١. جايگاه امام حسين (عليه السلام) در قرآن

مسلمانان. در بيان هيچ موضوعى مانند فضايل اهل بيت (عليهم السلام) و مقام برجسته علمى و معنوى آنان و برخوردارى آن ها از مجموعه کمالاتى که خدا اراده فرموده بشريّت بدان ها آراسته گردد، تا اين پايه همسو و هماهنگ نبوده اند. اين يكدلى و اتفاق نظر، به بخشى از اصول و مبانى از جمله بيان صريح قرآن در مورد جايگاه ويژه اهل بيت (عليهم السلام) برمى گردد.

قرآن کريم، به صراحت اهل بيت را از هر گونه پليدى پيراسته دانسته و آنان را همان نزديكان نبىّ اکرم (صلى الله عليه وآله) معرفى کرده که دوستى و محبتشان پاداش رسالتى است که خداى متعال به بشريت ارزانى داشته است. آنان نيك خصالانى اند که خالصانه از خدا فرمان بردند و از عذابش هراسيدند و به ترس و بيم خدا در دل، آراسته گشتند و خداوند نيز بهشت جاودان و رهايى از عذاب خويش را برايشان ضمانت فرمود.

امام حسين (عليه السلام) بى ترديد از اهل بيتى به شمار مى آيد که از پليدى پيراسته اند. آن بزرگوار به صريح آيه مباهله که در ماجراى مباهله رسول خدا(صلى الله عليه وآله)با مسيحيان نجران نازل گرديد، فرزند رسول اکرم (صلى الله عليه وآله) تلقّى مى شود و قرآن کريم ياد اين حادثه تاريخى را با پيام هاى ژرفى که در آن وجود داشت، جاودانه ساخت و فرمود:

(فمَن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابنائكم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسكم ثمّ نبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين)[1];

هر گاه پس از علم و دانشى که به تو رسيده باز هم کسانى با تو به ستيز برخيزند به آن ها بگو: بياييد هر يك از ما و شما فرزندان و زنان و خودمان را فراخوانده و سپس يكديگر را نفرين نموده و لعنت خدا را نثار دروغگويان سازيم.

ناقلان حديث به طرق گوناگون روايت کرده اند که اين آيه شريف در شأن اهل بيت(عليهم السلام) يعنى رسول اکرم (صلى الله عليه وآله) على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام) نازل گشته و منظور از کلمه «أبناء» در اين آيه بى ترديد وجود مقدس امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) است.

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در اين رخداد تاريخى تصريح فرموده جمعى که همراه با آنان، براى مباهله آمده بود برترين انسان هاى روى زمين و گرامى ترين آن ها در پيشگاه خدايند. به همين دليل پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله) به اتفاق آنان مباهله انجام داد و کشيش نجران نيز به اين واقعيّت اذعان نموده و گفت: «من امروز، با چهره هايى روبرو هستم که اگر از خدا درخواست کنند کوهى را از جا برکنَد، اين کار را عملى خواهی ساخت»[2]

اين ماجرا نيز همانند آيه شريف ياد شده بر مقام والا و جايگاه بلند و برترى اهل بيت دلالت دارد و در پيشگاه خدا و رسول او محبوب ترين آفريدگان به شمار مى آيند و هيچ يك از جهانيان در فضيلت به پايه آنان نمى رسند.

قرآن کريم در مورد عصمت هيچ يك از مسلمانان جز پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله) به صراحت سخن نگفته، مگر اهل بيت که خداوند اراده فرموده آنان را از هرگونه پليدى پيراسته گرداند[3].  اگر مسلمانان در مورد داخل بودن همسران پيامبر در معنا و مفهوم آيه شريف، به اختلاف پرداخته اند، ولى در اين که امام على و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) در مقصود اين آيه مبارك داخل اند، هيچ گاه اختلافى نداشته‌اند. [4]

از اين جا مى توانيم به راز نهانى که در دوستى و محبّت اهل بيت (عليه السلام) و پايبندى به خط و مشى آنان وجود دارد پى ببريم و به گفته صريح قرآن عزيز، دوستى و محبّت آن ها را بر ديگران ترجيح دهيم[5] زيرا عصمت اهل بيت(عليهم السلام) به هنگام وجود جريان هاى گوناگون و خواسته هاى مختلف، بهترين دليل بر اين است که نجات رهايى، در پيروى از اين گرانمايگان است. بنابراين، افرادى را که خداوند از پليدى، پيراسته و در رساندن مردم به ساحل نجات راهنماى آنانند، پيروانشان نيز از غرق شدن و هلاکت، رهايى خواهند يافت.

ابن عباس از نبىّ اکرم (صلى الله عليه وآله) روايت کرده وقتى آيه (إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏; دوستى در حق نزديكان) نازل شد، برخى مسلمانان مقصود آيه شريف را از نزديكانى که اطاعتشان بر مسلمانان واجب گشته از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) جويا شدند حضرت در پاسخ فرمود: منظور آيه از نزديكان، على، فاطمه و فرزندان آنان (حسن و حسين است.)[6]

قرآن کريم در سوره مبارك دهر که در تبيين عظمتِ حقيقت درونى و نفسانى اهل بيت (عليهم السلام) و اخلاص در اطاعت و عبادتشان، نازل گشت، به تشريح علل و اسباب اين برترى و فضيلت پرداخته و مى فرمايد:

(إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً * إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَريراً *  فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً *  وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً ) [7];

ما شما را براى رضاى خدا اطعام مى کنيم و خواستار هيچ گونه پاداشى از شما نيستيم * ما از پروردگارتان در آن روز عبوس و سخت، بيمناکيم * خداوند آنان را از شرّ آن روز نگاه مى دارد و آن ها را که شاد و مسرورند، پذيرا مى شود * و در برابر صبر و بردبارى، بدان ها بهشت و لباس هايى از حرير بهشتى ارزانى مى دارد.

بنا به نقل بيشتر مفسّران و محدّثان، اين سوره مبارك در پى بيمارى امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) در حق اهل بيت نازل شد، که امام على (عليه السلام)نذر کرد به شكرانه بهبودى آن دو بزرگوار سه روز، روزه بگيرد. از اين رو، اعضاى خانواده پس از بهبودى فرزندان، به نحوى بايسته به نذر خود وفا کردند; وفايى برخوردار از زيبنده ترين مظاهر ايثار و ازخودگذشتگى که در حق آنان اين آيه نازل شد:

(إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً * عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجيراً *  يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطيراَ)[8]

به يقين، نيكان از آن جام مى نوشند که با عطر دلپذيرى آميخته است * از چشمه اى که بندگان خالص خدا از آن مى نوشند و از هرجا بخواهند آن را جارى مى سازند* آنان به نذر خود وفا مى کنند و از روزى که شرّ و عذابش گسترده است، بينماکند.

خداوند به پاس اين ايثار و از خودگذشتگى و وفاى به عهد، افزون بر نعمت هاى فراوان اُخروى، پيشوايى و امامت دنياى مسلمانان را به آنان ارزانى داشته است.

٢. جايگاه حسين (عليه السلام) از نگاه خاتم پيامبران

پيامبر عظيم الشأن اسلام از نواده گانش حسن و حسين به اوصافى ياد کرده که حاکى از مقام و منزلت والاى آنان نزد اوست، از جمله آن دو امام همام:

١. گل هاى بوستان نبىّ اکرم در دنيا و گل هاى خوشبوى وى ميان اين امّتند[9].

٢. امام حسن و امام حسين، برترين انسان هاى روى زمين اند[10].

٣. آن دو، سالار جوانان بهشتى اند[11].

٤. آن ها دست به قيام بزنند يا نزنند، امام و پيشوا به شمار مى آيند[12].

٥. آن دو بزرگوار، از عترت و اهل بيت پيامبرند که تا قيامت از قرآن جدايى ندارند و امّتى که بدانان تمسّك جويد، هرگز به گمراهى دچار نگردد[13].

٦. اين دو امام در زمره اهل بيتى اند که براى آشتى شكستگان خود، نجات از غرق شدن را ضمانت مى ‌کنند[14].

٧. آن دو، از جمله افرادى اند که جدّ بزرگوارشان در حق آنان فرمود:

«النّجوم أمان لأهل الأرض من الغرق و أهل بيتي أمان لأهل الأرض من الاختلاف»[15];

ستارگان، موجب امن و امان زمينيان از غرق شدن و هلاکت و اهل بيت من سبب مصونيّت ساکنان زمين از اختلافند.

٨. جمعى از ياران رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نقل کرده اند که از آن حضرت شنيده اند درباره امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) فرمود:

«اللهم انّك تعلم أنّي اُحبّهما فأحبّهما و أحبّ مَن يحبّهما»[16];

خدايا! تو به خوبى از علاقه من به آن دو آگاهى، بنابراين آنان و دوستدارشان را مورد محبّت خويش قرار داده.

٣. جايگاه امام حسين (عليه السلام) از ديدگاه معاصران

١. عمربن خطّاب به امام حسين (عليه السلام) گفت: آن چه را مى بينى، خدا آفريده و پس از آن شما را به ما ارزانى داشته (يعنى: هر چه در دنيا داريم از خدا داريم)[17].

٢. عثمان بن عفان درباره امام حسن و امام حسين (عليه السلام) و عبدالله بن جعفر گفت: اينان در علم و دانش، گوى سبقت را از ديگران ربوده و به خير و حكمت دست يافته اند[18].

٣. ابوهريره مى گويد: روزى حسين بن على که عمّامه به سر نهاده بود بر ما وارد شد، پنداشتم پيامبر اکرم زنده شده است[19].

امام حسين (عليه السلام) در تشييع جنازه اى شرکت جسته بود، خسته شد در بين راه نشست، ابوهريره با گوشه لباسش غبار کف پاهاى آن حضرت را برگرفت. امام(عليه السلام)فرمود: ابوهريره! چرا چنين مى کنى؟ در پاسخ گفت: مرا به خود واگذار، به خدا سوگند! اگر آن چه را من درباره ات مى دانم، مردم مى دانستند; شما را بر دوش خود بلند مى کردند[20].

٤. روزى عبدالله بن عباس براى امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) رکاب گرفت تا سوار شوند، از ناحيه برخى افراد مورد نكوهش قرار گرفت و به او گفته شد: سنّ شما از آن ها بيشتر است! ابن عباس گفت: اين دو، فرزندان رسول خدا هستند، آيا سعادت نصيب من نشده که رکاب آن ها را بگيرم؟[21]

معاويه پس از شهادت امام مجتبى (عليه السلام) به ابن عباس گفت: اکنون تو به سالارى قبيله ات درآمده اى. ابن عباس در پاسخ معاويه گفت: تا آن هنگام که ابوعبدالله الحسين زنده باشد، من کاره اى نيست[22].

٥. انس بن مالك – آن گاه که امام حسين (عليه السلام) را مشاهده کرده بود – گفت: حسين (عليه السلام)بيش از همه به رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شباهت داشت[23].

٦. زمانى که ابن زياد در مجلس خود بر لب و دندان (سر بريده) اباعبدالله الحسين (عليه السلام) چوب مى نواخت، زيدبن ارقم به او گفت: ابن زياد! چوبت را از اين لبان بردار، به خدايى که جز او معبودى نيست، با چشم خود ديدم رسول خدا(صلى الله عليه وآله)لبان مبارکش را بر اين دو لب نهاده و آن ها را مى بوسد. اين را گفت و به گريه افتاد. ابن زياد به او گفت: خدا چشمت را همواره بگرياند، اگر پيرى فرتوت و بى خِرَد نبودى، تو را گردن مى زدم. زيد از مجلس ابن زياد بيرون رفت و اظهار مى داشت: اى مردم عرب! از امروز به بعد، به بردگى درآمديد! زيرا پسر فاطمه را به شهادت رسانديد و پسر مرجانه را بر خود حاکميت داديد! او شايستگانتان را از دم تيغ مى گذراند و تبهكارانتان را زنده نگاه مى دارد.

٧. ابوبرزه اسلمى وقتى ديد يزيد با چوبدستى اش بر دندان هاى مبارك (سر بريده) امام حسين(عليه السلام) مى زند، يزيد را مورد اعتراض قرار داد و گفت: يزيد! بر دندان هاى حسين چوب مى زنى؟! چوب تو بر جايى مى خورد که چه بسيار ديدم رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آن جا را غرق بوسه مى ساخت. يزيد! روز قيامت وارد مى شوى و شفيع تو ابن زياداست، ولى حسين که وارد مى شود، شفيع او محمد رسول خداست[24].

٨ . وقتى معاويه به عبدالله بن جعفر گفت: تو سرور و بزرگ بنى هاشم هستى، عبدالله به او پاسخ داد: سروران و بزرگان بنى هاشم، حسن و حسين اند. [25]عبدالله بن جعفر طى نامه اى به امام حسين اظهار داشت: اگر تو امروز از دنيا بروى، نور اسلام به خاموشى مى گرايد، زيرا تو رهبر هدايت يافتگان و سرورمؤمنان هستى.[26]

٩. مردى از عبدالله بن عمر پرسيد: اگر در لباس کسى خون پشه يافت شود آيا مى تواند با آن لباس نماز بخواند؟

عبدالله از او پرسيد: اهل کجايى؟

گفت: از عراق.

فرزند عمر به اطرافيان خود گفت: به اين شخص بنگريد! مسأله خون پشه را از من مى پرسد، در صورتى که اينان خون فرزند رسول خدا(صلى الله عليه وآله)را به زمين ريختند و من از نبىّ اکرم (صلى الله عليه وآله) شنيدم که مى فرمود: «هما ريحانتاى من الدنيا»;  حسین و حسين دو گل خوشبوى دنياى منند[27].

١٠ . محمدبن حنفيه مى گويد: دانش امام حسين(عليه السلام)از همه ما برتر، حلم و بردبارى اش از همه فزونتر و از همه ما به رسول خدا(صلى الله عليه وآله)نزديكتر بوده و پيشوايى آگاه به شمار مى آمد…[28]

١١ .روزى امام حسين از کنار عبدالله پس عمروعاص که در سايه خانه کعبه نشسته بود ،گذارش افتاد. عبدالله به اطرافيانش گفت: اين شخص مزبور محبوب ترين انسان ها نزد زمينيان و اهل آسمان است.[29]

١٢ . عبدالله پسر عمروعاص که امام حسين (عليه السلام) از کنارش عبور کرده بود درباره وى اظهار داشت: هر کس دوست دارد نظاره گر محبوب ترين انسان ها نزد زمينيان و اهل آسمان باشد، به فردى که از اين جا عبور کرد بنگرد.[30]

١٣ . آن گاه که يزيد از پدرش معاويه خواست در پاسخ نامه اى که امام حسين(عليه السلام)به او فرستاده بود، نامه اى بنگارد و آن حضرت را در آن نامه تحقير نمايد، معاويه در پاسخ فرزند گفت: ممكن است من در صدد عيبجويى حسين برآيم، ولى به خدا سوگند! هيچ گونه عيبى در او نمى بينم[31].

١٤ . هنگامى که مروان حَكَم از وليد بن عتبة بن ابى سفيان (فرماندار مدينه) خواست امام حسين(عليه السلام)را در صورت بيعت نكردن به قتل برساند، در پاسخ او گفت: مروان! به خدا سوگند! اگر دنيا و آنچه را در آن است در اختيار داشته باشم، دوست ندارم دستم را به خون حسين آغشته سازم. سبحان الله! به جرم اين که حسين گفت: بيعت نمى کنم او را بكشم؟! به خدا سوگند! پندار من اين است هر که به روى حسين(عليه  ( السلام)تيغ بكشد روز قيامت کفه ميزان عملش سبك خواهد بود[32].

١٥ . زمانى که ابن زياد، قيس بن مسهّر صيداوى، پيك امام حسين(عليه السلام) را دستگير کرد به او فرمان داد بر فراز منبر رود و حسين(عليه السلام)و پدر بزرگوارش را دشنام دهد، وى بر منبر بالا رفت و پس از حمد و ثناى خدا، اظهار داشت: مردم! حسين بن على، بهترين آفريده خداست، او فرزند فاطمه دخت نبىّ اکرم(صلى الله عليه وآله)و من پيك او به نزد شمايم من در منطقه«حاجر بطن ذى الرمه» از او جدا شده و نزد شما آمدم، سخن آن بزرگوار را بشنويد و از او اطاعت کنيد و پس از اين سخنان، عبيدالله بن زياد و پدرش را لعنت فرستاد و براى اميرمؤمنان على(عليه السلام)و فرزندش حسين، رحمت و مغفرت مسئلت نمود. ابن زياد دستور داد او را از بلنداى کاخ به زير افكنند و بدن پاکش قطعه قطعه شد[33].

١٦ . يزيدبن مسعود نهشلى (رحمة الله) در خطبه اى مى گويد: حسين بن على فرزند گرانمايه اميرمؤمنان و نواده ارجمند رسول خدا(صلى الله عليه وآله)و انسانى شرافتمند داراى بينشى ژرف و برخوردار از فضيلتى وصف ناشدنى و علم و دانشى بيكران است. داراى سابقه اى درخشان و پرافتخار و در سنّ و سال باتجربه و کارآمدتر و خويشاوندى اش به پيامبر ناگسستنى تر و از هر کس ديگر به خلافت سزاوارتر است. نسبت به کودکان دلسوز و به بزرگان احترام قائل است. او پيشواى راستين مردمى است که خدا حجّت خود را به وسيله او بر آن ها تمام گردانيد و اندرزهاى خودرا به وسيله او به آنان رسانده است[34].

١٧ . عبدالله بن حرّ جعفى مى گويد: هرگز کسى را از حسين(عليه السلام)زيباتر و چشم پُرآن تر نديدم[35].

١٨ . ابراهيم نخعى گفته است: اگر در جمع قاتلان و کشندگان حسين بودم و سپس وارد بهشت مى شدم، از نگريستن به چهره رسول اکرم (صلى الله عليه وآله) شرم داشتم[36].

٤. امام حسين(عليه السلام)در گذر قرن ها و نسل ها

١. ربيع بن خيثم به برخى از کسانى که در به شهادت رساندن امام حسين(عليه السلام)شرکت داشتند گفت: به خدا سوگند! برگزيدگانى را به شهادت رسانديد که اگر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در آن زمان حضور داشت دهانشان را غرق بوسه مى ساخت و آنان را در دامانش مى نشاند[37].

  1. ابن سيرين مى گويد: پس از يحيى بن زکريا، آسمان بر کسى جز حسين(عليه السلام)نگريست، وقتى امام حسين به شهادت رسيد، آسمان تيره و تار شد به گونه اى که در روز ستاره ها پديدار شدند و ستاره جوزاء (دو پيكر) هنگام عصر ديده شد و از آسمان خاك سرخ فرو ريخت و هفت شبانه روز آسمان چونان خون بسته پديدار گشت[38].

٣. به گفته على جلال حسينى: امام ابوعبدالله الحسين (عليه السلام)سرور پاك سرشت، فرزند دخت نبىّ اکرم (صلى الله عليه وآله) و گل خوشبوى آن حضرت و فرزند اميرمؤمنان على (کرم الله وجهه) است. وى از برجسته ترين مراتب مجد و شرف و کرامتِ خاندان نبوّت برخوردار بود تمام فضايل و مكارم اخلاق و رفتار پسنديده را در خود گردآورده بود. از همّتى بالا، شجاعتى فوق العاده کرَم و بخششى زايدالوصف بهرمند بود. گنجينه علم و دانش به شمار مى آمد، زبانى گويا داشت، به يارى حق مى شتافت، به نهى از منكر مى پرداخت و با ظلم و ستم مبارزه و در عين قدرتمندى متواضع و فروتن بود.

عدالت خواهى، شكيبايى و بردبارى، پاکدامنى، جوانمردى، ورع و تقوا و ديگر صفات

از ويژگى هاى حسين محسوب مى شد.

از سرشتى پاك، اندامى زيبا و نيكو، عقل و خِرَدى برتر و توان جسمانى فراوانى برخوردار بود. اهتمام زياد به انجام عبادات و کارهاى نيك، نظير نماز، حج، جهاد در راه خدا و نيكى و احسان به مردم را افزون بر آن صفات پسنديده، دارا بود. هرگاه در مدينه يا شهر ديگرى حضور داشت، مردم آن سامان را از علم و دانش خويش بهره مندى مى ساخت و با عمل خود آنان را به هدايت رهنمون مى گشت. با اخلاق نكو و پسنديده اش در تهذيب مردم مى کوشيد و با سخنان رسا و بليغِ خود، در تربيت ديگران کوشا بود، در برابر فقرا و تهيدستان متواضع و فروتن بود. خلفا بدو ارج مى نهادند. به يتيمان و محرومان يارى مى رساند. حقِ مظلومان را از ستم پيشگان مى ستاند و به پرستش خداى خويش مى پرداخت و براى انجام حج بيست و پنج بار پياده از مدينه رهسپار مكه شد.

حسين(عليه السلام)در عصر خويش پيشواى هدايت يافتگان و نور زمين به شمار مى آمد. سرگذشت زندگى آن بزرگ مرد با انوار فضائل و ويژگى هاى نيكش راهنماى رهپويان و پيروان اوست[39].

٤. محمدرضا مصرى مى گويد: حسين، فرزند دخت رسول اکرم (صلى الله عليه وآله) و پيشواى هدايت يافتگان و اميد اهل ايمان بود[40].

٥. به گفته عمر رضا کحاله: حسين بن على(عليه السلام)در فقه و موقعيّت و کرم و بخشش، بزرگ اهل عراق به شمار مى آمد[41]

٦. عبدالله علايى مى گويد: در روايات مربوط به امام حسين(عليه السلام)آمده است که: وى تصوير ترسيم يافته شمايل جد بزرگوارش رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به شمار مى آمد. پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله) پرتوى از عشق و محبّت و علاقه درونى خود را در مورد حسين (عليه السلام)ابراز مى داشت، تا در فراسوى تصويرش، بدان معنا بخشد و پس از آن به حقيقتى تبديل شود. همان گونه که از پيش با گفتن جمله«من از حسينم» انسانيّتى به جايگاه نبوّت ارتقا يافت و با جمله «حسين از من است» نبوّتى به پايه انسانيّت هبوط نمود. درود بر حسين آن روز که ديده به جهان گشود[42].

٧. عباس محمود عقاد مى گويد: امام حسين(عليه السلام)در هاله اى از نور براى مردم نمودار گشت، ديدگان در برابر عظمت آن نور، خاشع گرديد. آن بزرگوار به افتخارى نائل آمد که نظيرش را تاريخ عرب و غيرعرب و قديم و جديد، سراغ نداشت. در جهان خاندانى نظير خاندان حسين وجود ندارد که شهدايى به تعداد و قدرت و توان و ياد و نام آنان به جامعه تقديم نمايد. براى حسين(عليه السلام)همين بس که در تاريخ اين دنيا و طى صدها سال، تنها اوست که شهيد و فرزند شهيد و پدر شهيدان لقب يافته است[43].

٨ . عمر ابونصر مى گويد: اين سرگذشت خاندانى از قريش است، که پرچم ايثار و از خودگذشتگى و شهادت و جوانمردى را از شرق تا غرب گيتى به دوش کشيدند;

سرگذشتى که بخش هاى گوناگونش را با جوانانى تدوين نمود که مانند ديگر مردم نزيستند و چونان سايران نمردند; به اين دليل که خداوند، اين گروه از آفريدگانش را با قرار دادن نبوّت و وحى و الهام در خانه هايشان، بر ديگران فضيلت و برترى بخشيد.

افزون بر اين، بهره عبادت و پرستش افراد عادى را براى اين خاندان، نخوانست بلكه آنان را براى آوارگى و شهادت و ارزش هاى والايى چون امر به معروف و نهى ازمنكر ذخيره ساخت و بر آنان واجب ساخت که تا آخرين فرد دودمانش پرچمدار تقوا و خير و صلاح باشند[44].

٩. عبدالحفيظ ابوالسعود مى گويد: حسين(عليه السلام)سمبُل مبارزه آزادگى و جان نثارى و شهادت در راه مكتب و آرمان وذلّت ناپذيرى در برابر جور و ستم و طغيان حاکمان ستم پيشه، تلقّى مى شد[45].

١٠ . به گفته احمد حسن لطفى : مرگى که مورد نظر امام حسين(عليه السلام)بود از نگاه وى برجسته ترين الگوى زندگى به شمار مى آمد، زيرا چنين مرگى راه رسيدن به وصال معبودى محسوب مى شد که آغاز و فرجام همه چيز از آن سرچشمه گرفته و راه پيروزى و جاودانگى به شمار مى آمد.حسين بن على (عليه السلام)بزرگترين قهرمانى بود آه با مرگ، بر مرگ پيروز شد[46].

منبع: کتاب پیشوایان هدایت 5 – سیدالشهداء، حضرت امام حسین مجتبى علیه السلام / مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام 


 

[1]. سوره آل عمران/ 61.

[2]. نور الابصار / 23-22، به تفسیر جلالین، روح البیان، کشّاف، بیضاوی، رازی و صحیح ترمذی 2/ 166، سنن بیهقی 7/ 36، صحیح مسلم کتاب فضائل الصحابه، مسند احمد 1/ 85 و مصابیح اسنه 2/ 201 مراجعه شود.

[3]. چنان که / 33 سوره احزاب به آن تصریح کرده است.

[4]. به تفسیر کبیر فخر رازی، تفسیر نیشابوری صحیح مسلم 20/ 33، خصائص نسایی 4، مسند احمد 4/ 107، سنن بیهقی 2/ 150، مشکل الآثار 1/ 334، مستدرک حاکم 2/ 416، و اسد الغابه 5/ 521 مراجعه شود.

[5]. خدای متعال در سوره شورا /33 خطاب به پیامبر خود می‌فرماید (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرى‏ لِلْعالَمين‏: بگو جز محبّت و دوستی نزدیکانم، از شما پاداشی نمی‌خواهم) و در سوره سبأ آیه 74 فرموده (ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ; هرگونه پاداشی را از شما درخواست کرده‌ام، برای شماست).

[6]. تفسیر کبیر، تفسیر طبری، درّ المنشور در تفسیر/ مودّت.

[7]. انسان/ 9-12.

[8]. انسان/ 5-7.

[9]. صحیح بخاری 2/ 188، سنن ترمذی 539.

[10]. عیون أخبار الرّضا 1/ 67.

[11]. سنن ابن ماجه 1/ 56، ترمذی 539.

[12]. مناقب ابن شهر آشوب 3/ 163 به نقل از مسند احمد و جامع ترمذی و سنن ابن ماجه و دیگران.

[13]. جامع ترمذی 541، مستدرک حاکم 3/ 109.

[14]. حلیة الأولیاء 4/ 109.

[15]. مستدرک حاکم 3/ 149.

[16]. خصائص نسایی/ 26.

[17]. الاصابة 1/ 333 و سند آن صحیح دانسته است.

[18]. خصال/ 136.

[19]. بحار الانوار 10/ 82.

[20]. تاریخ ابن عساکر 4/ 322.

[21]. همان.

[22]. حیاة الامام الحسین 2/ 500.

[23]. اعیان الشّیعه 1/ 563.

[24]. الحسن و الحسین سبطا رسول الله 198.

[25]. الحسین بن علی، از کامل سلیمان 173.

[26]. البدایة و النهایة 8/ 168.

[27]. تاریخ ابن عساکر 4/ 314.

[28]. بحار الانوار 10/140.

[29]. تاریخ ابن عساکر 4/ 322.

[30]. بحار الانوار 10/ 83.

[31]. اعیان الشیعه 1/ 583.

[32]. البدایة و النهایة 8/ 147.

[33]. همان 18/ 168.

[34]. اعیان الشّیعه 1/ 590.

[35]. همان 4/ ق 1/ 118.

[36]. الأصابه 1/ 335.

[37]. بحار الانوار 10/ 79.

[38]. تاریخ ابن عساکر 4/ 339.

[39]. به کتاب وی «الحسین» 1/ 6 و نیز به مجمع الزوائد 9/ 201 و بحار الانوار 44/ 193 مراجعه شود.

[40]. الحسن و الحسین سبطا رسول الله 75.

[41]. اعلام النّساء 1/ 28.

[42]. تاریخ الحسین / 226.

[43]. ابو الشهداء الحسین بن علی ع 150 چاپ نجف، مطبعة الغری الحدیثه.

[44]. آل محمّد فی کربلا 30.

[45]. سبطا رسول الله الحسن و الحسین 188.

[46]. الشهید الخالد الحسین بن علی / 47.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *