يكى از مستندات قرآنى شيعه در باب ولايت اميرمؤمنان، آيه ياد شده است كه از آن به آيه «اطاعت» یا «اولى‏الامر» ياد مى‏شود.

كشف دلالت آيه بر ولايت اميرمؤمنان در گرو درك اين نكته است كه‏ منظور از اولى‏الامر در آيه شريفه چه كسى يا كسانى مى‏باشد؟ براى دريافت اين مسأله بايد ديد كه:

  1. آيا آيه فوق معيار و ضابطه‏اى براى اولى‏الامر به دست مى‏دهد يا نه؟
  2. اگر آيه دربردارنده ملاك و معيار مشخصى است، آن معيار بر چه كسى يا كسانى قابل انطباق است.

یکم) معيار اولى‏الامر

در نگاه ابتدايى بويژه براى كسانى كه با منطق و متدلوژى فهم قرآن آشنا نيستند، گمان مى‏رود كه آيه ياد شده هيچ ضابطه و معيار خاصى در مورد ويژگى‏ها و اوصاف اولى‏الامر تعيين نكرده است؛ اما ژرفكاوى و تحليل دقيق و فنى قرآن مجيد نتيجه‏اى جز اين دارد. پيوند اجزاء و مفاهيم آيه فوق و پرتوافشانى آنها در يكديگر نشانگر وجود برجسته‏ترين سنجه و ملاك يعنى عصمت اولى‏الامر است. كه برتر از آن ملاك و معيارى متصور نيست.

اما چگونه مى‏توان عصمت اولى‏الامر را از اين آيه كشف كرد؟

در اين باره بايد توجه داشت امر به اطاعت از اولى‏الامر در آيه شريفه همچون اطاعت از خدا و پيامبر مطلق ذكر شده و هيچ قيد و شرطى ندارد.

از طرف ديگر اطلاق اطاعت از اولى‏الامر تنها در صورتى ممكن است كه اولى‏الامر معصوم از هر گناه و انحرافى باشد.

توضيح اينكه: اگر اولى‏الامر دچار خطا و انحراف شود و جامعه را در جهتى مغاير با آموزه‏هاى دينى رهبرى كند اين سؤال رخ مى‏نمايد كه در اين صورت پيروى از او چه حكمى دارد؟

در اينجا دو حالت بيشتر متصور نيست و هر دو آسيب‏مند است:

الف. فرض نخست اين است كه به لحاظ اطلاق وجوب اطاعت، فرمانبرى از او واجب و لازم است. اگر اين فرض را بپذيريم چند اشكال پديد مى‏آيد.

اولًا: خلاف شعار اساسى و راهبردى اسلام است كه: «لاطاعة لمخلوق فى معصية الخالق» .

ثانياً: موجب اجتماع امر و نهى در متعلق واحد مى‏شود؛ زيرا از طرفى به حكم كلى شرع مبنى بر لزوم خوددارى از معصيت بايد از آن اجتناب كرد و به حكم لزوم اطاعت از اولى‏الامر بايد به آن عمل كرد.

ثالثاً: موجب پيدايش تناقض در صدر و ذيل آيه مى‏شود؛ زيرا صدر آيه كه امر مطلق به اطاعت از خدا مى‏كند مستلزم خوددارى از ارتكاب آن عمل حرام است و ذيل آيه كه امر مطلق به اطاعت از اولى‏الامر مى‏كند دليل بر لزوم انجام آن است؛ بنابراين آيه شريفه گرفتار تناقض مى‏شود، در حالى كه تناقض در كلام الهى محال است.

مسأله اصلى اينجاست كه؛ اولًا، اين آيه مطلق است و هيچ قيدى ندارد. ثانياً، قرآن در هيچ جاى ديگر قيدى براى آن نياورده است. بنابراين اگر ما باشيم و قرآن، اطاعت از اولى‏الامر مطلق است. در حالى كه خداوند در مواردى كه اهميت آن بسيار كمتر از فرمانبردارى از اولى‏الامر است بى‏درنگ قيد آورده است.

به عنوان مثال پيرامون رفتار با پدر و مادر مى‏فرمايد: «انسان را سفارش كرديم كه با پدر و مادر خود نيكى كند، اما اگر آنان بكوشند كه تو چيزى را كه بدان آگاهى ندارى شريك من گردانى، از ايشان پيروى مكن».  از آنچه گذشت روشن مى‏شود كه قرآن در جستجوى گشودن راهى ديگر فرا روى جامعه است و آن مسأله ولايت بخشيدن به پيشواى معصوم و خطاناپذير است. به عبارت ديگر قرآن مسأله را به صورت بنيادى حل مى‏كند و ريشه اشكال را مى‏خشكاند.

مؤيد اين مطلب آن است كه آيه شريفه اطاعت از پيامبر و اولى‏الامر را با يكديگر جمع كرده و با يك فرمان اطاعت هر دو را با هم ذكر نموده است.

اين وحدت حكم موجب تخصيص‏ناپذيرى آيه مى‏شود و مستلزم آن است كه چند و چون اطاعت از هر دو يكسان و همطراز باشد و همانطور كه با مسلم انگاشتن عصمت پيامبر فرمانبردارى از او را قيد و محدوديتى نيست، اولى‏الامر نيز در اين باره همپا و همتاى اوست و تنها تفاوتشان در اين است كه پيامبر آورنده خطاناپذير شريعت است و امام پوينده خطاناپذير راه او.

بنابراين آيه شريفه تنها با عصمت اولى‏الامر سازگار است و غير آن را برنمى‏تابد. اين مسأله مورد قبول برخى از مفسران برجسته اهل سنت، چون فخر رازى نيز قرار گرفته است.  و برخى آن را از مسائل مورد اتفاق شيعه و سنى دانسته‏اند.

دوم) مصداق‏شناسى اولى‏الامر

از نظر شيعه مصداق اولى‏الامر بعد از پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله حضرت على علیه‌السلام و پس از آن حضرات ديگر امامان اهل بيت عليهم السلام مى‏باشند. دليل اين مدعا آن است كه:

اولًا، آيه اطاعت بر عصمت اولى‏الامر دلالت دارد.

ثانياً، بعد از پيامبر تنها مصداق ثابت شده معصومان اهل بيت عليهم السلام هستند كه هم آياتى از قرآن مانند آيه تطهير بر عصمت ايشان دلالت دارد و هم روايات متعددى در عصمت آنان وارد شده است.  سرسلسله و اولين پيشوا از ميان آنان، براساس جميع ادله حضرت على علیه‌السلام بوده است. ثالثاً، كسى غير از اهل بيت عليهم السلام نه ادعاى عصمت دارد و نه دليلى بر عصمتش موجود است. بنابراين با انحصار عصمت در اهل بيت، آنان مصداق بديل‏ناپذير اولى‏الامرند. لاجرم آيه اطاعت بر ولايت و لزوم پيروى كامل و همه جانبه از امامان معصوم اهل بيت عليهم السلام دلالت مى‏كند.

نيز با توجه به اينكه اولين آنان حضرت على علیه‌السلام است؛ آيه شريفه به طور ضمنى بر امامت و ولايت بلافصل آن حضرت پس از پيامبر دلالت دارد.

رابعاً، روايات وارد شده در تفسير برای انطباق اين آيه با حضرت على علیه‌السلام دلالت صريح و روشن دارند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *