امام حسین علیه السلام به چه علت اسرار بر حرکت در را ه اصلی را داشتند؟؟!!

آیا این عکس العمل استراتژی تبلیغی حرکت کاروان حسینی می باشد؟؟!!

روايت تاريخى در توصيف راهى كه كاروان حسينى به كاروان سالارى امام حسين عليه السلام هنگام رفتن از مدينه به مكّه پيمود، چنين مى گويد:

آن گاه حسين رهسپار مكّه شد؛ و اين آيه را مى خواند: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»[1] ؛ و شاهراه را اختيار كرد.

در اين هنگام اهل بيت گفتند: كاش شما نيز مانند پسر زبير از شاهراه كناره بگيريد تا جست و جوگران به شما نرسند.

امام عليه السلام فرمود: از آن كناره نگيرم تا خداوند هر چه بخواهد پيش آورد.[2]

در روايت الفتوح آمده است: پسر عموى امام عليه السلام، مسلم بن عقيل، گفت: اى پسر دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم، نظر من اين است كه ما نيز مانند عبدالله زبير از اين راه كناره مى گرفتيم و به بيراهه مى زديم، چرا كه از رسيدن جست و جوگران بيمناكيم.

حسين عليه السلام فرمود: نه به خدا سوگند، اى پسر عمو، هرگز از اين راه جدا نمى شوم تا اين كه يا خانه هاى مكّه را ببينم و يا آن كه خداوند آنچه را خشنود و راضى است پيش آرد.

آن گاه به شعر يزيد بن مفرغ حميرى تمثّل جست و گفت:

لا سهرت السوام فى فلق الصبح

 

مضيئاً وَ لا دُعيتُ يزيدا

     

 

يوم اعطى من المخافة ضيماً

 

والمنايا يرصدننى أن أحيدا[3]

     

 

[خدا كند] ديگر در سحرگاهان چارپايان را به هجوم نرمانم و ديگر يزيدم نخوانند؛

اگر از بيم مرگ به ستم تن دهم و زير بار ذلت روم خطر مرگ مرا از راه ببرد.

در اين جا ممكن است كسى بپرسد كه چرا امام عليه السلام همانند كسى كه تن به رو در رو شدن با هرگونه خطر پيش بينى شده يا نشده اى داده است، بر حركت از شاهراه پافشارى مى كند و به دست برداشتن از پيمودن راه اصلى رضايت نمى دهد؟

آيا در پس اين همه پافشارى، شجاعت حسينى نهفته بود؟

يا اين كه قصد امام از حركت در شاهراه، انجام يك كار تبليغاتى براى معرفى قيام و نهضت خويش به همه كاروان ها و رهگذرانى بود كه در طول مسير، با كاروان حسينى عازم مكّه ديدار مى كردند؟ اين كاروان ها سبب خروج امام از مدينهِ جدش به همراه بيش تر بنى هاشم و ديگر يارانش را جويا مى شدند و اهداف قيام حسينى را از زبان خود آن حضرت مى شنيدند؛ در نتيجه آن هايى كه خداوند توفيقشان مى داد براى يارى آن حضرت به وى مى پيوستند؛ و خبر اين قيام مقدس در ميان مردم مناطق گوناگون مى پيچيد؛ و به اين ترتيب يك كار تبليغى براى گسترش دامنه اين قيام مبارك و به دست آوردن يارانى بيش تر صورت مى پذيرفت.

بدون شك شجاعت حسينى را دليل حركت در شاهراه دانستن، به جاى خود درست است. تعليل آن به هدفى تبليغى براى معرفى قيام و نهضت نيز چنين است؛ و ميان اين دو منافاتى وجود ندارد.

شايد توضيح مهم ترى كه بشود به اين دو توضيح افزود اين باشد كه قصد امام از اصرار بر پيمودن شاهراه اين بود كه به مردم بفهماند كه او در زمره سركشانى كه حكومتى مشروع را مى پذيرند و سپس از فرمان آن سر مى پيچند، و از بيم جاسوسان حكمرانان و فرار از چنگشان راه هاى فرعى را در پيش مى گيرند، نيست.

امام عليه السلام قصد داشت به مردم اعلام كند كه او نماينده شريعت است، نه حكومت اموى؛ و صاحب شاهراه، خلافت و همه امور امّت اوست، اصل شريعت اوست و يزيد جز انحراف، خلاف و سرپيچى از دين چيزى نيست.

اين بعد، تبليغى و از ابعاد ثابت قيام امام عليه السلام است و آن حضرت خود همه جزئيات حركت نهضت مقدس خويش را از هنگامى كه به وليد بن عتبه فرمود: «اى امير، ما خاندان نبوت، گنجينه رسالت، جايگاه آمد و شد فرشتگان و محل رحمت هستيم.خداوند به وسيله ما گشود و به ما ختم كرد. يزيد مردى است فاسق و شرابخور كه نفس هاى محترم را مى كشد و فسق و فجور را آشكار مى سازد؛ و كسى چون من با چون اويى بيعت نمى كند، ولى ما و شما شب را به صبح مى آوريم و آن گاه مى نگريم كه كدام مان به خلافت شايسته تر است.»[4] ، تا ساعت شهادتشان در كربلا تفسير كرده است.

منبع:کتاب با کاروان حسینی، مقاله آغاز سفر«پیروزی با شهادت»

تهیه و تنظیم :علی اکبر اسدی


[1] [موسى‏] ترسان و نگران از آن‏جا بيرون رفت [در حالى كه مى‏] گفت: «پروردگارا، مرا از گروه ستمكاران نجات بخش. [قصص (28)، آيه 21].

[2] الارشاد، ص 223.

[3] الفتوح، ج 5، ص 22.

[4] الفتوح، ج 5، ص 14.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *