طریحی روایت کرده است:

… فاطمه (ع) حسین (ع) را در هنگام سپیده‌دم به دنیا آورد. قابله‌اش یکی از حوریان بهشت به نام لعیا بود. ناف او را برید، با حوله‌ای بهشتی او را خشک کرد، دو چشم او را بوسید و در دهانش آب دهان افکند و به او گفت: خجسته باد فرزندی چون تو و خجسته باد پدر و مادرت. فرشتگان به جبرئیل تهنیت گفتند. جبرئیل هم هفت شبانه‌روز به محمّد (ص) تبریک گفت. روز هفتم جبرئیل گفت: یا محمّد! این فرزندت را بیاور تا او را ببینم. پیامبر نزد فاطمه رفت و حسین را که در پارچه‌ای از پشم زرد پیچیده بود نزد جبرئیل آورد. جبرائیل آن پوشش را گشود و میان دو چشم او را بوسید و آب دهان در دهانش افکند و گفت: خجسته باد فرزندی چون تو و خجسته باد پدر و مادرت، ای کشته‌ی کربلا! به حسین نگاه کرد و گریست. پیامبر (ص) نیز گریست و فرشتگان گریستند. جبرئیل گفت: به دخترت فاطمه سلام برسان و بگو: نامش را «حسین» می‌گذاری، چرا که خداوند این نام را بر او نهاده است. از این جهت حسین نامیده شد که در زمان او زیباتر از او کسی نبوده است.

پیامبر خدا فرمود: ای جبرئیل! هم تبریک می‌گویی هم می‌گریی؟ گفت: آری یا محمّد! خداوند در داغ این فرزندت به تو اجر دهد. فرمود: حبیب من! جبرئیل! چه کسی او را می‌کشد؟ گفت: گروهی ناچیز از امّت تو که به شفاعت تو نیز امیدوارند. خداوند هرگز به این شفاعت نرساندنشان! پیامبر (ص) فرمود: تباه باد امّتی که پسر دختر پیامبرشان را بکشند. جبرئیل گفت: تباه باد، باز هم تباد و محروم باد از رحمت الهی و فرو رفته باد در عذاب خدا!

پیامبر نزد فاطمه رفت و سلام خدا را به وی رساند و فرمود: دخترم! نامش را حسین بگذار که خدا او را حسین نامیده است. فاطمه (ع) گفت: سلام از مولای من است و سلام به او برمی‌گردد. بر جبرئیل هم سلام! پیامبر به او تبریک گفت و گریست. گفت: پدر! تهنیت می‌گویی و گریه می‌کنی؟ فرمود: آی دخترم. خداوند در داغ این فرزندت به تو پاداش دهد. فاطمه ناله‌ای زد و گریه آغاز کرد. لعیا و همراهانش او را یاری کردند. گفت: یا پدر! چه کسی فرزندم، نور چشمم و میوه‌ی دلم را می‌کشد؟ فرمود: گروهی از امّتم که امید شفاعتم را نیز دارند. هرگز مباد که خداوند آنان را از شفاعت برخوردار سازد. فاطمه گفت: تباه باد امّتی که پسر دختر پیامبرشان را بکشند. لعیا گفت: تباه باد، باز هم تباه باد و محروم از رحمت الهی و پیوسته در عذاب الهی باد! پدر! سلام مرا به جبرئیل برسان و بگو کجا کشته می‌شود؟ فرمود: در جایی به نام کربلا. پس حسین ندا دهد و کسی از آنان پاسخش ندهد. لعنت خدا و فرشتگان و همه‌ی مردم بر کسی که از یاری او کوتاهی کند. او کشته نخواهد شد مگر این‌که از نسل او نُه نفر از امامان پدید می‌آیند. آن‌گاه نام یکایک آنان را گفت تا آخرین‌شان، و او کسی است که در آخر الزّمان همراه حضرت عیسی ظهور می‌کند. اینان چراغ‌های فروزان الهی و دستگیره‌های استوار اسلامند؛ دوست‌دارشان به بهشت می‌رود و دشمن‌شان وارد دوزخ می‌شود.

 

 

 روی الطریحیّ:

… أنّ فاطمة (ع) ولدت الحسين (ع) في‏ وقت‏ الفجر فقبّلته‏ لعيا[1] و قطعت‏ سُرّته‏ و نشّفته بمنديل من مناديل الجنّة و قبّلت عينيه و تفلت في فيه و قالت له: بارك اللّه فيك من مولود و بارك في والديك. و هنّأت الملائكة جبرائيل و هنّا جبرائيل‏ محمّداً (ص) سبعة أيّام بلياليها فلمّا كان في اليوم السّابع قال جبرائيل: يا محمّد آتنا بابنك حتّى نراه. قال: فدخل النّبيّ (ص) على فاطمة فأخذ الحسين و هو ملفوف بقطعة صوف‏ صفراء فأتى به إلى جبرائيل فحلّه و قبّل بين عينيه و تفل في فيه و قال: بارك اللّه فيك من مولود و بارك في والديك يا صريع كربلاء و نظر إلى الحسين و بكى و بكى النبيّ (ص) و بكت الملائكة و قال جبرائيل: اقرأ فاطمة ابنتك السّلام و قل لها: تسمّيه الحسين فقد سمّاه اللّه جلّ اسمه و إنّما سمّي الحسين لأنّه لم يكن في زمانه أحسن منه وجها، فقال رسول اللّه: يا جبرائيل تهنّئني و تبكي؟ قال: نعم يا محمّد آجرك اللّه في مولودك هذا، فقال: يا حبيبي جبرائيل و من يقتله؟ قال: شرذمة من أمّتك يرجون شفاعتك لا أنالهم اللّه ذلك فقال النّبيّ (ص)، خابت أُمّة قتلت ابن بنت نبيّها، قال جبرائيل: خابت ثمّ خابت من رحمة اللّه و خاضت في عذاب اللّه، و دخل النّبيّ (ص) على فاطمة فأقرأها من اللّه السّلام و قال لها: يا بنيّة سمّيه الحسين فقد سمّاه اللّه الحسين؛ فقالت: من مولاي السّلام و إليه يعود السّلام و السّلام على جبرائيل، و هنّأها النّبيّ (ص) و بكى، فقالت: يا أبتا تهنّئني و تبكي. قال: نعم يا بنيّة آجرك اللّه في مولودك هذا فشهقت شهقة و أخذت في البكاء و ساعدتها لعيا و وصائفها ثمّ قالت: يا أبتاه من يقتل ولدي و قرّة عيني و ثمرة فؤادي؟ قال: شرذمة من أمّتي يرجون شفاعتي لا أنالهم اللّه ذلك، قالت فاطمة: خابت أمّة قتلت ابن بنت نبيّها. قالت لعيا: خابت ثمّ خابت‏ من رحمة اللّه و [خاضت] في عذابه؛ يا أباه اقریء جبرائيل عنّي السّلام و قل له

في أيّ موضع يقتل؟ قال: في موضع يقال له كربلاء فإذا نادى الحسين لم يجبه أحد منهم فعلى القاعد من نصرته لعنة اللّه و الملائكة و النّاس أجمعين، إلّا أنّه لن يقتل حتّى يخرج من صلبه تسعة من الأئمّة ثمّ سماهم بأسمائهم إلى آخرهم و هو الّذي يخرج آخر الزّمان مع عيسى بن مريم، فهؤلاء مصابيح الرّحمن و عروة الإسلام محبّهم يدخل الجنّة و مبغضهم يدخل النّار.[2]


[1]– هی حوراء من الجنّة.

[2]– المنتخب: 146، مدینة المعاجز 3: 426 ح 952، حلیة الابرار 1: 552.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *