چند موضوع مهم مربوط به سفیانی وجود دارد که به آن‌ها می‌پردازیم:

آیا سفیانی یک نفراست و یا متعدد است؟

آیا سفیانی یک نفر است که از علامات ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه باشد؟ آیا فاصله ظهور او تا ظهور امام عجل الله تعالی فرجه به اندازه حمل و بارداری یک زن است؟ (در بعضی از روایات نه ماه و در بعضی روایات دیگر هشت ماه ذکر شده است.) اگر نظر به این روایات داشته باشیم، سفیانی هنوز نیامده است ولی از روایات شواذ (که معمولاً ابن حماد نقل می‌کند و شاید نقل روایات شاذ، یکی از دلایل زیر سوال رفتن کتاب فتن ابن حماد باشد که گفته اند در این کتاب موضوعات زیاد است) برمی آید که ما چند سفیانی داریم. [1]

***

روایات دال بر متعدد بودن سفیانی

روایت اول

ابن حماد: حدثنا رشدين، عن ليث (وی مشکل دارد و ما قبلا بحث کرده ایم) عمن حدثه، عن تبيع قال: إذا كانت هدة بالشام قبل البيداء، فلا بيداء ولا سفياني، قال الليث: كانت الهدة بطبرية فاستيقظت لها بالفسطاط وتخلع لها أجنحة، فإذا هي ليلة طبرية.[2]

تبيع ميگويد: موقعى كه در شهر شام زلزله و خرابی، قبل از بیداء، ايجاد شود بيداء و سفيانى باقى نميماند. ليث ميگويد: اين خرابى و سرو صدا در طبريه خواهد بود كه (اهل) شهر فسطاط مصر بيدار مي شوند و بالكن ها ي ساختمان ها كنده مى‏شود، اين حال شب طبريه است.

مفاد اين نص آن است كه سفياني آمده است و برنامه او تمام شده است.

***

روایت دوم  

حدثنا الحكم بن نافع، عن جراح، عن أرطأة قال ولم يسنده إلى النبي6 في زمان السفياني الثاني تكون الهدة حتى يظن كل قوم أنه قد خرب ما يليهم.[3]

أرطاة ميگويد: در زمان سفيانى دوم لرزه و صداى شديدى بلند مى‏شود كه هر گروهى گمان ميكنند: چيزى در نزديكي آنها خراب شده است.

***

روایت سوم

حدثنا رشدين بن أبي لهيعة، عن يزيد بن أبي حبيب قال ولم يسنده أيضا: خروج السفياني بعد تسع وثلاثين.[4]

يزيد بن ابى حبيب روايت كرده و به سول خدا نسبت نداده كه فرمود: خروج سفيانى بعد از سى و نه است [معنای این جمله چیست؟ آیا خروج سفیانی در قرن اول یا دوم و یا سوم است؟]

***

روایت چهارم  

وقال: قال ابن لهيعة: وأخبرني عبد العزيز بن صالح، عن عكرمة، عن ابن عباس رضي الله عنه قال: إذا كان خروج السفياني في سبع وثلاثين كان ملكه ثمانية وعشرين شهرا، وإن خرج في تسع وثلاثين كان ملكه تسعة أشهر.[5]

ابن لهيعه از ابن عباس روايت كرده كه گفت: اگر خروج سفيانى در سال (37) باشد سلطنت او (28) ماه خواهد بود و اگر خروج سفيانى در سال (39) باشد سلطنت او (9) ماه ادامه دارد.

***

این روایاتی است که معمولاً ابن حماد نقل می‌کند، ما نیم نگاهی به تاریخ قیام های امویین و غیر امویین علیه عباسیان بیندازیم و درگیريهای بعد از سقوط حکومت ننگین امویین که بین حکومت عباسیان و جریان اموی اتفاق افتاده را مطالعه کنیم، این جریان یک وجود سیاسی در آندلس داشت، حکومت آن‌ها قابلیت تعریف و تمجيد ندارد که از آن‌ها تمجید کنند و ساخت مساجدشان را از روی خلوص نیت بدانند، این‌ها دینی نداشتند که خلوصی داشته باشند، اینها در خطبه هایشان روز جمعه، مولا امیرالمومنین را حتي به عنوان خلیفه چهارم هم ذکر نمی کردند و نام معاویه را به عنوان خلیفه چهارم می‌آوردند یک عده نواصبی بودند، این‌ها وقتی به آندلس رفتند، جریانی را در آن جا به راه انداختند که باعث در گیری هائی بین عباسیان و امویین می‌شد، از این درگیری‌ها استفاده می‌شود که سفیانی که پیامبر به آمدن او خبر داده بود شخصی معروف و اصولاً چنین اعتقادی در بین مردم مشهور و جا افتاده بوده است. لذا عده‌ای علیه عباسیان قیام کردند که یا خودشان را به این نام نامیدند و یا واقعاً معروف به سفیانی بودند.

 مقریزی در خطط شام، قیام چند سفیانی را نام می‌برد. در جلد 1 صفحه 154 جریان قیام علی بن عبدالله بن خالد بن یزید بن معاویه بن ابوسفیان است، یکی از قیام های بنام سفیانی همین قیام است که در روایت هم آمده که قیام سفیانی از فرزند خالد است، این قیام در سال 195 در شام صورت گرفته است که مصادف با دوران حکومت امین عباسي بوده و اين سفياني معروف به ابن العمیطر بود. قیام دیگری بنام سفیانی اتفاق افتاد که پرچمدار آن سعید بن خالد اموی بود که این قیام بعداز قیام عمیطر است.

قیام سوم که مقریزی در صفحه 164 نقل می‌کند قیام مبرقع در شام سال 227 است. مقریزی در جلد دوم صفحه 185 راجع به سفیانی دیگری بنام عثمان بن ثقاله که در اردن قیام کرده است، بحث می‌کند، سه سفیانی اول در شام و سفیانی چهارم (عثمان بن ثقاله) هم در اردن که همان شام است با فاصله زمانی، قیام کرده است، عثماني هم در سال 816 قیام کرده و ادعا کرد که سفیانی موعود من هستم، قیام وی بر علیه عباسیان نبود زیرا بساط حکومت عباسیان در سال 656 برچیده شد، پس، از این سنخ قیام‌ها و ادعاهای سفیانی بودن استفاده می‌شود که اصل سفیانی یک خبر مقبول و امر مسلم بین همه مسلمین بوده است.

***

واقعی یا جعلی بودن سفیانی

بعضی که این جریان‌ها را نقل می‌کنند، قائلند که اصل جریان سفیانی و موعود بودن او و ذکر او در روایات، دروغ است و از جعلیات امویین جهت درست کردن جایگاه و پایگاهی برای خودشان است. این حرف را امثال مقریزی در خطط گفته است ولی این ادعا صحیح نمی باشد و نمي‌توان گفت كه روایات سفیانی از جعلیات امویین است بلکه روایات سفیانی از متواترات است، و عجیب‌تر این که روایات سفیانی را دشمنان سفیانی، قبل از نقل روایات از طرف طرفداران او، نقل کرده‌اند. البته روایات سفیانی در مورد تعدد سفیانی و خصوصاً در جائی که سفیانی را مدح کند، بعید نیست که از جعلیات بنی امیه باشد کما این که روایاتی که وجود سفیانی را نفی می‌کند، می‌تواند از جعلیات امویین باشد تا به این وسیله از بعضی حرکات سفیانی بیزاری بجویند و یا از مقولات بنی عباس باشد تا خودشان را از این قیام‌ها رهائی ببخشند و در برخورد و قلع و قمع آنان از او‌ آزادتر باشند.

 بنابراین روایاتی که ما از اهل بیت در مورد سفیانی داریم، متعدد و صراحت در سفیانی که مفاد آن‌ها هم حتمیت سفیانی است، می‌باشد. روایتی را هم که از امام جواد علیه السّلام[6] نقل کردیم که ممکن است سفیانی از حتمیات نباشد و بدائی در آن حاصل شود، با قطع نظر از سند روایت (چون سند روایت مشکل داشت) مرحوم مجلسی دو توجیه برای این روایت ذکر می‌کند تا با اصل و حتمیت سفیانی تعارضی نداشته باشد، پس اسانید روایات در این مورد مشکلی ندارد بلکه اگر اسناد مشکل هم داشته باشند چون بحث سفیانی متواتر است، نیازی به بررسی سندی نسبت به اصل سفیانی نمی باشد. اما تعدد سفیانی را می‌توان با بررسی عاقبت سفیانی بررسی کرد.

عاقبت امر سفیانی چيست؟ آیا مسلمان می‌شود؟ آیا با امام بیعت می‌کند؟ چون در روایت داریم که با امام زمان عجل الله تعالی فرجه بیعت می‌کند ولی هنگاميكه به سوی لشکرش بر می‌گردد، همراهانش او را منحرف می‌کنند و او دوباره قیام می‌کند و سپس دستگیر می‌شود و امام عجل الله تعالی فرجه او را اعدام می‌کند، و در جای دیگر آمده که در بیدا لشکریان او به زمین فرو می‌روند و در بعضی نصوص آمده که خود سفیانی هم همراه لشکرش به زمین فرو می‌رود.

 این‌ها را بررسی کنیم تا معلوم شود چند سفیانی داریم؟ البته آن سفیانی که در روایات آمده و جزو علائم حتمی ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه است یکی است که روایات متعدد و صحیح السند دارد.

***

سفیانی موعود متعدد است یا نه؟

از ظاهر بعضی نصوص و آثار تعدد استفاده می‌شود ولی بنده،(آیت الله طبسی) کسی از علما را که تصریح به تعدد کرده باشد، نیافتم بلکه سفیانی موعود که به عنوان یکی از علائم ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه است یکی بوده و از فرزندان شجره ی ملعونه ی بنی امیه است و همه ی منابع تعدد سفیانی موجود در نصوص و آثار، در کتب عامه است که طبق مبنای ما و خودشان مشکل سندی دارد. ظاهراً در کتب خاصه نصی بر تعدد سفیانی نیامده است. مگر آنچه را كه مرحوم مجلسي در بحار نقل كرده كه به آن اشاره مي‌كنيم.

در طول تاریخ کسانی ادعای سفیانی بودن را داشته اند که این مورد بحث نیست، بحث این است که سفیانی موعود متعدد است یا نه؟ از ظواهر بعضی نصوص و آثار، تعدد استفاده می‌شود که اکثر این آثار[به پیامبر  صلی الله علیه و آلهاستناد داده نشده است] در فتن ابن حماد است؛ البته بعضی از این روایات در کتب ما هم به نقل از مصادر عامه آمده است.

***

بررسی روایات دلالت کننده بر تعدد سفیانی

بررسی اولین روایت دال بر تعدد سفیانی

قال الوليد فأخبرني شيخ (نامعلوم است) عن الزهري (زهری تابعی است که از نظر ما مشکل دارد ولی در نظر اهل سنت از ارکان حديث می‌باشد هرچند بعضی از اهل سنت هم نسبت به او اشکال وارد کرده اند و در مورد او گفته شده که: کان من مندیل الامراء یعنی دست امراء را از لوث كارشان پاك مي كرد)

قال: وفي ولاية السفياني الثاني وخروجه علامة ترى في السماء.[7]

زهرى گويد: در زمان خروج و سلطنت سفيانى دوم علامتى در آسمان ديده مى‏شود (اگر علامت در آسمان اشاره به صیحه آسمانی باشد نه تغییر در افق و آسمان) به عنوان یکی از علائم ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه است.

از این روایت استفاده تعدد سفیانی می‌شود ولی سند روایت مشکل داشته و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهمنتهی نمی شود و از نظر خود اهل سنت هم منبع (الفتن) و سند روایت دارای اشکال است.

***

بررسی دومین روایت دال بر تعدد سفیانی  

ابن حماد: أخبرنا جراح عن أرطاة قال: في زمان السفياني الثاني المشوه الخلق هدة[8] بالشام حتى يظن كل قوم أنه خراب ما يليهم.[9]

أرطاة ميگويد: در زمان سفيانى دوم که از نظر قیافه وضعیت نابسامانی دارد صداى شديدى در شام بلند مى‏شود كه هر گروهى گمان ميكنند: چيزي (ساختماني) كه نزديك آنها است خراب شد.

پس طبق این روایت هم، سفیانی متعدد است ولی این روایت از نظر سند و منبع نقل (الفتن) مشکل دارد و در منابع ما هم نیامده است.

***

بررسی سومین روایت دال بر تعدد سفیانی

ابن طاووس مي‌گويد:

فيما نذكره من خطبة أخرى لمولانا علي علیه السّلام، ذكرها السليلي عقيب هذه الخطبة. نقتصر منها على ما بقي من الملاحم، خطب بها على منبر الكوفة. فقال علیه السّلام بعد التحميد العظيم والثناء على الرسول الكريم: (سلوني، سلوني في العشر الأواخر من شهر رمضان قبل أن تفقدوني) ثم ذكر الحوادث بعده، وقتل الحسين صلوات الله عليه، وقتل زيد بن علي رضوان الله عليه، وإحراقه[10] وتذريته في الرياح، ثم بكى علیه السّلام وذكر زوال ملك بني أمية وملك بني العباس ثم ذكر ما يحدث بعدهم من الفتن، وقال: أولها السفياني وآخرها السفياني فقيل له: وما السفياني والسفياني؟ فقال: السفياني صاحب هَجَر، والسفياني صاحب الشام. وذكر السليلي أن السفياني الأول أبو طاهر سليمان بن الحسن القرمطي. ثم ذكر ملوك بني العباس، وذكر أن الذي يخبر به عن النبي صلوات الله عليه وآله، وذكر شيعته ومحبّيه ومدحهم، وقال: (هم عند الناس كفار وعند الله أبرار، وعند الناس كاذبون وعند الله صادقون، وعند الناس أرجاس، وعند الله نظاف، وعند الناس ملاعين وعند الله بارون، وعند الناس ظالمون وعند الله عادلون، فازوا بالايمان وخسر المنافقون) وهذا صورة ما جرى حال شيعته عليه.[11]

سليلى گويد: امير المؤمنين علیه السّلام بر فراز منبر كوفه خطبه‏اى خواند و بعد از حمد و خدا و ثناء بر رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر چه ميخواهيد از من بپرسيد زيرا كه من در اين دهه آخر ماه رمضان از بين شما ميروم، پس حوادث بعد از خود را ذكر كرد و شهادت حسين علیه السّلام[12] و زيد بن على رضوان اللَّه عليه و سوزاندن جنازه او و به باد دادن خاکستر جنازه اش را، بيان فرمود و گريه كرد، آنگاه زوال بنى اميه و بنى عباس را به مردم تذكر داد و حوادث بعد از آنها را به مردم خاطرنشان كرد و فرمود: اول آن فتنه‏ها سفيانى و آخر آن سفيانى خواهد بود، از آن حضرت پرسيدند: سفيانى اول و دوم كدامند؟ فرمود: سفيانى اول: صاحب هجر است و سفيانى دوم صاحب شام. سليلى گويد: سفيانى اول ابو طاهر سليمان بن حسن قرمطى بود آنگاه آن حضرت ذكر پادشاهان بنى عباس را از قول رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله تجديد كرد، و مدحى از شيعيان و محبين خود گوشزد آن مردم كرد و فرمود: شيعيان من نزد مردم كافر و نزد خدا از خوبانند، پيش مردم دروغگو ولى نزد خدا راست‏گويانند، در نزد مردم پليد اما پيش خدا پاكيزگانند، پيش مردم ملعون و پيش خدا نيكانند، پيش مردم، ظالم اما نزد خدا عادلند، شيعيان من به وسيله ايمان رستگارند اما منافقون زيان كارند، اين جريان و شرح حال شيعه آن حضرت است.

معجم البلدان در مورد هجر می‌گوید: وهجر: مدينة وهي قاعدة البحرين (هجر، شهرمرکزی بحرین) بالألف واللام، وقيل: ناحية البحرين كلها هجر، وهو الصواب . [13]جر همه مناطق بحرین است و این بیان، صحیح است. پس سفیانی اول از بحرین و سفیانی دوم از شام است.

 پس این روایت دلالت بر تعدد سفیانی می‌کند.

***

نظر ابن طاووس در مورد روایت فوق

ابن طاووس پس از نقل این روایت می‌فرماید:

وذكر السليلي أن السفياني الأول أبو طاهر سليمان بن الحسن القرمطي (یعنی سفیانی اول آمده و او أبو طاهر سليمان بن الحسن القرمطي است که از قرامطه است، آن‌ها که می‌خواستند کعبه را خراب کنند)[14] ثم ذكر ملوك بني العباس

منبع نقل روایت ابن طاووس چیست؟

ابن طاووس روایت را از سلیلی نقل می‌کند، ایشان وقتی به ارزیابی کتاب سلیلی می‌رسد می‌فرماید که من این کتاب را تضمین نمی کنم و صحت آن را به عهده نمی گیرم.

ابن طاووس در ملاحم در مورد کتاب فتن سلیلی (فتن سلیلی یکی از 3 محور کتاب ملاحم ابن طاووس است) می‌فرماید:

وبعد فإنني عازم على أن أعلق في هذه الأوراق ما وجدته على سبيل الاتفاق في كتاب الفتن تأليف السليلي ابن أحمد بن عيسى بن شيخ الحسائي من رواة الجمهور من نسخة أصلها في المدرسة المعروفة بالتركي بالجانب الغربي من البلاد الواسطية، تأريخ كتابتها سنة سبع وثلاثمائة، ودرك ما تضمنته على الرواة، وأنا بريء من خطره، لأنني أحكي ما أجده بلفظه ومعناه إن شاء الله تعالى[15].

من تصمیم دارم که در کتابم (ملاحم و فتن) آنچه را که تصادفی و اتفاقی در کتاب فتن سلیلی یافته ام ذکر کنم. سلیلی از روات عامه است که من کتابش را از نسخه خطی که اصل آن نسخه در مدرسه‌ای معروف به ترکی در جانب غربی از سرزمین واسطیه است، نقل می‌کنم. مستنسخ (نسخه بردار) این نسخه را سال 307 استنساخ کرده است. (ابن طاووس در سال 664 بوده است) هرچه در این کتاب است ضامن آن، روات کتاب هستند و من تضمین و تعهدی ندارم، بلکه من آنچه را پیدا کرده ام به همان لفظ و معنا نقل می‌کنم.

***

بررسی چهارمین روایت دال بر تعدد سفیانی  

حدثنا الحكم بن نافع عن جراح عن أرطاة قال إذا اجتمع الترك والروم وخسف بقرية بدمشق وسقط طائفة من غربي مسجدها رفع بالشام ثلاث رايات الأبقع والأصهب والسفياني ويحصر بدمشق رجل فيقتل ومن معه ويخرج رجلان من بني أبي سفيان فيكون الظفر للثاني فإذا أقبلت مادة الأبقع من مصر ظهر السفياني بجيشه عليهم فيقتل الترك والروم بقرقيسيا حتى تشبع سباع الأرض من لحومهم في الرايات التي تفترق في أرض مصر والشام وغيرها والسفياني وظهوره عليهم.[16]

شاهد، درعبارت «ويخرج رجلان من بني أبي سفيان فيكون الظفر للثاني» است که دو نفر از نسل بنی سفیان خروج می‌کنند که پیروزی با دومی است [بعضی از فضلای دردرس این روایت را شاهد بر تعدد سفیانی آورده اند] ظاهر عبارت همین است ولی روایت تصریح ندارد بر این که سفیانی موعود متعدد است چون بحث ما در یکی بودن و یا تعدد سفیانی موعود است. غایت عبارت مذکور، خروج دو نفر از نسل شجره ملعونه می‌باشد همان گونه که در طول تاریخ از این شجره افرادی خروج کرده‌اند، پس روایت با قطع نظر از منبع و سند [چون هردو مشکل دارد] دلالتی بر تعدد سفیانی موعود ندارد.

***

بررسی پنجمین روایت دال بر تعدد سفیانی  

حدثنا الوليد عن شيخ من خزاعة عن أبي وهب الكلاعي قال يفترق الناس والعرب في بربر على أربع رايات فتكون الغلبة لقضاعة وعليهم رجل من ولد أبي سفيان قال الوليد ثم تستقبل السفياني فيقاتل بني هاشم وكل من نازعه من الرايات الثلاث وغيرها فيظهر عليهم جميعا ثم يسير إلى الكوفة ويُخرج بنو هاشم إلى العراق ثم يرجع من الكوفة فيموت في أدنى الشام ويستخلف رجلا آخر من ولد أبي سفيان تكون الغلبة له ويظهر على الناس وهو السفياني.[17]

شاهد: عبارت «ويستخلف رجلا آخر من ولد أبي سفيان تكون الغلبة له ويظهر على الناس وهو السفياني» است که ظاهر آن تعدد سفیانی است (باقطع نظر از منبع و سند روایت) ولی صریح عبارت که می‌گوید «وهو السفياني»، الف و لام آن چه است [عهدی یا ذکری ] اشاره به همان سفیانی موعود دارد یعنی هرچند ظاهر عبارت تعدد است ولی آن چه مورد بحث است همین سفیانی موعود است و روایت اشاره به آن دارد علاوه بر این که به پیامبر صلی الله علیه و آلهاستناد داده نشده و روایت از نظر منبع و سند اشکال دارد.

***

بررسی ششمین اثر دال بر تعدد سفیانی

حدثنا الوليد بن مسلم قال إذا غلبت قضاعة وظهرت على المغرب فأتى صاحبهم بني العباس فيدخل ابن أختهم الكوفة مع من معه فيخربها ثم تصيبه بها قرحة [بیماری به سفیانی می‌رسد] ويخرج منها يريد الشام فيهلك بين العراق والشام ثم يولون عليهم رجلا من أهل بيته [سپس مردی از شجره ملعونه را جانشین او قرار می‌دهند] فهو الذي يفعل بالناس الأفاعيل ويظهر أمره وهو السفياني ثم يجتمع العرب عليه بأرض الشام فيكون بينهم قتال حتى يتحول القتال إلى المدينة فتكون الملحمة ببقيع الغرقد.[18]

این روایت شبیه روایت قبلی با تغییر عبارات است لذا همان اشکالات در این جا هم وارد است.

***

بررسی هفتمین روایت دال بر تعدد سفیانی

مرحوم مجلسی روایتی را در بحارالانوار به نقل ازالغیبة نعمانی می آورد و استظهار بر تعدد سفیانی می کنند. اما بیان روایت:

الغيبة للنعماني أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ السُّفْيَانِيِّ فَقَالَ وَ أَنَّى لَكُمْ بِالسُّفْيَانِيِّ حَتَّى يَخْرُجَ قَبْلَهُ الشَّيْصَبَانِيُّ يَخْرُجُ بِأَرْضِ كُوفَانَ يَنْبُعُ كَمَا يَنْبُعُ الْمَاءُ فَيَقْتُلُ وَفْدَكُمْ فَتَوَقَّعُوا بَعْدَ ذَلِكَ السُّفْيَانِيَّ وَ خُرُوجَ الْقَائِمِ  عجل الله تعالی فرجه.[19]

از جابر جعفى نقل كرده كه گفت: از امام محمد باقر علیه السّلام پرسيدم: سفيانى كى خواهد آمد؟ فرمود:

سفیانی کجا [وشماکجا] تا این که قبل از سفیانی، شیصبانی خروج کند، وقتى آب در زمين كوفه جوشيد و لشكر شما (شيعيان) را بقتل رسانيد، منتظر سفيانى و آمدن قائم باشيد.

مرحوم مجلسی ذیل روایت می فرمایند:

بيان: يظهر منه تعدد السفياني إلا أن يكون الواو في قوله و خروج القائم زائدا من النساخ

از روایت استظهار می شود که سفیانی متعدد است و این در صورتی است که واو از متن روایت باشد«بَعْدَ ذَلِكَ السُّفْيَانِيَّ وَ خُرُوجَ الْقَائِمِ» و اگر واو از نساخ باشد، روایت تعدد سفیانی را نمی رساند.

آیت الله طبسی: بنده نمی دانم که از کجای این متن تعدد سفیانی استفاده می شود، ظاهر، خلاف بیان مرحوم مجلسی می باشد «فتأمل» علاوه بر این که روایت مشکل سندی هم دارد، عمرو بن شمر یکی از افراد موجود در سند روایت توثیق ندارد، مرحوم خوئی در مورد ایشان می فرماید:

أقول: الرجل لم تثبت وثاقته، فإن توثيق علي بن إبراهيم القمي إياه معارض بتضعيف النجاشي، فالرجل مجهول الحال، هذا وقد وثقه المحدث النوري في المستدرك [مرحوم نوری در مستدرک (الجزء 3،الفائدةالخامسة،في شرح مشيخة الفقيه في طريق الصدوق إلى جابر بن يزيد الجعفي) عمروبن شمر را توثیق کرده است] واعتمد في ذلك على رواية الاجلاء وخمسة من أصحاب الاجماع عنه، وعلى اعتماد الشيخ المفيد عليه. والجواب عن ذلك قد تقدم غير مرة، وقلنا إن رواية الاجلاء، أو أصحاب الاجماع عن شخص، وكذلك اعتماد القدماء عليه، لا تدل على وثاقته. وطريق الصدوق إليه: محمد بن موسى بن المتوكل رضي الله عنه -، عن علي بن الحسين السعد آبادي، عن أحمد بن أبي عبد الله البرقي، عن أبيه، عن أحمد بن النضر الخزاز، عن عمرو بن شمر، والطريق صحيح، إلا أن طريق الشيخ إليه ضعيف بأبي المفضل، وبالارسال، فإن حميد بن زياد المتوفى سنة (310) لا يمكن أن يروي عن أصحاب الباقر علیه السّلام بواسطة واحدة. طبقته في الحديث وقع بهذا العنوان في إسناد كثير من الروايات تبلغ مائة وسبعة وستين موردا. فقد روى عن أبي عبد الله علیه السّلام، وعن أبيه، وجابر (ورواياته عنه تبلغ مائة وواحدا وأربعين موردا).[20]

مرحوم خوئی می فرمایند: «الرجل لم تثبت وثاقته»،چرا مرحوم خوئی در مورد عمربن شمر این تعبیر را به کار می برند، با این که باید بگویند: الرجل ضعیف؛ علت این است که مرحوم خوئی هنوز از مبنای خودشان[توثیقات کامل الزیارات ابن قولویه] برنگشته بودند و از طرفی عمروبن شمرهم در اسناد کامل الزیارات قرار دارد، لذا تضعیف نجاشی را با توثیق کامل الزیارات متعارض می داند و نتیجه پس از تساقط هردو [تضعیف و توثیق] عدم ثبوت و ثاقت برای عمروبن شمر می باشد. مرحوم خوئی بعدها از این مبنا عدول کرده و قائل به عدم شمول توثیقات کامل الزیارات برای همه اسناد کتاب شدند.

آیت الله طبسی: عمرو بن شمر کثرت روایت داشته و در کتب اربعه نیز بالغ بر 100 روایت از او نقل و 5 نفر از اصحاب اجماع هم از او نقل روايت می کنند، لذا اگر کسی این مبانی [کثرت روایات، نقل اصحاب اجماع از او و] را قبول داشته باشد، عمروبن شمر در نزد او توثیق دارد هرچند مرحوم خوئی هیچ کدام از این مبانی را قبول ندارد.

نتیجه: روایت طبق بعضی از مبانی مشکل دارد و اگر مشکل هم نداشته باشد ظهور در تعدد سفیانی ندارد.

***

نتیجه گیری نهائی:

تعدد سفیانی در روایات و منابع ما نیامده، بلکه سفیانی موعود یکی است که قبل از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه خروج می‌کند هرچند در کتب عامه (خصوصاً فتن عامه) نصوص و عبارتی است که دلالت بر تعدد سفیانی می‌کند البته؛ ظاهراً هیچکدام از نصوص و عبارات به پیامبر صلی الله علیه و آله استناد داده نشده است.

 

منبع: اقتباسی از متن درس خارج مهدویت حضرت آیت الله طبسی.

 

 


 

[1] – آیت الله طبسی: ما در جلد دوم معجم احادیث الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه صفحه 249 به این مطلب اشاره کرده و روایاتی را نقل کرده ایم. (البته تعبیر روایت مسامحه است، چون ارطاة و دیگران که نقل کرده اندبه پیامبر اسناد نداده‌اند، لذا از اين نصوص تعبیر به اثر می‌شود نه روايت).

 [2]معجم أحاديث الإمام المهدي عجل الله تعالی فرجه ، ج2، ص249 /الفتن، ابن حماد، ص 67

 [3]معجم أحاديث الإمام المهدي عجل الله تعالی فرجه ، ج2، ص249 /الفتن، ابن حماد، ص 67

 [4]معجم أحاديث الإمام المهدي عجل الله تعالی فرجه ، ج2، ص249 /الفتن، ابن حماد، ص 67

 [5] معجم أحاديث الإمام المهدي عجل الله تعالی فرجه ، ج2، ص249 /الفتن، ابن حماد، ص 67

 [6]الغيبة للنعماني، ص 303.

 [7]  – الفتن، نعيم بن حماد المروزي، ص 132

[8]  – مجمع البحرين، ج‏3، ص: 168 (هدة صداي مهيبي که از فرو ريختن ديوار مي آید)… و الهدة: صوت وقع الحائط و نحوه و في الخبر أعوذ بك من الهد و الهدة (و درروايت آمده که به خدا پناه مي برم ار هد و هدة) و فسر الهد بالهدم، و الهدة بالخسف (هدّ به ويران شدن و هدة به خسف [يعني فرو رفتن در زمينه] تفسيرشده است)‏ الهد صوت ما يقع من السماء(صدائي که از برخورد چيزي به زمين بلند مي شود) و هد البناء يهده: كسره و ضعضعه (ساختمان را ويران کرد)

[9] – الفتن، نعيم بن حماد المروزي، ص 134

[10]دربيانات نوراني امام سجاد علیه السّلام آمده است که:

و اللَّه لو انّ النّبي تقدّم اليهم في قتالنا كما تقدّم اليهم في الوصاية بنا لما زادوا علي ما فعلوا بنا، فانّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏. سوگند به خدا اگر پيامبر(ص) به جاي سفارشاتي كه در احترام به حقّ ما نمود، سفارش به جنگ با ما مي‏كرد، زيادتر از آنچه با ما انجام دادند، نمي‏توانستند بيشتر انجام دهند، (بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج‏45، 149، باب 39)

[11]الملاحم والفتن، سيد ابن طاووس، ص 271

[12]در چند جا مولا اميرالمومنين به شهادت امام حسين علیه السّلام اشاره کرده است، جريان عمروبن حمق را در ارشاد القلوب که اميرالمومنين7 در مورد او و شهادت امام حسين علیه السّلام سخن مي گويد، مطالعه کنيد، اين جريان در کتاب شناخت صحابه، تاليف اينجانب هم آمده است. ما ترجمه قسمتي از روايت را از إرشاد القلوب إلي الصواب‏ شيخ حسن ديلمي (متوفي 841) ذکرمي کنيم:

«…روزي عمروبن حمق، در خدمت امام عليه السّلام نشسته بود، از او پرسيد: اي عمرو آيا خانه‏اي داري؟ عرضه داشت، بلي دارم، فرمود: آن را بفروش و به «ازد» واگذار زيرا من وقتي كه از ميانتان بروم، مجبور خواهي شد كه كوفه را ترك كني؟! و به سمت موصل بروي، در راه مردي نصراني را مي‏بيني و نزد او مي‏نشيني، و آب طلب مي‏كني همين نصراني به تو آب مي‏دهد و از كار و شغلت مي‏پرسد تو او را از وضع خود آگاه مي‏نمايي، وقتي چنين شد، با او مصاحبت كن، و او را به اسلام فراخوان، زيرا مسلمان مي‏شود، وقتي به اسلام گرويد، دستت را به زانوهايش بكش، تا صحت و بهبودي يابد، پس از آن حركت كرده، به دنبال تو مي‏آيد در ادامه راه با شخصي سالم و محجوب كه در كنار جاده نشسته، برخورد مي‏كني در اين هنگام تشنه هستي، و او به تو آب مي‏نوشاند، و از ماجراي زندگيت از تو سؤال مي‏كند، ‏ از جمله مي‏پرسد:

 از چه كسي مي‏ترسي و چه خطري تو را تهديد مي‏نمايد؟ در اين موقع بگو: معاويه در تعقيب من است، تا مرا به قتل برساند و بدنم را «مثله» كند زيرا به خدا و فرستاده او و دوستي علي عليه السّلام عشق مي‏ورزم، سپس او را به دين اسلام دعوت كن، كه به سرعت مسلمان مي‏شود و سخنانت را با جان و دل مي‏پذيرد و به خواست خداي بزرگ، در دين بصير و بينا مي‏گردد و به دنبالت حركت مي‏كند و هر دو نفر همراه تو خواهند بود و اين دو هستند كه جسد تو را در زمين دفن مي‏كنند. پس از آن به راه ادامه مي‏دهيد و به «ديري» كه در كنار دجله واقع است، مي‏رسيد و در آن دير شخصي صدّيق زندگي مي‏كند، و بهره‏اي از علم مسيح دارد، او را محرم رازت كن، چرا كه خداوند او را به وسيله تو هدايت مي‏كند. وقتي كه مأموران «ابن ام حكم» كه از طرف معاويه در جزيره حكومت مي‏كند، و مركزش «موصل» است از وضع تو آگاه شدند، به سوي آن صديقي كه در دير و بر بلنديهاي موصل، زندگي مي‏كند حركت كن، و او را صدا بزن، ولي در ابتدا او تو را نمي‏پذيرد، اما تو نامي از خدا را كه به تو آموختم، ياد كن و به سمع وي برسان، اينجا است كه آن مرد برايت تواضع مي‏كند و تو در پناه او قرار مي‏گيري، چون راهب تو را ببيند، به شاگردي كه همراه اوست، مي‏گويد: اين مرد از ياران مسيح نيست، اما شخصي بزرگوار است و پيامبري كه بنام محمد6 درگذشته وصي‏اي دارد كه در كوفه به شهادت رسيد و اين شخص از نزديكان اوست. با شنيدن نام خدا اين عابد، با خضوع و فروتني نزد تو مي‏آيد و مي‏گويد: اي مرد بزرگ، تو مرا به آنچه سزاوار بودم، آشنا كردي، اكنون در فرمان تو هستم؟! در پاسخ مي‏گويي: مرا در دير خود، پنهان كن؟ و او شاگرد خودش را در خدمت تو قرار مي‏دهد تا فرجي حاصل شود هنگامي كه به تو خبر داد و گفت:من گروهي سواره را مي‏بينم كه به سوي ما مي‏آيند، شاگردت را، نزد او بگذار و پايين بيا و بر اسب سوار شو و به سوي «غاري» كه در كنار نهر دجله قرار دارد، حركت كن و در آن مخفي شو، وقتي در آنجا مخفي شدي، افراد فاسقي در آنجا هستند، كه يكي از آنها به صورت اژدهايي سياه، بر تو ظاهر مي‏گردد و تو سخت هراسان مي‏شوي و ضعيف مي‏گردي و اسبت متواري مي‏شود، و مأمورين متوجّه مخفيگاه تو مي‏شوند و براي يافتنت شروع به تفحّص مي‏كنند، هنگامي كه به تو نزديك شدند، غار را رها كن، و ميان دجله و راه موضع بگير، چرا كه خداوند بزرگ، آنجا را گور و حرم تو مي‏گرداند سپس به سويشان شمشير بكش و حمله كن و تا مي‏تواني از آنها بكش، تا مرگت فرا رسد، و چون بر تو فايق گردند، سرت را از تن جدا مي‏كنند، و آن را بر روي نيزه قرار مي‏دهند و براي معاويه ارسال مي‏نمايند.

نخستين سر بريده‏اي كه در اسلام، از شهري به شهر ديگر، مي‏گردانند سر تو است، در اينجا امام عليه السّلام به گريه افتاد و فرمود: جانم فداي گل باغ پيامبر خدا و ميوه دل و نور چشمش، فرزندم حسين عليه السّلام باد گويا مي‏بينم سر او و فرزندانش را پس از تو اي عمرو، از كربلا- در نزديكي فرات- به سوي يزيد بن معاويه مي‏برند.اي عمرو، پس از آن دوستان محبوب تو، مي‏آيند و پيكرت را در قتلگاهت كه در يك صد و پنجاه قدمي موصل واقع است دفن مي‏كنند! اين مسأله همان گونه كه در كتب تاريخ نقل شده، براي عمرو اتفاق افتاد و كلام امام عليه السّلام در باره وي تحقق پذيرفت و در همان جا جنازه‏اش به خاك سپرده شد).

[13]معجم البلدان، الحموي، ج 5، ص393. دلائل الامامه طبری شیعی (ص 557) هم تعدادی از313 نفر از یارن امام زمان عجل الله تعالی فرجه را از هجرمی داند.

[14] در این مورد مراجعه به مجمع البحرین طریحی نمایید.

[15]  – ملاحم وفتن، سيد ابن طاووس، ص 216.

[16]كتاب الفتن، نعيم بن حماد المروزي، ص 170 -171

[17]كتاب الفتن، نعيم بن حماد المروزي، ص173

[18]كتاب الفتن، نعيم بن حماد المروزي، ص 176

[19]بحار الأنوار، ج‏52، ص250، باب 25

[20]معجم رجال الحديث ، السيد الخوئي ، ج 14 ، ص 117 118

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *