در مجمع البیان و تفسیر علی بن ابراهیم قمی از ابان بن عثمان منقول است:« در روز احد بدن علی علیهالسلام، شصت جراحت برداشت.»[1]
در تفسیر قشیری از انس بن مالک آمده است:« رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بر بالین علی علیهالسلام حاضر شد. او صد و اندی جراحت داشت. و از جراحاتش درد میکشید. سپس پیامبر اکرم بر جراحات او دست کشید. و علی علیهالسلام نیز از درد کشیدن خلاص شد.»[2]
ابان میگوید: پیامبر به ام سلیم و ام عطیه دستور داد که علی علیهالسلام را مداوا کنند. آن دو نیز گفتند: ما میترسیم که او بمیرد.
سپس رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نزد او آمد و مسلمین نیز از دورش به کنار رفتند. و او تمام بدنش آکنده از ضخم بود. پیامبر صلیاللهعلیهوآله با دستان مبارکش او را لمس میکرد و میفرمود:« این مرد در راه خدا سختی زیادی را کشید. و اکنون نیز درد شدیدی را تحمل میکند.
سپس علی علیهالسلام گفت:« خدا را شکر که نگریختم و به شما نیز پشت نکردم.» و خداوند نیز در دو جای قرآن شکر او را قدر دانی کرد. «وَ سَنَجزِی الشّاکرِین»[3] و «وَ سَیَجزِی الشّاکرِین»([4]) ([5])
گفته اند که علی علیهالسلام در روز احد هفتاد و اندی ضخم برداشت.[6]
و در روایت دیگر نیز آمده است: او در صورت، سر، سینه، شکم، دستها و پاهایش نود جراحت داشت.[7]
از شعبی نیز منقول است:« وقتی علی بن ابی طالب از جنگ احد فارق شده بود، هشتاد جراحت داشت آنان که آنها را بسته بود. پیامبر صلیاللهعلیهوآله نزد او میآید. هنگامی که او را در چنین وضعی میبیند، بر حال او میگرید. و میفرماید: این مرد در راه خدا بدین وضعیت درآمده. پس حقی بر خداست که آن را به او عطا میکند.
پس علی علیهالسلام اشک ریزان به پیامبر صلیاللهعلیهوآله جواب داد:« ای رسول خدا صلیاللهعلیهوآله پدر و مادرم به فدایت! خدا را شکر که ندیدم آنها بر شما دست درازی کردهاند. و خدا را شکر که مرا از فرار کنندگان قرار نداد. پدر و مادرم به فدایت چرا شهادت را بر من حرام کردهاید؟»
پس رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به ایشان فرمود:«همانا شهادت در پیش است. ان شاء الله.»
سپس فرمود:« همانا ابی سفیان کسی را فرستاده است و وعده داده است:« که بین ما و شما یک شیر سرخ فاصله است.»
علی علیهالسلام نیز فرمود:« پدر و مادرم به فدایت او اگر هم بر روی دست تعدادی زیادی از مردهای جنگی خود نیز حمل شود، باز هم به رزمگاه بر نمیگردد.»
و نیز خداوند این آیات را نازل کرد: ﴿ وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ﴾[8] « پيامبران بسيارى بودند كه خدا پرستان مبارزى در صف ياران آنها قرار داشتند، آنها هيچ گاه در برابر آنچه (از تلفات سنگين و جراحات سخت) در راه خدا به آنان مىرسيد سست نشدند و ناتوان نگرديدند و تن به تسليم ندادند. بديهى است خداوند هم، چنين افرادى را دوست دارد كه دست از مقاومت برنمىدارند»
و آیه قبلی این آیه نیز نازل شد ﴿وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللهِ كِتَاباً مُؤَجَّلاً وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الْآَخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ﴾[9] «مرگ به دست خدا و فرمان اوست و براى هر كس اجلى مقرّر شده است كه نمىتواند از آن فرار كند. و اگر هدف كسى تنها نتيجههاى مادى و دنيوى باشد (و همانند بعضى از رزمندگان احد تنها به خاطر غنيمت تلاش كند) بالاخره بهرهاى از آن به دست می آورد اما اگر هدف عاليتر بود، و كوششها در مسير حيات جاويدان و فضايل انسانى به كار افتاد، باز به هدف خود خواهد رسيد و پاداش شاكران را به زودى خواهيم داد»
علی علیهالسلام از آن پس دیگر ننالید. پرستاران که چنین دیدند، از رسول خدا شکایت کردند و گفتند:« ای رسول خدا ما میترسیم که این مرحم ها از جایی به جای دیگر برود ولی به خاطر پنهان کاری علی علیهالسلام آن را نفهمیم.
گذشت و زمان مفارقت او از دنیا، آثار این جراحات را شمردند. پس تعداد آن از سر تا پایش به هزار ضخم رسید. درود خداوند بر او که مردانه در راه خدا جنگید و تا آخر ماند.[10]
ما میگوییم:
اختلاف عددی که در سبعین(هفتاد) و تسعین(نود) و مشاهده میکنید، به خاطر تشابه رسم الخط آنان است. چه بسا که آن زمان نقطه در رسم الخط عربی، وجود خارجی نداشه است.
و اینکه رسول خدا ص درباره ایشان میفرمایند:« این مرد در راه خدا سختی زیادی را کشید. و اکنون نیز درد شدیدی را تحمل میکند»، به خاطر آن است که ایشان حقیقتاً به خاطر کثرت جراحات و دردها و خونریزی شدیدشان، قادر به حرکت نبودند. چنین مسئلهای استقامت ایشان را تأکید میکند. چه آنکه تعدد دشمنان و تنها بودن ایشان ضعف روحی و جسمی را دو چندان میکند. پس همین است که جانفشانی و استقامت ایشان در جنگ احد جایگاه ایشان را رفعت میبخشد.
شکر ایشان هم خود بیانگر این است که اگر هر کس دیگری به جای ایشان بود تاب تحمل آن را نداشت. پس خدا را بدین صورت شکر گزارد که او را استقامت بخشید. تا این جمله پتکی بر سر فرار کنندگان باشد. چراکه آنها برای پیامبر، دین، شرف و کرامتشان وقعی ننهادند با آنکه هم پر ادعا هستند و هم زیاده خواه.
و نیز همانا جراحتهای ایشان که او را به سان یک تکه گوشت درآورده و بدنش را نیز آکنده از ضخم کرده بود، حاکی از آن است که:
الف: فشار هجمههای دشمن شدید بود. به طوری که مردان بسیاری به سمت ایشان هجوم آوردند. همو که مسلمین در میدان جنگ تنهایش گذاشته بودند.
ب: او زره بر تن نکرده بود تا بدنش را از شمشیرها و تیرهای دشمن محفظت کند.
ج: دشمن با اینکه آوازه علی علیهالسلام در بدر و غیر آن را دیده بود، باز هم به خاطر تعداد زیادشان از هجوم آوردن به او فروگذار نبود.
د: این نصوص همگی قولی که مبنی بر عدم آسیب دیدگی امیرالمؤمنین علیهالسلام است را رد میکند.
[1]. مناقب آل أبي طالب (ط دار الأضواء) ج2 ص119 / (ط المكتبة الحيدرية) ج 1 صلیاللهعلیهوآله 385 ؛ بحار الأنوار ج41 ص3 / ج109 ص43 ؛ تفسير مجمع البيان ج2 ص409 ؛ تفسير كنز الدقائق ج2 ص252 ؛ تفسير الميزان ج4 ص67.
[2]. مناقب آل أبي طالب (ط دار الأضواء) ج2 ص119 / (ط المكتبة الحيدرية) ج 1 صلیاللهعلیهوآله 385 ؛ عين العبرة في غبن العترة ص36 وحلية الأبرار ج2 ص428 ؛ بحار الأنوار ج20 ص23 / ج41 ص3 ؛ تفسير مجمع البيان ج2 ص399 ؛ الجامع لأحكام القرآن ج4 ص219 ؛ عمدة القاري ج17 ص140.
[3]. سوره مبارکه آل عمران، آیه 145
[4]. سوره مبارکه آل عمران، آیه 144
[5]. مناقب آل أبي طالب (ط دار الأضواء) ج2 ص119 / (ط المكتبة الحيدرية) ج 1 صلیاللهعلیهوآله 385 ؛ حلية الأبرار ج2 ص428 ؛ بحار الأنوار ج41 ص3 ؛ تفسير مجمع البيان ج2 ص409 ؛ تفسير كنز الدقائق ج2 ص252 ؛ التفسير الصافي ج1 ص390 ؛ تفسير الميزان ج4 ص67.
[6]. تفسير الثعلبي ج3 ص173 ؛ شجرة طوبى ج2 ص279.
[7]. راجع الرواية والأقوال المشار إليها في: بحار الأنوار ج20 ص23 و 54 و 70 و 78 / ج41 ص3 / ج40 ص114 و 115 / ج9 ص508 و 454 / ج108 ص279 ؛ تفسير مجمع البيان ج2 ص509 ؛ مستدرك سفينة البحار ج2 ص47 و 48 ؛ ج7 ص573 ؛ تفسير القمي ج1 ص116 ؛ الخصال ج1 ص368 ؛ شجرة طوبى ج2 ص279 وعن الخرائج والجرائح .
[8]. سوره مبارکه آل عمران، آیه 146
[9]. سوره مبارکه آل عمران، آیه 145
[10]. الإختصاص ص158 ؛ بحار الأنوار ج36 ص26 وج40 ص114 ؛ سعد السعود لابن طاووس ص112 عن ما نزل من القرآن في أهل البيت ؛ حلية الأبرار ج2 ص434 ؛ مستدرك سفينة البحار ج2 ص47 ؛ تأويل الآيات ج1 ص123.