سال
علی بن أبی طالب (علیه السّلام)، در سال چهل هجری به شهادت رسيد و منابع كهن شيعه[1] و اهل سنت[2] بر اين گزارش تفاهم دارند؛ حتی مسعودی كه در يك گزارش خود از سال 41 هجری به عنوان سال شهادت آن گرامی ياد كرده[3] – و نقل متفردی است – در گزارش ديگر خود سال چهل هجری را سال شهادت اين حضرت دانسته است.[4]
ماه
درباره ماه شهادت امير مؤمنان (علیه السّلام) نيز ميان منابع كهن تاريخی شيعيان و سنيان موازنه برقرار است؛ تمامی منابع تاريخی دو گروه بر شهادت آن گرامی در ماه رمضان اتفاق دارند.[5] تنها يك نقل در برخی از منابع اهل سنت، شهادت آن بزرگوار را در ربيع الأول[6] يا ربيع الأخر[7] دانسته كه آن نيز به جهت مخالفت با منابع و گزارشهای معتبر در اين خصوص، نزد آنان پذيرفته نيست.[8]
روز
درباره روز شهادت امير مؤمنان (علیه السّلام) منابع كهن شيعه و اهل سنت اتفاق نظر ندارند. اين منابع گويههای ميان نهم[9] تا بيست و نهم ماه[10] مبارك رمضان را در اين خصوص گزارش كردهاند كه تفصيل آن در پايان اين بخش خواهد آمد.
بررسی منابع
اين پژوهش گزارش شهادت آن گرامی در بيست و يكم ماه رمضان را از چند جهت ترجيح میدهد:
اول: روايتهای اهل بيت (علیهم السّلام)
اين روايتها، خود بر دو گروه هستند:
1. روايتهايی كه سند معتبر دارند و شهادت امير مؤمنان (علیه السّلام) را در بيست و يكم ماه رمضان میدانند؛ كلينی از طريق محمد بن مسلم از يكی از دو امام باقر يا صادق (علیه السّلام) چنين گزارش كرده است: «امير مؤمنان (علیه السّلام) در نوزدهم ماه رمضان مورد سوء قصد قرار گرفت و در بيست و يكم همان ماه به شهادت رسيد».[11]
شيخ صدوق هم با سند معتبر[12] از محمد بن مسلم از يكی از دو امام باقر يا صادق (علیه السّلام) چنين آورده است: «در شب نوزدهم ماه رمضان امير مؤمنان (علیه السّلام) مورد اصابت قرار گرفت و در بيست و يكم همين ماه درگذشت».[13]
شيخ طوسی نيز از طريق زراره از يكی از دو امام ياد شده چنين نقل كرده است: در بيست و يكم ماه رمضان غسل كردن مستحب است و در اين شب عيسی پسر مريم (به آسمان) برده شد. وصی موسی و امير مؤمنان نيز در اين شب درگذشتند.[14]
اين گروه از روايات، پشتيبانهای تاريخی و حديثی نيز دارند كه گزارشهای تاريخی در قسمت بررسی منابع تاريخی شيعيان و سنيان در اين خصوص خواهد آمد.[15] پشتيبان حديثی نيز روايتهايی هستند كه كلينی و شيخ طوسی آنها را نقل كردهاند. شيخ طوسی با سند معتبر[16] از طريق محمد بن مسلم از يكی از دو امام باقر يا صادق (علیه السّلام) اين چنين گويد: شب بيست و يكم ماه رمضان شبی است كه «اُصيب فيها سيد أوصياء الأنبياء» و درآن شب عيسی پسر مريم (به آسمان) برده شد و موسی درگذشت.[17]
در اين روايت درباره موضوع مورد بحث، واژه «أُصيب» به كار رفته است و در زبان عربی، اين واژه اگر به وسيله «با» متعدی گردد، به معنای دردمندی و بيمار شدن و آسيب ديدن است، مانند: «أُصيب بمرض»[18] و اگر متعدی بنفسه باشد به معنای به مقصد رسيدن و يافتن مقصود خويش است[19] كه در اينجا به معنای دوم است. پس «اُصيب فيها سيّد أوصياء الأنبياء» يعنی مقصود سيّد اوصيای[20] پيامبران – كه همانا شهادت بود-[21] در آن شب به دستش آمد؛ بنابراين اين تعبير در اين روايت دلالت دارد بر اينكه شهادت آن گرامی در بيست و يكم ماه رمضان رخ داد؛ چنانكه همزمانی شهادت حضرت امير (علیه السّلام) با رفعت حضرت عيسی (علیه السّلام) در اين روايت، به اين معنا گواهی میدهد. گفتنی است در برخی روايات [22] اين همزمانی شهادت حضرت أمير المؤمنين (علیه السّلام) با به آسمان برده شدن حضرت عيسی (علیه السّلام) در «شب بيست و يكم ماه رمضان»، گزارش شده است.
كلينی با سند معتبر[23] از امام باقر (علیه السّلام) آورده است كه در «شب شهادت امير مؤمنان(علیه السّلام)، وصی موسی درگذشت، عيسی بن مريم (به آسمان) برده شد و در آن شب قرآن نازل گرديد»[24] و به تصريح آيهی يك سوره قدر، فرود آمدن قرآن در ماه رمضان [25] و در شب قدر بوده است.[26] در روايات معتبری[27] نيز شب بيست و يكم يا بيست و سوم ماه رمضان، ليلة القدر دانسته شده است.[28] با توجه به روايت ياد شده زراره،[29] و برخی از روايتها[30] كه شب بيست و يك ماه رمضان را شب درگذشت وصی موسی ندانستهاند و اين روايت معتبر كلينی كه شب درگذشت وصی موسی (علیه السّلام) را همان شب نزول قرآن دانسته، میتوان گفت مقصود از شب فرود آمدن قرآن در اين روايت، همان شب بيست و يكم ماه رمضان است كه مولی الموحدين علی (علیه السّلام) نيز در آن شب به شهادت رسيد.
افزون بر آنكه اصبغ بن نباته گويد: حضرت امير (علیه السّلام) درباره مرگ خود چنين پيشگويی كرد كه مرگ وی در شبِ به آسمان برده شدن عيسای مسيح رخ میدهد.[31] و امام مجتبی (علیه السّلام) نيز در سپيده دم شب شهادت پدرش، با مردم اينگونه سخن گفت: «در اين شب قرآن فرود آمد و عيسی بن مريم به (آسمان ) برده شد و يوشع پسر نون (وصی موسی) به قتل رسيد و پدرم امير مؤمنان (علیه السّلام) به ملكوت اعلی پيوست».[32]
2. تنها يك روايت هست كه پس از نقل وصيت حضرت امير (علیه السّلام) در آخرين لحظهی حيات، بر شهادت آن گرامی در 23 ماه رمضان با تعبير «حتی قبض ليلة ثلاث و عشرين من شهر رمضان»[33] تصريح دارد. با پژوهشی كه در طريق نقل اين وصيت حضرت امير (علیه السّلام) انجام يافت، اين نتيجه به دست آمد كه گويا تعبير «حتی قبض ليلة ثلاث و عشرين ..» در روايت پيش گفته؛ از سوی راوی است نه از امام باقر (علیه السّلام)؛ چرا كه برخی از منابع فقط همين وصيت را- بدون ثبت تاريخ شهادت – نقل كردهاند[34] و كسانی كه اين وصيت را با تاريخ دقيق شهادت ثبت كردهاند، يكدست نيستند؛ كلينی، شيخ صدوق و شيخ طوسی روايت ياد شده را با اختلاف در سند روايت و اختلاف در ثبت تاريخ شهادت امير مؤمنان (علیه السّلام) نقل كردهاند؛ كلينی اين وصيت را بیسند و بیانتساب به امام (علیه السّلام) آورده و با تعبير «و كانت الوصية الأخری: بسم الله الرحمن الرحيم هذا ما اوصی به علیّ بن أبی طالب…» آن را آغاز كرده و با جمله : «حتی قبض … ليلة ثلاث و عشرين من شهر رمضان ليلة الجمعة…» به پايان برده است.[35] شيخ طوسی نيز آن را با متنی همگون در دو كتاب غيبت و تهذيب خود از جابر از امام صادق (علیه السّلام) ثبت كرده، ليكن تاريخ شهادت آن گرامی را در هر يك از اين دو كتاب، متفاوت با ديگری نقل كرده است؛ در آغاز كتاب غيبت آورده است: اين وصيت، همان نسخه كتاب سُليم است كه در اختيار ابان بوده و ابان آن را برای امام سجاد (علیه السّلام) بازگو كرد و آن حضرت نيز سُليم را تصديق كرده است. سپس شيخ طوسی درهمين گزارش از سُليم نقل میكند كه وی به هنگام وصيت حضرت امير (علیه السّلام) حضور داشت و بر آن گواه بود. در پايان اين روايت آمده است: حضرت علی (علیه السّلام) همواره «ذكر لا اله الّا الله» را بر زبان داشت تا در شب 22 ماه رمضان درگذشت. در همان حال شيخ طوسی افزوده است: در روايت ديگر آمده است: «علی (علیه السّلام) در شب نوزدهم ماه رمضان ترور شد و در شب بيست و يكم همان ماه به شهادت رسيد» و اين گويه را نيز برگزيده است؛[36] ولی در كتاب تهذيب با نقل همين محتوا، در پايان گفته است: آن گرامی همواره ذكر «لا اله الّا الله» را بر زبان داشت تا در نخستين شب از دهه آخر رمضان [يعنی] شب جمعه بيست و يكم ماه رمضان درگذشت.[37]
پيش از شيخ طوسی، شيخ صدوق نيز همين وصيت حضرت امير (علیه السّلام) را با همين محتوا از حسين بن سعيد به سندش از سُليم نقل كرده و در پايان افزوده است؛ آن گرامی همواره بر ذكر «لا اله الّا الله» اشتغال داشت، تا در شب 21 ماه رمضان درگذشت.[38]
اين گزارش با آنكه در بيان اصل وصيت حضرت امير المؤمنان (علیه السّلام) يكدست بوده، در تاريخ شهادت آن گرامی همسان نيستند. اين ناهماهنگی و اضطراب، مینمايد كه در گزارش قسمت پايانی اين روايت، اشتباهی رخ داده است و به جای 21 ماه رمضان، 23 ماه رمضان را پس از نقل هر دو تعبير 21 و 23 ماه رمضان، برگزيده، خود میتواند شاهد ديگری بر اين جابهجايی و خطای راوی باشد؛ به ويژه آنكه گزارش كلينی بیسند بوده و روايت شيخ طوسی در كتاب غيبت – كه 23 ماه رمضان را تاريخ شهادت دانسته – افتادگی دارد و مرسله است. اينها نيز قرينهای بر خطای راوی در ثبت اين تاريخ به شمار میآيد.
ابن أبی الدنيا (281 ق) از مورخان كهن اهل سنت[39] نيز اين وصيت را از طريق امام باقر (علیه السّلام) نقل كرده و در پايان، تاريخ شهادت حضرت امير (علیه السّلام) را بيست و يكم ماه رمضان ياد كرده كه اين گزارش وی شاهدی ديگر بر آن جابهجايی است. به هر روی اين اضطراب، سب تقويت روايتهای گروه نخست نيز خواهد بود كه شهادت حضرت علی (علیه السّلام) را بيست و يكم ماه رمضان دانستند.
دوم: منابع تاريخی شيعيان
منابع كهن برآناند كه علی (علیه السّلام) در شب نوزدهم ماه رمضان مورد سوء قصد قرار گرفت و در شب بيست و يكم ماه رمضان بدرود حيات گفت. اين مطلب با تعبيرهای گوناگونی چون: علی (علیه السّلام) «در 9 شب باقی مانده از ماه رمضان،[40] در شب 21 ماه رمضان،[41] در نخستين شب از دهه آخر ماه رمضان،[42] در نوزده ماه رمضان ترور و پس از دو روز،[43] بدرود زندگی گفت»، در اين منابع آمده است.
هر چند ديگر نظريهها نيز در برخی از اين منابع و مصادر گزارش شده، ليكن به صورت «گفته میشود» يا «فلانی چنين گفت» ثبت شدهاند.[44]
تنها ابوالفرج اصفهانی در يكي از گزارشهای خود كه گزارشگر آن ابوعبدالرحمن سلّمی است، صحب روز «بدر» يعنی هفدهم ماه رمضان را زمان ترور حضرت علی (علیه السّلام) و شب نوزدهم را شب شهادت آن گرامی ثبت كرده و آن را برگزيده است،[45] ليكن وی چند گزارش ديگر نيز در اين خصوص دارد كه در آنها، از طريق ابومخنف و ديگران، شب نوزدهم ماه رمضان را شب شكافته شدن فرق سر حضرت علی (علیه السّلام) به دست ابن ملجم دانسته[46] و از طريق ابومخنف، اسود كندی و اجلح، شهادت آن بزرگوار در 21 رمضان را نقل كرده است.[47]
به نظر میرسد گزارش دوم ابوالفرج اصفهانی – مبنی بر شهادت حضرت علی (علیه السّلام) در 21 ماه رمضان – برتر و استوار است؛ چرا كه در ميان راويان اين گويه، لوط بن يحيی، مكّنی به ابومخنف (90 – 157 ق) حضور دارد. ابومخنف افزون بر آنكه از مورخان بنام[48] نيمه نخست قرن دوم هجری و مورد اعتماد تاريخنگاران كهن چون طبری، نجاشی،[49] خود ابوالفرج اصفهانی و ديگران[50] به شمار میآمد، نيای او؛ مخنف بن سليم أزدی از ياران حضرت امير (علیه السّلام)[51] بود كه برخی از گزارشهای لوط بن يحيی در موضوع مورد بحث، منسوب به او بوده است.[52] در اين صورت گزارش ابومخنف، از منبع نخست خواهد بود. وانگهی خود ابومخنف در حوادث عراق تخصص ويژه داشته[53] و شهادت حضرت امير (علیه السّلام) از رخدادهای كوفه به شمار میآيد.[54]
ديگر راوی اين گزارش، اجلح – كه همان يحيی بن عبدالله معروف به اجلح است – نيز در نگاه رجالشناسان، معتبر دانسته شده و نام وی در رديف راويان امام صادق (علیه السّلام) به ثبت رسيده و از او به نيكی نام برده شده است.[55]
از سويی گزارش نخست ابوالفرج از ابوعبدالرحمن سلّمی، مضطرب است؛ چرا كه در برخی از نسخههای مقاتل الطالبيين درباره همين موضوع از طريق ابوعبدالرحمن، به جای صبح روز «بدر»، صبح روز «قدر» ثبت شده و چنين آمده است: «ترور علی (علیه السّلام) در صبح روز قدر يعنی روز نوزده ماه رمضان بود».[56] ابن أبی الحديد نيز همين تاريخ را از ابوالفرج نقل كرده[57] و اين میتواند نشانه صحيح بودن گزارش دوم ابوالفرج باشد. با اين رويكرد بايد گفت بر مبنای منابع كهن شيعه، حتی مقاتل الطالبيين، حضرت امير (علیه السّلام) در نوزدهم ماه رمضان ترور گشت و در ساعتهای آخر شب جمعه[58] بيست و يكم همان ماه به شهادت رسيد.
