکن نشد، مگر از روی اکراه؛ همانگونه که ابنلعبون در تاریخ مخطوطش بدان اشاره کرده است که هم عصرسلیمان بود.
3 – نشاطی از او در دعوت سلفی دیده نشد و حق در این است که اگر او از کرده خویش رجوع کرده بود، نباید فقط به همین یک رساله اکتفا میکرد.
4 – من از نامهای از تویجری، احمد و محمد دو پسر عثمان بنشبانه اطلاع یافتم که جوابی از این سه نفر به نامه سلیمان بود، و لکن دلالت میکرد که این نامه بعد از وفات شیخ محمد نگاشته شده است؛ در حالیکه سلیمان فقط دو سال بعد از برادر زنده بود؛ زیرا بسیار بعید است که او هیجده سال در درعیه در زمان حیات برادرش درباره عقیده اولش سکوت کند و بعد از وفات او، عقیده خود را بر رجوع و موافقت با برادرش آشکار سازد و شاید علت نوشتن این نامه در جواب همان علتی باشد که در بالا برای نسبت دادن آن نامه به سلیمان برشمردیم.[82]
همچنین عبدالعزيز محمد بن علي العبداللطيف، نویسنده کتاب دعاوی المناوئین، نیز با اشاره به عقیده بسام در عدم رجوع شیخ سلیمان از عقایدش، آن را ترجیح میدهد و بیان میکند که بعید بهنظر میرسد شیخ سلیمان از عقایدش بازگشته باشد؛ زیرا عبدالرحمن بنحسن پدر عبداللطیف، صاحب کتاب مصباح الظلام، در مطالبی که از او نقل شده است مانند انتساب شبهه عدم عارض شدن شرک بر این امت از ناحیه شیخ سلیمان[83] و موارد دیگر،[84] هیچ سخنی از توبه کردن شیخ سلیمان به میان نیاورده است. از سوی دیگر عبداللطیف بنعبدالرحمن نیز به گفته خودش، در اثنای نوشتن کتاب مصباح الظلام بر رجوع شیخ سلیمان آگاهی پیدا کرده است. از اینرو بعید به نظر میرسد که توبه سلیمان بر مجدد ثانی عبدالرحمن بنحسن و پسرش مخفی مانده و عبداللطیف بر این مطلب بعد از مدتی آگاهی یافته باشد.[85]
نتیجهگیری
از مجموع مطالبی که از مورخان و علمای وهابیت بیان شد، کاملاً هویدا گردید که شیخ سلیمان از ابتدای حرکت برادرش شیخ محمد، به مخالفت با او پرداخت و هیچگونه شک و شبههای در انتساب کتاب الصواعق به شیخ سلیمان نمیتوان ایجاد کرد. همچنین واضح گردید که سلیمان برای نامه خویش هیچ عنوانی ذکر نکرده و کتاب بعدها از ناحیه دیگران بدین نام مشهور گردیده است. از سوی دیگر با توجه به اعتقاد شیخ سلیمان مبنی بر عصمت این امت و عدم عروض شرک بر مسلمانان تا روز قیامت و سخنان و استدلالات عالمان وهابی، آشکار گردید که سلیمان بن عبدالوهاب با وجود سکونت در درعیه تا لحظه آخر بر عقاید خویش ثابت قدم بود و هیچگاه در عقاید خود دچار شک و شبههای نشد و مطرح کردن توبه سلیمان تنها شایعهای برای خدشهدار نشدن جایگاه اجتماعی محمد بنعبدالوهاب در میان مردم بوده است. همچنین در نهایت بهدلیل قوت و اتقان مطالب این کتاب و اثر بازدارندگی آن پیشنهاد میگردد در مقالهای جداگانه به صورت تحلیلی به روش سلیمان در مقابله با برادرش در این کتاب پرداخته شود.
منابع
1 – إحتساب الشيخ محمد بنعبدالوهاب: مرفت بنتكامل بنعبدالله أسرة، ریاض: دارالوطن، بیتا.2 – الإسلام في القرن العشرین حاضره و مستقبله: عباس محمود العقاد، مصر: نهضة مصر، بیتا.3 – الأعلام: خیر الدین زرکلي، بیروت: دار العلم للملایین، چاپ پنجم، بیتا.4 – ایضاح المکنون في الذیل علی کشف الظنون عن أسامي الکتب و الفنون: اسماعیل باشا بغدادی، تحقیق و تصحیح: رفعت بیگله آکلیسی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بیتا.5 – بحوث و تعليقات في تاريخ المملکة العربيّة السعوديّة: عبدالله صالح العثيمين، رياض: مکتبة التوبة، چاپ دوم، 1411ق.6 – پيام بهارستان: «محمد بنعبدالوهاب، محمد حياة السندی، و روششناسی اصحاب حديث»، مايکل کوک، ترجمه: محمدحسين رفيعی، دوره2، س2، ش6، زمستان 1388ش.7 – تاريخ ابن عيسی منقول من کتاب خزانة التواريخ النجديّة: جمع و ترتيب: عبدالله بنعبدالرحمن بنآلبسام، ریاض: دار العاصمة، چاپ اول، 1419ق.8 – تاريخ ابن لعبون منقول من کتاب خزانة التواريخ النجديّة، جمع و ترتيب: عبدالله بنعبدالرحمن بنآلبسام، ریاض: دار العاصمة، چاپ اول، 1419ق.9 – تاريخ آل سعود: ناصر السعيد، بيروت: مطبعة الاتحاد، بیتا.10 – تاریخ البلاد العربیّة السعودیّة: منیر العجلانی، ریاض: دار الشبل، چاپ دوم، 1413ق.11 – تاریخ الدولة السعودیّة حتّی الربع الأوّل من القرن العشرین: احمد درویش، جده: دار الشروق، بیتا. 12 – تاريخ الفاخوري، محمد بنعمر فاخوري، تحقيق و تعليق: عبدالله بنيوسف الشبل، رياض: الأمانة العامة للاحتفال بمرور مائة عام علی تأسيس المملکة العربية السعودية، 1419ق.13 – تاريخ نجد من خلال کتاب الدرر السنيّة في الأجوبة النجديّة: سليمان بنصالح خراشي، بيروت : الدار العربية الموسوعات، چاپ اول، 1427ق.14 – تاريخ نجد، محمود شکري آلوسي، تحقيق: محمد بهجة الاثري، قاهره: مکتبة مدبولي، بیتا.15 – تراجم لمتاخری الحنابلة: سلیمان بن عبدالرحمن بن عیدان، تحقیق: بکر بن عبدالله ابو زید، عربستان: دار ابن جوزی، چاپ اول، 1420ق.16 – تصحیح خطا تاریخي حول الوهابیّة: محمد بن سعد الشویعر، مدینة منورة: الجامعة الاسلامیة، چاپ سوم، 1419ق.17 – التوسل بالنبي9 و جهلة الوهابیون: أبي حامد بن مرزوق، ترکیه: مکتبة ایشیق، 1396ق.18 – الحقائق الإسلاميّة في الرد على المزاعم الوهابيّة: حاج مالك بن الشيخ داود، ترکیه: مكتبة الحقيقة، 1407ق.19 – الخبر و العیان في تاریخ نجد: خالد بن محمد الفرج، تحقیق: عبدالرحمن بن عبدالله الشقیر، ریاض: فهرسة مکتبة الملک فهد الوطنیة اثناء النشر، چاپ اول، 1421ق.20 – خلاصة الکلام في بيان امراء بلد الحرام: أحمد بنزيني دحلان، مصر: مطبعة الخيرية، 1305ق.21 – داعية و ليس نبيّاً: حسن بن فرحان مالکي، اردن: دارالرازی، چاپ اول، 1425ق.22 – دايرة المعارف جهان نوين اسلام: ايمن الياسينی، مدخل ابنعبدالوهاب، ويراستار: جان ل. اسپوزيتو، ترجمه و تحقيق: حسن طارمی راد، محمد دشتی، مهدی دشتی، تهران: نشر کتاب مرجع ـ نشر كنگره، 1388ش.23 – الدرر السنیّة في الأجوبة النجدیّة: عبدالرحمن بنمحمد بنقاسم عاصمی نجدی، ریاض: دار القاسم، چاپ ششم، 1417ق.24 – دعاوی المناوئين لدعوة الشيخ محمد بنعبدالوهاب عرض ونقض: عبدالعزيز بن محمد بن علي عبداللطيف، رياض: دارطيبة، 1409ق.25 – الدعوة الوهابيّة وأثرها في الفکر الإسلامي الحديث: محمد کامل ظاهر، بيروت : دارالسلام، چاپ اول، 1414ق.26 – الرد علی الوهابیّة في القرن التاسع عشر: حمادي الردیسي، بیروت: دارالطلیعة، بیتا.27 – روضة الأفکار و الأفهام لمرتاد حال الإمام: حسين بن غنام، تحقیق: ناصرالدين اسد، بيروت ـ قاهره: دارالشروق، چاپ چهارم، 1415ق.28 – السحب الوابلة علی ضرائح الحنابلة: ابنحميد نجدي حنبلي، رياض: مكتبة الإمام احمد، چاپ اول، 1989م.29 – السلفیة الوهابیّة أفکارها الأساسیّة و جذورها التاریخیّة: حسن بنعلی السقاف، بیروت: دار الإمام الرواس، بیتا.30 – السلفية بين أهل السنّة والإماميّة: سيد محمد كثيري، بيروت: الغدیر، چاپ اول، 1418ق.31 – الشيخ محمد بنعبد الوهاب عقيدته السلفيّة و دعوته الإصلاحيّة و ثناء العلماء عليه، أحمد آل أبو طامي، تصحیح: عبد العزيز بن عبد الله الباز، مدینه، مطبوعات الجامعة الاسلامیة، بیتا.32 – الشيخ محمد بن عبدالوهاب المجدد المفتری عليه: أحمد آل بوطامي آل بن علي، الإمارات المتحدة العربيّة: دارالفتح الشارقة، چاپ اول، 1415ق.33 – صحیح البخاري: محمد بن اسماعیل بخاری، بیروت: دار الفکر، 1410ق.34 – الصواعق الإلهیّة في الرد علی الوهابیّة: سلیمان بن عبدالوهاب، تحقیق: السراوی، بیروت: دار ذوالفقار، چاپ اول، 1998م.35 – علماء الحنابلة: بکر بن ابو عبدالله زید، عربستان: دار ابن جوزی، چاپ اول، 1422ق.36 – علماء نجد خلال ثمانية قرون: عبدالله آلبسام، رياض: دار العاصمة ، چاپ دوم، 1419ق.37 – عنوان المجد في تاريخ النجد، عثمان بن عبدالله بن بشر، تحقيق وتعليق: عبدالرحمن بن عبداللطيف آل الشيخ، رياض: مطبوعات دارالملک عبدالعزيز، چاپ چهارم، 1402ق.38 – فتح الباري شرح صحیح البخاري: ابن حجر عسقلانی، بیروت: دار المعرفة، چاپ دوم، بیتا.39 – الفجر الصادق: جمیل صدقی زهاوی، ترکیه: مکتبة اشیق، 1984م.40 – کتب حذر منها العلماء: ابی عبیده مشهور بنحسن آلسلیمان، ریاض: دار الصمیعی، چاپ سوم، 1426ق.41 – کشف الإرتیاب في أتباع محمد بنعبد الوهاب: سید محسن امین، تحقیق: حسن امین، قم: مکتبة الحرمین، بیتا.42 – لمع الشهاب في سيرة محمد بنعبدالوهاب: حسن بن جمال بن احمد ريکی، تحقيق: احمد ابوحاکمه، بيروت: مطابع بيبلوس الحديثة، چاپ اول، 1967م.43 – مجلة البحوث الإسلامیّة:«شیخ سلیمان بن عبدالوهاب المفتری علیه، محمد بن سعد الشویعر»، ش60 .44 – مجلّة العرب: «سحب الوابلة»، حمد الجاسر ، ج9 و 10، س12، 1978م.45 – مجلّه سراج منیر: «نگاهی به زندگی بنیانگذار وهابیت»، محمد علی موحدی پور، ص131، ش2، تابستان 1390ش.46 – محمد بنعبدالوهاب مصلح مظلوم ومفتری عليه: مسعود ندوي، ترجمه و تعليق: عبدالعليم عبدالعظيم بستري، رياض: وزرات الشؤون الإسلامية والأوقاف والدعوة والإرشاد ـ فهرسة مکتبة الملک فهد الوطنية اثناء النشر، 1420ق.47 – مخالفة الوهابيّة للقرآن والسنّة: عمر عبد السلام، بيروت: دار الهداية، چاپ اول، 1416ق.48 – مشاهير علماء نجد وغيرهم: عبدالرحمن بن عبداللطيف آل الشيخ، تحقيق وتعليق: باشراف داراليمامة للبحث والترجمة والنشر ، بیجا، چاپ دوم، 1394ق.49 – مصباح الأنام و جلاء الظلام في رد شبه البدعي النجدي التي أضلّ بها العوام: علوی بن أحمد حداد، مصر: مطبعة العامرة الشرفیة، 1325ق.50 – مصباح الظلام في الرد علی من کذب الشیخ الإمام و نسبه إلی تکفیر أهل الإیمان و الإسلام: عبداللطیف بنعبدالرحمن بنحسن، بمبئی: مطبعة المصطفویة، بیتا.51 – معجم المطبوعات العربیّة: الیان سرکیس، قم: مکتبة آیت الله العظمی المرعشي نجفي، 1410ق.52 – معجم المؤلفين: عمر كحالة، بيروت: مكتبة المثنى ـ دار إحياء التراث العربي، بیتا.53 – مؤلفات الشیخ الإمام محمد بنعبدالوهاب: محمد بنعبدالوهاب، تصحیح: عبدالعزیز بنعبدالرحمن السعید، احمد کحیل، لبیب السعید، ریاض: جامعة الإمام محمد بنسعود الإسلامیّة، 1398ق.54 – نقد الشيخ محمد بنعبدالوهاب من الداخل: عصام يحيی علي العماد، قم: الاجتهاد، چاپ اول، 1429ق.55 – نقض فتاوی الوهابیّة: محمد حسن کاشف الغطاء، تحقیق: سید غیاث الطعمه، قم: مؤسسة آل البيت: لإحياء التراث، چاپ اول، 1416ق.56 – هذي هي الوهابیّة: محمد جواد مغنیه، تحقیق: سامی الغریری، مؤسسة دار الکتاب الاسلامي، چاپ اول، 1427ق.57 – الوهابیّة فکراً و ممارسة: محمد عوض الخطیب، المعراج للطباعة و النشر و التوزیع، بیتا، بیجا.58 – الوهابیّة في صورتها الحقیقیّة: صائب عبدالحمید، بیروت: الغدیر، 1415ق. 59 – وهابيگری: حامد الگار، ترجمه: احمد نمايي، مشهد: بنياد پژوهشهای اسلامی، چاپ دوم، 1387ش.
منبع: نشریه سراج منیر
پی نوشت ها
[1]. الشیخ سلیمان بنعبدالوهاب بن سلیمان بن علي بن محمد بن احمد بن راشد بن برید بن مشرف بن عمر بن معضاد بن ریس بن زاخر بن محمد بن علوي بن وهیب الوهیبي التمیمي (علماء نجد، ج2، ص350).
[2]. عنوان المجد، ج1، ص71، پاورقی؛ علماء نجد، ج2، ص350؛ داعية و ليس نبيّاً، ص128. شایان ذکر است که در کتب تاریخی وهابیت مشخص نشده است که کدامیک از دیگری بزرگتر بوده است؛ گرچه برخی شیخ سلیمان را بهجهت عهدهدار شدن منصب قضاوت بعد از پدر بزرگتر میشمرند.
[3]. داعية و ليس نبيّاً، ص128.
[4]. ر.ک: روضة الأفکار والأفهام، ص83؛ عنوان المجد، ج1، ص37؛ علماء نجد، ج1، ص134.
[5]. علماء نجد، ج2، ص350؛ داعية و ليس نبياً، ص128.
[6]. علماء نجد، ج2، ص350؛ تاریخ الفاخوری، ص156؛ محمد بنعبدالوهاب مصلح مظلوم و مفتری علیه، ص61؛ داعية و ليس نبيّاً، ص128؛ احتساب الشیخ محمد بنعبدالوهاب، ص88.
[7]. عنوان المجد، ج1، ص 65؛ روضة الأفکار و الأفهام، ص106.
[8]. عنوان المجد، ج1، ص 68، روضة الأفکار و الأفهام، ص108.
[9]. عنوان المجد، ج1، ص 37؛ روضة الأفکار و الأفهام، ص83؛ مشاهیر علماء نجد، ص23؛ تاریخ نجد، ص108.
[10]. زیرا اختلاف دو برادر بر سر عقاید بود و محمد بنعبدالوهاب پیش از این عقاید خود را آشکار ساخته بود و پدر و برخی از استادانش با او مخالفت کرده بودند؛ بهطوریکه پدرش از همان ابتدا با او مخالفت میکرد و از طرز تفکر او هراسان بود، حتی استادان او درگفتار و کردارش ضلالت و گمراهی را میديدند و او را بسیار نکوهش میكردند و مردم را از او برحذر میداشتند. لذا به هیچ وجه بعید نیست که اختلاف آنها به قبل از وفات پدر نیز باز گردد (برای آگاهی بیشتر ر.ک: خلاصة الکلام، ص229-230؛ السحب الوابلة، ص275).
[11]. روضة الأفکار و الأفهام، ص108؛ عنوان المجد، ج1، ص68.
[12]. همان، ص 70؛ روضة الأفکار و الأفهام، ص110.
[13]. روضة الأفکار و الأفهام، ص109؛ عنوان المجد، ج1، ص71 .
[14]. روضة الأفکار و الأفهام، ص145؛ تاریخ ابن لعبون، ص185؛ عنوان المجد، ج1، ص128؛ علماء نجد، ج2، ص352.
[15]. تاریخ ابن لعبون، ص185؛ داعية و ليس نبيّاً، ص128.
[16]. روضة الأفکار و الأفهام، ص145
[17]. علماء نجد، ج2، ص353؛ داعية و ليس نبيّاً، ص128.
[18]. علماء نجد، ج2، ص353؛ داعية و ليس نبياً، ص128.
[19]. علماء نجد، ج2، ص350؛ تاريخ ابن لعبون، ص204؛ تاریخ ابن عیسی، ص86؛ تراجم لمتاخری الحنابلة، ص156؛ علماء الحنابلة، 414؛برخی تاریخ وفات او را سال 1210ق دانستهاند. الأعلام، ج3، ص130.
[20]. نقض فتاوی الوهابیّة، ص67؛ نقد الشیخ محمد عبدالوهاب من الداخل، ص16.
[21]. دعاوی المناوئين، ص40ـ41.
[22]. الصواعق الإلهیّة، ص31.
[23]. اکثر کتابها از این نام یاد کردهاند.
[24]. السحب الوابلة، ص275؛ علماء نجد، ج2، ص353؛ تاریخ الفاخوری، ص156؛ دعاوی المناوئین، ص40؛ كتب حذر منها العلماء، ص270-271.
[25]. نسخه خطی این اثر در کتابخانه احقاف حضرموت موجود است (دعاوی المناوئین، ص41؛ كتب حذر منها العلماء، ص270). برخی منبع نسخه خطی مذکور را کتابخانه برلین ذکر کردهاند (تاریخ البلاد العربیّة السعودیّة، ص315-316).
[26]. نسخه خطی مذکور در کتابخانه الازهریه بغداد موجود است(دعاوی المناوئین، ص41؛ كتب حذر منها العلماء، ص270-271).
[27]. برای نمونه ر.ک: تاریخ البلاد العربیّة السعودیّة، ص315-316.
[28]. علماء نجد، ج2، ص353؛ تاریخ الفاخوري، ص156.
[29]. السحب الوابلة، ص275.
[30]. علماء نجد، ج2، ص353.
[31]. تاریخ الفاخوری، ص156.
[32]. دعاوی المناوئین، ص40.
[33]. كتب حذر منها العلماء، ص270-271.
[34]. عنوان المجد، ج1، ص71،پاورقی؛ علماء نجد، ج2، ص353؛ دعاوی المناوئین، ص40؛ تاریخ الفاخوري، ص156.
[35]. نقض فتاوی الوهابیّة، ص67؛ نقد الشیخ محمد عبدالوهاب من الداخل، ص16.
[36]. همان.
[37]. روضة الأفکار و الأفهام، ص108؛ عنوان المجد، ج1، ص68.
[38]. كتب حذر منها العلماء، ج1، ص271.
[39]. نقد الشیخ محمد بن عبدالوهاب من الداخل، ص15-19.
[40] . یاد آوری میکنیم مجله سراج منیر با دکتر عصام گفتگویی انجام داده است که در همین شماره مجله آن را میتوانید مطالعه کنید.
[41]. صحیح بخاري، ج 8، ص 149؛ فتح الباري، ج13، ص250.
[42]. تصحیح خطأ تاریخی حول الوهابیّة، ص 99؛ مجلة البحوث الإسلامیّة،«الشیخ سلیمان بنعبدالوهاب المفتری علیه»، ش 60. شایان ذکر است که کتابی با عنوان دفع الارتیاب عن الشیخ محمد بنعبدالوهاب به قلم العوین و مقدمه کتاب البیان و الإشهار به قلم صالح الفوزان در توجیه مخالفت او نگاشته شده است که بهعلت برخی محدودیتها، دسترسی به این دو کتاب امکان نداشت.
[43]. برای اطلاعات بیشترر.ک: مجله سراج منیر، «نگاهی به زندگی بنیانگذار وهابیت»، ش2، تابستان 1390ش، ص131.
[44]. روضة الأفکار و الأفهام، ص360؛ عنوان المجد، ج1، ص68.
[45]. مؤلفات الشیخ محمد بنعبدالوهاب، مفید المستفید بکفر تارک التوحید، ص295-297.
[46]. همان، ص286.
[47]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: مجله سراج منیر، «بررسی کتاب تاریخ نجد نوشته حسین بنغنام»، ش2، تابستان 1390ش، ص254.
[48]. روضة الأفکار و الأفهام، ص106.
[49]. روضة الافکار و الافهام، ص108.
[50]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک:علماء نجد، ج5، ص115-126.
[51]. عنوان المجد، ج1، ص65.
[52]. همان، ص68.
[53]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: علماء نجد، ج3، ص83-87.
[54]. عنوان المجد ، ج1، ص71.
[55]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک:علماء نجد، ج2، ص108-112.
[56]. تاريخ ابن لعبون، ص185.
[57]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک:علماء نجد، ج1، ص81-122.
[58]. همان، ج2، ص351.
[59]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: علماء نجد، ج6، ص189-204.
[60]. السحب الوابلة، ص275.
[61].ر.ک: بحوث و تعلیقات، ص21.
[62]. ر.ک: دعاوی المناوئین، 40-41.
[63]. ر.ک: تاریخ الفاخوری، ص156.
[64]. ر.ک: محمد بنعبدالوهاب مصلح مظلوم و مفتری علیه، ص61.
[65]. ر.ک: كتب حذر منها العلماء، ج1، ص271.
[66]. ر.ک: مصباح الانام، ص11.
[67]. ر.ک: خلاصة الکلام، ص229.
[68]. ر.ک: معجم المؤلفین، ج4، ص269.
[69] . ر.ک: الخبر و العیان، ص170.
[70]. ر.ک: الإسلام في القرن العشرین، ص72.
[71]. ر.ک: تاریخ البلاد العربیّة السعودیّة، ص244-316.
[72]. ر.ک: تاریخ الدولة السعودیّة، ص27؛ احتساب الشیخ محمد بنعبدالوهاب، ص88؛ الفجر الصادق، ص17؛ کشف الإرتیاب، ص11؛ نقض فتاوی الوهابیّة، ص65؛ التوسل بالنبي9 و جهلة الوهابیون، ص1؛ هذي هي الوهابیّة، ص239؛ الحقائق الإسلامیّة في الرد علی المزاعم الوهابیّة، ص11؛ مخالفة الوهابيّة للقرآن والسنّة، ص38؛ السلفیة بین أهل السنّة و الإمامیّة، ص341؛ السلفیّة و الوهابیّة، ص143؛ الوهابیّة في صورتها الحقیقیّة، ص84؛ الرد علی الوهابیّة في القرن التاسع عشر، ص28؛ الوهابیّة فکراً و ممارسة، ص60؛ معجم المطبوعات العربیّة، ج1، ص168.
[73]. مجلة البحوث الإسلامیّة، «الشیخ سلیمان بن عبدالوهاب المفتری علیه»، ش 60؛ تصحیح خطأ تاریخي حول الوهابیّة، ص 98.
[74]. ر.ک: ابتدای مقاله، ذیل عنوان نام کتاب.
[75]. تصحیح خطأ تاریخي حول الوهابیّة، ص 99؛ مجلة البحوث الإسلامیّة، «الشیخ سلیمان بن عبدالوهاب المفتری علیه»، ش 60.
[76]. حمیدان الشویعر یکی از شعرای بزرگ همعصر محمد بنعبدالوهاب و محمد بنسعود است و چون وی نسب محمد بنعبدالوهاب را به یهود میرساند، به دست آنها مسموم شد و به قتل رسید. او در قصیده خود به اصطلاحِ وهابیت اشاره کرده است که بدین شرح است:«و اظنه بمحمد یعنی امحمد الوهابیة» (ر.ک: تاریخ آل سعود، ص25-26).
[77]. علماء نجد، ج2، ص353؛ محمد بنعبدالوهاب مصلح مظلوم و مفتری علیه، ص61؛ دعاوی المناوئین، ص40؛ عنوان المجد، ج1، ص71، پاورقی.
[78]. تصحیح خطي تاریخي حول الوهابیّة، ص 99؛ مجلة البحوث الإسلامیية، «الشیخ سلیمان بن عبدالوهاب المفتری علیه»، ش 60.
[79]. علماء نجد، ج2، ص353؛ تاریخ الفاخوري، ص156.
[80]. مصباح الظلام، ص62.
[81]. علماء نجد، ج2، ص355.
[82]. علماء نجد، ج2، ص355.
[83]. مجموعة الرسائل و المسائل النجدیّة، ج3، ص53، به نقل از دعاوی المناوئین، ص42.
[84]. الدرر السنیّة، ج9، ص201، به نقل از دعاوی المناوئین، ص42.
[85]. دعاوی المناوئین، ص41-42.