آیا دین اسلام توسل به صالحان را پذیرفته است، با چه شرایطی؟

پاسخ: بله.

1 1 –  وسیله بودن آن چیز از طریق کتاب و سنت برای نیل به مقاصد دنیوی یا اخروی ثابت‏ شود.

1 2 –  هیچ گونه اصالت و استقلالی برای اسباب و وسایل، قائل نشویم و تأثیر آن‌ها رامنوط به اذن و مشیت الهی بدانیم.

مانند: توسل به دعای صالحان

توسل به ساحت پیامبران و اولیای خاص خداوند برترین نوع توسل است، تا برای انسان از درگاه الهی دعا کنند.

توسل در قرآن نمونه‌هایی دارد که به دو مورد اشاره می کنیم:

قرآن مجید به کسانی که بر خویشتن ستم کرده‏اند (گنهکارانفرمان می‏دهد که سراغ پیامبر بروند و در آن جا، هم خود طلب مغفرت کنند، هم پیامبر برای آنان طلب آمرزش کند و نوید می‏بخشد که: در این هنگام، خدا را توبه پذیر و رحیم خواهند یافت:

 

«مَا أَرْسلْنَا مِن رَّسولٍ إِلا لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ  وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظلَمُوا أَنفُسهُمْ جَاءُوک فَاستَغْفَرُوا اللَّهَ وَ استَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَّحِیما»[1]

طبق فرموده قرآن، فرزندان یعقوب علیه السلام از پدر خواستند بابت گناهانشان از خدا برایشان آمرزش طلبد و یعقوب علیه السلام  نیز درخواست آنان را پذیرفت و وعده‌ی استغفار داد:

«قَالُوا یَأَبَانَا استَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَطِئِینَ*قَالَ سوْف أَستَغْفِرُ لَکُمْ رَبی  إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ‏»[2] 

 

 

 آیا توسل به انبیا و اولیا، که از دنیا رفته‌اند، مفید و عین توحید است؟

پاسخ: برای پاسخ به  این سؤال یا ایراد، دو نکته را یادآور می شویم:

الف) حتی اگر فرض کنیم شرط توسل به نبی یا ولی، حیات داشتنِ آن‌هاست، توسل به انبیا و اولیایِ الهی پس از مرگ آنان، کاری غیر مفید خواهد بود، نه مایه ی شرک. این نکته‏ای است که غالباً از آن غفلت می شود و می‌انگارند که حیات وموت، مرز توحید و شرک است! در حالی که بر فرض پذیرفتنِ چنین شرطی، زنده بودن شخص نبی و ولی، ملاک مفید و غیر مفید بودن توسل خواهد بود، نه مرز توحیدی و شرک آمیز بودن عمل!

ب) مؤثر و مفید بودن توسل دو شرط بیشتر ندارد:

1– 1 – فردی که به وی توسل می جویند، علم و شعور و قدرت داشته باشد.

1 2 – میان توسل جویندگان و او ارتباط برقرار باشد.

در توسل به انبیا و اولیایی که از جهان در گذشته‏اند، هر دو شرط فوق به دلایل روشن عقلی و نقلی تحقق دارد.

وجود حیات برزخی، یکی از مسائل مسلّم قرآنی و حدیثی است، که در جای خود به اثبات رسیده است.

در جایی که به تصریح قرآن، شهدای راه حق حیات و زندگی دارند،مسلّماً پیامبران و اولیای خاص الهی، که بسیاری از ایشان نیز شهید شده‏اند، از حیاتِ برتر و بالاتری دارند.

یکی از دلایل وجود ارتباط میان ما و اولیای الهی این است که: امیرمؤمنان علی علیه السلام آن‌گاه که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  را غسل می داد، به او چنین گفت«بابی انت و امی یا رسول الله لقد انقطع بموتک ما لم ینقطع بموت غیرک من النبوة والانباء و اخبار السماء… بابی انت و امی اذکرنا عند ربک و اجعلنا من بالک‏؛ پدر ومادرم فدای تو باد ای رسول خدا، با مرگ تو چیزی منقطع شد، که با مرگ دیگران قطع نشده بود: با مرگ تو، رشته نبوت و وحی گسسته شد… پدر و مادرم فدای تو باد، ما را نزد خدایت به یادآور و ما را به خاطر داشته باش

گفتنی است که توسل به انبیا و اولیا صورت های مختلفی دارد، که مشروح آن در سایت های زیر موجود است:

http://tohid.ir/index.php/page,538A2288.html

http://www.hajij.com/fa/1390-02-02-17-15-39/religious/55

 

 

چه دلیلی بر مشروعيت زيارت قبور داريم ؟

پاسخ: با توجه به کتاب و سنت و فعل صحابه به این پرسش پاسخ می دهیم:

   الف( قرآن کريم:

«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ الله وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ الله تَوَّابًا رَّحِيمًا؛[3]اگر آنان وقتي به خود ستم می‌کردند، سراغ تو می‌آمدند و از خداطلب آمرزش می‌کردند و پيامبر هم برای آنان آمرزش می‌طلبید، خدا را توبه‌پذير و مهربان می يافتند.»

این آیه به زيارت پيامبر صل الله علیه و آله و سلم در حيات و ممات تشويق می‌کند؛ چنان که سُبکی می‌گويد: علما از این آیه عمومیت حکم در حيات و وفات پيامبر صل الله علیه و آله و سلم  را استفاده کرده اند، چون طبق روایات، از پيامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم  نقل شده که فرمود: حَياتي خَيرٌ لَکُمْ تحدثون و نحدث لکم و وفاتي خير لکم تعرض علی أعمالکم[4]

 

  ب) سنت پيامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم

روایت‌ها و حدیث‌های بسياری از رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم  در تشويق به زيارت قبر شريف خود نقل شده است: «مَنْ زَارَ قَبْرِي وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِي؛ هرکس قبرم را زیارت کند، شفاعتِ من بر او واجب می‌شود.»[5]

   ج) فعل صحابه

«إنَّ عُمَرَ لمّا قدم المدينة من فتوح الشام کان أوّل مابدأ بالمسجد وسلّم عَلی رسول الله صل الله علیه و آله و سلم ؛ عمر آنگاه که وارد مدينه شد، نخستين اقدامش اين بود که به مسجد آمد و بر پيامبرخدا  صل الله علیه و آله و سلم  سلام و درود فرستاد.»[6]

 «إنَّ ابنَ عُمَرَ کان إذا قدم من سفرٍ دخل المسجد ثمّ اتی القبر فقال: السلام عليك يا رسول الله؛ هرگاه عبدالله‌بن عمر از سفری باز می‌گشت، داخل مسجد می‌شد، سپس نزد قبر پيامبر صل الله علیه و آله و سلم  می‌آمد و می‌گفت: سلام بر تو ای فرستاده خدا.»[7]

 

برای مشاهده پاسخ تفصیلی رجوع کنید به:

 

http://hajj.ir/hadjwebui/library/wfViewBookPage.aspx?bookId=720 علیهم السلام pageId=2615

http://www.shamsa-co.org/ziyarat/about-ziyarat/588-ziyarat-sireye-ashab

 

 

 

آیا تبرک جستن به آثار اولیای خدا شرک محسوب می شود؟

پاسخ: تبرك جستن به آثار اولياى خدا مسئله نيست كه هم اكنون در ميان گروهى از مسلمانان پديد آمده باشد، بلكه ريشه‌هاى اين رفتار را در تاريخ زندگاني رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  و صحابه آن حضرت مى‌توان يافت.

نه تنها پيامبر گرامى صل الله علیه و آله و سلم  و ياران وى، بلكه پيامبران پيشين نيز، بدين امر مبادرت مى‌ورزيدند.

 

دلايل مشروع بودنِ تبرک به آثار اوليا از ديدگاه كتاب و سنّت:

1 1 – در قرآن كريم مي خوانيم: هنگامى كه يوسف صديق، خود را به برادران خويش معرفى كرد و آنان را مورد بخشودگى قرار داد، فرمود:

«ذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا»[8]

پيراهن مرا با خود ببریید و بر صورت پدرم (يعقوبافكنيد تا ديدگانش بينا شود.

سپس مى‌فرمايد:

« فَلَمَّا أَن جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا »[9]

آن گاه كه مژده دهنده آن پيراهن را بر رخسار او افكند، بينايىِ وى بازگشت.

اين سخن گوياىِ قرآن، گواهی روشن بر تبرک جستن پيامبر خدا (يعقوببه پيراهن پيامبرى ديگر (حضرت يوسفاست،

آيا مى‌توان گفت رفتار اين دو پيامبر گرامى از چارچوب توحيد و پرستش خدا خارج بوده است؟!

1 2 – شكى نيست كه پيامبر گرامى اسلام صل الله علیه و آله و سلم ، هنگام طواف خانه خدا، حجرالاسود را استلام مى‌فرمود يا آن را مى‌بوسيد.

بخارى در صحيح خود مى‌گويد: مردى از عبدالله بن عمر درباره استلام حجر پرسید و او در پاسخ گفت: «رأيت رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  يستلمه و يقبّله. پيامبر را دیدم كه حجرالاسود را استلام مى‌کرد و مى‌بوسيد». پس اگر لمس كردن يا بوسيدنِ سنگى  شرک به خدا بود، هرگز پيامبر صل الله علیه و آله و سلم  كه منادى توحيد است به چنين كارى مبادرت نمى ورزيد.[10]

برای مشاهده توضیح به سایت های زیر مراجعه کنید:

http://www.nooreaseman.com/forum251/thread3614.html

http://www.fetrat.com/WFM_QuestionAnswer.aspx?FLD_ID=265

http://www.vahabiat.porsemani.ir/content/

www.porseshkadeh.com

 

 

آیا توسل به معصومان علیهم السلام  شرک است؟

پاسخ: روی آوردن به درگاه این بزرگواران و برگزيدگانِ خداوند بدان معنا نيست كه ما از خود آن‌ها حل مشكل را مستقلاً طلب می‌كنيم، بلكه معتقديم كه این بزرگواران اگر كاری میكنند، به اذن خداوند است. اما وهابیها كه به دلیل این دعاها و توسل‌ها، نسبت شرك و كفر به ما میدهند، سخت در اشتباه‌ند و معنای حقيقی و واقعی شرک و كفر را نفهمیدهاند؛ همان‌گونه كه ماهيت توسل شيعه را ندانستهاند.

به هر حال، معتقدان به دعا و توسل، بزرگان و اوليا را شریك خدا نمیدانند، بلكه ایشان را به درگاه خداوند شفيع قرار میدهند؛ و به عبارت ديگر، ما همان اعتقادی را داریم كه در آیه 110 سوره مائده،‌ درباره حضرت مسیح علیه السلام آمده است:

«وإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِىءُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوتَى بِإِذْنِي»؛ هنگامی‌كه به فرمان من، از گل چيزي به صورت پرنده میساختي و در آن میدمیدی و به فرمان من پرندهای میشد و به فرمان من كور مادرزاد و مبتلا به بيماریِ پيسی را شفا میدادی و نيز مردگان را به فرمان من زنده میكردي

در این آیه شریفه، زنده كردن مردگان، شفای بيماران، آفرینش پرندگان، همه، به حضرت مسیح نسبت داده شده است، اما همه آن‌ها با اذن و دستور خداوند متعال بوده است. شيعه نيز جز این نمیگويد و معتقد است كه بزرگان و اوليای دين میتوانند به اذن و دستور خداوند كارهایی را كه ديگران از انجام آن عاجزند، انجام دهند يا شفيع و واسطه بين بندگان و خدا بشوند، تا حضرت حق مشكلات بندگان را حل كند؛ بنابراین، دعا و توسل شيعه نه شرك است و نه كفر.

 برای تفصیل  بیشتر رجوع کنید به:

http://www.ahl-ul-bayt.org

http://www.hawzah.org/Hawzah/Questions/QuestionView.aspx?

http://www.fetrat.com/WFM_QuestionAnswer.aspx?FLD_ID=381

http://www.rasekhoon.net/article/show-37304.aspx

 

 

آیا هر حاجتی را از هر نقطه از جهان از اهل‌بیت علیهم السلام  درخواست کنیم، همان موقع می‌شنوند؟

پاسخ: آری. در هر زمان و مکانی که از اهل‌بیت علیهم السلام  طلب حاجت بخواهیم، درخواست ما را می‌شنوند و به آن‌ پاسخ می‌دهند. و این مطلب با دلایل ذیل قابل اثبات است:

الف) عرضه شدن اعمال امت بر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم

اعمال امت همواره بر رسول خدا و سپس، بر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عرضه می‌شود و آن حضرت از تمام اعمال ما آگاه است.

تعرض علی أعمالکم فما رأیت من خیر حمدت الله علیه وما رأیت من شر استغفرت الله لکم. [11]

ب) شاهد بودن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  و ائمه علیهم السلام  بر امت

طبق آیات و روایت‌های فراوان، رسول خدا و ائمه علیهم السلام ، شاهد بر اعمال امت هستند و اعمال همه را زیر نظر دارند و در روز قیامت، یکی از شاهدان خواهند بود و بر طبق آن‌چه دیده‌اند، شهادت خواهند داد .

«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً»[12]

ج) سلام خطابیِ مسلمانان در نماز

تمام مسلمانان در پایان نماز، به رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  سلام می‌دهند. اگر پیامبر خدا سلام آن‌ها را نمی‌شنود، پس کار همه مسلمانان بیهوده است و اگر می‌شنوند، پس قطعاً توسل‌های ِ ما را نیز می‌شنوند و به آن‌ها پاسخ می‌دهند.

د) تسلط عزرائیل بر تمام جانداران

طبق روایت‌های موجود، عزرائیل در آنِ واحد می‌تواند جان تمام افراد را بگیرد. طبق روایت‌های دیگر، هر روز به تمام خانه‌هایِ رویِ زمین سر می‌زند و تمام عالم همانند طشتی در برابر اوست  و… .

«إن اللّه حوى الدنیا لملک الموت حتى جعلها کالطست بین یدی أحدکم فهل یفوته منها شئ.»

[13] پاسخ تفصیلیِ این شبهه را می توانید در سایت های زیر ببینید:

http://www.valiasr-aj.com

http://www.fetrat.com/WFM_QuestionAnswer.aspx?FLD_ID=311

http://roshdestan.com/?p=179

 

 منبع: نشریه سراج منیر


 

[1] نساء/ 64

[2] یوسف/ 97و 98

[3] نساء /64

[4] طرح التثريب، ص297

[5] السنن الکبري، ج8، ص44، ح 10406

[6] شفاء السقام، ص144

[7] وفاء الوفا، ج4، ص1360

[8] يوسف، / 93

[9] همان، / 96

[10] صحيح بخارى، جزء2، كتاب الحج، باب تقبيل الحجر، ص1 15-152

[11] مجمع الزوائد، الهیثمی، ج 9 ص 24

[12] احزاب/45

[13] الدر المنثور، ج 5، ص 173، تفسیر الثعالبی، ج 4، ص 328، تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 466

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *