در منابع اهل سنّت آمده است:
گویند: وجه تسمیه مسجد ضرار آن است که به مسجد قباء ضرر میزد. بدین ترتیب که وقتی عمرو بن عوف مسجد قباء را ساخت، یعنی مسجدی که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به وقت هجرت به مدینه آن را تأسیس کرد و در آن نماز گزارد؛ گروهی از منافقان گفتند: ما هم مانند آنان، مسجدی میسازیم و در آن قیلوله میکنیم و پشت محمّد حاضر نمیشویم.
ابوعامر فاسق، پیش از آنکه به شام برود، به آنان گفت:
مسجدتان را بسازید و هر چه از قوت و اسلحه میتوانید، در آن فراهم کنید که من نزد قیصر میروم و از او لشکری گرفته به سوی شما خواهم آمد و محمّد و یارانش را از مدینه بیرون خواهم کرد.[1]
سپس از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در خواست کردند که در آن، نماز گزارد تا کار مسجد در میان مردم عادی ترویج شود و آن هنگامی بود که آن حضرت برای تبوک آماده میشد؛ چنانکه گذشت، به آنان وعده داد که پس از بازگشت به دعوت آنان پاسخ خواهد داد…
سخنان و دیدگاهها دربارهی مسجدی که براساس تقوا بنا شده، مختلف است. برخی آن را مسجد شریف نبوی میدانند.[2]
ابن حجر گوید: جمهور را عقیده بر آن است که این مسجد، مسجد قباء است؛ زیرا خداوند در آیه فرمود: «مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ»؛ این اقتضا دارد که مسجد مورد نظر، مسجد قباء باشد که تأسیس آن از نخستین روزی بود که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به مدینه رسید. سخن خداوند در بقیه آیه: «فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا»؛ تأکید دارد که این مسجد، مسجد قباء است.
داودی و دیگران گویند: این اختلاف نیست؛ زیرا هر دو مسجد، قباء و مدینه، بر پایهی تقوا بنا شدهاند.[3]
در پاسخ می گوییم:
1. ممکن است گفته شود: منظور از ضرار، ضرر زدن به مسجد دیگر از راه کاهش نمازگزاران نباشد، تا گفته شود: مقصود آن است که این مسجد به مسجد قباء یا مسجد مدینه ضرر زده است بلکه مقصود آن است که این مسجد به هدف ضرر زدن به اهل اسلام و دعوت اهل ایمان ساخته شده است.
-
متن پیش گفته بر نکتهای تصریح دارد که دلالت میکند:
مقصود منافقان از بنای مسجد ضرار آن بود که پشت سر محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم حاضر نشوند. این موجب ترجیح این سخن است که هدف اصحاب ضرار آن بود که از حضور در مسجد النبی بینیاز شوند؛ زیرا، هرگاه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در مدینه بود، غالباً نماز را در همین مسجد میخواند نه مسجد قباء…
-
از سخن برخی ظاهر است که مقصود از این آیه: «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى»[4] مسجد النبی باشد.
و منظور این آیه: «أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ»[5]، مسجد قباء.[6] در حالی که سیاق آیات نشان می دهد که در هر آیه، سخن از یک مسجد است.
-
منافقان میخواستند با ساخت این مسجد و اظهار اینکه اهل دین، عبادت و التزام هستند، توطئهها و نقشههای شوم خود را پنهان دارند.. آنان از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دعوت کردند که در این مسجد نماز بخواند تا از این طریق کسب مشروعیت کنند و به مردم وانمود سازند که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را مقدّس میدارند و به او نماز وی در مسجدشان تکبر میجویند.
اصحاب ضرار با انتخاب این وقت حساس که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم عازم تبوک بود و مردم سرگرم مقدمات سفر و به فکر جنگ با دشمن رومی و دفع خطر عدو، فرصت را غنیمت شمردند… شاید که این قضیه در تزاحم حوادث و پراکندگی اهتمامات مردم انجام شود که برای بحث و بررسی دربارهی اهداف، پیامدها و انگیزههای آنان از ساخت این مسجد، نه وقت کافی موجود بود و نه فرصت لازم فراهم.
لیکن پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به دعوت. آنان پاسخ نداد و امور، مخفی و پوشیده ماند تا اینکه وحی الهی آمد و هم خودشان را رسوا کرد و هم افسانهی آنان را تکذیب.
منبع: اقتباسی از ترجمه کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلى الله عليه وآله، ج10
[1]ـ شرح المواهب اللدنیه، 4/99؛ ر. ک: تخریج الاحادیث و الآثار، 2/102؛ جامع البیان، 11/33؛ تفسیر ابن ابی حاتم، 6/1878؛ فتح القدیر، 2/404؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، 2/649؛ سبل الهدی و الرشاد، 5/470ـ 471.
[2]ـ صحیح مسلم، 4/126؛ شرح صحیح مسلم، نووی، 9/169؛ الدیباج علی صحیح مسلمف 3/429؛ تحفة الاحوذی، 2/234؛ تخریج الاحادیث و الآثار، 2/102ـ 103؛ جامع البیان، 11/37؛ تفسیر ثعلب، 5/94؛ تفسیر البغوی، 2/327؛ تفسیر بیضاوی، 3/172؛ تفسیر القرآن العظیم، 2/405؛ البدایة و الهایه، 3/367؛ امتاع الاسماع، 10/72؛ سیره ابن کثیر، 2/311؛ سبل الهدی و الرشاد، 5/471؛ 12/72؛ 355؛ شرح المواهب اللدنیه، 4/100.
[3]ـ سبل الهدی و الرشاد، 5/471؛ شرح المواهب اللدنیه، 4/100.
[4]ـ توبه: 108.
[5]ـ توبه: 109.
[6]ـ سبل الهدی و الرشاد، 5/472؛ السنن الکبری، نسائی، 1/257؛ تفسیر ابن ابی حاتم، 6/1883؛ تفسیر سمرقندی، 2/88، 349؛ تفسیر عز بن عبدالسلام، 2/52؛ التسهیل لعلوم التنزیل، 2/85؛ تنویر المقباس من تفسیر ابن عبّاس، 166؛ الدر المنثور، 3/279؛ فتوح البلدان، 1/ 2.