«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْريَ * وَ احْللْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي[1]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مُقدّمه
ایّام مِحنت آلالله (سلام الله علیهم اجمعین) و شهادت احیاگر خون شهدای کربلا، سیّد ساجدین، زینَت عابدین، حضرت علیبنالحسین (علیه السلام) را به مَحضر مُبارک امام زمانمان (ارواحنا فداه) و به شما یاران آن حضرت تسلیت عرض میکنم.
خاسر کسی است که عُمرش را هَدر داده باشد
در جلسهی گذشته خداوند متعال چند نکته را به زبان ما جاری کرد. اُمیدواریم برای گوینده و شنوندهها جِدّی گرفته شود. یکی این است که همهی سرمایهی ما عُمر ماست و بَدل ندارد. اگر از دست دادیم، دیگر نَصیبمان نمیشود. از این جَهت در قرآن شریف کلماتی را که خالق ما برای هُشدار ما به کار بُرده است، واقعاً اگر کسی اَهل فکر و اَهل دل باشد، حَواسش را جَمع میکند، بیدارگر است. یکی اینکه فرمود: «إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ[2]»؛ خُسران به مَعنی وَرشکستگی است. یکوقت تاجری سود نمیکند؛ اما گاهی نه تنها سود نمیکند، بلکه ضَرر میکند. این غَبْن است. غَبْن زیان است. اما یکوقتی هرچه داشت را از دست میدهد. نام این وَرشکسته است. یعنی تمام داراییاش از دستش رفته است. دیگر نمیتواند هیچ حرکت اقتصادی انجام بدهد. و وَرشکستهی به تَقصیر مَهجور حساب میشود، اَموال او به حُکم حاکم شَرع در میان طَلبکارها تقسیم میشود؛ دیگر مَعذور است. این عُمر ما سرمایهی ماست. عدّهای در صَرف عُمر اَهل مُلاحظه هستند، تجارت مُربحه دارند. همهی عُمرشان را برای اَبدیّتشان ذخیره میکنند، برای لحظهلحظهی عُمرشان حساب دارند و اگر بپُرسند چه کردید، سرشان بلند است. همهجا بهترین را انتخاب کردهاند. بعضیها سود نکردند؛ ولی راهِ جَهنّم را هم در پیش نگرفتند. یعنی مُواظب بودند مَغبون نشوند. و گروه سوّم کسانی هستند که عُمرشان را دادهاند و هیچچیزی نَصیبشان نشده است؛ «أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا[3]». در مورد تَغابُن و غَبْن خداوند یک سوره نازل کرده است. این مُسبّحات خَمس را دوستانی که سالهای گذشته در خدمتشان بودیم یادشان هست. مُسبّحات خَمس نَقش بیبَدیلی در صفای باطن دارد؛ سورهی مبارکهی حدید، سورهی مبارکهی حَشر، سورهی مبارکهی صف، سورهی مبارکهی جمعه و سورهی مبارکهی تَغابُن. اگر این 5 سوره در این خانهی امام زمان (ارواحنا فداه) فرهنگ بشود، همهی ما مُلتزم بشویم که هرشب بخوانیم، با کَثرت قرائت برایتان مَلائکه میشود، از حفظ میشوید. خیلی هم وقت نمیگیرد؛ این 5 سوره سورههای طَویل نیست. در 20 دقیقه الی نیم ساعت میشود این 5 سوره را خواند. یکی از این 5 سوره، سورهی مبارکهی تَغابُن است. یکی از اَسامی روز قیامت «یوم التَغابُن» است که در همین سوره به همین مُناسبت به این نام گفته شده است. و مُفسّرین گفتهاند آن روز که روزِ تَغابُن است، زیرا همه غَبْن خودشان را در صَرف عُمر مُتوجّه میشوند. میبینند بیش از این میتوانستند برای خودشان توشه بیاورند. کمکاری کردند، بیتوجّهی کردند. هر نماز شبی که از دستمان رفته است، در آنجا احساس غَبْن میکنیم؛ هر نماز اوّل وقتی را که از دست دادیم، در آنجا احساس غَبْن میکنیم؛ هرگاه در نماز جماعت حُضور پیدا نکردیم، وقتی به آنجا میرویم میبینیم که چهقَدر با همین حُضور در نماز جماعت در اینجا دَرجه کَسب میکردیم، نُمرهی ما بالا میرفت. خداوند بَنا بود چه نعمتهایی به ما بدهد. همه آن روز میفَهمند که این بیبرنامگی، این بینظم زندگی کردن چه آسیبهایی وارد کرده است. ولی به هرحال این غَبْن با شفاعت جُبران میشود، با استغفار خداوند رَحم میکند. اُنس با صالحین، محبّت خوبان؛ بَنای خداوند متعال بر این است کسانی که دلشان با افرادی هست، با همانها مَحشور بشوند. ما پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوست داریم، ما امیرالمؤمنین (علیه السلام) را دوست داریم، ما به حضرت زهرا (سلام الله علیها) بیش از مادرمان احساس داریم. به امام حسن مجتبی (علیه السلام)، به امام حسین (علیه السلام)، به ائمه (سلام الله علیهم اجمعین)، نسبت به اینها میل شدید داریم. خیلی اُمید داریم که گناهان ما با این محبّت جُبران بشود. آنها کم ندارند؛ اگر کَسری ما را جُبران کنند از آنها کم نمیشود. این اُمیدها را داریم. ولی خُسران قابل جُبران نیست. در مورد وَرشکستی خداوند دارد اعلان میکند: «قُلْ»، حبیب من! بگو: «إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»؛ خاسر کسی نیست که در مال زیان کرده است، وَرشکستهی مالی است، خانهاش در موشک باران ویران شده است، خودروی او از بین رفته است، مَغازهاش آتش گرفته است؛ خیر، خودش سوخته است. خودش باخته است، خودش را سوزانده است. «خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ»؛ هم جوری بد زندگی کرده است که عُمر او هَدر رفته است و هم اَهل و عائلهی او هم به این نگاه کردهاند، برای خودشان چیزی ذخیره نکردهاند؛ وَرشکسته هستند.
خداوند انسان را قَسم داده است که حَواسش به خودش باشد
سورهی مبارکهی عصر را هم گاهی در نمازهایمان بخوانیم. حدیث دارد: کسانی که در نَوافل سورهی مبارکهی عصر را میخوانند، در روز قیامت خَندان هستند، شاد هستند؛ زیرا همیشه ما را مُتذّکر عُمرمان میکند. «وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ[4]»؛ خداوند هرجایی قَسم یاد میکند، دارد محبّت شدید خودش را بُروز میدهد. خیلی دوستت دارم! حیفم میآید؛ بنابراین برایت قَسم میخورم که به هوش بیایی، بیدار بشوی. شاید قَسم من تو را بیدار کند. «وَ الْعَصْرِ»؛ در تفاسیر برای عصر مُصادیق مُتعدّدی بازگو شده است. جامع آن عصر ظُهور است. امام زمان ما (ارواحنا فداه) عُصارهی عالَم است. خداوند به حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) قَسم میخورد. «وَ الْعَصْرِ»؛ خیلی قَسم بزرگی است! یکجا به جانِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قَسم میخورد: «لَعَمْرُكَ[5]»؛ به جان تو قَسم! خداوند خیلی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوست دارد. به جان تو قَسم؛ «لَعَمْرُكَ». یکجا هم به امام زمان (ارواحنا فداه) قَسم میخورد. «وَ الْعَصْرِ»؛ به عُصارهی عالَم قَسم، «إِنَّ الْإِنْسَانَ»؛ حَواستان جَمع باشد، شما تنها نیستید؛ این قافله همه در حال عُمرسوزی هستند. تو نگویی: «خواهی نشوی رُسوا هَمرنگ جَماعت شو»؛ خیر، حرف درستی نیست. مَبادا هَمرنگ این قافله بشوی که اکثر آنها در بیراهه هستند و مَسیرشان به جَهنّم مُنتهی میشود. «وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ[6]»؛ حَواستان جَمع باشد، شما به این و آن توجّه نکنید. خودتان را پیدا کنید. «عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ[7]»؛ حَواست به خودت باشد. ما عیبهای دیگران را زود میبینیم، زود از آنها ناراضی میشویم؛ ولی برنمیگردیم ببینیم آیا خودمان این عیبها را داریم یا نداریم. در حالیکه در اولویّت اوّل اصلاح خودم است. تا خودم درست نشوم، نمیتوانم به دیگران نَفعی برسانم. اوّل خودم هستم، آخر هم خودم هستم. اوّل و آخر خودم هستم. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: من خودم را به شما مُعرّفی کنم: «لَا أَرَى إِصْلَاحَكُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِي[8]»؛ بَنا نیست برای خوبشدن شما خودم را خراب کنم؛ این کار را نمیکنم. حَواسم به خودم است. حَواسمان به خودمان باشد. میخواهیم مِنبر برویم، میخواهیم تَبلیغ برویم، میخواهیم اُردوی جهادی برویم؛ نمایش نباشد. حالا رفتهای، دو جوان را هم نمازخوان کردهای؛ ولی یک غُدّهی سرطانی حَسَد در وجود خودت هست، یک بیماری کِبر داری، بیماری زودرَنجی داری، بیماری پَرخاشگری داری، بیماری حِرص داری، بیماری طَمع داری، چشمت به دست این و آن است؛ اینها آدم را خراب میکند، وَلو هزار کار خوب هم کرده باشی. مریض هستی، تا این مَرَض اصلاح نشود رُشد نمیکُنی. خودت را مُعالجه کُن؛ «عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ». لذا خداوند متعال به عُصارهی عالَم، به جانِ جانان ما حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) قَسم میخورد تا ما چشممان را باز کنیم و بیدار بشویم.
چهار کلاسی که موجب دوری انسان از خُسران میشود
«إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ»؛ جنس انسان، «وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا» دیگر خیلی واضح است. کَثیری جَهنّمی هستند. اینها چه کسانی هستند؟ همینهایی هستند که «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ»؛ دارد خودش را آب میکند، دارد فُرصتهایش را میسوزاند، دارد فُرصتسوزی میکند. در مُحتوا و باطن اگر الآن قیامت باشد و بگویند چه آوردهای، ما چند درس مَقبول داریم؟ چند مُطالعهی عُبودی و حُبّی داریم که برای خدا مُطالعه کرده باشیم؟ بگوییم خداوند دوست دارد، میخواهم چیزی از دین او بفَمهمم؛ بنشینم و مُطالعه کنم. همهاش سرگرمی است، همهاش با غفلت است. «وَ الْعَصْرِ»؛ همانهایی که کار خوب نمیکنند، همانهایی که کار خوب میکنند ولی برای خدا نمیکنند. همانهایی که برای خدا میکنند، ولی بر اَساس قانون نمیکنند، بر اَساس شَرع نمیکنند؛ سلیقگی دینداری میکنند. همهی اینها خُسران است. «وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ»؛ جنس انسان، طَبع انسان، همهشان همینجور هستند. دارند عُمر هَدر میدهند، دارند فُرصتهایشان را به آتش میکِشند. مَگر کسی که همیشه این چهار کلاس را دایر ببیند و از این کلاسها غافل نشود. اوّل ایمان است؛ «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا[9]». دوّم ثَمرهی ایمان و میوهی ایمان یعنی عمل صالح است. در قرآن کریم همیشه ایمان و عمل را در کنار هم قرار داده است، لازم و مَلزوم هستند. دَلیل ایمان عمل ماست؛ «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ». سوّم که حالا با ایمان و عمل خودم راه اُفتادم. حالا که خودت سرمایهدار شدی، آن کسی که دارد عُمرش را میسوزاند، به او اجازه نده؛ «وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ». هر حُجرهای دستِ همحُجرهای خودش را بگیرد. مَبادا در حُجرهی امام زمان (ارواحنا فداه) یک غیبت صورت بگیرد. اینها خطرناک است؛ خطرها را بشناسید. اینها تابلوهای «مَسیر خطرناک است». واقعاً خطرناک است. یک غیبت یک مُحیط را تاریک میکند. اینها آثار وَضعی در مُحیط دارد. اگر مُحیط پاک نباشد، آدم گرفتار غُبار است. نور به صورت زُلال به ما نمیتابد. در مدرسه دو غیبت شده است، فَضا را آلوده و تاریک کرده است. آن نورانی نیست، آدم حال پیدا نمیکند. دل با این غُبار مَحجوب شده است. «وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ»؛ دلمان به هم بسوزد. حالا خدا نیاورد یک کسی فامیلمان است، عُضو خانوادهمان است، رفیقمان است و مُبتلا به سرطانی شده است که دارد آب میشود. شما هم رِقّت میکنید و هم هر خدمتی از شما ساخته باشد به او میکنید. والله قَسم غیبت از سرطانِ خطرناک، خطرناکتر است. چرا ما از غیبت نمیترسیم؟! تَجسُّس، جاسوسی؛ چرا سرکِشی میکنیم؟ چرا دنبال عیب مردم هستیم؟ اینکه ما از این و آن عیب کَشف کردیم چه چیزی را درست میکند؟ خداوند مَنع کرده است، قَدغَن کرده است. این لَغزنده است، خودت را به قَعر جَهنّم میبَرد. «لَا تَجَسَّسُوا[10]»؛ چرا قبل از تَجسُّس بدبین هستید؟ «ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ[11]»؛ به او اعتماد کُن. کارهایی هم که به نظر تو مُوجّه نیست، حَمل بر صحّت کُن. آدم در بعضی از روایات تَعبیرات خیلی خطرناکی را نسبت به بیاعتمادی به مؤمنین، بیاعتمادی به اَشخاصی که مُوالیان و شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند، میبیند. بدبینی باعث میشود بروید و ببینید دارد چه کار میکند. هم آن گناه است، هم این رفتن دنبال اینکه آیا عیبی دارد یا ندارد؛ این هم گناه است. ولی آن مَنشأ است؛ ابتدا دلت را صاف کُن، عینک خود را عَوض کُن، عینک خوشبینی بزن. بله یکوقت میخواهی به کسی اَمانت بدهی، مَنصب بدهی؛ در آنجا باید شرایط لازم را اِحراز کُنی، باید بدانی که این خیانت نمیکند، باید بدانی که این کارایی لازم را دارد. آنجا چیز دیگری است. آدم کَسب اطّلاع میکند که ببیند مشکلی نداشته باشد. من میخواهم مَسئولیت بزرگی را به او بدهم. ولی داری با او زندگی میکُنی؛ به تو چه ارتباطی دارد که عیب دارد یا ندارد! به خودت برس. «طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ[12]»؛ اوّل سوءظنّ گناه است. «اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ[13]»؛ دوّم «لَا تَجَسَّسُوا»؛ اگر بدبین شدی، تَحریک میشوی. سرکِشی میکُنی که ببینی این چه چیزی دارد. وقتی جستجو کنی یکچیزی پیدا میکُنی. «جوینده یابَنده است». بیش از 14 نفر مَعصوم که نداریم؛ هرکسی یک مشکلی دارد؛ نباید بروید و مشکل او را پیدا کنید. وقتی به مشکل دست یافتی، ابتدای بدبَختی توست. به اینجا و آنجا میآیی، میگویی و آبروی او را میبَری. او را میکُشی؛ «اِنَّ حُرمَةَ عِرض المُؤمِنِ کَحُرمَةِ دمِهِ و مالِهِ[14]»؛ اگر آبروی کسی را بُردی، او را کُشتهای. آنوقت مُبتلا به آتشی میشوی که قرآن کریم در مورد گناهان کمی باطنشان را بیان کرده است، مَلکوتش را گفته است، او را مُجسّم کرده است. غیبت اینقَدر زشت است که خداوند متعال فرمود: «أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ[15]»؛ اگر کسی مُرده باشد، یک طلبهای مُرده باشد، حاضر هستید به جنازهاش دندان بزنید؟ گوشت او را بخورید؟ هیچ فطرت سالمی گرایش پیدا نمیکند. «فَكَرِهْتُمُوهُ»؛ بدتان میآید. کسی مُردار را نمیخورد؛ مُردار گوسفند را نمیخورد؛ چه برسد به مُردار آدم که وَضع آن خیلی بدتر از مُردار گوسفند است. اینجا باید سه مَرتبه آن را غُسل بدهی، والّا اگر دست بزنی خودت هم باید غُسل کُنی. مَسأله خیلی مهمّ است. آنوقت شما چنین کسی را قبل از مُردن میخورید؟ غیبت چنین چیزی است. مُردهی مسلمان را خوردن است، مُردهی شیعه را خوردن است. چرا میخورید؟ چرا به خودتان اجازه بدهید چنین پَلیدی را به وجود نازنین خودتان بفرستید و آلوده کنید و توفیقات از شما گرفته بشود؟! «وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ»؛ اینکه حَواسمان به هم باشد که غیبتی پیش نیاید. میدانی رفیقت عَصبانی است؛ آهسته آهسته او را آرام کُن. اگر نیاز به مُداوا دارد او را درمان کُن. بنده خیلی به این قُرصهای روانشناسی اعتقاد ندارم؛ غالباً مُسکّن است، بعد از مُدّتی هم خاصیّت آن میرود، ولی افراد را مُعتاد میکند. ولی بنده خودم مریضی را با گُل گاوزَبان مُعالجه کردم؛ دو ماه تمام به صورت جِدّی مُواظب بودم که روزی 2 لیوان گُل گاوزَبان به او بدهم. از این داروهای عَصبی بینیاز شد. عَصبانیّت خیلی بد است. یکی از نُسخههای جامعی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای کسی که میخواست درست زندگی کند دادند، فرمودند: «لا تَغضَبْ»؛ گفت یک چیز دیگر هم بگویید. باز فرمودند: «لا تَغضَبْ، لا تَغضَبْ، لا تَغضَبْ»؛ غَضب و عَصبانیّت خیلی بد است. لذا ورزش خیلی خوب است، شنا خیلی خوب است، رفتن به کوه خیلی خوب است، نشستن با افراد بانشاط خیلی خوب است. اینها تَفریحات سالم است و لذّتی در غیر مُحرّم است و شما را بیمه میکند. در برابر اُموری که شما را عَصبی میکند. رفیقت را مقداری بازسازی کُن؛ گرفتار است. بیماریهای عَصبی خیلی بدتر از بیماریهای جسمی است؛ خیلی بد است. «وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ». تَواصی به حقّ هم اگر صبر نباشد، آدم زود خسته میشود. ای بابا! اینکه گوش نمیکند. مَریض نیاز به مُدّت دارد تا خوب بشود. چرا عَجله میکنید؟! ما مأمور هستیم که بیماریهای همدیگر را مُعالجه کنیم. این تَواصی به صبر که بعد از تَواصی به حقّ آمده است، خداوند متعال جَهات مُختلفی را مَنظور فرموده است. یکی اینکه در تَواصی به حقّ گاهی عکسالعمل تَلخ دارد؛ نوش جانت! عیبی ندارد. مرحوم آقای «شیخ محّمد تقی بافقی[16]» (رضوان الله تعالی علیه) که مَثَل اَعلای اَمر به مَعروف و نَهی از مُنکر است و با مرحوم «حاج شیخ عبدالکریم» (اعلی الله مقامه الشریف) در تأسیس حوزه مُشارکت دارد، از اوتاد و اولیای الهی بوده است. خیلی مرد بزرگی است و از مَفاخر این بزرگوار این است که در مُقابل «رضاخان» ایستاد. مرحوم آیت الله بافقی (اعلی الله مقامه الشریف) برای اصلاح سر و صورت رفته بودند. یک سرهنگی از این سرهنگهای رضاخانی به آنجا آمده بود که ریش خود را بتَراشد. تا آن اصلاحگر تیغ را میگذارد، ایشان داد میزند: این کار حرام است؛ این کار را نکُن. آن سرهنگ عَصبانی بوده است، سرهنگ رضاخان بوده است؛ این آخوندِ قُراضه به ما چه میگوید؟! آمده بود و یک سیلی مُحکم به ایشان زده بود. مرحوم آقای بافقی (اعلی الله مقامه الشریف) فرموده بودند: یکی دیگر هم بزن، ولی خودت را درون جَهنّم نینداز. اینکه به تو گفتم، برای خودم نگفتم؛ برای تو گفتم. و حاضر هستم برای اینکه در جَهنّم نروی، یک سیلی دیگر هم بخورم. این سرهنگ کم آورده بود. تواصی به حقّ این است. این صبر حاج شیخ او را خجل کرده بود، از کار خودش پشیمان شده بود. اِجمالاً طلبگی یعنی خودیابی، یعنی خودسازی، یعنی جامعهسازی، یعنی دستگیری، یعنی دلسوزی. خداوند را شُکر میکنیم که از ابتدا دارید با توجّه میروید. انشاءالله خداوند متعال همهی شما را به مَقاصد عالیّه برساند.
دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ * أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ[17]».
«اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاکْرَمِ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[18]».
خدایا! امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! شوق لِقاء ایشان را به ما مَرحمت بفرما.
خدایا! حالت انتظار را روزی ما بگردان.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم دست ما را به دامان ایشان برسان.
خدایا! چشم ما را به جَمال ایشان روشن بگردان.
خدایا! حُزن فِراق را روزی ما بگردان.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم ما را زمینهسازِ ظُهور قرار بده.
خدایا! ما و همهی زندگیمان را مایهی مَسرّت آن عزیز قرار بده.
الها! پروردگارا! سایهی رهبر خوبمان را مُستدام بدار.
خدایا! دشمنان ما را نابود کُن.
خدایا! صهیونیستها را از صفحهی روزگار براَنداز.
خدایا! این رئیسجُمهور کَثیف و فاسد را از میان بردار.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم همهی فَراعنهی زمان ما را در قَعر دریای نابودی قرار بده.
خدایا! بَشریّت را از شَرّ اینها در اَمان بدار.
خدایا! ما را از شَرّ نُفوذیهای داخل کشورمان اَمان بده.
الها! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم عاقبت اَمرمان را به شهادت خَتم بفرما.
خدایا! مَریضهایمان را عافیت کامل عنایت بفرما.
خدایا! عُمر ما را ذخیرهی آخرتمان قرار بده.
خدایا! ما را گرفتار حَسرت عُمر مَگردان.
الها! پروردگارا! آنچه خواستیم و نخواستیم، خیر دین و دنیای ما هست، از ما دَریغ مَفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[1] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[2] سوره مبارکه زمر، آیه 15.
«فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ».
[3] سوره مبارکه احقاف، آیه 20.
«وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ».
[4] سوره مبارکه عصر، آیات 1 و 2.
[5] سوره مبارکه حجر، آیه 72.
«لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ».
[6] سوره مبارکه اعراف، آیه 179.
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ».
[7] سوره مبارکه مائده، آیه 105.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».
[8] نهج البلاغه، بخشی از خطبه 69؛ نکوهش سستی یاران.
«و من كلام له (علیه السلام) في توبيخ بعض أصحابه: كَمْ أُدَارِيكُمْ كَمَا تُدَارَى الْبِكَارُ الْعَمِدَةُ وَ الثِّيَابُ الْمُتَدَاعِيَةُ، كُلَّمَا حِيصَتْ مِنْ جَانِبٍ تَهَتَّكَتْ مِنْ آخَرَ، كُلَّمَا أَطَلَّ عَلَيْكُمْ مَنْسِرٌ مِنْ مَنَاسِرِ أَهْلِ الشَّامِ أَغْلَقَ كُلُّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بَابَهُ وَ انْجَحَرَ انْجِحَارَ الضَّبَّةِ فِي جُحْرِهَا وَ الضَّبُعِ فِي وِجَارِهَا. الذَّلِيلُ وَ اللَّهِ مَنْ نَصَرْتُمُوهُ وَ مَنْ رُمِيَ بِكُمْ فَقَدْ رُمِيَ بِأَفْوَقَ نَاصِلٍ؛ إِنَّكُمْ وَ اللَّهِ لَكَثِيرٌ فِي الْبَاحَاتِ قَلِيلٌ تَحْتَ الرَّايَاتِ؛ وَ إِنِّي لَعَالِمٌ بِمَا يُصْلِحُكُمْ وَ يُقِيمُ أَوَدَكُمْ وَ لَكِنِّي لَا أَرَى إِصْلَاحَكُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِي؛ أَضْرَعَ اللَّهُ خُدُودَكُمْ وَ أَتْعَسَ جُدُودَكُمْ، لَا تَعْرِفُونَ الْحَقَّ كَمَعْرِفَتِكُمُ الْبَاطِلَ وَ لَا تُبْطِلُونَ الْبَاطِلَ كَإِبْطَالِكُمُ الْحَق».
[9] سوره مبارکه عصر، آیه 3.
«إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ».
[10] سوره مبارکه حجرات، آیه 12.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لَا تَجَسَّسُوا وَ لَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ».
[11] الکافي، جلد ۲، صفحه ۳۶۲.
«عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ اَلْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي كَلاَمٍ لَهُ: ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ وَ لاَ تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي اَلْخَيْرِ مَحْمِلاً».
[12] نهج البلاغه، بخشی از خطبه 176.
«…القرآن: [فَإِنَ] وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَعِظْ أَحَداً بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ، فَإِنَّهُ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ سَبَبُهُ الْأَمِينُ وَ فِيهِ رَبِيعُ الْقَلْبِ وَ يَنَابِيعُ الْعِلْمِ وَ مَا لِلْقَلْبِ جِلَاءٌ غَيْرُهُ، مَعَ أَنَّهُ قَدْ ذَهَبَ الْمُتَذَكِّرُونَ وَ بَقِيَ النَّاسُونَ أَوِ الْمُتَنَاسُونَ، فَإِذَا رَأَيْتُمْ خَيْراً فَأَعِينُوا عَلَيْهِ وَ إِذَا رَأَيْتُمْ شَرّاً فَاذْهَبُوا عَنْهُ، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) كَانَ يَقُولُ: يَا ابْنَ آدَمَ اعْمَلِ الْخَيْرَ وَ دَعِ الشَّرَّ فَإِذَا أَنْتَ جَوَادٌ قَاصِدٌ.
انواع الظلم: أَلَا وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلَاثَةٌ: فَظُلْمٌ لَا يُغْفَرُ وَ ظُلْمٌ لَا يُتْرَكُ و ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لَا يُطْلَبُ؛ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُغْفَرُ فَالشِّرْكُ بِاللَّهِ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُتْرَكُ فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً، الْقِصَاصُ هُنَاكَ شَدِيدٌ لَيْسَ هُوَ جَرْحاً بِاْلمُدَى وَ لَا ضَرْباً بِالسِّيَاطِ وَ لَكِنَّهُ مَا يُسْتَصْغَرُ ذَلِكَ مَعَهُ. فَإِيَّاكُمْ وَ التَّلَوُّنَ فِي دِينِ اللَّهِ فَإِنَّ جَمَاعَةً فِيمَا تَكْرَهُونَ مِنَ الْحَقِّ خَيْرٌ مِنْ فُرْقَةٍ فِيمَا تُحِبُّونَ مِنَ الْبَاطِلِ، وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَيْراً مِمَّنْ مَضَى وَ لَا مِمَّنْ بَقِيَ.
لزومُ الطاعة: يَا أَيُّهَا النَّاسُ طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ وَ طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ وَ أَكَلَ قُوتَهُ وَ اشْتَغَلَ بِطَاعَةِ رَبِّهِ وَ بَكَى عَلَى خَطِيئَتِهِ، فَكَانَ مِنْ نَفْسِهِ فِي شُغُلٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ».
[13] سوره مبارکه حجرات، آیه 12.
[14] لئالی الاخبار، ج ٥، ص ٢٢٦.
[15] سوره مبارکه حجرات، آیه 12.
[16] محمدتقی بافقی از عالمان شیعه در قرن ۱۴ قمری است که نقش مهمی در تاسیس حوزه علمیه قم داشت. او از مخالفین سرسخت رضاشاه بود. اعتراض او به همسر رضاشاه و برخی زنان دربار که در مراسم تحویل سال٬ بدون حجاب در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) ظاهر شده بودند، باعث شد رضاشاه، خود از تهران به قم آمده و او را پس از ضرب و شتم زندانی کند. برخی معتقدند اقدام آیت الله بافقی موجب شد تا کشف حجاب هشت سال دیرتر اجرا شود. در ۱۳۰۱ شمسی، با ورود شیخ عبدالکریم حائری به قم، تلاشها برای احیای حوزه علمیه قم به نتیجه رسید. عدهای از علمای بزرگ شهر، از جمله بافقی، شیخ عبدالکریم حائری را ترغیب کردند که در قم بماند و خود را وقف احیای حوزه علمیه قم کند. بافقی یکی از دستیاران عمده آیت الله حائری شد و مسئولیت تهیه لباس و رسیدگی به امور طلاب را که تعدادشان روزبهروز بیشتر میشد، بر عهده گرفت و نیز، در غیاب آیت اللّه حائری، به جای او اقامه جماعت میکرد. علاوه بر این، بر ساختن سه مسجد جدید نظارت داشت و گاه خود در کار ساختمان مشارکت میکرد. آن زمان تنها خواص به مسجد جمکران میرفتند و کسی از فضیلت آن خبر نداشت. بافقی به همراهی تعدادی از طلاب آن مسجد را که مخروبه بود٬ بازسازی کرد و امکاناتی برای پذیرایی از نمازگزاران آماده کرد. به تدریج توجه مردم زیاد شد و مسجد رونق گرفت. بافقی خود شبهای چهارشنبه با عدهای از طلاب پیاده به آن مسجد میرفت. وی سپس از قم، عازم عراق شد و حدود یک سال در آنجا به سر برد؛ امّا سالهای آخر عمر را در ری سپری کرد. بافقی در ۲۶ فروردین ۱۳۲۵ش در اثر بیماری دار فانی را وداع گفت. پیکرش در حرم حضرت معصومه در مسجد بالاسر دفن شد. برخی از محققان، واکنشِ تند بافقی را به حضور زنان بیحجاب در حرم حضرت معصومه در ۱۳۰۷ش، سبب تأخیر هشت ساله در کشف حجاب میدانند. مهدیقلی هدایت در یادداشتهای راجع به کشف حجاب گفته است که در سنوات ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ش ملکه، رفع حجاب را تشویق میکرده است؛ با این حال تصمیم جدّی رضاخان درباره رفع حجاب پس از سفر او به ترکیه (۱۳۱۳) بوده است. شجاعت بافقی در رویارویی با رضاخان، تأثیر شایانی درحوزه علمیه قم بر جای نهاد، به طوری که امام خمینی در درس اخلاقش میگفت: «هر کس بخواهد در این عصر مؤمنی را زیارت و دیدار کند که شیاطین تسلیم او میشوند و به دست او ایمان میآورند، مجاهد بافقی را ببیند».
[17] سوره مبارکه نمل، آیه 62.
«أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ».
[18] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.





