روایاتی که زمان خروج را رجب گفته است و در روایات عامه و خاصه در مورد رجب و اتفاقات بعد آن این مضمون «العجب کل العجب بین الجمادی و رجب و یا بعد رجب» آمده است. در مورد این اتفاقات مضامین متفاوتی وجود دارد.[1] مثل صیحه و… از جمله خروج سفیانی است و اینکه مدت او از اول تا آخر 15 ماه است.
***
غط، [الغيبة للشيخ الطوسي] الْفَضْلُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ السُّفْيَانِيَّ يَمْلِكُ بَعْدَ ظُهُورِهِ عَلَى الْكُوَرِ الْخَمْسِ حَمْلَ امْرَأَةٍ ثُمَّ قَالَ علیه السّلام أَسْتَغْفِرُ اللَّهُ حَمْلَ جَمَلٍ وَ هُوَ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ
سفیانی بعد از سلطه اش بر پنج منطقه به مقدار بارداری یک زن حکومت میکند بعد امام فرمودند: أستغفرالله (نه) بارداری یک شتر که 12 ماه است. و سفیانی از امور حتمی است که چارهای از آن نیست.[2]
کُوَر: جمع (کًورَه) مثل {غَرَف وغُرفَه} به معنی شهر، ناحیه است.
حمل إمرأة: مدت بارداری یک زن که مدت آن 9 ماه است.
جمل: به معنی (باذل) شتری که هشت سال آن تمام شده و وارد سال نهم شده است. در مورد حمل جمل اشکال است چون ناقه حامل میشود نه جمل، مگر از باب تغلیب و احتمال دارد که این قسمت از راوی باشد شیخ حر عاملی اینجا اشکال کرده و فرموده: «هذا ایهام وتشکیک وغلط».
***
اشکالات مرحوم حر عاملی به روایت فوق: اشکال ایشان به جاست چون میخواهند بفرمایند: تردید امام بین 9و12 ماه با علم و عصمت امام منافات دارد، واگر گاهی بنابر تقیه می گویند یعنی تکلیف این است نه اینکه استغفار کنند و برگردند.
اشکال بعدی اینکه جمل به معنی باذل شتری است که 8 سالش تمام شده و چون وارد 9سال شده باردار نمیشود.
اشکال سوم اینکه آن اسم مذکر است و مذکر که باردار نمی شود بلکه ناقه باردار میشود. و باید میفرمود حمل ناقة.
بنا بر نظر ما اشکال اول و دوم مرحوم عاملی وارد است، ولی اشکال سوم وارد نیست زیرا شتری که وارد 9 ساله میشود (باذل) مشترک بین مذکر و مؤنث است و میگویند: باذل یکساله، دو ساله و…
***
درباره زمان سفیانی روایت دیگری از نعمانی است که اصلاً مشکل سندی ندارد و علاوه بر حتمیت سفیانی زمان خروج را نیز بیان میکند.
أخبرنا أحمد بن محمد بن سعيد بن عقدة قال حدثني محمد بن المفضل بن إبراهيم بن قيس بن رمانة من كتابه في رجب سنة خمس و ستين و مائتين قال حدثنا الحسن بن علي بن فضال قال حدثنا ثعلبة بن ميمون أبو إسحاق عن عيسى بن أعين عن أبي عبد الله ع أنه قال السفياني من المحتوم و خروجه في رجب و من أول خروجه إلى آخره خمسة عشر شهرا ستة أشهر يقاتل فيها فإذا ملك الكور الخمس ملك تسعة أشهر و لم يزد عليها يوما. [3]
***
بررسی سند
روات این حدیث را اگر از اول تا آخر بررسی کنیم حتی یک نفر که در این روایت مخدوش باشد نیست. ابن عقده و ابن رمانه هر دو ثقه هستند و در معجم رجال [4] آمده اند. ثعلبه بن میمون هم درکتاب مامقانی[5] بحث مفصل او آمده و ثقه است و عیسی بن اعین هم که شأن او مشخص است.
ابن عقده با ابن حماد فرق دارد او با اینکه زیدی است اما نجاشی فرموده: «هذا رجل جلیل فی اصحاب الحدیث و…. وذکره اصحابنا لاختلاطهم ومداختله ایاهم و ع….ثقته وامانته » و نعمانی هم در مقدمه از او تعریف کرده و میفرماید «و فی الرجال و الحدیث…». [6]
در مورد ابن فضال مرحوم نجاشی[7] از ابن شاذان راجع به او نقل کرده که در مسجد النبی بودم و در جلسه درس صحبت از شخصی شد که…[8] و اعبد ما رایناو سمعنا…. وتجی الطیر فیقع علیه…. و ان الوحش ترعی حوله … که جلیل القدر وثقه هست.
نفر بعدی ثعلبه بن میمون است «من اصحاب الکاظم». نجاشی می گوید: «کان وجها من اصحابنا فقیها لغویا راویا و کان حسن العمل کثیر العباده و الزهد ». علامه حلی می گوید: «کان معدودا فی علماء فی هذه الاصابه….. و به گونهای نماز وتر میخواند که هارون مجذوب او شد و….. ان خیارنا بالکوفه.
***
بررسی دلالت
این حدیث چون از لحاظ سندی هیچ مشکلی ندارد میتواند محور باشد. حال اگر خروجش اول رجب باشد و مدت آن از اُفول تا غروب 15 ماه باشد و مدت خونریزی وسفاکی آن 6 ماه باشد که بعد از آن 9 ماه حکومت میکند که یک روز هم برآن اضافه نمی شود؛ با ظهور امام زمان در روز جمعه در عاشورا چگونه قابل جمع است. البته باید مضمون این روایت را با روایات ظهور امام در محرم و در روز عاشورا جمع وتوجیه کرد؟
***
بررسی یک روایت دیگر
در این روایت هم اشاره به مدت حکومت سفياني شده است. «انما فتنته حمل امرأه». آیا منظور حکومت و یا اقتدار اوست و یا به معنای امتحان مردم در حکومت اوست و روایت از جهت سند مشکل ندارد.
اتقوا الله و استعينوا على ما أنتم عليه بالورع……..و كفى بالسفياني نقمة لكم من عدوكم و هو من العلامات لكم مع…[9]
***
بررسی سند
این روایت از جهت سند مشکلی ندارد اگر چه به محکمی روایت قبلی نیست.
احمد بن محمد که همان ابن عقده است و گفتیم مشکلی ندارد.
علی بن الحسن التیملی که حسن ابن فضال میباشد که در روایت قبلی بررسی شد و بسیار جلیل القدر و ثقه میباشد.
حسن ابن محبوب و ابی ایوب خزاز هم ثقه هستند.
در محمد ابن مسلم هم بحثی نیست.
***
بررسی دلالت
«كفى بالسفياني نقمة[10] كم…….»: سفیانی عذاب است ولی (نفمه لکم) دارد نه (نقمه علیکم) یعنی مدتی این جنگ یا درگیری بین خودشان است و سفیانی عذاب الهی بر علیه دشمنان شماست و از دشمنان شما انتقام میگیرد و این یکی از علامات ظهور است و این فاسق اگرخروج کرد تا یکی دو ماه برای شما مشکلی نیست و بین خودشان مشکل است و جمع زیادی از دشمنان به دست خودشان کشته میشوند و این نقمت به نفع شما و بعضی از یاران است. پرسیدند: بعد از مدتی که متوجه ما میشود چه کار کنیم آیا محل امنی است یا نیست؟ امام فرمود: مردان و جوانان خودشان را مخفی کنند چون سفیانی حرص[11] بر خونریزی و کینه[12] نسبت به اهل بیت و شما دارد و سفیانی به شما کاری ندارد. بعد گفتند: مردان کجا فرار کنند و بروند امام فرمود: مردان به سوی مدینه و مکه و به مناطقی که تحت سلطه سفیانی نیست بروند، به مدینه هم نروید چون آنجا هم امن نیست بلکه به مکه بروید آنجا محل تجمع یاران امام زمان { (313) نفر} است.[13] بعد امام فرمودند: «انما فتنته حمل امرأه تسعه اشهر ولا یجوزها» آيا منظور حکومت و يا اقتدار اوست و يا به معناي امتحان مردم در حکومت اوست {که شاهد مثال ما اینجاست}که فتنه وحکومت او تسعه اشهر (9ماه) طول میکشد.
پس روايت اول که هيچ مشکل سندی نداشت مدت حکومت را نه ماه ميدانست و اين روايت هم مثل او از جهت دلالت و سند مشکل ندارد و با یکدیگر تعارضي هم ندارند.
***
یک روایت داریم که به ظاهر با نه ماه حکومت تعارض دارد چون مدت حکومت او را هشت ماه دانسته است.
حدثنا أبي و محمد بن الحسن رضي الله عنهما قالا حدثنا محمد بن أبي القاسم ماجيلويه عن محمد بن علي الكوفي قال حدثنا الحسين بن سفيان عن قتيبة بن محمد عن عبد الله بن أبي منصور البجلي قال سألت أبا عبد الله ع عن اسم السفياني فقال و ما تصنع باسمه إذا ملك كور[14] الشام الخمس دمشق و حمص و فلسطين و الأردن و قنسرين فتوقعوا عند ذلك الفرج قلت يملك تسعة أشهر قال لا و لكن يملك ثمانية أشهر لا يزيد يوما.[15]
این روایت با روایت نعمانی تعارض ظاهری دارد (تعارض در 8 یا 9 ماه است) ولی تعارض فرع بر حجیت است و روایت نعمانی از حیث سند موثقه بود و مشکل سندی نداشت. اما در این روایت عبدالله بن ابی منصور بجلی «مهمل فی الرجال» و لااقل مرحوم خویی و مامقانی و مرحوم اردبیلی در جامع الرواه و… اسمی از این شخص نیاورده اند. مرحوم آقای نمازی کتاب مستدرکات خود را ناظر به این سه کتاب نوشته است. در آنجا[16] تصریح میکند که اسمی از این شخص نیاوردهاند و مهمل است.
حسین بن سفیان راوي دیگر است که مشترک بین ثقه و مهمل است و در نتیجه تأثیر میگذارد و بر فرض رفع اشتراک، مشکل عبدالله بجلی باقی هست.
راوي سوم دیگر محمد بن علی کوفی است که فقط تلعکبری از او نقل میکند و شیخ اجازه اوست و از او سماع داشته و تاثیر شیخوخت بودن در وثاقت اختلافی است. مرحوم مامقانی لااقل حسن بودن او را میپذیرد.
بالاخره در این روایت سه راوی مشکل دار داریم و این روایت نمی تواند با روایت نعمانی تعارض کند. و بر فرض حجیت هر دو، تعارض در حجیت بعض مضمون است نه تمام مضمون. و تعارض در 8 یا 9 ماه است و اینجا اختلاف مبنا است که آیا قابل تفکیک هست یا نه؟ تفکیک در حجیت مبنایی است. و اگر پذیرفته بشود اشکالی نیست ولی به نظر آیت الله طبسی این تفکیک تمام نیست و تعارض در حجیت باقی میماند.
***
روايت بعدی فقط زمان خروج را مشخص میکند «من المحتوم خروج السفیانی فی رجب»
أخبرنا أحمد بن محمد بن سعيد قال حدثنا القاسم بن محمد بن الحسن بن حازم من كتابه قال حدثنا عبيس بن هشام عن محمد بن بشر الأحول عن عبد الله بن جبلة عن عيسى بن أعين عن معلى بن خنيس قال سمعت أبا عبد الله ع يقول من الأمر محتوم و منه ما ليس بمحتوم و من المحتوم خروج السفياني في رجب . [17]
***
بررسی سندی
در سند این روایت بحث در معلی بن خنیس است و مرحوم خویی بعد از توجیه روایات ذامه نتیجه گیری میکند و او را از اصحاب خاص میداند… در انتها او را شهید کردند و امام شخصاً مدعی خون او شدند «کان من اهل الجنه حین قتله داود بن علی…» آقای خویی در نتیجه معلی بن خنیس را توثیق میکند و تضعیف نجاشی را رد میکند چون این تضعیف به علت غلو بوده …
و من اول خروجه الی آخره خمسه عشر شهرا یقاتل فیها سته اشهر و اذا ملک کور الخمس لم یزد علیها یوما و در روایات دیگر داریم از زمان استقرار و تثبیت او تا ظهور نه ماه فاصله است که قابل جمع است با هم دیگر به اینکه: در یک روایت دیگر معلی بن خنیس نقل میکند: «من الامر محتوم و مالیس بمحتوم و من المحتوم خروج السفیانی فی رجب»
اگر در خروج سفیانی در ماه رجب چند روایت پیدا کردیم آن هم حتمی میشود و الا فلا (یعنی این خصوصیت حتمیت نخواهد داشت)
***
خلاصه بحث تا اینجا:
تا اینجا چهار روایت در مورد مدت حکومت سفياني گذشت. روایت اول مشکل سند نداشت ولی تشکیک بین 9 تا 12 ماه بود که مشکل در متن داشت. روایت دوم تمام بود و با روایت سوم از کمال الدین تعارض داشت که مدت حکومت را 8 ماه تعیین میکرد و سنداً تمام نبود. روایت چهارم فقط زمان خروج را تعیین کرد. ما قائل به تفاوت بین زمان ظهور و زمان خروج سفیانی نیستیم و مرحوم مجلسی، فقط در بین زمان ظهور و خروج حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه فرق میگذارد. پس تا اینجا اصل خروج سفیانی محتوم است.
***
یکی از آن روایات دیگر که مدت حکومت سفیانی را نُه ماه ذکر میکند، روایت حارث همدانی از امیرالمؤمنین میباشد:
عن أمير المؤمنين ع أنه قال: «المهدي أقبل جعد بخده خال يكون مبدؤه من قبل المشرق و إذا كان ذلك خرج السفياني این عبارت با علامات بودن نمی سازد و هم زمان بودن را نشان میدهد فيملك قدر حمل امرأة تسعة أشهر يخرج بالشام فينقاد له أهل الشام إلا طوائف من المقيمين على الحق يعصمهم الله من الخروج معه و يأتي المدينة بجيش جرار حتى إذا انتهى إلى بيداء المدينة خسف الله به و ذلك قول الله عز و جل في كتابه وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب. [18]
***
بررسی سند
أخبرنا علي بن أحمد عن عبيد الله بن موسى العلوي عن عبد الله بن محمد قال حدثنا محمد بن خالد عن الحسن بن المبارك (این شخص مهمل در رجال است) عن أبي إسحاق الهمداني عن الحارث الهمداني اگر حارث بن الا زمع باشد مجهول است ولی اگر حارث اعور باشد مردد بین ثقه و غیر ثقه است. ولی مامقانی تشیع او را واضح میداند و روایات را در حد مدح و حسنه بودن میداند و لکن مفید عدالت نمی داند. و دو روایت در تایید این مسأله نقل کرده است[19] . علامه حلی در مورد او تشکیک میکند ولی مرحوم میرزا میگوید: از فقها است «انه من الاولیاء و اصحاب امیرالمومنین و… » به هر حال حسن بودن او ثابت است . ولد مامقانی بحث مفصلی دارد و در آخر به تجلیل، ثقه، جلیل، تعبیر میکند اما در روات قبلی اشکال هست.
***
بررسی دلالت
در این روایت ابتدا ویژگی ها و مبدأ خروج حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه را بیان میکند و «إذا کان ذلک خرج السفيانی» یعنی ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه با خروج سفیانی هم زمان است پس با علامات نمی سازد، میتوان به قرب ظهور بودن جمع کرد نه مقارن. مدت آن حمل إمرأة (9ماه) که حکومت را دارد نه کل حرکت را، و مبدأ و محل خروج او شام میباشد. شامیها از آن تبعیت میکنند[20] ولی چند گروه و عشیره از شامی ها که اهل حق هستند بر خلاف جوّ عمومی، از سفیانی تبعیت نمیکنند و خداوند آنها را نگه میدارد. بعد از حاکمیت، قصد دستبرد به مکه و مدینه را دارد که در منطقه بیداء (که بحثش گذشت) زمین دهن باز میکند و کارشان یکسره میشود. پس در این روایت مبدأ خروج و سرانجام حرکات سفیانی آمده است.
***
بررسی روایت بعدی
حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد قال حدثنا القاسم بن محمد بن الحسن بن حازم قال حدثنا عبيس بن هشام عن عبد الله بن جبلة عن محمد بن سليمان عن العلاء عن محمد بن مسلم عن أبي جعفر محمد بن علي7 أنه قال: «السفياني و القائم في سنة واحدة[21]
این روایت اگر سنداً تمام باشد ظاهراً با روایات دیگر تعارض دارد. چون روایات دیگر حمل امرأه است. اما بحث در سند در قاسم بن محمد بن حازم است که مرحوم نمازی فرموده: در کتب رجال نام او ذکر نشده است، پس روایت نمی تواند به عنوان معارض باشد چون ضعیف است ولی بر فرض صحت سند، آیا قابل توجیه است؟ ظهور امام در محرم است و سفیانی در رجب، چگونه جمع میشود؟
***
بررسی روایت بعدی
قرقارة عن محمد بن خلف عن الحسن بن صالح بن الأسود عن عبد الجبار بن العباس الهمداني عن عمار الدهني قال قال أبو جعفر علیه السّلام: كم تعدون بقاء السفياني فيكم قال قلت حمل امرأة تسعة أشهر قال ما أعلمكم يا أهل الكوفة.[22]
این روایت هم هرچند بحث سندی دارد ولی مؤید است.
در مورد عمار دهنی آقای خویی بعد از بحث مفصلی[23] در تشیع او تأکید و تأمل دارد با اینکه نجاشی تعبیر «ثقه فی العامه» دارد و مرحوم والد ما (آیت الله طبسی) در کتاب «درر فی الاخبار» از عمار دهنی مطلبی نقل میکند[24] که اگر درست باشد نه تنها شیعه، بلکه یکی از پاک باختگان امیرالمؤمنینن علیه السّلام است: که امام صادق علیه السّلام برای او دعا کرده است. [25]
منبع: اقتباسی از متن درس خارج مهدویت حضرت آیت الله طبسی.
[1] – احاديث به اين مضمون و تحوّل هايي که در ماه رجب انجام مي شود. در معجم احاديث المهدي، ج2، ص285 و ج4، ص78 و ج4، ص148 و ج7، ص254
[2] – معجم احاديث المهدي، ج5، ص190 به نقل از غيبت طوسي، ص449 و بحارالانوار، ج52، ص215 و اثباةالهداة، ج3، ص 729
[3] – الغيبةللنعماني، ص300
[4] –ج17، ص268
[5] – مامقاني، ص392
[6] – ابن عقده که اکثر احاديث ما از ايشان ميباشد جايگاه علمي وشخصيت بزرگي دارد اگر چه جزو جاروديه بوده است نجاشي مي گويد حشر ونشر با علمائ شيعه داشته است وهمه کتب شيعه را ديده بود و کتابهاي زيادي هم در شيعه نوشته است بطوريکه مي گويد 120000 حديث با سند حفظ هستم و 300000 حديث در دسترس دارم(شخصيت ايشان را در سير أعلام النبلا نگاه کنيد به ريزهکاريهاي سند هم آگاه بوده است).
[7] – قاموس ج 3 ص 317
[8] – در جلسه درس صحبتي از شخصي شد که در آن منطقه نظير آنرا نديده ايم ايشان به صحرا ميرود ومشغول عبادت مي شود و به سجده طولاني مي رود بطوريکه پرندگان وحيوانات درنده کنار او ميآيند وحتي راهزنها به او کاري ندارند و…
[9] – حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد بن عقدة قال حدثنا علي بن الحسن التيملي في صفر سنة أربع و سبعين و مائتين قال حدثنا الحسن بن محبوب عن أبي أيوب الخزاز عن محمد بن مسلم قال سمعت أبا جعفر الباقر ع يقول اتقوا الله و استعينوا على ما أنتم عليه بالورع و الاجتهاد في طاعة الله فإن أشد ما يكون أحدكم اغتباطا بما هو فيه من الدين لو قد صار في حد الآخرة و انقطعت الدنيا عنه فإذا صار في ذلك الحد عرف أنه قد استقبل النعيم و الكرامة من الله و البشرى بالجنة و أمن مما كان يخاف و أيقن أن الذي كان عليه هو الحق و أن من خالف دينه على باطل و أنه هالك فأبشروا ثم أبشروا بالذي تريدون أ لستم ترون أعداءكم يقتتلون في معاصي الله و يقتل بعضهم بعضا على الدنيا دونكم و أنتم في بيوتكم آمنون في عزلة عنهم و كفى بالسفياني نقمة لكم من عدوكم و هو من العلامات لكم مع أن الفاسق لو قد خرج لمكثتم شهرا أو شهرين بعد خروجه لم يكن عليكم بأس حتى يقتل خلقا كثيرا دونكم فقال له بعض أصحابه فكيف نصنع بالعيال إذا كان ذلك قال يتغيب الرجال منكم عنه فإن حنقه ( غيظ و کينه) و شرهه ( حرص بر خونريزي) إنما هي على شيعتنا و أما النساء فليس عليهن بأس إن شاء الله تعالى قيل فإلى أين مخرج الرجال و يهربون منه فقال من أراد منهم أن يخرج يخرج إلى المدينة أو إلى مكة أو إلى بعض البلدان( از حاکميت او خارج شويد) ثم قال ما تصنعون بالمدينة و إنما يقصد جيش الفاسق إليها و لكن عليكم بمكة فإنها مجمعكم ( ياران و 313 نفر مکه ميآيند) و إنما فتنته حمل امرأة تسعة أشهر و لا يجوزها إن شاء الله » ( الغيبةللنعماني، ص301 )
[10] – نقمه :عذاب (المکافأه بالعقوبه. لسان العرب، ج12، ص590)
[11] – شرهه:اسوأ الحرص،غلبه الحرص(لسان العرب )
[12] –حنق: غيظ (لسان العرب،ج10،ص69)
[13] – چون قبلا ً گفتيم که «حدث بين المسجدين»که در مدينه است که خسف دجال يا سفياني يا هر دو است.
[14] – کور (جمع کوره به معناي شهر و ناحيه)
[15] – كمالالدين، ج 2، ص 652
[16] – در ج 4 ص472
[17] – الغيبة للنعماني، ص300
[18] – الغيبة للنعماني، ص304
[19] – مرحوم مامقاني در جلد 17،ص 46 دو داستان در تأييد حارث همداني نقل ميکند که يکي از آنها از طريق عامرشعبي (که يکي از کساني که علناً به علي علیه السّلام ناسزا مي گفت وحرف پيامبر را رد مي کرد واز طرف خلفا وحکومت قاضي شده بود وبه شيعيان خيانت مي کرد و لوح تقديري هم از خلفا گرفت).شخصي به نام عَمروبزاز مي گويد:من مغازه اي در بازار داشتم هرگاه عامر شعبي مي خواست به دادگاه برود يا برگردد نزد من مي نشست.روزي به من گفت:اي ابو عَمر نزد من گمشده اي داري ميخواهم برايت بگويم،در جواب او گفتم ما هميشه کمشده اي داريم پيش شما.ناگهان ناراحت شد وگفت:اي بي مادر، چه کمشدهاي پيش من داري؟وآن روز اصلاًحرفي نزد.روز ديگري از او پرسيدم آن حديث چيست؟گفت:از حارث أعور شنيدم که مي گفت يک شب دير وقت در خانه علي علیه السّلام را زدم وبه ايشان گفتم به علت علاقه به شما ميخواهم شما را ببينم ايشان فرمودند:«هيچ مؤمني نيست که مرا دوست باشد، مگر اينکه در وقت جان کندن مرا درحالتي که دوست دارد مي بيند(من از او راضي هستم وبه ملائکهها سفارش مي کنم){در تفسير آيه«لهم البشري في الحيوة الدنيا »در تفسير الميزان ودر کتاب منية المسائل آية ا.. خويي ببينيد ) و کسي که به من بغض بورزد مرا در حالتي که دلش نمي خواهد مي بيند.»بعد شعبي برآن حاشيه اي ميزند که اين دوستي به درد تو نمي خورد ودشمني علي هم ضرري به تو نمي زند. که مرحوم مامقاني حاشيه ميزند که اين شعبي ناصبي خيث قول رسول خداوند را رد ميکند که فرمود :«يا علي لا يحبک الا کل مؤمن إمتحنه الله قلبه بالايمان ولا يبغضک الا کل منافق خبيث المولد» که ازاين روايت استفاده کرده اند که حارث أعور معتبر وشيعه است.
داستان دوم :روايتي از اميرالمزمنين است که حارث نقل ميکند :که روزي با أميرالمؤمنين علیه السّلام به درب منزل رسيديم وبه امام علیه السّلام گفتم به منزل ما تشريف بياوريد تا غذايي بخوريم امام فرمود:ميآيم ولي چيزي از بيرون نخري وچيزي را پنهان نکني.أعور حجالت مي کشيد وگفت پول دارم چيزي بخرم امام فرمود لازم نيست.همين که سر سفره گذاشتي کفايت ميکند.
[20] – وقایع عجیب شام را در روایات نگاه کنید همه مناطق غیر از شام برای امام حسین گریه کردند.
[21] –الغيبةللنعماني، ص267 و کتاب الصدوق، حديث14.
[22] – الغيبةللطوسي، ص462
[23] – معجم رجالي، آيةالله خويي، ج 12،ص253
[24] – درر الاخبار في حال الاحتضار، ص164
[25] – قيل للصادق علیه السلام: إن عماار دهني شهد يوماً عند إبن أبي ليلي (قاضي الکوفه)للشهادة فقال له القاضي قم يا عمار فقد عرفناک، لا تقبل شهادتک لأنک رافضي،فقام عمار وقد إرتعدت فرائصه و استفزغه البکاء،فقال له إبن أبي ليلي:أنت رجل من اهل العلم و الحديث،اذا کان يسوؤک ان يقال لک:رافضي فتبرأ من الرفض فأنت من إخواننا، فقال له عمار: يا هذا ما ذهبت والله حيث ذهبت ولکني بکيت عليک وعلي أما بکائي علي نفسي فانک ان نسبتني إلي رتبة شريفة لست من أهلها،زعمت أنني رافضي، ويحک لقد حدثني الصادق علیه السلام أن أول من سمي الرافضية السحرة الذين لما شاهدوا آية موسي في عصاه آمنوا به واتبعوه و رفضوا امر فرعون،واستسلموا لکل ما نزل بهم،فسماهم فرعون الرافضه لما رفضوا دينه،فالرافضي من رفض کل ما کرهه الله، وفعل کل ما امرالله،فأين في الزمان مثل هذا؟ فانما بکيت علي نفسي خشيه ان بطلع الله علي قلبي وقد تلقبت هذالاسم الشريف علي نفسي، فيعاقبني ربي عزوجل ويقول :يا عمار أکنت رافضاً للاباطيل عاملاً للطاعات کما قال لک؟ فيکون ذلک مقصراً بي عن الدرجات ان سامحني وموجباً لشديدالعقاب علي ان ناقشني إلا أن ن يتدارکني موالي بشفاعتهم،وأما بکائي عليک من عذاب الله أن صرفت اشرف الاسماء إلي ان جعلته من ارذلها، کيف يصبر بدنک علي العذاب کلمتک هذه؟ قال الامام الصادق علیه السلام: لو ان علي عمار من الذنوب ما هو أعظم من السموات والأرضين لمحيت عنه بهذه الکلمات و إنما لتزيد في حسناته عند ربه عزوجل حتي يجعل کل خردل له منها اعظم من الدنيا الف مرة…..»
روزي عمار دهني در دادگاه، شهادت داد قاضي شهادتش را رد کرد وگفت ما نمي پذيريم چون تو رافضي هستي. {رافضي: من قدم عليا علي الشيخين} عمار ناراحت شد و گريه کرد وابن ابي ليله به او گفت: اگر ازاين جمله بدت ميايد از رفض دست بردار تامثل ما بشوي. عمار گفت براي تو وبراي خودم گريه کردم تو مرا به يک مقام رفيع نسبت دادي که من قابل نيستم. قرآن اولين رافضي را سحره فرعون ميداند و داراي رتبه ي بالا معرفي کرد. که فرعونيان به آنها رافضه گفتند زيرا که رافضي يعني کسي که از محرمات خدا فاصله بگيرد و واجبات را انجام دهد. فأين مثل هذا الزمان که آنها يک رتبه بالايي دارند، گريه براي خودم که ترس اين را دارم که خداوندي که عالم به ضماير است مرا معاقبه کند که آيا باطل را رها،و رفض کردي هم چنان که به آن خوانده شدي.اما براي تو گريه ميکنم که چگونه عذاب خداوند را تحمل ميکني که بهترين اسمها را به عنوان فحش قرار دادي.اين را گفت واز دادگاه بيرون آمد. وقتي اين خبربه امام صادق علیه السلام رسيد فرمود :اين حرف حقي که عمار در دادگاه زد اگر گناهانش به اندازه آسمانها، زمين باشد تمام گناهانش بخشيده مي شود و خداوند عزوجل در برابر هر ذره اي از اين عمل جايگاهي هزار برابر اين دنيا را به او ميدهد
دُررالاخبار في حال الاحتضار،آية الله طبسي،ص164،چاپ 1379 وتفسير امام حسن عسگري علیه السلام