يگانه
گر چه به صورت يگانه دخت رسولي[1]
ليك به معني تو بر رسولي مادر
شاهد اين گفته است امّ ابيها
قول رسول خداي اقدس اكبر
حجّت باقيّ امرِ ظاهر و باطن
علّت غاييّ خلق اوّل و آخر
ديدهي امّيد انبياي اولوا العزم[2]
بر تو بُوَد بعد حق به عرصهي محشر
بعد حق اين جا غلط بُوَد كه تو باشي
مظهر حق، اي ز قبل و بعد فراتر!
آه و دريغا! كه بعد باب گرامي
كرد غريبت سپهر شوم ستمگر
پهلويت از ضرب در شكستي و گشتي
چهره كبود؛ اي به چهره، آيت داور![3]
[1]. مسوّدات جناب حاج مهدي آصفي؛ 7 بيت. بر خلاف اين كه تا كنون چندين مجلّد از اشعار «خوشدل» با عناوين گوناگون منتشر شده، به تحقيق، شعر فوق براي نخستين بار است كه انتشار مييابد. نكات لازمي هم در پاورقي انتهاي شعر آمده است.
[2]. صاحبان كوشش و ثبات و عزم.
[3]. «خوشدل» اين قطعه را با موضوع مصائب و مراثي حضرت صدّيقهي طاهرهي شهيده3، به عنوان تتمّهي قصيدهي «قاآني شيرازي» سروده تا ذاكران و مدّاحان و نيز مخاطبانشان در مجالس و محافل، بهرهي بيشتري از آن ببرند. به گمانم تعمّداً و احتراماً نسبت به «قاآني» است كه تخلّص خود را نميآورد. از آن جايي كه قصيدهي غرّاي «قاآني» در مديحت حضرت معصومه3 است لذا از نقل آن در متن بالا صرف نظر شد (ديوان حكيم قاآني شيرازي، ص 237 ـ 239؛ 49 بيت). با توجّه به مضامين و تفاوت ممدوح، حدود 10 ـ 11 بيت از آن شعر، براي تركيب و تلفيق، مناسب بوده كه چهار بيتش اين است:
اي به جلالت ز آفرينش، برتر!
ذات تو تنها به هر چه هست برابر
اي تو به حوّا ز افتخار، مقدّم!
ليك ز حوّا به روزگار، مؤخّر
تاج وي استي و از نتاج وي استي
وين نه محال است نزد مرد هنرور
اي بس بابا كز او به آيد فرزند!
اي بس ماما كز او به آيد دختر!
به همين منظور، «خوشدل» تغييري هم در بيت زير از «قاآني» داده بود:
هست ز يك نور پاك ايزد ذوالمن
ذات تو و حيدر و بتول و پيمبر
و «خوشدل»:
بود ز يك نور پاك ايزد ذوالمن
ذات تو و شوهرت عليّ و پيمبر
خالي از لطف نيست كه بدانيد در كتاب «گلبن عفاف» (ص 76)، شعري هشت بيتي ملاحظه ميشود كه در پاورقياش چنين آمده است: «شعر بالا كه گويا ناتمام است از دفتر يكي از مدّاحين استنساخ [شد] و گويندهي آن معلوم نشد». نكته در اين است كه چهار بيت نخست شعر مذكور، همان چهار بيت «قاآني» است كه در ابتداي همين پاورقي خوانديد ولي هنوز سرايندهي چهار بيت ديگر معلوم نيست (با توجّه به اين كه در كتاب حاضر با همين موضوع و همين سياق، 30 اثر مورد مداقّه قرار گرفته) و امّا آن چهار بيت:
گر تو نبودي، نبود عالم و آدم
ور تو نبودي، نبود جنّت و كوثر
گر تو نبودي، نبود علّت و معلول
ور تو نبودي، نبود صادر و مصدر
به به! از اين عزّت و جلالت و شوكت
هي هي! از اين اقتدار و مجد و كر و فر
يكسر مويت اگر نهند به ميزان
هست ز هستيّ ممكنات، فزونتر
(لفظ «مويت» در بيت آخر، مناسب ساحت قدس حضرت نيست)
امّا حواشي پژوهش در اين جا ختم نميشود. شيخ عبّاس قمي «محتاج» (ايشان غير از مؤلّف و محدّث مشهور و صاحب مفاتيح الجنان است)، دو اثر در حوزهي شعر مذهبي با اشعاري ناب و نادر دارد: يكي «منتخب القصائد» در قطع وزيري و ديگري «منتخب القطعات و رباعيّات» در قطع جيبي. با اين كه سالهاست جلد نخست را داشتم ولي اصلاً نميدانستم كه مجلّد ديگري هم دارد تا اين كه اخيراً در كتابفروشي حاج مهدي آصفي با آن مواجه شدم ولي در ابتياع آن، تأخير حاصل شد. در روزهاي آخر تأليفي كه در دست داريد، جلد دوم تهيّه شد و شگفتا كه در همين كتاب كوچك و كمي قطور به قطعهاي 4 بيتي برخوردم كه سرآغازش را در همهي مسير سي قصيدهي كتاب حاضر نيافته بودم ولي سه بيت بعدياش، همان بيتهاي 1، 2 و 4 از شعر فوق بود. بيت آغازين و نويافته اين بود:
راضيه و مرضيه، تقيّه، نقيّه
فاطمه، امّ الائمّه، زهرهي ازهر
و اين پنج بيت پراكنده، حاكي از وجود شعري است كه از چند و چون آن بيخبريم؛ به اميد يافتن و انتشار كامل شعر.