گفتنی است در مصادر متأخر شيعه نيز بر همين ديدگاه تأكيد شده است.[59] گويی اينان نيز بر آن منابع كهن اعتماد كردهاند، يا بر منابع ديگری در اين خصوص دست يافتهاند كه هماكنون در دسترس نيست.
سوم: منابع سنيان
اين منابع در خصوص شب يا روز شهادت حضرت امير (علیه السّلام) گويههای پراكندهای را گزارش كردهاند. به گفته برخی مصادر،[60] مشهور ميان آنان اين است كه آن بزرگ در شب هفدهم ماه رمضان ترور و در شب نوزدهم همان ماه بدورد زندگی گفت، ليكن اين گويه و شهرت آن، از چند جهت مورد نقد است:
1. شهرت مورد نظر اين مصادر، برگرفته[61] از برخی منابع متقدمی است كه گزارشهای آنها يا متناقض با گزارشهای ديگر هستند – كه از همان طريق نقل شدهاند – و يا بیسند گزارش شدهاند و و يا سند آنها مضطرب است.
بلاذری (279 ق) تاريخ ياد شده درباره شهادت حضرت امير (علیه السّلام) را به لوط بن يحيی معروف به ابومخنف منتسب كرده،[62] در حالی كه از ابومخنف گزارش ديگری در دست است كه وی ترور آن گرامی را در نوزدهم ماه رمضان و شهادت حضرت را در بيست و يكم همان ماه[63] دانسته است و اين نقل وی، از طريق ديگر و با سند معتبر پيشينيان دارد كه بدان اشاره شد.[64] با توجه به دو گزارش متناقضِ ابومخنف و نبودن پشتيبانی معتبر برای گزارش بلاذری، در مآخذ پيش از او، بايد گفت اين نقل بلاذری از ابومخنف در خور اعتماد نيست.
ابن قتيبه دينوری (276 ق) با استناد به گزارش ابن اسحاق درباره شهادت حضرت امير (علیه السّلام) گويد: «و قتل ليلة الجمعة لتسع عشرة ليلة مضت من شهر رمضان» [65] ليكن از ابن اسحاق گزارش ديگری در دست است كه بر آسيب ديدن حضرت علی (علیه السّلام) در نوزدهم ماه رمضان و درگذشت وی در بيست و يكم همان ماه تصريح دارد.[66] اين گزارش ابن اسحاق با توجه به پشتيبان داشتن،[67] قویتر است. افزون بر آن كه واژه «قتل» در ادبيات عرب دو پهلو و مبهم است و میتوان آن را بر دو معنای: آسيبديدگی كه به درگذشت بينجامد (ضرب)، يا درگذشتی كه پس از آسيب ديدن رخ دهد (قُبض)» به كار برد،[68] ليكن اگر همراه با واژه ديگری باشد كه يكی از دو معنا را تعيين كند بر اساس قانون اطلاق و تقييد، بدان معنا خواهد بود. در گزارش ابن قتيبه، در كنار تعبير «قتل»، واژه «ليلة الجمعة» نيز ثبت شده است و اين واژه نشانه آن است كه تعبير «قتل» در اين گزارش به معنای آسيبديدگی (ضُرب) است؛ چرا كه غالب منابع سنيان بر آناند كه آن حضرت در شب جمعه آسيب ديد و در روز جمعه و شنبه زنده بود.[69] افزون بر آن، ابن كثير تعبير «قتل» را در همين مورد «ضُرب» معنا كرده است؛ چون در يك تعبير میگويد: و الحاصل ان علياً قتل يوم الجمعة سَحَراً … و در عبارت ديگر به نقل از محمد بن عمر مینويسد: ضُرب علیّ يوم الجمعة فمكث يوم الجمعة و ليلة السّبت و تُوفّی ليلة الأحد… .[70] بر اين اساس بايد گفت طبق گزارش ابن قتيبه، آسيبديدگی حضرت امير (علیه السّلام) در نوزده ماه رمضان و درگذشت وی در بيست و يكم همان ماه رخ داده است.
طبری (310 ق) نيز نقل ترور و شهادت حضرت امير (علیه السّلام) در هفدهم و نوزدهم ماه رمضان را از طريق محمد بن سعد (168 – 230 ق) به محمد بن عمر واقدی (130 – 207 ق) منتسب كرده،[71] در حالی كه محمد بن سعد اين گزارش را به واقدی نسبت نداده و آن را بينسد و با تعبير «گفتهاند» نقل كرده است.[72] هر چند محمدبن سعد، شاگرد و كاتب واقدی به شمار میآيد[73] و از او فراوان روايت كرده است،[74] گزارش وی در اين خصوص به واقدی منتسب نيست و خود ابن سعد هم با سال چهل هجری، حدود يك قرن فاصله دارد؛ بدين جهت اين گزارش طبری از محمد بن سعد بیسند بوده و در خور اعتبار نيست.
هر چند از طبری [75] و طبرانی[76] گزارش ديگری نيز در خصوص تاريخ ياد شده در دست است كه به اسماعيل بن راشد میانجامد، ليكن از اسماعيل بن راشد طريق ديگری وجود دارد مبنی بر آسيب ديدن حضرت امير (علیه السّلام) در نوزدهم ماه رمضان و به شهادت رسيدن او در بيست و يكم همان ماه[77] و اين نقل هم، پشتيبانهايی دارد كه پيش از اين گفته شد.[78] پس گزارش طبری و طبرانی از اسماعيل بن راشد معتبر نيست.
ابن عساكر (573 ق) نيز تاريخ پيش گفته[79] درباره شهادت حضرت امير (علیه السّلام) را گزارش كرده و آن را به ابوعبدالرحمن سُلّمی منتسب كرده است،[80] ليكن از ابوعبدالرحمن سُلّمی نقل ديگری مبنی بر ترور شدن آن گرامی در نوزدهم ماه رمضان و به شهادت رسيدنش در بيست و يكم ماه رمضان وجود دارد[81] كه با توجه به متناقض بودن دو گزارش و پشتيبان داشتن نقل دوم وی،[82] نمیتوان به گزارش نخست اعتماد كرد.
2. گزارشهای معتبری از ديدگاه سنيان، در دست است مبنی بر اينكه ترور حضرت امير (علیه السّلام)، در شب نوزدهم ماه رمضان و شهادت او در سپيده دم بيست و يكم همان ماه رخ داد. اين گزارشها نشان از ضعيف بودن سند نظر مشهورِ اهل سنت دارد. حاكم نيشابوری (405ق) با استناد به روايتی كه آن را – بر مبنای رجالشناسی بخاری و مسلم – معتبر دانسته، بر اين ديدگاه تأكيد كرده و افزوده است: امام مجتبی (علیه السّلام) نيز در آن روز، به خطابه برخاست و در آن ، بخشی از فضيلتهای پدر را برشمرد و شهادت ايشان در آن شب را يكی از آن ها دانست و آن شب را برابر با شب نزول قرآن، به آسمان برده شدن عيسی (علیه السّلام) و درگذشت [وصی] موسی (علیه السّلام) خواند.[83]
ابن ابی الحديد (657 ق) نيز پس از بيان اين گزارش كه علی (علیه السّلام) در شب نوزدهم ماه رمضان ترور شد و در شب بيست و يكم همان ماه بدرود زندگی گفت، بر آن اعتماد كرده و چنين افزوده است: پيمان ابن ملجم با دو نفر ديگر (بُرَك بن عبدالله، عمرو بن بكر تميمی) برای ترور سه شخصيت معروف آن روز جامعه اسلامی (علی (علیه السّلام)، معاويه و عمرو بن عاص) در شب نوزدهم ماه رمضان بدان جهت است كه آنان [به باوری خطا دچار آمده بودند و علی بن أبی طالب تنديس عدالت و فضيلت را با محور شرارت دورانشان معاويه و عمرو بن عاص يكسان پنداشتند و] گفتند: «اين سه تن از حاكمان، ستمپيشه هستند و كشتن اينان موحب تقرب به پروردگار است و بسی سزا است كه آن كار در برترين فرصتها انجام گيرد» و شب نوزدهم ماه رمضان بدان جهت كه در او اميد شب قدر بودن است، برای انجام كار آنان برگزيده شد.آنگاه افزوده است: بسی جای شگفتی است كه آدمی جرم بزرگی چون به شهادت رسانيدن امير مؤمنان (علیه السّلام) در چنين شبی را برترين كار و موجب تقرب به پروردگار به شمار آورد.[84] در جای ديگر هم از ابومخنف همين تاريخ را برای شهادت آن گرامی ثبت كرده است.[85]
مِزّی (742 ق) درباره شب شهادت حضرت امير (علیه السّلام) با استناد به نقل شش كتاب[86] معتبر (صحاح ستّه) سنيان از شعبی (103 ق)، چنين میگويد: «هجده شب از ماه رمضان گذشته بود كه علی (علیه السّلام) مورد سوء قصد قرار گرفت و در نخستين شب از دهه پاياني آن ماه بدرود زندگی گفت».[87] هر چند در اين گزارش تعبير «گذشتن هجده از ماه رمضان» ثبت شده است، مقصود اين است كه پس از گذشت هجده شب، در شب نوزدهم، حادثهی ترور حضرت امير مؤمنان (علیه السّلام) رخ داد؛ چرا كه به اتفاق تمامی منابع، آن بزرگوار پس از ترور، دو روز زنده بود[88] و شهادت وی در شب بيست و يكم ماه رمضان كه نخستين شب از دهه آخر ماه است، رخ داد. پس اين گزارش نيز، با توجه به اعتبار صحاح سته نزد اهل سنت، از نقلهای معتبر سنيان به شمار میآيد.
ابن بطريق (523 – 600 ق) نيز كه از عالمان شيعه است، همچون مزّی با استناد به شش كتاب معتبر سنيان و كتاب مناقب ابن مغازلی، شهادت أمير مؤمنان (علیه السّلام) را در بيست و يكم رمضان دانسته است.[89]
خوارزمی (568 ق) كه گزارشهای مختلف راويان و مورخان را در اين خصوص نقل كرده، در آغاز، نقل آسيب ديدن حضرت امير (علیه السّلام) در نوزدهم ماه رمضان را از اسماعيل بن راشد ثبت كرده[90] – كه اين چينش و ساختار، نشانگر گزينش اين گويه از سوی او است – و پس از چند صفحه، از محمد بن حبيب بغدادی در كتاب المحبر الكبير، چنين نقل كرده است: علی (علیه السّلام) دو شب مانده به دهه دوم (يعنی نوزدهم) ماه رمضان ترور گشت و در اولين شب از دهه آخر (يعنی بيست و يكم) همان ماه به ملكوت اعلی پيوست.[91]
افزون بر همه اينها، ابن أبی الدنيا (281 ق) كه در شمار مورخان كهن اهل سنت است، با استناد به روايتی كه آن را از طريق جابر بن زيد (يزيد) به امام باقر (علیه السّلام) مستند كرده و نيز با استناد به گزارش ابن اسحاق، شب شهادت حضرت امير (علیه السّلام) را بيست و يكم ماه رمضان میداند.[92]
بنابراين بايد گفت نقل ابومعشر در اين خصوص كه با تعبير «لسبع عشرة ليلة من رمضان»[93] آمده است، از اشتباه نسخهبرداران است كه به جای عبارت «لستع عشرة ليلة» ثبت شده است. اين گونه اشتباهها در نسخهبرداری از خطهای كوفی، كم نيست.
با توجه به اين مطالب، نمیتوان برای نظريه مشهور سنيان در خصوص شهادت امير مؤمنان (علیه السّلام) دليل معتبری ارائه و بر آن اعتماد كرد و ديگر ديدگاهها نيز به جهت آسيبهای ياد شده، همين سرنوشت را دارند. پس ديدگاهی در خور اعتماد است كه شكافته شدن فرق سر علی (علیه السّلام) را در نوزدهم ماه رمضان و شهادت وی را در بيست و يكم همان ماه میداند؛ چرا كه اين ديدگاه افزون بر استواری سندش[94] نزد اهل سنت، با روايتهای معتبرِ به دست آمده از اهل بيت (علیه السّلام)[95] و گويه معروف و مستند شيعيان[96] هماهنگ است و اين همگونی دليلی ديگر بر اعتبار آن خواهد بود.
نتيجه
برآيند بحث اين است كه حضرت امير (علیه السّلام)، در شب نوزدهم ماه رمضانِ سال چهل هجری به دست روسياهترين فرد[97] (ابن ملجم مرادی) در مسجد كوفه ترور گشت و در شب بيست و يكم ماه رمضان همان سال بدرود زندگی گفت. يعقوبی و مفيد ساعت دقيق اين حادثه را بخش آخر شب ثبت كردهاند،[98] ليكن در نسخهای از كتاب العمدة ابن بطريق، اين زمان، يك سوم از شب رفته دانسته شده و در نسخه ديگر آن، يك سوم باقی مانده از شب ثبت شده است.[99] و شايد بتوان گزارش نسخه دوم را با پشتيبانی گزارش يعقوبی و مفيد ترجيح داد كه با دفن پنهانی آن گرامی در آن شب نيز بيشتر سازگار است.
اين روز به محاسبه شمسی برابر با جمعه دوم بهمن ماه سال 39 (10 / 11/ 39) و مطابق با 11 ژانويه 661 ميلادی خواهد بود كه از سن شريف آن حضرت بيست و دو هزار و سيصد و نود دو (22392) روز میگذشت.[100]
ديگر گويهها درباره شب شهادت آن گرامی كه برتابيدنی نيستند چنين است:
- ابن ملجم در شب يازدهم ماه رمضان علی (علیه السّلام) را مورد سوء قصد قرار داد.[101]
- ابن ملجم علی (علیه السّلام) را پس از گذشتن سيزده شب از ماه رمضان به قتل رسانيد.[102]
- علی بن أبی طالب در هفدهم ماه رمضان مورد سوء قصد قرار گرفت و در نوزدهم همان ماه به قتل رسيد.[103]
- فرود آمدن شمشير بر علی (علیه السّلام) نُه شب باقی مانده از رمضان يا بيست و يكم اين ماه بود و در بيست و سوم همان ماه درگذشت.[104]
- علی (علیه السّلام) در بيست و يكم ماه رمضان آسيب ديد و در بيست و چهارم همان ماه از دنيا رفت.[105]
- علی (علیه السّلام) در شب بيست و هفتم ماه رمضان درگذشت.[106]
مرقد
فرزندان امير المؤمنين (علیه السّلام) – امام حسن و امام حسين (علیه السّلام) با دو نفر ديگر – [107]پيكر پاك پدر را پس از شهادت، تجهيز كردند و طبق وصيت ايشان[108] به بيرون شهر كوفه برده، در مكانی كه «غريين»[109] نام داشت، بر صخرهای سفيد رنگ كه اطراف آن را تلهای كوچك فرا گرفته بود، شبانه به خاك سپردند و قبرش را پنهان كردند؛[110] چرا كه بنیاميه و خوارج اگر بر آن دست ميیيافتند، آن را نبش و به آن بیاحترامی ميكردند.[111]
ائمه (علیه السّلام) به صورت پنهانی به زيارت آن مرقد پاك میرفتند[112] تا اينكه حكومت امويان منقرض گشت و امام صادق (علیه السّلام) با رفتن مكرر و علنی خود و تأكيدهای فراوان به ياران خويش، اين قبر پاك را آشكار ساخت[113] و از آن پس، دوستان اهل بيت (علیهم السّلام) به زيارت آن مكان پاك شتافتند؛ حتی برخی حاكمان عباسی و وزيران آنان نيز اين قبر را زيارت میكردند.[114] در حاكميت معتمد (256 – 279 ق) و معتضد (279 – 289 ق) عباسی، محمد بن زيد داعی (271 – 283 ق) از علويان حاكم بر طبرستان بر اين مكان، بارگاهی بنيان نهاد[115] كه پس از آن در طول تاريخ مرمت و توسعه يافت. اين بارگاه هماينك همان بارگاه ملكوتی است كه در شهر نجف زيارتگاه ميليونها دوستدار اهل بيت (علیهم السّلام) و شيعيان است.
برخی منابع و عمدتاً منابع سنيان، مكانهای ديگری را قبر آن گرامی دانستهاند[116] كه گزارشهايی نادرست هستند؛ چرا كه اولاً دفن پيكر پاك آن گرامی در مكان ياد شده مستند به روايتهای معتبر اهل بيت (علیهم السّلام) است كه بدان اشاره شد و به گفته ابن ابی الحديد و ابن طاووس فرزندان هر خانواده به قبرهای نياكانش بيش از ديگران آگاهی دارند؛[117] ثانياً اگر از مكانهای ديگر در برخی منابع تاريخی نامی آمده، بدين جهت بوده كه به دستور حضرت امير (علیه السّلام) در آن مكانها قبرهايی ايجاد شده تا دشمنان از بارگاه مطهر او آگاه نگردند.[118] وانگهی اگرچه برخی از نگارندگانِ همين منابع گزارشهای ديگر را نقل كردهاند، به گونهای آوردهاند كه حكايت از برنتابيدن آنها دارد و يا بر نادرستی آن گزارشها تصريح كردهاند؛ برای مثال ابن أبی الدنيا (208 – 281 ق) كه پنج گزارش را در اين خصوص نقل كرده، چينش گزارشهايش به گونهای است كه از آن برمیآيد وی گزارش ياد شدهی اهل بيت (علیهم السّلام) را صحيح و برتر میداند؛ چرا كه وی اين روايت را در رتبه نخست جاي داده و آنت را با تعبير «فأخرج به ليلاً و خرج به الحسن و الحسين و ابن الحنفية و عبدالله بن جعفر و عدّة من اهل بيتهم فَدُفن فی ظهر الكوفة» ثبت و آن را از راوی معتبری چون محمد بن سائب كلبی (146 ق) نقل كرده است كه از عالمان و راويان شناخته شده تاريخی به شمار میآيد.[119]
ابوالفرج عبدالرحمن جوزی (597 ق) با نقل نشانه هايی در اين خصوص، همين بارگاه موجود در نجف را قبر امير مؤمنان (علیه السّلام) میداند و میگويد: ابوالغنائم محمد بن علی نرسی (424 – 510 ق) تنها محدث و حافظ زمانش كه مورد اعتماد سنيان و از شبزندهداران كوفه به شمار میآمد، در اين باره چنين میگويد: در كوفه 313 صحابی پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مدفوناند؛ ولی قبر هيچ يك معروف نيست، جز مرقد امير مؤمنان علی (علیه السّلام) و آن همان قبری است كه مردم [در نجف] آن را زيارت میكنند و جعفر بن محمد و پدرش محمد بن علی بن حسين (علیه السّلام) هم آن را زيارت كردند و به دست محمد بن زيد داعی حاكم ديلم، صاحب بارگاه شده است.[120]
ابن أبی الحديد هم میگويد: همين عبدالرحمن بن جوزی از برخی بزرگان انديشمند كوفه پرسيد: درباره اين قبر معروف در غری (نجف) كه مردم آن را زيارت میكنند چه میگوييد؟ خطيب بغداد گفت: اين قبر از آنِ مغيرة بن شعبه است؟ آن بزرگ كوفی در پاسخ گفت: اين حرفها بیاساس و غلط است؛ چرا كه قبر مغيرة و زياد در «ثويّه» كه مكانی ديگر در نزديكی كوفه است جای دارد و شعر [حارثة بن بدر غدانی دوست و همنشين زياد بن أبيه كه درباره زياد سروده است][121] شاهد حرف من است كه ابوتمام طائی [188 – 231 ق) شاعر و استاد لغت و تاريخ و ايام عرب، در حماسه خود چنين آورده است:
صلّی الإله علی قبر و طَهَّرَه عند الثويّه يسفیِ فوقَه المورُ
………………. أبا المغيرة و الدنيا مفجّعةٌ
او در اين شعر، قبر زياد را – كه در كنار قبر مغيره جای دارد در مكانی به نام ثويّه دانسته است.
ابن إبی الحديد در ادامه نقلش را از ابن جوزی افزوده است كه قطب الدين ابو عبدالله اقساسی میگويد: ما قبرستان قبيله ثقيف در كوفه را میشناسيم كه در ثويّه جای دارد و قبر مغيره هم در آن مكان قرار دارد. در كتاب اغانی نيز در شرح زندگی مغيرة، به اين مطلب تصريح شده است.[122] برای توضيح بيشتر به منابعی كه در اين باره تأليف شدهاند، مراجعه شود.[123]
جدول تطبيقی ولادت و شهادت امام اول (علیه السّلام)
بر اساس تاريخ قمری، شمسی و ميلادی
نام |
علی |
لقب |
امير المؤمنين |
كنيه |
ابوالحسن / ابوالحسين |
نام پدر |
ابوطالب/ عبدمناف (عمدة الطالب، ص 22 – 23) |
نام مادر |
فاطمه بنت اسد |
|
روز/ ماه/ سال |
قمری |
شمسی |
ميلادی |
ولادت |
روز |
جمعه/ 13 |
18 |
10 |
ماه |
رجب |
مهر |
اكتبر |
|
سال |
30 عام الفيل |
شمسي |
600 |
|
شهادت |
روز |
جمعه /21 |
10 |
11 |
ماه |
رمضان |
بهمن |
ژانويه |
|
سال |
40 |
39 |
661 |
منبع: کتاب باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهم السلام/ یدالله مقدسی/ نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
[1]. يعقوبي، تاريخ، ج 2، ص 213 و كليني، الكافي، ج 1، ص 452 و ابن أبي الثلج، تاريخ الأئمة (مجموعة نفيسة، ص 5) و مسعودي، مروج الذهب، ج 2، ص 411 و ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص 33 و مفيد، الأرشاد (مصنفات، ج ، ص 9 و 19) و مسار الشيعة (مصنفات، ج 7، ص 26) و سيد رضي، خصائص امير المؤمنين، ص 39 و شيخ طوسي، تهذيب الأحكام، ج 6، ص 19 و مصباح المتهجد، ص 437 و كتاب الغيبة، ص 117 و فتال، روضة الواعظين، ص 76 و طبرسي، إعلام الوري، ج 1، ص 309 و تاج المواليد (مجموعة نفيسة، ص 92) و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج 3، ص 307 و اربلي، كشف الغمة، ج 3، ص 432 و شهيد اول، الدروس، ج 2، ص 6 و ابن عنبه حسني، عمدة الطالب، ص 78 و نيز مصادر متإخر بر همين گزارش تأكيد ورزيدهاند.
[2]. ابن سعد، الطبقات الكبري، ج 3، ص 37 و ابن قتيبه، الإمامة و السياسة، ص 160 و المعارف، ص 91 و بلاذري، انساب الاشراف، ج 3، ص 253 و طبري، تاريخ، ج 5، صص 143 و 148 و حاكم نيشابوري، المستدرك، ج 3، ص 111 و ابن عبد البر، الاستيعاب، ج 3، ص 1094 و خوارزمي، مناقب آل أبي طالب، 275 و ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق: ترجمة علي بن أبي طالب، ج 1، ص 34 و ابن اثير، اسد الغابة، ج 4، ص 37 و گنجي شافعي، كفاية الطالب، ص 462 و ابن كثير، البداية و النهاية، ج 7، ص 362 و ابن حجر، الإصابة، ج 2، ص 510. ديگر منابع و مصادر آنان نيز بر همين نقل استوارند.
[3]. مسعودي، اثبات الوصية، ص 131 (و روي… كانت الضربة … سنة احدي و اربعين من الهجرة).
[4]. مسعودي، مروج الذهب، ج 2، ص 411.
[5]. ر.ك به: سال شهادت، ص 22، پاورقي 3 و 4.
[6]. ابن كثير، البداية و النهاية، ج 7، ص 366 (با تعبير قيل).
[7]. طبري (310 ق) تاريخ، ج 5، ص 143.
[8]. همان و پيشين (و قيل انه قتل في ربيع الأول و الأول هو الأصح و الأشهر).
[9]. مجلسي، بحار، ج 42، ص 200.
[10]. ابن جوزي (581 – 654 ق)، تذكرة الخواص، صص 175 و 177.
[11]. كليني، الكافي، ج 4، ص 154. مجلسي، در مرآة العقول (ج 16، ص 376) گويد: سند اين حديث صحيح است.
[12]. در سند اين روايت علاء وجود دارد كه از محمد بن مسلم نقل ميكند و اين علاء به لحاظ نقلش از محمد بن مسلم، علاء بن رزين است و علاء بن رزين به گفته شيخ طوسي: ثقة و جليل القدر است و صدوق به او چند طريق داشته كه صحيح بودهاند، چنانكه طريق شيخ به او نيز صحيح بوده است (خويي، معجم الرجال الحديث، ج 11، صص 165 و 167 – 169).
[13]. صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 155، كتاب صوم، باب غسل در ليالي مخصوصه ماه رمضان، ح 2015.
[14]. شيخ طوسي، مصباح المتهجد، ص 437 (… قال … و ليلة احدي و عشرين، فيها رفع عيسي و قبض وصي موسي و فيها قبض امير المؤمنين (علیه السّلام)…) به گفته شيخ حر عاملي (وسائل الشيعة، ج 2، ص 940، ح 13) شيخ طوسي اين روايت را از قاسم بن عروه از عبدالله بن بكير (بن اعين شيباني) از زراره نقل كرده است و طريق شيخ طوسي به قاسم بن عروه هر چند ضعيف بوده، ليكن ابن داود، قاسم بن عروه را ممدوح دانسته است؛ عبدالله بن بكير هم به گفته علي بن ابراهيم، شيخ مفيد و شيخ طوسي: ثقه و مورد اعتماد و از اصحاب اجماع بوده است (خويي، معجم رجال الحديث، ج 10، ص 122 – 125). به هر روي درباره سند اين روايت گرچه به جهت ابهام در طريق شيخ به قاسم بن عروه، نميتوان اظهار نظر كرد، ليكن محتواي آن به جهت هماهنگي با دو روايت كليني و صدوق و روايت معتبر شيخ طوسي از محمد بن مسلم كه – خواهد آمد- اعتبار مييابد.
[15]. ر.ك به: عنوان «دوم: منابع تاريخي شيعيان» به بعد، ص 229 – 237.
[16]. سند اين روايت به گفته علي اكبر غفاري (تهذيب الأحكام، تحقيق علي اكبر غفاري، ج 1، ص 120) صحيح است و در سند آن به ترتيب: حماد بن عيسي جهني، حريز بن عبدالله سجستاني و محمد بن مسلم وجود دارند كه هر يك از اينان از اجلاً هستند و سند شيخ طوسي به حريز و محمد بن مسلم صحيح است (خويي، معجم رجال الحديث، ج 4، ص 249 – 253، شماره 2637).
[17]. تهذيب الاحكام، ج 1، ص 114 (… و ليلة احدي و عشرين و هي الليلة التي اصيب فيها سيد أوصياء و فيها رفع عيسي بن مريم (علیه السّلام) و قبض موسي (علیه السّلام)…) و وسائل الشيعه، ج 2، ص 939، ح 11.
[18]. فرهنگ جامع، ذيل ماده صوب.
[19]. راغب اصفهاني، المفردات، ذيل ماده «صوب».
[20]. «سيّد الأوصيا» يكي از لقبهاي علي بن أبي طالب (علیه السّلام) است.
[21]. علي بن أبي طالب (علیه السّلام) در پي نويدهاي گاه و بيگاه پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره شهادت وي همواره در انتظار آن و نگران دست نيازيدن به آن بود. وقتي پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چگونگي شهادت وي را – كه اشاره به رخداد نوزدهم ماه رمضان داشت – به او خبر داد، خرسند گرديد و همواره آن را بازگو ميكرد. در صبح نوزدهم ماه رمضان سال چهل هجري در پي ترور وي در مسجد كوفه و شكافته شدن فرق سرش فرمود: فزت و ربّ الكعبه (مفيد، الإرشاد، مصنفات، ج ، ص 320 و ابن قتيبة، الإمامة و السياسة، ج 1، ص 180 و بلاذري، انساب الاشراف، ج 3، ص 259 و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب، ج 3، ص 357).
[22]. شيخ طوسي، مصباح المتهجد، ص 437.
[23]. سند اين حديث به گفته مجلسي در مرآة العقول (ج 5، ص 310) صحيح است.
[24]. الكافي، 1، ص 457، ح 8.
[25]. بقره: 185.
[26]. قدر: 1.
[27]. مجلسي، مرآة العقول، ج 16، ص 380 – 388، ح 1 و 9.
[28]. كليني، الكافي، ج 4، ص 156، ح 1 و شيخ حر عاملي، وسائل الشيعة، ج 7، ص 258، باب 32 از ابواب احكام شهر رمضان (عن أبي عبدالله (علیه السّلام) سألته عن ليلة القدر؟ فقال: التمسها في ليلة احدي و عشرين او ليلة ثلاث و عشرين).
[29]. شيخ طوسي، مصباح المتهجد، ص 437.
[30]. حاكم، المستدرك، ج 3، ص 154، ح 4688 / 286 (عن حريث بن مخشي قال … انّ عليّا قتل صبيحة احدي و عشرين من رمضان. قال: فسمعت الحسن بن عليّ يقول و يخطب و ذكر مناقب عليّ فقال: قتل ليلة انزل القرآن و ليلة اُسري بعيسي و ليلة قبض موسي…) حاكم پس از نقل اين روايت، سند آن را بر مبناي بخاري و مسلم، صحيح دانسته است.
[31]. ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب، ج 3، ص 358 (… و لأقبضنّ في الليلة التي رفع فيها عيسي بن مريم…).
[32]. شيخ صدوق، الأمالي، مجلس 52، ح 4 و مسعودي، اثبات الوصية، ص 133. گفتني است كه مسعودي اين روايت را پس از عبارت «و قبض (علیه السّلام) في ليلة الجمعة لتسع ليال بقين من شهر رمضان» و مطالبي ديگر در اين راستا، ثبت كرده و اين ساختار نشان آن است كه منظور امام مجتبي (علیه السّلام) از تعبير «در اين شب قرآن… همان شب 21 ماه رمضان است.
[33]. شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص 194 – 195.
[34]. ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص 38 – 40 و اربلي، كشف الغمة، ج 1، ص 432.
[35]. الكافي، ج 7، ص 51 – 52.
[36]. كتاب الغيبة، ص 194 و 195.
[37]. تهذيب الأصول، ج 9، ص 206 – 209 (كتاب الوصايا).
[38]. من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 191.
[39]. مقتل امير المؤمنين (علیه السّلام)، ص 47 (… حتي قبضه الله في رمضان اوّل ليلة من العشر الأواخر).
[40]. كليني، الكافي، ج 1، ص 452 (قتل … لتسع بقين من شهر رمضان – هر چند برخي از محققان بر آناند كه تعبير «قتل» در سخن كليني ابهام دارد، شايد منظور او از اين تعبير ترور شدن حضرت علي در شب 21 ماه رمضان باشد (شوشتري، رسالة في تاريخ النبيّ و الأل، ص 29)، ليكن با رويكرد به ثبت، اين تعبير درباره شب شهادت آن گرامي، بايد گفت منظور كليني از واژه «قتل» شهادت آن امام بزرگوار است نه ترور وي) و مسعودي، اثبات الوصية، ص 132 (و قبض في ليلة الجمعة لتسع ليال بقين من شهر رمضان) و طبرسي، إعلام الوري، ج 1، ص 309 و شهيد اول، الدروس، ج 2، ص 6 (و قبض قتيلاً ليلة الجمعة لتسع ليال بقين من شهر رمضان …).
[41]. مفيد، الارشاد (مصنفات، ج ، ص 9) (كانت وفاة امير المؤمنين (علیه السّلام) ليلة الجمعة، ليلة احدي و عشرين من شهر رمضان) و حاسب طبري، زيج مفرد، ص 64 و فتال نيشابوري، روضة الواعظين، ص 132 و ابن بطريق، العمدة، ص 72 و ابن طقطقي، الأصيلي، ص 65 و علامه حلي، المستجاد من كتاب الإرشاد (مجموعة نفيسة، ص 13) و كفعمي، المصباح، ص 513.
[42]. يعقوبي، تاريخ، ج2، ص 212.
[43]. ابن أبي ثلج، تاريخ الأئمة (مجموعة نفيسة، ص 5 – 6) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب، ج 3، ص 353 و 357 و اربلي، كشف الغمة، ج 1، صص 428 – 429.
[44]. از باب نمونه ميتوان به مجلسي، مرآة العقول، (ج 23، ص 88) و بحار، (ج 42، ص 199 – 203) مراجعه كرد.
[45]. مقاتل الطالبيين، ص 33.
[46]. همان، ص 33 – 34.
[47]. همان، ص 41.
[48]. رسول جعفريان، سيره رسول خدا، ص 85.
[49]. نجاشي، رجال، ص 320، ش 875.
[50]. پيشين، ص 86.
[51]. شيخ طوسي، رجال الطوسي، ص 81، شماره 808.
[52]. مقاتل الطالبيين، ص 34 و ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 117.
[53]. رسول جعفريان، سيره رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ص 86.
[54]. تمامي منابع شيعيان و سنيان اجماع دارند بر اينكه شهادت حضرت علي (علیه السّلام) در شهر كوفه رخ داد.
[55]. خويي، معجم رجال الحديث، ج 1، ص 365 و نمازي شاهرودي، مستدركات علم رجال الحديث، ج 1، ص 234.
[56]. مقاتل الطالبيين، ص 39 (در چاپ مصر) و ص 40 (در چاپ بيروت: دار المعرفة)، پاورقي (… لأنّها ليلة الجمعة صبيحة قدر لتسع عشرة ليلة خلت من شهر رمضان…).
[57]. شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 121 – 122.
[58]. يعقوبي، تاريخ، ج 2، ص 212 و مفيد، الإرشاد، (مصنفات، ج ، ص 9) (كانت وفاة امير المؤمنين (علیه السّلام) قبيل الفجر، من ليلة الجمعة، ليلة احدي و عشرين).
[59]. ابن عنبه، عمدة الطالب، ص 79 و كفعمي، المصباح، ص 523 و شيخ بهايي، توضيح المقاصد (مجموعة نفيسة، ص 582) و مجلسي، بحار الانوار، ج 42، ص 199 – 202.
[60]. ابن كثير، البداية و النهاية، ج 7، صص 361 و 365 – 366 و سيوطي، تاريخ الخلفاء، ص 156.
[61]. انساب الاشراف، ج 3، ص 252 – 257.
[62]. همان.
[63]. ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص 49، (در چاپ مصر) (… صبيحة قدر لتسع عشرة ليلة خلت من رمضان). ر.ك به: قسمت بررسي روايتهاي اهل بيت (علیهم السّلام) و منابع شيعيان، ص 223 – 231.
[64]. ر.ك به: قسمت بررسي روايتهاي اهل بيت (علیهم السّلام) و منابع شيعيان، ص 223 – 231.
[65]. المعارف، ص 208 – 209.
[66]. ابن أبي الدنيا، مقتل الطالبيين، ص 58.
[67]. ر.ك به: قسمت بررسي روايتهاي اهل بيت (علیهم السّلام) و منابع شيعيان، ص 223 – 231.
[68]. محمد تقي تستري، رسالة في تواريخ النبي و الآل، ص 29.
[69]. براي مثال به چند مورد بسنده ميگردد: ابن سعد، الطبقات الكبري، ج 3، صص 35 و 37 و طبري، تاريخ، ج 5، ص 78 و عبدالرحمن بن جوزي، صفة الصفوة، ج 1، ص 13 (قال العلماءُ بالسير ضربه عبدالرحمن بن ملجم بالكوفه يوم الجمعة… فبقي الجمعة و السّبت…).
[70]. البداية و النهاية، ج 7، ص 366.
[71]. طبري، تاريخ، ج 5، ص 78.
[72]. الطبقات الكبري، ج 3، ص 35 – 36.
[73]. رسول جعفريان، سيره رسول خدا، ص 60.
[74]. همان، ص 63.
[75]. تاريخ، ج 5، ص 74.
[76]. المعجم الكبير، ج 1، ص 97.
[77]. خوارزمي، مناقب آل أبي طالب، ص 381.
[78]. ر.ك به: قسمت بررسي روايتهاي اهل بيت (علیهم السّلام) و منابع شيعيان، ص 223 – 231.
[79]. اينكه امام (علیه السّلام) در هفدهم ماه رمضان مورد سوء قصد قرار گرفت و در نوزدهم همان ماه به شهادت رسيد.
[80]. ابن عساكر، ترجمة الامام عليّ بن أبي طالب، ج 3، ص 296.
[81]. ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص 49 و ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 121.
[82]. ر.ك به: قسمت بررسي روايتهاي اهل بيت (علیهم السّلام) و شيعيان، ص 223 – 231.
[83]. المستدرك، ج 3، ص 154، ح 4688 / 286.
[84]. شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 116.
[85]. همان، ص 121 – 122.
[86]. صحيح بخاري، صحيح مسلم، جامع ترمذي، سنن نسائي، سنن أبي داود و سنن ابن ماجه قزويني (تهذيب الكمال، ج 1، ص 37).
[87]. تهذيب الكمال، ج 20، ص 488 (… قتل عليّ لثماني عشرة ليلة مضت من رمضان و قبض في اول ليلة من العشر الأواخر).
[88]. براي مثال به سه مورد بسنده ميشود. ابن سعد، الطبقات الكبري، ج 3، ص 35 و 37 و طبري، تاريخ، ج 5، ص 78 و عبد الرحمن بن جوزي، صفة الصفوة، ج 1، ص 139.
[89]. عمدة عيون صحاح الأخبار، ص 72 – 73.
[90]. مناقب آل أبي طالب، ص 381.
[91]. همان، ص 396.
[92]. مقتل امير المؤمنين، صص 47 و 58.
[93]. خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، ج 1، ص 136.
[94]. حاكم نيشابوري، المستدرك، ج 3، ص 154 و ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 116.
[95]. ر.ك به: قسمت بررسي روايتهاي اهل بيت (علیهم السّلام)، ص 223 – 229.
[96]. ر. ك به: قسمت بررسي منابع شيعيان، ص 229 – 231.
[97]. شگفتا! پس از دستگيري ابن ملجم، حضرت امير (علیه السّلام) به او چنين فرمود: با آن همه نيكي من به تو، چرا به چنين اقدامي دست ياختيد؟ وي در پاسخ گفت: شمشيرم را به مدت چهل روز آماده ساختم و از خدا خواستم با آن، بدترين خلقش را به قتل برسانم. حضرت امير (علیه السّلام) اظهار داشت: «[خدا دعايت را مستجاب كرد] و تو بدترين خلق خدا هستي كه به اين شمشير به قتل خواهي رسيد. ابن مجلم با همان شمشير به قتل رسيد (ابن أبي الدنيا، مقتل امير المؤمنين (علیه السّلام)، ص 31)
[98]. يعقوبي تاريخ، ج 2، ص 212 و الإرشاد (مصنفات، ج ، ص 9).
[99]. ابن بطريق، العمدة، صص 72 و 73.
[100]. زماني قمشهاي، هيئت و نجوم اسلامي، ج 2، ص 32.
[101]. بلاذري، انساب الاشراف، ج 1، ص 90 (و بعضهم يقول…) و مِزّي، تهذيب الكمال، ج 2، ص 488 (و قيل…).
[102]. مِزّي، تهذيب الكمال، ج 20، ص 488 و عسقلاني، تهذيب الكمال، ج 7، ص 338.
[103]. ر.ك به: بررسي منابع سنيان (قسمت نخست)، ص 232 – 234.
[104]. الكافلي، ج 7، ص 52 (بينقل سندي) و مسعودي، اثبات الوصية، ص 131 (و روي… كانت الضربة لتسع ليال بقين من شهر رمضان) و شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص 194 (با سند مرسل و نپذيرفتن شيخ طوسي) و خوارزمي، مناقب آل أبي طالب، ص 392 و صفة الصفوة، ج 1، ص 139 (ضربه ابن ملجم يوم الجمعة … و قيل ليلة احدي و عشرين منه … فبقي الجمعة و السبت و مات ليلة الاحد، و سبط بن جوزي، تذكرة الخواص، ص 177 (همان عبارت صفة الصفوة را ثبت كرده است) و ابن صباغ، الفصول المهمة، ص 629 (ضربه … ليلة الجمعة الحادي و العشرين… و مات … و هي الليلة الثالثة من ليلة ضربه…).
[105]. ابن عساكر، ترجمة الامام علي بن أبي طالب، ج 3، صص 321 و 343.
[106]. ابن سعد، الطبقات الكبري، ج 3، ص 39 (به نقلي). در پاورقي تذكرة الخواص (ص 178) نيز اين قول به حسن بصري نسبت داده شده است.
[107]. كليني، الكافي، ج 1، ص 458، ح 11 (با سند معتبر) و الإرشاد (مصنفات، ج ، ص 25). در الأصنام كلبي (ص 31 – 33) و فرحة الغري (ص 51) نام آن دو نفر ديگر محمد بن حنيفه و عبدالله بن جعفر ياد شده است.
[108]. الكافي، ج 1، ص 456، ح 5 و ص 458، ح 11 (سند هر دو روايت معتبر است) و مفيد، الإرشاد (مصنفات، ج ، ص 24 – 25) و ابن طاووس، فرحة الغري، ص 50 و 90.
[109]. غريان دو بنايي بوده همانند دو صومعه كه در بيرون كوفه قرار داشت و آن دو را منذر بن إمراء القيس بنيان نهاده بود (معجم البلدان، ج 4، ص 198).
[110]. ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص 42 و كليني، الكافي، ج 1، ص 456، ح 5 و ص 458، ح 11 (سند هر دو معتبر است) و مفيد، الإرشاد (مصنفات، ج ، ص 24 – 25) و عبد الكريم بن احمد بن طاووس، فرحة الغري، صص 50 و 90.
[111]. عبد الكريم بن احمد بن طاووس، فرحة الغري، ص 93 (فقلت يابن رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ما منع الأبرار من اهل بيته من اظهار مشهده قال: حذراً من بني مروان و الخوارج) و مجلسي، بحار، ج 42ف ص 222.
[112]. ابن طاووس، اقبال الأعمال، ج 2، ص 271 و عبد الكريم بن احمد بن طاووس، فرحة الغري، ص 50 و 51 و سبط بن جوزي، تذكرة الخواص، ص 179 و ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 123.
[113]. كليني، الكافي، ج 1، ص 456، ح 6، و ابن طاووس، فرحة الغري، ص 55، الباب السادس و ص 94.
[114]. ابن طاووس، اقبال الأعمال، ج 2، ص 270 – 271 و عبدالكريم بن احمد بن طاووس، فرحة الغري، ص 50 – 51 و سبط بن جوزي، تذكرة الخواص، ص 179.
[115]. عبدالكريم بن احمد بن طاووس، فرحة الغري، ص 50 – 51 و سبط بن جوزي، تذكرة الخواص، ص 179، ابن أبي الحديد؛ شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 116 و مجلسي، مرآة العقول، ج 5، ص 307.
[116]. ابن أبي الدنيا، مقتل الإمام امير المؤمنين (علیه السّلام)، ص 80 – 81 و خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، ج 1، ص 136 – 138.
[117]. شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 122 (… أبناءالناس أعرف بقبور آبائهم من غيرهم من الأجانب و هذا القبر الّذي بالغريّ، هو الذّي كان بنو عليّ يزورونه قديما و حديثاً و يقولون: هذا قبر أبينا) و اقبال الأعمال، ج 2، ص 270 (اعلم انّ كلّ ميّت كان قبره مشهوراً أو مستوراً فانّ اهل بيته … يكونون أعرف بموضع دفنه و قبره…)
[118]. عبدالكريم بن احمد بن طاووس، فرحة الغري، ص 72 (… ان جعفر بن محمد حدّثها أنّ امير المؤمنين (علیه السّلام) أمر ابنه الحسن أن يحفرله اربعة قبور في اربعة مواضع … و انّما أراد بهذا أن لايعلم احد من أعدائه موضع قبره).
[119]. كلبي، الأصنام، ص 31 – 33 و ابن سعد، الطبقات الكبري، ج 6، ص 359 و نجاشي، رجال، شماره 1166.
[120]. المنتظم، ج 17، ص 151 و ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 121 – 122 و ابن ابي الدنيا، مقتل الإمام امير المؤمنين، ص 79 – 80، پاورقي.
[121]. ياقوت حموي، معجم البلدان، ج 2، ص 87. ياقوت به نقل از ابن حبان ميگويد: مغيرة، ابوموسي اشعري و زياد در ثويّه كوفه مدفوناند.
[122]. ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 123 – 125.
[123]. عبد الكريم بن احمد بن طاووس كتاب فرحة الغري را در همين خصوص نگاشته و مرحوم مجلسي در مرآة العقول (ج 5، ص 305 – 308) نيز بدان اشاره دارد.