و پانزده غزل از ماه آسمان كه گذشت
رسيد ماه غزلهاي بي كران كه گذشت….
مرام مردي و ميراث جاودانش بود
و نام نامي او بر سر زبان كه گذشت
به زير سايه ي باران وضو بگير عاشق
و چند آينه زاين اولين اذان كه گذشت….
به اقتداي سكوتش نماز صبر بخوان
بخوان : به نام… بخوان: آسمان… بخوان كه گذشت
آهاي راوي ايام رفتگان، تاريخ!
بگوبه جز حسن از مردم زمان كه گذشت؟
بگو كدام غزل مثل او بهاري شد؟
بدون ياريش از مرزهاي جان كه گذشت
به شهر توطئه بانوي خانه عاشق نيست
و تيرهاي خيانت از استخوان كه گذشت
به روي شرحه اي از زخم كهنه اش حك شد:
ببين مدينه به آن سرو بي خزان چه گذشت!
قسم به حرمت دريا تفاوتي ژرف است
ميان آنكه صبور ايستاد و آنكه گذشت!
شاعر: نغمه مستشار نظامی