مکان رحلت پیامبر صلّی الله علیه و آله
از عایشه روایت است که گفت:
یکی از نعمتهای بزرگ خداوند بر من، آن است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله در خانه من و در حالیکه سرش میان سینه و گلوی من بود، از دنیا رفت.[1]
در روایتی دیگر آمده است: «میان سینه و چانه من».[2]
در روایت دیگری آمده است: «و خداوند، به هنگام مرگ او، آب دهان من و او را یکی کرد.»[3]
در روایت دیگری گوید:
عبدالرحمن بن ابوبکر به خانه من آمد و مسواکی در دست داشت. در این حال پیامبر صلّی الله علیه و آله را به سینه خود تکیه داده بودم. دیدم به مسواک مینگرد، فهمیدم که آن را میخواهد. گفتم: ای رسول خدا؛ مسواک را به شما بدهم؟ با سرش اشاره کرد، یعنی: آری، مسواک را با لبه دندانهای خود جویده نرم کردم. چنان نیکو مسواک کشید که قبلاً مانند آن مسواک نکرده بود.[4]
در پاسخ می گوییم:
این سخن نادرست است؛ زیرا وقتی جان از بدن پیامبر صلّی الله علیه و آله خارج شد، سر بر سینه امیرالمؤمنین علی علیه السّلام داشت. نمونههای زیر بر این سخن دلالت دارد:
1. علی علیه السّلام فرمود:
«فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ نَفْسُكَ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُک فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ».[5]
من خود تو را به دست خود در قبر خواباندم و هنگامی که سر بر سینه من داشتی، جان به جانآفرین تسلیم کردی. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ».
2.فرمود:
آخرین جملهای که پیامبر صلّی الله علیه و آله به من فرمود، این بود: نماز! نماز! همانا پیامبر صلّی الله علیه و آله سرش را در دامن من گذاشته بود و همچنان میگفت: نماز! نماز! تا جان تسلیم کرد.[6]
3.فرمود:
«وَ لَقَدْ قُبِضَ رسول الله صلّی الله علیه و آله وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَی صَدْرِی».[7]
رسول خدا صلّی الله علیه و آله جان تسلیم کرد و سرش بر سینهی من بود.
4.در خطبهای فرمود:
وقتی پیامبر صلّی الله علیه و آله جان تسلیم کرد، سرش در دامن من بود و با دست خودم او را غسل دادم، فرشتگان مقرب، او را با من جابهجا میکردند…[8]
5.ابن سعد به سند خود از شعبی روایت کرده است که گفت:
وقتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله درگذشت، سرش در دامن علی بود. مثل این سخن از ابورافع هم روایت شده است.[9]
زمان دفن
درکتب اهل سنّت آمده است:
اقوال درباره زمان دفن پیکر رسول خدا صلّی الله علیه و آله نیز مختلف است. گفتهاند: روز چهارشنبه به خاک سپرده شد، یعنی سه روز جنازه روی زمین بود و مردم گروهگروه میآمدند و نماز میخواندند، نه صف میبستند و نه احدی امامت میکرد.[10]
ابن کثیر این سخن را از اقوال غریبه میداند.[11] شکی در غرابت آن نداریم؛ زیرا اسلام توصیه کرده است هر چه زودتر اموات دفن و به خاک سپرده شوند. پس چرا مسلمانان این امر مستحب را دقیقاً در مورد پیامبرشان رها میکنند؟!
از عایشه روایت کنند که گفت:
ما از دفن پیامبر صلّی الله علیه و آله آگاه نشدیم مگر نیمه شب چهارشنبه که صدای بیل و کلنگ را شنیدیم.[12]
ابن ابیالحدید از این روایت شگفت زده شده، می گوید:
این هم خود از شگفتیهای موجود در این حدیث است، زیرا همانگونه که در روایت آمده است: پیامبر صلّی الله علیه و آله روز دوشنبه هنگامی که روز کاملاً برآمده بود (ضحی)، رحلت کرد و شب چهارشنبه، در نیمه شب به خاک سپرده شده است و سه شبانه روز از مرگ آن حضرت نگذشته بود.[13]
در پاسخ می گوییم:
تعجب وی بیجاست؛ زیرا چنانکه خواهیم دید، جنازه پیغمبر صلّی الله علیه و آله تنها چند ساعت پس از رحلت، آن هنگام که اصحاب سقیفه سرگرم کار خود بودند، به خاک سپرده شد.
وی در ادامه گوید:
همچنین این موضوع که عایشه میگوید از دفن پیامبر آگاه نشده تا آنکه صدای بیلها را شنیده، عجیب است. با آنکه دفن رسول خدا صلّی الله علیه و آله در خانه او انجام شده است، فکر میکنی کجا بوده است. من در اینباره از جماعتی پرسیدم. گفتند: شاید در خانه مجاور خانهی خویش و همراه گروهی از زنان بوده است و این عادت خویشاوندان میت است که او هم همین گونه رفتار کرده و از حجره خویش کناره گرفته و به آن خانه رفته است. وانگهی حجره عایشه آکنده از مردان خویشاوند پیامبر بوده است و افراد دیگری از اصحاب رسول خدا و این موضوع به صحت نزدیک است و ممکن است همینگونه بوده باشد.[14]
لیکن ما به ابن ابیالحدید میگوییم:
سبب آن است که مدفن پیغمبر صلّی الله علیه و آله ، خانه عایشه نبود بلکه پیکر آن حضرت را در خانهی فاطمه (سلام الله علیها) دفن کردند. به زودی این موضوع را با ادله ظاهره، براهین قاهره و حقایق باهره، بیان و اثبات خواهیم کرد. عایشه بنا به دلایلی که معلوم است، دوست نداشت، توقف وی در خانه فاطمه (سلام الله علیها) به درازا بکشد.
گفتهاند: رسول خدا صلّی الله علیه و آله روز دوشنبه در گذشت و روز سهشنبه[15] موقعی که خورشید به میانه آسمان رسید، دفن شد.[16] بیتردید سخن درست در اینباره دیدگاه اهل بیت علیهم السّلام است.
خواهد آمد که بیعت آنان پس از دفن رسول خدا صلّی الله علیه و آله انجام شد. شاید روز سهشنبه از کار سقیفه فراغت یافتند. خصوصاً که منتظر بودند ابوبکر از سنح بیاید. پس از بازگشت وی بود که به سقیفه رفتند. شاید همین نکته بتواند، روایات زیر را تفسیر کند:
واقعدی از ابی بن عبّاس بن سهل بن سعد از پدرش آورده است که گفت:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله روز دوشنبه درگذشت و شب سهشنبه به خاک سپرده شد.[17]
ابن سعد و بیهقی از عایشه روایت کنند که گفت:
ما از دفن پیغمبر صلّی الله علیه و آله آگاه نشدیم تا اینکه سحرگاه سهشنبه صدای ببل و کلنگ شنیدیم.[18]
از زهری روایت کنند:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله شبانه دفن شد. برخی از شیوخ انصار از بنیغنم میگفتند: صدای بیل و کلنگ را آخر شب سهشنبه شنیدیم.[19]
ابن کثیر، از هشام از پدرش از عروة بن زبیر روایت کند که گفت:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله روز دوشنبه درگذشت و روز دوشنبه غسل داده شد و شب سهشنبه دفن گردید.[20]
علّامه مجلسی (ره) گوید:
گونه رسول خدا صلّی الله علیه و آله بر خاک گذاشته شد به سمت راست و رو به قبله، سپس روی آن خشت گذاشتند و بر آن خاک ریختند. این کار روز دوشنبه، دو شب مانده از صفر سال دهم هجرت پیامبر صلّی الله علیه و آله بود. آن موقع، شصت و سه سال سن داشت.[21]
ابن سعد از محمّد بن شهاب زهری روایت کند که گفت:
پیامبر صلّی الله علیه و آله ظهر روز دوشنبه رحلت فرمود و مردم بدین امید که جوانان انصار کار دفن را انجام خواهند داد، به کارهای دیگر پرداخته از دفن آن حضرت بازماندند. شب هنگام دیگر کسی جز از خویشان پیامبر صلّی الله علیه و آله نبود تا بدین مهم مباردت ورزد، چندان که هنگام کندن گور برای پیامبر صلّی الله علیه و آله بنی غنم در خانههای خود صدای بیل و تیشه میشنیدند.[22]
گفته میشود:
وقتی علی علیه السّلام از دفن رسول خدا صلّی الله علیه و آله فراغت یافت، درباره کار اصحاب سقیفه پرسید.[23]
میتوان از آنچه گذشت، نتیجه گرفت:
اگر این روایت را بپذیریم که میگوید: رسول خدا صلّی الله علیه و آله آخر روز دوشنبه رحلت کرد؛ و این روایت که میگفت: جنازه رسول خدا صلّی الله علیه و آله همان روز شب هنگام دفن شد و مردم از آن خبر نداشتند تا اینکه صدای بیل و تیشه شنیدند؛ به این نتیجه خواهیم رسید که: تجهیز، غسل، کفن و دفن رسول خدا صلّی الله علیه و آله از وقتی که خداوند جان او را گرفت تا به خاک سپرده شد، دو یا حداکثر چند ساعت طول نکشید. آنچه گفتهاند که پیکر آن حضرت، حدود یک یا دو روز، یا سه روز روزی زمین بود، نادرست است بلکه از مجموع آنچه بیان شد، روشن و واضح است که این ادعا هم غلط است که اصحاب سقیفه در تغسیل و تکفین رسول خدا صلّی الله علیه و آله شرکت کردند!
غسل پیغمبر صلّی الله علیه و آله
ابن اسحاق گوید: چون با ابوبکر بیعت شد، روز سهشنبه مردم به تجهیز رسول خدا صلّی الله علیه و آله پرداختند. ابن سعد از علی، ابوداود، مسدد، ابونعیم، ابن حبان، حاکم، بیهقی و ذهبی که روایت آن را صحیح میداند، از عایشه آورده است که گفت:
چون پیامبر صلّی الله علیه و آله رحلت فرمود، میان اصحاب در چگونگی غسل، اختلاف افتاد و میگفتند: به خدا قسم؛ نمیدانیم چه کنیم؟ آیا رسول خدا صلّی الله علیه و آله را برهنه کنیم چنانکه مردگان خود را برهنه میکنیم یا او را در حالیکه لباس بر تن دارد غسل دهیم؟
در آن حال همه را خواب دست داد چندان که مردی در آن میان نبود مگر چانه او بر سینهاش قرار گرفت و آواز کسی که ندانستند کیست، از کنار در شنیده شد که میگفت: او را پیراهن بر تن، غسل دهید.
پس به سوی رسول خدا صلّی الله علیه و آله برخاستند و او را که پیراهن بر تن داشت، غسل دادند. آب و سدر از بالای پیراهن میریختند و بدون آنکه به بدنش دست زنند، پیراهن را بر بردنش می کشیدند.
[عایشه میگفت: اگر آنچه را پشت سر گذاشتهایم، در مقابل میداشتیم، هرگز رسول خدا صلّی الله علیه و آله را جز زنانش، کسی غسل نمیداد].[24]
علی علیه السّلام فرمود:
چون به تجهیز پیامبر صلّی الله علیه و آله برخاستیم، در را به روی همگان بستیم. انصار بانگ برداشتند که ما داییهای پیامبریم و جایگاهی ویژه داریم، قریشیان نیز بانگ برآوردند که ما خویشاوندان رسول خداییم. ابوبکر گفت: ای گروه مسلمانان؛ هر خانواده به تجهیز جنازه خویشاوند خود از دیگران سزاوارتر است. شما را به خدا سوگند میدهم اگر به خانه در آیید، کار آنان را به تأخیر خواهید افکند و به خدا سوگندتان میدهم که هیچکس به خانه در نیایید مگر آنانکه فراخوانده شدهاند.[25]
عبدالله بن عبّاس گفت:
مردم برای غسل رسول خدا صلّی الله علیه و آله گرد آمدند و جز خانوادهاش کسی در خانه نبود؛ عمویش عبّاس بن عبدالمطلب، علی بن ابیطالب، فضل بن عبّاس، قصم بن عبّاس، اسامة بن زید بن حارثه و صالح مولای او.
چون برای غسل او گرد هم آمدند، مردی از پشت سر مردم فریاد زد. او اوس بن خولی انصاری یکی از بنیعوف بن خزرج و از اصحاب بدری بود که خطاب علی بن ابیطالب گفت: ای علی؛ تو را به خدا قسم میدهیم که بهره ما از رسول خدا صلّی الله علیه و آله را از یاد نبرید.
علی علیه السّلام به او گفت: داخل شو! او هم داخل شد و در غسل رسول خدا صلّی الله علیه و آله حضور داشت امّا عهدهدار هیچ کاری از غسل نشد.. علی علیه السّلام ، پیغمبر صلّی الله علیه و آله را به سینهاش تکیه داد که پیراهنی بر تن داشت و عبّاس و فضل و قثم او را با علی میچرخاندند و اسامة بن زید و صالح مولای او، آب میریختند و علی میشست و آنچه از مردگان دیده میشود، هیچ از رسول خدا صلّی الله علیه و آله ندید و می گفت: پدر و مادرم فدای تو؛ در زندگی و مرگ چقدر پاکیزهای! تا اینکه غسل رسول خدا صلّی الله علیه و آله فراغت یافتند. او را با آب و سدر شستند و خشک کردند. سپس آنچه با مردگان انجام میدهند، با او انجام دادند.[26]
درنگ هایی در متون فوق
ما را با این متون درنگهایی است که در مورد زیر خلاصه میکنیم:
الف) زمان تجهیز
پندار ابن اسحاق که مردم پس از بیعت ابوبکر به تجهیز رسول خدا صلّی الله علیه و آله روی آوردند، بنا به دلایل زیر نادرست است:
1. روایاتی که میگوید علی علیه السّلام ، رسول خدا صلّی الله علیه و آله را تجهیز کرد و پیش از آنکه اصحاب سقیفه کارشان را به پایان برند، از دفن حضرت فراغت یافت و پس از آنکه بر مرقد پیامبر صلّی الله علیه و آله خاک ریخت و به بیل خود تکیه داشت؛ از خبر اصحاب سقیفه پرسید.
2.بیان کردیم که سخنان، دربارهی زمان دفن رسول خدا صلّی الله علیه و آله مختلف است. از آن جمله توان به موارد زیر اشاره کرد: روز یا شب سهشنبه، یا روز چهارنشنبه. هیچ یک از این اقوا با ادعای ابن اسحاق سازگاری ندارد که میگوید: مردم پس از بیعت ابوبکر به تجهیز رسول خدا صلّی الله علیه و آله روی آوردند؛ زیرا، هر چند کار سقیفه روز دوشنبه به پایان رسید لیکن بیت عمومی روز سهشنبه آغاز شدو چند روز ادامه یافت.
3.اگر بپذیریم که رسول خدا صلّی الله علیه و آله را روز چهارشنبه دفن کردند، پرسش این است که اگر روز سهشنبه تجهیز حضرت را آغاز کردند، پس چرا تا چهارشنبه دفن نشد؟! زیرا تجهیز و دفن در بالاترین حد، از دو ساعت طول نمیکشد.
4.علی علیه السّلام و بنیهاشم در اجتماع روز دوشنبه سقیفه حضور نداشتند؛ زیرا مشغول تجهیز رسول خدا صلّی الله علیه و آله بودند. روایات اهل سنّت تصریح دارد که اصحاب، اعم از مهاجران و انصار کار تجهیز رسول خدا صلّی الله علیه و آله را به خانوادهاش وا گذاشتند. پس چه معنا دارد که میگویند: مردم روز سهشنبه به تجهیز رسول خدا صلّی الله علیه و آله روآوردند؟!
ب) موضع عایشه
نمیدانیم چهچیز موجب شد که عایشه از این موضوع اظهار پشیمانی کند که رسول خدا صلّی الله علیه و آله را زنانش نشستند؟!
آیا به نظر وی، علی علیه السّلام در غسل پیغمبر صلّی الله علیه و آله کوتاهی کرد و آنچه را که باید انجام نداد؟! آیا پشیمان بود که این فضیلت را از دست داده و فقط نصیب علی علیه السّلام شده است؟!
آیا خود را از دختر رسول خدا صلّی الله علیه و آله به او نزدیکتر میدانست و از اینرو میخواست به جای فاطمه (علیها السّلام) تصمیم بگیرد و رأی خود را در مورد پیغمبر صلّی الله علیه و آله به کرسی نشاند؟!
وقتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله وصیّت کرده بود که علی علیه السّلام او را غسل دهد، آیا عایشه میتوانست این وصیّت را باطل و مانع از اجرای آن شود؟! آیا صحابه این کار وی را میپذیرفتند؟!
نماز بر پیکر رسول خدا صلّی الله علیه و آله
در روایت صحیح یا حسن حلبی از امام جعفر صادق علیه السّلام آمده که فرمود:
عبّاس نزد امیرالمؤمنین علی علیه السّلام آمد و گفت: ای علی؛ مردم اجتماع کردهاند که رسول خدا صلّی الله علیه و آله را در بقیع مصلا دفن کنند و یکی از آنان امامت نماز را بر عهده گیرد. امیر المؤمنین علیه السّلام به سوی مردم بیرون آمد و فرمود: ای مردم؛ رسول خدا صلّی الله علیه و آله امام است، زنده باشد یا مرده و فرمود: من رسول خدا صلّی الله علیه و آله را در همان جا دفن میکنم که قبض روح شد. سپس بر در ایستاد و بر پیکر رسول خدا صلّی الله علیه و آله نماز گزارد. آنگاه مردم را دستور داد که دهنفر دهنفر نماز میخواندند و بیرون میرفتند.[27]
این روایت را متن دیگری هم هست که در کتاب فقه الرضا علیه السّلام آمده است و خالی از اشکال نیست. لیکن ابن شهر آشوب، در مناقب آل ابیطالب گوید:
امام محمّد باقر علیه السّلام فرمود: مردم روز دوشنبه و شب سهشنبه تا صبح و روز سهشنبه، بر پیغمبر صلّی الله علیه و آله نماز خواندند تا همه خویشاوندان و خواص بر او نماز کردند و اهالی سقیفه حاضر نشدند و علی علیه السّلام ، بریده را به دنبال آنان فرستاد بود و بیعت آنان پیش از دفن رسول خدا صلّی الله علیه و آله تمام شد.[28]
سلیم بن قیس هم از سلمان فارسی روایت کند که گفت:
چون علی علیه السّلام ، پیغمبر صلّی الله علیه و آله را غسل داد و کفن کرد، من، ابوذر، مقداد و فاطمه و حسن و حسین علیه السّلام را داخل خانه برد. علی علیه السّلام پیش رفت و ما پشت سرش صف بستیم و بر حضرت نماز گزارد و عایشه هم که در حجره بود، ندانست؛ زیرا خداوند دیدش را گرفت. سپس ده نفر از مهاجران و ده نفر از انصار را داخل برد. آنان داخل میشدند و دعا میخواندند و بیرون میآمدند تا اینکه احدی از مهاجران و انصار حاضر نماند مگر اینکه بر حضرت نماز گزارد.[29]
بر این دو روایت چند ملاحظه داریم:
الف) این سخن که میگویند: روز دوشنبه، شب سهشنبه تا صبح و روز سهشنبه، نماز بر جنازه رسول خدا صلّی الله علیه و آله ادامه داشت، با نکتهای که همین روایت میگوید، سازگاری ندارد که رسول خدا صلّی الله علیه و آله را پیش از آنکه اصحاب سقیفه کار خود را به پایان برند، دفن کردند. معقول نباشد که سقیفه تا این زمان ادامه داشته باشد. حداکثر توان گفت که این موضوع فقط چند ساعت بود و نه ادامه داشت و قطعاً از روز دوشنبه به سهشنبه نکشید.
ب) روایت سلیم نیز که میگوید: احدی از مهاجران و انصار نماند مگر اینکه بر حضرت نماز گزارد؛ با این قول سازگاری ندارد که اصحاب سقیفه در نماز و دفن رسول خدا صلّی الله علیه و آله حاضر نشدند و بیعت آنان پس از آن تمام شد که پیکر حضرت به خاک سپرده شد! نکتهای که در آخر روایت آمده است، این موضوع را توضیح میدهد که: «احدی از مهاجران و انصار حاضر نماند مگر اینکه بر حضرت نماز گزارد.»
بدین ترتیب این دو روایت هم با یکدیگر هماهنگ و سازگار خواهند بود و هم با روایت صحیح یا حسن ابان بن عثمان و هم منافات و اختلاف ظاهری آن دو از بین میرود.
در متن دیگری گوید: احدی از آزاد و بنده در مدینه نماند مگر اینکه بر حضرت نماز گزارد.[30] و دستهدسته بر او نماز میخواندند.[31] احدی نماز بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله را امامت نکرد.[32]
ابن کثیر و ابوعمر گویند: این موضوع مورد اتفاق است و اختلافی در آن وجود ندارد.[33]
برخی روایات تصریح میکند که پیغمبر صلّی الله علیه و آله آنان را به این کار فرمان داد.[34]
از نظر مجدالدین فیروزابادی در قاموس المحیط، بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله نماز خواندند. منادی ندا داد که دستهدسته بدون امام نماز گزارید.[35]
شیخ مفید گوید:
و چون علی علیه السّلام از غسل پیغمبر صلّی الله علیه و آله فراغت یافت، به تنهایی بر او نماز خواند و در نماز بر حضرت، احدی با او شرکت نکرد. مسلمانان درباره اینکه چه کسی در نماز بر پیغمبر صلّی الله علیه و آله امامت کند و او را در کجا دفن کنند، با هم بحث و مناظره میکردند. امیر المؤمنین علی علیه السّلام به سوی آنان بیرون رفت و گفت: همانا رسول خدا صلّی الله علیه و آله زنده و مرده، امام ماست. پس دستهدسته بر او وارد شوند و بدون امام بر او نماز گزارند و برگردند… قوم تسلیم این سخن شدند و بدان رضایت دادند.[36]
نماز اصحاب سقیفه
برخی روایات تصریح دارد که احدی از آزاد و بنده، در مدینه نماند مگر اینکه بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله نماز خواند.[37] حرام بن عثمان گمان برد که ابوبکر در نماز بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله امامت میکرد.[38]
محمّد بن عمر اسلمی گوید:
از موسی بن محمّد بن ابراهیم بن حارث تیمی نقل کند که میگفت: این موضوع را در صحیفهای به خط پدرم خواندم که چون پیامبر صلّی الله علیه و آله را کفن کردند و بر بسترش نهادند، ابوبکر و عمر در آمدند و گفتند: السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته؛ و با آن دو نیز گروهی از مهاجران به اندازه گنجایش حجره بودند و آنان نیز نخست همانگونه سلام دادند و پس آنگاه صف بستند و کسی امامت نکرد. ابوبکر و عمر که در صف نخست در کنار جسد رسول خدا صلّی الله علیه و آله بودند، گفتند: پروردگارا؛ گواهی میدهیم که آنچه بر پیامبر صلّی الله علیه و آله نازل شد، تبلیغ فرمود و امّت را خیر خواست و در راه خدا جهاد فرمود تا آنگاه که خداوند دین خود را عزیز و گرانقدر فرمود و کلمات او کامل شد و جهانیان به خدای یگانه بیشریک، ایمان آوردند. پروردگارا؛ ما را از آنان قرار بده که از آنچه بر او نازل شده است، پیروی کنیم و میان ما و او به شناخت و آشنایی متقابل جمع فرمای، که او با مؤمنان سخت رئوف و مهربان بود. ایمان خود را با هیچچیز برابر نمینهیم و هرگز به چیزی نمیفروشیم و مردم میگفتند: آمین، آمین.
پس آنگاه آنان بیرون شدند و گروهی دیگر درآمدند و چون نماز مردان به پایان آمد، زنان و سپس کودکان نماز گزاردند.[39]
در پاسخ می گوییم:
ما نمیخواهیم از ضعف سند روایت حرام به عثمان سخن گوییم و اینکه مقطوع است؛ بلکه به چند نکته اشاره میکنیم:
الف) میگویند: اصحاب سقیفه در نماز رسول خدا صلّی الله علیه و آله حاضر نشدند و علی علیه السّلام بریده را به دنبال آنان فرستاده بود.[40]
ب) چون علی علیه السّلام از دفن رسول خدا صلّی الله علیه و آله فراغت یافت، درباره سقیفه پرسید.[41]
ج) دربارهی دفن رسول خدا صلّی الله علیه و آله اختلافنظر است که آیا شب سهشنبه به خاک سپرده شد یا ساعاتی چند پس از آنکه جان تسلیم کرد؟! یا روز سهشنبه؟! در حالیکه تصریح دارند که اصحاب سقیفه دقیقاً روز سهشنبه، کار خود را به پایان بردند. به منابع و روایات مراجعه کنید.[42]
د) متنی که این روایت برای ما نقل میکند، متن مربوط به نماز میّت، نه از دیدگاه اهل سنّت است و نه از نظر شیعه، بلکه دعا و گواهی است.
منبع: اقتباسی از ترجمه کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلى الله عليه وآله، ج11، علامه سید جعفر مرتضی عاملی.
[1]ـ سبل الهدی و الرشاد، 8/28؛ 12/261؛ ر.ک: المجموع، 16/429؛ مسند احمد، 6/48؛ صحیح بخاری، 4/45؛ 5/141ـ 142؛ المستدرک علی الصحیحین، 4/6ـ 7؛ فتح الباری، مقدمه/370؛ 8/106؛ 10/492؛ عمدة القاری، 15/29؛ 18/70ـ 71؛ 22/221؛ المصنّف، ابن ابیشیبه، 7/529؛ مسند ابن راهویه، 3/661؛ مسند ابویعلی، 8/77؛ صحیح ابن حبان، 14/584؛ 16/53؛ المعجم الکبیر، 23/32ـ 34؛ کنز العمّال، 13/697؛ الطبقات الکبری، 2/234، 261؛ العلل، احمد، 2/407؛ الضعفاء الکبیر، 2/249؛ الثقات، 2/133؛ تاریخ بغداد، 12/362؛ تاریخ مدینة دمشق، 36/306ـ307؛ تذکرة الحفاظ، 1/231؛ سیر اعلام النبلاء، 2/189؛ 7/434؛ البدایة و النهایه، 5/260، 289؛ امتاع الاسماع، 14/499؛ سیره ابن کثیر، 4/475؛ 533؛ سیره حلبی، 3/470.
[2]ـ ر.ک: سبل الهدی و الرشاد، 12/261؛ مسند احمد، 6/64، 77؛ صحیح بخاری، 5/257؛ فتح الباری، 8/106؛ 11/312؛ سنن نسائی، 4/7؛ السنن الکبری، نسائی، 1/602؛ 4/260؛ شرح مسند ابوحنیفه، 255؛ نصب الرأیه، 1/59؛ المعجم الاوسط، 8/333؛ الوفاة، نسائی، 50؛ عمدة القاری، 18/65ـ 68؛ البدایة و النهایه، 5/257؛ امتاع الاسماع، 14/497؛ سیره ابن کثیر، 4/471؛ المراجعات، 305.
[3]ـ ر.ک: سبل الهدی و الرشاد، 12/261؛ المجموع، 16/429؛ مسند احمد، 6/48؛ صحیح بخاری، 4/45؛ 5/141ـ 142؛ المستدرک علی الصحیحین، 4/7؛ عمدة القاری، 15/29؛ 18/70ـ 71؛ مسند ابن راهویه، 3/661، 989؛ مسند ابویعلی، 8/77؛ صحیح ابن حبان، 14/584ـ 585؛ 16/53؛ المعجم الکبیر، 23/32ـ 34؛ الطبقات الکبری، 2/234؛ کنز العمّال، 13/697؛ تاریخ مدینة دمشق، 36/306ـ 307؛ سیر اعلام النبلاء، 2/198؛ الثقات، 2/133.
[4]ـ سبل الهدی و الرشاد، 12/261؛ صحیح بخاری، 5/141؛ فتح الباری، 8/106؛ عمدة القاری، 18/70؛ المعجم الکبیر، 23/32؛ الضعفاء الکبیر، 2/250؛ تاریخ مدینة دمشق، 36/307؛ البدایة و النهایه، 5/260؛ امتاع الاسماع، 14/498؛ سیره ابن کثیر، 4/475.
[5]ـ نهج البلاغه، شرح عبده، 2/182؛ بحار الانوار، 22/542؛ 43/193؛ المراجعات، 330؛ الکافی، 1/459؛ روضة الواعظین، 152؛ مصباح البلاغه، 2/215؛ الغدیر، 9/374؛ دلائل الامامه، 138؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، 10/265ـ 266؛ قاموس الرجال، 12/324؛ کشف الغمّه، 2/127؛ شرح احقاق الحق، 10/481؛ 25/551؛ 33/385.
[6]ـ خصائص الائمّه (علیهم السّلام)، 51.
[7] ـ نهج البلاغه، شرح عبده، 2/1872؛ مستدرک الوسائل، 2/495؛ بحار الانوار، 22/540؛ 34/109؛ 38/320؛ مناقب اهل البیت (علیهم السّلام)، 222؛ المراجعات، 330.
[8]ـ امالی مفید، 23؛ بحار الانوار، 32/595؛ 34/147؛ 74/397؛ جامع احادیث الشیعه، 3/146؛ مستدرک سفینة البحار، 10/117؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، 10/179ـ 182؛ ینابیع الموده، 3/436.
[9]ـ الطبقات الکبری، 2/263؛ فتح الباری، 8/107؛ عمدة القاری، 18/66؛ 71؛ المراجعات، 329؛ ر.ک: علل الشرایع، 1/168؛ بحار الانوار، 22/459؛ مجمع الزوائد، 1/293.
[10]ـ البدایة و النهایه، 5292؛ سبل الهدی و الرشاد، 12/330ـ 333؛ ر.ک: تنویر الحوالک، 238؛ الطبقات الکبری، 2/273؛ سیره ابن کثیر، 4/540.
[11]ـ البدایة و النهایه، 5/292؛ سیره ابن کثیر، 4/540؛ ر.ک: تنویر الحوالک، 238؛ سیره حلبی، 3/494.
[12]ـ البدایة و النهایه، 5/270، 291؛ سیره ابن کثیر، 4/505، 538؛ نیل الاوطار، 4/137؛ سیره ابن هشام، 4/242؛ تاریخ الامم و الملوک، 2/455، 542؛ الکامل فی التاریخ، 5/270؛ اسد الغابه، 1/34؛ السنن الکبری، بیهقی، 3/409؛ مسند ابن راهویه، 2/430؛ التمهید، ابن عبد البر، 24/396؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، 13/39؛ ناسخ الحدیث و منسوخه، 285؛ تنویر الحوالک، 240؛ نیل الاوطار، 4/137؛ مسند احمد، 6/62، 242، 274؛ عمدة القاری، 8/121؛ المصنّف، ابن ابیشیبه، 3/227؛ شرح معانی الآثار، 1/514؛ الاستذکار، 3/56؛ الاستیعاب، 1/47.
[13]ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، 13/40.
[14]ـ همان.
[15]ـ کنز العمّال، 7/270ـ 271؛ المصنّف، ابن ابیشیبه، 8/569؛ ر.ک: مسند ابویعلی، 1/31؛ البدایة و النهایه، 5/292؛ عمدة القاری، 8/244؛ الموطّا، 1/23؛ تنویر الحوالک، 238؛ حاشیه رد المحتار، 1/590؛ الشمائل المحمّدیه، 204؛ الاستذکار، 3/53 ـ 54؛ التمهید، ابن عبد البر، 24/394؛ الطبقات الکبری، 2/273ـ 274، 305.
[16]ـ الطبقات الکبریف 2/305؛ 3/8؛ الاستیعاب، 1/47؛ ناسخ الحدیث و منسوخه، 384؛ اسد الغابه، 1/34؛ تاریخ الامم و الملوک، 2/442.
[17]ـ البدایة و النهایه، 5/292؛ تاریخ مدینة دمشق، 3/68؛ کنز العمّال، 12/445؛ امتاع الاسماع، 14/584؛ سیره ابن کثیر، 4/540ـ 541.
[18]ـ الطبقات الکبری، 2/305؛ تاریخ الخمیس، 1/191؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، 1/327؛ سبل الهدی و الرشاد، 12/336؛ عمدة القاری، 8/121؛ نصب الرأیه، 2/359؛ امتاع الاسماع، 14/587.
[19]ـ الطبقات الکبری، 2/305؛ الشمائل المحمّدیه، 204.
[20]ـ البدایة و النهایه، 5/292؛ امتاع الاسماع، 14/584؛ سیره ابن کثیر، 4/540.
[21]ـ بحار الانوار، 22/519.
[22]ـ الطبقات الکبری، 2/304؛ التمهید، ابن عبد البر، 24/396.
[23]ـ ر.ک: امالی، مرتضی، 1/198.
[24]ـ سبل الهدی و الرشاد، 12/321» 322؛ از :ابوداود، 2/214؛ المستدرک علی الصحیحینف، 3/59؛ دلائل النبوه، بیقهی، 7/242؛ عون المعبود، 8/288؛ الهواتف،21؛ المنتقی من السنن المسنده، 136، التمهید، ابن عبدالبر، 24/401؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، 13/38؛ تاریخ الامم و الملوک، 2/451؛ سیره ابن کصیر، 4/517؛ امتاع الاسماع، 14/569؛ سبل السلام، 2/93؛ البدایة و النهایه، 5/218؛ سیه ابن هشام، 4/1076؛ عیون الاثر،2/433.
[25]ـ سبل الهدی و الرشاد،12/321؛ الطبقات الکبری، 2/213؛ امتاع الاسماع، 14/570؛ کنز العمّال، 7/227.
[26]ـ سبل الهدی و الرشاد، 12/324؛ البدایة و النهایه، 5/281؛ مسند احمد، 1/260؛ امتاع الاسماع، 14/573؛ الثقات، 2/158؛ الکاملی فی التاریخ، 2/332؛ سیره ابن کثیر، 4/518؛ شرح احقاق الحق، 8/702.
[27]ـ الکافی، 1/451؛ فقه الرضا (علیه السّلام)، 188؛ بحار الانوار، 22/517، 540؛ 78/302؛ جواهر الکلام، 12/102؛ الحدائق الناضره، 10/451؛ جامع احادیث الشیعه، 3/348.
[28]ـ مناقب ال ابیطالب، 1/206؛ الانوار البهیه، 48؛ مستدرک الوسائل، 2/263ـ 264؛ جامع احادیث الشیعه، 3/349؛ الدر النظیم، 195؛ بحار الانوار، 22/525.
[29]ـ کتاب سلیم بن قیس، 143؛ ر.ک: الاحتجاج، 1/106؛ بحار الانوار، 22/506؛ 28/262؛ 78/385؛ الانوار البهیه، 47؛ الحدائق الناظره، 10/451؛ جامع احادیث الشیعه، 3/350؛ جواهر الکلام، 12/103؛ کشف اللثام، 1/132؛ 2/362؛ وسائل الشیعه، 3/83؛ اعلام الوری باعلام الهدی، 1/270؛ الحدائق الناظره، 10/451.
[30]ـ سبل الهدی و الرشاد، 12/329ـ 330؛ مجمع الزوائد، 9/33؛ مسند ابویعلی، 8/371.
[31]ـ سبل الهدی و الرشاد، 12/329؛ مسند ابویعلی، 1/31؛ نصب الرأیه، 2/350؛ کنز العمّال 7/237؛ الثقات، 2/185؛ الکامل ابن عدی، 2/349؛ اسد الغابه، 1/34؛ تاریخ الامم و الملوک، 2/333؛ 452؛ البدایة و النهایه، 5/287؛ سیره ابن هشام، 4/1077؛ سیره ابن کثیر، 4/531؛ نیل الاوطار، 4/77؛ کشّاف القناع، 2/130؛ سنن ابن ماجه، 1/521؛ الجامع الاحکام القرآن، 4/225.
[32]ـ سبل الهدی و الرشاد، 12/329ـ 330؛ نیل الاوطار، 4/77؛ کشّاف القناع، 2/130؛ سنن ابن ماجه، 1/521؛ کنز العمّال، 7/237؛ نصب الرأیه، 2/350؛ مسند ابویعلی، 131؛ الجامع الاحکام القرآن، 4/225؛ الثقات، 2/158؛ الکامل ابن عدی، 2/349؛ الثمر الدانی، 272؛ تنویر الحوالک، 238؛ تاریخ الامم و الملوک، 2/333، 452؛ البدایة و النهایه، 5/286ـ 287؛ سیره ابن هشام، 4/1077؛ سیره ابن کثیر، 4/528، 531؛ سیره حلبی، 3/478.
[33]ـ سبل الهدی و الرشاد، 12/329ـ 331؛ تنویر الحوالک، 238؛ الثمر الدانی، 272؛ البدایة و النهایه، 5/286؛ سیره ابن کثیر، 4/528؛ سیره حلبی، 3/478.
[34]ـ سبل الهدی و الرشاد، 12/329ـ331؛ مسند احمد، 5/81؛ الطبقات الکبری، 2/221؛ ر.ک: تلخیص الحبیر، 5/187؛ نیل الاوطار، 4/77؛ مجمع الزوائد، 9/37؛ الاستیعاب، 4/1715؛ تاریخ مدینة دمشق، 4/296؛ اسد الغابه، 5/254؛ البدایة و النهایه، 5/291؛ سیهر ابن کثیر، 4/538.
[35]ـ سبل الهدی و الرشاد، 12/330؛ ر.ک: التنبیه و الاشراف، 245.
[36]ـ الارشاد، 1/187؛ بحار الانوار، 22/517؛ ر.ک: 524، 529، 536؛ فقه الرضا (علیه السّلام)، 20؛ الانوار البهیه، 47؛ ینابیع الموده، 2/339؛ کفایة الاثر، 304.
[37]ـ سبل الهدی و الرشاد، 12/329ـ 330؛ مجمع الزوائد، 9/33؛ مسند ابویعلی، 8/371.
[38]ـ سبل الهدی و الرشاد، 12/331؛ نیل الاوصار، 4/77.
[39]ـ سبل الهدی و الرشاد، 12/330؛ سیره ابن کثیر، 4/528؛ البدایة و النهایه، 5/286؛ تنویر الحوالک، 239؛ الطبقات الکبری، 2/290؛ کنز العمّال، 7/228؛ امتاع الاسماع، 14/583.
[40]ـ مناقب آل ابیطالب، 1/205ـ 206؛ الانوار البهیه، 28؛ مستدرک الوسائل، 2/263ـ 264؛ جامع احادیث الشیعه، 3/349؛ الدر النظیم، 195؛ بحار الانوار، 22/525؛ اعلام الوری باعلام الهدی، 143ـ 144.
[41]ـ ر.ک: امالی، سیّد مرتضی، 1/198.
[42]ـ ر.ک: سبل الهدی و الرشاد، 12/330ـ 333؛ تنویر الحوالک، 238ـ 240؛ الطبقات الکبری، 2/273؛ البدایة و النهایه، 5/270؛ 291ـ 292؛ سیره ابن کثیر، 4/505، 538ـ 540؛ نیل الاوطار، 4/137؛ سیره ابن هشام، 4/242؛ تاریخ الامم و الملوک، 2/455، 542؛ الکامل فی التاریخ، 5/270؛ اسد الغابه، 1/34؛ السنن الکبری، بیهقی، 3/409؛ مسند ابن راهویه، 2/430؛ التمهید، ابن عبد البر، 24/396؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، 13/39؛ ناسخ الحدیث و منسوخه، 285؛ نیل الاوطار، 4/137؛ مسند احمد، 6/62، 242، 274؛ عمده القاری، 8/121؛ المصنّف، ابن ابیشیبه، 3/227؛ شرح معانی الآثار، 1/514؛ الاستذکار، 3/56؛ الاستیعاب، 1/47؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، 13/40؛ امالی، مرتضی، 1/198.