«خودسازى» نورانيت و نشاط درونى و پويايى و موفقيت در زندگى را براى انسان به ارمغان مى‏آورد. اما بايد دانست هر «گنج» و معدنى «بدون رنج» و تلاش دست يافتنى نيست. بنابراين لازم است گام‏ها و مراحلى را طى كرد كه به برخى اشاره مى‏شود:

تقويت اراده

كسى كه تصميم گرفته خودسازى نمايد نياز به اراده‏اى قوى دارد تا بتواند در مقابل غرايز سركش مانند شهوت، غضب و خودخواهى مقاومت كرده و آلوده به گناه و نافرمانى خدا نشود و تنها كسانى مى‏توانند در اين راه موفق گردند كه از اراده‏اى پولادين برخوردار باشند و بهترين راه براى تقويت  اراده روزه گرفتن است. به راستى اينكه شخصى از اول اذان صبح تا اذان مغرب با احساس گرسنگى و تشنگى و دسترسى به آب و غذا و نبود مانع و رادع و مأمورى كه جلوگيرى كند از خوردن و آشاميدن، فقط و فقط براى خشنودى خداوند متعال روزه مى‏گيرد اين بهترين تمرين براى مبارزه با نفس است قطعا چنين شخصى مى‏تواند در مقابل هوس‏هاى خلاف شرع و انگيزه‏هاى شر آفرينى كه بشر را به ظلم و ستم، تجاوز، گناه و معصيت دعوت مى‏كند ايستادگى و مقاومت نمايد.

خيرخواهى

پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مى‏فرمايند: «احب للمسلمين ما تحب لنفسك و كره لهم ما تكره لنفسك»؛[1] «دوست بدار براى مسلمانان آنچه را كه براى خودت دوست مى‏دارى و ناپسنددار براى آنان آنچه را براى خودت نمى‏پسندى».

ما اگر از اينكه ديگران پشت سرمان غيبت كنند ناراحت مى‏شويم يا اگر كسى به ما تهمت بزند و يا دروغ بگويد و يا خيانت كند و يا حق ما را پايمال نمايد يا ما را مسخره و يا به ما بى‏احترامى كند ناراحت مى‏شويم بايد بدانيم ديگران نيز مثل ما هستند ما اينگونه برخوردهاى بد با آنان نداشته باشيم متقابلاً اگر دوست داريم ديگران به ما احترام بگذارند خوش‏رفتارى نمايند با اخلاق خوب برخورد نمايند به ما راست بگويند درستكار باشند ما نيز با ديگران چنين باشيم.

آن بد كه بخود نمى‏پسندى

با كس مكن اى برادر من

پس از بيدارى و كنار زدن پرده‏هاى غفلت و جهل، نخستين قدم در تهذيب نفس و خودسازى، «توبه» است. توبه زنگار آلودگى‏ها را از صحنه دل و جان مى‏زدايد و باتلاق عصيان و تيرگى را به گلشن نور و صفا بدل مى‏سازد. بار گران و كمرشكن گناه را از پشت انسان بر مى‏دارد و او را براى پيمودن راه بندگى و صلاح آماده مى‏كند.

مرحوم فيض كاشانى، سيماى توبه را چنين به تصوير مى‏كشد: «توبه از گناه و بازگشت به سوى ستار العيوب و علام الغيوب آغاز راه سالكين و سرمايه پيروزمندان است. توبه، نخستين گام مريدان و كليد علاقه‏مندان و مطلع برگزيدگان و برگزيده مقربان است. چرا فرزندان و نسل آدم عليه‏السلام به هنگام ارتكاب خطا و لغزش به پدرشان اقتدا نمى‏كنند؟ خير محض، كار فرشتگان است. آمادگى براى شر و بدى خوى شياطين است و بازگشت به خير پس از خطا، ويژگى حضرت آدم عليه‏السلامو طبيعت آدميان است. آن كس كه به هنگام ارتكاب گناه و انجام شر به خير باز گردد، حقيقتا انسان است».[2]

خداوند شيفته بازگشت بندگان به سوى او و مشتاق پيوستن آنها به او پس از بريدن و جدا شدن است.

ميزان شوق پروردگار به آشتى بندگان با او و وصل پس از فصل، در حديثى شادى‏بخش چنين بيان شده است: «إِنَّ اللَّه تَعَالى أَشَدُّ فَرحًا بِتَوبَة عَبده مِن رَجُلٍ أَضَلّ رَاحِلَته وَ زَادَه فِى لَيلَة ظلمَاء فَوَجَدَهَا»؛[3] «شادمانى خداوند از بازگشت بنده‏اش بيش از شادى كسى است كه مركب و توشه خود را شبى تاريك (در بيابان) گم كرده و سپس آن را مى‏يابد».

اين تعبير نشان مى‏دهد كه توبه، در واقع مركب و توشه انسان به سوى سعادت و كمال است. انسان با اين زاد و توشه، بيابان تيره و ظلمانى گناه و نافرمانى را پشت سر مى‏گذارد و به منزل كمال و نور و رحمت گام مى‏گذارد.

مشارطه

پس از توبه صادق و خالص، قدم بعدى در تهذيب نفس، «مشارطه» است. مشارطه به معناى شرط كردن و قرار گذاشتن است و منظور شرط كردن با نفس خويش است با تذكرات و يادآورى‏هايى كه هر روز تكرار شود. هر روز صبح بايد نفس خود را مورد خطاب قرار دهيم و به او بگوييم: «ارزنده‏ترين سرمايه من، عمر من است كه همه هستى من و وسيله رسيدن به حيات ابدى و سعادت جاويد است، ضايع كردن و صرف كردن آن در نافرمانى خدا و ارتكاب جرم و گناه مساوى با از دست دادن آن و دچار شدن به خسارتى بزرگ است. نكند ثمره اين سودا، افسوس و حسرت باشد، و من خسارت ديده و زيان رسيده با پيك مرگ رو به رو شوم. اى نفس من! چشم و گوش و زبان و دست و پا و ساير اعضاى من، خادمان تو و فرمانبرداران تواند. آنها را با كنترل و مراقبت به كارى وادار كه نتيجه‏اش چشم روشنى و روسفيدى و نجات و سعادت باشد نه رو سياهى و عذاب و آتش. مبادا اين  نعمت بزرگ الهى و امانت‏هاى خدايى را در راه معصيت او به كارگيرى و در امانت خيانت كنى».

در دعاى سى و يكم صحيفه سجاديه كه معروف به دعاى توبه است به موضوع «مشارطه» عنايت خاصى شده است. در فرازى از اين دعاى پرفيض چنين آمده است: «وَ لَكَ يَا رَبِّ شَرطِى ألاَّ أَعُودَ فِى مَكرُوهك وَ ضِمَانِى أَن لاَ أَرجِع فِى مَذمُومِكَ وَ عَهدِى أَن أهجر جَمِيعَ مَعَاصِيكَ»؛ «پرودگارا! با تو شرط مى‏بندم و عهد مى‏كنم كه به آن چه نمى‏پسندى باز نگردم و تضمين مى‏كنم كه به سراغ آن چه در نزد تو مذموم و نكوهيده است نروم و پيمان مى‏بندم كه از همه گناهانت دورى گزينم».

خلاصه آن كه «مشارطه» از گام‏هاى مهم و اساسى در تهذيب نفس است. بدون اين عمل، ابرهاى تيره گناه و غفلت، آسمان پاك دل را فرامى‏گيرد و زنگار جرم و فساد آينه دل را مى‏پوشاند و رهايى از آن سخت و دشوار مى‏گردد.

مراقبه

مراقبه از محورى ترين و مؤثرترين گام در خودسازى و تهذيب اخلاق است. مراقبه از ماده «رَقَبَه» به معناى گردن گرفته شده و از آن جا كه انسان براى پاييدن چيزى و مواظبت از آن گردن مى‏كشد. اين كلمه به معناى نظارت و مواظبت و زير نظر گرفتن چيزى به كار مى‏رود.

اين واژه در تعبير علم اخلاق و تهذيب نفس در مورد «مراقبت از خويش»  به كار مى‏رود و مرحله‏اى بعد از «مشارطه» است. يعنى انسان پس از عهد و پيمان و شرط بستن با خود براى‏اطاعت دستورات الهى و پرهيز از گناه بايد از پاكى درون و قلبش مراقبت و پاسدارى كند تا گوهر ارزنده وجودش مورد دستبرد و غارت حراميان قرار نگيرد. حال انسان در عالم دنيا مانند كسى است كه با خود گوهرهاى گران‏بهايى را حمل مى‏كند كه همه سرمايه و دارايى او است در حالى كه دزدان و شيادان در كمين او نشسته‏اند. چنين كسى اگر لحظه‏اى غفلت كند همه سرمايه او به غارت مى‏رود و او مى‏ماند و انبوهى از اندوه و حسرت.

انسانى كه در محاصره هواهاى درونى و شيطان‏هاى بيرونى است و سرمايه ايمان و تقواى او در معرض هجوم و حمله دشمنان درونى و بيرونى است، اگر از قلب و نيت و اعمالش مراقبت نكند و اخلاق و كردار و انفكارش را تحت كنترل و نظارت كامل قرار ندهد، سرمايه سعادت ابدى او بر باد مى‏رود و با دست خالى به عالم ديگر انتقال مى‏يابد. در آيات قرآن و روايات اسلامى، اشارات بسيارى به موضوع مراقبه شده است:

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ»؛[4] «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از (مخالفت) با خدا بپرهيزيد و هر كس بايد بنگرد كه چه چيزى براى فردايش فرستاده است، و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند از آن چه انجام مى‏دهيد آگاه است».

 اميرمؤمنان عليه‏السلام مى‏فرمايد: «يَنبَغِى أَن يَكُون الرَّجُل مُهينًا عَلَى نَفسِهِ، مُرَاقِباً قَلبَه، حَافِظاً لِسَانَهُ»؛[5] «سزاوار است انسان بر خود مسلط باشد و همواره مراقب قلب خود و نگاه دار زبانش باشد».

محاسبه

بر طبق آيات و روايات متعدد و فراوان، يكى از مراحل سخت و دشوارى كه همه انسان‏ها در روز قيامت پيش رو خواهند داشت، محاسبه اعمال و رسيدگى به رفتار و كردار آنها در دنياست. اعمال و كارهايى كه انسان به تدريج و در مدت عمرش انجام مى‏دهد پس از چندى از صفحه ذهن او فراموش مى‏شود ولى هيچ يك از آنها از پرونده اعمال او و صفحه هستى‏محو نمى‏شود. اعمال انسان از ريز و درشت با انسان همراه و باقى است و بعد از مرگ و در عالم قيامت همه را يك جا حاضر خواهد ديد:

«يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً»؛[6] «روزى كه هر كس، هر كار نيكى را كه انجام داده حاضر مى‏بيند و آرزو مى‏كند ميان او و اعمال بدش فاصله زيادى باشد».

«لَيسَ مِنَّا مَن لَم يُحَاسِب نَفسَهُ فِى كُلِّ يِوم»؛[7] «از ما نيست هر كس كه روزانه خويشتن را حسابرسى نكند».

برخى آثار محاسبه نفس در احاديث اميرمؤمنان عليه‏السلام بيان شده است:

اصلاح نفس: «ثَمَرةُ المُحَاسبَةِ صَلاحُ النَّفسِ»؛[8] «ميوه درخت محاسبه،  اصلاح نفس است».

سعادتمند شدن: «مَن حَاسَبَ نَفسَهُ سَعِد»؛[9] «هر كس خود را محاسبه كند، به سعادت مى‏رسد».

آگاهى از عيب‏ها و اصلاح آن: «مَن حَاسبَ نَفسَهُ وَقَفَ عَلَى عُيُوبِهِ وَ أَحَاطَ بِذُنُوبِهِ وَ استقَالَ الذُّنُوب وَ أَصلَحَ العُيُوبِ»؛[10] «هر كس حسابگر خود باشد، به عيب‏هاى خود پى مى‏برد و از گناهانش آگاه مى‏شود و از گناه توبه مى‏كند و عيب‏هايش را اصلاح مى‏كند».

معاتبه و معاقبه

«معاتبه» به معناى عتاب با نفس و سرزنش كردن آن به خاطر خطايى كه مرتكب شده و معاقبه به معناى مجازات كردن و كيفر دادن نفس در برابر خلاف‏ها و گناهانى است كه مرتكب شده است. اگر انسان بعد از محاسبه نفس و حسابرسى رفتار و كردار در مقابل تخلفات و سركشى‏ها، نفس واكنشى نشان ندهد، جرأت و جسارت نفس براى ارتكاب گناه بيشتر مى‏شود. همان‏گونه كه مدير يك شركت و يا رئيس يك اداره كارگران و كارمندان و زيردستان خود را به دليل تخلفاتى كه از آنها سرزده و كوتاهى و قصور آنها در انجام كار را مورد عقاب قرار مى‏دهد و متناسب با ميزان خطا و جرمشان آنها را گوشمالى و كيفر مى‏دهد، همچنين كسى كه در راه اصلاح و تربيت نفس قدم برمى‏دارد بايد در برابر سركشى و طغيان نفس بى‏تفاوت نباشد و به موقع عكس‏العمل نشان دهد.

البته بايد توجه داشت كه سرزنش و كيفر نفس در برابر كارهاى خلافش داراى مراتب فراوانى است كه از عقاب و سرزنش شروع مى‏شود و به محروم شدن نفس از برخى لذت‏ها و خواهش‏ها منتهى مى‏گردد.

بنا بر آنچه گفته شد؛ هر كس در پايان هر روز يا هفته و ماه و سال، كارهاى خود را حسابرسى كند و عملكرد خود را در مورد خوبى‏ها و بدى‏ها و طاعت و نافرمانى را دقيقا محاسبه كند و همانند تاجرى دقيق كه در پايان روز يا هفته و ماه و سال، حساب‏هاى تجارى خود را بررسى مى‏كند و سود و زيان خويش را مورد مطالعه قرار مى‏دهد، به يك محاسبه الهى و معنوى دست زند و همين دقت و موشكافى را در مورد اعمال و رفتارش اعمال نمايد. اگر اعمالش نيك و خداپسند باشد خدا را شكر كند و دوام آن را از خداوند بخواهد و اگر گناه و خلافى از او سرزده از خدا طلب آمرزش كند و از استمرار آن جلوگيرى كند و در جبران آن و محو آثارش بكوشد.

در واقع اگر بعد از مرگ و در عالم قيامت به حساب ما رسيدگى كنند و همه افكار و حركت و سكون و گفتار و سكوت ما را مورد محاسبه قرار دهند كار از كار گذشته و فرصتى براى جبران خطاها و زمانى براى پاك كردن گناهان و استغفار باقى نمانده است، ولى اگر در همين دنيا خود قاضى پرونده خود باشيم و به اعمال خود رسيدگى كنيم در صورت ناروا بودن اعمال و زشت بودن رفتارمان مى‏توانيم در صدد جبران برآييم و پيش از فرا رسيدن مرگ و بسته شدن پرونده اعمال، زشتى‏ها و گناهان را با آب توبه و انابه از دفتر  كردارمان بزداييم و با اعمال صالح و خداپسند، گناهان را به حسنات و نيكى‏ها تبديل نماييم.

در حديث معروفى از رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله چنين آمده است: «حَاسِبُوا أَنفُسَكُم قَبلَ أَن تُحَاسَبُوا وَزِنُوا قَبلَ أَن تُوزَنُوا وَ تَجهَزُوا لِلعَرض الاَكبَر»؛[11] «پيش از آن كه به حساب شما برسند، خود را محاسبه كنيد و قبل از آن كه شما را بسنجند خويش را بسنجيد».

اميرمؤمنان عليه‏السلام در حديث نورانى ديگر مى‏فرمايد: «إِذَا صَعبَت عَلَيكَ نَفسَكَ فَاصعَب لَهَا تَذِلُّ لَك»؛[12] «هنگامى كه نفس منقاد و رام تو نگردد و بر تو سخت بگيرد، تو هم عرصه را بر او تنگ كن تا تسليم تو گردد».

تذكر اين نكته لازم است كه نبايد براى مجازات نفس در برابر تخلفات و نافرمانى او، دست به اعمال خشونت بار و مجازات‏هاى سنگين و خطرناك زد كه اين كار زيان‏هاى جبران ناپديرى در پى دارد و به سلامت جسم و روح انسان و آسيب جدى وارد مى‏سازد. مراد از كيفر دادن نفس امورى مثل روزه گرفتن به صورت متعادل و قابل تحمل و منع كردن او از برخى لذت‏ها و بهره‏مندى‏ها با هدف رام كردن و تسليم ساختن آن است.

در پايان به توصيه‏اى از امام خمينى(ره) درباره توفيق خودسازى نقل مى‏شود و از امورى كه لازم است از براى مجاهد، «مشارطه، مراقبه و محاسبه» است:

 «مشارطه» آن است كه در اول روز مثلاً با خود شرط كند كه امروز برخلاف فرموده خداوند – تبارك و تعالى – رفتار نكند و اين مطلب را تصميم بگيرد. معلوم است يك روز خلاف نكردن، امرى است خيلى سهل «كه» انسان مى‏تواند به آسانى از عهده «آن» بر آيد. تو عازم شو و شرط كن و تجربه نما، ببين چقدر سهل است. ممكن است شيطان و جنود آن ملعون، بر تو اين امر را بزرگ نمايش دهند؛ ولى اين از تلبيسات آن ملعون است او را از روى واقع و قلب لعن كن و اوهام باطله را از قلب بيرون كن و يك روز تجربه كن، آن وقت تصديق خواهى كرد.

پس از اين مشارطه، بايد وارد «مراقبه» شوى و آن چنان است كه در تمام مدت شرط، متوجه عمل به آن باشى و خود را ملزم بدانى به عمل كردن آن. اگر خداى نخواسته در دلت افتاد كه امرى را مرتكب شوى كه خلاف فرموده خدا است؛ بدان كه اين از شيطان و جنود او است كه مى‏خواهند تو را از شرطى كه كردى، باز دارند؛ به آنها لعنت كن و از شرّ آنها به خداوند پناه ببر و آن خيال باطل را از دل بيرون نما و به شيطان بگو كه من يك امروز با خود شرط كردم كه خلاف فرمان خداوند تعالى نكنم. ولى نعمت من سال‏هاى دراز است كه به من نعمت داده، صحّت و سلامت و امنيت مرحمت فرموده و مرحمت‏هايى كرده كه اگر تا ابد خدمت او كنم، از عهده يكى از آنها بر نمى‏آيم. سزاوار نيست كه يك شرط جزئى را وفا نكنم! اميد است ان شاء اللّه‏ شيطان طرد شود و منصرف گردد و جنود رحمان غالب آيد. اين مراقبه با هيچ يك از كارهاى تو، از قبيل كسب و سفر و تحصيل و غيرها، منافات ندارد.

 به همين حال باشى تا شب كه موقع «محاسبه» است و آن عبارت است از اينكه حساب نفس را بِكِشى، در اين شرطى كه با خداى خود كردى كه آيا به جا آوردى و با ولى نعمت خود در اين معامله جزئى خيانت نكردى!؟ اگر درست وفا كردى، شكر خدا كن در اين توفيق و بدان اينكه يك قدم پيش رفتى و مورد نظر الهى شدى و خداوند ان شاءاللَّه تو را راهنمايى مى‏كند در پيشرفت امور دنيا و آخرت و كار فردا آسان‏تر خواهد شد. چندى به اين عمل مواظبت كن، اميد است ملكه گردد از براى تو؛ به طورى كه از براى تو كار خيلى سهل و آسان شود؛ بلكه آن وقت لذت مى‏برى از اطاعت فرمان خدا و از ترك معاصى در همين عالم. با اين كه اين جا عالم جزا نيست، لذت مى‏برى و جزاى الهى اثر مى‏كند و تو را مُلْتَذ (كامروا) مى‏نمايد.

بدان كه خداى – تبارك و تعالى – تكليف شاقّ بر تو نكرده و چيزى كه از عهده تو خارج است و در خور طاقت تو نيست، بر تو تحميل نفرموده «است»؛ لكن شيطان و لشكر او كار را بر تو مشكل جلوه مى‏دهند. و اگر خداى نخواسته در وقت محاسبه، ديدى سستى و فتورى شده در شرطى كه كردى؛ از خداى تعالى معذرت بخواه و بنا بگذار كه فردا مردانه به عملِ شرط قيام كنى. به اين حال باشى تا خداى تعالى، ابواب توفيق و سعادت را بر روى تو باز كند و تو را به صراط مستقيم انسانيت برساند.[13]

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:گروه اخلاق و عرفان/پرسش وپاسخ دانشجویی


[1] – شيخ حسن ديلمى، ارشاد القلوب الى الصواب، ج 1، ص 73.

[2] – فيض كاشانى، ملامحسن، المحجة البيضاء، ج 7، صص 7-6 با تلخيص، به نقل از: ناصر مكارم شيرازى، اخلاق اسلامى، ص 217.

[3] – يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 2، باب التوبه، ص 435، ح 8.

[4] – حشر 59، آيه 18.

[5] – تصنيف غرر الحكم، ص 325، ح 4732.

[6] – آل عمران 3، آيه 30.

[7] – ميزان الحكمه، ج 2، ص 407، ح 3845.

[8] – تصنيف غررالحكم، ص 236، ح 4744.

[9] – مستدرك الوسائل، ج 12، ص 154.

[10] – تصنيف غررالحكم، ص 236، ح 4748.

[11] – بحارالانوار، ج 67، ص 73.

[12] – تصنيف غرر الحكم، ص 239، ح 4820.

[13] – روح‏اللّه‏ خمينى، چهل حديث، تهران: مؤسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ چهاردهم، 1376)، صص 9 – 10.

جهت آگهى بيشتر در باب خودسازى نگا: مجتبى تهرانى، اخلاق الهى، تهران: موسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر.

براى مطالعه بيشتر در اين زمينه، منابعى از كتاب‏هاى اخلاقى و عرفان عملى معرفى مى‏شود:

ـ اوصاف الاشراف، خواجه نصيرالدين طوسى

ـ منازل السائرين، خواجه عبدالله انصارى

ـ معراج السعادة، نراقى

ـ رساله لب اللباب، سيد محمد حسين حسينى تهرانى

ـ تهذيب نفس يا خودسازى، ابراهيم امينى

ـ به سوى خودسازى، مصباح يزدى.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *