معنی «اکمال» و «اتمام» و چگونگی وقوع آن دو
اكمال: يعني يك شيئ به حدي برسد كه فايده اي كه از آن انتظار مي رود، از آن صادر شود مانند اكمال دين.
اتمام: يعني يك شيئ از نظر عدد و زمان و مانند اين ها كامل شود مانند اتمام نعمت.[1]
«اكمال» و «اتمام» يك چيز، مي تواند از دو راه صورت بگيرد:
- آن كه انسان تمام مطالب و حقايق آن چيز را بيان كند.
- آن كه مقداري از آن را بيان كند و مقدار ديگري بنا به مصالحي ـ مانند آن كه زمان بيان آن مقدار فرا نرسيده است ـ به منبعي ارجاع دهد كه آن حقايق در آن منبع وجود دارد.
براي تقريب به ذهن به اين مثال توجه كنيد: اگر شركتي، كارخانه عظيمي را در شهري بسازد و كارهاي اساسي آن را انجام دهد، سپس براي تكميل برخي اجزاي ديگر آن ـ كه وقت مناسب انجام آن فرا نرسيده و وجود يك شركت عظيم هم براي انجام آن لازم نيست ـ مهندسي را بر آن كارخانه بگمارد و به مردم اعلام كند كه امروز، پروژه كارخانه كامل شد و به اتمام رسيد؛ با آن كه هنوز برخي كارهاي ديگر آن باقي مانده است مردم اعتراض نمي كنند كه چطور پروژه تمام و كامل شد، در حالي كه برخي كارهاي آن هنوز نيمه تمام مي باشد زيرا مردم چنين حساب مي كنند كه كارخانه اي در اين حدّ، با وجود مهندسي كه توانايي ادامه كارهاي باقي مانده آن را دارد، به معناي كامل بودن و تمام شدن كار كارخانه، به وسيله شركت است. بله! اگر شركت، كارخانه را نيمه كاره رها مي كرد و مهندس كارداني را هم براي انجام باقي مانده امور نصب نمي نمود، نمي شد ادعا كرد كه كارخانه از سوي شركت، كامل و تمام شده است.
معنی اکمال دین
كامل شدن دين به اين نيست كه همه حقايق و مسائل، حتي آن هايي كه هنوز وقت بيان و اظهار آن ها فرا نرسيده است، در غير وقت خود ـ و زود هنگام ـ گفته شود؛ بلكه تكميل شدن حقيقي و صحيح دین، چنين است كه مسائلي كه وقت آن فرا رسيده گفته شود و مسائلي هم كه وقت بيان آن ها در آينده فرا مي رسد، بلاتكليف گذاشته نشود؛ بلكه منبع و مرجع صالحي معرفي گردد تا در هر زمان، مسائل متناسب آن زمان را باز گو كند.
اکمال دین با ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام
كليات دين اسلام مانند قرآن، اصول عقايد، احكام كلي بيان شده بود و در روز عيد غدير با برگزيدن علي علیهالسلام به امامت، كامل و تمام شد؛ زيرا در واقع، مسائل جزئي و وظايف باقي مانده، همگي در قالب «امامت» به مردم عرضه شد.
پس منافاتي بين كامل شدن دين و باقي ماندن برخي احكام و مسائل آن وجود ندارد؛ زيرا درست است كه برخي احكام بيان نشده، امّا خداوند، مسأله «امامت» را بيان كرد و در واقع پيامبر صلیاللهعلیهوآله مشخص كردن راه و ارائه نقشه و معرفي راهنما، راه كمال را مشخص فرمودند.
ضرورت و لزوم امامت در بقای دین
تا اینجا هر چه گفتیم، مبتني بر اين بود که ضرورت امامت، تنها بقای احکام خلاصه شود، در حالي كه چنين نيست؛ زيرا شيعه معتقد است كه رسالت «امام» با بيان باقي مانده احكام به پايان نمي رسد، بلكه بر اين باور است كه امامت از اركان دين و اصول آن، مانند توحيد و نبّوت است و امت اسلامي ـ تا پايان دنيا ـ براي بيان اصول عقايد و تشريح فروع و احكام و حكومت و حاكميّت، همواره به شخص معصوم علیهالسلام نياز دارد.
امامی که از طرف خداوند متعال، برگزيده و تعيين شده است که اين كار در غدير خم از طرف خداوند متعال، به وسيله پيامبر صلیاللهعلیهوآله انجام شد و سپس «آيه اكمال» نازل گرديد. نتيجه آن كه آيه اكمال، زماني نازل شد كه آخرين ركن و اصل اساسي اسلام نيز بيان شد و دين به معناي واقعي آن با نصب امام، كامل گرديد.[1]
[1] الهيات و معارف اسلامي، آيت اللّه جعفر سبحاني، ص 345، به بعد، نشر مؤسسه امام صادق(عليه السلام)، قم
[1] مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهاني، ص 168 و 726، نشر دارالقلم