دارم شرر به سینه چو نی از نوای تو
ای جان فدای نغمه‌ی دردآشنای تو!
 
هر شب میان اشك جگرسوز تا سحر
خواهم وصال كوی تو را از خدای تو
 
ای جان فدای نام تو! جان جهان تویی
جان چیست؟ تا ز صدق نمایم فدای تو
 
عمری است هم‌چو نی به خیال تو، یا حسین!
نالم در آرزوی تو و نینوای تو
 
هرچند خفته جسم تو در دشت كربلا
امّا دل شكسته‌دلان است، جای تو
 
آنان كه دل ز مهر طبیبان پریده‌اند
آیند سوی درگه «دارالشّفا»ی تو
 
شاهان روزگار ز اخلاص و بندگی
هستند، ای شهنشه خوبان! گدای تو
 
اصل وجود عالم و آدم تویی و بس
هیچ است ماسوا همه، ای جان! سوای تو
 
دارد امید «كهتر» نالان كه روز حشر
لب تر كند ز جرعه‌ی جام عطای تو

 

شاعر: کهتر اصفهانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *