الف) تعیین مصداق برای این آیه توسط روایات

در ابتدا باید گفت: در رابطة با اين آيه، معتبرترين كتاب‌هاي شيعه و اهل‌سنت هنگام بيان شأن نزول آيه، آن را در وصف اهل‌بيت علیهم‌السلام دانسته‌اند.

در احاديث اهل تسنن است كه وقتي اين آيه نازل شد، ام سلمه كه يكي از زنان پيامبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است، مي‌آيد خدمت حضرت و مي‌گويد كه: يا رسول‌الله! آيا من هم جزء اهل‌بيت شمرده‌ مي‌شوم يا نه؟ مي فرمايد: تو به خير هستي ولي جزء اينها نيستي، مدارك اين مطلب هم يكي و دو تا نيستند و در روايات اهل سنت زياد است.

نه تنها روايات ائمه اطهار بیانگر این تفاوت لسان و دیدگاه اند؛ بلكه اهل تسنن نيز اين مطلب را روايت كرده‌اند[1].

ابو سعيد خدري و انس بن مالك و و وائله بن اسقع و عايشه و ام سلمه، می گويند كه آيه مختص و ويژه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام است[2].

ب) علت جمله معترضه

در آيات سورة احزاب، كه خطاب برخی از آیاتش در مورد زنان پيامبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله خطاب است، ضمير‌ها همه مؤنث است. مثلاً روشن است که مخاطب آیه شریفه «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَمِيلا»[3]، زن‌هاي پيامبرند. اما پس از چند آیه، به یک باره ضمیر مذكر مي‌شود: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا»[4].

خداوند متعال در اين جا كلمه اهلبيت را آورده است؛ ولي در آیات قبل، از واژه «نساء النبي» استفاده نموده است! در آيات قبل، از تكليف، خوف و رجا سخن بود؛ ولی در آيه تطهير، بالاتر از مدح سخن به میان آمده است و مي‌خواهد مسألة تنزيه آنها از گناه و معصيت را پیش بکشد.

اما شاید دلیل اینکه این آیات در پس پرده ای از ابهام، به صورت جمله معترضه بیان شده، آن باشد که عرف جامعه اسلام در آن روزگار، تحمل پذیرش دستور در مورد اهلبیت علیهم‌السلام را نداشت. چه آنکه منافقين  که در آن روز نفوذ به سزایی در مردم داشتند، به گونه ای در میان طبقه اجتماعی مردم القا می کردند که: «ببينيد دارد براي خانوادة خودش نان مي‌پزد»! این در صورتی بود که رسم و شيوه پيغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در زندگي اين بود كه در هيچ موردي براي خود و خانواده اش، امتیازی را اختصاص دهد. ایشان بر اساس دستور اسلام، فوق العاده از اين كه ميان خود و ديگران امتياز قائل شود، اجتناب داشت؛ و همين جهت عامل بسيار بزرگي براي موفقيت پيغمبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بود.

شايد سرّ اين كه قرآن اين آيات را با قرائن و دلائل ذكر كرده است، اين است كه هر آدم بي‌غرضي، بی آلایشی اهلبیت را بفهمد. از طرف دیگر، شاید خداوند متعال بخواهد سفارش خود در مورد اهلبیت را به نحوی بیان کند که دشمنی دشمنانشان، به صورت تمرد در مقابل قرآن و اسلام درآيد. بنابرین خداوند پرده‌اي از عصمت را برايشان ایجاد کرد و آيه تطهير را در اثناء آن آيات قرار داد که هر آدم فهيم و عاقلی مي‌فهمد كه خطاب آن با ديگر متفاوت است[5].

ج) معنای عصمت

قبل از بيان روايات از پيامبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمه اطهار علیهم‌السلام در رابطة با تفسير اين آيه به عصمت، در مورد معناي عصمت توضيح مختصري را ارائه مي‌دهيم:

عصمت به اين معني نيست كه خدا افراد بخصوصي از بشر را هميشه مراقبت مي‌كند كه هر وقت اينها تصميم مي‌گيرند كه گناهي را مرتكب شوند، فورا جلويشان را بگيرد! چون اگر عصمت به اين معني باشد، براي كسي كمالي نيست؛ بلكه عصمت از گناه به معناي نهايت و كمال ايمان است.

همان‌طوركه در جريان حضرت يوسف و زليخا، يوسف به حكم اين كه با ايمان بود و ايمان او يك ايمان كامل و در حد شهودي بود، و بدي و زيان اين كار را مي‌ديد، همان ايماني كه خدا به يوسف داده بود، مانع و نگهدارنده او از اين كار بود، همان طور كه ما خود را از بالاي ساختمان به زمين نمي‌اندازيم و به درون آتش نمي‌اندازيم. چون خطر و زيان آن براي ما ثابت و مجسم است.

عصمت از گناه بستگي به ايمان انسان به گناه بودن آن گناه دارد؛ آن كسي كه مي‌گويد: «لو كشف الغطاء ما ازددت يقيني»[6] اگر پرده بيفتد بر يقين من افزوده نمي‌شود، قطعا معصوم از گناه است[7].

و لذا در روايت امام باقر علیه‌السلام رجس در آيه تطهير را به معناي شك و ترديد تفسير كرده اند. و فرموده‌اند: رجس همان شك است و ما هيچ گاه در دينمان شك نمي‌كنيم.

و امام حسن علیه‌السلام در احتجاج با عمرو بن عاص فرمودند: به خدا قسم تو مي‌داني كه علي علیه‌السلام حتي يك لحظه در دين و خدا شك نكرد[8].

د) عصمت در این آیه، برگرفته شده از روایات

در تفسير اين آيه، روايات فراواني از پيامبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله وجود دارد كه تصريح به عصمت شده است. چنانچه پيامبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به حضرت علي علیه‌السلام خطاب مي‌كنند: يا علي! اين آيه در حق تو و دو سبط من و ائمة از اولاد تو نازل شده است. سپس پيامبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله تمام ائمه را نام مي‌برند  و در پايان روايت آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وآله می فرمایند: نام آنها بر عرش الهي نقش بسته است و من از آنها سؤال كردم، به من خطاب شد: يا محمد! صلی‌الله‌علیه‌وآله آنها امامان بعد از تو هستند كه مطهر و معصوم هستند و دشمنان آنها ملعون هستند[9].

ابن عباس در تفسير اين آيه از پيامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل مي‌كند كه پيامبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: من و اهل‌بيتم پاك از آفات و گناهان هستيم[10].

بيهقي در كتاب «دلائل النبوه» به قول ابن عباس از پيامبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله حديث طولاني را نقل مي‌كند كه پيامبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در پايان در تفسير آيه تطهير فرمودند: من و اهل‌بيتم از گناهان پاك و منزه هستيم[11].

امام صادق علیه‌السلام از پدرشان و ايشان از حضرت علي عليه‌السلام نقل مي‌كند كه فرمودند: خداوند ما را برتري بخشيد، و چگونه چنين نباشد در حالي كه خدا در قرآن فرمود: جز اين نيست كه خدا مي‌خواهد كه از شما اهل‌بيت پليدي را دور كند و شما را پاك گرداند،[12] پس خداوند متعال ما را از زشتي‌ها و گناهان ظاهري و باطني پاك گردانيده است[13].

پس معلوم شد كه اولا اين آيه اختصاص به اهل‌بيت عليهم‌السلام دارد، و ثانيا تفسير اين آيه به عصمت اهل‌بيت عليهم‌السلام در زمان پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمه اطهار عليهم‌السلام بوده است و اگر در كتب تفسيري بعد از غيبت به عصمت تفسير شده است، برگرفته از اين روايات بوده است.


[1] مطهري، مرتضي، امامت و رهبري، تهران، انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1364، ص153تا ص156

[2] ترجمة تفسير مجمع البيان ، مترجم دكتر احمد بهشتي و ديگران، انتشارات فراهاني، ‌چاپ اول، 1360 هـ . ش، ج 20، ص107

[3] احزاب :28 1

[4] احزاب :33 2

[5]. اقتباسی از امامت و رهبري، ص160 5

[6] عبدالحميد بن 6.  ابي الحديد معتزلي، شرح نهج البلاغه، سال انتشار 1404هـ ، ج 7، ص 253

[7] امامت و رهبري، ص 175

[8] مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة 8.  الوفاء، 1404هـ ، ج 44، ص 102، باب 20

[9] همان، ج 35، ص206، باب 5. 9

[10] همان

[11] فضل بن حسن طبرسي، امين الاسلام، اعلام الوري، تهران، 11.  انتشارات دارالكتب الاسلاميه، ص8

[12] احزاب: 33 12

[13] مجلسي، محمد 13.  باقر، بحارالانوار، بيروت، انتشارات مؤسسة الوفاء، 1404هـ ، ج 25، ص213، باب 7

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *