روایات رایات سود متعدد هستند و از نظر مضامین با هم فرق می‌کنند؛ برخی از این روایات مقام مدح دارند و این پرچم ها مدح شده اند. مثل: خلیفة الله المهدی… و در بعضی روایات این پرچم ها ذم شده اند. مثل: اولها فتنه… و در بعضی روایات این پرچم ها به عباسیان اشاره دارد.

باید منبع هر روایت در منابع اهل سنت و شیعه بررسی شود، هر چند خواهیم دید که اکثر روایات رایات سود از کتب اهل سنت است و در نقل شیعه هم به استناد کتب اهل سنت است؛ حتی بعضی علمای شیعه مثل مرحوم مجلسی به اینگونه روایات اعتنائی نداشته، و با وجود دست اول بودن منابع روایات رایات سود آن را نقل نمی‌کند و چند جا که نقل می‌کند، روایات را تطبیق میدهد.

 

قوم فارس در روایات

از ابوهریره که به پیامبر(ص) نسبت میدهد، نقل شده است:

لَوْ كَانَ الدِّينُ عند الثُّرَيَّا لذهب الیه الرجال من ابناء فارس حتی یتناولوا

اگـر دین در ستاره ثـریا باشد, هـر آینه مـردى از سـرزمین پارس ـ یا ایـن كه فـرمـوده از فـرزنـدان فـارس ـ به آن دست خـواهنـد یـافت.

البته این روایت به تعابير دیگری هم نقل شده است مثل روایتی که پیامبر(ص) دست خود را برشانه سلمان میگذارد:

فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى كَتِفِ سَلْمَانَ وَ قَالَ لَوْ كَانَ الدِّينُ فَي الثُّرَيَّا لَنَالَتْهُ رِجَالٌ مِنْ هَؤُلَاءِ.[1]

این روایت ربطی به بحث رایات سود ندارد و بلکه اهمیت قوم فارس را میرساند و عجیب اینکه اینگونه روایات را بیشتر اهل سنت و چند نفر از مؤلفان صحاح (مثل بخاری، مسلم، ترمذی) نقل کرده‌اند و ما از قدیمی ترین کتاب اهل سنت از عبد الرزاق[2] نقل میکنیم. از شیعه اولین نفری که آن را نقل کرده است: مرحوم طبرسی در مجمع البیان[3] است و دیگران مثل: أبوالفتوح الرازي[4]، منهج الصادقين[5]، الصافي[6] و نور الثقلين[7] نقل کرده‌اند.

 

بررسی روایات رایات سود

بررسی روایت اول

معاوية بن هشام، عن علي بن صالح، عن يزيد بن أبي زياد، عن إبراهيم، عن علقمة، عن عبد الله بن مسعود قال: بينا نحن عند رسول الله صلى الله عليه وسلم إذ أقبل فتية من بني هاشم، فلما رآهم النبي صلى الله عليه وسلم إغرورقت عيناه وتغير لونه، قال فقلت له: ما نزال نرى في وجهك شيئا نكرهه؟ قال ” إنا أهل بيت اختار لنا الله الآخرة على الدنيا، وإن أهل بيتي سيلقون بعدي بلاء وتشريدا وتطريدا، حتى يأتي قوم من قبل المشرق معهم رايات سود. يسألون الحق فلا يعطونهفيقاتلون فينصرون فيعطون ما سألوا فلا يقبلونه، حتى يدفعوا إلى رجل من أهل بيتي، فيملؤها قسطا كما ملؤوها جورا، فمن أدرك ذلك منكم فليأتهم ولو حبوا على الثلج فانه المهدی .[8]

(ترجمه مضمون روایت) عبد الله بن مسعود گفت: هنگامى که ما در نزد رسول الله صلى الله عليه واله بوديم، بناگاه گروهى از جوانان بنى هاشم پيدا شدند، چون رسول خدا صلى الله عليه واله آنان را ديد، ديدگان آن حضرت اشک آلود شد واشک در چشمانش حلقه زد، ورنگ چهره مبارکش تغيير کرد.

عبد الله گويد: من گفتم يا رسول الله ما همچنان در چهره ى شما چيزى را مى بينيم که دوست نداريم شما بدينسان باشيد، فرمود: ما خاندانى هستيم که خدا بجاى اين دنيا آخرت را براى ما برگزيده است وخاندان من پس از من گرفتار بلاها وآوارگيها وبى خانمانيها خواهند شد تا آنکه طايفه اى از (طرف مشرق) پيدا شوند که پرچم هاى سياه با خود همراه دارند. آنان درخواست خير ونيکى مى نمايند ولى آن را به آنها نمى دهند از اين رو مى جنگند وپيروز مى شوند، وآنگاه آنچه را که آنان مى خواستند به آنان داده مى شود، ولى آن طايفه ديگر نمى پذيرند تا آنکه آن پرچم ها (ويا امارت وحکومت) را به مردى از خاندان من مى سپرند، وآنان زمين را از عدل وداد پر مى کنند، چنانکه قبلا از جور وستم پر شده بود. پس هر کس از شما آن روزگار را دريابد، بايد بسوى آنان بشتابد هر چند افتان وخيزان بر روى برف باشد. و آن شخص مهدی (عج) است.

بررسی سندی روایت:

مدارک زیادی در کتب اهل سنت برای این روایت موجود است. در 2 کتاب معروف اهل سنت این روایت آمده است:

منبع اول: فتن ابن حماد[9] (قبلا گفتیم کتاب مذکور نزد خود اهل سنت هم بي‌اعتبار است.)

منبع دوم: ابن أبي شيبة[10] (اعتبار کتاب ابن ابی شیبه وحتی جایگاه خود ایشان نزد اهل سنت از فتن ابن حماد و خودش بیشتر است)

در صحاح اهل سنت این روایت نیامده است. فقط در سنن ابن ماجه و سنن ابوداوود آمده است. (سنن ابن ماجه رده ششم است و نقل از سنن ابوداوود را هم طبق بیان شافعی آوردیم)

حاكم در مستدرك:[11] (باکمی تفاوت، که این تفاوت بسیار مهم است) بسند آخر عن عبد الله بن مسعود رضي الله عنه قال: أتينا رسول الله صلى الله عليه وآله، فخرج إلينا مستبشرا يعرف السرور في وجهه،فما سألناه عن شئ إلا أخبرنا به، ولا سكتنا إلا ابتدأنا، حتى مرّت فتية من بني هاشم، فيهم الحسن والحسين، فلما رآهم التزمهم وانهملت عيناه، فقلنا. وإنه سيلقى أهل بيتي من بعدي تطريدا وتشريدا في البلاد، حتى ترتفع رايات سود من المشرق، فيسألون الحق فلا يعطونه، ثم يسألونه فلا يعطونه، ثم يسألونه فلا يعطونه، فيقاتلون فينصرونفمن أدركه منكم أو من أعقابكم فليأت إمام أهل بيتي ولو حبوا على الثلج. فإنها رايات هدى يدفعونها إلى رجل من أهل بيتي يواطئ اسمه اسمي واسم أبيه اسم أبي، (درروایات ما این جمله اسم أبيه اسم أبي نیامده و در بعض روایات اهل سنت آمده است و معمولاً سند آن به زائده منتهی میشود که در مورد ایشان گفته اند: «انه یزید فی الحدیث) فيملك الأرض فيملؤها قسطا وعدلا كما ملئت جورا وظلما.

… پيامبر اکرم صلى الله عليه واله فرمود: ما خاندانى هستيم که خداوند بجاى اين دنيا جهان آخرت را براى ما برگزيده است واين خاندانم پس از من در شهرها گرفتار آوارگيها وبى خانمانيها خواهند شد تا اين که پرچم هاى سياهى از طرف مشرق برافراشته شود که صاحبان آن پرچم ها حق را مى طلبند ولى به آنها نمى دهند وخواسته هايشان را اجابت نمى کنند وتا دو بار يا سه بار حق را مى طلبند اما باز هم به آنها نمى دهند، پس مى جنگند وپيروز مى شوند.

آنگاه فرمود: پس هر کس از شما يا از بازماندگان شما آن زمان را درک کند، بايد بسوى امام اهل بيت من بشتابد هرچند افتان وخيزان بر روى برف يا يخ راه برود، زيرا آن پرچم ها، پرچمهايى است که بر طريق هدايت است وصاحبان آن پرچم ها، آن را بدست مردى از اهل بيت من مى سپرند که نام او نام من ونام پدرش نام پدر من است و او مالک زمين مى گردد وآن را پر از عدل وداد مى نمايد، چنانکه پيش از آن پر از ظلم وستم شده بود.

 

خلاصه اینکه بسیاری از اهل سنت این روایت را نقل کرده اند و از شیعه هم بسیاری نقل کرده‌اند. اولین كسي كه از شیعه آن را نقل کرده است: محمد بن سلیمان قاضی ازعلمای قرن 3 (معاصر ابن حماد) در کتاب مناقب امیرالمومنین (ع) با همین متن و بعد آن طبری شیعی نیز با همین متن و سند نقل می‌کند.

 روایات رایات سود در اثر کثرت و استفاضه و قوت متن شاید نیاز به بررسی سندی نداشته باشند، ضمناً این روایت داعی برجعل آن بسیار کم است. و از طرفی خصوص این روایت [ نه روایات رایات سود ] اگر روایات دیگر به آن اضافه شود و استفاضه[12] ثابت شود، روایات رایات سود اصل مسلّم میشود (هرچند بنی عباس از این روایات سوء استفاده هایی کرده و از این سوء استفاده‌ها معلوم میشود این روایات قبلا بوده است. به عنوان مثال مثل جمله لا مهدی إلا عیسی طبق نقل سلیلی از سوء استفاده‌ها و شبهه‌های معاویه[13] به مساله مهدویت است پس مساله مهدویت امر مسلمی بوده که اینان با القاء شبهه خواستار تحریف بوده اند).

پس روایات رایات سود اگر به حد استفاضه رسید ما بی نیاز از بحث سندی هستیم واگر به استفاضه هم نرسد خصوص این روایت متن آن قوی است، هرچند ما نسبت به ابن مسعود که در سند روایت بالا آمده است نظر مثبتی نداریم (ما والی علیا و الی القوم با علی(ع) نبود بلکه تا آخر هم با دیگران بود)، قبل از ابن مسعود شخصی بنام علقمة بن قیس است. ایشان تحت تاثیر حکومت علی(ع) قرار گرفت هرچند قبل از حکومت علی(ع) با دیگران بود. در جنگ صفین با علی(ع) بود و در جنگ جزو معلولین گشت و تا آخر عمر هم باعلی(ع) بود. از روات مقبول الطرفین است. مرحوم خویی در مورد علقمة می‌فرماید: ذكره الشيخ في أصحاب أميرالمؤمنين عليه السلام مرتين، هرچند دلالت بر وثاقت ندارد.

و بعد مرحوم خویی مطلبی نقل می‌کند:

روى يحيى الحماني، قال: حدثنا شريك، عن منصور، قال: قلت لإبراهيم: أَشَهِد علقمة صفين؟ قال: نعم، وخضب سيفه دما، وقُتِل أخوه أبيّ بن قيس يوم صفين، قال: وكان لأبي بن قيس خُصٌّ (كوخي) من قصب ولفرسه، فإذا غزا هدمه (هنگام مبارزه كوخش خراب میکرد) وإذا رجع بناه، (به خاطر اینکه هنگام جنگیدن تعلق خاطری نداشته باشد) وكان علقمة فقيها في دينه، قارئا لكتاب الله، عالما بالفرائض، شهد صفين، وأصيبت إحدى رجليه فعرج منها، وأما أخوه أبيّ فقد قتل بصفين، وكان الحارث جليلا فقيها، وكان أعور . ومر في الأصبغ عده من ثقات أمير المؤمنين عليه السلام، كما مر في جندب ابن زهير عده من التابعين الكبار ورؤسائهم وزهادهم.[14]

پس مرحوم خویی ایشان را از ثقات میداند.

در کتب اهل سنت، ذهبی از متعصبین سلفی در مورد علقمة میگوید:

علقمة فقيه الكوفة وعالمها ومقرئها، الامام، الحافظ، المجود، المجتهد الكبير، وخال فقيه العراق إبراهيم النخعي (علقمه دایی ابراهیم نخعی است، ابراهیم آغازگر مکتب قیاس است و أبوحنیفه شاگردِ شاگردِ ایشان است) ولد في أيام الرسالة المحمدية، وعداده في المخضرمين، وهاجر في طلب العلم والجهاد، ونزل الكوفة، ولازم ابن مسعود حتى رأس في العلم والعمل،… عن شقيق، قال [ كان ] ابن زياد يراني مع مسروق فقال: إذا قدمت فالقني، فأتيت علقمة فقال: إنك لم تصب من دنياهم شيئا إلا أصابوا من دينك ما هو أفضل منه، (از دنیاشان چیزی به تو نمیرسد بلکه بالاتر ازدنیا دینت را از دست میدهی) ما أحب أن لي مع ألفي ألفين واني أكر م الجند عليه.(اگر میلیونها به من بدهند دوست ندارم با اینها و در موقعيت والائي باشم).

وقال إبراهيم: كتب أبو بردة علقمة في الوفد (وارد شوندگان) إلى معاوية، فقال (علقمة) له علقمة: امحني امحني. (اسم مرا از لیست این گروه پاک کن)

وقال علقمة: ما حفظت وأنا شاب، فكأني أنظر إليه في قرطاس.

قال إبراهيم عن علقمة: إنه كان له برذون يراهَن عليه.

الاعمش: عن مالك بن الحارث، عن عبدالرحمن بن يزيد، قلنا لعلقمة: لو صليت في المسجد وجلسنا معك فتسأل، قال: أكره أن يقال: هذا علقمة، قالوا: لو دخلت على الامراء، قال: أخاف أن ينتقصوا مني أكثر مما أنتقص منهم… شهد علقمة صفین مع علی بن ابیطالب .[15]

نتیجه: اگر سند تا علقمه مشکل نداشته باشد ظاهراً سند روایت مشکلی ندارد (مگر ابن مسعود) علاوه بر اینکه این روایت از قوت متن برخوردار است.

 

بررسی روایت دوم

حدثنا عبد الله بن مروان عن العلاء بن عتبة عن الحسن (اگرمنظور حسن بصری باشد، ایشان پیامبر(ص) را ندیده است لذا روایت مرسل و دارای مشکل است) أن رسول الله صلى الله عليه و سلم ذكر بلاء يلقاه أهل بيته حتى يبعث الله راية من المشرق سوداء من نصرها نصره الله ومن خذلها خذله الله حتى يأتوا رجلا اسمه كاسمي فيوليه أمرهم فيؤيده الله وينصره .[16]

علاء بن عتبه، از حسن، از رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نقل مى كند كه از بلاهایى كه به اهل بيت او خواهد رسيد ياد كرد تا آنكه فرمود: پرچمى از مشرق به رنگ سياه ظهور كرده كه هر كس آنرا يارى كند خداوند او را يارى كرده وهر كس آنرا يارى نكند، خداوند او را خوار مى نمايد. تا آنكه صاحبان پرچم نزد مردى مى آيند كه هم نام من است و او را امير خود مى گردانند وخدا نيز او را تأييد و يارى مى نمايد.  

اولین کسی که این روایت را نقل می‌کند فتن ابن حماد است، عقد الدرر و العرف الوردي سیوطی و برهان متقی هندی همگی از ابن حماد نقل میکنند. اما از شیعه فقط ابن طاووس آن را نقل کرده است؛ بر خلاف روایت ماقبل که منابع شیعی زیادی آن را نقل کرده‌اند. اول محمد بن سلیمان قاضی صاحب کتاب مناقب امیرالمومنین(ع)، سپس دلائل الامامة طبری شیعی در چند جا، ملاحم ابن طاووس، الدر النظيم شيخ جمال الدين يوسف بن حاتم بن فوز بن مهند الشامي المشغري العاملي،[17] كشف الغمة (معروف است از کتب اهل سنت نقل می‌کند)، العدد القوية، إثبات الهداة، غاية المرام، حلية الأبرار، البحار، ملحقات احقاق الحق در موارد متعدد و منتخب الأثر این روایت را نقل میکنند. این روایت را شیعه، ظاهراً تلقی به قبول کرده است بر خلاف روایت دوم (روایت حسن بصری) که از شیعه فقط ابن طاووس به نقل از ابن حماد و ملحقات احقاق الحق هم در 3 جا این روایت را ذکر می‌کند.

البته باید بررسی شود که منظور از رایات سود کیست؟ مرحوم مجلسی ذیل روایت نعمانی، بیانی دارند:

«بيان لا يبعد أن يكون إشارة إلى الدولة الصفوية شيدها الله تعالى و وصلها بدولة القائم(عج)».

ایشان رایات سود را بر دولت صفویه تطبیق میدهند[18].

 

بررسی روایت سوم

حرملة بن يحيى المصري، وإبراهيم بن سعيد الجوهري قالا: ثنا أبو صالح عبد الغفار بن داود الحراني ثنا ابن لهيعة، عن أبي زرعة عمرو بن جابر الحضرمي، عن عبد الله بن الحارث بن جزء الزبيدي قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: يخرج ناس من المشرق، فيوطئون للمهدي.[19]

رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند: مردمي از مشرق زمين قيام مي نمايند وبراي سلطنت وحکومت حضرت مهدي عليه السلام زمينه سازي مي کنند.

عده ای از مشرق برای زمینه سازی حکومت مهدی خروج میکنند، هر چند باید بحث شود که منظور از مشرق کجاست؟

 

بررسی سندی روایت

از روایاتی است که بسياري از اهل سنت آن را نقل کرده‌اند. اولین ناقل آن از اهل سنت، سنن ابن ماجه محمد بن يزيد القزويني[20] است، (از اهل سنت بعضی معتقدند که از سنن ایشان فقط 7 روایت صحیح است،) بعد از او طبراني در أوسط و افراد زیاد دیگری تا متاخرین و معاصرين آن را نقل کرده‌اند.

 از شیعه کمتر كسي به این روایت توجه کرده است. كشف الغمة[21] از بيان شافعي و إثبات الهداة از كشف الغمة و تذكرة القرطبي، غاية المرام هم از فرائد السمطين از بیان شافعی و دیگران مثل حلية الأبرار و بحارالانوار و منتخب الأثر نقل میکنند. (این روایت را شیعه از کتب اهل سنت به بیان شافعی نقل می‌کند.)

عبد الله بن الحارث بن جزء الزبيدي روایت را از پیامبر نقل می‌کند یعنی او از صحابه است. ولی ما چنین اسمی را در کتبی که اسم صحابه را ذکر میکنند نیافتیم. [22]

أسد الغابة وسیعترین کتابشان است که تعداد صحابه را بیش از 7000 نفر نقل می‌کند، (هر چند تعداد صحابه بیش از این مقدار است چون در جریان غدیر بیش از 100000 صحابه حضور داشتند ولی ما فعلاً طبق مشی آنان سخن میگوییم چون از اشکالاتی که بر شأن نزول سوره معارج در مورد جابر بن نضر بن حارث میگیرند این است که نضر در کتبی که اسم صحابه را آورده، نیامده است. پس ما این اشکال را به آنان وارد میکنیم که نام زبیدی در کتب شما نیامده است. هرچند اشکال وارد نیست چون استقراء تام در مورد صحابه انجام نشده است لذا نیامدن نام صحابه در کتب رجالی اینها دلیل بر نبودن نمیباشد و این تعداد ذکر شده یک / پانزدهم صحابه هستند.) در نتیجه در مورد زبیدی میتوان گفت که ایشان مجهول است. البته ذهبي در ج3، ص87 نام او را جزء صحابه آوره ولي از نظر ما مجهول است.

ابن لهيعة هم در سند است. ابن لهیعه را اهل سنت تضعیف میکنند و از شیعه کسی را نیافتم که ایشان را توثیق نماید، هر چند تضعیف اهل سنت هم به خاطر مذهب ابن لهیعه است (ابن لهیعه جزو شعیان بود، حکومت وقت برای تغییر فرهنگ و عقاید مصر که محب اهل بیت بودند تلاش بسیاری کرد و موفق هم شد، از افرادی که براي این ماموریت فرستاده شد لیث بن سعد بود ولی سه خانواده با او موافقت نکردند که یکی همین ابن لهیعه بود بنابراین لیث او را با کتک از مسجد بیرون میکرد چون مخالف امویها و محب علی(ع) بود).[23]

کامل فی الضعفا[24] در مورد لهیعه میگوید: انه شدید الافراط فی التشیع.

 

نتیجه: زبیدی از نظر ما مجهول است و ابن لهیعه را هم خودشان تضعیف میکنند ولی ما از اشکال سندی اغماض میکنیم چون این روایات نظائر زیادی دارند. هرچند اين روايت ظاهراً ربطي به بحث و رايات سود ندارد.

 

بررسی روایت چهارم

عن ثوبان رضي الله عنه قال قال رسول الله(ص):

تجئ الرايات السود من قبل المشرق كأن قلوبهم زبر الحديد، فمن سمع بهم فليأتهم فيبايعهم ولو حبوا على الثلج.[25]

پرچمهاى سياهى از سمت مشرق پديدار خواهند شد كه دارندگان آنها دلهايى سخت تر و محكمتر از آهن دارند و هر كسى خبر آنها را بشنود بايد بسوى آنها رفته وبا ايشان بيعت نمايد هر چند از روى يخ بگذرد.

 

بررسی سندی روایت

اولین ناقل این روایت، ابو نعیم اصفهانی در صفة المهدي [26] است و منابع دیگری مثل عقد الدرر از ابو نعیم، بيان الشافعي، عرف الوري السيوطي، برهان متقي هندی، ينابيع المودة[27] این روایت را نقل میکنند. به هرحال مدارک این روایت خیلی زیاد نیست. اما از شیعه مرحوم اربلی در کشف الغمه از اربعین ابو نعیم و دیگران مثل إثبات الهداة، حلیة الابرار، غایة المرام و بحارالانوارنقل میکنند. ولي ظاهراً همه از كتب عامه نقل مي كنند.

اشکال:

در سند روایت شخصی بنام ثوبان، از صحابه است و طبق مبنای اهل سنت همه صحابه عادل هستند ولو شراب خوار باشند. شیعه این مبنا را قبول ندارد ومعتقد است که صحابه هم باید جرح و تعدیل شوند. طبق این مبنا نمیدانیم ثوبان کیست؟

مامقانی مفصل‌تر از همه در مورد ثوبان بحث کرده است. ایشان میفرماید:

 ثوبان بَرده بود و رسول خدا ایشان را خرید و سپس آزاد کرد و بعد فرمود: إن شئت تلحق بمن أنت منهم و إن شئت تکون منا اهل البیت، فثبت علی ولاء النبی و لم یزل معه سفرا و حضرا إلی وفاته، فخرج الی الشام و توفی بحمص سنة 54 و شهد فتح مصر .[28]

البته اسمی از ایشان در جنگ صفین و جریانات امام حسن(ع) نیامده است لذا فرزند مرحوم مامقانی میگوید: این شخص برای من مجهول است پس وجود ثوبان در سند روایت میتواند سند را خدشه دار کند ولی به خاطر تعدد روایت به اين مضمون ما میتوانیم از مشکل سندی اغماض کنیم.

 

بررسی روایت پنجم

… عن ثوبان قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم:

إذا رأيتم الرايات السود خرجت من قبل خراسان فأتوها ولو حبوا على الثلج، فإن فيها خليفة الله المهدي [29]

موقعى كه ديديد پرچمهای سياه از طرف خراسان خارج شدند خود را به آنها برسانيد حتی اگر با دست و سينه از روى برف برويد، چون كه در آن خليفه مهدى است.  

 این روایت ” فإن فيها خليفة الله المهدي ” را اضافه دارد و اگر اینگونه باشد رایات سود مورد مدح هستند. با تمام توطئه‌ها برای حذف اهل بیت باز اینگونه روایات به دست ما رسیده اند، بنابراین به آسانی نمیتوان این روایات را کنار گذاشت.

 

بررسی سندی روایت

روایت را ابن حماد نقل می‌کند و ما کراراً گفته ایم که مولِف و مولَّف از نظر ما دارای اشکال است هرچند اهل سنت فقط نسبت به مولَف اشکال دارند (در مورد تالیف قائلند که فیه موضوعات) ولی خود مولِف را قبول دارند خصوصا سلفی‌ها، (ابن حماد هم سلولی احمد بن حنبل و در يك زندان بوده و بعد از مدتی احمد آزاد شد ولی ابن حماد در زندان مُرد و بدون غسل و کفن او را به خاک سپردند.)

أحمد بن حنبل[30] سند را اینگونه ذکر می‌کند:

حدثنا عبد الله، حدثني أبي، ثنا وكيع، عن شريك، عن علي بن زيد، عن أبي قلابة، عن ثوبان قال رسول الله.

 طبق نقل احمد باید گفت که این روایت همان روایت ماقبل است البته کمی اضافه دارد.

ازاهل سنت مدارک زیادی برای این روایت نقل شده است. اما از شیعه اولین کسی که نقل کرده است احمد بن محمد بن علي عاصمي در زین الفتی[31] میباشد و بعد ملاحم ابن طاووس، کشف الغمه، اثبات الهداة، حلیة الابرار، غایة المرام و بحارالانوار که همه از کتب اهل سنت نقل میکنند.

آیت الله طبسی: این روایت همان روایت قبلی است.

 

بررسی روایت ششم

إذا خرجت الرايات السود فاستَوصُوا بالفُرس، فإن دولتنا معهم. [32] در بعضی جاها فاکرموا الفرس فان دولتنا فیهم هم آمده است. (فارسیان را گرامی بدارید که دولت ما در میان آنها می باشد.)

هنگامی که پرچم های سیاه را مشاهده کردید که از سوی مشرق به حرکت درآمده، پس به سوی اهل فارس بنگرید که دولت ما با آنها می باشد.

این روایت را تاریخ بغداد[33] نقل می‌کند که مدح رایات سود و ایرانیان را میرساند، هر چند متن تاریخ بغداد به اینگونه هم نقل شده:

 شخصی بنام ابو شراعه میگوید: نزد ابن عباس بودیم فقال: هل فیکم غریب[34] قالوا: لا، پس از این (که از حضور جاسوس و غیر خودی‌ها مطمئن شد) ابن عباس روایت بالا را نقل کرد (در همان لحظه ابو هریره که ابن عباس متوجه حضور او در مجلس نشده بود لب به سخن گشود و گفت آیا برای شما حدیثی را که از پیامبر شنیده ام نقل نمایم، ابن عباس که تازه متوجه حضور وی شده بود ناراحت شد) و گفت: تو در اینجا بودی (کنایه از اینکه وی جزو خودی‌ها نبود و ابن عباس از حضور وی در آن مجلس کراهت داشت)

پس از این ابوهریره روایتی را نقل می‌کند که مذمت رایات سود را میرساند (نقطه مقابل روایت ابن عباس هر چند ما روایت ابوهریره را به خاطر قرائنی نمیپذیریم.)

اذا أقبلت الرایات السود من قبل المشرق فان اولها فتنه و اوسطها هرج و آخرها ضلالة

ابو هریره جزو اهل بیت نبود و تا آخر هم وضع او اینگونه بود، در جنگ صفین مقابل لشکر علی(ع) بود. وی از جاعلین حدیث بود.[35]

مرحوم علامه امینی در الغدیر لیستی به تعداد 702 نفر از وضاعین و تغییر دهندگان احادیث را که به اعتراف خودشان حدیث جعل و مقلوب کرده اند می‌آورد و پس از نام بردن بعضی از آنها با تعداد جعلشان می‌فرماید:

فمجموع ما لا يصح من أحاديث هذا الجمع القليل فحسب يقدر بأربعمائة وثمانية آلاف وستمائة وأربعة وثمانين حديثا (408684)[36]


[1]بحارالانوار، ج‏16، ص 310.

[2] –  (م 211) ج 11 ص 66 ح‍ 19923

[3] – ج 5 ص 108

[4] –  ج 10 ص 198.

[5] – ج 8 ص 357،

[6] – ج 5 ص 32

[7] – ج 5 ص 46 ح 89.

[8] – معجم أحاديث الإمام المهدي، ج 2، ص 200.

[9] –  ص 84 ح 895

[10] – ج 15 ص 235 ح‍ 19573

[11] (ج 4 ص 464).

[12] – مساله استفاضه مبنائی است که مرحوم خوئی حداقل در 3 جا به آن اشاره میکند یکی درباره ابن عباس در جلد 10، ص233 و دیگری درباره زید شهید در جلد7، ص345، سومي درباره عمروبن حمق، در جلد13،صفحه 91 که ایشان را تایید میکند و میگوید روایاتی که در تایید زید شهید آمده و لو از نظر سندی ضعیف باشند ولی چون به حد استفاضه میرسد مارا بی نیاز از بررسی سندی میکند.

[13] نگاه به: الشيعه و الرجعه، ج1، ص179.

[14]  – معجم رجال الحديث، السيد الخوئي، ج 12،ص 181

[15] – سیر أعلام النبلا، ج4، ص53

[16] – فتن ابن حماد، ج 1، ص 313 ؛ معجم الاحادیث المهدی، ج2، ص 209.

[17]  الدر النظیم عاملی ( وفات: از کتابها ی مهم است که مطالب دست اول نقل میکند، نمیدانم چرا علامه مجلسی از ایشان نقل نمیکند ( این مطلب که حضرت امیر (ع) شب شهادت وصیت کرد که پیراهن خونین وی را با او دفن کنند فقط در این کتاب آمده است. ضمنا کتاب التعجب أبو الفتح الكراجكی (وفات: 449 ) را حتما مطالعه کنید.

[18]  – بحارالانوار، ج‏52، ص 243 ح 116، ذیل روایت:… عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَنَّهُ قَالَ كَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوا فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَأَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ

[19] – معجم أحاديث الإمام المهدي (ع)، ج 2، ص 209

[20] –  (وفات: 273) (ج 2 ص 1368 ب‍ 34 ح‍ 4088).

[21] –  ج 3 ص 267

[22] – کتبی که اهل سنت در ذکر نام صحابه نوشته اند عبارتند از: أسد الغابة ابن الأثير (وفات: 630)، الاستيعاب ابن عبد البر (وفات: 463)، الإصابة ابن حجر (وفات: 852).

[23] – الكامل في الضعفاء، ج2، ص450، و ج4، ص144، هذا الكتاب لا يكفي كما يعرف من اسمه.

[24] – ج2 ص450.

[25] – معجم أحاديث الإمام المهدي (ع)، ج 2، ص 212.

[26] – ابو نعیم جد مادری مرحوم علامه مجلسی است ابو نعیم انسان متعصبی است واین تعصب را از کتاب الامامة ایشان میتوان فهمید. البته چند کتاب هم راجع به امام زمان (ع) دارد مثل صفة المهدی، نعت المهدی، الاربعون فی المهدی که مرحوم اربلی تمام روایات الاربعون را نقل میکند.

[27] – ینابيع المودة لذوي القربى، قندوزی ( وفات: 1294) امروزه وهابی‌ها از قندوزی به ستوه آمده اند لذا خیلی تلاش دارند ایشان را شیعه جلوه دهند. در همان ایام حرکتِ وهابیت علیه مسلمین، حرکات و کتابهای زیادی نیز از طرف مسلمین ( خصوصا در ترکیه ) در برابر وهابیت نوشته شد که یکی از این کتابها همین ینابيع المودة در فضائل اهل بیت است.

[28] – تنقیح المقال، مامقانی، ج13، ص 412.

[29]  – معجم أحاديث الإمام المهدي (ع)، ج 2، ص 213

[30] – ج 5 ص 277

[31] – ج1 ص 391.

[32] – معجم أحاديث الإمام المهدي (ع)، ج 2، ص 217

[33] – (وفات 463) ج 3 ص 120

[34] – ابن عباس یا در اواخرعمر نابینا شده بود و یا به نظر حقیر ایشان از نظر بینائی مشکل داشت و از طرفی حکومت نسبت به ایشان حساس بود، چند بار به عنوان سفیر حضرت امیر (ع) به اطراف فرستاده شد که از جمله میتوان به ماموریت ایشان برای برگرداندن عایشه از بصره به مدینه اشاره کرد. معجم رجال الحديث، ج1، ص333.

[35] – شرح نهج البلاغه، ابن أبي الحديد، ج 4، ص 63 – 64

وذكر شيخنا أبو جعفر الإسكافي… أن معاوية وضع قوما من الصحابة وقوما من التابعين على رواية أخبار قبيحة في علي عليه السلام، تقتضي الطعن فيه والبراءة منه، وجعل لهم على ذلك جعلا يرغب في مثله، فاختلقوا ما أرضاه، منهم أبو هريرة وعمرو بن العاص والمغيرة بن شعبة، ومن التابعين عروة بن الزبير… وأما أبو هريرة، فروى عنه الحديث الذي معناه أن عليا عليه السلام خطب ابنة أبى جهل في حياة رسول الله صلى الله عليه وسلم، فأسخطه، فخطب على المنبر، وقال: لاها الله ! لا تجتمع ابنة ولى الله وابنة عدو الله أبى جهل ! إن فاطمة بضعة منى يؤذيني ما يؤذيها، فإن كان على يريد ابنة أبى جهل فليفارق ابنتي، وليفعل ما يريد )، أو كلاما هذا معناه.

[36] – الغدير، الشيخ الأميني، ج 5، ص 288 – 290

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *