مدارک اين روايت در کتب اهل سنت بسیار است و آنان بدین مطلب اعتراف کرده اند که عمر بر خلاف سیره پیامبر اکرم و تمام صحابه عمل کرد و مردم را نیز به اطاعت از آن وادار و مجبور کرد به طور مثال سرخسي از علمای بزرگ اهل سنت در دو کتاب خود اين روايت را از جمله رواياتي مي داند که با سند صحيح از عمر نقل شده است :
با روايت صحيح از عمر نقل شده است که وي مردم را از متعه نهي کرد ، پس گفت : دو متعه در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله حلال بود ؛ متعه زنان و حج تمتع (المبسوط للسرخسي ج4 ص27 – أصول السرخسي ج2 ص6)
همين روايت در کتب ذيل نيز نقل شده است :
مسند أحمد بن حنبل ج3 ص325 ش 14519 – المغني ج7 ص136چاپ دار الفکر 1405- أحكام القرآن للجصاص ج1 ص347 چاپ دار احياء التراث العربي – تفسير القرطبي ج2 ص392 – تذكرة الحفاظ ج1 ص366 – التفسير الكبير ج5 ص130 چاپ اول دار الکتب العلميه بيروت – بداية المجتهد ج1 ص244 چاپ دار الفکر بيروت – وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان ج6 ص150 دار الثقافة لبنان .
اما پاسخ شیعه به این بدعت:
ادله جواز ازدواج موقت:
الف) دليل قرآني
قرآن كريم درباره ازدواج موقت ميفرمايد: (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهِنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً)؛[2] «از هر زني كه به طور مشروع كام گرفتيد، آنچه را كه در مقابل اين كامجويي به عنوان مهر مقرّر داشتهايد به او بپردازيد».
اين آيه مربوط به ازدواج موقت است، زيرا:
اولاً: در آيات قبل، حكم ازدواج دائمي و حكم مهر آن به روشني بيان شده و تكرار آن بدون وجه است.
ثانياً: در ازدواج دائمي به مجرد اجراي صيغه عقد ازدواج، مهر برعهده شوهر واجب ميشود و پرداخت نصف آن قبل از آميزش در صورت مطالبه همسر واجب است، در حالي كه در اين آيه وجوب آن بر استمتاع و كامجويي شوهر از همسرِ خويش مرتبت شده است.
احمدبن حنبل در مسند و ابوبكر جصاص در احكام القرآن و ابوبكر بيهقي در السنن الكبري و قاضي بيضاوي در انوارالتنزيل و ابنكثير در تفسير القرآن الكريم و جلالالدين سيوطي در درّالمنثور و قاضي شوكاني در تفسير فتح القدير و شهابالدين آلوسي در روح المعاني از جمله مؤيّدين نزول آيه در نكاح متعه هستند. لذا برخي از صحابه آيه را با تفسيرش اينگونه تلاوت مينمودند: «فما استمتعتم به منهنّ ـ الي اجل مسمّي ـ فآتوهنّ أجورهنّ فريضة.»[3]
ب) دليل روايي
1 – جابر ميگويد: «ما در عهد رسول خدا(ص) و ابيبكر متعه ميكرديم تا آن كه عمر آن را نهي كرد.»[4]
2 – ابنعباس ميگويد: «همانا آيه متعه محكم است و نسخ نشده است.»[5]
3 – عمرانبن حصين ميگويد: «آيه متعه بر پيامبر(ص) نازل شد و آيهاي بعد از آن در نسخ متعه بر پيامبر نازل نگشت. رسول خدا ما را به آن امر نمود و لذا با وجود رسول خدا از متعه بهره ميجستيم. رسول خدا از دنيا رفت در حالي كه ما را از آن نهي نفرمود. تا آن كه شخصي به رأي خود هرچه خواست گفت.»[6]
تنها از ابنجريح هجده حديث در حلّيت متعه رسيده است،[7] تا چه رسد به بقيه راويان.
4 – مسلم از جابربن عبدالله و سلمة بن الاكوع نقل ميكند: منادي رسول خدا(ص) بر ما وارد شد و فرمود: رسول خدا به شما اذن داده كه متعه كنيد. در تعبيري ديگر چنين آمده است: رسول خدا(ص) بر ما وارد شد و اذن داد كه متعه كنيم.[8]
5 – مسلم در كتاب صحيح به سندش از ابينضرة نقل ميكند: ما نزد جابربن عبدالله بوديم كه شخصي نزد او آمد و گفت: ابنعباس و ابنزبير در متعةالنكاح و متعةالحجّ اختلاف نظر دارند. جابر در جواب فرمود: ما اين دو نوع متعه را با رسول خدا(ص) انجام ميداديم، تا اين كه عمر از آن دو نهي كرد و ما ديگر انجام نداديم.»[9]
6 – مسلم در صحيح از عروة بن الزبير نقل ميكند: عبدالله بن زبير روزي در مكه در ميان جمعي گفت: گروهي كه خدا قلبهايشان را كور كرده همانند چشمهايشان به متعه فتوا ميدهند (منظور او ابنعباس بود). ابنعباس جواب داد: تو از حق منحرفي، به جان خودم متعه در زمان رسول خدا انجام ميشد. ابنالزبير به او گفت: اگر راست ميگويي انجام ده، به خدا سوگند! اگر انجام دهي تو را سنگسار ميكنم.»[10]
روايات بسياري در مورد حليت متعه در زمان رسول خدا و خلافت ابيبكر و قسمتي از خلافت عمربن خطاب وجود دارد كه علامه سيد جعفر مرتضي عاملي بيش از صد و ده روايت را به اين مضمون از كتب اهل سنت نقل كرده است.[11]
موارد اشتراك بين ازدواج دائم با متعه
ازدواج دائم و ازدواج موقت (متعه) در اموري با يكديگر اشتراك دارند كه در ذيل به پارهاي از آنها اشاره مينماييم:
1 – عقدي مشتمل بر ايجاب و قبول باشد و مجرد تراضي و معاطات كافي نيست.
2 – عقد بايد به الفاظ خاصي از قبيل: زوجت، انكحت، متّعت باشد نه هر لفظي.
3 – مانع شرعي از سبب و نسب يا رضاع غير از آن موجود نباشد.
4 – در حال حيض يا نفاس جماع ممنوع است.
5 – با دخول احتياج به عدّه است و بدون دخول يا در حالت يائسگي زن، احتياج به عده نيست.
6 – فرزند، ملحق به شوهر است؛ اگرچه عزل هم كرده باشد.
7 – اولاد، ملحق به پدر و مادرند. لذا تمام آثار آن از قبيل: ارث و نفقه بر آنها مترتب ميشود.
8 – حضانت و احكام آن.
9 – حرمت ازدواج با زن مشترك.
10 – منتشر شدن حرمت به سبب دامادي و شيردادن.
11 – احتياج شروط عامه از قبيل: بلوغ، عقل، اختيار و مانند آن.
12 – در زن باكره احتياج به اذن وليّ است.
فرضيه نسخ حكم ازدواج موقت در قرآن كريم
1 – برخي، آيه: (وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ * إِلاّ عَلي أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغي وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ)[12] را ناسخ آيه جواز و حلّيت متعه دانستهاند، به اين صورت كه در اين آيه ارتباط مشروع زناشويي به دو مورد منحصر شده است: يكي ازدواج دائم، و ديگري ملك يمين، و ازدواج موقت، خارج از اين حكم است.
در پاسخ به اين فريضه بايد گفت كه اولاً: ازدواج موقت از نظر ماهيت با ازدواج دائمي تفاوتي ندارد؛ اگرچه در برخي از احكام نيز با هم اختلاف جزئي دارند.
ثانياً: آيه مورد نظر از آيات مكّي است، در حالي كه آيه مربوط به ازدواج موقت از آيات مدني است. حكم ازدواج موقت به اجماع مسلمانان در مدينه نازل شده است، در حالي كه ناسخ بايد از نظر زمان بعد از منسوخ باشد.
2 – برخي معتقدند كه آيه متعه به آيه ميراث نسخ شده است. فخر رازي ميگويد: «اگر زن متعه همسر انسان است بايد توراث بين زوج و زوجه برقرار باشد، زيرا خداوند متعال ميفرمايد: (وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجَكُمْ)؛ نصف اموالي كه همسران شما به جاي گذاردهاند مال شماست. در حالي كه به اتفاق، بين زن و شوهر در نكاح متعه توارث نيست.»[13]
در جواب ميگوييم:
اوّلاً: آيه ميراث قبل از آيه متعه نازل شده است.
ثانياً: مسئله عدم توارث نزد اماميه اجماعي نيست، بلكه برخي از علما قائل به ثبوت توارثاند، مگر اين كه عدم توارث را شرط كنند.[14]
ثالثاً: اشكالكننده بين نسخ و تخصيص اشتباه كرده است؛ زيرا اين آيه، ناسخ حكم متعه نيست، بلكه طبق قاعده، روايات متعه مخصّص است. يعني آيه ارث، عام بوده و شامل تمام همسران؛ چه دائم و چه منقطع ميشود، ولي اين عموم به دليلي كه بر عدم ارث زن متعه دلالت دارد تخصيص ميخورد.
رابعاً: عدم ارث دليل بر عدم زوجيت نيست، همانطوري كه زوجيت نيز دليل بر لزوم ارث نميباشد.
فرضيه نسخ در روايات
در برخي از روايات نيز وارد شده كه پيامبر اكرم(ص) متعه را در فتح خيبر يا در تبوك و مانند آن منع كرده است.
درباره نسخ ازدواج موقت توسط روايات چند نكته را يادآور ميشويم:
1 – برخي روايات، اين حكم را اختصاص به شرايط اضطراري دانستهاند و با برطرف شدن آن شرايط، حكم مزبور نيز نسخ گرديده است.[15]
در اين صورت اين سؤال مطرح ميشود كه احكام اضطراري تابع شرايط اضطرارياند و شرايط اضطراري به زمان پيامبر(ص) اختصاص ندارند.
2 – در مقابل، روايات ديگري هستند كه بر بقاي حكم ازدواج موقت تا زمان نهي عمر دلالت دارد. اين مطلب را مسلمبن حجاج به چند سند از جابربن عبدالله انصاري روايت كرده است.[16]
3 – با اين كه روايات نسخ بيانگر يك واقعهاند، ولي در آنها اختلاف و تعارضهاي بسياري وجود دارد كه موجب قدح و وهن آنها ميگردد. در تاريخ اباحه و نسخ، اختلافات ذيل به چشم ميخورد:
الف: سال فتح مكه. ب: سال فتح خيبر. ج: حجةالوداع. د: غزوه تبوك.[17]
مقتضاي اين اقوال اين است كه يك حكم در فاصله چند سال، چند بار تشريع نسخ شده باشد. اين روش نه در اسلام سابقه دارد و نه با علم و حكمت الهي سازگار است.
نكته قابل تأمل ديگر اين كه بسياري از اين روايات از سبرةبن معبد جهني نقل شده است كه در آن ماجراي ازدواج موقت به صورتهاي مختلف نقل شده است.
4 – از ابنعباس روايت شده: «متعه رحمتي براي امّت محمّد(ص) بود و اگر نهي عمر نبود غير از قليلي از مردم به زنا روي نميآوردند.»[18]
5 – فخر رازي و ديگران جمله مشهوري را از عمربن خطاب درباره تحريم متعه نقل كردهاند كه گفت: «دو متعه در زمان رسول خدا(ص) حلال بود، ولي من آن دو را حرام ميكنم و هر كسي آن دو را انجام دهد، عقوبت خواهم كرد: يكي متعه زنان و ديگري متعه حج.»[19]
6 – گروهي امثال شافعي و اصحابش و اكثر اهل ظاهر؛ حتي ـ بنابر قولي ـ احمد بن حنبل بر اين عقيدهاند كه سنت نميتواند قرآن را نسخ نمايد؛ اگرچه متواتر باشد.[20]
ابن حازم همداني ميگويد: «جماعتي از متقدّمين و برخي از متأخرين قائل به منع نسخ قرآن به سنّتاند، همانگونه كه خبر واحد نميتواند خبر متواتر را نسخ نمايد.»[21]
ابو داود سجستاني ميگويد: «از احمد بن حنبل سؤال شد كه آيا حديث و سنت، حاكم بر كتاب خدا است يا نه؟ او در جواب گفت: من جرأت نميكنم كه اينگونه در حق قرآن سخن بگويم، ولي ميتوان گفت كه سنت ميتواند مفسر قرآن باشد، قرآن را تنها قرآن ميتواند نسخ نمايد.»[22]
نسخ متعه به اجماع
قاضي عياض ميگويد: «بعد از عمل به متعه، اجماع جميع علما بر تحريم آن قرار گرفت، مگر رافضيها كه قائل به بقاي حليت آن هستند.»[23]
نووي نيز در شرح صحيح مسلم ميگويد: «بعد از عمل به متعه، اجماع جميع علما بر حرمت آن تعلق گرفت، مگر روافض.»[24]
در جواب اين استدلال ميگوييم:
اوّلاً: اگر دليل اهل سنت اجماع است، چرا به نص تمسك ميكنند، زيرا در جاي خود به اثبات رسيده كه تمسك به اجماع در موردي فايدهبخش است كه نصّ وجود نداشته باشد.
ثانياً: طبق روايات صريح، متعه در زمان رسول خدا(ص) و ابيبكر و بخشي از خلاف عمر بن خطاب حلال بوده است.
ثالثاً: اهل سنت معتقدند كه اجماع نه نسخ ميشود و نه به سبب او حكمي نسخ ميگردد.[25] حال چگونه اجماع ميتواندحكمي را كه به كتاب و سنت ثابت شده نسخ كند.
رابعاً: در جاي خود گفته شده كه اجماع اگر مدرك و مستند آن معلوم باشد بايد رجوع به مدرك نمود، و به طور مستقل اعتباري ندارد.
خامساً: اجماع بعد از خلاف نميتواند خلاف سابق را برطرف سازد و شكي نيست كه بين صحابه در مسئله حرمت نكاح متعه اختلاف بوده است.
سادساً: ادعاي اجماع بر تحريم نكاح متعه صحيح نيست، زيرا كثيري از صحابه و تابعين و ديگران؛ مثل اهل مكه، يمن و اكثر اهل كوفه قائل به استمرار حكم اباحه نكاح متعه بودهاند.
موقف صحابه و تابعين در قبال ازدواج موقت
جماعتي از صحابه و تابعين كه قائل به حلّيت متعه و عدم نسخ آن بودهاند عبارتاند از:
عمرانبن حصين، عبدالله بن عمر، سلمةبن اميه، معبد بن اميه، زبير بن عوام، خالد بن مهاجر، ابي بن كعب، ربيعة بن اميه، سمرة بن جندب، سديّ، مجاهد، ابن اوس مدني، انس بن مالك، معاوية بن ابيسفيان، ابن جريح، نافع، صبيب بن ابي ثابت، حكم بن عتيبه، جابر بن زيد، براء بن عازب، سهل بن سعد، مغيرة بن شعبه، سلمة بن اكوع، زيد بن ثابت، خالد بن عبدالله انصاري، يعلي بن اميّه، صفوان بن اميه، عمرو بن حوشب، عمرو بن دينار، ابن جرير، سعيد بن حبيب، ابراهيم نخعي، حسن بصري، ابن مسيب، أعمش، ربيع بن ميسره، ابيالزهري مطرف، مالك بن انس، احمد بن حنبل (در برخي از حالات) و ابو حنيفه در (بعضي موارد).[26]
پاسخ به شبهات
مخالفان ازدواج موقت شبهاتي را مطرح كردهاند كه غالباً ناشي از نداشتن تصوير و آگاهي صحيح از ازدواج موقت يا برخي پيشداوريها و ذهنيتهاي اشتباه در اين باره است. در اين جا به برخي شبهات مطرح شده پاسخ ميدهيم.
1 – هدف از ازدواج، تشكيل خانواده و توليد نسل است، اين هدف در ازدواج دائمي حاصل ميگردد، نه ازدواج موقت كه هدف از آن ارضاي غريزه جنسي است.[27]
جواب: شكي نيست كه يكي از اهداف حكيمانه ازدواج، توليد نسل و تشكيل نهاد خانواده است، ولي اين يگانه هدف ازدواج محسوب نميشود، ارضاي غريزه جنسي از طريق مشروع و جلوگيري از انحراف و فساد در جامعه بشري و تأمين بهداشت روان و سلامت اخلاقي نيز از اهداف مهم ازدواج موقت است. هرگاه شرايط ازدواج دائم به هيچعنوان فراهم نيست، ازدواج موقّت يگانه راه معقول و مشروع آن خواهد بود. علاوه بر اين چه بسا افرادي كه به انگيزه توالد و تناسل نيز اقدام به ازدواج موقّت ميكنند.
2ـ ازدواج موقت، با كرامت و شرافت زن منافات دارد، زيرا نوعي اجير كردن انسان است.
جواب: ازدواج موقت از نظر ماهيت با ازدواج دائم تفاوتي ندارد و آنچه زن از مرد ميگيرد مهريه به شمار ميرود. عقد ازدواج اعم از دائمي و موقّت نوعي داد و ستد مالي نيست، بلكه پيماني است مقدس كه براساس انگيزهاي معقول و مشروع ميان زن و شوهر برقرار ميشود و پرداخت مهريه از احكام شرعي آن است. شگفتآور است افرادي كه چنين ايرادي بر ازدواج موقت ميگيرند، بهره كشيهاي شيطاني و شهوانياي كه در دنياي جديد از زن ميشود را از مظاهر تمدن و انسانيت ميشمارند![28]
به علاوه در ازدواج موقت كرامت و شرافت زن تأمين شده است زيرا ارضاي نيازهاي جنسي تنها به مردان اختصاص ندارد.
3 – ازدواج موقت سبب به وجود آمدن فرزنداني ميشود كه از پناهگاه امن خانواده محروم بوده و در نتيجه به خيل فرزندان ولگرد و بيپنا ميپيوندند و سرانجام دست به بزهكاري و انحراف ميزنند.
جواب: اگرچه در ازدواج موقت زاد و ولد ممنوع نيست، ولي تفاوت آن با ازدواج دائمي اين است كه مرد و زن بدون رضايت ديگري ميتوانند از آن جلوگيري كنند. اين حكمِ ويژه، راه مناسبي براي جلوگيري از بحراني است كه در اشكال مطرح شده است. علاوه بر اين آنچه منشأ پديد آمدن نابسامانيهاي اجتماعي و اخلاقي در مورد فرزندان بيپناه است، مسئوليتناپذيري والدين است كه در اين باره فرقي ميان ازدواج موقت و دائم وجود ندارد.
4 – ازدواج موقت سبب ميشود كه با گذشت زمان، پدران و مادران، فرزندان خود را نشناسند يا برادران و خواهران يكديگر را نشناسند و در نتيجه امكان ازدواج پدر و مادري با فرزندان خود يا برادر و خواهر وجود دارد.
جواب: ازدواج موقت به هيچوجه با آن چه گفته شد ملازمه ندارد، مشكل مزبور ناشي از سهلانگاري پدران و مادران است. هرگاه آنان مسائل مربوط به زندگي زناشويي خود را ـ خواه موقت باشد يا دائمي ـ با دقت ضبط و ثبت نمايند هيچگاه مشكل ياد شده پديد نخواهد آمد.
در پايان لازم به ذكر است كه ازدواج موقت نبايد مانند قانون تعدد زوجات و نظاير آن، توسط برخي از مردان مورد سوء استفاده قرار بگيرد.
به هر حال اين سوءاستفاده از ازدواج موقّت، سوژهاي به دست مخالفان داده است تا آن را به عنوان امري مستهجن و موهن به شمار آورند. امام صادق(ع) با آن كه ميفرمايد: «يكي از موضوعاتي كه من هرگز در بيان آن تقيه نخواهم كرد موضوع متعه است.»[29] ولي امام كاظم (ع) عليبن يقطين را بر اين كه دست به ازدواج موقّت زده مورد عتاب قرار داده و ميفرمايد: «تو را با ازدواج موقّت چه كار؟ در حالي كه خداوند تو را از آن بينياز كرده است.» و به ديگري فرمود: «اين كار براي كسي رواست كه خداوند او را با داشتن همسري از اين كار بينياز نكرده است.»[30]
بنابراين هرگز مقصود قانونگذار از تشريع اين قانون اين نبوده است كه وسيلهاي براي هوسراني و هواپرستي حيوانصفتان يا وسيله بيچارگي عدهاي زنان اغفال شده و فرزندان بيسرپرست فراهم شود، بلكه هدف از آن جلوگيري از فسادهاي اجتماعي و ناهنجاريهاي جامعه ميباشد.
منبع:پرسمان
پینوشتها:
1 . الفلسفة القرآنية، عباس محمود عقاد، ص 73، به نقل از دكتر راسل.
2 . نساء(4) آيه 24.
3 . ر.ك: به جامع البيان، طبري ذيل آيه شريفه.
4 . صحيح مسلم، ج 4، ص 131 و مسند احمد، ج 6، ص 405 و فتح الباري، ج 9، ص 149.
5 . الكاشف، ج 1، ص 498 و تفسير الخازن، ج 1، ص 357.
6 . صحيح بخاري، ج 2، ص 168 و ج 6، ص 33 و صحيح مسلم، ج 4، ص 48 و سنن نسايي، ج 5، ص 155 و مسند احمد، ج 4، ص 426.
7 . فتح الباري، ج 9، ص 150.
8 . صحيح مسلم، ج4، ص 130، باب نكاح المتعه و صحيح البخاري، ج 7، ص 13.
9 . صحيح مسلم، ج 4ف ص 131، باب نكاح المتعه.
10 . صحيح مسلم، ج 4، ص 133، باب نكاح المتعة.
11 . زواج المتعة، ج3.
12 . معارج (70) آيه 29 و 31.
13 . تفسير فخر رازي، ج 10، ص 5.
14 . سرائر، ابن ادريس، ج 2، ص 624 و انتصار، سيد مرتضي، ص 114.
15 . صحيح بخاري، ج 3، ص 246 و صحيح مسلم، ج 2، ص 1027، طبع بيروت، دار احياء التراث العربي.
16 . صحيح مسلم، ج 2، ص 1023.
17 . نقض الوشيعة، سيد محسن امين عاملي، ص 298 و 303.
18 . النهايه، ابناثير، ج 2، ص 488.
19 . تفسير فخر رازي، ج 10، ص 52.
20 . المستصفي، غزالي، ج 1، ص 124 و الاحكام، آمدي، ج 3، ص 139.
21 .ارشاد الفحول، ص 190 و الاحكام في اصول الأحكام، ج 4، ص 107.
22 . الاعتبار، ص 28 و 29.
23 . فتح الباري، ج 9، ص 150.
24 . شرح نووي بر صحيح مسلم، ج 9، ص 180.
25 . البناية في شرح الهداية، عيني، ج 4، ص 100.
26 . ر.ك به: الغدير، ج 1، ص 220 و الزواج المؤقت في الاسلام، ص 123 و المتعة، فكيكي، الاحكام الشرعية في الاحوال الشخصية، ج 1، ص 28.
27 . تفسير المنار، ج 5، ص 8.
28 . ر. ك: نظام حقوق زن در اسلام، ص 67.
29 . نظام حقوق زن در اسلام، ص 82.
30 . همان