كسي كه بخواهد بداند چرا عاشورا براي امام حسين عليه ا لسلام اتفاق افتاد، بايد در گام نخست، با نگاه و مطالعة جامع و كامل در بارة امام حسين ـ ع ـ، به زندگي، شخصيّت و مقام حضرت به عنوان امام معصوم، شناخت لازم و كافي پيدا كند و سپس با مطالعه و تعمّق لازم در بيانات و گفتار حضرت كه در مقاطع مختلف قيام و حتّي پيش از آغاز آن در بارة انگيزة حركت خويش بيان كرده است، با علل بوقوع پيوستن اين حادثه براي حضرت آشنا خواهد شد.


اكنون با اين مقدمه و با توجّه به اين كه بهترين و مطمئن‎ترين سند براي شناخت علت به شهادت رساندن سيدالشهدا ـ ع ـ، كلمات خود آن حضرت و يا امامان ديگر در اين باره است، مجموع خطبه‎ها، سخنان، نامه‎ها و وصيت‎نامة امام حسين ـ ع ـ كه نشان دهنده خطي مشي فكري ايشان است، اشاره مي شود. بي شك اين خطي مشي فكري با روشي كه يزيد در پيش گرفته بود در تضاد كامل بود. لذا به شهادت ايشان به دست يزيد منتهي گرديد.


1 ـ امام حسين در مكه در جمع گروهي از علما و نخبگان ديگر مناطق اسلامي با ايراد خطبه‎اي شور‎انگيز و كوبند‎‎ه، ضمن يادآوري وظيفة سنگين و تكليف خطير علما و بزرگان شهرها در بارة پاسداري از كيان دين و اعتقادات مسلمانان و پيامدهاي سكوت در برابر جنايات امويان، از خاموشي آنان در برابر سياست‎هاي دين‌ستيزانة حاكمان اُموي انتقاد كرده و هرگونه همراهي و سازش با آنان را گناه نابخشودني دانستند‎. حضرت در پايان سخنان خود، هدف از اقدامات و فعاليت‎هايش را برضدّ نظام ستم‎گر حاكم (كه چند سال بعد خود را در قالب يك نهضت نشان داد) چنين اعلام فرمودند‎:


«… اَللّهُمَّ اِ‎نَّكَ تَعْلَمُ انَّهُ لَمْ‎ يَكُنْ ما كان مِنا تَنافُساً في سُلطان، و لا التماساً من فُضول الحُطا‎م، ولكن لِنُُرِيَ (لِنَرُدَّ) المَعالمَ من دينك، ونُظهِرَ الاصلاحَ في بلادك، ويَأْمَنَ المظلومونَ من عِبادك، و يُعمَلَ بِفَرائِضِكَ و سُنَنِكَ و اَحكا‎مِكَ‎ …»[1]

 


خدايا تو مي‎داني آنچه از طرف ما انجام گرفته است (از سخنان و اقدامات برضدّ حاكمان اُمَوِي) به خاطر رقابت و سبقت جويي در فرمانروايي و افزون‌خواهي در متاع ناچيز دنيا نبوده است، بلكه براي اين است كه نشانه‎هاي دينت را (به مردم) نشان دهيم ( برپاگردانيم) و اصلاح در سرزمين‎هايت را آشكار كنيم‎. مي‎خواهيم بندگان ستمد‎يده‎ات در امان باشند و به واجبات و سنّت‎ها و احكا‎مت عمل شود‎.
از اين جملات مي‎توان چهار هدف را براي اقدامات و فعاليت‎هاي امام حسين ـ ع ـ استخراج كرد كه چون د رتضاد با حكومت يزيد بود منجر به شهادت ايشان شد:


الف ـ احياي مظاهر و نشانه‎هاي اسلام اصيل و ناب محمدي


ب ـ ا‎صلاح و بهبود وضع مردم سرزمين‌هاي اسلامي


ج ـ مبارزه با ستمگران اُموي جهت تأمين امنيّت براي مردم ستمديده


د ـ فراهم ساختن بستري مناسب براي عمل به احكام و واجبات الهي


2ـ امام حسين ـ ع ـ ضمن وصيّت‌نامه‎اي كه هنگام خروج از مدينه و در زمان وداع با برادرش محمّد بن‌حنفيّه براي وي نوشت، هدف از حركت خويش را چنين بازگو كرد:

«انِّي لَمْ‎ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً ولا مُفْسِد‎اً وَ لا ظالِماً، وَ ‎اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الِاصلاحِ فِي اُمةِ جَدِّي محمدˆ اُريدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ و اَنْهي عَنِ المُنْكَرِ و اَسيرَ بِسيرةِ جَدِّي محمدˆ و اَبي عَليِّ بنِ‌اَبِي‌طالِبٍ†…»[2]

 


من نه از روي سرمستي و گستاخي و نه براي فساد و ستم‎گري حركت كردم‎. بلكه تنها براي طلب اصلاح در امّت جدم حركت كردم. مي‎خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به سيرة جدم و پدرم علي بن‌ابي‌طالب عمل كنم‎.
ودر جاي ديگر مي‎فرمايند‎:
«اَلّلهُمَّ اِنِّي اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ و اَ‎كْرَهُ الْمُنْكَرَ»[3]

خدايا من به معروف اشتياق و از منكر تنفر دارم‎.
و در زيارت‎هاي مختلف كه در بارة امام حسين ـ ع ـ از امامان ـ ع ـ وارد شده، اين تعابير فراوان ديده مي‎شود:
«اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ اَقَمْتَ الْصَّلوةَ وَ آتَيْتَ الزَّكوةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[4]

گواهي مي‎دهم كه تو نماز را بپا داشتي و زكات دادي و امر به معروف و نهي از منكر كردي‎.
از اين عبارات مي‎توان موارد زير را استفاده ‎كرد‎:


الف ـ طلب اصلاح در امور امّت پيامبر ـ ص ـ


ب ـ امر به معروف


ج ـ نهي از منكر


د ـ عمل به سيرة رسول‌خداـ ص ـ و اميرالمؤمنين ـ ع ـ همانند برپايي نماز و پرداخت زكات


3 ـ حضرت در نامه‎اي كه در زمان اقامت خويش در مكّه در پاسخ دعوت به نامه‎هاي اشراف و بزرگان كوفه مبني بر آمدن به كوفه، نوشتند، هدف حركتشان (كه در نهايت منجر به شهادت ايشان شد را) چنين بيان فرمودند:

«فَلَعَمْرِي مَا الاِمامُ الا العَامِل بِالكِتابِ، و الآخِذ بِالقِسْطِ، و الدّائِنُ بالحَقِّ، و الحابِسُ نَفْسَهُ عَلَي ذاتِ‌اللهِ. والسّلام.»[5]

به جانم سوگند، پيشوا كسي است كه به كتاب خدا عمل كند، عدل و داد را محقق سازد، معتقد به حقّ باشد، خود را به آنچه در راه خدا هست پايدار بدارد‎.
امام در اين نامه، هدف از قيام را، تلاش در جهت برپايي حكومتي مي‎داند كه رهبر و پيشواي آن، صفات و امتيازات ذيل را دارا باشد:


الف ـ به كتاب خدا حكم كند‎.


ب ـ عدالت را در جامعه حاكم كند‎.


ج ـ متديّن ومعتقد به دين خدا باشد‎.


د ـ خود را وقف خدا و اهداف الهي كند‎.


روشن است كه حكومت يزيد و پدرش معاويه هيچ يك از موارد فوق را در بر نداشت.


4ـ ابا‎عبدالله درخطبه‎اي كه پس از برخورد با حرّ بن‌يزيد رِياحي در منزل «بَيْضَه» ايراد فرمودند، انگيزة قيام خود را با استناد به فرمايش پيامبر ـ ص ـ، چنين بيان كردند‎:

اي مردم ! رسول‌خدا ـ ص ـ فرمودند: كسي كه فرمانرواي ستمگري را ببيند كه حرام خدا را حلال كرده و پيمان الهي را شكسته و با سنّت رسول‌خدا ـ ص ـ مخالفت ورزيده در ميان بندگان خدا با گناه و تجاوزگري رفتار مي‎كند، ولي در برابر او با كردار و گفتار خود برنخيزد، برخدا است كه او را در جايگاه (عذاب‌آور) آن ستمگر قرار دهد‎. هان (اي مردم‎) بدانيد كه اين‎ها تن به فرمانبري از شيطان داده‎ و اطاعت از فرمان الهي را رها كرده‎ و فساد را نمايان ساخته و حدود خدا را تعطيل نموده‎اند، درآمدهاي عمومي (بيت المال) مسلمانان را به خود اختصاص داده‎اند و حرام خدا را حلال و حلا‎لش را حرام كرده‎اند‎ و من شايسته‎ترين فرد براي تغيير دادن (سرنوشت و امور مسلمانان) هستم[6]
از اين خطبه و يا نامه، علّت قيام سيدالشهدا را مي‎توان اين امر دانست كه حاكمان بني‎اُمَيّه (به ويژه يزيد) اقدامات ضدّ ديني زير را مرتكب شده‎اند:
الف ـ فرمانبري از خدا را رها كرده و به اطاعت از شيطان رو آورده‎اند‎؛
ب ـ فساد را (در زمين) آشكار كرده‎اند‎؛
ج ـ حدود الهي را تعطيل كرده‎اند‎؛
د ـ بيت‌المال را به خود اختصاص داده‎اند‎؛
ﻫ ـ حرام خدا را حلال و حلال الهي را حرام كرده‎اند‎.
از اين رو است كه در زيارات وارد‎ه در بارة امام حسين ـ ع ـ، شهادت به برپايي احكام الهي و سنّت پيامبر و اميرالمؤمنين توسط حضرت، داده شده است:
شهادت مي‎دهم كه تو حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام كردي و نماز را بپا داشتي و زكات دادي و امر به معروف و نهي از منكر كردي و (مسلمانان را) با پند‎ و اندرز‎ نيكو، به راه روش خود، فراخواندي‎.[7]
و همچنين:
«اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ اَمَرْتَ بِالْقِسْطِ وَ الْعَدْلِ وَ دَعَوْتَ اِلَيْهِما»[8]

شهادت مي‎دهم كه تو به عدل و داد امر كردي و( مسلمانان را) به سوي اين دو دعوت كردي‎.

 


نتيجه بحث


با اندكي دقّت در اين بيانات، ملاحظه مي‎شود كه امام ـ ع ـ علّت، انگيزة و حقيقت قيام حضرت و مقابله يزيد با ايشان تا سر حد به شهادت رساندن ايشان، تصميم آن حضرت براي ريشه كن كردن منكرات فراوان بوجود آمده در جامعه اسلامي و تبليغ و ترويج معروف در بين مسلمانان بوده است‎. بنابراين، علت اصلي مخالفت يزيد با امام حسين عليه‌السلام آن بود كه ايشان در صدد «احياي فرهنگ اسلام اصيل و ناب محمدي ـ ص ـ و زدودن زنگارهاي تحريف‎ و بدعت‎ از دين جدّشان» بودند در حالي كه يزيد بقاي حكومت خود را تحريف، نابودي و وارد كردن بدعت‌هاي مختلف در دين مي‌دانست ‎.
توضيح مطلب آن‎كه: اگر حضرت علّت حركت خويش را مبارزه با اموري، هم‎چون رواج بدعت‎ها، مخالفت با كتاب خدا و حلال و حرام الهي، نابودي سنّت پيامبر ـ ص ـ ، شيطان محوري و ترك خدا محوري، فساد، ظلم، بي‎عدالتي و ناامني در جامعة اسلامي، تعطيلي حدود الهي، در انحصار گرفتن و تاراج بيت‌المال مسلمانان و … مي‎دانست، تمام اين امور حاكي از فراواني و شيوع امري به نام «مُنْكَر» توسط معاويه و يزيد در جامعة اسلامي بود‎، كه حضرت خود را موظّف به نهي از آن مي‎دانستند‎. و نيز اگر اباعبدالله ـ ع ـ جامعة اسلامي را به اموري از قبيل: عمل به كتاب خدا و سنّت پيامبر ـ ص ـ، احياي مظاهر و نشانه‎هاي حقّ، ايجاد امنيّت، اصلاح و بهبودي وضع امور امّت و مسائلي از اين قبيل، فرامي‎خواند، اين مسأله نشان‎گر آن است كه امري به ‎نام «معروف» در جامعه از بين رفته يا دست كم در حال نابودي بود‎. از اين‎رو اگر حضرت از بيعت با يزيد امتناع ‎كرده و با اين عمل، از يك‎سو، آمادگي خود را براي شهادت و مقاومت در برابر حكومت يزيد اعلام ‎كرد، و از سوي ديگر، تلاش خود را جهت برانداختن حكومت يزيد و تأسيس حكومت اسلامي، به كار ‎گرفت، در واقع سرباززدن از بيعت، به معناي نهي از منكر، ترويج معروف و اتمام حجّت با مسلمانان در بارة حرمت سكوت در برابر بدعت‎ها و جنايات بني‎اُمَيّه بود و بيعت و يا حتّي سكوت در مقابل چنين حكومتي، افزون بر آن كه ترويج منكر و مبارزه با معروف بود، عذر و بهانه‎اي نيز براي افراد عادّي در همكاري با حاكمان اُموي مي‎شد‎.

 

 

منبع:پرسمان



پي نوشت: ————————–
[1] . ابن‌شعبة حراني، تحف العقول، ص239‎؛ مجلسي، بحارالانوار، ج97، ص81 ـ 80‎.

[2] . ابن‌اعثم كوفي، كتاب الفتوح، ج5، ص21؛ خوارزمي، مقتل‌الحسين، ج1، ص189 ـ 188؛ و نزديك به اين تعابير: ابوجعفر محمّد بن‌علي بن‌شهراشوب ، مناقب آل‌ابي‌طالب ، ج4، ص97‎.

[3]. ابن‌اعثم ، همان، ج 5، ص 19؛ خوارزمي، همان، ج 1، ص186‎.

[4]‎. كليني، الفروع من الكافي، ج4، ص 578؛ ابن‌قولويه، كامل‌الزيارات، صفحات 371، 376، 378 ـ 380، 402 و 518؛ شيخ طوسي، مصباح‌المتهجد، ص720 و تهذيب الاحكام، ج6، ص67؛ ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج2، ص63 و ج3، ص103. هم چنين ر. ك: شيخ عباس قمي، كليات مفاتيح الجنان، ترجمة مهدي الهي قمشه‎اي، تهران، انتشارات علمي، [بي تا]، زيارت مخصوصة امام حسين ـ ع ـ، ص 758، زيارت‎‎هاي مطلقة امام حسين ـ ع ـ، صفحات 775، 777، 778 ـ 779، 783، زيارت امام حسين ـ ع ـ در نيمة رجب، ص 807 ، زيارت امام حسين ـ ع ـ در شب‎هاي قدر، ص811 ، زيارت امام حسين ـ ع ـ در روزهاي عيد فطر و قربان، ص 816 و زيارت امام حسين ـ ع ـ در روز عرفه‎، ص 825. ناگفته نماند «شهادت دادن» در اينجا به مفهوم متعارف آن يعني گواهي كردن و تأييد يك موضوع مادّي و حقوقي نيست، بلكه بيان يك حقيقت معنوي و اعتراف به يك واقعيت است كه با انگيزة معنوي صورت گرفته است‎. يعني من اين واقعيت را درك مي‎كنم كه نهضت تو به انگيزة امر به معروف و نهي از منكر بوده است نه به علّت دعوت كوفيان يا علل ديگر‎. بنابراين اگر تلاش‎ها و كارهاي ديگري صورت گرفته است، همه براي رسيدن به آن هدف و آرمان بزرگ بوده است‎.

[5]. طبري، تاريخ الامم و الملوك، ج5، ص353؛ شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص39‎.

[6]. طبري، تاريخ الامم والملوك، ج5، ص403 ؛ بَلاذُري،انساب الاشراف، ج3، ص381.

[7]. شيخ‌عباس قمي، كليات مفاتيح الجنان، زيارت مطلقة امام حسين، ص779‎.

[8]. شيخ‌عباس قمي، كليات مفاتيح الجنان، ص803.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *