دورهی ما، دبیرستانیها صبح و بعد از ظهر بودند.
هر روز پیاده میآمد، پیاده هم برمیگشت، مثل خیلیها. از دور که میآمد، تابلو بود. راه رفتنش، کت و شلوار سُرمهای و کلاه سبزش.
دیدنیتر، کیف مدرسهاش بود؛ کیسهی پلاستیک. فکر میکنم کتابهایش تمیزترین و زیباترین کتابها بود تو ببین همکلاسیهاش.
رسم خوبان 18 – چون مسافر زیستن، ص 49./ هم کیش موج، ص 25.