مفهوم شناسی رياضت
اين واژه در زبان عربي به معناي تلاش انسان براي تربيت و اهلي کردن اسب است. همان گونه که بشر با تلاش و کوشش توانسته کره اسب چموش را تربيت کند و آن را رام و اهلي گرداند بايد قواي حيواني و نفساني خود را کنترل و تابع عقل و شرع نمايد تا مقدمات معراج معنوي و روحاني او تدارک شود.
مباني رياضت
الف) مباني هستي شناسي
نظام هستي، به واسطة تزاحم ها و تضادها، ظرف آلام و رنج هاست و شاکلة هستي مبتني بر کوشش ها و رياضت ها به منظور تخلص و يا کاستن از آلام و مصائب است و مهم تر اينکه استکمال هر موجودي در عالم هستي مستلزم تحمل رياضت ها در عرصه و صحنه تضادها و تصادم هاست.از ديدگاه امام، نظام هستي به واسطه ضيق وجودي عالم مادي فاقد ظرفيت بروز ظهور لذات و آلام محض و خالص است[2] و لذا انسان براي دست يابي به لذات ماندگار و نيز تقليل از آلام و شرور چاره اي جز تحمل رياضات ندارد. از سوي ديگر عالم هستي بواسطة حجب ظلماني و کثرت شواغل، مانع از تجريد شهود حق است و لذا مي طلبد سالک به مدد رياضت به «تفّرد» و «توحّد» برسد.
ب) مباني انسان شناسي
جهادالنفس که فرع بر معرفة النفس است معلول رياضت ها و مجاهدت هاست. «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الُْمحْسِنِينَ»[3] براي اينکه انسان به کمال مطلوب خود نائل گردد، شناخت خير و شر نفس، لازم است؛ و سپس جهاد با نفس به واسطه رياضت شرعيه تا طهارت و نزاهت باطني و در نتيجه فلاح و رستگاري حاصل شود، که «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»[4] و از سوي ديگر نفس از پليدي ها و آلودگي ها مبرّا گردد تا به جنّت لقاء الهي باريابد «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى»[5] و سرانجام معرفة النفس به معناي واقعي كلمه، معرفة الرّب را به دنبال خواهد داشت؛ چنانكه انسان شناسي وحياني الهي، معرفة النفس را عامل معرفة الربّ معرفي مي نمايد «من عرف نفسه فقد عرف ربه».[6]
ج) مباني عقلي
تحمل رياضت به منظور تزكيه نفس يك ضرورت عقلي است، پيش از آنكه شارع مقدس به اين مهم امر كرده باشد. به تعبير فني، آيات و روايات دالّه بر تصفيه و تزكيه باطن صرفاً جنبة ارشادي و تأكيدي دارند زيرا آراستگي به فضايل و پيراستگي از رذايل، مطلوب عقل سليم و فطري مي باشد. زيرا بديهي و قطعي ترين حكم عقل سليم و غيرمشروب به اوهام اينكه هر چه سبب عقوبت آدمي شود و او را از اوج عزت به حضيض ذلّت كشانده و موجب تنزّل مقام انساني و نيز محروميت از حظوظ معنوي و اخروي گردد، قبيح و رفع و دفع آن ضروري است.
رياضت در قرآن
برخي آيات در قرآن کريم به موضوع رياضت صريحاً و يا تلويحاً اشاراتي داشته اند که ما به بعضي از آن ها اشاره مي کنيم:
1 – «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الُْمحْسِنِينَ»[7] اين آيه شريفه مربوط به «جهاد با نفس» است و «مجاهدت» در آيه کريمه معادل «رياضت» است. بنابراين «رياضت» همان جهاد اکبر که مجاهدة با نفس اماره است از برترين نوع جهادهاست زيرا خداوند متعال از مجاهدان تکفل نموده که آنان را به صراط مستقيم هدايت فرمايد.
2 – « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ »[8] کلمة «کبد» به معناي رنج است و اين تعبير که «خلقت انسان درکبد است» به ما مي فهماند که رنج و مشقت از هر سو بر آدمي احاطه دارد و هيچ نعمتي را به دست نمي آورد مگر آميخته با ناملايمات باشد که عيش او را منغّص مي سازد. به تعبير امام خميني(ره) «همه لذات دنيا محفوف به آلامي است کمرشکن … و تمام نعمت هاي اين عالم مختلط با زحمت ها و رنج هاي طاقت فرساست»[9]. نتيجه اينکه تحمل رنج و مشقت خود رياضت مي طلبد و «آدمي بايد مشقت ها را تحمل کند و سختي ها بکشد تا هستيِ لايق خود را بيابد».[10]
3 – «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ»[11] کلمة «کدح» به معناي «تلاش کردن و خسته شدن»[12] که در آن معناي «سير» مندرج است و از عطف «فملاقيه» بر «کادح» معلوم مي شود که هدف نهايي اين سير، خداي سبحان است و انسان در اين سير دچار مصائب و موانعي است که رفع اين امور رياضت ها مي طلبد تا به مطلوب خويش که «لقاء الله» است نائل گردد.
4 – «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الَّثمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِين»[13] از آنجا که تحمل مصائب موجب تکميل نفوس و پرورش استعدادهاي عالي انساني است، محک خداوند متعال در دو حوزه تکوين و تشريع، شدائد را گنجانده است تا به کمال واقعي برسد بنابراين نقش و اهميت رياضت در حصول تعالي و تکامل انسان، برجسته مي شود.
5 – «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»[14] قرآن کريم بر اين اصل تأکيد دارد که کسي به نيکويي دست نمي يابد مگر با گذشتن از بهترين تعلقاتش و فدا کردن امور مورد علاقه اش که اين نيز خود نوعي رياضت است؛ زيرا دل کندن از محبوب، کاري بسيار صعب و دشوار است.
6 – «وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ»[15] خواجه عبدالله انصاري در ابتداي باب رياضت از کتاب «منازل السائرین» به اين آيه کريمه تمسک کرده زيرا حقيقت از مال و جان گذشتن و همه چيز را فداي حق کردن، بالاترين رياضت است. البته آيه شريفه تنها به گذشتن از مال و جان در راه خداوند منحصر نمي شود و بسا اينکه مراد از «يُؤْتُونَ ما آتَوْا» امتثال همه اوامر و اجتناب از همه نواهي است.
7 – «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى مافاتَكُمْ وَ لاتَفْرَحُوا بِما آتاكُم»[16] ادبار از ماسوي الله و اقبال به حضرت حق که در کلام برخي اعاظم عرفان از اهداف رياضت محسوب مي شود، با زهد حقيقي که در آيه شريفه تعبيه شده[17] حاصل مي گردد.
رياضت در روايات
از آنجا که در صدر اسلام، عده اي مقدس مآب، رهبانيت ابتداعي مسيحيت را شيوة رياضتي خود اتخاذ کردند که در آن عزلت نشيني و انزوا طلبي، ميراندن غرايز و اميال طبيعي و محروميت از تمتعات مشروع خدادادي، از مهمترين پيامدهاي زيان بار رهبانيت مسيحي بود، پيامبر اکرم(ص) رهبانيت به معناي کناره گيري از خلق و اعتزال از تمتعات و مواهب الهي را منع فرموده و آن را در مجاري مشروع خود قرار دادند. به عنوان نمونه فرمودند: «ليس في امتي رهبانيةٌ و لا سِياحةٌ و لا زمّ»[18]، «انما رهبانيّة اُمَّتي الجِهادُ في سبيل الله»[19]، «اِنّ ترهب امتي الجلوس في المساجد انتظاراً للصلاة»[20] که وجه اشتراک تمام اين آداب و اعمال، رياضت در قالب شريعت است؛ چنانکه امام علي(ع) «تقواي متخذ از شريعت» را وسيله رياضت نفس خويش معرفي مي فرمايد: «انما هي نفسي أروضها بالتقوي»[21] و «الشريعة رياضة النفس»[22] و «خدمة النفس صيانتُها عن اللّذات و المقتنيات و رياضتها بالعلوم و الحِکَم و اجتهادها بالعبادات و الطاعات و في ذلک نجاة النفس».[23]
انواع رياضت
الف) رياضت غيرشرعي: رياضتي كه خارج از حوزه و حيطه شريعت است و براساس سلايق و علايق نفساني، ابداع شده و لذا غالباً از مرز اعتدال خارج و دچار افراط و تفريط است. چنين رياضتي در شبه عرفان هاي نوظهور و نيز برخي از فرقه هاي صوفيه و سلسله هاي دراويش، كه با ترويج انديشه هاي پلوراليستي و سكولاريستي، شرع گريزي و شريعت ستيزي را تبليغ مي نمايند، يافت مي شود.
ب) رياضت شرعي
رياضت در عرفان اسلامي جز با تعبّد قلبي و عملي به شريعت، مفيد و منتج نيست و سالك در همة احوال و مقامات هرگز از صراط مستقيم شريعت خارج نخواهد شد؛ زيرا شريعت در همه مراحل سلوكي هر آنچه را كه سالك براي رسيدن به حقيقت (توحيد وجودي) نياز دارد و نيز كيفيت سير و سلوك و آثار و نتايج آن را بيان كرده است.
تفاوت هاي رياضت شرعي و غيرشرعي
1 – در رياضت هاي غيرشرعي، سخن از تعذيب و تضحيه نفس است در حالي كه در عرفان اسلامي رياضت شرعي به منظور تعديل و تهذيب نفس صورت مي گيرد.
2 – در رياضت هاي غيرشرعي، مرتاض براي رسيدن به هدف خود كه تقويت روح يا اراده و … است هر عملي را انجام مي دهد و لو اينكه از نظر شرع، فعل حرام باشد و یا حتي غرض و فايدة عقلايي هم نداشته باشد؛ در حالي كه در رياضت هاي شرعي، سالك، سلوكش را براساس شرع مقدس و عرف عقلاء تنظيم مي كند. لذا در برخي فرقه ها و آيين هاي عرفاني، مرتاضان متحمل رياضات شاقّ مي شوند اما در رياضت هاي شرعي، براساس قواعد فقهيه و نصوص متواتره همچون «لا ضرر و لا ضرار»، «نفي حرج»[24]، «نفي عسر»[25]و «نفي تكليف بما لايطاق»[26] هرگونه ضرر و حرج و عسري از صفحة تشريع مرفوع است.
3 – اصل در رياضت هاي غير شرعي، تأييد و تقويت نفسِ است در حالي كه رياضت هاي شرعي، رائض به نفس و رياضت همواره نظر آلي و ابزاري داشته و آنچه براي وي اصل و ملاك است «عبوديت» مي باشد.
4 – در رياضت هاي غيرشرعي، از روش ها و شيوه هايي كه با كرامت و شرافت ذاتي انسان در تعارض است، استفاده مي شود؛ در حالي كه محور در رياضت هاي شرعي، طاعات و عبادات حق تعالي است كه روايات (قُرب فرائض و نوافل) مؤيّد آن است؛
صمت و جوع و سهر و خلوت و ذكري به دوام
ناتمامان جهان را كند اين پنج تمام
نقش رياضت از ديدگاه امام خميني(ره)
حضرت امام خميني(ره) در يک نگاه کلي و کلان، هرگونه دلبستگي به غير حق را، خار طريق سلوک الي الله دانسته و معتقدند سالک الي الله و طالب وصول به لقاءالله و صعود به معارج معارف الهيه، اين خار طريق را بايد با «رياضت شرعي» از ميان بردارد.[27] معظم له، «انقطاع کامل الي الله» را که جامع صفات وارستة انساني است به وسيلة «رياضت» قابل تحصيل مي دانند.[28] از نظر امام(ره) «حبّ دنيا» و «حبّ نفس» ضمن آنکه انسان را از رياضات شرعيه و عبادات و مناسک باز مي دارد،[29] موانع کمال انقطاع و نيز مکاشفات و مشاهدات حقّة الهيه و معرفت الله مي باشند[30] و در يک نتيجه کلي، توجه به غير خدا را حجب ظلمانيه و نورانيه اي مي دانند که مانع تحقق هدف اعلاي انقطاع الي الله است[31] و «رياضات علمي و عملي» را، رافع اين موانع معرفي مي کنند.[32] هم چنين امام(ره) با استناد به کلام عارف کامل آيت الله شاه آبادي، هر رياضتي را صائب نمي دانند و با تقسيم رياضات به «رياضت حقاني و نفساني»، ملاک و معيار رياضت صحيح و باطل را، «قدم حق و قدم نفس» مي دانند.[33] بنابراين از نظر امام، رياضت باطل، سالک را به سوء عاقبت منجر مي سازد در حالي که رياضت حق و شرعي، به نص آية شريفه «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[34] موجب دستگيري حق تعالي از سالک مي گردد.[35]
مؤلفه های رياضت از نظر امام خميني(ره)
الف) قرآن محوري و وحي گرايي
امام(ره) درکتاب «آداب الصلاة»، «قرآن» را راهنماي سلوک انسانيت و تربيت نفوس معرفي کرده و مي نويسند:
«بدان که اين کتاب شريف چنانچه خود بدان تصريح فرموده، کتاب هدايت و راهنماي سلوک انسانيت و مربّي نفوس و شفاي امراض قلبيه است»[36]. و در جايي ديگر مي نويسند: «مقصد قرآن، هدايت به سُبُل سلامت و اخراج از همة مراتب ظلمات به عالم نور و هدايت به طريق مستقيم است»[37]. هم چنين «کيفيت سير و سلوک» از مقاصد ديگري است که امام(ره) افزون بر بيان استخلاص از زندان طبيعت[38] مطرح کرده و معتقدند که قرآن براي مسئله سير و سلوک اهميت قائل است و نمي خواهد سالکين بدون سلوک شرعي، سير عرفاني داشته باشند.
ب) شريعت محوري
در انديشة عرفاني امام(ره)، اولاً رياضت نه تنها در ظاهر شريعت، بلکه در باطن (طريقت) و باطنِ باطن شريعت (حقيقت) جريان و سريان دارد؛ ثانياً التزام قلبي و عملي به شريعت در رياضت بايد در تمام مقامات و منازل عرفاني محفوظ باشد. بنابراين شريعت مداري براي همه اصحاب رياضت چه سالکان مجذوب و چه مجذوبان سالک در همة مقامات و منازل عرفاني مطرح و با توجه به ساحت ها و لايه هاي گوناگوني که دارد نافذ و کارآمد است.
ايشان، ترک شريعت را در رياضت به هر بهانه اي حتي به بهانه وصول به حقيقت، تقبيح و با اثبات رابطه ناگسستني ميان ظاهر و باطن شريعت، تأدب به آداب الله و تخلّق به اخلاق الله که ثمرة رياضت است را جز با تمسک به آداب شريعت حقه، ميسور و ممکن نمي دانند.[39]
ج) ولايت گرايي
در انديشة عرفاني امام، انسان کامل که به واسطة جامعيت، صاحب ولايت تکويني و تشريعي است، بهترين الگو در سير و سلوک بوده و سالکان را با هدايت تکويني در نهان و هدايت تشريعي در عيان به کوي دوست راهنمايي مي کنند. از ديدگاه امام(ره) «رياضت» در عرفان اسلامي از عشق به ولايت، انفکاک ناپذير است و به اين حقيقت معترفند که نور خدا از مشکات وليّ او در ما مي تابد و تنها آن ذوات نوراني اند که قدرت ايصال الي المطلوب دارند. «رياضت» بدون «ولايت» کجروي و از خداوند دور شدن است چنانکه خداوند در قرآن مي فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون»[40] بنابراين جدايي سالک از اولياي خدا، انحراف از شاهراه حقيقت است و بدون معرفت وليّ و عشق به او نمي توان به کمال مطلوب راه يافت و بدون دستگيري هاديان طريق، سالک نمي تواند به کمال مطلق نايل گردد.
اهداف رياضت از ديدگاه امام خميني(ره)
با تأمل در انديشه و آثار عرفاني امام(ره)، امور ذيل را مي توان از اهداف رياضت دانست:
1 – همانگونه كه امام(ره) «عبوديت» با جميع مراتب و درجاتش را روح كلي حاكم بر سلوك الي الله مي دانند، «عبوديت محضه» را يكي از اهداف رياضت معرفي مي كنند؛ لذا مي فرمايد: «مسأله عبوديت به قدري مهم است كه از برترين افتخارات پيامبر(ص) به شمار آمده است، «فإنّ العبودية من أعظم افتخارات النبي(ص)»، بر همين اساس است كه برترين افتخار پيامبر خاتم، آن واصل راجع كامل، عبوديت و انجام عبادات الهي است».[41]
2 – از ديگر اهداف رياضت از نظر امام(ره)، حصول به كمال حقيقي است و كمال حقيقي از راه اتصاف به صفات حق و تخلّق به اخلاق الله و تأدب به آداب الله حاصل مي گردد.
3 – ریاضت برای زدودن شواغل، موانع و خواطر ناپسند و هر آنچه كه موجب غفلت است، می باشد (انصراف قلب از توجه به امور متفرقه و خواطر متشتته و تفرغ قلب از هرگونه شك و شركي به هنگام عبادت)؛ لذا حضرت امام(ره)، رياضت را وسيله اي براي حفظ طائر خيال به منظور تأمين يكي از اهداف مياني سير و سلوك كه عبارت است از «حفظ و كنترل قلب و ساير قواي ادراكي مانند وهم و خيال از تصورات ناشايست»،[42] مي دانند.
4 – از آنجا كه تمام همّ و غم عارفان الهي، «توجه به خدا» و «انقطاع از ماسوي الله» است، امام، كمال انقطاع را كه عبارت است از «اقبال به حق و ادبار از ماسواي حق» از اهداف رياضت دانسته و معتقد بودند كليه امور دنيويه و توجه به غيرخدا، حجب ظلماني و نورانيه اي هستند كه بايد به وسيله رياضات علميه و عمليه، زدوده شوند تا «كمال انقطاع» حاصل گردد.[43]
حضرت امام(ره)، همچنين «زهد حقيقي» را همان كمال انقطاع و عاري شدن قلب از هرگونه شرك و شكّ و خلوص قلب از غير حق تعالي مي دانند.[44] بنابراين، زهد حقيقي كه در واقع همان كمال انقطاع است با رياضت حاصل و از اهداف رياضت تلقي مي شود.
حُسن ختام اين مقاله، قطعه شعري از آن پير عارف باشد كه فرمود:
در جرگه عشاق روم بلكه بيابم
از گلشن دلدار نسيمي رد پايي
اين ما و مني جمله ز عقل است و عقال است
در خلوت مستان نه مني هست و نه مايي[45]
منبع:پرسمان
پي نوشت ها:
[1]. كليات علوم اسلامي، مرتضي مطهري، ج 2، ص 139.
[2] . همان منبع، ح 11، ص 186- ح 15، ص 245.
[3] . عنكبوت: 69.
[4] . شمس: 69.
[5] . نازعات: آيات 40 و 41.
[6] . بحارالانوار، ج 2، ص 32.
[7] . عنكبوت: 69.
[8] . بلد: 4.
[9] . اربعين حديث، ح 11، ص 186.
[10] . عدل الهي، مرتضي، مطهري، ص 152.
[11] . انشقاق: 6.
[12] . مفردات راغب اصفهاني، مادة «كدح».
[13] . بقره: 155.
[14] . آل عمران: 92.
[15] . مؤمنون: 6.
[16] . حديد: 23.
[17] . نهج البلاغه، ح 439، ص 553.
[18] . بحارالانوار، 70، 115، 2.
[19] . همان، 8، 170، 112.
[20] . همان، 83، 381، 49.
[21] . نهج البلاغه، الكتاب، 45.
[22] . شرح غرر الحكم، ج1، ص 145.
[23] . غررالحكم، 5098.
[24] . حج: 78 – مائده: 6.
[25] . بقره: 185.
[26] . بقره: 285.
[27] . شرح حديث جنود عقل و جهل، مقصد 11 «زهد»، ص 298-300.
[28] . جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، ص 24.
[29] . شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 308.
[30] . اربعين حديث، ح 21، ص 341- شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 255.
[31] . جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، ص 24.
[32] . اربعين حديث، ح 20، ص 332-333.
[33] . همان، ح2، ص 45.
[34] . عنكبوت: 69.
[35] . اربعين حديث، ح2، ص 45.
[36] . آداب الصلاة، ص 203.
[37] . همان، ص 184.
[38] . همان.
[39] . حاشيه بر فصوص الحكم محيي الدين عربي، ص 201 – اربعين حديث، ص8- سرّ الصلوة، ص 13.
[40] . مائده: 35.
[41] . اربعین حدیث، ح 27، ص 428.
[42] . همان، ح1ص17.
[43] . جهادالنفس.ص33.
[44] . اربعین حدیث ح20 ص327.
[45] . سبوی عشق ص4.