«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«الحَمدُ لِلّه رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلِّي اللَّهُ عَلَي سَيِّدِنَا سَيِّدِ الْأَنْبِيَاءِ وَ أکرَمِ الشُّفَعَاءِ سَيِّدِنَا أَبِي الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَي أَهْلِ بَيْتِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ ثُمَّ الصَّلَاةُ وَ السَّلامُ عَلَي جَمِيعِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِکَةِ وَ لا حَولَ وَ قُوَّهَ اِلا بِالله اَلعَلِیِّ العَظیمِ»

مقدّمه

برادران عزیز و خواهرانِ بزرگوار ان شاء الله عزاداری‌ها و زیارت‌ها از همه‌ی شما قبول باشد، ان شاء الله ماه ربیع بر همه‌ی شیعیان و شما مبارک و همراه با عافیت باشد.

شما اهل فضل هستید و الحمدلله محترم هستید منتها این مبحثِ ما دقّتِ بیشتری نیاز دارد، باید خیلی دقّت کنید.

Fateminia-13970822-Sahifeh-109-ThaqalainSite (1)

این دعای سی و سوم است و نامِ آن دعای استخاره است، و برای همین عرض کردم که دقّتِ خیلی زیادی نیاز است.

استخاره دو نوع است، یک وقتی است که انسان فقط با قلب و زبانِ خود از خدای متعال خیر می‌خواهد، استخاره‌ی اصلی هم همین است، مثلاً من به دنبالِ کاری می‌روم و از خدای متعال می‌خواهم که به من خیر بدهد، می‌گویم: خدایا! خیرِ مرا در این کار قرار بده؛ این یک نوع استخاره است.

یک نوع استخاره هست که مثلاً با تسبیح یا قرآن انجام می‌دهند که آن بحثِ دیگری است و به این ربطی ندارد، البته آن هم استخاره است منتها آن دیگر ارتباطی به این ندارد، آن کارِ دیگری است.

اینجا امام علیه السلام می‌خواهند آن استخاره‌ی قلبی را ذکر کنند، منتها مانندِ حاجت‌های دیگر که انسان از خدای متعال می‌خواهد اینجا از خدای متعال می‌خواهد که خدای متعال به قلبِ ایشان بیندازد که کدام کار بهتر است، (حضرت در حالِ آموزش به ما هستند)، ممکن است این دعا مستجاب شود و ناگهان به قلبِ تو بیفتد که کدامیک بهتر است، شاید هم مستجاب نشود و اصلاً متوجه نشوید، باز هم مجدداً از پروردگار بخواهید.

Fateminia-13970822-Sahifeh-109-ThaqalainSite (2)

اصل این است که امام سجّاد علیه السلام می‌خواهند بفرمایند که کار به دستانِ پروردگار است، حالا اگر مثلاً ما با تسبیح یا قرآن استخاره می‌کنیم، اگر کسی وارد باشد و متخصص باشد که حال ان شاء الله در این رابطه عرایضِ مختصری دارم… چون متأسفانه الآن در استخاره‌های قرآنی کار در حالِ کشیدن به جاهایی است که خیلی پسندیده نیست.

کلمه‌ی «استخاره» از کجاست؟

اولاً در موردِ خودِ کلمه‌ی «استخاره» گفتگویی هست که اصلاً استخاره از کجا مشتق است؟ می‌گوید «استخاره» در اصل از «خیر» گرفته شده است، استخاره در ابتدا «استخیار» بوده است، معنای استخیار طلبِ خیر است، مثلِ «استفهام» که طلبِ فهم است، منتها در این رابطه یکی از بزرگانِ فقهای ما به نامِ «محمد بن ادریس»  کتابی به نامِ «سرائر» دارد که این کتاب معروف است، ایشان در این کتاب می‌فرمایند که استخاره از «خوار» گرفته شده است، «خوار» صدایی است که گوساله آن صدا را درمی‌آورد، حتّی در قرآن هم خوانده‌اید که وقتی سامری آن گوساله را ساخت «عِجْلًا جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ»[1] یعنی یک «خوار» یا یک صدای گاو واقعاً در آن بود، یعنی فریب خوردند و دورِ آن نشستند…

«محمد بن ادریس» می‌فرماید: شکارچی می‌رفت و بچّه‌ی آهو را می‌گرفت و کمی گوشِ او را مالش می‌داد که او صدای «خوار» در بیاورد، که می‌گوید در واقع این کار «خوار» بود، یعنی استخاره بدین معناست که ما می‌خواستیم او این صدا را در بیاورد، یعنی طلبِ «خوار» کنیم، چرا؟ برای اینکه وقتی این صدا را در می‌آورد مادرِ او پیدا می‌شد و مادرِ او را می‌گرفتند، یعنی این شیوه‌ی شکارچی‌ها بود…

Fateminia-13970822-Sahifeh-109-ThaqalainSite (3)

حال این درست است، یعنی شکارچی این کار را می‌کرده است، اما چه ربطی به «استخاره» دارد؟!

سید علیخان می‌فرماید که «و هو عجيب»[2]، این کلام از این مردِ بزرگ خیلی عجیب است، می‌گوید: استخاره‌ به معنای اینکه ما وحش را بگیریم و گوشِ او را مالش دهیم که «خوار» در بیاید اَجوَفِ «واوی» است، استخاره به معنای آنکه ما از خدای متعال طلبِ خیر کنیم اَجوَفِ «یائی» است، از «خیر» است و تفاوت دارد.

سید علیخان می‌فرماید که «و بالجمله فجعل الاستخاره بمعنى طلب الخيره منقولا من استخاره الوحش» اگر اینجا استخاره به معنای طلبِ خیر است که ما هم همین را می‌گوییم و ربطِ این را به آن استخاره‌ای بدهیم که از «خوار» مشتق می‌شود «اما غلط منشاه اشتباه اللفظين عليه» این غلط است چون این دو لفظ به یکدیگر شبیه هستند، استخاره‌ای که از «خوار» استفاده می‌شود با این استخاره‌ای که طلبِ خیر است با یکدیگر شبیه هستند، نه اینکه از یک ماده باشند، می‌گوید: ارتباط دادنِ این دو به یکدیگر «او تعسف لا داعى اليه» یک گفتارِ باطلی است که هیچ داعی ندارد و به یکدیگر ربطی ندارد.

درست است که مرحوم «محمد بن ادریس» هم که فقیه و بزرگوار بوده‌ است این حرف را زده است اما ایشان متوجّه نشده‌اند.

پس اصلِ استخاره «استخیار» بوده است به معنای طلبِ خیر از خدای متعال.

استخاره در روایات

حال ببینیم که اصلاً استخاره چطور است؟ روایت را ببینیم که اصلاً روایت به ما چه می‌فرماید، استخاره این است که هر کاری که قصدِ انجامِ آن را داری از خدای متعال طلبِ خیر کنی، فعلاً علی الحساب تسبیح و قرآن و … مطرح نیست، فقط این مطرح است که خدایا در این کار خیر قرار بده، منتها بزرگانی که ما در خدمتِ آن‌ها بودیم می‌گفتند: همیشه مشورت بر استخاره مقدّم است، چه استخاره‌ی دعایی و قلبی و چه استخاره‌ی با تسبیح و قرآن.

مثلاً من الآن دوستی دارم که پنجاه سال است در کارِ فرش است، حال می‌خواهیم فرشِ کارکرده بخریم، ایشان می‌گوید این فرش سالم است و خوب است و ارزان هم هست، این که دیگر استخاره نمی‌خواهد؛ مثلاً می‌خواهیم دختری را برای ازدواج بگیریم، شناخته شده است، پدرِ او و مادرِ او و خودِ شناخته شده هستند و اخلاقِ او هم خوب است و اصلاً او را کاملاً می‌شناسیم و اگر ما از او خاستگاری کنیم ایشان هم قبول می‌کنند و پدر و مادرشان هم راضی هستند و خانوده‌ی خوبی هم هستند، این که دیگر استخاره نمی‌خواهد.

استخاره برای زمانی است که ابهامی در گوشه‌ای از گوشه‌های قلبِ تو بماند، یک زمانی دختر را می‌شناسی، پدر و مادرِ او را هم می‌شناسی که خوب هم هستند اما ابهامی در گوشه‌ی قلبِ تو مانده است و استشاره هم آن را درست نمی‌کند، زمانی هست که انسان در امری حتّی نمی‌تواند با کسی استشاره کند، مثلاً موردی نزدِ زن و شوهری پیش آمده است و به کسی هم نمی‌توانند بگویند…

یکی هم اینکه استخاره باید توسط کسی انجام شود که این کار را بداند، در این رابطه ما خیلی گله داریم.

اول روایت را آورده است که می‌گوید اهل تسنن و عامه و خاصه و همه روایت دارند، می‌گوید در در بخاری از جابر بن عبدالله انصاری رضوان الله تعالی علیه آورده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به ما استخاره را مانندِ یک سوره از قرآن آموزش می‌دادند، می‌فرمودند: «إذا هم أحدكم بالأمر فليركع ركعتين من غير الفريضة»[3]، اگر چنانچه یکی از شما خواستید کاری انجام بدهید دو رکعت نماز بخوانید (یعنی غیر از نمازِ واجب)، «ثم ليقل» سپس بگوید: «ثم ليقل: اللهم إني أستخيرك بعلمك، وأستقدرك بقدرك… إلى آخر الدعاء» الی آخرِ دعا که خدایا من از تو بخاطرِ عِلمت که به همه چیز علم داری خیر می‌خواهم… حال این یک روش است که اگر بخواهد این کار را انجام دهد.

«وأما من طريق الخاصة»[4] از طُرُقِ شیعیان «فالروايات فيها أكثر من أن تحصى» بیشتر از آن است که شمرده شود، «فمن ذلك ما رواه ثقة الإسلام في الكافي» شیخ کلینی رضوان الله تعالی علیه «بسند صحيح» با سند صحیح نقل کرده است که «قال أبو عبد الله عليه السلام:» حضرت صادق علیه السلام فرمودند: «صل ركعتين» دو رکعت نماز بخوان «واستخر الله» بگو خدایا! در این کار به من خیر بده، همین یک نوع استخاره است.

همین استخاره‌ی لفظی و دعایی بسیار در روایت هستند، دو رکعت نماز بخوان و به خدای متعال عرض کن که خدایا! خیرِ مرا به من نشان بده.

اینجا از امام جواد علیه السلام استخاره‌ای نقل کرده است که اینجا خیلی واضح نیاورده است اما ظاهراً «استخیر الله» بوده است که امام علیه السلام صد مرتبه «استخیر الله» می‌فرموده‌اند؛ بعد هم می‌فرماید وقتی نماز استخاره می‌خوانید یا «استخیر الله» می‌گویید در بینِ آن حرف نزنید.

یک نوع هم این است: «إذا عرضت لأحدكم حاجة فليستشر ربه»[5] اگر حاجتی برایتان پیش آمد با خدای متعال مشورت کنید «فإن أشار عليه أتبع، وإن لم يشر عليه توقف.» اگر خدای متعال به قلبِ تو انداخت که انجام بده و اگر نه که انجام نده. «فقيل له: كيف يفعل؟» به امام صادق سلام الله علیه عرض کردند که چگونه این کار را انجام دهم؟ «قال: يسجد عقيب المكتوبة»، «مکتوبة» یعنی چه؟ یعنی فریضه، گاهی به نمازِ واجب «مکتوبة» می‌گویند؛ بعد از نماز واجب سجده بجا می‌آورد و در آنجا می‌گوید: «اللهم خِرلي» خدایا! برایم اختیار کن، بهترین کار را به من نشان بده، «ثم ينظر ما الهم فيفعل» سپس ببیند چه چیزی به دلِ او افتاده است و آن کار را انجام دهد، این کارِ خداست.

پس تااینجا جمع‌بندی کردیم که استخاره‌ای که امام سجّاد علیه السلام در اینجا آورده‌اند مربوط به تسبیح و قرآن نیست و فقط طلبِ خیر با زبان است، مانندِ دعاهای دیگر ممکن است این دعا قبول بشود و ممکن است قبول نشود، اگر قبول بشود که شده است و اگر هم قبول نشود بجای آن چیزی به انسان می‌دهند.

اینجا مطلبی از شیخ مفید است که خیلی جالب و مهم است، شیخ مفید فرموده است: استخاره در واجبات نیست، «لا ينبغي للإنسان أن يستخير الله تعالى في شيء مما نهاه عنه»[6] در چیزی که خدای متعال آن را نهی کرده است استخاره وارد نیست، «ولا في أداء فرض» در واجبات استخاره نیست، «وإنما الاستخارة في المباح» استخاره در امرِ مباح است «وترك نفل إلى نفل» یا یک مستحب را ترک کنی و مستحبِ دیگری را انجام دهی، «أو لزيارة مشهد دون آخر» مثل اینکه برای زیارت بینِ دو زیارتگاه شک داشته باشم، مثلِ اینکه به کربلا بروم یا به مشهد.

بعد می‌فرماید: «الثانية: من آداب المستخير» دوم از آدابِ استخاره کنند، «أن يطهر ظاهره من الحدث والخبث، وباطنه من الشك والريب» ظاهر و باطنِ خود را از آلودگی‌ها طاهر کند، می‌دانید که «خَبَث» عبارت است از نجاساتی که به بدن می‌رسد، «حَدَث» هم مبطلاتِ وضو است، یعنی ما زمانی طهارت از «خَبَث» داریم و زمانی هم طهارت از «حَدَث» داریم، طهارت از «خَبَث» فقط اگر علم داشته باشید مؤثر است اما طهارت از «حَدَث» مشکل است، مثلاً خانم در منزل تشریف نداشتند شما یک چادری را دورِ خود پیچیده‌اید و نماز خواندید، شما نماز را خواندید و ایشان تشریف آوردند و گفتند بچه روی آن پارچه ادرار کرده بود، نمازِ شما صحیح است، یعنی اگر من با لباسی نماز خواندم و بعداً متوجّه شدم که آن لباس نجس است، آن نماز صحیح است، «خَبَث» به چیزی می‌گویند که با آب کشیدن برطرف می‌شود، همین چیزی که ما در اصطلاح به آن‌ها نجس می‌گوییم، اما «حَدَث» چیزی است که باید وضو بگیرید یا غسل کنید، مانندِ کسی که خوابیده است و باید وضو بگیرد، اگر فراموش کرد و نماز خواند و بعداً متوجه شد که وضو نداشته است، این شخص باید دوباره برود و نماز بخواند.

فقها می‌فرمایند طهارت از «خَبَث» شرطِ واقعیِ نماز نیست، کسی که اصطلاح فقهی نخوانده باشد تعجّب می‌کند که یعنی چه، یعنی مثلاً می‌شود با لباسِ نجس نماز خواند؟ نه! یعنی اگر نمی‌دانستی و با لباسِ نجس نماز خواندید صحیح است، اما طهارت از «حَدَث» شرطِ واقعیِ نماز است، مثلاً اگر غسل به گردن داشتی و نماز خواندی باید آن‌ها را بجا بیاوری.

پس شیخ مفید می‌فرماید: «الثانية: من آداب المستخير» شرطِ دومِ آدابِ کسی که می‌خواهد استخاره کند «أن يطهر ظاهره من الحدث والخبث، وباطنه من الشك والريب» شک و ریب هم نداشته باشد، اگر می‌خواهی استخاره کنی دیگر نباید دو دل باشی، این دو دلی انسان را مانندِ اسید می‌خورد.

«وان يصلي ركعتين» دو رکعت نماز بخواند، «يقرأ فيهما بعد الحمد ما شاء» بعد از حمد هر سوره‌ای را که دوست دارد بخواند، «ويقنت في الثانية» و در رکعتِ دوم هم قنوت بگیرد، «وأن يتأدب في صلاته كما يتأدب السائل المسكين» باید این نماز را خیلی مؤدب بخواند، همانطور که سائل ادب می‌کند، «وأن يقبل على الله بقلبه في صلاته ودعائه إلى وقت فراغه» و در این نماز و دعا تا وقتی که تمام می‌شود با قلبِ خود به خدای متعال رو کند.

پس شیخ مفید می‌فرماید: دو رکعت نماز بخواند، بعد از سوره‌ی حمد هر سوره‌ای را که دوست دارد بخواند، در قنوتِ خود خیلی مؤدب باش و زمانی هم که نماز تمام شد بگو: پروردگارا! در این کار به من خیر بده، با کسی هم صحبت نکن تا این کار تمام بشود.

یکی هم این است که می‌فرماید: در استخاره (چه با قرآن و چه با تسبیح)، آنجا هم باید حواسِ تو خیلی جمع باشد که مؤدب باشی؛ من دیده‌ام، برخی برای استخاره پیشِ من می‌آیند، وقتی که بد می‌آید حتّی خداحافظی هم فراموش می‌کنند! می‌گوید این خلافِ ادب است، اگر تو به خدای متعال واگذار کرده‌ای باید حالِ تو یکسان باشد، همینکه خدای متعال تو را پذیرفت و به تو مشورت داد، اینکه فرمود انجام بده یا انجام نده، هر دوی آن‌ها خوب است و جای تشکّر دارد، می‌گوید باید در هر حال شکرِ خدای متعال را بجای بیاوری که تو را پذیرفته است و به تو مشورت داده است.

روایاتِ زیادی هم هست که با قرآن استخاره کنیم، باید با اهلِ آن استخاره کنیم… ای وای بر من! تو را به خدای عزّ و جلّ از قرآن بترسید، من در این پیش‌نمازهای مساجد دیده‌ام که مثلاً به ایشان می‌گویند یک خانم پشتِ پرده استخاره می‌خواهد، خُب حتماً کارِ مهمّی برای او پیش آمده است که استخاره می‌خواهد، ان پیش‌نماز هم قرآن را باز می‌کند و می‌گوید: «ان شاء الله خیر است!»… تو از کجا می‌دانی؟ استخاره‌ی قرآن خیلی مشکل است، اصلاً باید موهبت شده باشد، استخاره‌ی قرآن موهبت می‌شود، اگر نشده است با قرآن استخاره نکنید، مگر قرآن برای بازی است؟ قرآن که برای این نازل نشده است؛ با تسبیح استخاره کنید، اما اگر استخاره‌ی با قرآن به تو موهبت نشده باشد… پیش‌نمازِ عزیز، هر کسی که هستی، با قرآن بازی نکن، تو از کجا فهمیدی که این خوب است یا بد است؟ استخاره‌ی قرآن فرد به فرد متفاوت است، مانندِ تعبیرِ خواب است.

در گذشته برای شما گفته‌ام، یک نفر نزدِ «ابن سیرین» آمد و گفت: من در خواب صدای اذان می‌شنیدم، «ابن سیرین» گفت: تو به مکّه می‌روی و خیلی هم خوب است. شخصِ دیگری آمد و گفت: من در خواب صدای اذان می‌شنیدم، «ابن سیرین» گفت: او را بگیرید که دزد است!

یک خواب برای دو نفر دو نوع تعبیر می‌شود، یک نفر صدای اذان شنیده است و مکّه می‌رود و یک نفر صدای اذان شنیده است و دزد است! استخاره‌ی قرآن هم همینطور است، اگر شما با قرآن استخاره کنید برای یک فردِ معمولی بد است و برای یک ولیِّ خدا خوب است.

استخاره باید معقول باشد و طرف هم وارد باشد، ضمناً عرض کردم که تو را به خدا این را دستِ کم نگیرید، فرمودند: استشاره مقدّم است؛ اگر یک دختر را برای ازدواج می‌خواهی ابتدا پرس و جو کن، فقط می‌گویند: طرف لیسانسِ خود را گرفته است و پدرِ او هم یک طبقه به او داده است و ما هم به محلِّ کارِ او رفته‌ایم و گفته‌اند که انسانِ خوبی است… این‌ها کافی نیست! بعضی انسان‌ها در محلِّ کار مانندِ فرشته هستند اما در نقشِ یک شوهر مانندِ دیو هستند.

شرح دعای 33 صحیفه سجّادیّه

بسم الله الرّحمن الرّحیم، قال سید الساجدین صلوات الله علیه «اللَّهُمَّ إِنِی أَسْتَخِیرُک بِعِلْمِک، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اقْضِ لِی بِالْخِیرَةِ وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ الِاخْتِیارِ، وَ اجْعَلْ ذَلِک ذَرِیعَةً إِلَی الرِّضَا بِمَا قَضَیتَ لَنَا وَ التَّسْلِیمِ لِمَا حَکمْتَ» این دعای استخاره‌ی حضرت است، اینجا تسبیح و قرآن و هیچ چیزِ دیگری مطرح نیست، فقط قلب است و زبان، عرض کردم وقتی می‌گوییم حضرت سجّاد علیه السلام دعای استخاره داشتند فقط به معنای لغویِ آن است، یعنی خیر می‌خواستند، تصوّر نکنید که مثلاً با تسبیح استخاره می‌کردند.

«اللَّهُمَّ إِنِی أَسْتَخِیرُک بِعِلْمِک» خدایا! من از تو خیر می‌خواهم «بِعِلمِک»، سید علیخان نوشته است که این «بِعِلمِک» برای چیست، می‌گوید: «والباء من قوله: «بعلمك»، إما للسببية»[7] یا باء سببیّت است که خدایا! به سببِ علمِ خودت به من خیر بده، چون تو همه چیز را می‌دانی، «أو للاستعانة» خدایا! به کمکِ عِلمت به من خیر نشان بده، «أو للقسم الاستعطافي» یا برای قسمِ استعطافی، استعطاف به این می‌گویند که انسان از کسی جلبِ نظر کند و عاطفه‌ی او را نسبتِ به خودش بوجود بیاورد، شاید هم «باء» قسم باشد که خدایا تو را به عِلمَت قَسَمت می‌دهم؛ می‌گوید بر پیامبر و آل ایشان درود بفرست «وَ اقْضِ لِی بِالْخِیرَةِ» با کارِ خوب به من حکم کن و به من نشان بده، «أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ الِاخْتِیارِ» به ما معرفتِ اختیار را الهام کن که من کدام را انتخاب کنم، تو مرا کمک کن و دستِ مرا بگیر، اگر این دعا مستجاب شد و من متوجّه شدم که خیرِ من در کدامیک از این‌هاست «وَ اجْعَلْ ذَلِک ذَرِیعَةً إِلَی الرِّضَا بِمَا قَضَیتَ لَنَا وَ التَّسْلِیمِ لِمَا حَکمْتَ» این را ذریعه‌ی راهی قرار بده که من به آنچه که تو برایم تعیین کرده‌‌ای راضی باشم و تسلیم شوم «فَأَزِحْ عَنَّا رَیبَ الِارْتِیابِ» خدایا! اگر به ما الهام کردی که ما کدام کار را انجام دهیم دیگر شکِ ما را از بین ببر، «وَ أَیدْنَا بِیقِینِ الْمُخْلِصِینَ» ما را به یقینِ مخلصین تأیید بفرما، «وَ لَا تَسُمْنَا عَجْزَ الْمَعْرِفَةِ عَمَّا تَخَیرْتَ فَنَغْمِطَ قَدْرَک» خدایا! اینطور نباشد که ما از معرفتِ آن چیزی که به ما داده‌ای عاجز بشویم و نعوذبالله قدرِ تو را پایین بدانیم، «وَ نَکرَهَ مَوْضِعَ رِضَاک» باید آنچه که رضای تو در آن است را مکروه ندانیم.

«حَبِّبْ إِلَینَا مَا نَکرَهُ مِنْ قَضَائِک» خدایا! چیزی را که به ما الهام می‌کنی تا انجام دهیم، کاری کن که ما همان را دوست داشته باشیم، «وَ سَهِّلْ عَلَینَا مَا نَسْتَصْعِبُ مِنْ حُکمِک» خدایا! گاهی اوقات ما حکمِ تو را سخت می‌شماریم اما کاری کن که برای ما آسان باشد، «وَ أَلْهِمْنَا الِانْقِیادَ لِمَا أَوْرَدْتَ عَلَینَا مِنْ مَشِیتِک» خدایا! کاری کن که من مُنقادِ به این الهام بشوم، «حَتَّی لَا نُحِبَّ تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ» خدایا! کاری کن که ما تأخیرِ آن چیزی را که زود قرار داده‌ای دوست نداشته باشیم، «وَ لَا تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ» یا چیزی که تو الآن صلاح می‌دانی که در آن تأخیر باشد و ما تعجیلِ آن را می‌خواهیم.

به دعای مهمّی توجّه کنید که خیلی درخواستِ مهمّی است، خدایا! به من الهام کن که کدامیک را انتخاب کنم، این دعای مهمّی است، شاید مستجاب نشود اما اگر مستجاب نشود چیزِ دیگری به تو می‌دهند.

پس بنابراین جمع‌بندی کردیم که حضرت در اینجا استخاره‌ی طلبِ خیر از خدای متعال می‌خواهند و بعد هم می‌خواهند که اگر خدای متعال الهام کردند هر چه بود ما به آن راضی باشیم، بعد هم از خدای متعال می‌خواهند که شک و ریب هم در آن نداشته باشیم…

یکی از بزرگان رضوان الله تعالی علیه می‌فرماید که یکی از فوایدِ استخاره این است که انسان را به یک سو می‌برد.

از شما خواهش می‌کنم که استخاره‌ی قرآن را به هر کسی نسپارید، او هم یا مجبور می‌شود و یا از شما خجالت می‌کشد که بگوید نمی‌توانم، خیلی تقوا می‌خواهد که بگوید نمی‌توانم؛ مرحوم آیت الله سید علی قاضی استخاره‌ی با قرآن انجام نمی‌دادند؛ اولاً که استخاره‌ی با قرآن موهبت می‌خواهد، اگر بخواهم بی‌تعارف بگویم باید عرض کنم که بعضی اوقات انسان‌ها استخاره می‌کنند و خیرِ آن‌ها در چیزِ خاصی است، می‌روند و گرفتار می‌شوند و بعد نسبت به قرآن بدبین می‌شوند، من می‌گویم بگذارید به تسبیح بدبین بشوند، چون معمولاً ذهنیّتِ مردم با قرآن است، ممکن است صلاحِ تو در زنِ بداخلاق باشد! با قرآن بازی نکنید، هیچ وقت قرآن نمی‌تواند تضمین کند که زن خوش‌اخلاق خواهد بود، ممکن است که صلاحِ تو در شوهرِ بداخلاق باشد.

آیا می‌دانید استخاره چیست؟ استخاره این نیست که دلخواهِ من بیاید، استخاره این است که آن چیزی که خدای متعال می‌پسندد می‌آید، چه چیزی را خدای متعال می‌پسندد؟ «عَسَى أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ»[8]، ای بسا آن چیزی را که شما مکروه می‌دانید خیرِ شماست، برعکس هم «وَعَسَى أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ» بعضی اوقات هم چیزی را دوست دارید و شرِّ شما در آن است.

خودِ بنده عرض می‌کنم که در جوانی چند استخاره کردم و دوست داشتم که خوب بیاید، جوان بودم دیگر! خوب نیامد! مدام قید گذاشتم و باز هم بد آمد، اگر آن استخاره‌ها خوب می‌آمد و من عمل می‌کردم الآن من اینجا نبودم و نمی‌دانم کجا بودم، بعداً متوجّه شدم که چه خطرهایی بوده است، پناه بر خدا می‌بریم.

پس استخاره‌ی امام سجاد علیه السلام ربطی به تسبیح یا قرآن نداشت، دعای سی و سوم دعای استخاره است و از خدای متعال می‌خواهد که خدای متعال در این کار خیر بدهد، اول اینکه خدای متعال به دل الهام کند که کدامیک بهتر است، این یک دعاست، اگر مستجاب شد و به دل افتاد که کدامیک بهتر است دیگر بعد از آن نیاید شک داشته باشید، شک نیاورید و خدای ناکرده بی‌ادبی نکنید.

عمده‌ی این دعا این است: «اللَّهُمَّ إِنِی أَسْتَخِیرُک بِعِلْمِک»، «وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ الِاخْتِیارِ»، معرفتِ این برگزیدن را به ما مرحمت کن، بعد هم که الهام شد «فَأَزِحْ عَنَّا رَیبَ الِارْتِیابِ» دیگر شک و شبهه را از ما ببر.

موضوعات متفرقه در بابِ استخاره

یک حدیث از امام صادق علیه السلام نقل می‌کنند که اگر کسی می‌خواهد کاری را انجام دهد، هنگامی که در صبحگاه نماز می‌خواند در سجده‌ی رکعتِ آخر 101 مرتبه از خدای مرتبه خیر بخواهد و «أستَخیرالله» بگوید.

یک حدیث هم از حضرت رضا علیه السلام نقل می‌کند که «اذا اردت امرا فصل ركعتين»[9] دو رکعت نماز مانندِ نماز صبح بخوان، «و استخر الله مائه مره و مره» 101 مرتبه بگو «أستَخیرالله رَبّی»، «و قل فى دعائك:» بعداً این دعا را هم بخوان: «لا اله الا الله العلى العظيم، لا اله الا الله الحليم الكريم، رب بحق محمد و على، خرلى فى امر كذا» که بجای «کذا» باید درخواستِ خود را بگویید.

حال اگر چنانچه شما به انسانِ واردی که اهلِ تقوا بوده است و از خدای متعال هم می‌ترسیده است گفتید و استخاره کردند که حرفی در آن نیست، اما بدانید و آگاه باشید که نوعاً این نمی‌شود؛ یکی از علماء بود که مرید هم داشت و الآن هم در دنیا نیست و به رحمتِ خدا رفته است، ایشان به خانه‌ی ما آمده بود و من هم کنارِ او بودم، یک نفر استخاره کرد و آیه‌ی سجده نکردنِ شیطان آمد، می‌گفت: ان شاء الله خوب است!

استخاره با تسبیح معتبر است اما باید معقول باشد؛ یک مرتبه شخصی به یکی از بزرگانِ علماء گفته بود که می‌خواهم برای من استخاره کنید، پرسیده بود برای چه؟ گفت: می‌خواهم نهار به خانه‌ی شما بیایم!

این نکته می‌خواهم بگویم خیلی مهم است، اگر من خیلی برای خودم مجبور بشوم این کار را انجام می‌دهم، اما اینجا یک مشکلی هست که فقط «سید عبدالله شبّر رضوان الله تعالی علیه» آن را حل کرده است.

می‌گوید: «ما رواه شيخ الطائفه»[10] یعنی شیخ طوسی «في التهذيب»… کتاب «تهذیب» یکی از کتبِ اربعه‌ی ما شیعیان است، «قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام: أريد الشيء فأستخير الله» به امام عرض کرد که من کارِ مهمّی دارم، حضرت فرمودند: «انظر إذا قمت إلى الصلاة» وقتی برای نماز بیدار می‌شوی نگاه کن و ببین در قلبِ تو چه چیزی می‌افتد، فلسفه دارد «فإن الشيطان أبعد ما يكون من الإنسان إذا قام إلى الصلاة» دورترین وقتِ انسان از شیطان زمانی است که انسان برای نماز بیدار می‌شود، وقتی بیدار می‌شوی ببین چه چیزی به قلبِ تو می‌افتد، بعد می‌فرماید: «وافتح المصحف، فانظر إلى أول ما ترى فيه فخذ به إن شاء الله» به قرآن نگاه کن، اولین چیزی که از آن می‌بینی را اطاعت کن.

حال من چه کنم؟ به آنچه که در قلبِ من می‌افتد عمل کنم یا آنچه که در قرآن است؟

«سید شبّر» این را حل کرده است، دو چیز است، اگر این را حل نمی‌کرد هیچ وقت نمی‌توانستیم از آن استفاده کنیم، اول اینکه وقتی برای نماز بیدار می‌شوی ببین چه چیزی به قلبِ تو می‌افتد و بعد هم اینکه قرآن را باز کن و ببین که چه می‌بینی…

پس باید به کدام عمل کرد؟ «سید شبّر» می‌فرماید وقتی اینجا «وافتح» می‌گوید، معنای «و» یا است، یعنی حضرت دو قسمت کرده‌اند، وقتی برای نماز بیدار می‌شوی، یا به آنچه که به قلبِ تو می‌افتد نگاه کن و یا آن را رها کن و قرآن را باز کن.

البته شایان ذکر است که این «قرآن را باز کن» برای همه نیست.

بهرحال اگر استخاره داشتید بدهید کسی انجام بدهد که اهلِ خبره باشد، چه با قرآن و چه با تسبیح، و این دعای حضرت هم که دعای سی و سوم صحیفه‌ی سجّادیّه است را در فراغت از صحیفه‌های مترجم مطالعه کنید، استخاره‌ی اصلی این است، این است که اگر می‌خواهید به دنبالِ کاری بروید بگویید که ای خدا! به من خیر بده؛ خدایا! خیر را به قلبِ من الهام کن، این مهم است، استخاره‌ی با تسبیح و قرآن در مراحلِ بعد است، اصل این است.

صلوات بفرستید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم


” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “


[1] سوره مبارکه طه، آیه 88 (فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَٰذَا إِلَٰهُكُمْ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِيَ)

[2] رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين، جلد 5، صفحه 126 (و هو عجيب، فان استخاره الوحش- بالمعنى الذى ذكره- استفعال من الخوار- بالضم- و هو صوت البقر و الغنم و الظباء. و هو معتل، واوى، لان العين منه واو. و الاستخاره بمعنى الدعاء للارشاد الى خير الامرين معتل يائى، فكيف يكون هذا من ذاك؟ على ان الذى نص عليه ائمه اللغه كالزمخشرى و الجوهرى ان المنقول من استخاره الوحش، انما هو الاستخاره بمعنى الاستعطاف، لا بمعنى الدعاء. قال الزمخشرى فى الاساس: استخار الرجل صاحبه: استعطفه فخار عليه. و اصله من ان يثغو الغزال و الجوذر الى امه: يستخيرها، اى يطلب خوارها. ثم كثر حتى استعمل فى كل استعطاف و استرحام. قال الجوهرى: الاستخاره: الاستعطاف. يقال: هو من الخوار و الصوت. و اصله: ان الصائد ياتى ولد الظبيه فى كناسه فيعرك اذنه فيخور- اى يصيح- يستعطف بذلك امه كى يصيدها. قال الهذلى: لعلك اما ام عمرو تبدلت سواك خليلا شاتمى تستخيرها انتهى. و بالجمله فجعل الاستخاره بمعنى طلب الخيره منقولا من استخاره الوحش اما غلط منشاه اشتباه اللفظين عليه، او تعسف لا داعى اليه. و الله اعلم.)

[3] رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين، جلد 5، صفحه 128 (أما من طريق العامة. فروى البخاري في صحيحه عن جابر بن عبد الله قال: كان رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم يعلمنا الاستخارة في الأمور كلها كالسورة من القرآن. يقول: «إذا هم أحدكم بالأمر فليركع ركعتين من غير الفريضة، ثم ليقل: اللهم إني أستخيرك بعلمك، وأستقدرك بقدرك…» إلى آخر الدعاء وسيأتي. وروى الترمذي بإسناده إلى أبي بكر: أن النبي صلى الله عليه وآله كان إذا أراد الأمر، قال: اللهم خرلي، واختر لي. وعن أنس قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: يا أنس إذا هممت بأمر فاستخر ربك فيه سبع مرات، ثم انظر إلى الذي سبق إلى قلبك، فإن الخير فيه. وروى الحاكم بسنده في صحيح المستدرك عنه صلى الله عليه وآله قال: «من سعادة ابن آدم استخارته الله، و من شقوته تركه استخارة الله».)

[4] رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين، جلد 5، صفحه 129 (وأما من طريق الخاصة: فالروايات فيها أكثر من أن تحصى. فمن ذلك ما رواه ثقة الإسلام في الكافي بسند صحيح قال: قال أبو عبد الله عليه السلام: صل ركعتين، واستخر الله. فو الله ما استخار الله مسلم إلا خار له البتة. وروى البرقي في محاسنه عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قال الله عز وجل: من شقاء عبدي أن يعمل الأعمال فلا يستخيرني. وعنه عليه السلام: أنه قال: ما أبالي إذا استخرت على أي طرفي وقعت. وكان أبي يعلمني الاستخارة كما يعلمني السورة من القرآن. وعنه عليه السلام: من دخل في أمر بغير استخارة ثم ابتلي لم يؤجر. وروى الطوسي في أماليه عن أمير المؤمنين عليه السلام قال: لما ولاني النبي صلى الله عليه وآله على اليمن، قال لي وهو يوصيني: يا علي ما حار من استخار، ولا ندم من استشار. إلى غير ذلك من الأخبار البالغة جملتها حد التواتر.)

[5] رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين، جلد 5، صفحه 133 (ومنها: ما روي عن الصادق عليه السلام قال: «إذا عرضت لأحدكم حاجة فليستشر ربه. فإن أشار عليه أتبع، وإن لم يشر عليه توقف. فقيل له: كيف يفعل؟ قال: «يسجد عقيب المكتوبة، ويقول: اللهم خرلي ثم ينظر ما الهم فيفعل. فهو الذي أشار عليه ربه عز وجل)

[6] رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين، جلد 5، صفحه 129 (الأولى: ذكر الشيخ المفيد قدس سره في الرسالة العزية: أنه لا ينبغي للإنسان أن يستخير الله تعالى في شيء مما نهاه عنه، ولا في أداء فرض. وإنما الاستخارة في المباح، وترك نفل إلى نفل لا يمكنه الجمع بينهما كالحج والجهاد تطوعا، أو لزيارة مشهد دون آخر، أو صلة أخ دون آخر- الثانية: من آداب المستخير أن يطهر ظاهره من الحدث والخبث، وباطنه من الشك والريب، وان يصلي ركعتين، يقرأ فيهما بعد الحمد ما شاء ويقنت في الثانية، وأن يتأدب في صلاته كما يتأدب السائل المسكين، وأن يقبل على الله بقلبه في صلاته ودعائه إلى وقت فراغه، وأن لا يكلم أحدا في أثناء الاستخارة. فعن الصادق عليه السلام: كان أبي إذا أراد الاستخارة في الأمر، توضأ وصلى ركعتين، وإن كانت الخادمة لتكلمه، فيقول: سبحان الله، ولا يتكلم حتى يفرغ)

[7] رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين، جلد 5، صفحه 145 (والباء من قوله: «بعلمك»، إما للسببية، أي بسبب علمك بخيري وشري، أو للملابسة، أي ملتبسا بعلمك بخيري وشري، أو للاستعانة، أي مستعينا بعلمك فإني لا أعلم فيم خيري، أو للقسم الاستعطافي، أي بحق علمك.)

[8] سوره مبارکه بقره، آیه 216 (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ)

[9] رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين، جلد 5، صفحه 136 (و منها: ما رايته فى كتاب عندنا منسوب الى الرضا عليه السلام: «اذا اردت امرا فصل ركعتين، و استخر الله مائه مره و مره و قل فى دعائك: لا اله الا الله العلى العظيم، لا اله الا الله الحليم الكريم، رب بحق محمد و على، خرلى فى امر كذا و كذا للدنيا و الاخره خيره من عندك، مالك فيه رضا ولى فيه صلاح، فى خير و عافيه، يا ذا المن و الطول».)

[10] رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين، جلد 5، صفحه 134 (منها: ما رواه شيخ الطائفه فى التهذيب بسنده الى اليسع القمى، قال: قلت لابى عبدالله عليه السلام: اريد الشى ء فاستخير الله، فلا يوفق فيه الراى، افعله او ادعه؟ فقال: «انظر اذا قمت الى الصلاه- فان الشيطان ابعد ما يكون من الانسان اذا قام الى الصلاه- اى شى ء يقع فى قلبك فخذ به. و افتح المصحف، فانظر الى اول ما ترى فيه فخذ به ان شاء الله».)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *