امروزه بعضى از روش‏ها و كارهاى تمركزبخشى و انرژى‏يابى توسط بعضى گروه‏ها و افراد در جامعه ترويج مى‏شود كه مديتيشن يكى از آنهاست. در اين باره مى‏توان گفت چهار نوع مختلف از مديتيشن وجود دارد:

1 – مديتيشن TM

2 – مديتيشن Zen

3 – مديتيشن بوديست  Budhist

4 – مديتيشن تائويست  Taoist

تمام اين روش‏ها در يك ويژگى مشترك هستند و همه در جهت تمركز فكر و آرامش ذهن شلوغ، اتفاق نظر دارند كه به نمونه‏هايى از آن اشاره مى‏شود:

مدى‏تيشن ديناميك

مرحله اول؛ به مدت ده دقيقه موزيك است كه با تنفس عميق و سريع و غيرمنظم از ميان سوراخ‏هاى بينى به بيرون و با فشار دميده مى‏شود، افراد بايد فقط حواس خود را به تنفس تمركز بدهند و بدن و مغز را فراموش كنند.

 مرحله دوم؛ به مدت ده دقيقه موزيك است. به بدن اجازه بروز شديد احساسات را داده مى‏شود و توصيه مى‏شود: «بگذاريد هر اتفاقى كه مى‏خواهد رخ دهد و بدن را به حال خود رها كنيد مثلاً جيغ بزنيد فرياد بكشيد، ديوانه‏وار حركت كنيد بلرزيد، رقص كنيد و يا بخنديد» به طور كلى هماهنگى لازم را با انرژى كه به وجود مى‏آيد و با هر چيزى كه اتفاق مى‏افتد داشته باشيد و نگذاريد كه مغز آن را كنترل كند!!

مرحله سوم؛ به مدت ده دقيقه موزيك است. دست‏ها را صاف به بالا كشيده و با بالا و پايين آوردن دست‏ها فرياد (هو ـ هو) سر بدهيد كه با اين عمل و در اثر ايجاد صداى (هو) قسمت داخلى مركز جنسى تحت تأثير قرار گرفته و مى‏لزرد. تا آنجايى كه مى‏توانيد خودتان را براى دريافت بيشترين انرژى تخليه كنيد.

مرحله چهارم؛ به مدت پانزده دقيقه توقف در سكوت است. به محض ورود به اين مرحله در همان جايى كه قرار داريد، مجسمه بشويد و به انرژى كه در سكوت ايجاد مى‏شود، توجه كنيد.

مرحله پنجم؛ شامل پانزده دقيقه موزيك است. برقصيد و يا بخوانيد. در اين قسمت براى گرفتن جشن و تشكر از چيزى كه به دست آورديد شادمانى مى‏كنيد!

مدى‏تيشن مانترا (ذكر)

در اين روش به افراد توصيه مى‏شود:

ـ كلمه يا جمله‏اى به صورت «ذكر»! بارها خوانده مى‏شود كه در اصطلاح آن را مانترا مى‏نامند. مانند: جمله مسيحى «خدايا كمكم كن» و عبارت صوفيانه  «ياهو».

ـ هدف اصلى اين تمرين، انجام فقط يك كار در زمانى مشخص است. اگر كسى مدعى شد مى‏تواند مانترايى را كه خاص شماست به شما بدهد يا بفروشد بدانيد قصد فريبتان را دارد.

ـ مانترا يا كلمه ذكر به اين دليل مفيد است كه شما آن را به كار مى‏بريد با هر كلمه‏اى كه راحتيد شروع كنيد!!

ـ بهتر است بى‏معنى باشد تا مشغوليت ذهنى در حين تكرار ايجاد نكند.

ـ يك جاى آرام بيابيد كه بدنتان راحت باشد و بتوانيد به راحتى تنفس كنيد و شروع به ذكر نماييد. در صورت امكان با صداى بلندبخوانيد البته تا آن حد بلند كه باعث ايجاد تنفس شديد و عميق نشود. در غير اين صورت به آرامى مانترا را بخوانيد

ـ در وقت تمرين فقط ذكر بخوانيد و كار ديگرى انجام ندهيد در صورتى كه فكر ديگرى به ذهنتان رسيد آن را از ذهنتان خارج كنيد آهنگى براى مانتراى خود يافته و با همان ريتم تمرين كنيد.

ـ اين تمرين را ابتدا با پانزده دقيقه در هر جلسه شروع كنيد پس از دو هفته آن را به بيست دقيقه و در صورتى كه احساس خوبى از اين مديتيشن به دست مى‏آوريد به مدت نيم ساعت افزايش دهيد پس از يك ماه مى‏توانيد در مورد برنامه‏ريزى خود با اين روش تصميم بگيريد.[1]

مدى‏تيشن‏هاى پزشكى

در مدى‏تيشن‏هاى پزشكى از حركات ويژه استفاده مى‏كنند كه شامل خواص زير است:

1 – تنفس‏هاى مخصوص.

2 – حركات و ژست‏هاى ويژه كه دست‏ها و انگشتان بايد وضعيت مشخصى داشته باشند.

3 – سرودهاى مخصوصى كه از صداهايى واضح و ارتعاشى تشكيل شده است.

4 – تمركز فكرى.

اين خصوصيات متفاوت، فكر و جسم فرد را به طور كامل درگير مى‏كند. مجموعه كامل اين خصوصيات با همكارى همديگر بر فرد تأثير مى‏گذارند و بسيار با مديتيشن‏هاى معمولى كه فقط براى آسوده كردن و استراحت فكر هستند متفاوت است.

هر مديتيشن پزشكى، با انرژى دادن به اعضاء، سيستم‏ها و همچنين قسمت‏هاى مختلف بدن، مشكل به خصوص و مشخصى را برطرف مى‏كند.

سه نوع مختلف از ساده‏ترين و متداول‏ترين انواع حركات در مديتيشن پزشكى، به صورت زير است:

1 – چهار زانو نشسته، و هر پا را زير زانوى مخالفش جمع كنيد. ستون فقراتتان را صاف نگه‏داشته و مهره‏هاى پايينى‏تان را كمى به سمت جلو خم كنيد.

2 – نشسته و پاها را صاف به سمت بيرون بگذاريد. يعنى يك پا را زير ران مخالفش گذاشته و پاى ديگر را روى قوزك پاى اول قرار دهيد. با اين كار پا در حالت استراحت قرار مى‏گيرد. ستون فقراتتان را صاف كنيد. اين نيمى از حركت لوتوس است.

3 – اين نوع هم شبيه به نوع اول است اما پاى بالايى روى ماهيچه ساق پاى ديگر قرار مى‏گيرد به جاى اينكه زير ران گذاشته شود. حتماً در اين حركت مهره‏هاى پايينى‏تان را به جلو متمايل كنيد.

اين مديتيشن پزشكى به تنظيم فعاليت بدن كمك مى‏كند و تعادل فكرى نيز به وجود مى‏آورد.

تفاوت مديتيشن با نماز و عبادت

مديتيشن يا مراقبه كه بعضى از دين‏داران كم‏دقت آن را مشابه نماز مى‏پندارد، چهار ركن دارد:

1 – يك مكان آرام؛

2 – وضعيت راحت؛

3 – موضوعى براى توجه و مشغوليت؛

4 – نگرشى بى‏تفاوت.

يك اصل پذيرفته شده در اين روش اين است كه همه پريشانى‏ها و آشفتگى‏هاى ما به خاطر آشفتگى ذهن است. اگر ذهن آرام شود، به آرامش  (relaxation)خواهيم رسيد. بر اين اساس دو دستور يا توصيه ارائه مى‏شود: به يك موضوع مشغول شويد و ديگر اين‏كه نسبت به تصاوير ذهنى‏تان به بى‏تفاوتى يا نظاره محض برسيد؛ البته اين دو به هم مربوطند؛ يعنى اگر  شخصى به يك چيزى مشغول شود، معمولاً به امور ديگر كم‏توجه يا بى‏توجه مى‏شود.

در اولين بند شاخص‏هاى عرفان سكولار به اين مى‏پردازيم كه اساتيد مديتيشن براى مشغوليت چند چيز را پيشنهاد مى‏كنند:

يك. تراراك (trarak) خيره شدن به يك شعله شمع؛

دو. مانترا: تكرار صداها يا كلمات؛

سه. تمركز بر روى تنفس.

دكتر «هربرت بنس» از مانترا و تمركز بر تنفس براى آرامش بيماران خود استفاده كرد و آن را بسيار مفيد يافت. اما از ميان اين سه روش، مانترا بسيار مورد توجه ماهاريشى‏ماهش بوده و امروزه در جهان براى مديتيشن به‏طور گسترده‏اى از مانترا استفاده مى‏شود.

مانتراها معمولاً از زبان سانسكريت انتخاب شده و مورد استفاده قرار مى‏گيرند و بى‏معنا بودن آن‏ها يا مفهوم نبودن معناى مانترا براى مديتاتور اهميت ندارد؛ زيرا قرار است فقط به هدف تمركز و تخليه فشار ذهنى و فشارهاى فكرى و آرامش ذهنى مورد استفاده قرار گيرد. البته تمركز به معناى تمركز فكر روى يك موضوع براى فهم نيست، بلكه به معناى توقف فهم و استراحت كاركرد ذهن است! تمركز يعنى آرامش ذهنى و مانترا براى اين به كار گرفته مى‏شود كه ذهن را خسته كند؛ به همين جهت اگر بى‏معنا يا براى كاربر نامفهوم باشد، باز هم مى‏تواند در متوقف كردن ذهن به او كمك رساند.

او همچنين مى‏گويد: «هر چند مديتيشن متعالى (tm) در از بين بردن استرس و استقرار ريلاكس شدن بسيار مؤثر است، ولى بررسى‏هاى ما  طى يك سلسله تحقيقات در دانشگاه هاروارد و آزمايشگاه ثورنديك مموريال  (thorndike memorial)نشان دادند كه با هر واژه ديگرى هم كه به عنوان مانترا انتخاب شود، همين نتايج به‏دست مى‏آيد؛ بنابراين تغييرات پديد آمده در شرايط مديتيشن كمترين ارتباطى با ذكر مانتراى اختصاصى، آن هم به زبان ناشناخته سانسكريت ندارد».

يك نقد اساسى كه مى‏توان به مانترا در روند مديتيشن وارد كرد، اين است كه مربيان اين روش معتقدند: «عميق‏ترين مراحل يا سطوح مديتيشن در زمانى حاصل مى‏شود كه يك واژه بدون معنى يا بدون معانى عميق و ريشه‏دار به عنوان مانترا انتخاب شده باشد».

اين نوع عرفان از امكانات شناختى انسان براى رشد و كمال فردى به خوبى استفاده نمى‏كند.

در عرفان اسلامى، «نماز» كانون تفكر به معانى بلند قرآنى و نام‏هاى خداوند متعال است؛ نام‏هايى كه علاوه بر آرامش، به انسان قدرت هوشمندى و معرفت مى‏دهد؛ معرفتى كه آينه‏دار نفس انسان و كل عالم هستى است. معرفتى كه همه چيز را به منزله آيت الاهى بر بصيرت قلبى انسان مى‏گشايد و آرامشى در پيوند با رحمت بيكران الاهى به انسان عطا مى‏كند و اين همه براى كسى است كه نماز بخواند و بداند كه چه مى‏گويد و به اذكار و كلمات آن توجه كند و در معانى آن انديشه ورزد. اما در مديتيشن اثرى از تفكر بر خداوند و نام‏هاى نيكوى او نيست. آن‏چه امروزه در جهان به عنوان مانترا آموزش داده مى‏شود، تكرار آواها و كلماتى است كه فقط و فقط به منظور انصراف ذهن از مشغوليت‏هاى عادى استرس‏زا به كار مى‏آيد.

 لوئيس پروتو كاركرد مانترا را اين‏طور توصيف مى‏كند: «راه درست آرام كردن ذهن، جنگيدن و نهيب زدن به آن نيست؛ بلكه بايد يك اسباب بازى را در اختيار او قرار دهيد تا خود را با آن مشغول سازد، درست همانند موقعى كه شما عروسكى را به يك كودك بدخلق مى‏دهيد تا او را آرام كنيد. اگر ذهن با نظاره غيرفعال به نحوه انجام تنفس مشغول شود و در ضمن با تكرار يك مانترا يا ذكرگويى مشغول و سرگرم شود، آن‏گاه اين موقعيت و امكان براى ذهن فراهم مى‏گردد تا به يك نقطه توجه پيدا كند».

اين مسأله يعنى پرداختن به هيچ و پوچ و تنها يك‏نوع سرگرمى خواهد بود!!

توهم‏گرايى

پوچ‏گرايى روش‏شناختى كه در سلوك عرفانى پست‏مدرن به كار مى‏آيد، موجب توهم‏گرايى مى‏شود. آرامشى كه با تكرار مانترا حاصل مى‏شود، بر اثر نوعى خستگى ذهنى و از كار افتادن فعاليت آن است؛ يعنى آن‏چه به عنوان ركن چهارم مديتيشن از آن ياد شد، عبارت است از نظاره محض يا نگرش بى‏تفاوت. به باور پاولوف با تكرار هر واژه‏اى پس از مدتى يك نقطه در مغز دچار خستگى مى‏شود و پس از آن مهار شده و با بسط اين مهار در سطح مغز، نوعى خلسه و رخوت يا آرامش يه وجود مى‏آيد كه حالتى از ريلاكس شدن است.

وقتى بر اثر تكرار مانترا تا اندازه‏اى مغز از كار مى‏افتد، دستگاه عصبى  با كاهش فعاليت روبه‏رو و ماهيچه‏ها سست مى‏شود و فشار عضلانى به كاستى مى‏گرايد. در اين شرايط مى‏توان به نظاره محض يا نگرش بى‏تفاوت رسيد. براى درك نظاره محض لازم است توصيف ماهاريشى درباره ذهن را بدانيم.

«ماهاريشى» ذهن را چون اقيانوسى مى‏داند كه امواجى در سطح و آرامشى در اعماق دارد. فعاليت‏هاى خودآگاه (افكار، عواطف و ادراكات) مشابه امواج سطح اقيانوس‏اند كه روان ما را متلاطم مى‏كند؛ اما ژرفاى ذهن را آرامشى عميق فرا گرفته است. افكار ما از عمق ذهن بر مى‏آيند و وقتى به سطح آن مى‏رسند، متلاطم و خروشان هستند. در روند مديتيشن، شخص از تلاطم سطح كه در حالت عادى با آن درگير است، به ژرفاى آرام ذهن مى‏رود و افكار خود را از آغاز پيدايش مشاهده مى‏كند و از گرفتارى در ناآرامى سطح خودآگاه ذهن رها مى‏شود.

«لوئيس پروتو» با مثالى، ديدگاه «ماهاريشى» را به خوبى آفتابى كرده است. او مى‏نويسد: «حالت خودتان را در شرايطى مجسم كنيد كه بدون كمترين علاقه و اشتياقى به يك برنامه تلويزيونى مى‏نگريد، تنها بدين‏خاطر كه كار ديگرى براى انجام دادن يا مشغول شدن نداريد و توجه داريد كه تصاوير، ساختگى و غيرواقعى است. نقطه متضاد اين حالت، درگير شدن است؛ براى مثال وضعى را تجسم كنيد كه شما با هنرپيشه فيلمى كه در حال مشاهده آن هستيد، هماهنگى و همدلى داريد. در اين شرايط كليه اتفاقاتى كه براى او به وقوع مى‏پيوندد، تصور مى‏كنيد كه خودتان هم در اين ماجرا شريك هستيد. هرگاه كه با جريان رشته‏اى از افكار و خيالات متعدد درگير مى‏شويم، مانند اين  است كه كاست محتوى يك فيلم داستانى را در ويدئو قرار داده‏ايم. تنها تفاوتى كه در اين‏جا وجود دارد اين است كه در مورد اول، نمايش فيلم يا درگيرى به جاى ويدئو در داخل سر ما و در افكار ما عرضه مى‏شود».

بنابراين نظاره محض به اين معنا است كه ذهن شما ظرف مجموعه‏اى از تخيلات و توهمات پوچ است و با پى بردن به اين موضوع مى‏توانيد بى‏تفاوت به آن‏ها بنگريد و از تلاطم سطح به آرامش عمق ذهن برسيد و ريلاكس‏شدن را تجربه كنيد. در حالت ريلاكس كه آگاهى متعالى پديدار مى‏شود، ذهن فقط به اندازه‏اى كه به خواب نرود بايد فعال بماند.

البته مسلم است كه اگر ما اساساً ذهن و تفكر را مزاحم آرامش بدانيم و بپنداريم كه با توقف انديشه مى‏توان به آرامش رسيد، چاره‏اى جز اين نداريم كه اين بخش از استعداد آگاهى انسان را ظرف اوهام تلقى كنيم.

اما نماز به راستى فرصت تعالى آگاهى انسان از انديشه تا شهود است؛ از اين رو بهتر است در حالت خستگى و خواب‏آلودگى به سوى نماز نرويم؛ زيرا در اين صورت نمى‏توان به معانى آن انديشيد و اسرار آن را مشاهده كرد. امام صادق عليه‏السلام فرموده‏اند: «هرگاه روبه قبله ايستادى، دنيا و هر چه را در آن است و مردم و احوال و اوضاع آن‏ها را يكسره فراموش كن و دلت را از هر آن‏چه تو را از خدا باز مى‏دارد، خالى كن و با چشم دل، عظمت خداى را ببين و آن روزى را به ياد آر كه هر كس كرده خود را مى‏يابد و همگان به سوى خداوند كه صاحب اختيارآن‏ها است برگردانده مى‏شوند و در آن روز تو با پاى ترس و اميد در پيشگاه او مى‏ايستى. هنگام تكبير گفتن هر آن‏چه را ميان آسمان‏ها و زمين است، در برابر كبريايى او ناچيز شمار…».

 پس در نماز با انديشه در حقيقتى برتر، آگاهى انسان در بعد انديشه و تفكر اوج مى‏گيرد تا جايى كه آن حقيقت نامتناهى را كه منبع آرامش و اطمينان نفس است، مشاهده مى‏كند و در برابر او به تواضع مى‏ايستد و ركوع و سجود مى‏گذارد و ساير حقايق و خلايق را بندگان و آفريدگان او مى‏بيند كه همه به سوى او باز مى‏گردند. پس در همه هستى حضور خداى مهربان و قدرت بيكران او را مى‏يابد و غرق در آرامش و آگاهى حقيقى مى‏گردد.

اما در مديتيشن تداوم تصورات و افكار، مانع پيشرفت كار نيست؛ بلكه نشانه مديتيشن موفق است و ماهاريشى آن را اصل كامل شدن راه ناميده است. فقط بايد آن‏ها را اوهام و تخيلات پوچ دانست؛ نه حقيقتى برتر از انسان است كه به آن بينديشى و نه عظمتى كه در برابر آن متواضع شوى و سبكبار به سوى او پرگشايى. اين توهم‏گرايى نتيجه منطقى پوچ‏گرايى روش شناختى مديتيشن است و خود آثارى را در پى دارد كه در ادامه به بررسى آن مى‏پردازيم.

نتيجه توهم‏گرايى براى رسيدن به آرامش كه به عنوان نظاره محض يا نگرش بى‏تفاوت مطرح شد، اين است كه در واقعيت عالم شك پديد آيد و اوهام به انسان هجوم آورد.

يكى از مبانى بوديسم و هندوئيسم (به ويژه در انديشه‏هاى شانكارا)، كه در عرفان سكولار به عنوان مبنا مطرح نمى‏شود ولى به صورت يك شاخص از آن گريزى نيست؛ نظريه مايا (maya) است. براساس اين نظريه، پرده‏اى از اوهام بر چشم و انديشه انسان افكنده شده و انسان پديده‏هاى جهان را در اين پرده جادو مى‏بيند. «جهان پديده‏ها چون يك چشم بندى ساحرانه، تنها فريبى است. همان‏گونه كه به يارى چشم‏بندى و جادو چيزى كه واقعيت ندارد، واقعى  نشان داده مى‏شود، در جهان نمودها نيز آن‏چه دريافت مى‏شود، واقعيت ندارد. اين نمودها و پديده‏ها، آفريده ادراك ما است و در كانون اين درك نادرست، پندار وهمى و غيرواقعى جاى دارد».

شانكارا معتقد است كه: «نمايش و تظاهر عالم، مايا است كه يك ماهيت حقيقى نيست، بلكه تنها يك جهل موجب اين تظاهر مى‏شود».

مطالعه فيزيولوژى مديتيشن به خوبى زمينه‏هاى اين مشكل روانى را مشخص مى‏كند. دو ركن مديتيشن يعنى مكان آرام و وضعيت راحت، نوعى محروميت حسى را به وجود مى‏آورد. براى مديتيشن بايد لباس راحت پوشيد و در جاى راحت مثل مبل دراز كشيد يا نشست، سپس تمام عضلات را به صورت شل و رها درآورد و چشم‏ها را بست. مدت لازم براى اين عمل تا رسيدن به ريلاكس حدود 30 دقيقه است. پس از اين مدت محروميت حسى، ماده‏اى توهم‏زا  (serotonin)به نام سروتنين در بدن توليد مى‏شود.

با توجه به اين‏كه استفاده از مانترا موجب خستگى‏ذهنى مى‏شود، ملاحظه مى‏كنيد كه اين عمل نيز حصول آثار محروميت حسى را تسريع مى‏كند؛ بنابراين جاى تعجب نيست كه چگونه بودائيان و هندويان كه مديتيشن‏هاى طولانى همراه با ترك غذا و زندگى عادى دارند و رياضت مى‏كشند، همه جهان را رؤيا مى‏دانند و كمال انسان را در تجربه خلأ و تهى مى‏پندارند. به همين علت در بوديسم تأكيد مى‏شود كه حتّى آتمن هم وجود ندارد و توهمى بيش نيست.

موهوم‏انگارى يا پوچ‏گرايى فلسفى يك شاخص عرفان پست‏مدرن است و  هر چند كمى ديرياب مى‏باشد و ممكن است به آن تصريح نشود، ولى كسانى كه در تمرينات مديتيشن استمرار دارند، به اين شاخص نزديك شده و در دنياى موهوم با آرزوها و لذت‏هاى پندارين به‏سر مى‏برند.

در نماز هرچند كه يافتن مكانى آرام و پاكيزه اهميت دارد، ولى چون هوشيارى انديشه و از آن مهم‏تر تحرك وجود دارد، هيچ‏گاه محروميت حسى پديد نمى‏آيد. انسان در نماز بارها دست خود را حركت مى‏دهد و به ركوع و سجود و قيام و قعود تغييرحالت مى‏يابد؛ افزون بر اين، مدت هر نماز كمتر از مقدارى است كه حتّى در حالت سكون براى كسانى كه ناگزير خوابيده يا نشسته نماز مى‏خوانند، محروميت حسى بدنبال داشته باشد و مورد ديگر اين كه اذكار نماز متنوع است و هر حالت، ذكر ويژه‏اى دارد و بيش از آن‏ها نيز انسان مى‏تواند در قنوت يا سجود اذكار مستحبى را به انتخاب خود بگويد و اين همه فعاليت ذهنى را در مسير تعالى آگاهى و ارتباط معنوى با خداوند به كار مى‏گيرد.

براى مديتيشن دو بار در روز، يعنى صبح و عصر توصيه مى‏شود؛ ولى نماز سه بار و در مدت زمان‏هاى كمترى انجام مى‏شود و مى‏توان آن را تا پنج مرحله در روز نيز به جاى آورد. همه اين تفاوت‏ها نشان مى‏دهد كه هدف از نماز، شكوفايى معنوى انسان در شناخت حقيقتى برتر است كه در همه جهان واقعى، آثار او آشكار مى‏باشد. ولى مديتيشن، فراغتى از فشارهاى‏روانى و آرامشى موهوم انگار را، كه در بستر همين زندگى موهوم مادى معنا مى‏دهد، دنبال مى‏كند.

آنها ياد مى‏دهند كه مديتيشن كنيد و آن‏چه دوست داريد، به آن برسيد،  به تصور آوريد و بعد براى رسيدن به آن تلاش كنيد. همواره نيمه پر ليوان را ببينيد و به فكر پركردن نيمه خالى آن نباشيد. چون نمى‏توانيد جهان را تغيير دهيد. پس بايد هماهنگ شويد، به كسانى توجه كنيد كه ثروتمند شده‏اند. پس مديتيشن كنيد، ريلاكس باشيد و در تخيلات خود غوطه‏ور شويد و بكوشيد و از كوشش‏تان لذت ببريد!!

اين همان عرفان سكولار ـ يعنى عرفان بدون خدا و معاد ـ عرفان بدون شريعت و آيين خواهد بود و آن‏گاه كه خدا برود، بايد به انتظار شيطان و غلبه طاغوت نشست.

از آنچه گفته شد به خوبى آشكار مى‏شود؛ اين روش‏ها براى به دست آوردن آرامش و دورى از افسردگى و درمان برخى بيمارى‏هاى جسمى و روانى طراحى شده است و ربطى به عرفان و معنويت ندارد. چه بسا بعضى روش‏ها از منظر شرعى و فقهى مورد تأييد نباشد بلكه حرام نيز باشد.

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:گروه اخلاق و عرفان/پرسش وپاسخ دانشجویی


[1] – دكتر لارنش شان، چگونه مديتيشن كنيم؟ ترجمه: نسرين مجيدى، انتشارات هيرمند، چاپ دوم، 1378.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *