متن کتاب شریف جامع السعادات

(تنبيه) الدنيا و الآخرة متضادتان، و كل ما يقرب العبد إلى أحداهما يبعد عن الأخرى و بالعكس، كما دلت عليه البراهين الحكمية و الشواهد الذوقية و الأدلة السمعية، فكل ملكة أو حركة أو قول أو فعل يقرب العبد إلى دار الطبيعة و الغرور يبعده عن عالم البهجة و السرور، و بالعكس، فأسوأ الناس حالا من لم يعرف حقيقة الدنيا و الآخرة و تضادهما و لم يخف سوء العاقبة و أفنى عمره في طلب الدنيا و إصلاح أمر المعاش و قصر سعيه على جر المنفعة لبدنه من نيل شهوة أو بلوغ لذة أو اكتساب ترفع، و رئاسة أو جمع المال من غير تصور لما يصل إليه من فائدته، كما هو عادة أكثر أبناء الدنيا، و لم يعرف غير هذه الأمور من المعارف الحقيقية و الفضائل الخلقية و الأعمال الصالحة المقربة إلى عالم البقاء فكأنه يعلم خلوده في الدنيا، و لا يرجو بعد الموت ثواب عمل، و لا جزاء فعل، و لا يعتقد بما يرجوه المؤمنون و يؤمله المتقون من الخير الدائم، و اللذات المخالفة لهذه اللذات الفانية التي يشارك فيها السباع و البهائم، فإذا أدركه الموت مات على حسرة و ندامة آيسا من رحمة اللّه قائلا: “يَا حَسرَتى عَلى مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّهِ‏” الزمر؛56. أعاذنا اللّه تعالى من سوء الخاتمة و وقفنا لتحصيل السعادة الدائمة. جامع السعادات، ج‏1، ص 53

متن سخنان استاد

مرحوم علامه ملا مهدی نراقی اعلی الله مقامه شریف، در پایان بحث، با آیات و روایات روشن فرمودند که پاداش و عقاب انسان، خود عمل اوست؛ جهنم عمل خود انسان است، بهشت هم عمل خود انسان است، انسان هر کار می کند، آن کارش از او جدا نمی شود، در لایه های وجودش انباشته می شود. کارهای بد به صورت انفجارات جهنم در می آید، مردم آزاریها، تکبرها، به صورت حیوانات موذی، در آنجا با انسان حشر پیدا می کنند، نیشش به خود انسان برمی گردد.

کارهای خوب هم باطنی دارد، حقیقتی دارد، به صورت حوری در می آید، به صورت قصر در می آید، به صورت درختان بهشتی خودش را نشان می دهد؛ اما چیزی غیر عمل خود ما نیست، در مسائل معنوی، پروردگار متعال عمل خیر را رشد می دهد، اگر عمل ما یک درجه نور دارد، خدا 10 درجه اش می کند؛ یا اگر عمل خیلی خالص باشد؛ خدا هم حساب را برمی دارد، انسان را نور مطلق می کند، سعه وجودی به انسان می دهد، انسان، مظهریت صفات خدا را می بیند که مظهر خدا شده، آئینه خدا شده است، چشمش الهی است، زبانش الهی است، خودش نیست حرف می زند، گویا خدا با زبان او حرف می زند، خدا با چشم من می بیند، همه چیز عوض می شود، آن لطف و عنایت حق تعالی است، مافوق عدل است، احسان خداست.

لکن در مسائل بد، در کارهای گناه و معصیت، خدا به عدل رفتار می کند، انسان گندم بکارد گندم درو می کند، جو بکارد جو درو می کند،انسان کار بد می کند، عمل خودش می روید، و دامن خود انسان را می گیرد.(3:32)

در پایان این بحث مرحوم نراقی هشداری را مطرح می کنند، می فرمایند: دنیا و آخرت، با هم تضاد دارد، دنیا و آخرت قابل جمع نیستند، معنایش این نیست که داشتن، با آخرت قابل جمع نیست، نه! بلکه منظور این است که علاقه به دنیا، با علاقه به آخرت قابل جمع نیست. انسان یک دل دارد، این دل هم فقط به یک دلبر تعلق می گیرد، انسان نمی تواند دو دلبر داشته باشد، دنیا و آخرت مقابل هم هستند.

اگر انسان دلش را به خدا داده است، ولی خدا به او می گوید، کار کن، تولید کن، اشتغال ایجاد کن، برای جوانهای سرگردان، باب رحمتی باز کن، این دخترها، این پسرهایی که امکان ازدواج ندارند، برای اینها مقدمات ازدواج فراهم کن، تمام اینها می شود آخرت، چون خدا را دوست دارم و چون خدا بندگانش را دوست می دارد، من هم به ایشان یاری می رسانم. ذلت بندگان مبغوض پروردگار متعال است، لذا مومنین، به حکم الهی به پا می خیزند، آنچه می توانند در می آورند، ولی برای خود هزینه نمی کنند، برای خدا هزینه می کنند، این روش و منش، آخرتی است!

اما اگر انسان نمازش را هم می خواند، برای این است که دور و برش شلوغ باشد، در مصاحبه رد نشود، اینجا وضع فرق می کند. دنیا و آخرت به نماز خواندن یا پول و ثروت داشتن سنجیده نمی شود، بلکه به نیت است، به باطن خود انسان است، باید بررسی نماید انگیزه اش از اموری که انجام می دهد چیست؟! آیا برای راضی کردن خدا این کار را می کند یا توجه اش به خلق خداست؟! برای خدا می کند یا برای شهرت است، برای نان است، نام است، لذایذ و کامجویی هاست؟!

اگر انسان عارف شود، صاحب مکاشفات شود، اما در این مسیر به دنبال شهرت بوده است، نزد پروردگار متعال مقام و منزلتی ندارد. حالا بیاید غیب گویی کند، [اهمیتی ندارد؛ نباید ساده بود، نباید فریب خورد، نباید مردیش شد، خیلی ها تا می بینند کسی کار خارق العاده ای انجام می دهد، ضربه فنی می شوند، مرید فرد می شوند؛] و تمام امور دنیایش را عهده‌دار می شوند، برای او انجام می دهد، این(عارف نما) فرقی با آن کاسبی که دزدی کرده است و با مال دیگران مالی به هم زده است ندارد، هر دو دنیا پرستند.

اما اگر کسی ثروت خدیجه سلام الله‌علیها را داشت، ثروت حضرت ابراهیم علیه‌السلام را داشت، لکن آنجا که دین لازم داشت، احیای بندگان خدا لازم داشت، این مال را مال خودش نمی دانست، مال خدا می دانست.(06:32)

يَا شَرِيفُ فَقَالَ قُلْ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِيقَةُ الْعُبُودِيَّةِ- قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ أَنْ لَا يَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ مِلْكاً يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ- وَ لَا يُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِيراً وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِيمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ يَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْكاً هَانَ عَلَيْهِ الْإِنْفَاقُ فِيمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يُنْفِقَ فِيهِدر حدیث عنوان بصری، وجود مبارک امام صادق علیه‌السلام در پاسخ به سؤال او، که از امام صادق (علیه السلام) درخواست کرد حقیقت عبودیت را بیان بفرمایند، گفت: مَا حَقِيقَةُ الْعُبُودِيَّةِ، حقیقت بندگی چه است؟ امام علیه‌السلام فرمودند: بندگی مرکب از سه چیز است، اولین مسئله این است که لِأَنَّ الْعَبِيدَ لَا يَكُونُ لَهُمْ مِلْكٌ يَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ عبد وقتی عبد است که درآمد خودش را، دارایی خودش را، مال خودش نبیند، يَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ عبد حقیقی، خودش را ملک خدا می داند، تولیدش را هم مال خدا می داند.

يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ چون خود و مالش را مال خدا می داند، در مصرف هزینه، دنبال این است که بفهمد رضایت مالک حقیقی(خداوند) در چیست؟ من این مال را کجا صرف نمایم تا او راضی شود؛ لذا طبق دستور خدا مالش را هزینه می کند؛ چنین شخصی اگر به کسی کمکی کرد، منتی ندارد!

اگر کسی کار را برای دنیا انجام داد، متوقع می شود تا از او تشکر کنند، اما اگر کسی کار را برای خدا انجام داد، خود را صاحب امتیاز نمی بیند، خود را کاره‌ای نمی داند، می گوید: ای بنده خدا! منتی بر شما نیست، من ممنون خدا هستم که خدا به وسیله من، گره ای را باز کرد، مریضی را درمان کرد، مظلومی را نجات داد، من شرمنده ام، من لایق نبودم، ولی خدا این مدال را به من داد، من که چیزی نداشتم، او با مال خود بر من منت گذاشت، هر چه هست مال اوست.

در نتیجه، مسئله توجه به دنیا و آخرت آن است که انسان به واسطه نیتش، نوری می شود یا ناری! دلت کجاست؟ نیتت چیست؟ انگیزه‌ات چه می تواند باشد؟ علامه نراقی بعد تنبیه، می فرمایند: افرادی هستند که متأسفانه در تمام دوره زندگی‌شان، هر کاری می کنند، برای ریاست یا جمع مال است که مال روی مال انباشته شود؛ تولیدش برای این نیست که عده ای را مشغول کند، می خواهد پولش را زیاد کند، می خواهد چاق شود، مالش زیاد شود.

 

اکثر ابنای(فرزندان) دنیا، دنبال این مسائل اند و از امور دنیا هم همین ها را می شناسند، که لذتی ببرند، شهرتی به دست بیاورند، پولی اضافه کنند؛ وقتی این‌گونه باشد، هنگامی که مرگ او را در می یابد، مصداق این آیه قرار می گیرد: “يَا حَسرَتى عَلى مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّهِ‏” الزمر؛56. آنجا می گوید وای! چه مفت باختم! از دست دادم، مفت هم از دست دادم.

 

متن کتاب شریف عده الداعی

التاسع تقديم الصلاة على النبي‌و‌آله

وَ رَوَى جَابِرٌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام: أَنَّ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ سَأَلَ اللَّهَ- أَنْ يُعْطِيَهُ سَمْعَ الْعِبَادِ فَأَعْطَاهُ اللَّهُ فَذَلِكَ الْمَلَكُ قَائِمٌ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ- لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ يَقُولُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ إِلَّا وَ قَالَ الْمَلَكُ- وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ ثُمَّ يَقُولُ الْمَلَكُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ فُلَاناً يُقْرِئُكَ السَّلَامَ- فَيَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله وَ عَلَيْهِ السَّلَامُ.

وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه‌السلام:‏ أُعْطِيَ السَّمْعَ أَرْبَعَةٌ- النَّبِيُّ ص وَ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ وَ الْحُورُ الْعِينُ فَإِذَا فَرَغَ الْعَبْدُ مِنْ صَلَاتِهِ فَلْيُصَلِّ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ لْيَسْأَلِ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ لْيَسْتَجِرْ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ وَ لْيَسْأَلْهُ أَنْ يُزَوِّجَهُ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ ص رُفِعَتْ دَعْوَتُهُ وَ مَنْ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ قَالَتِ الْجَنَّةُ يَا رَبِّ أَعْطِ عَبْدَكَ مَا سَأَلَكَ وَ مَنِ اسْتَجَارَ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ قَالَتِ النَّارُ يَا رَبِّ أَجِرْ عَبْدَكَ مِمَّا اسْتَجَارَ مِنْهُ وَ مَنْ سَأَلَ الْحُورَ الْعِينَ قُلْنَ يَا رَبِّ أَعْطِ عَبْدَكَ مَا سَأَلَ.

وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما‌السلام قَالَ‏: مَا فِي الْمِيزَانِ شَيْ‏ءٌ أَثْقَلَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ إِنَّ الرَّجُلَ لَيُوضَعُ عَمَلُهُ فِي الْمِيزَانِ فَيَمِيلُ بِهِ فَيَخْرُجُ النَّبِيُّ صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله الصَّلَاةَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَيَضَعُهَا فِي مِيزَانِهِ فَيَرْجَحُ بِهِ‏.

عدة الداعي و نجاح الساعي، ص 166

 

متن سخنان استاد

                بحثی ما در زمینه سازی برای استجابت دعا بود. بشر ضعیف، بشر ناتوان، بشر عاجز، که در همه جا درمانده است؛ یکی از آرزوهایش، این است که خدا با او باشد، هرجا کم آورد خدا را بخواند و مشکلش را با خدا مطرح کند، خدا هم کمبود او را برطرف نماید. چه کنیم به اینجا برسیم که ما وقتی عاجز می شویم، وقتی ضعیف می شویم، وقتی مریض می شویم، وقتی می افتیم، خدا به داد ما برسد، خدا فریاد ما را بشنود و به ما پاسخ بگوید؟؟! (11:38)

یکی از چیزهایی که باعث می شود خدا درهای بسته را به روی ما باز بکند، صلوات بر محمد صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله و آل محمد علیهم‌الصلاة‌و‌السلام است. در روایات و در معارف دین، صلوات بابی مجزا دارد و خیلی مهم شمرده شده است. اثر صلوات، خاصیت صلوات، اسرار صلوات، تاثیر صلوات در استجابت دعا و از جمله کلید بودن صلوات، برای باز شدن درهای بسته الهی؛ چند روایت، از این کتاب نورانی را به سمع مبارکتان می رسانم؛ بعد هم توضیحی علامه مجلسی در مرأت العقول دارند، ان شاالله چند نکته ای از آن را هم خدمت شما عرض می کنیم، امیدواریم که از این گنج، حداکثر استفاده را بتوانید ببرید و ببریم.(12:44)

وَ رَوَى جَابِرٌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام: أَنَّ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ سَأَلَ اللَّهَ- أَنْ يُعْطِيَهُ سَمْعَ الْعِبَادِ فَأَعْطَاهُ اللَّهُ فَذَلِكَ الْمَلَكُ قَائِمٌ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ- لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ يَقُولُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ إِلَّا وَ قَالَ الْمَلَكُ- وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ ثُمَّ يَقُولُ الْمَلَكُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ فُلَاناً يُقْرِئُكَ السَّلَامَ- فَيَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله وَ عَلَيْهِ السَّلَامُ.

          جابر از امام صادق علیه‌السلام نقل می کند: ملکی از ملائکه خدا، از پروردگار منان درخواست سمع کرد، که هر کس هر چه می گوید او بشنود، خداوند متعال هم او را گوش خودش قرار داد، اُذُنُ الله شد! این ملک تا روز قیامت ایستاده گوش می کند که چه کسی صلوات می گوید، وقتی که مؤمنی صلواتی فرستاد، این ملک می گوید: وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ، خیلی زود نتیجه را به انسان پس می دهد. شما هر وقت که بر پیغمبر و آلش صلوات ختم می کنید، آن ملک بلافاصله ندای شما را پاسخ می دهد، می گوید: وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ! ابتداً خودش جواب سلام به شما می دهد، بعد سلام شما را به پیغمبر گزارش می کند و وجود نازنین پیغمبر خاتم صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله هم سلام بر شما می فرستند.(15:22)

وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه‌السلام:‏ أُعْطِيَ السَّمْعَ أَرْبَعَةٌ- النَّبِيُّ صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله وَ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ وَ الْحُورُ الْعِينُ فَإِذَا فَرَغَ الْعَبْدُ مِنْ صَلَاتِهِ فَلْيُصَلِّ عَلَى النَّبِيِّ صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله وَ لْيَسْأَلِ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ لْيَسْتَجِرْ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ وَ لْيَسْأَلْهُ أَنْ يُزَوِّجَهُ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله رُفِعَتْ دَعْوَتُهُ وَ مَنْ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ قَالَتِ الْجَنَّةُ يَا رَبِّ أَعْطِ عَبْدَكَ مَا سَأَلَكَ وَ مَنِ اسْتَجَارَ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ قَالَتِ النَّارُ يَا رَبِّ أَجِرْ عَبْدَكَ مِمَّا اسْتَجَارَ مِنْهُ وَ مَنْ سَأَلَ الْحُورَ الْعِينَ قُلْنَ يَا رَبِّ أَعْطِ عَبْدَكَ مَا سَأَلَ.

چهار گروه اند که خدای متعال به اینها سمع داده است، اینها قدرت گیرایی دارند و امواج صلوات را دریافت می کنند: یکی خود پیغمبر است، دومی بهشت است، سومی آتش جهنم است، چهارمی حورالعین است، خداوند به ایشان سمع و قدرت شنوایی داده است. فَلْيُصَلِّ عَلَى النَّبِيِّ صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله وقتی که بنده ای از نمازش فارغ می شود؛ نیکوست اولین چیزی است که بعد از نماز از خدا می خواهید، صلوات بر پیغمبر صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله باشد، صلوات دعاست! بعد از آن بگوید: وَ لْيَسْأَلِ اللَّهَ الْجَنَّةَ. غفلت نکنید! داریم از دنیا می رویم، خانه می خواهیم، زندگی می خواهیم، آسایش می خواهیم، اگر بهشت را در دنیا نگیریم، در تجارت عمرمان باخته‌ایم، از دنیا که می رویم، آواره ایم، بیچاره ایم، دستمان به جایی بند نیست؛ لذا بعد از آن که دعا بر پیغمبر کردید و صلوات فرستادید، دومین درخواستتان بهشت باشد، بعد از هر نماز از خداوند منان، بهشت را طلب کنید.

سومین درخواستتان بعد از نماز آن است که از خدا برای آتش جهنم امان بگیرید، طاقت سوختن نداریم، از اینجا که رفتیم دادرسی نداریم، فامیلی به داد ما نمی رسد، پارتی، آشنایی، هیچ کس به داد ما نمی رسد، گناهان ما دامن ما را می گیرند، پس باید همینجا آتش را خاموش کنید؛ لذا بعد از هر نمازی بگویید: وَ لْيَسْتَجِرْ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ! سومین درخواستی که از خدا می کنید، این باشد که از آتش جهنم به خدا پناه ببرید و پناه بخواهید. چهارم؛ وَ لْيَسْأَلْهُ أَنْ يُزَوِّجَهُ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ. چهارمین خواسته این است که انسان درون عالم هم همدم می خواهد، همسر می خواهد و از خدای منان آن را هم درخواست کند. (18:02)

مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله در نتیجه کسی که صلوات بر پیغمبر می فرستد، رُفِعَتْ دَعْوَتُهُ دعایش بالا می رود، وَ مَنْ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ اگر کسی از خدا بهشت را طلب کند، قَالَتِ الْجَنَّةُ يَا رَبِّ أَعْطِ عَبْدَكَ مَا سَأَلَكَ خود بهشت در حق او دعا می کند و می گوید: خدایا خواسته‌اش را به او بده، وَ مَنِ اسْتَجَارَ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ قَالَتِ النَّارُ آتش هم رحمش می آید، وقتی شما به خودتان دلتان می سوزد، آتش جهنم هم دلش به حال شما می سوزد، می گوید: خدایا پناهش بده! او را گرفتار این مکان نکن! و می گوید: يَا رَبِّ أَجِرْ عَبْدَكَ مِمَّا اسْتَجَارَ مِنْهُ  ای پروردگار من! پناه بده بنده ات را، از آنچه که به تو پناه می برد! وَ مَنْ سَأَلَ الْحُورَ الْعِينَ قُلْنَ يَا رَبِّ أَعْطِ عَبْدَكَ مَا سَأَلَ. کسی همسر خوب در بهشت می خواهد، آن همسر هم از خدا درخواست می کند که خدایا! آرزویش را برآورده کن! (19:22)

وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما‌السلام قَالَ‏: مَا فِي الْمِيزَانِ شَيْ‏ءٌ أَثْقَلَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ إِنَّ الرَّجُلَ لَيُوضَعُ عَمَلُهُ فِي الْمِيزَانِ فَيَمِيلُ بِهِ فَيَخْرُجُ النَّبِيُّ صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله الصَّلَاةَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَيَضَعُهَا فِي مِيزَانِهِ فَيَرْجَحُ بِهِ‏. محمد ابن مسلم نقل از امام صادق علیه‌الصلاة‌و‌السلام می کند: آن روزی که اعمال ما را وزن می کنند، روز قیامت هیچ عملی از حسنات، سنگین تر از صلوات بر پیغمبر و آل پیغمبر نیست. وقتی که ترازوی عمل را می گذارند، کفه سیئات و گناهان، پایین می رود، می خواهد انسان را به جهنم برساند، هر کفه سنگین تر بود، پایین می رود دیگر! کفه گناهان سنگین است، میل می کند به طرف جهنم، در این لحظه وجود نازنین پیغمبر اکرم صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله تمام صلوات‌هایی که شما برای ایشان فرستادید را می آورد و روی کفه حسنات می گذارد، ورق برمی گردد؛ شما عروج به سوی بهشت پیدا می کنید.(20:53)

از این نتیجه می گیریم که صلوات آخرین پناه است، هر جا دیدید، هر کار کردید، دعایتان مستجاب نشده است، آن جا ختم صلواتی بگیرید. خلاصه صلوات آخرین کلیدی است که دری را که هیچ کلید نتوانسته باز کند، باز می کند.

 

متن کتاب شریف مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول

باب الصلاة على محمد و أهل بيته‏

و السر في حجب الدعاء بدون الصلاة أمور: الأول: أن‏ العبد إذا ضم‏ الصلاة مع‏ دعائه و عرض بالمجموع على الله سبحانه و الصلاة غير محجوبة فالدعاء أيضا غير محجوب لأن الله تعالى كريم يستحيي أن يقبل جزء المفروض‏ و يرد الجزء الآخر، و قد قرر سبحانه هذا بين عباده أيضا فإن من اشترى أمتعة مختلفة بصفقة واحدة و كان بعضها معيبا يجب عليه إما أن يقبل الجميع أو يرد الجميع، و لا يجوز أن يرد المعيب فقط و كان هذا أحد أسرار الجماعة في الصلاة و الاجتماع في الدعاء.

الثاني: أن من كانت له حاجة إلى سلطان فمن آدابه المقررة في العقول و العادات أن يهدي تحفا إلى المقربين لديه و المكرمين عليه لكي يشفعوا له عنده بل لو لم يشفعوا أيضا و علم السلطان ذلك يقضي حاجته، و بعبارة أخرى من أحبه السلطان و أكرمه و رفع منزلته يجب أن يكرمه الناس و يثنوا عليه فإذا فعل استحق العطاء من السلطان، و إذا لم يظهر ذلك منه استحق الحرمان.

مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏12، ص 87

متن سخنان استاد

          و السر في حجب الدعاء بدون الصلاة أمور کسی بدون صلوات دعا کند، دعایش بالا نمی رود، محجوب است، عبور نمی کند، نمی تواند بالا برود، حایل دارد، مانع دارد، این عللی دارد، حکمت هایی دارد: الأول: أن‏ العبد إذا ضم‏ الصلاة مع‏ دعائه و عرض بالمجموع على الله سبحانه و الصلاة غير محجوبة فالدعاء أيضا غير محجوب. اولینش این است که وقتی صلوات، به عملی از اعمال ما ضمیمه می شود، خود صلوات نور است، حجاب بردار نیست، وقتی کنار شما چیزی قرار می دهیم او که بالا می رود، عمل شما را هم بالا می برد.

الثاني: أن من كانت له حاجة إلى سلطان فمن آدابه المقررة في العقول و العادات أن يهدي تحفا إلى المقربين لديه و المكرمين عليه لكي يشفعوا له عنده بل لو لم يشفعوا أيضا و علم السلطان ذلك يقضي حاجته. می گوید: این عرف است، عرف فطری هم هست، شما وقتی به کسی حاجتی دارید، مشکلی دارید، می گردید ببینید چه کسی پیشش عزیز است، می روید آن عزیزترین کس را که پیش او تقربی دارد و حرفش نافذ است، انتخاب می کنید و به وسیله او حرفتان را نزد آن شخص مطرح می کنید تا حاجتتان را برآورد. وقتی آن شخص عزیز می آید و واسطه می شود و درخواست شما را منعکس می کند، سلطان به اعتبار آن عزیز، شما را رد نمی کند.

این که بشر در بارگاه خدا، با واسطه برود، این مسئله فطری است، انسان همیشه دنبال واسطه و وسیله می گردد. وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ مائده؛ 35. انسان اگر خودش را بزرگ دید، خدا او را کوچکش می کند، اما اگر خودت را کوچک دیدی، در میان بندگانی که اهل اند، کسانی که بزرگ‌اند را بین خود و خدا واسطه نمودی، خدا به بزرگی او، تو را نیز قبول می کند.

لذا تقرب به خدا از طریق پیغمبر صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله و آل پیغمبر علیهم‌الصلاة‌و‌السلام، تواضعی است که خدایا من کسی نیستم، دستم خالی است، رویم سیاه است، سابقه ام بد است، رویی ندارم چیزی بخواهم، اما پیغمبرت را قبول دارم، من دامن علی علیه‌الصلاة‌و‌السلام را گرفته‌ام، دامن امام حسن و امام حسین علیهما‌السلام را گرفته‌ام؛ این رفتار باعث می شود خدا خوشش بیاید، لذا خدای متعال به شما عنایت می کند.

تجلیل و تکریم از بندگان خاص بارگاه الهی، از جمله نکات بسیار مهمی است که معلول تواضع شماست، خودتان را پایین می دانید و آنهایی که برای خدا مجاهده کردند، آنها را بزرگ می بینید، پیش آنها کوچکی می کنید تا آنها واسطه شوند و خدای متعال به شما عنایت کند. خدا هم بنایش بر این است هر کسی با پیغمبر صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله و اهل بیت پیغمبر علیهم‌السلام در خانه او را بزند، خدا در را به روی آنها بگشاید.

در ادامه روضه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *