محمّد بن سعد گوید:
چون زنان و کودکان را سوار کردند و بر کشتگان گذشتند، زنی از آن میان فریاد کشید: یا محمّداه! این حسین توست خونآلود در صحرا، که خاندان و زنانش اسیرند. هیچ دوست و دشمنی نماند، مگر آنکه گریان شد.
قال محمّد بن سعد:
فلمّا حُمل النّساء و الصّبيان فمرّوا بالقتلى صرخت امرأة منهم: يا محمّداه، هذا حسين بالعراء مزمل [مرمّل] بالدّماء و اهله و نساؤه سبايا، فما بقي صديق و لا عدوّ إلاّ أكبّ باكياً.[1]
[1]– ترجمة الامام الحسین (ع) من الطّبقات: 79.