به خدا پناه مى بريم! انسان نبايد هيچ گاه از عاقبت خود خاطر جمع باشد. هنگامى كه براى بار دوّم آقازاده ى مرحوم آخوند خراسانى را در زمان رضاشاه پهلوى به زندان بردند، به او فهماندند كه اگر كشف حجاب را امضا كنيد، شما را نجات مى دهيم. و اگر امضا مى كرد نجاتش مى دادند. ولى ايشان گفت: گناهانم نزد خدا زياد است، چه بهتر كه در همين راه به شهادت برسم. و شاه او را كُشت، چه كُشتنى! با اين كه در آن زمان در خراسان مانند شاهِ خراسان بود، وقتى يكى از مقام هاى دولتى به او جسارتى كرده بود، مردم مى خواستند او را بكشند، خودش نزد آقا آمد و از ترس مردم به ايشان پناهنده شد، همين آقا كارش به جايى رسيد كه در بازار و در ملأ عام او را با پيراهن بلند، بدون عمامه و عبا و شايد با پاى برهنه در ميان مردم از شهربانى به دادگسترى بردند! « أَلْمُلْكُ عَقيمٌ. »؛ (سلطنت نازاست و به انسان وفا نمى كند.) خدا اين گونه بلاها را براى اهل ايمان قسمت نكند، و اگر قسمت كرد، تزلزل قلبى از دين وايمان را قسمت نكند؛ وگرنه اَشَدّ از اين بلاها را هم بر سر اهل ايمان و ولاء آورده اند!
منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد1 / محمد حسین رخشاد