طبرسی گفته است:

عبدالله بن حسن از پدرانش، روایت کرده که: هنگامی که ابوبکر و عمر با هم توافق کردند که فدک را از فاطمه (ع) بگیرند و این مطلب به گوش حضرت رسید، مقنعه بر سر کرد و پوشیه بر چهره زد و چادر بر سر نهاد و با گروهی از خدمتکاران و زنان قبیله‌اش حرکت کرد در حالی که چادر بلندش که پاهایش را پوشانده بود زیر پایش قرار می‌گرفت و همانند پیامبر اکرم (ص) گام بر می‌داشت، بر ابوبکر در حالی که با گروهی از مهاجر و انصار و دیگران نشسته بود وارد شد.

بی‌درنگ، پرده‌ای میان مردان و زنان کشیدند پس از رحلت پدر، این نخستین باری بود که فاطمه (ع) به مسجد گام می‌نهاد، جمعیّت انبوه به احترام او راهی گشوند و فاطمه (ع) با اندوه فراوان به سوی قبر پدر رفت و نشست آن‌گاه شیون کنان، ناله سوزناکی سر داد به گونه‌ای که همه را به گریه آورد و مجلس را لرزاند.

سپس فاطمه (ع) لحظه‌ای مهلت داد تا مردم، آرام گرفتند، نفس‌ها در سینه‌ها حبس شد و ناله‌ها فرونشست، آن‌گاه سخن خویش را آغز کرد حمد و ثنای پروردگار جهانیان گفت و درود و تحیت بر پدرش رسول خدا (ص)، فرستاد و مردم با شنیدن نام حضرت محمّد (ص) بار دیگر بنای شیون، گذاشتند و جزع و فزع از سر گرفتند. فاطمه (ع) چندی خاموش ماند تا شراره آتش جدایی دل‌ها، فرو نشست آن‌گاه به سخن درآمد و چنین فرمود:

سپاس و ستایش خدای متعال را که به ما، نعمت بخشید و شکر و سپاس او بر آنچه الهام فرمود، و حمد و ثنا خدای متعال را در برابر نعمت‌هایی که از پیش، فرستاد و همه نعمت‌هایی که آفرید و نعمت‌های فراوانی که به انسان‌ها، عطا فرمود و تمام منّت‌ها و نعمت‌هایی که پیاپی ارزانی داشت. نعمت‌هایی که شمارش آن از توان انسان، فزونتر و سپاس آن ناممکن و درک دامنه و گستردگی آن از ادراک و هوش بشر، فراتر است.

خدای متعال مرردم را به شکر گذاری، فرا خواند تا نعمت‌های خویش را پیاپی فرو فرستد و آنان را به حمد و سپاس، راهنمایی کرد تا نعمت‌ها را فزونی بخشد و با درخواست بندگان، نعمت‌ها را چند برابر نماید.

گواهی می‌دهم که به جز الله، خدایی نبوده و شریکی برای او، نیست تفسیر این گواهی و شهادت، اخلاص است و ظرف آن، قلب‌های آگاه که در افق اندیشه و معنای آن را روشن فرمود.

خداوندی که چشم‌ها، او را نمی‌توانند بنگرند و زبان‌ها وصف او، عاجزند و وهم و خیال از درک ذات او، فرو مانده‌اند.

اشیای عالم را بدون این‌ که چیزی موجود باشد، آفرید و بدون مثال و نمونه‌ای، ایجاد کرد و با قدرت خود، پدید آورد و با اراده‌ی خود، هستی بخشید و در حالی که نه به آفریدن آن‌ها، نیازمند بود و نه از خلقت آن‌ها، سود می‌برد. جز آن‌ که خواست، حکمتش تحقق یابد و همه را به اطاعت وبندگی آگاه نماید و قدرت خود را آشکار کند و به همگان راه و رسم بندگی بیاموزد و دعوت خود را عزت بخشد. آن‌گاه، پاداش را بر اطاعت و عذاب را در مخالفت و سرپیچی، قرار داد تا بندگان را از عقوبت، رهائی بخشد و به سوی بهشت و سعادت ابدی، رهنمون سازد.

و گواهی می‌دهم که پدرم محمّد (ص)، بنده و فرستاده ی او است. خدای متعال، او را قبل از آن‌که بیافریند، انتخاب کرد و پیش از آن‌ که بفرستد به نام نیکو، نامگذاری فرمود و پیش از بعثت به پیامبری برگزید آن هنگام که هنوز، مخلوقات در حجاب غیب، پنهان بودند و در تاریکی نیست، پوشانده و آثاری نداشتند. انتخاب پیامبر اکرم (ص) بر اساس علم خدا به آینده امور و احاطه و تسلط او، به حوادث روزگاران و شناخت خدای متعال از سرنوشت هر چیزی بود.

پیامبر اکرم (ص) را برانگیخت تا امر خود را به اتمام رساند و آن‌چه را مقدّر ساخته بود به پایان برد. پیامبر اکرم (ص) ملاحظه فرمود که هر فرقه‌ای، دینی دارد و به روشنایی شعله‌ای، روی آورده و بت‌های خود را پرستش نموده و خدا را با آن‌ که می‌شناختند، انکار کردند، پس خدای بزرگ، تاریکی‌های جاهلیت را به وسیله ی حضرت محمّد (ص)، روشن ساخت و تیرگی و زنگار کفر را از قلب‌ها زدود و پرده‌ها را از جلوی دیدگان، برداشت پیامبر اکرم (ص)، برای هدایت در میان مردم به پا خواست و آنان را از گمراهی، نجات داد و از کوری و کور دلی، رهانید و به سوی دین استوار الهی، رهنمون شد و همه را به راه راست فرا خواند تا روزی که خدا بر اساس رأفت و رحمت خویش، او را به نزد خود برد که به دیدار او، راغب و مشتاق بود.

پس رسول خدا (ص)، هم اکنون از رنج این دنیا راحت است و گرداگرد او را فرشتگان، گرفته‌اند و غرق در رضوان و خشنودی خدا است که در جوار رحمت ملک جبار، آرمیده است. درود خدا بر پدرم که پیامبر و امین خدا بر وحی و برگزیده‌ی او، بود و سلام و رحمت و برکات خدا بر او باد.

پس رو به اهل مجلس کرد و فرمود:

شما ای بندگان خدای متعال! مسئولان «امر» و «نهی» پروردگار و حاملان «وحی» و دین او، هستید و نمایندگان خدای متعال بر خویشتن و مبلغان آئین او به سوی امتّ‌ها می‌باشید. اکنون، رهبر و پاسدار بر حق دین خدا در میان شماست و حافظ پیمان خداوند در تسرستان قرار دارد و آنچه، پیامبر اکرم (ص) بعد از خود به یادگار گذارده که عبارت است از کتاب گویای خداوند، قرآن صادق و نور آشکار و روشنائی پر فروغ آن، پیش روی شما می‌باشد.

قرآن کریم، کتابی است که «دلائلش» روشن، «باطنش» آشکار و «ظاهرش» پر نور است پیروان این کتاب آسمانی، سرفرازند که به سوی بهشت برین، رهنمون می‌گردد و مخاطبان و مستمعانش را به ساحل نجات می‌رساند.

از طریق این کتاب الهی، می‌توان به دلایل روشن الهی، نایل گشت و تفسیر واجبات او را دریافت نمود و شرح محرمات خدای متعال را در آن، خواند و به بررسی دلایل و براهین متقن و استوار پرداخت و دستورات اخلاقی و هر آنچه، مشروع و مجاز است را در قرآن کریم به صورت مکتوب، ملاحظه کرد.

خدای متعال، «ایمان» را سبب تطهیر شما از شرک، و «نماز» را وسیله پاکیزگی از کبر و غرور، و «زکات» را موجب تزکیه نفس و  فراخی روزی، و «روزه» را عامل تثبیت اخلاص، و «حج» را ابزار تقویت آئین مبین اسلام، و «عدالت» را مایه‌ی پیوستگی قلب‌ها، و «اطاعت» ما را سررشته نظام و انسجام امّت، و «امامت» را ایمنی بخش از تفرقه و پراکندگی، و «جهاد» را وسیله‌ی عزّت مسلمانان، و «صبر و شکیبائی» را سرمایه‌ی جلب خشنودی و پاداش حضرت حق، و «امر به معروف» را موجب تربیت و اصلاح توده های مردم، و «نیکی به پدر و مادر» را سبب پیشگیری از خشم خداوند، و «صله ی رحم» را مایه‌ی افزایش قدرت و همبستگی، و «قصاص» را وسیله‌ی حفظ نفوس، و «وفا به نذر» را موجب آمرزش، و «جلوگیری از کم فروشی» را ابزار مبارزه با کمبودها، و «نهی از شراب‌خواری» را سبب پاکسازی از پلیدی‌ها، و «پرهیز از تهمت و نسبت‌های ناروا» را حجابی در بربر خشم پروردگار، و «ترک دزدی» را به منظور حفظ عفت نفس، و «تحریم شرک» را برای پاسداش ربوبیت حق تعالی و اخلاق و بندگی، او قرار داد.

بنابراین، تقوی الهی پیشه کنید و آن‌چنان که شایسته مقام اوست از مخالفت فرمانش بپرهیزید و تلاش کنید که «مسلمان» از دنیا بروید و خدای متعال را در آنچه امر و نهی فرموده است، اطاعت کنید. بی‌گمان تنها عالمان و دانشوران از او، می‌ترسند.

سپس فرمود: ای مردم! بدانید که من فاطمه (ع) هستم و پدرم محمّد (ص) است. آغاز و پایان سخن من بر حق است آنچه می‌گویم ناروا نیست و آنچه انجام می‌دهم بر ظلم و ناروا استورا نمی باشد پیامیری از خود شما مردم، برای هدایت شما آمد که رنج‌های شما بر او، گران و به هدایت شما حریص و نسبت به مؤمنان مهربان و رحیم بود.[1] اگر او را بشناسید، می‌دانید که پدر من است نه پدر زنان شما! و برادر پسر عمومی من (علی بن ابی‌طالب) می‌باشد که نه برادر مردان شما! و چه نیکو و پرافتخار است این نسبت فامیلی. ـ درود خدا بر او آل او بادـ.

پیامبر اکرم (ص)، رسالت خود را به گوش مردم رساند و آنان را از عذاب الهی، ترساند. راه خود را از پرتگاه سقوط مشرکان برگردانید، شمشیر بر فرق آنان، فرود آورد و گلوگاه آنان را فشرد و با زبان حکمت و موعظه حسنه مردم را به راه خدا دعوت کرده بت‌ها را در هم شکست. سر شجاعان شرک را بر سنگ کوبید تا جمعیّت مشرکان، پراکنده شدند و از میدان گریختند و صبح صادق از دل شب تاریک، سر بر زد و چهره حق از نقاب، بیرون آمد و حق خالص، جلوه گر شد و زمامدار دین به سخن حق، گویا گردید و عربده‌های شیطان، خاموش گست و طرفدارانشان، گنگ و لال شدند و تاریکی نفاق فرو افتاد و گروه‌های کفر و تفرقه، پراکنده گردیدند و دهان‌های شما به حرکت گروهی از مجاهدان سپید روی نورانی که شکم‌هایشان از گرسنگی به پشت چسبیده بود، به کلمه اخلاص گشوده گشت شما در عصر جاهلیّت، بر کناره پرتگاهی از آتش، قرار داشتید چونان جرعه ای آب نوشاب هر کس بودید و لقمه هر طمع کننده آتش زنه‌ای بودید که فوراً، خاموش می‌شدید. پایمال هر رونده‌ای، بودید. و نوشیدنی شما آب گندیده و خوردنی شما، پوست جانور و مردار بود. خوار و ذلیل و رانده شده بودید و می‌ترسیدید که مهاجمان اطرافتان، شما را بربایند تا آن‌ که خدای بزرگ با دست محمّد (ص) پس از حوادث فراوانی که پدید آمد و رنج‌ها و بلاهای زیادی که از دست شجاعان شما، از گرگ‌های عرب و از سرکشان اهل کتاب کشید، نجاتتان بخشید.

هر گاه آن‌ها، آتش جنگ برافروختند، خدای متعال خاموش کرد، یا هر وقت شاخ شیطان سر برآورد یا اژدهایی از مشرکین دهان باز کرد رسول خدا (ص) برادرش علی بن ابی‌طالب (ع) را در کام اژدها و شعله‌های فتنه، افکند و علی (ع) هم باز نمی‌گشت، مگر آن‌ که سر سرکشان را پایمال شجاعت خود، می‌ساخت و آتش فتنه، آن‌ها را با آب شمشیرش، خاموش می‌کرد.

علی (ع) فرسوده از تلاش فراوان در راه خدا، کوشش‌گر خستگی‌ناپذیر در امر خدای متعال، نزدیک و خویشاوند رسول خدا (ص) سیّد و سروری از اولیاید خداوند دامن به کمر، بر زده نصیحت کننده و تلاش‌گر راه خدا بود که در راه او از سرزنش سرزنش کنندگان، پروایی نداشت.

این در حالی بود که شما در خوشی، زندگی می‌کردید در امنیت و رفاه، خوش بودید و منتظر فرصت بودید تا شاید، روزگار بر ضد ما دگرگون شود. گوش به زنگ اخبار بودید و هنگام کارزار، فرار کرده، عقب می‌نشستید و آن‌گاه که خدای متعال برای پیامبرش، خانه پیامبران و آرامگاه اولیاء را برگزید، خار و خاشاک نفاق خویش را ظاهر ساختید و بدین‌گونه، جامه دین کهنه گردیده ساکت گمراهان به سخن در آمد و آدم‌های پست و زبون، قدر و منزلت یافتند و شتر نازپرورده‌ی اهل باطل به صدا درآمد و وارد خانه‌های شما شد و شیطان، سر از مخفیگاه بدر آورد و شما را فرا خواند و دید که پاسخ‌گوی دعوت باطل او، هستید و برای فریب خوردن، آمادگی دارید. خواست که بر ضد حق، برخیزید و شما را آماده این کار یافت و گرم و آماده‌تان نمود و دید که غضبناک شدید. پس بر غیر شتر خود، داغ و نشان زدید و بر ابی که حق شما نبود، فرود آمدید در حالی که هنوز از عهد و قرار شما (بیعت در غدیر خم، دو ماه قبل)، چیزی نگذشته بود و شکاف زخم عمیق هنوز به هم نیامده و بهبود، نیافته بود پیامبر اکرم (ص)، هنوز دفن نشده بود که هر چه خواستید، کردید و بهانه آوردید که از فتنه، بیمانکید! (امّا در فتنه سقوط کردید و راستی که جهنم بر کافران احاطه دارد.).[2] شما کجا؟ فرو خواباندن فتنه کجا؟! دروغ می‌گویید! چرا، بیراهه می‌روید در حالی که کتاب خدا در میان شماست؟! مطالبش، روشن و احکام آن، درخشان و نشانه‌های هدایت، آشکار و نهی و هشدارهای آن، پیدار و أوامرش، واضح است امّا شما به قرآن، پشت کردید و از آن، روی گردان شدید. آیا به قرآن پشت کرده‌اید.یا داوری جز قرآن می‌جوئید؟ بد جایگزینی برای ستمگران است! (هر کس غیر از اسلام، دینی گزیند از او، پذیرفته نیست و در آخرت، از زیانکاران خواهد بود.).[3] سپس آن‌قدر، درنگ نکردید که این دل رمیده، آرام گیرد و مهار کردن آن، آسان گردد و آتش گره‌ها را برافروختید و به آتش فتنه‌ها، دامن زدید تا آن را شعله‌ور ساختید وبه شیطان گمراه کننده، پاسخ مثبت دادید و برای خاموش کردن نور تابناک اسلام، بسیج گشتید و به از بین بردن سنتّ‌های پیامبر برگزیده (ص)، روی آوردید و حرکت‌های منافقانه، آغاز کردید و برای نابودی اهل بیت (ع) او، در پشت تپّه‌ها و درختان به کمین نشستید و ما در برابر مصیبت‌هایی که چونان خنجر برّان یا بسان فرو رفتن سنان در شکم است چاره‌ای جز صبر و بردباری نداریم.

و شما امروز، گمان می‌بردی که برای ما، ارثی نیست! آیا حکم عصر جاهلیت را می‌طلبید؟ (برای اهل یقین چه حکمی، بالاتر و بهتر از حکم خداست؟!)[4] آیا نمی‌دانید؟! در حالی که برای شما مانند آفتاب درخشان، روشن است که من، دختر پیامبرم!!.. ای مسلمانان! آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند؟

ای پسر ابی قحافه! آیا در کتاب خداست که تو از پدرت، ارث ببری و من از پدرم، ارث نبرم؟ عجب بدعت تازه و زشتی آورده‌ای! آیا آگاهانه و به عمد، کتاب خدا را ترک کرده، به آن پشت کرده‌اید؟ زیرا قرآن می‌گوید: (سلیمان از داوود پیامبر ارث برد)[5] و در آیه‌ی دیگر آن‌جا که داستان زکریا را بیان می‌کند، می‌گوید زکریا عرض کرد (پروردگارا! مرا، فرزندی عنایت فرما تا از من و آل یعقوب، ارث برد)[6]و فرمود (خویشاوندان رحمی، اوّلی به یکدیگرند)[7] و فرمود (خدای تعالی به شما درباره‌ی اولاد وصیّت می‌کند که برای پسر، دو برابر دختر بهره است)[8] و فرمود: (هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد وصیّت کنید برای پدر و مادر و نزدیکان که حکم حق و راستی است برای پرهیزکاران)[9]. شما گمان کرده‌اید که من، بهره‌ای ندارم و از پدرم، پیامبر اکرم (ص) ارث نمی‌برم؟ ایا خدای متعال شما را به آیه‌ای مخصوص فرمود که پدرم را از آن مستثنی کرده است؟ یا آن‌ که می‌گویید: اهل دو کیش و مذهب از یکدیگر ارث نمی‌برند؟ آیا من و پدرم، اهل یک دین و آئین نیستیم؟ یا آن‌که شما به آیات خاص و عامل قرآن کریم از پدرم پیامبر اکرم (ص) و پسر عموی من، علی بن ابی‌طالب (ع)، داناترید؟!

ای ابابکر! اینک، این تو و این شتر خلافت، شتری مهار زده زین کرده و برگیر و ببر، با تو در روز قیامت، ملاقات خواهم کرد. چه نیکو داوری است، خدای متعال و نیکو دادخواهی است، محمّد (ص) و چه خوش وعده گاهی است، قیامت!. در آن روز، اهل باطل زیان می‌بنر، آن‌گاه که دیگر پشیمانی، سودی ندارد (و برای هر خبری، قرارگاهی است. پس خواهید دانست).[10] که عذاب خوار کننده بر سر چه کسی، فرود خواهد آمد و عذاب جاویدان، چه کسی را در بر خواهد گرفت.

آن‌گاه رو به سوی انصار کرده، چنین فرمود:

ای انجمن نقباء و مؤمنین!، ای بازوان ملّت! و ای حافظان اسلام!، این غفلت و سستی چیست که در حق من، روا می‌دارید؟ و چرا در برابر دادخواهی من، سهل انگارید؟ ایا پدرم رسول خدا (ص)، نمی‌فرمود: «باید حرمت هر کس در مورد فرزندان او، حفظ شود؟» با چه سرعتی دچار اعمال ناپسند شدید و چقدر زود، آب از دهان و دماغ بز لاغر، فرو ریخت؟ «دچار غفلت شدید» در حالی که شما انجمن انصار توان گرفتن حق ما را دارید و نیروی کافی، برای حمایت از من در دادخواهی، وجود دارد آیا می‌گویید: محمّد (ص) مرد و همین؟!.

آری وفات پیامبر اکرم (ص) مصیبتی بزرگ است مصیبتی در نهایت بزرگی و وسعت که شکاف زخم، آن بسی فراخ است و زخم‌های گذشته دل را دوباره باز کرد و زمین با غیبت او، تاریک شد، و ستارگان بی‌فروغ شد، آرزوها به ناامیدی گرایید، کوه‌ها از جای خود فرو ریخت، حریم حرم تباه گشت و حرمت پیامبر اکرم (ص) هنگام رحلتش از بین رفت به خدا سوگند! این پیش آمد، بزرگ‌ترین و بالاترین مصیبت بود که همانند، نداشت و هیچ بلا و مصیبتی به دردناکی آن، نمی‌رسد و این حقیقت را کتاب خدا، آشکارا تذکره داده است. همان کتابی که در خانه‌هایتان و در مجالس روز و شب‌تان، آن را آرام و با صدا و با قرائت و لحن زیبا می‌خوانید این مصیبت، پیش از این نیز به دیگر پیامبران آسمانی وارد آمد و حکم حتمی خداوند و قضای قطعی الهی است که فرمود: (محمّد نیست، مگر پیامبری که پیش از وی، پیامران دیگری درگذشتند. پس اگر او بمیرد یا کشته شود آیا به عقب باز می‌گردید؟ و کسی که به عقب برگردد، به خدا زیانی نمی‌رساند و خدای متعال شکر کنندگان را پاداش خواهد داد)[11] آی! فرزندان قیله[12] پیش چشم من و شما، میراث پدرم را ببرند و حرمت نگه ندارند در حالی که شما، دارای انجمن و اجتماعید و صدای دعوت مرا همگان، می‌شنوید و از حال من از هر جهت، آگاهید و دارای نفرات رزمی و ذخیره و ابزار جنگی نیرو و قوّه می‌باشید و انواع اسلحه و زره و سپر و ساز و برگ جنگی، نزد شماست آری، صدای دعوت من به شما می‌رسد ولی جواب نمی‌دهید؟

و ناله و فغان و فریاد خواهی مرا می‌شنوید ولی مرا یاری نمی‌کنید! حال آن‌ که به شجاعت و جنگاوری، معروفید و به خیر و صلاح مشهور، شما، برگزیدگانی بودید که انتخاب می‌شدید و انتخاب شوندگانی که برگزیده می‌شدید با عرب و بت‌پرستان در افتادید و تحمل رنج و زحمت نمودید، با ملّت‌های سرکش به رزم آوری پرداختید و با پهلوانان به نبرد برخاستید. همواره ما فرمانده بودیم و شما فرمانبر. ما، امر می‌کردیم و شما تسلیم اوامر ما بودید، تا آسیاب اسلام به گردش افتاد و پستان روزگار به شیر آمد و نعره‌های شرک‌آمیز، خاموش شد و دیگ‌های طمع و تهمت از جوش افتاد و آتش کفر، خاموش گشت و ندای هرج و مرج طلب، ساکت شد و نظام دین، استوار گردید پس چرا امروز بعد از اقرار و اعتراف، سرگردان شدید؟! و پس از آشکار کردن عقیده امروز پنهان‌کاری دارید؟! و بعد از آن پیشگامی به عقب برمی‌گردید؟! و بعد از ایمان، شرک می‌ورزید؟!

بدا به حال گروهی که عهد خود را شکستند و خواستند، رسول خدا (ص) را اخراج کنند با آن‌که آنان آغازگر جنگ بودند آیا از آنان، می‌ترسید؟! در حالی که سزاوار است از خدای متعال بترسید، اگر مؤمنید.[13]

امّا جز این نیست که به تن‌آسایی، خو کرده‌اید و امام واقعی خود را از زمامداری، دور ساخته و با رفاه و آسایش، خلوت گزیده‌اید و از سختی زندگی به راحتی و خوشگذارانی، رسیده‌اید به همین سبب، آنچه را که حفظ کرده بودید از دست دادید و آنچه را که در گلو فرو بردید، استفراغ کردید، پس بدانید: (اگر شما و هر که در زمین است کافر شوید، خدای تعالی بی‌نیاز از همگان است)[14]

بدانید! آنچه را من گفتم از روی آگاهی کامل بود چه کنم که از سستی شما و هماهنگ شدن قلب‌هایتان با بی‌وفایی و خیانت، آگاهم! این‌ها، جوشش دل اندوهگین است و راه بیرون ریختن خشم و غضب و آنچه را که جانم، نمی‌تواند تحمل کند از سینه بیرون ریختم و حجّت و برهان خویش را از این راه، پیش روی شما قرار دادم. بنابراین، خلافت را بگیرید و بروید. ولی بدانید که پشت شتر خلافت، زخم است و پای آن، تاول زده است عار و ننگ آن، باقی است و نشان از خشم و غضب خدای متعال دارد و ننگ ابدی و جاویدان می‌باشد و هر کس آن را بگیرد فردا در آتش برافروخته خدای متعالی که بر قلب‌ها احاطه دارد وارد می‌شود آنچه انجام می‌دهید، پیش چشم خداست (و به زودی آنان که ستم کردند خواهند دانست که به کدام جایگاه آتشینی، باز می‌گردند)[15] ای مردم، من دختر آن کسی هستم که شما را از عذاب جهنم که پیش روی همه‌ی ماست، خبر داد پس، هر چه را می‌توانید انجام دهید ما هم به دنبال کار خود می‌رویم شما منتظر بمانید که ما هم، منتظر خواهیم ماند.

ابوبکر در پاسخ او گفت: ای دختر پیامبر اکرم (ص)! پدر تو، نسبت به مؤمنان پر مهر و سخاوتمند و مهربان و بخشنده و برای کافران، عذابی دردناک و کیفری بزرگ بود، اگر ما نسبتی به رسول خدا (ص) بدهیم او را پدر تو می‌دانیم نه پدر زنان دیگر و او برادر شوهر تو می‌شناسیم، نه برادر مردان دیگر ما می‌دانیم که پیامبر اکرم (ص) علی(ع) را بر دیگران، برتری می‌داد و در هر کاری بزرگ، او را یاری می‌کرد و جز سعادتمندان، کسی شما را دوست ندارد و جز شقاوتمندان، کسی با شما دشمنی نکند. شما، ذریّه و فرزندان پاک پیامبر اکرم (ص) و بزگزیدگان نیک بندگان خدا، هستید. ما را به هر خوبی راهنمایی می‌کنید و به سوی بهشت، دعوت می‌نمایید تو ای فاطمه (ع)! بهترین زنان و دختر بهترین پیامبران در گفتارت راست می‌گویی و در دانش و بینش بر همه سرآمدی کسی حق تو را از تو، باز نستاند و در اصل کلام‌ات معارضه‌ای ندارد به خدا سوگند! من از نظر و رأی پیامبر (ص) تجاوز نکردم و آن چه انجام دادم با اجازه‌ی او، بوده است.

رهبر قوم بر مردم خود، دروغ نگفته و خیانت نمی‌کند، من خدا را گواه می‌گیرم و در شهادت دادن، گواهی چون خدای متعال، برای من کافی است در این‌که از پیامبر اکرم (ص) شنیدم که فرمود: ما گروه پیامبران طلا و نقره و زمین و آب به ارث نمی‌گذاریم. ارث ما، کتاب و حکمت و علم و نبوّت است و بس آنچه از اموال در دست ماست، بعد از ما در اختیار ولی امر است تا با صلاحدید خود، مصرف کند.

درباره‌ی فدک، رأی ما این است که: منافع آن، صرف تهیّه اسب و سلاح‌های جنگی شود، تا مسلمانان با کفّار به مقاتله و جنگ، پردازند فاجران و بدکاران را فدع نمایند و این، نظر شخصی من نیست، بلکه مسلمانان بر این امر، اجماع و اتفاق دارند و من در نظر خود، مستبد و خود سر نیستم تمام دارایی من، مال تو و در اختیار توست و چیزی را از تو دریغ نخواهم کرد تو سرور زنان امّت پدرت و شجره‌ی طیبه و ریشه‌ی پاک فرزندانت هست. کسی، فضل و شرف تو را انکار نمی‌کند و از اصل و فرع تو، مرتبه‌ای نمی‌کاهد حکم تو در اموال شخصی من، نافذ است و هر چه از را مالک آن هستم، در حقیقت مالک آن تویی و اکنون، آیا می‌پسندی که در اموال مسلمانان، خلاف حکم پدرت عمل نمایم؟

حضرت زهرا (ع) در پاسخ فرمود:

سبحان الله! در شگفتم از این تهمت! پیامبر اکرم (ص) از کتاب خدا، رویگردان نبوده، کاری مخالف احکام قرآن کریم انجام نداده است. همواره، پیرو قرآن کریم و به دنبال سوره‌ها و آیات آن، بوده است آیا برای توطئه، اجتماع کرده و به نیرنگ و دروغ می‌خواهید به پیامبر اکرم (ص)، دروغ و بهتان ببندید؟! این کار شما پس از رحلت او، مانند فتنه‌های است که در زمان حیاتش، برای نابودی او به وجود آمد شما که می‌گویید: پیامر ارث نمی‌گذارد اینک این کتاب، خدا میان من و شما، داوری عادل و گوینده و جدا کننده حق وباطل است که می‌گوید: زکریای پیامبر (ص) به خدا گفت: (فرزندی به من، عطا فرما که از من و آل یعقوب ارث برد) و باز در آیه‌ی دیگری می‌فرماید: (سلیمان پیغمبر از داود، ارث برد) خداوند متعال در تقسیم سهمیه‌ها، بیان روشنی دارد، واجبات و سهم ارث هر یک از افراد را، مشخص کرده است و سهم ارث فرزندان دختر و پسر را به گونه‌ای، توضیح داده که بهانه‌های اهل باطل را برطرف کرد و مجال گمان و شک و تردید تا قیامت، برای هیچ فردی باقی نگذاشت. چنین نیست که شما می‌گویید، بلکه نفس‌های اماره شما، کاری را برای شما جلوه داده است پس من، چاره‌ای جز صبر نیکو ندارم، و از خداوند متعال بر آنچه شما توصیف می‌کنید، یاری می‌طلبم.

ابوبکر گفت: خدای متعال و پیامبر اکرم (ص) و دختر پیامبر اکرم (ص)، راست گفته‌اند تو دختر رسول خدا (ص) هستی و معدن دانش و حکمت و سرزنش ارشاد و هدایت و رحمت و ستون دین و سرچشمه زندگانی، گفتار تو را راست می‌دانم و سخنانت را نادرست نمی‌شمارم و انکارت نمی‌کنم اکنون، مسلمانان حضور دارند، آنچه برگردن من گذاشته شده توسط همین مردم بوده است و آنچه را گرفته‌ام به همراهی و اتفاق مسلمانان و اجماع ایشان، گرفته‌ام من، خود سر نبوده‌ام و به تنهایی، این کار را انجام نداده‌ام و به خاطر خود نیز نکرده‌ام این مردم، این‌جا هستند و گواه بر سخن من، می‌باشند.

حضرت فاطمه (ع) ـ پس از حرف‌های عوام فریبانه ابوبکر رو به مردم کرد و فرمود: ای گروه مردم! که به سوی شنیدن حرف‌های بیهوده، شتاب می‌کنید و کردار زشت، و زیانبار را نادیده می‌گیرید، آیا در قرآن اندیشه نمی‌کنید؟! یا آن‌ که بر دل‌های شما، مهر زده شده است؟! نه، بلکه تیرگی اعمال زشتی که انجام داده‌اید، دل‌های شما را فرا گرفته است و گوش‌ها و چشم‌هایتان را پر کرده است چقدر ناروا به تأویل آیات قرآن کریم، روی آوردید و بد راهی را پیش گرفتید و بد معامله‌ای، انجام داده‌اید؟! به خدا سوگند! تحمل این بار، برای شما سنگین و سرانجام آن، پر از وزر و بال است. آن روزی که پرده‌ها، برای شما بالا رود و زیان آن روشن گردد و آنچه را حساب نمی‌کردید بر شما آشکار شود آن‌گاه بر ملا خواهد گشت که اهل باطل، زیانکارند و چاره‌ای نخواهند داشت.

آن‌گاه حضرت، رو به قبر پدرش نموده، این اشعار را سرود: بعد از تو، خبرها و مسائل و مختلف و بلاهای در هم پیچیده‌ای پیش آمد که اگر تو حاضر بودی، چندان بزرگ جلوه نمی‌کرد.

ما،‌تو را از دست دادیم، مانند سرزمینی که از باران محروم شود و کار قوم تو، مختل ماند. بیا ببین آن‌ها را که (چگونه) از راه راست، منحرف شدند.

هر خاندانی که برای او، نزد خدای متعال قرب و منزلتی بود، نزد بیگانگان هم محترم،‌ شمرده می‌شد (غیر از ما که حرمت ما را در هم شکستند).

مردانی چند از امّت تو، همین که روی در نقاب خاک کشیدی و میان ما و تو فاصله افتاد، اسرار سینه‌ها را آشکار کردند.

ای پدر! ماه شب چهارده و چراغ روشن زندگانی ما بودی و از جانب پروردگار، بر تو فرامینی نازل می‌شد.

چبرئیل با آیات قرآنی، مونس ما بود، ولی وقتی تو رفتی، همه خبرها، پوشیده و پنهان گردید.

ای کاش پیش از تو، مرده بودیم پیش از آن که از میان ما رفتی و خاک، تو را در زیر خود پنهای کرد (و پرده و حجاب‌ها، بین ما فاصله انداخت).

سرانجام دختر پیامبر اکرم (ص) از سوز و گداز، خاموش شد. علی (ع) در انتظار او و طلوع خورشید زهرا (ع) بر حضرتش بود، وقتی فاطمه (ع) به خانه رسید به امیر المؤمنین گفت:

ای پسر ابوطالب! چرا مانند کودک در پس پرده نشسته‌ای؟ و بسان متهم، آفتابی نمی‌شود؟! تو بودی که تیر از کمان کشیدهف‌پرهای بازهای بلند پرواز را درهم شکستی. آیا اکنون از شکستن پرهای مرغان سست بنیاد، ناتوان گشته‌ای؟

اینک، پسر ابوقحافه (ابوبکر) به ستم، عطا و بخشش پدرم را که قوت و معیشت فرزندان من است از دستم گرفته و با من که دختر پیامبر اکرم (ص) هستم، آشکارا به دشمنی برخاسته است. او در سخن گفتن به درشتی با من مجادله می‌کند، کارم به جایی رسیده که گروه مهاجر و انصار که روی آن‌ها حساب می‌کردم، دست از یاریم برداشته و پیوند محبّت و دوستی ما را بریده‌اند و مردمان دیگر نیز حق ما را نادیده گرفته‌اند و هیچ یار و یاوری نداریم. با دلی پر از خشم و امید، بیرون رفتم و افسرده و ناامید بازگشتم. ای علی (ع)! صلابت و شجاعت خود را روزی که باید با شدّت نشان می‌دادی، پنهان کردی.

تو، آن کسی بودی که گرگان خون آشام تازی را شکار می‌کردی، چرا اکنون بر خاک، نشسته‌ای؟! نه گویندگان را از گفتار ناپسند، باز می‌داری و نه باطل و ناروا و زیان را از من، دور می‌سازی من که خواهش بی‌جایی، نداشتم و به سخن ناروا، لب نگوشدم ای کا! پیش از این خواری، مرده بودم و این روزها را نمی‌دیدم خداوندا! از این بی‌حرمتی‌ها به پیشگاه تو، پوزش می‌آورم و در هر روزی که خورشیدف طلوغ و غروب می‌کند از تو، یاری می‌طلبم ستون استوارم از دست رفته و بازوهایم، سست گشته است من، نزد پدرم گلایه خواهم کرد و از خداوند، دادخواهی خواهم نمود.

آن‌گاه سر بلند کرده، فرمود: بار خدایا! نیرو و قدرت تو از همه، بیشتر و عذاب و کیفر تو از همه،‌سخت‌تر است دانش تو، فراگیر است و می‌دانی که این غاصبان، حق مرا گرفته و برده‌اند.

امیر المؤمنین (ع) فرمود: ای فاطمه (ع)! ویل و حسرت در شأن و مقام تو نیست، بلکه برای دشمنان تو و در شأن آن‌هاست، در این مصیبت و بلای بزرگف‌صبر و شکیبائی کن و آتش اندوه خویش را با آب شکیبائی، خاموش گردان ای دختر برگزیده جهانیان! ای باقی مانده و یادگار پیامبر اکرم (ص)! من در کار خود، سستی نورزیدم و در جستجو و طلب حق تو و حفظ دین،‌ کوتاهی نکردم. اگر منظور تو، قوت و روزی است که می‌دانی: خداوند، ضامن روزی تو و فرزندانت می‌باشد و او، کفیل امر معیشت و اداره امور شماست.

آنچه برای تو در جهان آخرت فراهم شده، بهتر از آن است که در این جهان مادی از تو، گرفته شده است. پس از خدای عزیز، امید پاداش داشته باش و او را در همه‌ی امور، کافی بدان.

فاطمه (ع) فرمود: آری، خداوند مرا کافی است، آن‌گاه خاموش گشته، دم فروبست.[16]

 

 

قال الطّبرسيّ:[17]

رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ آبَائِهِ، أَنَّهُ لَمَّا أَجْمَعَ  أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ عَلَى مَنْع‏ فَاطِمَةَ (ع) فَدَكاً وَ بَلَغَهَا ذَلِكَ  لَاثَتْ خِمَارَهَا[18] عَلَى رَأْسِهَا، وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا[19]، وَ أَقْبَلَتْ فِي لُمَةٍ[20] مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا، تَطَأُ ذُيُولَهَا[21] مَا تَخْرِمُ مِشْيَتُهَا مِشْيَةَ رَسُولِ اللَّهِ (ص)[22] حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى أَبِي بَكْرٍ وَ هُوَ فِي حَشَدٍ[23] مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ غَيْرِهِمْ، فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلَاءَةٌ[24] فَجَلَسَتْ ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً أَجْهَشَ[25] الْقَوْمُ لَهَا بِالْبُكَاءِ، فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ، ثُمَّ أَمْهَلَتْ هُنَيْئَةً حَتَّى إِذَا سَكَنَ نَشِيجُ الْقَوْمِ وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ، افْتَتَحَتِ الْكَلَامَ بِحَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِهِ، فَعَادَ الْقَوْمُ فِي بُكَائِهِمْ، فَلَمَّا أَمْسَكُوا عَادَتْ فِي كَلَامِهَا، فَقَالَتْ (ع):

 الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَى مَا أَلْهَمَ، وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا، وَ سُبُوغِ آلَاءٍ أَسْدَاهَا، وَ تَمَامِ مِنَنٍ أَوّلَاهَا، جَمَّ عَنِ الْإِحْصَاءِ عَدَدُهَا، وَ نَأَى عَنِ الْجَزَاءِ أَمَدُهَا، وَ تَفَاوَتَ عَنِ الْإِدْرَاكِ أَبَدُهَا، وَ نَدَبَهُمْ لِاسْتِزَادَتِهَا بِالشُّكْرِ لِاتِّصَالِهَا وَ اسْتَحْمَدَ إِلَى الْخَلَائِقِ بِإِجْزَالِهَا، وَ ثَنَّى بِالنَّدْبِ إِلَى أَمْثَالِهَا، وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، كَلِمَةٌ جُعِلَ الْإِخْلَاصُ تَأْوِيلَهَا، وَ ضُمِّنَ الْقُلُوبُ مَوْصُولَهَا، وَ أَنَارَ فِي التَّفَكُّرِ مَعْقُولُهَا، الْمُمْتَنِعُ مِنَ الْأَبْصَارِ رُؤْيَتُهُ، وَ مِنَ الْأَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْأَوْهَامِ كَيْفِيَّتُهُ، ابْتَدَعَ الْأَشْيَاءَ لَا مِنْ شَيْ‏ءٍ كَانَ قَبْلَهَا، وَ أَنْشَأَهَا بِلَا احْتِذَاءِ أَمْثِلَةٍ امْتَثَلَهَا كَوَّنَهَا بِقُدْرَتِهِ، وَ ذَرَأَهَا بِمَشِيَّتِهِ، مِنْ غَيْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَى تَكْوِينِهَا، وَ لَا فَائِدَةٍ لَهُ فِي تَصْوِيرِهَا، إِلَّا تَثْبِيتاً لِحِكْمَتِهِ، وَ تَنْبِيهاً عَلَى طَاعَتِهِ، وَ إِظْهَاراً لِقُدْرَتِهِ، تَعَبُّداً لِبَرِيَّتِهِ وَ إِعْزَازاً لِدَعْوَتِهِ، ثُمَّ جَعَلَ الثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ، وَ وَضَعَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ، زِيَادَةً لِعِبَادِهِ مِنْ نَقِمَتِه‏،وَ حِيَاشَةً[26] لَهُمْ إِلَى جَنَّتِهِ.

 وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِي مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اخْتَارَهُ قَبْلَ أَنْ أَرْسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبْلَ أَنِ اجْتَبَاهُ وَ اصْطَفَاهُ قَبْلَ أَنِ ابْتَعَثَهُ، إِذِ الْخَلَائِقُ بِالْغَيْبِ مَكْنُونَةٌ، وَ بِسَتْرِ الْأَهَاوِيلِ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهَايَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ عَلَماً مِنَ اللَّهِ تَعَالَى بِمَآيِلِ الْأُمُورِ، وَ إِحَاطَةً بِحَوَادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَوَاقِعِ الْأُمُورِ.

 ابْتَعَثَهُ اللَّهُ إِتْمَاماً لِأَمْرِهِ، وَ عَزِيمَةً عَلَى إِمْضَاءِ حُكْمِهِ، وَ إِنْفَاذاً لِمَقَادِيرِ رَحْمَتِهِ، فَرَأَى الْأُمَمَ فِرَقاً فِي أَدْيَانِهَا، عُكَّفاً عَلَى نِيرَانِهَا، عَابِدَةً لِأَوْثَانِهَا، مُنْكِرَةً لِلَّهِ مَعَ عِرْفَانِهَا فَأَنَارَ اللَّهُ بِأَبِي مُحَمَّدٍاً (ص) ظُلَمَهَا، وَ كَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَهَا[27] وَ جَلَى عَنِ الْأَبْصَارِ غُمَمَهَا[28] وَ قَامَ فِي النَّاسِ بِالْهِدَايَةِ، فَأَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغَوَايَةِ، وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعَمَايَةِ، وَ هَدَاهُمْ إِلَى الدِّينِ الْقَوِيمِ، وَ دَعَاهُمْ إِلَى الطَّرِيقِ الْمُسْتَقِيمِ.

 ثُمَّ قَبَضَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ اخْتِيَارٍ، وَ رَغْبَةٍ وَ إِيْثَارٍ، فَمُحَمَّدٌ (ص) مِنْ تَعَبِ هَذِهِ الدَّارِ فِي رَاحَةٍ، قَدْ حُفَّ بِالْمَلَائِكَةِ الْأَبْرَارِ، وَ رِضْوَانِ الرَّبِّ الْغَفَّارِ، وَ مُجَاوَرَةِ الْمَلِكِ الْجَبَّارِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَى أَبِي نَبِيِّهِ وَ أَمِينِهِ، وَ خِيَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ صَفِيِّهِ، وَ السَّلَامُ عَلَيْهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

 ثُمَّ الْتَفَتَتْ إِلَى أَهْلِ الْمَجْلِسِ وَ قَالَتْ: أَنْتُمْ عِبَادَ اللَّهِ نُصْبُ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ، وَ حَمَلَةُ دِينِهِ وَ وَحْيِهِ، وَ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى أَنْفُسِكُمْ، وَ بُلَغَاؤُهُ إِلَى الْأُمَمِ، زَعِيمُ حَقٍّ لَهُ فِيكُمْ، وَ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَيْكُمْ، وَ بَقِيَّةٌ اسْتَخْلَفَهَا عَلَيْكُمْ: كِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ، وَ الْقُرْآنُ الصَّادِقُ، وَ النُّورُ السَّاطِعُ، وَ الضِّيَاءُ اللَّامِعُ، بَيِّنَةٌ بَصَائِرُهُ، مُنْكَشِفَةٌ سَرَائِرُهُ، مُنْجَلِيَةٌ ظَوَاهِرُهُ، مُغْتَبِطَةٌ بِهِ أَشْيَاعُهُ، قَائِداً [قَائِدٌ] إِلَى الرِّضْوَانِ أَتْبَاعُهُ، مُؤَدٍّ إِلَى النَّجَاةِ اسْتِمَاعُهُ، بِهِ تُنَالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَةُ وَ عَزَائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ، وَ مَحَارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ، وَ بَيِّنَاتُهُ الْجَالِيَةُ، وَ بَرَاهِينُهُ الْكَافِيَةُ، وَ فَضَائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ، وَ شَرَائِعُهُ الْمَكْتُوبَةُ.

 فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِيمَانَ: تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ، وَ الصَّلَاةَ: تَنْزِيهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ، وَ الزَّكَاةَ: تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ، وَ نَمَاءً فِي الرِّزْقِ، وَ الصِّيَامَ: تَثْبِيتاً لِلْإِخْلَاصِ، وَ الْحَجَّ: تَشْيِيداً لِلدِّينِ، وَ الْعَدْلَ: تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طَاعَتَنَا: نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا: أَمَاناً لِلْفُرْقَةِ، وَ الْجِهَادَ: عِزّاً لِلْإِسْلَامِ، وَ الصَّبْرَ: مَعُونَةً عَلَى اسْتِيجَابِ الْأَجْرِ، وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ: مَصْلَحَةً لِلْعَامَّةِ، وَ بِرَّ الْوَالِدَيْنِ: وِقَايَةً مِنَ السُّخْطِ، وَ صِلَةَ الْأَرْحَامِ: مَنْسَأَةً فِي الْعُمُرِ[29] وَ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ، وَ الْقِصَاصَ: حَقْناً لِلدِّمَاءِ، وَ الْوَفَاءَ بِالنَّذْرِ: تَعْرِيضاً لِلْمَغْفِرَةِ، وَ تَوْفِيَةَ الْمَكَايِيلِ وَ الْمَوَازِينِ: تَغْيِيراً لِلْبَخْسِ، وَ النَّهْيَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ: تَنْزِيهاً عَنِ الرِّجْسِ، وَ اجْتِنَابَ الْقَذْفِ: حِجَاباً عَنِ اللَّعْنَةِ، وَ تَرْكَ السَّرِقَةِ: إِيجَاباً لِلْعِفَّةِ، وَ حَرَّمَ اللَّهُ الشِّرْكَ إِخْلَاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ فَاتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ أَطِيعُوا اللَّهَ فِيمَا أَمَرَكُمْ بِهِ وَ نَهَاكُمْ، عَنْهُ فَإِنَّهُ إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء.

 ثُمَّ قَالَتْ: أَيُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا: أَنِّي فَاطِمَةُ وَ أَبِي مُحَمَّدٌ (ص) أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْواً وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً، وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً[30]،  لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ[31]  حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ. فَإِنْ تَعْزُوهُ[32] وَ تَعْرِفُوهُ: تَجِدُوهُ أَبِي دُونَ نِسَائِكُمْ، وَ أَخَا ابْنِ عَمِّي دُونَ رِجَالِكُمْ  وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِيُّ إِلَيْهِ (ص)، فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ صَادِعاً بِالنِّذَارَةِ[33] مَائِلًا عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِكِينَ[34] ضَارِباً ثَبَجَهُمْ[35] آخِذاً بِأَكْظَامِهِمْ[36] دَاعِياً إِلَى سَبِيلِ رَبِّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، يجف [يَجُذُّ] الْأَصْنَامَ[37] وَ يَنْكُثُ الْهَامَ، حَتَّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَلَّوُا الدُّبُرَ، حَتَّى تَفَرَّى اللَّيْلُ عَنْ صُبْحِهِ[38] وَ أَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، وَ نَطَقَ زَعِيمُ الدِّينِ وَ خَرِسَتْ شَقَاشِقُ الشَّيَاطِينِ[39] وَ طَاحَ وَشِيظُ النِّفَاقِ[40] وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْكُفْرِ وَ الشِّقَاقِ، وَ فُهْتُمْ بِكَلِمَةِ الْإِخْلَاصِ[41]  فِي نَفَرٍ مِنَ الْبِيضِ الْخِمَاصِ[42] وَ كُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مَذْقَةَ الشَّارِبِ[43] وَ نَهْزَةَ الطَّامِعِ[44] وَ قَبْسَةَ الْعَجْلَانِريال وَ مَوْطِئَ الْأَقْدَامِ[45] تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ[46]  وَ تَقْتَاتُونَ الْقِدَّ[47]  أَذِلَّةً خَاسِئِينَ، تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِكُمْ، فَأَنْقَذَكُمُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِمُحَمَّدٍ (ص) بَعْدَ اللَّتَيَّا وَ الَّتِي، وَ بَعْدَ أَنْ مُنِيَ بِبُهَمِ[48] الرِّجَالِ وَ ذُؤْبَانِ الْعَرَبِ وَ مَرَدَةِ أَهْلِ الْكِتَابِ، كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ، أَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّيْطَانِ[49] أَوْ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[50] قَذَفَ أَخَاهُ فِي لَهَوَاتِهَا[51]  فَلَا يَنْكَفِئ‏ حَتَّى يَطَأَ جَنَاحَهَا بِأَخْمَصِهِ[52] وَ يُخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَيْفِهِ، مَكْدُوداً فِي ذَاتِ اللَّهِ، مُجْتَهِداً فِي أَمْرِ اللَّهِ قَرِيباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ، سَيِّداً فِي أَوْلِيَاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً نَاصِحاً، مُجِدّاً كَادِحاً لَا تَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ، وَ أَنْتُمْ فِي رَفَاهِيَةٍ مِنَ الْعَيْشِ وَادِعُونَ[53] فَاكِهُونَ[54] آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ[55] وَ تَتَوَكَّفُونَ الْأَخْبَارَ[56] وَ تَنْكِصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتَالِ.

 فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ دَارَ أَنْبِيَائِهِ، وَ مَأْوَى أَصْفِيَائِهِ، ظَهَرَ فِيكُمْ حَسَكَةُ النِّفَاقِ[57]، وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّينِ[58] وَ نَطَقَ كَاظِمُ الْغَاوِينَ[59] وَ نَبَغَ خَامِلُ الْأَقَلِّينَ[60] وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْمُبْطِلِينَ[61] فَخَطَر فِي عَرَصَاتِكُمْ[62]  وَ أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِكُمْ[63]  فَأَلْفَاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِيبِينَ، وَ لِلْعِزَّةِ فِيهِ مُلَاحِظِينَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفَافاً، وَ أَحْمَشَكُمْ فَأَلْفَاكُمْ غِضَاباً[64] فَوَسَمْتُمْ غَيْرَ إِبِلِكُمْ[65]  وَ وَرَدْتُمْ غَيْرَ مَشْرَبِكُمْ[66]. هَذَا وَ الْعَهْدُ قَرِيبٌ وَ الْكَلْمُ رَحِيبٌ[67] وَ الْجُرْحُ لَمَّا يَنْدَمِلْ[68] وَ الرَّسُولُ لَمَّا يُقْبَرْ، ابْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ، أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ، فَهَيْهَاتَ مِنْكُمْ، وَ كَيْفَ بِكُمْ، وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ! وَ كِتَابُ اللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ، أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ وَ أَحْكَامُهُ زَاهِرَةٌ وَ أَعْلَامُهُ بَاهِرَةٌ، وَ زَوَاجِرُهُ لَائِحَةٌ، وَ أَوَامِرُهُ وَاضِحَةٌ، وَ قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ، أَ رَغْبَةً عَنْهُ تُرِيدُونَ؟ أَمْ بِغَيْرِهِ تَحْكُمُونَ؟ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا، وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ، ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا إِلَّا رَيْثَ أَنْ تَسْكُنَ نَفْرَتُهَا[69] وَ يُسْلَسَ قِيَادُهَا[70]  ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُون‏ وَقْدَتَهَا[71] وَ تُهَيِّجُونَ جَمْرَتَهَا، وَ تَسْتَجِيبُونَ لِهُتَافِ الشَّيْطَانِ الْغَوِيِّ، وَ إِطْفَاءِ أَنْوَارِ الدِّينِ الْجَلِيِّ وَ إِهْمَالِ سُنَنِ النَّبِيِّ الصَّفِيِّ، تَشْرَبُونَ حَسْواً فِي ارْتِغَاءٍ[72] وَ تَمْشُونَ لِأَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِي الْخَمْرَةِ وَ الضَّرَاءِ[73] وَ يَصِيرُ[74] مِنْكُمْ عَلَى مِثْلِ حَزِّ الْمُدَى[75] وَ وَخْزِ السِّنَانِ فِي الْحَشَا، وَ أَنْتُمُ الْآنَ تَزْعُمُونَ: أَنْ لَا إِرْثَ لَنَا أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ؟ أَ فَلَا تَعْلَمُونَ؟ بَلَى قَدْ تَجَلَّى لَكُمْ كَالشَّمْسِ الضَّاحِيَةِ: أَنِّي ابْنَتُهُ!!

 أَيُّهَا الْمُسْلِمُونَ أَ أُغْلَبُ عَلَى إِرْثِي[76]؟ يَا ابْنَ أَبِي قُحَافَةَ أَ فِي كِتَابِ اللَّهِ تَرِثُ أَبَاكَ وَ لَا أَرِثُ أَبِي؟ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً فَرِيًّا! أَ فَعَلَى عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتَابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ؟ إِذْ يَقُولُ (وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ)[77]، وَ قَالَ فِيمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا إِذْ قَالَ (فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ)[78] وَ قَالَ (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ)[79] وَ قَالَ: (يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ)[80] وَ قَالَ (إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ)[81] «11»- وَ زَعَمْتُمْ: أَنْ لَا حُظْوَةَ[82]  لِي وَ لَا أَرِثَ مِنْ أَبِي وَ لَا رَحِمَ بَيْنَنَا، أَ فَخَصَّكُمُ اللَّهُ بِآيَةٍ أَخْرَجَ أَبِي مِنْهَا؟ أَمْ هَلْ تَقُولُونَ: إِنَّ أَهْلَ مِلَّتَيْنِ لَا يَتَوَارَثَانِ؟ أَ وَ لَسْتُ أَنَا وَ أَبِي مِنْ أَهْلِ مِلَّةٍ وَاحِدَةٍ؟ أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْآنِ وَ عُمُومِهِ مِنْ أَبِي وَ ابْنِ عَمِّي؟ فَدُونَكَهَا مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً[83] تَلْقَاكَ يَوْمَ حَشْرِكَ، فَنِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ، وَ الزَّعِيمُ مُحَمَّدٌ، وَ الْمَوْعِدُ الْقِيَامَةُ، وَ عِنْدَ السَّاعَةِ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ، وَ لَا يَنْفَعُكُمْ إِذْ تَنْدَمُونَ، وَ لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقِيمٌ.

 ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِهَا نَحْوَ الْأَنْصَارِ فَقَالَتْ: يَا مَعْشَرَ النَّقِيبَةِ[84] وَ أَعْضَادَ الْمِلَّةِ وَ حَضَنَة الْإِسْلَامِ، مَا هَذِهِ الْغَمِيزَةُ[85] فِي حَقِّي وَ السِّنَةُ[86] عَنْ ظُلَامَتِي؟ أَ مَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَبِي يَقُولُ «الْمَرْءُ يُحْفَظُ فِي وُلْدِهِ»؟ سَرْعَانَ مَا أَحْدَثْتُمْ، وَ عَجْلَانَ ذَا إِهَالَةٍ[87] وَ لَكُمْ طَاقَةٌ بِمَا أُحَاوِلُ، وَ قُوَّةٌ عَلَى مَا أَطْلُبُ وَ أُزَاوِلُ. أَ تَقُولُونَ مَاتَ مُحَمَّدٌ (ص) فَخَطْبٌ جَلِيلٌ: اسْتَوْسَعَ وَهْنُهُ وَ اسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ[88] وَ انْفَتَقَ رَتْقُهُ، وَ أَظْلَمَتِ الْأَرْضُ لِغَيْبَتِهِ، وَ كَسَفَتِ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ، وَ انْتَثَرَتِ النُّجُومُ لِمُصِيبَتِهِ وَ أَكْدَتِ[89] الْآمَالُ، وَ خَشَعَتِ الْجِبَالُ وَ أُضِيعَ الْحَرِيمُ، وَ أُزِيلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَمَاتِهِ، فَتِلْكَ وَ اللَّهِ النَّازِلَةُ الْكُبْرَى، وَ الْمُصِيبَةُ الْعُظْمَى، لَا مِثْلُهَا نَازِلَةٌ، وَ لَا بَائِقَةٌ[90] عَاجِلَةٌ، أَعْلَنَ بِهَا كِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ، فِي أَفْنِيَتِكُمْ، وَ فِي مُمْسَاكُمْ، وَ مُصْبَحِكُمْ، يَهْتِفُ فِي أَفْنِيَتِكُمْ هُتَافاً وَ صُرَاخاً، وَ تِلَاوَةً، وَ إِلْحَاناً، وَ لَقَبْلَهُ مَا حَلَّ بِأَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ، حُكْمٌ فَصْلٌ وَ قَضَاءٌ حَتْمٌ: (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ)[91] إِيهاً بَنِي قَيْلَةَ[92] أَ أُهْضِمَ تُرَاثُ أَبِي؟ وَ أَنْتُمْ بِمَرْأًى مِنِّي وَ مَسْمَعٍ، وَ مُنْتَدًى[93] وَ مَجْمَعٍ تَلْبَسُكُمُ الدَّعْوَةُ، وَ تَشْمَلُكُمُ الْخِبْرَةُ، وَ أَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ وَ الْأَدَاةِ وَ الْقُوَّةِ وَ عِنْدَكُمُ السِّلَاحُ وَ الْجُنَّةُ[94]  تُوَافِيكُمُ الدَّعْوَةُ فَلَا تُجِيبُونَ، وَ تَأْتِيكُمُ الصَّرْخَةُ فَلَا تُغِيثُونَ، وَ أَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْكِفَاحِ، مَعْرُوفُونَ بِالْخَيْرِ وَ الصَّلَاحِ، وَ النُّخْبَةُ الَّتِي انْتُخِبَتْ، وَ الْخِيَرَةُ الَّتِي اخْتِيرَتْ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.

 قَاتَلْتُمُ الْعَرَبَ، وَ تَحَمَّلْتُمُ الْكَدَّ وَ التَّعَبَ، وَ نَاطَحْتُمُ الْأُمَمَ وَ كَافَحْتُمُ[95]  الْبُهَمَ، لَا نَبْرَحُ أَوْ تَبْرَحُونَ[96]  نَأْمُرُكُمْ فَتَأْتَمِرُونَ، حَتَّى إِذَا دَارَتْ بِنَا رَحَى الْإِسْلَامِ، وَ دَرَّ حَلَبُ الْأَيَّامِ وَ خَضَعَتْ ثَغْرَةُ الشِّرْكِ، وَ سَكَنَتْ فَوْرَةُ الْإِفْكِ، وَ خَمَدَتْ نِيرَانُ الْكُفْرِ، وَ هَدَأَتْ دَعْوَةُ الْهَرْجِ، وَ اسْتَوْسَقَ[97] نِظَامُ الدِّينِ. فَأَنَّى حُزْتُمْ بَعْدَ الْبَيَانِ؟ وَ أَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الْإِعْلَانِ؟ وَ نَكَصْتُمْ بَعْدَ الْإِقْدَامِ؟ وَ أَشْرَكْتُمْ بَعْدَ الْإِيمَانِ؟ بُؤْساً لِقَوْمٍ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ، وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ، وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ، أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ.

 أَلَا وَ قَدْ أَرَى أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَى الْخَفْضِ[98] وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ، وَ خَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ[99] وَ نَجَوْتُمْ بِالضِّيقِ مِنَ السَّعَةِ، فَمَجَجْتُمْ مَا وَعَيْتُمْ، وَ دَسَعْتُمُ الَّذِي تَسَوَّغْتُمْ[100]  فَإِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ.

 أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ مَا قُلْتُ هَذَا عَلَى مَعْرِفَةٍ مِنِّي بِالْجِذْلَةِ الَّتِي خَامَرَتْكُمْ[101] وَ الْغَدْرَةِ الَّتِي اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُكُمْ، وَ لَكِنَّهَا فَيْضَةُ النَّفْسِ وَ نَفْثَةُ الْغَيْظِ، وَ خَوَرُ الْقَنَاةِ[102] وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ، وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ، فَدُونَكُمُوهَا فَاحْتَقِبُوهَا دَبِرَةَ[103] الظَّهْرِ نَقِبَةَ الْخُفِّ[104] بَاقِيَةَ الْعَارِ، مَوْسُومَةً بِغَضَبِ الْجَبَّارِ، وَ شَنَارِ الْأَبَدِ، مَوْصُولَةً بِنَارِ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ، فَبِعَيْنِ اللَّهِ مَا تَفْعَلُونَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ وَ أَنَا ابْنَةُ نَذِيرٍ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ فَاعْمَلُوا إِنَّا عامِلُونَ، وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ. فَأَجَابَهَا أَبُو بَكْرٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُثْمَانَ. وَ قَالَ: يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ أَبُوكِ بِالْمُؤْمِنِينَ عَطُوفاً كَرِيماً، رَءُوفاً رَحِيماً، وَ عَلَى الْكَافِرِينَ عَذَاباً أَلِيماً، وَ عِقَاباً عَظِيماً، إِنْ عَزَوْنَاهُ وَجَدْنَاهُ أَبَاكِ دُونَ النِّسَاءِ وَ أَخَا إِلْفِكِ دُونَ الْأَخِلَّاءِ[105] آثَرَهُ عَلَى كُلِّ حَمِيمٍ، وَ سَاعَدَهُ فِي كُلِّ أَمْرٍ جَسِيمٍ، لَا يُحِبُّكُمْ إِلَّا سَعِيدٌ، وَ لَا يُبْغِضُكُمْ إِلَّا شَقِيٌّ بَعِيدٌ، فَأَنْتُمْ عِتْرَةُ رَسُولِ اللَّهِ الطَّيِّبُونَ، الْخِيَرَةُ الْمُنْتَجَبُونَ، عَلَى الْخَيْرِ أَدِلَّتُنَا، وَ إِلَى الْجَنَّةِ مَسَالِكُنَا، وَ أَنْتِ يَا خِيَرَةَ النِّسَاءِ، وَ ابْنَةَ خَيْرِ الْأَنْبِيَاءِ، صَادِقَةٌ فِي قَوْلِكِ، سَابِقَةٌ فِي وُفُورِ عَقْلِكِ، غَيْرُ مَرْدُودَةٍ عَنْ حَقِّكِ، وَ لَا مَصْدُودَةٍ عَنْ صِدْقِكِ وَ اللَّهِ مَا عَدَوْتُ رَأْيَ رَسُولِ اللَّهِ (ص)، وَ لَا عَمِلْتُ إِلَّا بِإِذْنِهِ، وَ الرَّائِدُ لَا يَكْذِبُ أَهْلَهُ، وَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَ كَفَى بِهِ شَهِيداً، أَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) يَقُولُ: «نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُورَثُ ذَهَباً وَ لَا فِضَّةً وَ لَا دَاراً وَ لَا عَقَاراً وَ إِنَّمَا نُورَثُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ الْعِلْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ مَا كَانَ لَنَا مِنْ طُعْمَةٍ فَلِوَلِيِّ الْأَمْرِ بَعْدَنَا أَنْ يَحْكُمَ فِيهِ بِحُكْمِهِ» وَ قَدْ جَعَلْنَا مَا حَاوَلْتِهِ فِي الْكُرَاعِ وَ السِّلَاحِ يُقَاتِلُ بِهَا الْمُسْلِمُونَ وَ يُجَاهِدُون‏ الْكُفَّارَ، وَ يُجَالِدُونَ الْمَرَدَةَ الْفُجَّارَ، وَ ذَلِكَ بِإِجْمَاعٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ، لَمْ أَنْفَرِدْ بِهِ وَحْدِي، وَ لَمْ أَسْتَبِدَّ بِمَا كَانَ الرَّأْيُ عِنْدِي، وَ هَذِهِ حَالِي وَ مَالِي، هِيَ لَكِ وَ بَيْنَ يَدَيْكِ، لَا تُزْوَى عَنْكِ وَ لَا نَدَّخِرُ دُونَكِ، وَ إِنَّكِ وَ أَنْتِ سَيِّدَةُ أُمَّةِ أَبِيكِ، وَ الشَّجَرَةُ الطَّيِّبَةُ لِبَنِيكِ، لَا نَدْفَعُ مَا لَكِ مِنْ فَضْلِكِ، وَ لَا يُوضَعُ فِي فَرْعِكِ وَ أَصْلِكِ، حُكْمُكِ نَافِذٌ فِيمَا مَلَكَتْ يَدَايَ، فَهَلْ تَرَيْنَ أَنْ أُخَالِفَ فِي ذَاكِ أَبَاكِ (ص)؟

فَقَالَتْ (ع): سُبْحَانَ اللَّهِ مَا كَانَ أَبِي رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَنْ كِتَابِ اللَّهِ صَادِفاً[106]  وَ لَا لِأَحْكَامِهِ مُخَالِفاً! بَلْ كَانَ يَتْبَعُ أَثَرَهُ، وَ يَقْفُو سُوَرَهُ، أَ فَتَجْمَعُونَ إِلَى الْغَدْرِ اعْتِلَالًا عَلَيْهِ بِالزُّورِ، وَ هَذَا بَعْدَ وَفَاتِهِ شَبِيهٌ بِمَا بُغِيَ لَهُ مِنَ الْغَوَائِلِ[107]  فِي حَيَاتِهِ، هَذَا كِتَابُ اللَّهِ حَكَماً عَدْلًا وَ نَاطِقاً فَصْلًا يَقُولُ «يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ»[108] وَ يَقُولُ: «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ»[109] وَ بَيَّنَ عَزَّوَجَلَّ فِيمَا وَزَّعَ مِنَ الْأَقْسَاطِ، وَ شَرَعَ مِنَ الْفَرَائِضِ وَ الْمِيرَاثِ، وَ أَبَاحَ مِنْ حَظِّ الذُّكْرَانِ وَ الْإِنَاثِ، مَا أَزَاحَ بِهِ عِلَّةَ الْمُبْطِلِينَ، وَ أَزَالَ التَّظَنِّيَ وَ الشُّبُهَاتِ فِي الْغَابِرِينَ، كَلَّا بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى‏ ما تَصِفُونَ.

 فَقَالَ أَبُوبَكْرٍ: صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، وَ صَدَقَتِ ابْنَتُهُ، مَعْدِنُ الْحِكْمَةِ وَ مَوْطِنُ الْهُدَى وَ الرَّحْمَةِ، وَ رُكْنُ الدِّينِ، وَ عَيْنُ الْحُجَّةِ، لَا أُبَعِّدُ صَوَابَكِ، وَ لَا أُنْكِرُ خِطَابَكِ هَؤُلَاءِ الْمُسْلِمُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَكِ، قَلَّدُونِي مَا تَقَلَّدْتُ، وَ بِاتِّفَاقٍ مِنْهُمْ أَخَذْتُ مَا أَخَذْتُ غَيْرَ مُكَابِرٍ وَ لَا مُسْتَبِدٍّ، وَ لَا مُسْتَأْثِرٍ، وَ هُمْ بِذَلِكِ شُهُودٌ.

 فَالْتَفَتَتْ فَاطِمَةُ (ع) إِلَى النَّاسِ وَ قَالَتْ:

 مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ الْمُسْرِعَةَ إِلَى قِيلِ الْبَاطِلِ الْمُغْضِيَةَ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبِيحِ الْخَاسِرِ، أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها؟ كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَا أَسَأْتُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ، فَأَخَذَ بِسَمْعِكُمْ وَ أَبْصَارِكُمْ، وَ لَبِئْسَ مَا تَأَوَّلْتُمْ، وَ سَاءَ مَا بِهِ أَشَرْتُمْ، وَ شَرُّ مَا مِنْهُ اغْتَصَبْتُمْ! لَتَجِدُنَّ وَ اللَّهِ مَحْمِلَهُ ثَقِيلًا، وَ غِبَّهُ وَبِيلًا، إِذَا كُشِفَ لَكُمُ الْغِطَاءُ، وَ بَانَ بإورائه [بِإِدْرَائِهِ‏] الضَّرَّاءُ، وَ بَدَا لَكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَحْتَسِبُونَ، وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ.

 ثُمَّ عَطَفَتْ عَلَى قَبْرِ النَّبِيِّ (ص )وَ قَالَتْ:

          قَدْ كَانَ بَعْدَكَ أَنْبَاءٌ وَ هَنْبَثَةٌ                    لَوْ كُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَكْثُرِ الْخَطْبُ‏

          إِنَّا فَقَدْنَاكَ فَقْدَ الْأَرْضِ وَابِلَهَا                 وَ اخْتَلَّ قَوْمُكَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لَا تَغِبْ

         وَ كُلُّ أَهْلٍ لَهُ قُرْبَى وَ مَنْزِلَةٌ                      عِنْدَ الْإِلَهِ عَلَى الْأَدْنَيْنَ مُقْتَرِبٌ‏

        أَبْدَتْ رِجَالٌ لَنَا نَجْوَى صُدُورِهِمْ               لَمَّا مَضَيْتَ وَ حَالَتْ دُونَكَ التُّرْبُ‏

             تَجَهَّمَتْنَا رِجَالٌ وَ اسْتُخِفَّ بِنَا               لَمَّا فُقِدْتَ وَ كُلُّ الْأَرْضِ مُغْتَصَبٌ‏

             وَ كُنْتَ بَدْراً وَ نُوراً يُسْتَضَاءُ بِهِ                      عَلَيْكَ يَنْزِلُ مِنْ ذِي الْعِزَّةِ الْكُتُبُ‏

             وَ كَانَ جَبْرَئِيلُ بِالْآيَاتِ يُؤْنِسُنَا                      فَقَدْ فُقِدْتَ وَ كُلُّ الْخَيْرِ مُحْتَجَبٌ‏

             فَلَيْتَ قَبْلَكَ كَانَ الْمَوْتُ صَادَفَنَا                     لَمَّا مَضَيْتَ وَ حَالَتْ دُونَكَ الْكُثُبُ[110] [111]

 ثُمَّ انْكَفَأَتْ (ع)، وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) يَتَوَقَّعُ رُجُوعَهَا إِلَيْهِ، وَ يَتَطَلَّعُ طُلُوعَهَا عَلَيْهِ، فَلَمَّا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدَّارُ، قَالَتْ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع):

 يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ، اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِينِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِينِ، نَقَضْتَ قَادِمَةَ الْأَجْدَلِ[112] فَخَانَكَ رِيشُ الْأَعْزَلِ[113] هَذَا ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ يَبْتَزُّنِي نِحْلَةَ أَبِي وَ بُلْغَةَ[114]  ابْنَيَّ! لَقَدْ أَجْهَدَ[115]  فِي خِصَامِي وَ أَلْفَيْتُهُ أَلَدَّ[116] فِي كَلَامِي حَتَّى حَبَسَتْنِي قَيْلَةٌ نَصْرَهَا، وَ الْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا وَ غَضَّتِ الْجَمَاعَةُ دُونِي طَرْفَهَا، فَلَا دَافِعَ وَ لَا مَانِعَ، خَرَجْتُ كَاظِمَةً، وَ عُدْتُ رَاغِمَةً، أَضْرَعْتَ[117] خَدَّكَ يَوْمَ أَضَعْتَ حَدَّكَ، افْتَرَسْتَ الذِّئَابَ، وَ افْتَرَشْتَ التُّرَابَ، مَا كَفَفْتَ قَائِلًا، وَ لَا أَغْنَيْتَ طَائِلًا[118] وَ لَا خِيَارَ لِي، فِي كُلِّ شَارِقٍ! وَيْلَايَ فِي كُلِّ غَارِبٍ! مَاتَ الْعَمَدُ، وَ وَهَنَ[119] الْعَضُدُ شَكْوَايَ إِلَى أَبِي! وَ عَدْوَايَ[120]  إِلَى رَبِّي! اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ حَوْلًا، وَ أَشَدُّ بَأْساً وَ تَنْكِيلًا.

 فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) لَا وَيْلَ لَكِ بَلِ الْوَيْلُ لِشَانِئِكِ[121]  ثُمَّ نَهْنِهِي عَنْ وَجْدِكِ[122] يَا ابْنَة الصَّفْوَةِ، وَ بَقِيَّةَ النُّبُوَّةِ، فَمَا وَنَيْتُ[123] عَنْ دِينِي، وَ لَا أَخْطَأْتُ مَقْدُورِي[124]، فَإِنْ كُنْتِ تُرِيدِينَ الْبُلْغَةَ، فَرِزْقُكِ مَضْمُونٌ، وَ كَفِيلُكِ مَأْمُونٌ، وَ مَا أُعِدَّ لَكِ أَفْضَلُ مِمَّا قُطِعَ عَنْكِ فَاحْتَسِبِي اللَّهَ.

 فَقَالَتْ: حَسْبِيَ اللَّهُ وَ أَمْسَكَتْ.[125]

 


[1]ـ (لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيم‏) توبه، 129.

[2] ـ (أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ) توبه، 129.

[3]ـ (وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ)، آل عمران: 85.

[4]ـ (وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ)، مائده، آیه‌ی 5.

[5]ـ (وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ) نمل، 16.

[6]ـ (فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوب‏) مریم، 6.

[7]ـ (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ في‏ كِتاب الّلهِ)، انفال: 75.

[8]ـ (يُوصيكُمُ اللَّهُ في‏ أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ)، نساء: 11.

[9]ـ (إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقينَ)، بقره: آیه‌ی 180.

[10]ـ (لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُون‏)، انعام، آیه‌ی 67.

[11]ـ (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرين‏)، آل عمران، آیه‌ی 144.

[12]ـ قیله زن با شخصیّتی بود که نسبت قبیله انصار به او، می‌رسد.

[13]ـ مضمون آیه‌ی 13 از توبه است.

[14]ـ «إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ»، ابراهیم: آیه‌ی 8.

[15]ـ «وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون‏»، شعراء: آیه‌ی 227.

[16] ـ احتجاج، ص 97، در ترجمه خطبه از کتاب «فرهنگ سخنان فاطمه (ع)» ص 100، تألیف مرحوم حجة‌الاسلام و المسلمین آقای دشتی، استفاده شده است.

[17] ـ نقلنا خطبتها (ع) منه (ره) لکون روایته جامعة و سنشیر في آخر الخطبة إلی بعض الاسناد و المدارک السابقة علی الطبرسی و اللاحقة علیه.

[18] ـ اللوث: الطی و الجمع، ولاث العامامة شدها و ربطها، ولاثت خمارها لفته و الخمار ـ بالکسر: المقنعة، سمیت بذلک لانّ الرأس یخمر بها ای یغطی.

[19] ـ الاشتمال بالشي ء: جعله شاملاً و محیطاً لنفسه ـ و الجلباب: الرداء و الازار.

[20] ـ في لمة: ای جماعة و الحفدة ـ بالتحریک: الاعوان و الخدم.

[21] ـ ای انّ اثوابها کانت طویلة تستر قدمیها فکانت تطأاها عند المشی، و في بعض النسخ «تجر ادراعها» و المعنی واحد.

[22] ـ الخرم ـ بضم الخاء و سکون الراء: الترک، و النقص، و العدول.

[23] ـ الحشد: الجماعة.

[24]ـ نیطت: علقت و ناط الشیء: علقه، و الملامة: الازار.

[25] ـ اجهش القوم: تهیئوا

[26] ـ حاش الابل: جمعها و ساقها.

[27] ـ بهمها: ای مبهماتها: و هي المشکلات من الأمور.

[28] ـ الغمم: جمع غمة و هي: المبهم و الملتبس.

[29] ـ منسأة للعمر: مؤخرة.

[30] ـ الشطط ـ بالتحریک ـ و هو البعد عن الحقّ و مجاوزة الحد في کل شي ء.

[31] ـ عنتم: انکرتم وجحدتم.

[32] ـ تعزوه: تنسبوه.

[33] ـ صادعاً: الصدع هو الاظهار، و انذارة ـ بالکسر ـ الانذار و هو الاعلام علی وجه التخویف.

[34] ـ المدرجة: هي المذهب و المسلک.

[35]ـ ثبجهم: الثبج ـ بالتحریک ـ وسط الشي‌ء و معظمه

[36]ـ أکظامهم، الکظم ـ بالتحریک: مخرج النفس من الحق.

[37]ـ يجف الأصنام و في بعض النسخ «يكسر الأصنام» و في بعضها «يجذ» أي يكسر.

[38]ـ تفرّى الليل عن صبحه: أي انشق حتّى ظهر وجه الصباح.

[39]ـ شقاشق الشياطين، الشقاشق- جمع شقشقة بالكسر- و هي: شي‏ء كالرئة يخرجها البعير من فيه إذا هاج.

[40]ـ طاح: هلك، و الوشيظ: السفلة و الرذل من الناس.

[41]ـ كلمة الإخلاص: كلمة التوحيد.

[42]ـ البيض الخماص: المراد بهم أهل البيت عليهم السلام.

[43]ـ مذقة الشارب: شربته.

[44]ـ نهزة الطامع- بالضم-: الفرصة أي محل نهزته.

[45]ـ قبسة العجلان: مثل في الاستعجال، و موطئ الأقدار: مثل مشهور في المغلوبية و المذلة.

[46]ـ الطرق: بالفتح ماء السماء الذي تبول به الإبل و تبعر.

[47]ـ القد- بكسر القاف و تشديد الدال-: سير يقد من جلد غير مدبوغ.

[48]ـ بهم الرجال: شجعانهم.

[49]ـ نجم: ظهر، و قرن الشيطان: امته و تابعوه.

[50]ـ فغرفاه: أي فتحه، و الفاغرة من المشركين الطائفة منهم.

[51]ـ قذف رمى، و اللهوات- بالتحريك، جمع لهات-: و هي اللحمة في أقصى شفة الفم.

[52]ـ ینکفیء: یرجع، و الا خمص: ما لا یصیب الارض من باطن المقدم.

[53]ـ و ادعون: ساكنون.

[54]ـ فاكهون: ناعمون.

[55]ـ الدوائر: صروف الزمان، أي كنتم تنتظرون نزول البلايا علينا.

[56]ـ تتوقعون أخبار المصائب و الفتن النازلة بنا.

[57]ـ في بعض النسخ «حسيكة» و حسكة النفاق عداوته.

[58]ـ و سمل جلباب الدين، سمل: صار خلقا، و الجلباب: الإزار.

[59]ـ الكظوم: السكوت.

[60]ـ الخامل: من خفي ذكره و كان ساقطا لا نباهة له.

[61]ـ الهدير: ترديد البعير صوته في حنجرته، و الفنيق: الفحل المكرم من الإبل الذي لا يركب و لا يهان.

[62]ـ خطر البعير بذنبه: إذا رفعه مرة بعد مرة و ضرب به فخذيه.

[63]ـ مغرزه: أي ما يختفي فيه تشبيها له بالقنفذ فإنّه يطلع رأسه بعد زوال الخوف.

[64]ـ أي: حملكم على الغضب فوجدكم مغضبين لغضبه.

[65]ـ الوسم: أثر الكي.

[66]ـ الورود: حضور الماء للشرب.

[67]ـ الكلم- بالضم-: الجرح، و الرحب- بالضم-: السعة.

[68]ـ أي: لم يصلح بعد.

[69]ـ نفرتها، نفرت الدابّة: جزعت و تباعدت.

[70]ـ يسلس: يسهل.

[71]ـ أي: لهبها.

[72]ـ الحسو: هو الشرب شيئا فشيئا، و الارتغاء: هو شرب الرغوة و هي اللبن المشوب بالماء و حسوا في ارتغاء: مثل يضرب لمن يظهر شيئا و يريد غيره.

[73]ـ الخمر- بالفتح-: ما واراك من شجر و غيره، و الضراء بالفتح: الشجر الملتف بالوادي.

[74]ـ و في بعض النسخ «يصبر».

[75]ـ الحز: القطع، و المدى: السّكّين.

[76]ـ في بعض النسخ «ارثه».

[77]ـ النمل: 16.

[78]ـ مریم: 6.

[79]ـ الانفال: 75.

[80]ـ النساء: 11

[81]ـ البقرة: 180.

[82]ـ الحظوة: المكانة.

[83]ـ مخطومة: من الخطام- بالكسر-: و هو كل ما يدخل في أنف البعير ليقاد به و الرحل- بالفتح-: هو للناقة كالسرج.

[84]ـ النقيبة: الفتية.

[85]ـ الغميزة:- بفتح الغين المعجمة و الزاي- ضعفة في العمل.

[86]ـ السنة- بالكسر-: النوم الخيف.

[87]ـ  إهالة: بكسر الهمزة الدسم. و سرعان ذا إهالة مثل يضرب لمن يخبر بكينونة الشي‏ء قبل وقته.

[88]ـ الوهن: الخرق، و استنهر: اتسع.

[89]ـ أكدت: قل خيرها.

[90]ـ بائقة: داهية.

[91]ـ آل عمران: 144.

[92]ـ بنو قيلة، قبيلتا الأنصار: الأوس و الخزرج.

[93]ـ المنتدى: المجلس‏.

[94]ـ الجنة- بالضم-: ما استترت به من السلاح.

[95]ـ و في بعض النسخ «كالحتم».

[96]ـ لا نبرح: لا نزال.

[97]ـ استوسق: اجتمع.

[98]ـ أخلدتم: ملتم. و الخفض: السعة و الخصب و اللين.

[99]ـ الدعة: الراحة و السكون.

[100]ـ الدسع: القي‏ء، و تسوغ الشراب: شربه بسهولة.

[101]ـ الجذلة: ترك النصر، خامتكم: خالطتكم.

[102]ـ الخور: الضعف، و القناة: الرمح. و المراد من ضعف القناة هنا: ضعف النفس عن الصبر على الشدة.

[103]ـ فاحتقبوها: أي احملوها على ظهوركم، و دبر البعير: أصابته الدبرة بالتحريك و هي جراحة تحدث من الرحل.

[104]ـ نقب خف البعير: رق و تثقب.

[105]ـ الإلف: هو الأليف بمعنى المألوف، و المراد هنا، الزوج لأنّه إلف الزوجة و في بعض النسخ «ابن عمك».

[106]ـ صادفاً: معرضاً.

[107]ـ الغوائل: المهالک.

[108]ـ سورة مریم: 6.

[109]ـ سورة النّمل: 16.

[110]ـ الكثب ـ بضمتين ـ : جمع الكثيب و هو : الرمل.

[111]ـ روی هذه البیات في اکثر الکتب منها: الکافی 8: 376 فیه بیتین، مروج الذهب 2: 311 قال انشدها صفیة عمة رسول الله (ص) و نقل منها بیتاً واحداً، تسیر القمی 2: 157 و فیه اثنی عشر بیتاً، و قال المفید في الامالی: 40 انها عدلت إلی قبر ابیها و شکت إلیه و بکت حتّی بلّت تربته بدموعها ثمّ قالت:…، و في الابیات ایضاً اختلاف.

[112]ـ قوادم الطیر: مقادم ریشه و هي عشرة ـ والاجدل: الصقر.

[113]ـ الاعزل من الطیر: ما لا یقدر علی الطیران.

[114]ـ یبتزنی: یسلبنی، و البلغة: ما یتبلّغ به من العیش.

[115]ـ في بعض النسخ «اجهر».

[116]ـ الالد: شدید الخصومة.

[117]ـ ضرع: خضع و ذل.

[118]ـ ای ما فعلت شیئاً نافعاً، و في بعض النسخ «و لا اغنیت باطلاً» ای کففته.

[119]ـ الوهن: الضعف في العمل أو الأمر أو البدن.

[120]ـ العدوى: طلبك إلى وال لينتقم لك من عدوك.

[121]ـ الشانئ: المبغض.

[122]ـ أي: كفي عن حزنك و خففي من غضبك.

[123]ـ ما كللت و لا ضعفت و لا عييت.

[124]ـ ما تركت ما دخل تحت قدرتي.

[125]ـ الاحتجاج: 97، و رواه في بلاغات انساء: 23، الشافی 4: 69 بسنده عن أبي عبدالله محمّد بن عمران المرزبانی قال: (حدّثني محمّد بن أحمد الکاتب) حدّثنا أحمد بن عبید بن ناصح النحوی قال: حدّثنا الزیادی قال حدّثنا الشرقی بن القطامی عن محمّد بن إسحاق قال حدّثنا صالح بن کیسان قال: حدّثنا أبوالعیناء محمّد بن القاسم السیامی قال: حدّثنا ابن عایشة قال: الخبر…، دلائل الامامة : 109 ح 36 باسانید مختلفة، شرح نهج البلاغة 16: 212 نقلاً عن کتاب السقیفة و فدک لأبی بکر الجوهری رواها عن محمّد بن زکریا قال: حدّثني جعفر بن محمّد بن عمّارة الکندی قال: حدّثني ابي عن الحسین بن صالح بن حی قال: حدّثني رجلان من بنی هاشم عن زینب بنت علی بن أبي طالب (ع).

قال: و قال جعفر بن محمد بن عليّ بن الحسين عن أبيه.

قال أبو بكر: و حدّثني عثمان بن عمران العجيفي عن نائل بن نجيح بن عمير بن شمر عن جابر الجعفي عن أبي جعفر محمّد بن عليّ (ع)

. قال أبو بكر: و حدّثني أحمد بن محمّد بن يزيد عن عبد الله بن محمّد بن سليمان عن أبيه عن عبد الله بن حسن بن الحسن قالوا جميعاً لمّا بلغ فاطمة….  الخ.

بحار الانوار 29: 652 و اشاره إلی اسنادها ایضاً. و روی ما قالها لأمیر المؤمنین (ع) بعد رجوع‌ها إلی البیت، الطّوسيّ في الامالی: 683، المناقب لابن شهر آشوب 2: 208، کشف الغمة 1: 480 و شرح اللغات الّتي جا‌ءت في الهوامش من الاحتجاج.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *