شکی نیست که در تاریخ اسلام پس از پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله برای جانشینی آن حضرت اختلاف پیدا شد و عده ای منکر تصریح پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله بر تعیین  علی علیه‌السلام برای جانشینی وی شده و با ابوبکر و بعد با عمر و سپس با عثمان بیعت کردند؛ تا این که کار به کشته شدن عثمان به دست ناراضیان منجر شده و مسلمانان  به سوی علی علیه‌السلام شتافته و با او بیعت کردند.

اما دیری نپایید که پیمان  شکنان به رهبری طلحه و زبیر با تحریک معاویه و به انگیزه جاه طلبی و سهم خواهی در حکومت و طمع دست یابی به بیت المال در مقابل علی علیه‌السلام موضع گرفته و زیر پرچم عایشه جمع شده و او را به معارضه و مبارزه با علی علیه‌السلام فراخواندند. اوهم با کمال تأسف، پیشوایی این قافله حق ستیز را پذیراشد.

او در مقابل شخصی قرار گرفته بود که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برحق بودن و حق مدار بودن او را تأیید کرده بود و فرموده بود: علی با حق است و حق با علی است؛ این دو از یکدیگر از هم جدا نخواهند شد تا اینکه در حوض کوثر بر من وارد شوند.

او سپاهی را به بصره کشاند و جنگ خونینی به راه انداخت و عده ای را به کشتن داد. پس جا دارد هر مسلمانی از خود بپرسد چرا چنین شده و کدام طرف داعی برحق بوده است؟ آنگاه که حق روشن شد، هر انسان پاک طینت و بی غرضی، طرف حق را خواهد گرفت.

ممکن است که شما سؤال کنید انسان در این مقام چه طور تشخیص حق و باطل کند؟ این سؤال نه تنها امروز مطرح است، حتی شخصی به نام حرث بن حوط لیثی مقابل علی علیه‌السلام ایستاد و گفت: آیا تصور می کنی طلحه و زبیر و عایشه بر باطل تجمع کردند؟ در این حال علی علیه‌السلام برای این شخص ملاک حق و باطل را توضیح می دهند. حضرت در مقام پاسخ می فرمایند که حق و باطل به میزان ارزش و جایگاه انسان ها شناخته نمی شوند، بلکه انسان می بایست اول با دید بی طرفانه حق را بشناسد تا اهل حق را نیز باز شناسی کند و همچنین باطل را نیز بشناسد تا باطل گرایان را از حق خواهان تمیز دهد و درست بفهمد که حق با علی است یا با عایشه و طلحه و زبیر[1].

دکتر طه حسین ادیب و نویسنده مشهور  مصری که سنی مذهب است تحت تأثیر این سخن علی علیه‌السلام قرارگرفته و در مقابلش کرنش کرده در کتاب «علی و بنوه» عنوان می کند که من پس از وحی و سخن خدا، جوابی را پر جلال تر و شیواتر از این جواب ندیده و نمی شناسم.[2]

بنابراین لازم است برای شناخت عایشه نگاهی به تاریخ زندگی او و ما جرای جنگ جمل بیندازید و زیان ها و آسیب هایی را که او خواسته یا ناخواسته برامت اسلامی وارد کرده را ببینیم، آنگاه به شیعه حق خواهید داد که نسبت به  عایشه نظر مثبت نداشته باشد.

در این زمینه مطالعه کتاب های نقش عایشه در تاریخ اسلام نوشته علامه سید مرتضی عسکری و فروغ ولایت نوشته آیت الله جعفر سبحانی مفید است.

و امّا عايشه اگر مورد انتقاد قرار گرفته از جهت ندانسته ‏كاري هاى او بوده كه در تمام دوره عمر آرام نبوده و پيوسته اعمالى از او صادر و ظاهر گرديده كه از هيچ ‏كدام از زوجات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، حتى حفصه دختر عمر هم صادر نشده است و نقد و انتقادات جامعه شيعه در حدود انتقاداتى است كه علماى خودتان نقل نموده‏اند. بنابرین او خودش تاريخ زندگى خود را لكه‏دار نموده است.

كتابهاى امام غزّالى و تاريخ طبرى و مسعودى و ابن اعثم كوفى و ديگران را مطالعه کنید كه علماى بزرگ خودتان او را متمرّد أوامر خداوند متعال و رسول اللّه به  حساب آورده‏اند آيا تمرّد امر خدا و رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله نمودن موجب انتقاد نیست؟

كدام لكه تاريخى بزرگتر از تمرّد امر خدا و رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله و قيام نمودن در مقابل خليفه پيغمبر و جنگ كردن با وصى ثابت آن حضرت بوده است. حال آنكه خدا در قرآن خطاب به تمام زنان آن حضرت مي فرمايد: در خانه ي تان بنشينيد و آرام گيريد (و بى‏حاجت و ضرورت از خانه بيرون نرويد) و مانند دوره جاهليت پيشين آرايش و خودآرائى نكنيد[3].

تمام زنان آن حضرت اطاعت اين امر را نمودند و جز براى امر ضرورى از خانه بيرون نمي آمدند چنانکه در صحاح و كتب محدثين و مورخين برادران اهل سنت ثبت است كه به سوده، زوجه رسول اللّه گفتند: چرا حجّ و عمره نمی گذاری و از اين فيض عظمى بازمانده‏اى؟ سوده در جواب به همین آیه اشاره کرد و گفت كه يك بار حج بر من واجب بود به جاى آوردم؛ بعد از اين حج و عمره من، اطاعت امر حقّ است كه فرموده: «از خانه بيرون نروم». او در ادامه آنقدر پایبندی خود به این دستور الهی را ابراز می نماید که می فرماید: حتى عزم دارم پاى از حجره‏اى كه رسول خدا مرا در آن نشانده حتى الامكان بيرون نگذارم تا بميرم! همين قسم هم عمل كرد و از خانه بيرون نرفت تا جنازه‏اش را بيرون بردند! حال مگر سوده يا عايشه و ام سلمه براى ما فرقى دارند تمام آنها زنان پيغمبر و امهات المؤمنين‏اند منتهى در اعمال فرق می کنند.

بنابرین احترام امت به عايشه و حفصه نه از جهت آن است كه دختران ابى بكر و عمر بودند؛ بلكه براى آن است كه زوجه و همسر رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله بوده‏اند و زنان آن حضرت وقتى مقام افتخار دارند كه متّقى و پرهيزكار باشند؛ چنانچه در آيه 31 سوره احزاب به موقعیت بی بدیل همسران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله اشاره می کند[4] و بیان می کند که اگر متّقى و خدا ترس و پرهيزكار باشيد، از حيث شرافت و فضيلت، برتر از همه هستيد.

پس سوده يك زن مطيعه و متّقيه و فرمانبردار رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بوده است، اما عايشه زن متمرده آن حضرت بوده كه بر خلاف دستور خدا و پيغمبر، به فريب طلحه و زبير و يا از روى بغض و عداوت شخصى اش با على عليه‌السّلام، به بصره رفته، تا اینکه سپاهیان نامردش، عثمان بن حنيف را كه از بزرگان صحابه و والى بصره بود را گرفتند و موهاى سر و صورت و ابروان‏ او را كندند و بعد از ضرب تازيانه مفصل، اخراجش کردند و جمعی از مردمان بى‏دفاع بيچاره را به قتل رسانيدند. چنان که ابن اثير و مسعودى و محمّد بن جرير طبرى و ابن ابى الحديد و … مفصل نوشته‏اند.

آنگاه سوار بر شتر عسكر نام شده كه با پوست پلنگ و زره پوشانده بودند مانند يك مرد جنگى (زمان جاهليت) به ميدان حاضر شد و خون هزاران نفر به جهت قيام ايشان ريخته شد. آيا اين عمل تمرّد امر خدا و رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله  نبوده است؟!!! آن هم قیام در مقابل على بن أبي طالب عليه‌السّلام شخصيت بزرگى كه بزرگان علمای اهل سنت  در فضائل و مناقب او آن همه خبر نقل کرده اند كه قابل شماره و إحصاء نيست. چنان که امام احمد بن حنبل در مسند و ابن ابى الحديد، در شرح نهج البلاغه و امام فخر رازى، در تفسير كبير و خطيب خوارزمی، در مناقب و شيخ سليمان بلخى حنفى، در ينابيع المودة و محمّد بن يوسف گنجى شافعى، در باب 62 كفايت الطالب و على همدانى شافعى، در مودة پنجم مودة القربى از خليفه ثانى عمر بن الخطاب و از عبد اللّه بن عباس نقل مي نمايند كه رسول اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به على علیه‌السلام فرمود: اگر دريا مركب شود و درخت ها قلم گردد و بنى آدم نويسنده و طايفه جن حساب‏كننده نمى‏توانند شماره و احصا كنند.

.[1] « اعرف الحق تعرف اهله و اعرف الباطل تعرف اهله » انساب الاشراف، بلاذری ، ج2 ص239

[2] مجموعه آثار شهید مطهری ج16 ص366

.[3]  «وَ قَرْنَ في بيوتكنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرّجَ الْجاهليَّة الْأولی» آيه 33 سوره 33 احزاب

[4] . «يا نساء النبىّ لستنّ كاحد من النساء ان اتّقيتنّ»: (ای زنان پیامبر، اگر پرهیزکاری پیشه کنید، مانند هیچ یک از زنان نیستید.)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *