«…وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر».
تبریک موفقیّت
موفقیّت عزیزان خود ما، نور چشمیهای خود ما، امیدهای آیندهی جامعهی اسلامی، جامعهی بشری حوزههای علمیّه را به شما عزیزان تبریک عرض میکنیم. هر قدم خیری که در عالم برداشته میشود اوّلین کسی که خوشحال میشود خدا است و بعد هم امام زمان ارواحنا فداه است، بعد نوبت به ما میرسد. ما خدا را شکر میکنیم، به امام زمان تبریک عرض میکنیم، به خود و شما هم این موفقیّت را تبریک عرض میکنیم (تا یار که را خواهد و میلش به که باشد).
توفیقی از جانب خداوند
«وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ»[1]؛ «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها… وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَّ»[2] متجاوز شش میلیارد بشر ساکن کرهی زمین هستند، چقدر ملحد در عالم هستند، چقدر بودایی در عالم هستند، چقدر مسیحی در عالم هستند و چقدر زرتشتي، چقدر صهیونیست. شما آنها را یک محاسبهی اجمالی داشته باشید بعد فرقهی ناجیّه را که اهل نجات است، ميبينيد یک قطره در برابر این دریا است. ولی خدا فرموده است: «وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ»[3] (تا یار که را خواهد و …) این هنر شما نیست. شکر کنید که حضرت شب قدر نام شما را در زمرهی یاران خود ثبت فرمودند و شوق این راه را در دل شما انداختند و خیلی از افراد شوق دارند، ولی موفّق نشدند، علي رغم اشتیاق خود، مساعدت خانوادههای خود نتوانستند و مانعی پیش آمد نتوانستند؛ ولی خدا به شما توفیق داد، توانستید تا اینجا آمدید و ثبت نام کردید و در سازمان عبودیّت خدا آموزش بندگی ببینید و رئیس بندگان عالم امام زمان است. جزء او شویم، جزء ياران او شويم و إنشاءالله برای نجات جامعهی بشری ایفای نقش كنيم.
دل نبستن به دنیای فانی و آمادگی برای مرگ
من چند نکته را به فضل الهی از خدای خود کمک میخواهم که خداوند قادر است، کریم است، از او چیزی کم نمیشود که به ما يك اخلاص نیم ساعته بدهد که هر چه به شما میگوییم، در آن ناخالصی نداشته باشیم، او از این حرفها راضی باشد و منظور ما هم جلب رضایت او باشد که در دل خود و شما هم مؤثّر باشد.
من این سوره را خدمت شما خواندم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم * وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ»[4] لذا پیغمبر روایت دارد که مؤمنین بعد از نزول این سوره رسم و فرهنگ آنها این بود وقتی میخواستند خداحافظی کنند، دست به دست هم میدادند این سوره را با هم میخواندند «وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ». سرمایهی بشر عمر او است، خانه و پول و منصب و مقام و مدرک تحصیلی بیرون از وجود ما است. کسی مالک خانه است، آن با یک امضا جا به جا میشود، اگر آن برای من بود که از من جدا نمیشد، برای من نبود. اعتباراً قرارداد اینطور بود، قانون اینطور بود تا دست من به آن برسد، حالا دست من به کجا میرسد، به دست كس ديگر ميگذارند. پستها و مقامها همه اعتباری است، آقای رئیس جمهور چهار سال رئیس جمهور است یا برای خود محبوبیّت کسب میکند یا نفرت و نفرین دنبال او خواهد بود، ولي تمام میشود. منصب تمام میشود، استادی و تخصّصی هم تمام میشود. یک متخصّص قلب، متخصّص علوم هستهای وقتی مرگ او میرسد آنجا هستهای به درد نمیخورد، معدنشناس در عالم برزخ کارهای او چه فایدهای دارد، فقیه و ملّا هم وقتی به قبر میرود، آنجا فتوای حلال و حرام دیگر وجود ندارد؛ مرز حلال و حرام تا نزدیک مرگ است. آدم که مُرد راهی به حرام ندارد تا اینکه در دو راهی گرفتار شود، بگویند این کار را انجام بده، آن کار را انجام نده. آزادی او تا همینجا بود که تمام شد. از اینجا به بعد راهی را که از پیش مشخّص کرده است تا آخر میرود و تا به قعر جهنّم میرود.
چگونگی عالم برزخ
دوران برزخ دوران دریافت حاصل کارهایی است که قبلاً انجام دادیم. خدا مهلت داده است تا کسی مسجد ساخته است، قرنها در این مسجد نماز خوانده شود و به درجات بهشت او اضافه شود. کسی هم که میخانهای را تدارک دیده است، عشرتكدهاي ساخته است، دلی را فاسد کرده است، همينطور وز و وبال او به آنجا میرود کامل ميشود تا قیامت فرا برسد.
برزخ دورهی مقدّماتی است براي كسي كه پرونده تشکیل شود سه مرحله دارد یک بازجویی مقدّماتی است که در کلانتری انجام میشود بعد به دستگاه قضایی میفرستند، بازپرس وارد میشود، تحقیقات انجام میدهد، دادگاه اظهار نظر ميكند بعد به دادگاه میفرستند تا پرونده تکمیل نشده است به دادگاه نمیرود. سؤال و جواب در مرحلهی قبل از دادگاه است. قبل از دادگاه عدل الهی كه روز قیامت است، دوران بزرخ ما است.
در دوران برزخ همه جمع میشود «نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ»[5] آنچه را که الآن خود ما انجام میدهیم تا الآن هر کاری شما انجام دادهاید پیش فرستادید، آنجا محفوظ است. امّا بعد از مرگ آثار ما هم به آنجا میآید و با مردن هنوز کار ما تمام نشده است. عواقب کارهایی که در اینجا انجام دادیم، بُرد آن همچنان به ما در عالم برزخ برمیگردد، هم «ما قَدَّمُوا» داريم و هم «آثارَهُمْ» داريم.
اجمالاً آنچه از عمر خود تا اینجا رسیدید پیش فرستادید. خدای متعال این امور اعتباری را جهت امتحان، آزمایش مقدّمهی تکامل قرار داده است و الّا کسی به قبر میرود هم مال و منال و قصر و زندگی و ماشین همه اينجا میماند و هم فقاهت اینجا میماند، علم کلام اینجا میماند، مهندسی اینجا میماند، هیچ کدام در عالم برزخ کاربردی ندارد. چه میماند؟ «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ»[6] از فقیه میپرسند برای چه فقه خواندی؟ از فیلسوف میپرسند برای چه فلسفه خواندی؟ از متکلّم میپرسند چرا اين كار را انجام دادي؟ این نیّت است که تعیین کننده است. اگرکسی برای خدا کار انجام داده باشد خوشا به حال او.
هجرت به سوی خدا
«فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ» هجرت کسی به سوی خدا باشد مقصد خدا است، هجرت کسی از همین درس خواندن تا طلبگی است، هجرت کرده است که فردا مرجع تقلید شود، رهبر شود، رئیس جمهور شود، استاد تمام عیار حوزههای علمیّه شود، مؤلّف شود، محقّق شود اشکالی ندارد، او را کتک نمیزنند، امّا آنجا چیزی ندارد، همينها را اینجا به دست میآورد. «مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها»[7] هر کس دنبال دنیا برود، ما از دنیا چیزی به او میدهیم «وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصيبٍٍ» نصیب او همين بود كه اينجا است.
منزلهای آخرت
طلبگی برای انسان نجات نمیآورد، نیّت به خدا براي انسان نجات میآورد. بنابراین عمر ما خود ما عمر هستیم یعنی سرمایهی ما عمر ما است، عمر ما یعنی خود ما. ما به این عالم آمدیم خود را در این بازار به معامله بگذاریم، در معرض خرید و فروش قرار دهیم یا در این بازار ورشکسته میشویم موقعی که میخواهیم با خانهی خود برویم که عالم برزخ اوّلین منزل ما است؛ مرحوم حاج شیخ عباس قمی یک کتابی به نام منازل الآخرة دارد، در اوّل طلبگی منازل الآخرة را بخوانید. شش منزل در پيش داريم، اینجا اصلاً منزل ما نیست، اینجا کارگاه است، اینجا محل زراعت است، اینجا تجارتخانه است، برائتخانه است، محلّ امتحان است، قرار است از اینجا عبور کنیم و به خانهی خود برویم. یا در اینجا ورشکسته میشویم آن چیزی که خدا به ما داده بود عمر ما، جوانی ما اینجا خاکستر میکنیم، وقتی به قبر میرویم هیچ چیزی نداریم. آنجا که میبینیم باختیم، میگوییم «…رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً»[8] ؟؟12:18 تمام شد یا اینکه نه حواس ما جمع بود نميدانستیم به اينجا آمديم تجارت کنیم، آنجا ذخیره داشته باشیم. عمر خود را هزینهی اینجا نمیکنیم، ذخیرهی آنجا میکنیم. پشیمان عمر خود نمیشویم، آن عمری است که آدم به خدا داده است «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»[9] آنچه پیش شما است، هر چه است، تجارت است يعني همین کالاهای تجاری است یا نه، منصب است، مقام است، شهرت است، تحقیق است، هر چه است این «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ» است، امّا «ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» هر چه را به خدا دادید برای شما نگه میدارد، اگر به خدا ندادید آن از دست شما رفته است «یَنْفَدُ» تمام ميشود.
خطوط طلبگی
طلبگی یعنی بیمه کردن عمر، مقصد طلبه این است که ميخواهد عمر خود را با خدا معامله کند، میخواهد جوانی خود را، عمر خود را، لحظات خود را تلف نکند، ضایع نکند، میخواهد آن را ذخیره کند، آمده است با خدا معامله کند.
«وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ»[10] خطوط طلبگی است. اوّل هشدار میدهد که جوانی نمیماند، عمر نمیماند، این رفتنی است، نمیتواند نگه دارد، هیچ کس نتوانسته است نگه دارد، شما هم نمیتوانید نگه دارید. به زودی، به سرعت عمر شما ضايع ميشود، از بین میرود. «وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ» همهی انسانها در حال آب کردن عمر خود هستند. عمر چه کسی آب نمیشود بلکه رشد میکند، رویش میکند، ذخیره میشود، میماند؟
مراحل طلبگی
کسانی که این چند چیز را داشته باشند 1- ایمان. 2- عمل صالح. 3- نجات دیگران. 4- صبر و تحمّل در مسیر نجات خود و دیگران. این چهار مرحله مراحل طلبگي است. ما آمدیم «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا»[11] مدّعي ايمان هستیم، ولی معرفت کجا است؟ باید خدا را بشناسید، باید پیغمبر را بشناسید، معاد و قیامت را باید بشناسید، باید خود را بشناسید، آمدید که اینجا معارف کسب کنید معرفة الله، معرفة النفس، معرفة الطریق، معرفة المعاد، معرفة الغیب، معرفة الملائکة؛ جای کسب معارف اینجا است. ایمان معرفتی توأم با جذبه است. ایمان و معرفت به تنهایی کفایت نمیکند، عمل ميخواهد «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»[12] اگر کسی مؤمن بود، امّا فردگرا بود این کفایت نمیکند یعنی در پیشگیری از ورشکستگی، به خاک سياه نشستن… آدم خود معرفت کسب کند، عبادت فردی کند، اين کفایت نمیکند، تواصی به حق جزء لوازم نجات است.
مسئولیت نسبت به عالم
خدا شهيد بهشتي استاد عزيز ما را با اوليا و انبياء خود محشور كند؛ جملهاي داشتند كه در اسلام به تو چه و به من چه وجود ندارد. اين براي آنها است، براي ما نه «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ»[13] همهي ما نسبت به آحاد بشر مسئول هستيم، نه «مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ»[14] شما نسبت به وجب به وجب اين كرهي زمين مسئوليّت داريد. إنشاءالله ظرفيّتی پيدا كنيد كه زمين را آباد كنيد، زمين دست نخورده فراوان داريم، خدا هر چه آفريده است، سفرهي او روي زمين است. «جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا في مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ»[15] بايد راه برويم به دست بياوريم، خدا اين را براي شما قرار داده است. اينطور نيست كه اگر جمعيّت زياد شد كم بياورد، نه خدا اگر ميآفريند متوازن… عرضهي خود را قبل از تقاضا آماده كرده است، جهل شما مانع است، به جان هم افتادن شما مانع ميشود كه روزي همديگر را ميخوريد، به يكديگر ظلم ميكنيد، نميگذاريد رویش داشته باشيد و الّا عرضه و تقاضاي خدا متناسب است، خدا حكيم است، كار حكيم اينگونه است، او ميداند چه كرده است «وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ».
بنابراين بشر هم مسئوليّت نجات خود را دارد، هم مسئوليّت هم نوع خود را دارد، هم مسئوليّت محيطي كه در آن زندگي ميكند، زمين و آسمان براي ما است و مسئوليّت مال خود را داريم، از ما ميپرسند ما اين را به شما داده بوديم، شما در ازای آن چه كرديد؟ از اينها سؤال ميكنند. «إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[16].
ارزش نجات یک بشر
پيغمبر خدا حضرت امير را مأمور كردند تا به يمن براي تبليغ بروند. اينگونه بنا فرمودند: «لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْكَ رَجُلًا خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ… وَ لَكَ وَلَاؤُهُ»[17] علي جان! اگر خدا يك نفر را به دست تو هدايت كند، براي تو از آنچه كه آفتاب بر آن ميتابد، اگر ولايت و حكومت را به تو ميدادند چقدر براي تو ارزش داشت، ارزش نجات يك نفر بيشتر از حكومت بر همهي كرهي زمين است. نجات يك انسان، نجات يك نسل، نجات كل بشريّت است «وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً»[18].
ذات نایافته از هستی بخش كی تواند كه شود هستی بخش
اهمیّت نجات خود
در نجات اوّل خود؛ در امور دنيا ايثار كند، آدم خود نخورد به ديگران بدهد خيلي خوب است، ولي در هدايت، در رياضت بهشت، در ارتقاي درجات ايمان اوّل خود، نماز شب اوّل خود؛ من ايثار كنم، دوست من نماز شب بخواند، من جان خود را به او بدهم نه اين زيركي نيست، اين خلاف زيركي است؛ نه نماز اوّل وقت اوّل خودم، صف اوّل جماعت اوّل خودم، در تمام كارهاي خوب اوّل خودم «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ»[19] اينجا ميدان مسابقه است شما جلو بيفتيد، اوّل شما عالم باشيد، اوّل عارف باشيد، اوّل عابد باشيد، اوّل ايثارگر باشيد، اوّل اخلاقي باشيد در اين جهت ايثار نيست، استيصال است. ميخواهيد خانه بخريد امتياز براي يكي است، اوّل شما بايستد او جلو برود «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»[20]
خدا مرحوم آيت الله مشكيني را رحمت كند، در حوزه معلّم اخلاق بودند، به گردن ما هم حق دارند. ايشان یک حجرهاي داشت، تمام كارهاي همان حجره را خود انجام ميداد. در تمام وجوهات آيت الله مشكيني اخلاقي، محقّق، سياسي، رئيس خبرگان مشهود بود. آن ايثارها آدم را بالا ميبرد. تمام مشكلاتي كه براي حضرت يوسف پيش آمد، در قبال ترقّي او بود كه آدم در دنيا ايثار كند، مشكلات را تحمّل كند اين خوب است، ولي در عبادتها، در ترك گناهها خود آدم بايد اوّل باشد؛ «فَاسْتَبِقُوا»[21] براي همه است.
تواصی به صبر و داشتن همّت بالا
تواصي به حق و تواصي به صبر؛ صبر هم سپر است و هم سلاح است. انسان صابر هم در جبهه بايد صابر باشد تا آخر پيش برود، رد پاي دشمن را تا آخر بايد پاك كند و هم در برابر حملهها قرص بايستد، عقبنشيني نكند، سلاح داشته باشد. صبر هم تهاجم است، هم تدافع است. هم بُعد دفاعي است، هم بُعد هجومي است. شما نبايد بنشينيد تا دشمن به خانهي شما بيايد بعد دفاع کنید؛ شما بايد با اين همّت طلبه شويد كه امام اسلام را در بُعد تبليغاتي جهاني كرد، شما بايد در بُعد اجرايي بالاتر از امام شويد، بايد همّت شما زیاد باشد.
ميگويند به مادر شيخ انصاري گفتند پسر شما مرجع تقليد شد. ايشان گفته بودند كه من توقّع داشتم كه ايشان يك درجه پايينتر از امام صادق باشد. همّت ما بالاتر از مرجع تقليد باشد. شما بايد به گونهاي بلندپروازي واقعي شما، افق فكري شما آنقدر بلند باشد كه بعد از امام زمان اوّلين بندهي خدا شما باشيد، اوّلين اثرگذار در عالم امكان شما باشيد تا اينگونه نباشیم به جايي نميرسيم.
همّت بلند دار که مردان روزگار از همّت بلند به جایی رسیدهاند
اين یک آدرسي از قرآن بود كه به طلبه داديم «وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»[22] آمديم ايمان خود را تعميق كنيم، بُعد معرفتي و ظرفيّت علمي خود را تكمیل كنيم كه بعد از رهيافتگي خود، ديگران را از سرگرداني نجات دهيم. الآن عصر، عصر بحران است، عصر سرگشتگي و حيران است. اگر بتوانيم دست يك جواني را به دست امام زمان بدهيم، امام زمان خوشحال میشود.
زخمی کردن شیطان
خدا مرحوم آقاي حاج شيخ عبد الكريم حقشناس را رحمت كند، من كم ديده بودم، ولي در همان كم هم خيلي چيزها يافتيم كه در او وجود دارد. ايشان ميگفت شما بدترين آدمها را به من بدهيد، من او را درست شده به شما تحويل ميدهم. يكي از دوستان ميگفت من خدمت ايشان رفتم -جزو كساني بود كه رفت و آمد داشت- ديدم دارد ميخندند، تعجّب كرديم حالا گاهي راديو معارف اين را ميگذارد، ميبينيد اهل بكاء است يعني سيرهي عمومي او انكسار است و اشك است. ولي ميگفت ديدم كه او ميخندند. گفتم آقا چه شده است؟ گفتند: من شيطان خود را زخمي كردم. ما شياطين را نميبينيم، ولي همه جا آنها ما را رها نميكنند، در نماز ميآيند، در طلبگي ميآيند، در حجره ميآيند، در مطالعه ميآيند، الآن هم میبینیم. تاب نداشتند شما دو رکعت نماز با حضور قلب بخوانید، حواس شما را پرت میکنند. قرآن میگوید: «إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ»[23] شما آنها را نمیبینید، آنها شما را میبینند و هستند، وسوسه میکنند، ناراحت هستند که شما آمدید طلبه شوید، از حالا کمر بستند طلبگی شما را خراب کنند، ریا کار بیاورند، اهل تزویر و اهل بطالت و تنبلی و کسالت، شیطان خیلی میداند، تجربهی میلیونها سال دارد، این تجربهها را به کار میبرد شما را نابود کند. «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌٌ * وَ أَنِ اعْبُدُوني هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ * وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونٌَ»[24] ببینید بشر در برابر این دشمن چقدر تلفات داده است، حواس شما جمع باشد «لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثيراً أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ» تصوّر میکنید دست از شما برمیدارد؟ طلبگی مسئولیّت است، مصونیّت نیست، اوّل دردسر شیطان است، شما آمدید برای او دردسر درست کردید، حسّاس شده است، میخواهد شما را زمین بزند، شما را رها نمیکند، حواس خود را جمع کنید، دشمن دارید. ایشان این شیطان را میدید، گفته بود شیطان آمده بود من را وسوسه کند، مچ او را گرفتم. آنقدر در گوش او خواندم مسلمان شده است، حالا که مسلمان شده است برای ما شکلک در آورده است که من را شاد کند و من میخندم. یعنی طمع شما فقط به نجات انسانهای تنها نباشد، جن هم مکلّف هستند، از مراجع تقلید ما تقلید میکنند، با این وضعیّت هنوز با اینها کار دارند. رسالت شما رسالت خیر است، دارندهی رسالت کل بشر است، نجات کل بشر «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ»[25].
ناسازگاری طلبگی با گناه
چند نکته را إنشاءالله از اوّل رعایت کنید مسئلهی بعد ترک گناه است. گناه با طلبگی نمیسازد، بین خود و خدا اگر نمیتوانید ترک گناه کنید، طلبه نمیشوید، آدم خود را میشناسد. مرحوم حاج شیخ محمّد کوهستانی… من کوهستان برای سیامین سالگرد وفات ایشان دعوت کرده بودند رفتم خانهی او، زندگی او، مدرسهی او را دیدیم. وجود نازنین پیغمبر خدا به ایشان فرموده بودند حاج شیخ محمّد در مدرسهی تو طلبهی آلودهای است، او دیگران را آلوده میکند. لابد زندگی زنبور عسل را مطالعه کردید، خیلی تماشایی است. یکی از چیزهای عجیب این است که آن نگهبان نزدیک در، آن زنبورهایی که به صحرا میروند و برمیگردند، او بو میکشد و حسّاس است، اگر زنبوری خود را آلوده کرده باشد همان موقع ورود او را دو نیم میکند که حقّ ورود به کندوی عسل را نداری.
مرکز طلبگی مرکز تولید شیرینی برای عالم است «كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً»[26] عمل صالح مبتنی بر اکل حلال است، آدم حرامخور نمیتواند عمل صالح داشته باشد؛ چون غذا فکر تولید میکند. غذا بد باشد فکر خوب تولید نمیشود، فکر شیطان اینطور میشود. غذا هم از غذای مادی است، امام صادق فرمودند: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ… إِلَى عِلْمِهِ»[27]. اطّلاعاتی که آدم کسب میکند، آدم حرفی که از کسی میشنود، این غذای روحی او است. «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ»[28] کسی که غیبت گوش میکند، کسی از طریق نگاه به حرام آلودگی به درون خود سرایت میدهد، اینها آلوده و نجس هستند، در این کانون نباید وارد شویم. برویم توبه کند، برویم کارهای خوب انجام دهیم، آدم خوبی شویم. ولی کسی عرضه ندارد گناه را ترک کند باید طلبگی را ترک کند، محیط را آلوده نکند، این خیانت است.
نتیجهی وجود یک فاسد در بین طلّاب
طلبگی من در مدرسهی حقّانی بود، مرحوم آقای قدوسی که آمدند مدیر مدرسه شدند، طولی نکشید ما طلبهای که نماز شب نخواند دیگر نداشتیم. آن هم چه نماز شبهایی، آدم که سحر بلند میشد میدید اباها به سر کشیدند که شناخته نشوند، در گوشه گوشهی مدرس، صدای هق هق آنها را میشنیدیم طلبگی تنهایی است. یک طلبهی خوش زبان، خوش قلم، خوش تیپ، فاسد در مدّت کوتاهی توانست خیلی از افراد را ترک دهد، فاسد را به این بنا که آن روحیّه را از آنها گرفت. روحیّهی نماز شب، تعبّد و تقدّس از آنها گرفت. بعد از انقلاب هم کمونیست شد و زندانی شد.
میگویند یک بز گر یک گله را گر میکند. اوّلین شرط شما با آقا امام زمان که شما را به سربازی إنشاءالله قبول کرده است، این است که بعضی از همکاران به مرحوم امام گفتند ما با شما عدالت را در قضاوت شرط میدانیم، من که عادل نیستم چطور قبول کنیم؟ فرمود: عابد شوید. اینجا آمدید گذشتهها را فراموش کنید. به امام زمان بگویید آقا جان به من کمک کن، من نمیخواهم در این محیط گناه کنم و موجب آلودگی فضای طلبگی شوم ولو دیگران ندانند، دیدند آدم بد بیتوفیق نیست. این محیط، محیط زنبور عسل است، باید شما عسل تولید کنید. این مگس روی فساد مینشیند، روی آلودگی و زخم مینشیند، میبینید زندگی او ایذاء است، امّا زنبور عسل روی گل مینشیند و عسل تولید میکند. ابتدا و آخر کار شما ترک گناه است.
رعایت ادب از ویژگیهای یک طلبه
مسئلهی دوم رعایت ادب و نزاکت است. طلبهای مبتذل، طلبهای بیادب، طلبهای بینزاکت، لباس او، اصلاح او، مسواک او هدف مجموعهی اینها است. ادب را مرحوم آقای طباطبایی در تفسیر المیزان معنی کردند، میگویند ادبیّات را برای این ادبیّات میگویند… یک ادیب کسی است که کلمات را به گونهای تنظیم میکند که مخاطب را به خواندن آن راغب کند لذا ادب میگویند. کلّیّهی افعال و رفتار ما در یک کتابی نوشته میشود. باید گفتار و رفتار خود به گونهای تنظیم کنیم که دیگران به ما راغب باشند، غفلت نکنند، بگویند او بلد نیست حرف بزند، او نمیتواند آب دهان خود را جمع نمیکند، او دست به دماغ خود میکند، او موقع غذا خوردن با صدا غذا میخورد اینها خیلی حساب باز میکنند. شما استکان برمیدارید چایی بخورید، هورت بکشید آنها میبینند بعداً میگویند شما نزاکت ندارید، اینطور نیستند. در جزئیّات رفتار و اعمال خود آنطور باشید که هم خدا راضی باشد، هم امام زمان به شما افتخار کند بگوید این طلبه هر کجا میرود برای ما زینت است.
امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: به گونهای رفتار کنید که هر کس ببیند بگوید این جعفری برای ما «كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً»[29] زینت ما باشد. «لَا زِينَةَ كَالْأَدَبِ»[30] یک مقدار از ادب را میدانیم، یک مقدار دیگر را باید یاد بگیریم و إنشاءالله در این جلسات اساتید شما، بزرگوارها… خود شما معلّم بنده هستید، بحمد الله تحصیلات عالیّه دارید، در یک سنینی هستید که با خود کار کردید، درهای زیادی به روی شما باز بوده است، ولی شما اینجا را انتخاب کردید، پیدا است که بر خود مسلّط هستید و تمام شئون را رعایت میکنید.
نظم داشتن طلبه
نکتهی سوم نظم است «وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ ِ اللَّهَ اللَّهَ»[31] هر کسی به هر جایی رسید از نظم است. طلبهای بینظم در درس غایب شود، دیر بیاید، زود برود، نظم در همهی امور خوب است و به قدری مهم است که حضرت امیر در بستر شهادت این را جزء مسائل مهمهی زندگی به حساب آورده است. منظّم باشید، برنامهریزی کنید، عبادت شما مشخّص باشد، در مطالعهی خود، در مباحثهی خود، در درسها، همه را روی کاغذ مرتّب کنید، برنامه داشته باشید.
ظرفیّت طلبه
نکتهی چهارم ظرفیّت و تحمّل است. طلبه باید هم مجری بد، استاد بد، دوست بد، آدم ناز پرورده، آدم بیصبر، آدم بیتحمّل به هیچ کجا نمیرسد.
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه مردان بلاکش باشد
شما باید خود را آماده کنید که ناملایمات را تحمّل کنید، همیشه امور بر وفق و راه خواست خود آدم نیست، حوصله کنید، صبر کنید و با صبر دنبال رفع مشکلات باشید. طلبه باید دندان طمع و توقع را از روز اوّل طلبگی بکشد که به من احترام بگذارند، ناز من را بکشند، سلام بکنند اینها نیست؛ شما آمدید ناز همه را بکشید، چون سرباز امام زمان هستید، امام زمان صاحب سفرهی کل عالم است، پذیرایی رعیّت خود را به شما داده است، شما باید زحمت بکشید، آمدید خدمت کنید، برای خادمین آمدید، برای ریاست و آقایی که نیامدید. طلبه باید بیتکلّف باشد، بیتوقّع باشد و تحمّل همهی سختیها را داشته باشد. از روز اوّل بنای شما بر این باشد که تحمّل داشته باشید.
نماز اوّل وقت اکسیر نجات
مسئلهی بعدی نماز اوّل وقت به جماعت است. بزرگان اخلاقی ما نماز اوّل وقت را اکسیر نجات میدانند. مرحوم حاج شیخ حسن علی نخودکی فرمودند: سه چیز آدم را عاقبت به خیر میکند اوّل آن نماز اوّل وقت است. مرحوم جمال السالکین علّامه آقای سیّد علی قاضی، استاد آقای علّامهی طباطبایی، استاد آقای بهجت، ایشان فرمودند: شما نماز اوّل وقت بخوانید، اگر درست نشدید به من لعن کنید. به خصوص نماز ظهر «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتينَ»[32] نماز ظهر جایگاه خاصّی دارد، هر کاری دارید وقت نماز دیگر نماز بخوانید.
رمز موفّقیّت امام
یکی از رموز موفّقیّت امام این بود. امام اهل خوشی و نشاط و دوستی بود، اهل گردش و خوشی بودند، ولی دو شرط داشت در درس خود جدّی بود، در تفریح خود هم جدّی بود. در جلسات تفریحی دو شرطی که با هر جمع داشتند یکی این بود که در جلسه غیبت نباشد، مطلقا تحمّل غیبت را نداشت. دوم اینکه در هر وضعی باشیم، اذان گفته شد باید بلند شویم نماز بخوانیم و تا آخر پایبند بود. نماز اوّل وقت جزء لوازم طلبگی است، طلبه نماز اوّل وقت نخواند به درد طلبگی نمیخورد.
منزلت نماز شب
نکتهی بعدی آرزوی من این است که نماز شب بخوانم. مرحوم علّامهی طباطبایی از استاد اخلاق خود آقای قاضی نقل میکنند. آقای قاضی به ایشان گفته بودند دنیا میخواهی نماز شب، آخرت میخواهی نماز شب.
قدردانی عمر
و نکتهی آخر نسبت به وقت خود، عمر خود دخیل باشید؛ عمر اکسیر است، قیمت عمر از طلا خیلی بالاتر است، عمر یک بار بیشتر به شما داده نشده است. شما را به خدا این جوانی خود را قدر بدانید حتّی دقیقهی آن را بیحساب از دست ندهید. علّامهی طباطبایی نوشتههای خود را یک دور مینوشتند نقطه نمیگذاشتند، بعد از تمام کردن برمیگشتند نقطه میگذاشتند. به ایشان میگفتند چرا این کار را کردید؟ گفته بود حساب کردم دیدم که در هر صفحه چند ثانیه صرفهجویی در وقت است. طلبه وقت خود را به امور بیهوده بگذراند ظلم به عالم کرده است. طلبگی یعنی قبول مسئولیّت نجات عالمی است. قدر عمر خود را بدانید و عمر خود را به خدا بدهید، به امام زمان بدهید و هیچ جا برای خود پشیمانی نیاورید که ای کاش این کار را کرده بودم. وضع طلبه این است از اوّل باید ببیند چه کار باید انجام دهد تا اینکه إنشاءالله پشیمانی نیاورد.
توسّل به امام حسین علیه السلام راه نجات بشر
امّا اینها کارهای عملی و برنامهریزی است. مهم این است که طلبه صاحب عرفان شود، دل او در هوای امام حسین باشد، طلبه باید حسینی باشد، باید متوسّل باشد، باید اهل بکاء باشد و باید اشک حسین داشته باشد، سوز حسینی داشته باشد. از اوّل شما باید به کشتی نجات امام حسین پناه ببرید، دنیا طوفانی است. خدا امام حسین را تنها وسیلهی نجات معرّفی کرده است. در عرش پیغمبر میگوید دیدم نوشته بود «إِنَّ الْحُسَيْنَ… مِصْبَاحُ هُدًى وَ سَفِينَةُ نَجَاةٍ»[33] عالم طوفانی است، اگر ارتباط حسینی شما ضعیف باشد غرق میشوید. حضور در جلسات توسّل تمرین اشک و سوز برای امام حسین این جزء زمینههای نجات همهی ما است. (به جز حسین مرا در جهان پناهی نیست) کشتی نجات حضرت سیّد الشّهداء (علیه الصّلاة و السّلام) است. کسانی که به جایی رسیدند مثل علّامهی مجلسی، مجلسی اوّل، ملّا محمّد تقی مهمتر از او ملّا محّمد باقر. او میگوید من در دو جا روزنههای غیب به روی من باز میشد یکی موقع روضهی امام حسین بود، یکی هم موقع تلاوت قرآن.
[1]– سورهی سبأ، آیه 13.
[2]– سورهی اعراف، آیه 179.
[3]– سورهی سبأ، آیه 13.
[4]– سورهي عصر، آيات ا و 2.
[5]– سورهی یس، آیه 12.
[6]– وسائل الشيعة، ج 1، ص 48.
[7]– سورهی شوری، آیه 20.
[8]– سورهی مومنون، آیات 99 تا 100.
[9]– سورهی نحل، آیه 96.
[10]– سورهي عصر، آيات 1 و 2.
[11]– سورهی بقره، آیه 104.
[12]– سورهي بقره، آيه 25.
[13]– بحار الأنوار، ج 72، ص 38.
[14]– همان، ج 32، ص 9.
[15]– سورهي ملك، آيه 15.
[16]– سورهي عصر، آيه 3.
[17]– الكافي، ج 5، ص 28.
[18]– سورهی مائده، آیه 32.
[19]– سورهي بقره، آيه 148.
[20]– سورهي آل عمران، آيه 92.
[21]– سورهي بقره، آيه 148.
[22]– سورهي عصر، آيات 1 تا 3.
[23]– سورهی اعراف، آیه 27.
[24]– سورهی یس، آیات 60 تا 62.
[25]– بحار الأنوار، ج 72، ص 38.
[26]– سورهی مؤمنون، آیه 51.
[27]– من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 578.
[28]– الكافي، ج 6، ص 434.
[29]– الأمالي (للصدوق)، ص 400.
[30]– غرر الحكم و درر الكلم، ص 768.
[31]– بحار الأنوار، ج 42، ص 256.
[32]– سورهي بقره، آیه 238.
[33]– بحار الأنوار، ج 36، ص 205.