«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْريَ * وَ احْللْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي[1]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

انسان در مُوفقیّت‌ها نباید مَغرور بشود و باید اِظهار فقر بیشتری در مَحضر حقّ داشته باشد

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ[2]»؛ هر مُوفقیّتی، هر پیشرفتی، هر فَتحی باید یک قَدم ما را به خُضوع، اِنکسار و تَضرُّع در پیشگاه خداوند متعال جلو ببرد. «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ * وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ[3]»؛ در تمام توفیقات آدم‌های مُتوجّه و مُراقب نه تنها مَغرور نمی‌‌شوند، خودشیفتگی پیدا نمی‌کنند، گرفتاری غلفت نمی‌شوند، بلکه احساس می‌کنند که خداوند متعال بر بدهی‌اش اَفزود، بدهی‌اش بیشتر شد. «مَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ[4]»؛ هرکسی هر نعمتی دارد، ولی‌نعمت خداست، مُعطی نعمت خداست، حافظ نعمت خداست. و این توفیق و این افتخار که نَصیب این مَجموعه‌ی حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) شد، به فال نیک بگیرید. ان‌شاءالله آقایتان به شما نظر ویژه دارد. برای اوّلین بار هدیه دادند. در گوشه‌ی تهران با این اوضاع آشُفته، طوفان‌های سیاسی، تبلیغاتِ شیطانیِ علمیِ حساب‌شده، جنگ رَوانی، ولی شما خودتان را در کشتی نجات امام حسین (علیه السلام) دیدید و هیچ طوفانی شما را مُتزلزل نکرد. کسی که در کشتی نجات نشسته است، کشتی‌بانِ آن دلبَر نوح (علیه السلام) است، غَمی از طوفان ندارد؛ این طوفان‌ها مُوقّتی است. «الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ[5]»؛ او باقی است. او حَیات مُطلق است و اگر کسی به او وابسته باشد، حَیاتش تَضمینی است؛ حَیات عزتمَندانه‌اش تَضمینی است. لذا ضمن تقدیر از همه‌ی مُدیران، مَشایخ، اَساتید دوست‌داشتنی، مُجرّب، اخلاقی، مَعنوی و مُدیران همراه، مُتواضع، دارای شَرح‌صَدر و پُرتلاش در اَبعاد مُختلف، اداره‌ی یک حوزه‌ای در سطح حوزه‌ی امام زمان (ارواحنا فداه) در این مَنطقه بدانید که بارِ بسیار سنگینی است. ولی این آرامش، این اُمید، این اِنسجام، این رابطه‌ی عاطفی بین جَمع خودتان و خودتان با مَشایخ و مُدیران خدا می‌داند که اَمر عادی نیست. ما که وامانده‌ایم، چیزی نداریم که بگوییم ما یک‌‌ کاره‌ای بوده‌ایم؛ بین خود و خدا کاره‌ای نبوده‌ایم. خداوند را شکر که تا امروز هم کسی نبوده‌ایم و خودمان را هم کسی نمی‌دانیم. اگر آقای شما و ارباب شما ما را به نوکری شما ثَبت کرده باشد، سرمان به عَرش می‌خورد. خیلی افتخار بزرگی است. ولی این‌ها را برای خودتان فُرصت بدانید و از این فُرصت‌ها هم اَدای دِین بکنید که خداوند نسبت به شما چنین لُطفی دارد. فَضای ویژه‌ای برای آرامش شما، پیشرفت شما، تَعمیق علمی شما، تأمین مَعنویّت شما یک مَجموعه‌ای احساس مأموریت امام زمانی می‌کند. و مُنتظر چنین چیزی نبودیم؛ خداوند متعال از جایی که فکر نمی‌کردیم، چنین افتخاری را نَصیب جَمع شما کرد. لذا این توفیق اِقتضای تلاش بیشتر، تَواضُع بیشتر، اخلاص بیشتر، اِظهار فقر بیشتر در مَحضر پروردگار متعال داشته باشید.

Sadighi-14040130-Hoze-Thaqalain_IR (1)Sadighi-14040130-Hoze-Thaqalain_IR (5)

شُکر نعمت‌های خداوند توفیقات بیشتری را برای انسان حاصل خواهد کرد

به حُول و قُوّه‌ی خداوند متعال شما به تأسّی از امام صادق و امام سجّاد (سلام الله علیهما) که در مورد هر دو بزرگوار نَقل شده است که برای هر کار خیری یک سَجده‌ی شُکر انجام می‌دادند. شما هم سَجده‌ی شُکر به جای بیاورید.‌ «اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا[6]»؛ خیلی آیه‌ی لَطیفی است. همه بندگی می‌کنند؛ ولی بندگی را شُکراً نمی‌کنند. گاهی بندگی می‌کنیم، زیرا مُحتاج هستیم. او همه‌کاره‌ی ماست، باید به صورت مُرتّب او را راضی نگاه داریم تا ما را رَها نکند، نیازهای ما را تأمین بکند. فقر ما باعث بندگی ماست؛ گاهی ترس ما باعث بندگی ماست؛ گاهی طَمع ما باعث بندگی ماست. ولی این‌که غَرق در نعمت هستیم و شُکراً بندگی کنیم، این به مقدار کم مورد توجّه قرار می‌گیرد. شما شُکراً طلبگی کنید. همین‌که اربابتان امام زمان (ارواحنا فداه) است، این شُکر نمی‌خواهد؟! همین‌که در میان ده‌ها رفیق و فامیلتان شما را بر سر سُفره‌ی خودشان آورده‌اند، شما را نمک‌گیر کرده‌اند، شما را جُزء خواصّ جامعه برای پاسداری دینشان و ولایت نشان‌دار کردند، این نعمت نیست؟! این جای شُکر ندارد؟! بنابراین همه‌ی کارها را از این جهت انجام بدهیم که غَرق در نعمت هستیم. «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ[7]»؛ خداوند متعال این مقدار به ما خوبی می‌کند، ما هم در برابر احسان خداوند و نعمت‌های پروردگار متعال مُکلّف هستیم. وجود نازنین نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نوعِ عُبودیّت و عبادتشان بیقرار بود، تاب نداشت. لذا در قرآن کریم آمده است: «طه * مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى[8]»؛ در شأن نزول این کریمه نَقل شده است که نوع شب‌زنده‌داری و عبادت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شب‌ها به گونه‌ای بود که پاهایشان وَرم کرده بود. نوعِ خاصّی بود. خیلی خودشان را مورد سختی قرار می‌دادند. به ایشان عَرض شد: در مورد شما آیه نازل شده است: «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ[9]»؛ یعنی شما بیمه‌شده هستید، برای شما پرونده‌ای نیست. چرا شما این‌جور بیتابی می‌کنید؟ بیقراری می‌کنید؟! حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این جُمله‌ی کلیدی را به دل‌های پاکِ نمک‌شناسان و نمک‌گیران اِلقاء کردند. فرمودند: «أَفَلاَ أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً[10]»؛ مَگر خداوند محبّتش را از من قَطع کرده است که من به او بی‌محبّتی کنم؟ دائماً نَوازشم می‌کند. این نَوازش عکس‌العمل می‌خواهد؛ «أَفَلاَ أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً». لذا طلبگی‌تان شاکرانه باشد. عبادت‌هایمان شُکراً باشد. و این فَضای افتخارآمیزی که مُنتظرش نبودید و کارشِکنی‌ها و حسادت‌ها از درون و بیرون آنچه را که بنده با همه‌ی وجودم لَمس می‌کنم، الحمدلله شما مَصون هستید. از هر طرف تیری می‌بارد، تیرباران است؛ ولی خداوند در همین اوضاع تیرباران برای شما یک افتخار جدید و سربلندی جدید در سطح کشور شهیدان، کشور عالِمان، کشور اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین)، کشور امام رضا (علیه السلام)، کشور کریمه‌‌ی اهل‌بیت (سلام الله علیها)، کشور امام زمان (ارواحنا فداه) شما برجسته شدید، شما تابلو شدید. لذا ان‌شاءالله هم این جلسه‌مان هم شُکراً دور هم بنشینیم. «يَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ[11]»؛ این اجتماع‌تان هم جُزء نعمت‌های خداوند است. خداوند متعال جَمعتان را جَمع کرده است. «لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ[12]»؛ خداوند به عُنوان اِمتنان، به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) منّت می‌گذارد؛ «وَ لَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ[13]»؛ این اُلفتی که دارید، محبّتی از شما که خداوند در دل من قرار داده است، هیچ قابل نیستم؛ ولی اُمیدم شما هستید. برای بعد از مرگم می‌گویم: الحمدلله خداوند متعال یک آب و چشمه‌ای را جاری کرده است که بدی‌های ما را می‌شوید و می‌بَرد. و سایر عزیزانی که برای شما زحمت می‌کِشند، برایشان تَحمیل نیست؛ همه با علاقه در خدمت شما هستند. و این لُطف خداست، این احسان خداست. محبّت و عاطفی‌بودن خودِ شما با یکدیگر و با ما که در جای دیگر از این خبرها نیست. این محبّت طرفینی است؛ الحمدلله ربّ العالَمین. فَضای شما فَضای حُبّی است، صَفاست، صَمیمیّت است، اُخوّت است. هوای هم را دارید؛ بَر بِرّ و تقوا تعاوُن دارید؛ حَسّاس هستید که به همدیگر کمک کنید تا امام زمان (ارواحنا فداه) خوشحال بشود. با هر پیشرفتی در زمینه‌های مَعنوی و علمی، اوّلین کسی که خُشنود می‌شود آقاجانمان حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) است. خدا می‌داند نمازِ شب یک طلبه امام زمان (ارواحنا فداه) را چگونه شاداب می‌کند. ایثار یک طلبه، گذشت یک طلبه، عَفو یک انسانی که بر سر سُفره‌ی آقا در حال اِرتزاق است، چشم‌پاکی‌اش، مُراقبت در گُفتارش، در رفتار حساب و کتاب داشتن، این‌ها هدیه‌ی به امام زمان (ارواحنا فداه) است. آقا دعایتان می‌کنند. حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) خیلی حَسّاس هستند که خوبی‌های شما را تَحویل بگیرند. خودشان داده‌اند؛ ولی خودشان برای شما نمازها و روزه‌هایتان را حفاظت می‌کنند. بنابراین از همین‌جا خودمان را غَرق در نعمت خدا ببینیم و نشستن‌ و اُلف‌مان اُلفِ شاکرانه باشد و بعد هم ان‌شاءالله پیشنهاد بنده این است که یک روز به عُنوان شُکر این نعمت که خداوند متعال عنایت کرده است، روزه بگیریم. و در هر پیشرفت و مُوفقیّتی هم نماز و روزه‌ی شُکر خیلی خداوند را راضی می‌کند و توفیقات ما بیشتر می‌شود؛ «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ[14]». این بَهانه‌ای بود که ما چند جُمله‌ای از آقا بگوییم. شما هم دلتان بَهانه‌جو هست و بحمدالله قلبتان با آقایتان مأنوس هست و بهترین خوراک دلتان هم توجّه‌تان به ساحَت مُقدّس اربابمان حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) هست.

Sadighi-14040130-Hoze-Thaqalain_IR (2)

اوّلین مرتبه‌ی تقوا شرمندگی دائمی انسان از خدا و بندگان اوست

چند جُمله‌ای از حدیث عُنوان بَصری را مانند عبارتش را می‌خوانیم و بعد هم تَوسُّلی خواهیم داشت. ان‌شاءالله جلسه‌ی بعد هم دوست داریم مقداری از شما بشنویم، مقداری هم ما نَقل بکنیم. ما خودمان که مَطلبی نداریم؛ بر زبانمان جاری می‌کنند و ما هم سر سُفره‌شان جاروکِش دل‌های شما هستیم. «قُلْتُ یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ أَوْصِنِی[15]»؛ البته قبل از آن یک عبارتی را که غفلت شد، حضرت امام صادق (علیه السلام) آن سه مرحله را که بیان فرمودند و آثار و بَرکات سازنده‌ی آن سه مرحله را روشن کردند، فرمودند: «فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى[16]»؛ یعنی تا قُلّه خیلی فاصله دارید. با این‌که الحقّ و الانصاف آن سه مرحله خیلی جامع است و به این سادگی آدم به آن سه گَنجی که امام صادق (علیه السلام) در حقیقت علم و بَندگی بیان کردند، نمی‌رسد؛ ولی فرمودند: این اوّلین دَرجه‌ی تقواست. مؤمن همیشه این‌جور است. چرا قلب مؤمن حَزین است؟ این در خُطبه‌ی مُتّقین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دارد، در دعاها و اَحادیث دیگر هم داریم: «الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ[17]»؛ مؤمن قلب حَزینی دارد. برای این‌که همیشه احساس فراق می‌کند. برای رسیدن به قُرب پروردگار متعال فاصله را زیاد می‌بیند. آدم هرچه خودش را ناچیزتر ببیند، وقتی به بی‌نهایت توجّه می‌کند، می‌بیند که عَجب! «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ[18]»؛ من چگونه می‌خواهم این راه را طِی کنم؟ «وَ بُعْدِ السَّفَرِ[19]»؛ می‌خواهیم به خدا سفر کنیم؛ می‌خواهیم مُتخلّق به اخلاق‌الله بشویم؛ می‌خواهیم «صِبْغَةَ اللَّهِ[20]» رنگ خدا را در خودمان بیابیم و ببینیم. ما کُجا و «مَا لِلتُّرابُ وَ رَبّ الأَرْبابِ؟»؛ من کُجا و خداییِ خداوند کُجا؟ خدا ما را برای خودش آفریده است. «وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي[21]» ، «خَلَقْتُ اَلْأَشْيَاءَ لِأَجْلِكَ وَ خَلَقْتُكَ لِأَجْلِي[22]»؛ لذا هرقَدری پیش بروید، هرکسی کامل‌تر است، احساس فقر او بیشتر است، شرمندگی‌اش در برابر عظمت خداوند متعال حَدّ ندارد. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از همه شرمنده‌تر بود. «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ[23]»؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در عباراتشان دارند که فرمودند: «أَنَا أَقَلُّ الْأَقَلِّینَ» ، «أَنَا أَقَلُ مِنَ الذَّرَة»؛ اصلاً دائماً از خداوند حَیا داشت، خجالت می‌کِشید؛ دائماً خجالت می‌کِشید. لذا این مَکتب تربیتی هرکه کامل‌تر است، مُتواضع‌تر است؛ مؤدّب‌تر است. هرکه مُتکبّرتر است، جاهل‌تر است؛ نابخردتر است. هرکه از خودش راضی است، خیلی بدبخت است، خیلی بیچاره است. هرکه فقیر است، دریافتش از خداوند بیشتر است. فقر هیچ‌کسی به اندازه‌ی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نبود. همه‌ی عالَم بر سر سُفره‌ی وجود ایشان هستند. عائله‌شان همه‌ی نَسل‌هاست؛ خیر، بلکه عالَم امکان است؛ «وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ[24]». لذا هرکسی سِعه‌ی وجودی پیدا کند، بَسط وجودی پیدا کند، این وابستگی‌ها و رشته‌های فقرش بیشتر می‌شود و نزد خداوند و بندگان خدا دائماً احساس بدهی و احساس شرمندگی دارد. فرمود: این چیزی که تا الآن گفتیم، اوّلین مرتبه‌ی تقواست.

Sadighi-14040130-Hoze-Thaqalain_IR (3)Sadighi-14040130-Hoze-Thaqalain_IR (6)

اوّلین نشانه‌ی مُتّقین زُدودن مَنیّت از وجودِ خود است

«فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى». و سپس این آیه‌ را تلاوت فرمودند که برویم و در مورد تناسُب آن و مقداری فکر کنیم. «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا[25]»؛ پَناه به خدا می‌بَریم. کُدام آیه را فرمودند: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ[26]»؛ این اوّلین دَرجه‌ی تُقی است. بعد اوّلین دَرجه‌‌ی مُتّقین برای کسانی است که اَساساً مَنیّت را در وجودشان شُسته‌اند و وجودشان را پاک کرده‌اند. «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ»؛ خداوند متعال برای چه کسی این دارِ آخرت را جَعل کرده است؟ «لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ». اگر این گوینده‌ی بیچاره‌ی بَدبختِ وامانده در این‌جا بیاید و به گونه‌ای حرف بزند که برجسته بشود، دیگر شما بدتر از این پیدا نمی‌کنید. که چه بشود؟ حالا مثلاً خیلی خوب حرف می‌زند؛ این خیلی بَلد است. چه فایده‌ای برای من دارد؟ مُستمع نشسته است و با خدای خودش حساب و کتاب دارد، گوینده هم مانند حیوان بازی می‌کند که شنونده‌ها را مانند یک هُنرپیشه به خودش جَلب کند. و از این نگران‌کننده‌تر نماز است. آدم امام جماعت می‌شود، در محراب شِرک می‌کند، به کَثرت اقتداکنندگان مُباهات می‌کند؛ گاهی هم به تناسُب این‌که دارد برای مردم نماز می‌خواند، اَدا و اَطوارش را بیشتر می‌کند؛ در دعاهایش، در قُنوت‌هایش، در لَحنش. او دارد شِرک می‌کند و این دارد بندگی می‌کند. اگر خداوند دستمان را نگیرد، کارِ آخوندی سخت‌ترین کار عالَم است. سخت‌ترین مَسئولیّت و پُرمَسئولیت‌ترین شأن، شأنِ آخوندی است؛ شأن طلگبی است. «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ»؛ برای چه کسی؟ «لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا»؛ قَصدش نه در عمل، کسی قَصدش آن باشد، وَلو در عمل هم نیاورد؛ مُتوجّه بشود. ولی همین‌که می‌خواهد خودش را بزرگ کند، آمده است که مَطرح بشود، آمده است که او را تَحویل بگیرند، آمده است که از او تَقدیر بکنند؛ یک چنین کسی بعد از مرگ خانه ندارد. کسی که خانه نداشته باشد، آواره‌ی جَهنّم است. «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا»؛ خدایا! به ما رَحم کُن. «لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ»؛ قَصد عُلُو ندارد، نمی‌خواهد یک سر و گَردن از دیگران بزرگ‌تر نمایش داشته باشد، یک چهره‌ی ویترینی باشد. «عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا»؛ مَنشأ فساد هم همان عُلُو است، همان خود بزرگ‌بینی است، همان از خود راضی‌بودن است، همان تَوقُّعات است، همان دوری از «مَرنج و مَرنجان» بودن است. طلبه باید مَرنج و مَرنجان بشود. و این باید به این آیه که درد را، سرطان بهشت زایل‌کُن را در این‌جا خداوند متعال به وُضوح بیان فرموده است: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا»؛ باید انگیزه‌مان را اصلاح کنیم، قَصدمان را درست کنیم؛ اگر نه اراده‌ی عُلُو داشتیم، به دنبال آن فساد هم می‌آید. «وَ لَا فَسَادًا»؛ چون خودم را بزرگ می‌بینم، نمی‌توانم رَقیب قبول کنم. شروع به کارشِکنی و غیبت‌کردن می‌کنم؛ اگر از کسی تعریف می‌کنند برنمی‌تابم؛ مثلاً فُلانی که فُلان مَطلب را در موردش می‌گویند، تو او را می‌گویی؟ قرآن می‌فرماید: «رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ[27]»؛ همه در جامعه‌ی خودتان دست هم را بگیرید، پای هم را نگیرید. از این خوشحال نباشیم که کی مَخدوش شده است، مَعیوب شده است. مثلاً فُلانی هم که پَرونده دارد، دیگری هم که خراب است، آن یکی هم که خراب است. مَنشأ این‌ها حُبّ ذات است، مَنشأ این‌ها حُبّ نَفْس است و آدم را بیچاره می‌کند، بَدبخت می‌کند. «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا»؛ اگر توانستیم این غُدّه را از وجود خودمان بعون‌الله برطرف کنیم، «وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»؛ اگر شما از این مرحله عبور کنید، جُزء مُتّقین می‌شوید. این وَصف‌تان می‌شود، این مَلَکه‌تان می‌شود، این برایتان مقام می‌شود. دیگر تقوا برایتان نَهادینه می‌شود و برای همیشه در سنگر تقوا مَصونیّت پیدا می‌کنید.

Sadighi-14040130-Hoze-Thaqalain_IR (4)Sadighi-14040130-Hoze-Thaqalain_IR (7)

روضه و تَوسُّل به حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام)

«صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ عَلَیهِ السَّلام» «السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْأَرْواحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنائِكَ[28]».

از «سیّد بَحرالعُلوم[29]» (اعلی الله مقامه الشریف) که ثَواب این تَوسُّل‌مان را به خودِ سیّد بَحرالعُلوم (اعلی الله مقامه الشریف) تقدیم می‌کنم. از ایشان سؤال کردند: آقا این‌جور که مَشهور است حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) رَشیق بوده است، رَشید بوده است، قَد رسایی داشته است، سَرو قَد بوده است، بلندقامت بوده است. ولی اگر کسی به سَرداب مُقدّس برود و آن‌جا قَبر ایشان را ببیند، فکر می‌کند قَبر یک طفلی است. آن توصیف چه چیزی است؟ این قَبر کوچک چه چیزی است؟! چه تَناسُبی دارد؟ نکته‌ی دوّمی که سؤال کردند، این بود که پُرسیدند: آقا! یکی از مُشکلات حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در روز عاشورا حَمل جنازه بود. هر شهیدی در خون خودش می‌غَلتید، حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) خودش خودش را به بالین او می‌رساند و این جنازه‌ها را حَمل می‌کرد و به دارالحَرب می‌آورد و اَبدان طاهر‌ه‌ی این شهیدان را جَمع می‌کرد. حضرت قاسم (علیه السلام) را به سینه چسبانده بود؛ وقتی حرکت می‌کرد پاهای او بر روی زمین کشیده می‌شد. این است که جَمع شهدا جَمع است. به کربلا که رفته‌اید دیده‌اید که مَزار شهدا همگی در یک‌جا جَمع هستند. اما چرا حضرت اباالفضل (علیه السلام) در کنار نَهر عَلقمه ماند؟ چرا امام حسین (علیه السلام) جنازه‌ی عَلمدارش را نیاورد؟ سیّد (اعلی الله مقامه الشریف) به گونه‌ای مُنقلب شد که از خود بیخود شد. وقتی به هوش آمد، گفت: این چه سؤالی بود از من پُرسیدید؟ مَگر نمی‌دانید دست‌های عَمویم عبّاس (علیه السلام) را قَطع کرده بودند، «مَقطُوعُ الیَدَینْ» بود. قدرت دفاعی نداشت. دشمن جُرأت کردند او را اِحاطه کردند. آن‌قَدر شمشیر زدند که بدن بهم‌ریخته بود. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) آمد. می‌خواست جنازه را بیاورد. دست مُبارکش را زیر بدن بُرد؛ وقتی بالا آورد قطعات بدن از هم جُدا شدند. و همین یک رَمز قَبر کوچک و مُبارک اوست.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

Sadighi-14040130-Hoze-Thaqalain_IR (8)

دعا

خدایا! فَرج امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! مُقدّمات ظُهور را تَسهیل بفرما.

خدایا! ما را در زمینه‌سازی حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) دَخیل بفرما.

خدایا! قلب مُبارک ایشان را همیشه و پیوسته از ما راضی بدار.

خدایا! در دنیا و آخرت ما را از آقایمان جُدا مَفرما.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم دعای خیر حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) را شامل حال ما بگردان.

الها! سایه‌ی پُر بَرکت نایب امام زمان (ارواحنا فداه)، رهبرمان را مُستدام بدار.

خدایا! دشمنان ایشان را که قابل هدایت نیستند، شیشه‌ی عُمرشان را بشکَن.

خدایا! توطئه‌ها و نقشه‌ها علیه ما را نَقش بر آب بگردان.

خدایا! توطئه‌ها را به توطئه‌‌گَران برگردان.

خدایا! طوفان‌های مَنطقه را به ایجادکنندگان این طوفان، صهیونیست‌ها و سَران استکبار غَرب برگردان.

خدایا! سُفره‌ی عُمرشان را بَرچین.

خدایا! ریشه‌شان را بَرکَن.

خدایا! جامعه‌ی بَشری را از شَرّ این میکروب‌ها اَمان عنایت بفرما.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم ما را از گناه و ظُلم دور بدار.

خدایا! باقیمانده‌ی عُمرمان را با پاکی‌ها قَرین بفرما.

خدایا! ما را از همه‌ی ناپاکی‌ها مُجتنب قرار بده.

خدایا! عاقبت اَمرمان را به شهادت خَتم بفرما.

خدایا! به حضرت اباالفضل (علیه السلام) قَسمت می‌دهیم السّاعه گناهانمان را ببخش و بیامُرز.

خدایا! به حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) قَسمت می‌دهیم نیّات‌مان را خالص بفرما.

خدایا! امام (رضوان الله تعالی علیه) و مَشایخ و شهدا و حق‌داران‌مان را در ثَواب این تَوسُّل سَهیم بگردان.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

Sadighi-14040130-Hoze-Thaqalain_IR (9)Sadighi-14040130-Hoze-Thaqalain_IR (10)


[1] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[2] سوره مبارکه اعراف، آیه 43.

«وَ نَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ ۖ وَ قَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَٰذَا وَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ ۖ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ ۖ وَ نُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».

[3] سوره مبارکه نصر، آیات 1 الی 3.

[4] سوره مبارکه نحل، آیه 53.

«وَ مَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْأَرُونَ».

[5] سوره مبارکه فرقان، آیه 58.

«وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَ كَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا».

[6] سوره مبارکه سبأ، آیه 13.

«يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَ تَمَاثِيلَ وَ جِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَ قُدُورٍ رَاسِيَاتٍ ۚ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا ۚ وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ».

[7] سوره مبارکه الرحمن، آیه 60.

[8] سوره مبارکه طه، آیات 1 و 2.

[9] سوره مبارکه فتح، آیه 2.

«لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا».

[10] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۱، صفحه ۱۲۵.

«اَلسَّيِّدُ عَلِيُّ بْنُ طَاوُسٍ ره فِي فَتْحِ اَلْأَبْوَابِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ دَاوُدَ اَلْخَرَاجِيِّ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ حَسَنٍ اَلْمُقْرِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي يَعْقُوبَ اَلْهَمْدَانِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنِيِّ عَنِ اَلْآمِدِيِّ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ قُرَيْبٍ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنِ اَلزُّهْرِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ مَعَ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ عَلَى عَبْدِ اَلْمَلِكِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ فَاسْتَعْظَمَ عَبْدُ اَلْمَلِكِ مَا رَأَى مِنْ أَثَرِ اَلسُّجُودِ بَيْنَ عَيْنَيْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ بُيِّنَ عَلَيْكَ اَلاِجْتِهَادُ وَ لَقَدْ سَبَقَ لَكَ مِنَ اَللَّهِ اَلْحُسْنَى وَ أَنْتَ بَضْعَةٌ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَرِيبُ اَلنَّسَبِ وَكِيدُ اَلسَّبَبِ وَ إِنَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ وَ ذَوِي عَصْرِكَ وَ لَقَدْ أُوتِيتَ مِنَ اَلْفَضْلِ وَ اَلْعِلْمِ وَ اَلدِّينِ وَ اَلْوَرَعِ مَا لَمْ يُؤْتَهُ أَحَدٌ مِثْلُكَ وَ لاَ قَبْلَكَ إِلاَّ مَنْ مَضَى مِنْ سَلَفِكَ وَ أَقْبَلَ يُثْنِي عَلَيْهِ وَ يُطْرِيهِ قَالَ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ كُلُّ مَا ذَكَرْتَهُ وَ وَصَفْتَهُ مِنْ فَضْلِ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَأْيِيدِهِ وَ تَوْفِيقِهِ فَأَيْنَ شُكْرُهُ عَلَى مَا أَنْعَمَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقِفُ فِي اَلصَّلاَةِ حَتَّى تَرِمَ قَدَمَاهُ وَ يَظْمَأُ فِي اَلصِّيَامِ حَتَّى يُعْصَبَ فُوهُ فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَ لَمْ يَغْفِرِ اَللَّهُ لَكَ مٰا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مٰا تَأَخَّرَ  فَيَقُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَ فَلاَ أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَوْلَى وَ أَبْلَى وَ لَهُ اَلْحَمْدُ فِي اَلْآخِرَةِ وَ اَلْأُولَى وَ اَللَّهِ لَوْ تَقَطَّعَتْ أَعْضَائِي وَ سَالَتْ مُقْلَتَايَ عَلَى صَدْرِي لَنْ أَقُومَ لِلَّهِ جَلَّ جَلاَلُهُ بِشُكْرِ عُشْرِ اَلْعَشِيرِ مِنْ نِعْمَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ جَمِيعِ نِعَمِهِ اَلَّتِي لاَ يُحْصِيهَا اَلْعَادُّونَ وَ لاَ يَبْلُغُ حَدَّ نِعْمَةٍ مِنْهَا عَلَيَّ جَمِيعُ حَمْدِ اَلْحَامِدِينَ لاَ وَ اَللَّهِ أَوَ يَرَانِيَ اَللَّهُ لاَ يَشْغَلُنِي شَيْءٌ عَنْ شُكْرِهِ وَ ذِكْرِهِ فِي لَيْلٍ وَ لاَ نَهَارٍ وَ لاَ سِرٍّ وَ لاَ عَلاَنِيَةٍ وَ لَوْ لاَ أَنَّ لِأَهْلِي عَلَيَّ حَقّاً وَ لِسَائِرِ اَلنَّاسِ مِنْ خَاصِّهِمْ وَ عَامِّهِمْ عَلَيَّ حُقُوقاً لاَ يَسَعُنِي إِلاَّ اَلْقِيَامُ بِهَا حَسَبَ اَلْوُسْعِ وَ اَلطَّاقَةِ حَتَّى أُؤَدِّيَهَا إِلَيْهِمْ لَرَمَيْتُ بِطَرْفِي إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ بِقَلْبِي إِلَى اَللَّهِ ثُمَّ لَمْ أَرْدُدْهُمَا حَتَّى يَقْضِيَ اَللَّهُ عَلَى نَفْسِي وَ هُوَ خَيْرُ اَلْحٰاكِمِينَ  وَ بَكَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَكَى عَبْدُ اَلْمَلِكِ اَلْخَبَرَ».

[11] نهج البلاغه، بخشی از خطبه 127.

«و من كلام له (علیه السلام) و فيه يبيّن بعض أحكام الدين و يكشف للخوارج الشبهة و ينقض حكم الحَكَمين: فَإِنْ أَبَيْتُمْ إِلَّا أَنْ تَزْعُمُوا أَنِّي أَخْطَأْتُ وَ ضَلَلْتُ، فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّةَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) بِضَلَالِي وَ تَأْخُذُونَهُمْ بِخَطَئِي وَ تُكَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِي؟ سُيُوفُكُمْ عَلَى عَوَاتِقِكُمْ تَضَعُونَهَا مَوَاضِعَ الْبُرْءِ وَ السُّقْمِ وَ تَخْلِطُونَ مَنْ أَذْنَبَ بِمَنْ لَمْ يُذْنِبْ! وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) رَجَمَ الزَّانِيَ الْمُحْصَنَ ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ وَ قَتَلَ الْقَاتِلَ وَ وَرَّثَ مِيرَاثَهُ أَهْلَهُ وَ قَطَعَ [يَدَ] السَّارِقَ وَ جَلَدَ الزَّانِيَ غَيْرَ الْمُحْصَنِ ثُمَّ قَسَمَ عَلَيْهِمَا مِنَ الْفَيْءِ وَ نَكَحَا الْمُسْلِمَاتِ فَأَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَقَامَ حَقَّ اللَّهِ فِيهِمْ وَ لَمْ يَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ يُخْرِجْ أَسْمَاءَهُمْ مِنْ بَيْنِ أَهْلِهِ. ثُمَّ أَنْتُمْ شِرَارُ النَّاسِ وَ مَنْ رَمَى بِهِ الشَّيْطَانُ مَرَامِيَهُ وَ ضَرَبَ بِهِ تِيهَهُ. وَ سَيَهْلِكُ فِيَّ صِنْفَانِ: مُحِبٌّ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَيْرِ الْحَقِّ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَيْرِ الْحَقِّ وَ خَيْرُ النَّاسِ فِيَّ حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ فَالْزَمُوهُ وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ [عَلَى] مَعَ الْجَمَاعَةِ، وَ إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ. أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ كَانَ تَحْتَ عِمَامَتِي هَذِهِ. فَإِنَّمَا حُكِّمَ الْحَكَمَانِ لِيُحْيِيَا مَا أَحْيَا الْقُرْآنُ وَ يُمِيتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ وَ إِحْيَاؤُهُ الِاجْتِمَاعُ عَلَيْهِ وَ إِمَاتَتُهُ الِافْتِرَاقُ عَنْهُ، فَإِنْ جَرَّنَا الْقُرْآنُ إِلَيْهِمُ اتَّبَعْنَاهُمْ وَ إِنْ جَرَّهُمْ إِلَيْنَا اتَّبَعُونَا. فَلَمْ آتِ لَا أَبَا لَكُمْ بُجْراً وَ لَا خَتَلْتُكُمْ عَنْ أَمْرِكُمْ وَ لَا لَبَّسْتُهُ عَلَيْكُمْ، إِنَّمَا اجْتَمَعَ رَأْيُ مَلَئِكُمْ عَلَى اخْتِيَارِ رَجُلَيْنِ أَخَذْنَا عَلَيْهِمَا أَلَّا يَتَعَدَّيَا الْقُرْآنَ، فَتَاهَا عَنْهُ وَ تَرَكَا الْحَقَّ وَ هُمَا يُبْصِرَانِهِ وَ كَانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا فَمَضَيَا عَلَيْهِ وَ قَدْ سَبَقَ اسْتِثْنَاؤُنَا عَلَيْهِمَا فِي الْحُكُومَةِ بِالْعَدْلِ وَ الصَّمْدِ لِلْحَقِّ سُوءَ رَأْيِهِمَا وَ جَوْرَ حُكْمِهِمَا».

[12] سوره مبارکه انفال، آیه 63.

«وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ ۚ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لَٰكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ ۚ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ».

[13] همان.

[14] سوره مبارکه ابراهیم، آیه 7.

«وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ۖ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ».

[15] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲4.

«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ‏ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏».

[16] همان.

[17] نهج البلاغه، حکمت 333؛ ویژگیهای مؤمن واقعی.

«وَ قَالَ (عليه السلام) فِي صِفَةِ الْمُؤْمِنِ: الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ، أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً، يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ، طَوِيلٌ غَمُّهُ، بَعِيدٌ هَمُّهُ، كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ، شَكُورٌ، صَبُورٌ، مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ، سَهْلُ الْخَلِيقَةِ، لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ، نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ».

[18] نهج البلاغه، حکمت 77؛ بی‌اعتنایی امیرالمؤمنین (علیه السلام) به دنیا.

«وَ مِنْ خَبَرِ ضِرَارِ بْنِ [ضَمْرَةَ الضَّابِيِ] حَمْزَةَ الضَّبَائِيِّ عِنْدَ دُخُولِهِ عَلَى مُعَاوِيَةَ وَ مَسْأَلَتِهِ لَهُ عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام)، وَ قَالَ فَأَشْهَدُ لَقَدْ رَأَيْتُهُ فِي بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَ قَدْ أَرْخَى اللَّيْلُ سُدُولَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ فِي مِحْرَابِهِ، قَابِضٌ عَلَى لِحْيَتِهِ، يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ وَ يَبْكِي بُكَاءَ الْحَزِينِ وَ [هُوَ] يَقُولُ: يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا، إِلَيْكِ عَنِّي؛ أَ بِي تَعَرَّضْتِ؟ أَمْ إِلَيَّ [تَشَوَّفْتِ] تَشَوَّقْتِ؟ لَا حَانَ حِينُكِ؛ هَيْهَاتَ، غُرِّي غَيْرِي؛ لَا حَاجَةَ لِي فِيكِ؛ قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِيهَا؛ فَعَيْشُكِ قَصِيرٌ وَ خَطَرُكِ يَسِيرٌ وَ أَمَلُكِ حَقِيرٌ. آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِدِ».

[19] همان.

[20] سوره مبارکه بقره، آیه 138.

«صِبْغَةَ اللَّهِ ۖ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً ۖ وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ».

[21] سوره مبارکه طه، آیه 41.

[22] کلیات حدیث قدسی، جلد ۱، صفحه ۷۱۰.

«قَالَ: وَ جَاءَ فِي اَلْأَحَادِيثِ اَلْقُدْسِيَّاتِ: إِنَّ اَللَّهَ يَقُولُ: عَبْدِي خَلَقْتُ اَلْأَشْيَاءَ لِأَجْلِكَ وَ خَلَقْتُكَ لِأَجْلِي، وَهَبْتُكَ اَلدُّنْيَا بِالْإِحْسَانِ وَ اَلْآخِرَةَ بِالْإِيمَانِ».

[23] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۸، صفحه ۲۳.

[24] سوره مبارکه انبیاء، آیه 107.

[25] سوره مبارکه محمد، آیه 24.

[26] سوره مبارکه قصص، آیه 83.

[27] سوره مبارکه فتح، آیه 29.

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا ۖ سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ ۚ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِيمًا».

[28] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت عاشورای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام).

[29] سید محمدمهدی‌ طباطبایی بحرالعلوم (۱۲۱۲-۱۱۵۵ ق)، عالم ربانی، فقیه، محدث، حکیم، ادیب، رئیس حوزه علمیه نجف و مرجع شیعیان در قرن ۱۳ هجری و از شاگردان وحید بهبهانی بود. «الفوائد الرجالیه» و «الدره النجفیه» (منظومه‌ای در فقه) از آثار علمی ارزشمند اوست. سید بحرالعلوم صاحب کرامات متعدد بوده و از جمله علمای شیعه است که به محضر مبارک امام زمان (علیه السلام) مشرف شده است. عالمان بزرگی چون شیخ جعفر کاشف الغطاء و ملا احمد نراقی از شاگردان او هستند. سید محمدمهدی طباطبائی بحرالعلوم، در عید فطر سال ۱۱۵۵ هـ.ق در کربلا چشم به دنیا گشود. پدر ارجمندش سید مرتضی طباطبائی، می‌‌گوید: در آن شب که ولادت فرزندم مهدی بود، در عالم رؤیا امام هشتم علیه السلام را دیدم که شمع بزرگی را به شاگردش محمد بن اسماعیل بن بزیع می‌‌دهد. محمد آن شمع را بر فراز بام منزل ما برده و روشن می‌‌کند، ناگهان نور آن شمع تا آسمان بالا رفته و دنیا را فرامی‌‌گیرد. سید مرتضی طباطبائی بروجردی که از علما و مراجع کربلا بود، دارای دو فرزند می‌‌باشد. یکی سید جواد که جد مرحوم آیت الله العظمی ‌‌بروجردی است و دیگری، سید محمدمهدی بحرالعلوم هر دو از بزرگان فقها و علمای اسلامی ‌‌می‌‌باشند.

سید محمدمهدی بحرالعلوم مقدمات نحو و صرف و ادبیات و منطق و فقه و اصول را نزد پدر خود (سید مرتضی) و سایر فضلا و دانشمندان، در مدتی کمتر از چهار سال فراگرفت. در اوایل بلوغ به درس خارج پدر خود و همچنین درس استاد کل، وحید بهبهانی و نیز درس شیخ یوسف بحرانی صاحب حدائق راه یافت و از محضر آن بزرگان استفاده شایانی برد و پس از پنج سال درس و بحث عمیق و طی مرحله سطح به درجه اجتهاد نائل آمد و هر سه استاد بزرگ اجتهاد او را امضا کردند. همچنین مورخین نقل کرده‌اند که سید محمدمهدی به عنوان دانشجو برای استفاده از محضر درس فیلسوف بزرگ، میرزا سید محمدمهدی خراسانی به خراسان سفر کرد. مدت ۶ سال در آنجا اقامت گزید و بالاترین بهره‌ها را از استاد خود گرفت. میرزای اصفهانی که از هوش سرشار شاگردش شگفت زده شده بود، روزی در اثنای درس خطاب به او گفت: «انما انت بحرالعلوم؛ به راستی تو دریای دانشی»؛ و از آن لحظه سید به لقب «بحرالعلوم» مشهور شد. پس از آن از کربلا به نجف مهاجرت کرد و در مرکز بزرگ دانش‌های اسلامی به بحث و تحقیق پرداخت و در مدتی کم که هنوز سنش از ۳۰ سال تجاوز نکرده بود، به تدریس و تألیف اشتغال می‌‌ورزید. مرحوم سید محمدمهدی بحرالعلوم، سرانجام در ماه رجب سال ۱۲۱۲ هـ.ق در سن ۵۷ سالگی، جهان فانی را وداع و ندای حق را لبیک گفت. پیکر مطهر او را کنار قبر شیخ طوسی در مسجد طوسی نجف اشرف به خاک سپردند که امروزه این مقبره به اسم مقبره الطوسی و بحرالعلوم معروف است.

یک پاسخ

  1. چه کنیم حاج آقا که در ادامه همین آیه فرمود: وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ ….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *