از دير‌باز يکي از تهمت‌هاي وهابيان به شيعه اماميّه، اعتقاد به ‌تحريف[2] قرآن کريم است. گروهي از آنان همواره به شیعه اتهام می‌زنند که شیعیان معتقد به نقص و تغيير در اين کتاب آسماني‌اند و به ‌قرآن موجود اعتقاد ندارند؛ در حالي‌که بيشترين اخبار تحريف، در منابع معتبر در نزد آنان است و از بزرگانشان نقل کرده‌اند. درحقيقت از منابع روايي، تفسيري و تاريخي مورد قبول وهابيان که اخبار وقوع تحريف را آورده، به دست می‌آید که وهابیان خود از قائلان به تحریف قرآن‌اند، ولي به‌ مرور انگشت اتّهام را به‌سوي شيعه نشانه‌ گرفتند و شیعه ‌متّهم اصلي اين قضيه گردید. براي اثبات اين ادعا، ابتدا اصل تهمت و آن‌گاه گوشه‌هايي از گزارش وقوع تحريف قرآن از منابع مورد قبول وهابيت، براي داوري اهل‌تحقيق ارائه مي‌شود.

 

 

اذعان به تحریف در منابع مورد اعتماد وهابی


1 – 
نقص و دگرگوني در ‌الفاظ و حروف قرآن


اگر اصطلاح تحريف را به ‌مفهوم هر دگرگوني و تغييری برخلاف رضايت ‌الهي بدانيم، در منابع و آثار وهابیان دیدگاه واحدی درباره تعداد حروف و کلمات قرآن وجود ندارد. ابن‌جوزي(م597ق) ادعاي اجماع مي‌کند که حروف قرآن ‌سیصد هزار حرف است[3] و در مقدار بيشتر از آن اختلافي است. ابن‌مسعود مقدار اضافه را‌4740 حرف می‌داند که در مجموع مي‌شود‌304740 حرف. حمزة ‌بن‌حبيب حروف اضافي را‌73250 حرف نقل مي‌کند.[4] سيوطي(م911ق)، تعداد حروف قرآن را 323671 حرف مي‌شمارد[5]که با اين حساب رقم بزرگي به‌عنوان تفاوت با رقم اجماعي پيدا خواهد شد.[6] جالب توجه اينکه هيتمي(م807ق) از عمر ‌بن‌الخطاب و او از رسول‌الله(صلّی الله علیه وآله)نقل مي‌کند:

القُرآنُ: ألفَ ألفَ حَرف و سَبعة وعِشرون ألف حَرف، فَمَن قَرَأهُ صابراً مُحتَسِباً کان لَهُ بِکُلِّ حَرفٍ زَوجةٌ مِن الحُورالعِين؛ قرآن داراي يک‌ميليون و 740 هزار حرف است. هر کسي آن را صبورانه و با تدبّر قرائت کند، براي هر حرفش زوجه‌اي از حوريان بهشت نصيب اوخواهد شد.[7]

اين عبارت حروف قرآن را به‌ بيش از يک‌ميليون حرف مي‌رساند.[8] سيوطي به‌جاي اينکه در اين عدد عجيب ترديد کند، مي‌گويد: «اين عدد نيز حمل شده بر مقداري که رسم آن از قرآن نسخ شده؛ زيرا تعداد حروف قرآن به‌اين عدد نمي‌رسد».[9]

در تعداد کلمات قرآن نيز نقل‌ها متفاوت است. از ابن‌مسعود،77934 کلمه، از مجاهد‌79270 کلمه، از بُريد76000، از ديگري77460 کلمه و به‌نَقل ديگر77701 کلمه نقل شده،[10] که حدود 1343‌کلمه اختلاف پيدا خواهد شد. حال سوال این است آيا اين رقم از قرآن حذف و يا به آن افزوده شده است؟

 

2 – نقص و تغيير در تعداد آيات قرآن


در منابع مورد اعتماد وهابيان در تعداد آيات قرآن، نقل‌هاي متفاوتي به‌ثبت رسيده است:

الف) تفاوت درتعداد ‌آيات: ابن‌جوزي، 6200[11] و سيوطي‌6000 آيه را اجماعي مي‌شمارند،[12] و مقدار زائد برآن را به پنج منطقه جغرافيايي و افراد شاخص هر منطقه تقسیم کرده‌اند که عبارت اند از: مکّه منسوب به ‌مجاهد؛ مدينه اوّل (که کوفيان به‌طور مرسل از آنها نقل مي‌کنند)؛ مدينه آخر، منسوب به ‌ابي‌‌جعفر ‌يزيد بن‌قعقاع؛ کوفه منسوب به‌ ابي ‌عبدالرحمن ‌السّلمي؛ بصره منسوب به ‌عاصم ‌بن‌ميمون جعدري؛ شام منسوب به‌عبدالله بن‌عاصم ‌حصبي.[13] به‌ نَقل ابن‌مسعود، آيات قرآن در مدني اوّل‌6217 آيه، مدني آخر‌6214 آيه، کوفه 6236 آيه، بصره 6205 و در نقلي6204 آيه، به روايت‌هاي ديگر بصري‌ها: 6219، 6336، 6329، 6215، 6210 و 6206 و بنا به گزارشي‌6232 آيه نقل شده است. [14] بنابراين 6200 و 6000 هردو رقم اجماعي است.[15] بنابر ادعاي اجماع اوّل، در مقدار زيادي اختلاف است. در نقل مدني اوّل‌17آيه، در نقل مدني آخر14 آيه، در روايت مکه‌20 آيه، به‌روايت کوفي36 آيه و در نقل بصري‌ها 5، 4 و 19آيه، و به ‌روايت شام 29 آيه است. [16] بنابر ادعاي اجماع دوم عددهاي اختلافي، 204، 214،210، 219،‌220 و236 آيه است؛[17] در نتيجه، از يک‌سو، ميان دو ادعاي اجماع دست‌کم 200 آيه اختلافي است و از ديگر‌سو، هرکدام از دو اجماع را که بپذيريم، بي‌ترديد آياتي در قرآن اضافه يا حذف گرديده است. از طرف‌سوم، اين اختلاف، اصل زيادي وکاستي در قرآن را ثابت مي‌کند؛ چه اينکه طبق حديث عُمَر، حروف قرآن1027000حرف بوده است واگر از آن، عدد مورد رضايت سيوطي کسر شود (323671)، [18] 703329 حرف باقي خواهد‌ماند. [19]

با اين جمع بندي (703329= 323671- 1027000) بي‌ترديد اين تعداد حروف تشکیل دهنده چندين سوره و صدها آيه است.

ب) حذف آيه «رَجم» از قرآن[20]

ج) حذف آيه‌ فراش: عمر ‌بن‌خطاب نَه ‌تنها خود اعتقاد به‌تحريف داشت، که از ديگران از جمله از أُبيّ ‌بن‌کعب اقرار به ‌نقص قرآن گرفت:

«همانا عُمُر بن‌خطاب به ‌اُبَيّ ‌بن‌کعب گفت: آيا ما در کتاب‌خدا نمي‌خوانديم: انتفاءکم من‌آبائکم کُفرٌ‌بِکم؟ اُبي‌ّ گفت: بله، سپس گفت: آيا ما قرائت نمي‌کرديم: ألوَلَدَ للفراش وللعاهر الحَجَرُ فُقِدَ فیما فَقِدنا مِن کتاب‌الله؟ فقال(اُبَيّ): بَلَی.

د)حذف آيه رغبت: عمر معتقد بوده که آيه رغبت از قرآن افتاده است. از او نقل شده: ما در قرآن قرائت مي‌کرديم: «لاتَرغَبُوا‌عَن آبائِکم فَإنّه کُفرٌ بِکم أن تَرغَبُوا عن آبائکم، أو إنَّ کُفراً بکم أن ترغَبُوا عن آبائکم».[21]

هـ)تحريف آيه مُتعَه: طبري، مفسّر مشهور و مورد قبول آنان، با استناد به ‌چند حديث مي‌گويد: آيه شريفه «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَکَتْ أَيْمَانُکُمْ کِتَابَ اللّهِ عَلَيْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَاء ذَلِکُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِکُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً…»[22] چنين نازل شد: «… فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً»، و حتّی ابن‌عبّاس سه بار سوگند می‌خورد و مي‌گويد «وَاللهِ لأنزَلَ اللهُ کذلک!!».[23]

قرطبي(م671ق)، نيز همين مطلب را از ابن‌عبّاس و اُبي ‌بن‌کعب و ابن‌جُبَير نقل مي‌کند، ولي او بر نسخ شدن حکم آن پافشاری می‌کند.[24] پس طبق این نوشته جمله‌ کليدي و حسّاس «إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى»[25] که حکم جواز نکاح متعه را اثبات و قطعي مي‌سازد، از آيه حذف شده است؛ آنگاه این دو مفسّر برای تأیید به روایت امام امیرالمومنین(علیه السلام) استدلال می‌کند که فرمود: «اگر عُمَر از متعه نهي نمي‌کرد، جُز انسان شقي مرتکب زنا نمي‌شد».[26]

و)ساقط شدن آيه جهاد: عُمَر به عبدالرحمن‌ بن‌عوف گفت: آيه «أن‌جَاهدوُا کَمَا جاهَدتم أوّل مَرّةٍ» که در مورد ما نازل شد، در قرآن نيافتي؟ ما که آن را نيافتيم. او ‌در جواب گفت: ساقط شد از قرآن، آنچه ساقط شد».[27]

ز)حذف آياتي از سوره احزاب: بر اساس چند روايت از اُبي بن‌کعب، بخشي از سوره احزاب که در تعداد آيات، به ‌اندازه سوره بقره و حتّی بيشتر بوده است، حذف شده است:

زربن‌حُبَيش مي‌گويد: اُبي ‌بن‌کعب به‌ من گفت: سوره احزاب را چه‌مقدار قرائت مي‌کنيد؟ گفتم: هفتاد‌ و چند آيه. گفت: من آن را با رسول‌الله به ‌اندازه سوره بقره يا بيشتر ازآن قرائت مي‌کردم و آيه رجم نيز در آن قرار داشت.[28]

حاکم نيشابوري(م405ق) در المستدرک خود بعد از نقل روايت مي‌گويد: «اين حديث صحيح السند است؛ درحالي‌که بخاري و مسلم آن را نياورده‌اند».[29] سيوطي به ‌نَقل از عایشه مي‌آورد که سوره احزاب در زمان رسول‌الله 200 آيه بود، وقتي عثمان قرآن‌ها را نوشت، بر آيات بيشتر از تعداد کنونی (73 آيه)، دست نيافت؛[30] يعني‌127آيه از اين سوره نعوذ ‌بالله حذف شده است! ».[31] قريب به ‌همين مضمون از عُمَر در خصوص آيه رجم نَقل شده است. [32]

ح)حذف بزرگ‌ترين آيه قرآن: در حالي‌که «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» از عظيم‌ترين آيه‌هاي قرآن است و‌113بار در ابتداي سُوَر ذکر شده، ولي در منابع حديثي و فقهي اهل‌سنت به‌شدت مورد اختلاف است. گروهي از روايات آنان «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را جزء آيات قرآن و از جمله جزء سوره‌ فاتحة‌الکتاب نمي‌شمارد.

مسلم از انس‌ بن‌مالک نقل مي‌کند: «ما همراه رسول‌الله و ابوبکر و عمر و عثمان نماز گزارديم. ولی از هیچ‌کدام از آنها نشنیدیم که «بسم الله» را قرائت کنند!!».[33] در گزارشي اضافه مي‌کند: «…لايَذکُرُونَ بسم‌اللهِ‌الرّحمن‌الرّحيم في أوّلِ قِراءةٍ ولا في‌آخِرِهَا».[34]

نسائي(م303ق)،[35] احمد بن‌حنبل(م241ق)[36] و ابن‌ماجه(م275ق)[37] همين مطلب را آورده‌اند که اوّلاً، «بسم‌الله» جزء آيات قرآن نيست. ثانياً، جهر آن در نمازهاي يوميّه واجب نيست.[38]

گذشته از اينکه «بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم» را جزء آيات قرآن نشمردن، ‌برخلاف ظاهر قرآن است،[39] متناقض با روايات صحيح و متواتر است، بخاري از قتاده و او از انس ‌بن‌مالک چگونگي قرائت رسول‌الله(صلّی الله علیه وآله) را اين‌گونه گزارش مي‌کند: «…سپس رسول‌الله بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم را قرائت مي‌کرد درحالي‌که «بسم‌الله» و «الرّحمن» و «الرّحيم» را مي‌کشيد (مَد ‌مي‌داد)».[40]

مسلم در کتاب خود، تحت عنوان «البِسلمة آيةٌ في أوّل کُلِّ سُورَةٍ سَوَي البراءة» از مالک ‌بن‌انس نقل مي‌کند که وقتي سوره‌ کوثر نازل شد، رسول‌خدا درحالي‌که خوشحال بود، سوره را با بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم خواند. [41] ترمذي به نقل از ابن‌عبّاس می‌گوید: «پيامبر نمازش را با بسم‌الله آغاز مي‌کرد»، سپس می‌نویسد: عده‌ای از اهل علم از اصحاب رسول‌الله مانند ابوهريره، ابن‌عمر، ابن‌عبّاس و ابن‌زبير، همين مطلب را گفته‌اند و حتّی برخی تابعين جَهرِ بسم‌الله را واجب شمرده‌اند؛ چه اينکه شافعي، اسماعيل‌بن‌حماد و ابوخالد و…، جهر را واجب مي‌دانستند. [42]

بيهقي(م458ق) نه‌تنها بسم‌الله را جزء فاتحة‌الکتاب مي‌شمارد، بلکه از انس مالک نقل می‌کند که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله) نماز را با جهر به بسم الله می‌خواندند. [43]

حاکم نیشابوری[44] و جلال‌الدین سيوطي نیز شبیه همین روایت را از ام سلمه درباره کیفیت نماز رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) نقل کرده‌اند.[45]

و در روايتي از طلحة بن‌عبيدلله آمده که رسول‌خدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود: «کسي که«بسم‌الله…» را ترک کند، يک آيه از کتاب خدا را ترک کرده است».[46]

فخر ‌رازي بعد از طرح ديدگاه‌هاي عالمان اهل‌سنت، نظر خودش را اين‌گونه ابراز مي‌دارد:

طبق نقل متواتر برای ما ثابت است که «بسم الله الرّحمن الرّحيم» کلام خدا و بر محمّد(صلّی الله علیه وآله) فرو فرستاده شده است و در مصحَف به‌خط قرآن مکتوب است. و از آنجا که در ابتداي سوره‌ها مکتوب است؛ پس واجب است جزء قرآن باشد.[47]

سپس تصريح مي‌کند اگر «بسم‌الله» جزء قرآن نباشد، هرگز روا نيست به‌خطّ قرآن نوشته شود و چون مکتوب شدن آن به‌خط قرآن اجماعي است، يقين مي‌کنيم که جزء قرآن است.[48] از همين رو برخي مبادرت به‌تأليف کتاب مستقل در اين خصوص کرده‌اند.[49]

پس، اينکه وهابيان بسم‌الله را ـ با اينکه قرآن مي‌شمارند، ولي ـ از سوره‌هاي قرآن نمي‌دانند و يا درآن ترديد دارند،[50] نشان از اعتقاد آنان به تحريف اين آيه شريفه است، در حالی‌که طبق روایات متواتر بسم‌الله جزء سوره‌های قرآن است.

 

 

3 – نقص و زيادي درتعداد سوره‌ها


الف) مَعُوذَتَين[51] جزء قرآن نيست!!: آلوسي(م1270ق) در تفسیر خود آورده است که ابن‌مسعود در مصحف خویش تعداد سوره‌ها را 112 دانسته و معوذتين را جزء سوره‌هاي قرآن ندانسته است و ضمن اينکه آن دو را از مصحفش پاک کرده، می‌گوید: «آن دو، جزء کتاب‌ خدا نبود و پيامبر مأمور بود که به ‌آن دو استعاذه کند و لذا آن ‌حضرت، حسن و حُسين را با ‌آن دو سوره در پناه خدا قرارداد».[52]

مصحف أبَيّ بن‌کعب به ‌نقل آلوسي مشتمل بر 115 سوره بوده که بعد از سوره عصر، سوره‌هاي الخلع و الحفد قرار داشته است[53] و به نقل سيوطي تعداد سوره‌ها 116 سوره بوده است و او چون فيل و قريش را يک سوره مي‌‌دانسته، می‌گوید: مناسب آن است که تعداد سوره‌های قرآن را 115 بدانیم!![54]

همين مطلب را سيوطي از احمد بن‌حنبل، بزّاز طبراني و ابن‌مُردَوَيه به‌طريق صحيح از ابن‌عبّاس و ابن‌مسعود نقل کرده و می‌گوید:

ابن‌مسعود، معوذتَين را از مُصحفش پاک کرد و مي‌گفت: قرآن را به‌ غيرآن مخلوط نکنيد وآن دو جزء کتاب‌خدا نبود. فقط پيامبر مأمور بود به آن دو استعاذه کند و ابن‌مسعود آن دو را قرائت نمي‌کرد.[55]

ب) حذف سوره‌هاي ‌«الحَفَد» و «الخُلع»[56]

ج) تحريف سوره توبه: براساس اسناد متعدد، ابوموسي‌ اشعري قاريان بصره را که حدود سیصد مَرد بودند، گرد هم آورد و به ‌‌آنان‌گفت:

شما بَرگزيدگان و قاريان اهل‌ بصره هستيد. در حالي‌که زمان برشما طولاني نشده (بعد از رسول‌خدا) قلب‌هايتان همانند گذشتگانتان سنگين شده، ما همواره سوره‌اي را که در طولاني بودن و شدّت بودنش به ‌سوره برائت شبيه مي‌دانستيم، قرائت مي‌کردیم، ولي شما آن را به‌ فراموشي سپرديد و تنها من، قسمتي از آن را حفظ دارم: «لَوکان‌لإبن‌آدم واديانِ من مال لَإبتغي وادياً ثالثاً ولايَملَأ جوف ابن‌آدم إلاّ التراب». به‌ تعبير ديگر گفت: ما سوره‌اي را قرائت مي‌کرديم که آن را شبيه يکي از مُسبّحات مي‌دانستيم، و شما آن را فراموش کرده‌ايد، جز من که مقداري از آن را از حفظ دارم: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ»[57] فتکتبُ شهادة من أعناقکم فتسألون عنها يوم‌القيامةِ».[58]

احمد بن‌حنبل به ‌سند خود از ابن‌عبّاس از ابي ‌بن‌کعب نقل مي‌کند:

رسول‌الله براي ما اين‌گونه قرائت فرمود: «وَلَوکَانَ لِإبنِ آدَمَ واديانِ مِن ذَهَبٍ، لابتَغَي الثّالثَ، ولايَملاء جَوفَ ابنِ‌آدَمَ الا التُّراب، ويَتُوبُ اللهُ عَلَی مَن تابَ» در جواب عُمَر پرسيد: اين چيست که قرائت کردي، گفت: ما همين‌گونه آن را با رسول‌الله مي‌خوانديم. عُمر گفت: آیا پيامبر آن را تأييد کرد؟ ابن‌کعب گفت: آری تأييد کرد.[59]

متّقي‌هندي علاوه بر نَقل مطالب ابن‌حنبل (با اندک تفاوت) جملات زير را نيز به عنوان قرآن نَقل مي‌کند:

پيامبر فرمود: خدا مرا مأمور کرده تا قرآن را بر تو قرائت کنم. حضرت بعد از قرائت: «لَمْ يَکُنِ الَّذِينَ کَفَرُوا…»[60] اين‌گونه خواند: «إنَّ ذات الدّين عند‌اللهِ الحنَفِيّةُ لا الـمُشرِکةُ ولا اليَهوديّةُ ولا النَصرانيّةُ ومن‌يَعمَل خيراً فلن يَکُن يکفرَه».[61]

سيوطي در تفسير سوره توبه از چند طريق، ضمن اينکه سوره توبه را سورة‌العذاب مي‌خواند، از حذيفه نقل مي‌کند: «به‌خدا سوگند، در اين سوره احدي فروگذار نشده، مگر اينکه او را ملامت کرده است و (حالا) قرائت نمي‌کنند از اين سوره مگر، به ‌اندازه يک‌چهارمِ آن مقداري‌که ما (درابتدا) قرائت مي‌کرديم».[62]

حاکم نيشابوري ضمن نقل این روايت، سند آن را صحيح مي‌داند. [63] براساس اين اسناد، اسامي افرادي که سوره در مورد آنان نازل گرديده، سه چهارم اين سوره‌ها افتاده است(نعوذبالله!)

 

 

4 – تحريف در متن آيات


در منابع مورد قبول وهابيان موارد فراواني وجود دارد که ادعا شده در آيات تحريف صورت گرفته است. به‌چند مورد اشاره مي‌گردد:

الف) آيه 26 سوره فتح: ‌آيه: «إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ کَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ…» را أُبي بن‌کعب اين‌گونه قرائت کرد: «حَميّة‌الجاهليّةِ، ولوحَمَيتُم کماحمُوا لَفَسَد المسجد‌الحرام فأنزل‌الله سکينته علی رسوله…»، عمر وقتي اين قرائت را شنيد، بر او گران آمده او را در حضور جمعي که زيد بن‌ثابت نيز حضور داشت، فراخواند و گفت: چه کسي سوره فتح را قرائت مي‌کند؟ زيد ‌بن‌ثابت آيه را به ‌همان صورتي که أُبي خوانده بود، قرائت کرد. عُمَر ناراحت شد، ولي أُبي به او گفت:

تو خوب مي‌داني‌که من همواره بر پيامبر وارد مي‌شدم و قرائت مي‌کردم و تو دمِ دَرب بودي. اگر دوست داري من براي مردم قرآن بخوانم، هماني را قرائت مي‌کنم که قرائت کردم و در غير اين صورت تا زنده‌ام يک‌حرف قرائت نمي‌کنم. عمر تسليم او شد وگفت: براي مردم قرائت کن.[64]

در نقلي، همان مضمون روايت قبلي را تأکيد مي‌کند، با اين تفاوت که زيد‌ بن‌ثابت آيه را به ‌صورت عامّه قرائت کرد و عمر گفت: «بار خدايا، اين قرائت را نمي‌شناسم». آن‌گاه عُمَر را تهديد به ‌عدم قرائت قرآن کرد. [65]

ب) تبديل در ‌آيه نهم سوره‌ جمعه: خرشة ‌بن‌حُرّ مي‌گويد:

عمر بن‌خطاب لوحي را در دستم ديد که درآن نوشته شده بود: «…إِذَا نُودِي لِلصَّلَاةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ…»[66] گفت: چه کسي آن را نوشته؟ گفتم: أُبي ‌بن‌کعب گفت: أُبي آيات منسوخ را براي ما قرائت کرده، ثُمّ قرأها: «فَامضُوا إلی ذکرالله».[67]

ج) تحريف در سوره‌ عصر: در کتاب‌های اهل‌سنت نقل شده است: علي‌ بن‌ابي‌طالب(علیه السلام) و ابن‌مسعود سوره‌ والعصر را اين‌گونه قرائت کرده‌اند: «وَالعَصرِ ونوائبِ الدَّهرِ، إنّ الانسان لفي خُسر وإنّه لَفِيه إلی آخرالدّهر».[68]

د) تحريف سوره ليل: به سندهاي مختلف گزارش‌شده: وقتي اصحابِ عبدالله بن‌مسعود، اَبي‌درداء را در شام ملاقات کردند، پرسيدند: عبدالله آيه: «وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى» را چگونه قرائت مي‌کرد. علقمه اين‌گونه خواند: «وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى } وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى } وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنثَى» ، و قسم ياد کرد: «به‌ خدا سوگند، آن را از دهان رسول‌الله که براي ما خواند، قرائت مي‌کنم».[69]

هـ) اضافه شدن آيه ‌104 آل‌عمران:[70] عثمان بن‌عفاف اين آيه شريفه را بعد از جمله «وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ» اين‌گونه قرائت مي‌کرد: «ويستعينون‌ الله علی ما أصابهم وأولئک هم المفلحون».[71] قرطبي(م671ق) و سيوطي(م911ق)، اين قرائت را هم از عثمان و هم از ابن‌زبير نقل مي‌کنند.[72]

و) تحريف آيه اولويّت رسول‌الله(صلّی الله علیه وآله): [73]عبدالرّزاق، سعيد‌بن‌منصور، اسحق‌بن‌راهويه، ابن‌منذر و بيهقي از بجّاله نقل مي‌کنند که روزي عمر بر جواني عبور کرد که اين جمله «وَهُوَ أبٌ لهم» را بر آيه اضافه مي‌کرد. عمر به او گفت:

اي‌جوان، آن را پاک کن». وي گفت: اين مصحف ابي بن‌کعب است سپس عمر آن قضیه را از اُبي پرسيد. وي در پاسخ گفت: «من به ‌قرآن سرگرم و مشغولم و سيلي زدن در بازارها هم تو را به‌خود مشغول کرده است!،[74] و دَه‌ها نمونه ديگر.

ز) آيه‌اي که بُز خورد: بحث شرم‌آوري به‌نام رِضاع‌الکبير که هرچند اختلافي است، ولي در منابع روايی وجود دارد و برخي با استناد به ‌گفته أمّ‌المؤمنين عایشه معتقدند اگر مَرد کامل و بالغ دَه ‌مرتبه از زن نامحرم شير بمَکد، به آن زن محرم خواهد شد. داستان در مورد ابي‌حذيفه است که از زني به‌نام سهلة ‌بن‌سهيل دَه‌ مرتبه شير مکيد، و مَحرم شد.[75] از اين رو عایشه مي‌گويد:

آنچه در قرآن فروفرستاده شد و سبب مَحرميّت گردید، خوردن شير به‌تعداد دَه ‌مرتبه معلوم بود. سپس پنج‌مرتبه معلوم آن نسخ گشت، تا اينکه رسول‌الله دار فاني را وداع گفت و پنج مرتبه‌ آن در قرآن باقي‌ماند.[76]

در روايت ديگر مي‌گويد:

آيات رجم و شير خوردن مرد بزرگسال به ‌تعداد ده‌ مرتبه که فروفرستاده شد، در صحيفه زير بالشَم قرار داشت. هنگامي‌که رسول‌خدا از دنيا رفت و ما را مشغول خود ساخت، بُز وارد شد و آن صحيفه را خورد.[77]

در نتيجه آيه‌اي که حکم مَحرم شدن مرد کامل با خوردن شير از زن نامحرم را بيان مي‌کرد، خوراک بُز اُمُّ‌المؤمنين عایشه گرديد! آيا چنين رواياتي مخالف صريح آيه «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»[78] نيست؟!

 

 

5 – حذف بخشي از آيات قرآن

 

در دسته‌اي ديگر از روايات اهل‌سنت، به حذف آيات قرآن کريم اشاره شده است:

الف) حذف مقداري زياد: نافع از پسر عمر نقل مي‌کند که گفت:

«هرگز احدي از شما نگوييد که همة قرآن را فرا گرفته‌ايد و همة آن را مي‌دانيد؛ درحالي‌که مقدار زيادي از قرآن از بين رفته است، بلکه بگو: آنچه از ظاهر آن آشکار بود، فراگرفتم».[79]

خود عمر وقتي از عبدالرّحمان‌بن‌عوف پرسيد: آنچه را در مورد ما نازل شده که جهاد کنيد، همانگونه که در ابتدا جهاد مي‌نموديد، نيافتي؟ عبدالرّحمن گفت: «ساقط شد از قرآن آنچه ساقط شد!»[80]

ب) حادثه مسیلمه و ايجاد نقص در قرآن: سيوطي از ثوري نقل مي‌کند که گفت:

گروهي از اصحاب پيامبر ‌که قاري قرآن بودند، در روز مسيلمه به شهادت رسيدند، سرانجام حرف‌هایی از قرآن با آنها از بين رفت.[81]

نتیجه

از استدلال گذشته ثابت شد که نسبت تحریف قرآن به شیعیان نه تنها باطل بوده بلکه خود آنان با آوردن دلایل متعدد اصرار بر مصونیت قرآن کریم از هرگونه تحریف دارند. در مقابل این وهابیان هستند که باید به این همه مطالب وارده در منابعشان درباره تحریف قرآن پاسخ‌گو باشند. طبق بیان صحیح بخاری، مسلم، مسند احمد بن‌حنبل، سنن ترمذی، سنن ابن‌ماجه، سنن نسائی و ده‌ها کتاب تفسیری و تاریخ قابل قبول وهابیت، تحریفات فراوانی در قرآن بوجود آمده است.

 

 

منبع:پرسمان


پی‌نوشت‌ها:

* کارشناس ارشد تاریخ اسلام و سطح 4 مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم.

[2]. هرچند «تحريف» کاربرد‌های متفاوت می‌تواند داشته باشد، در اينجا به این معناست که متن و الفاظ قرآن موجود دچار کاستی و زيادی شده است. برای اطلاع بيشتر: ر.ک: البيان في تفسيرالقرآن، تأليف آيت الله خویی.

[3]. عجائب القرآن، ص133.

[4]. همان؛ که درمجموع می‌شود373250 حرف.

[5]. الإتقان، ج1، ص134 «النوع التاسع عشر، فصل في عدد ‌الآية، جميع حروف القرآن: ثلاثمائة ألف حرف، و ثلاثة وعشرون ألف‌حرف و‌ستمائة حرف، و واحد و‌سبعون حرف».

[6]. حدود73250 حرف.

[7]. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج7، ص163؛ حقائق الهامّة حول القرآن، ص371: نقل‌های ديگری هم دراين کتاب آمده است.

[8]. صيانة ‌القرآن من‌ التحريف، ص163.

[9]. الإتقان، ج1، ص141: «و‌قد حُمِلَ ذلکَ عَلَی مَا نسخ رسمه من القرآن أيضاً؛ إذ الموجود الآن لايَبلغ هذا العدد».

[10]. عجائب القرآن، ص131- 132.

[11]. همان، ص130؛ مناهج العرفان، ج1، ص336.

[12]. الإتقان، ج1، ص134. سيوطی عدد 6216 آيه را نيز از ابن‌عباس روايت کرده است.

[13]. همان، ص128.

[14]. عجائب القرآن، ص130.

[15]. مناهج العرفان، ج1، ص 336«علی أنّه ستّة‌آلاف ومأتا آية و کسر»؛ الإتقان، ج1، ص67.

[16]. مناهج‌ العرفان، ج1، ص336.

[17]. الإتقان، ج1، ص134، النّوع التاسع عشر، فصل في عدد ‌الآية.

[18]. الإتقان، ج1، ص134، النّوع التاسع عشر، فصل في عدد ‌الآية.

[19]. صيانة القرآن من‌التحريف، ص163.

[20]. ر.ک: مجله سراج منیر، شماره 5، ص 156و 157.

[21]. صحيح البخاري، ج6، ص2505، کتاب‌ المحاربين من اهل‌الکفر، ب 16، رجم الحُبلي، ح6442؛ کنزالعُمّال، ج2، ص596، ح4818؛ ص567، ح4741(من مسند‌عمر، باب لواحق التفسير)؛ مع الدّکتور موسي الموسوي، ص304؛ الوهابيون خواج أوسنّة، ص262؛ الحقيقة المظلومة، ص102.

[22]. سوره توبه، آیه 24.

[23]. تفسير‌الطبري، ج4، ص14، تفسير آيه‌24 سوره نساء، ح9035-9044.

[24]. الجامع لأحکام القرآن، ج3، ص130، تفسير‌آيه: التّاسعة- واختلف‌العلماء في معنی‌الآية.

[25]. سوره هود، آیه3.

[26]. تفسير‌الطبري، ج4، ص 15، ح9043؛ الجامع لأحکام القرآن، ج3، ص130: «لَولا أنَّ عُمَرَ نَهَی عَنِ‌المتعةِ مَا زَني اِلّا شَقِيٌّ».

[27]. الإتقان، ج2، ص49، النوع السابع والأربعون؛ صيانة القرآن من‌التحريف، ص161: اُسقِطَت فيما اُسقِط مِن القرآن.

[28]. المسند، ج8، ص41، ح21263و21264؛ کنز‌العمال، ج2، ص567، ح4743؛ الدر‌المنثور، ج6، ص558، تفسير سوره احزاب.

[29]. المستدرک علی الصحيحين، ج2، ص415.

[30]. الدرالمنثور، ج6، ص559.

[31]. الإتقان، ج2، ص48، النوع السابع والأربعون(الضرب الثالث).

[32]. الدر‌المنثور، ج6، ص558، ابتدای تفسير سوره احزاب.

[33]. صحيح مسلم، ج1، ص299، کتاب الصلاة، باب حجة من قال لايجهر‌بالبسلمة، ح50: قال: صَلَّيتُ مَعَ‌رَسُولِ‌اللهِ(صلّی الله علیه وآله) وأبي‌بکرَ وعُمَرَ و عُثمانَ، فَلَم أسمَع أحَداً مِنهُم يَقرَأُ﴿بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم﴾.

[34]. همان، ح52.

[35]. سنن النسايي بشرح السيوطي، ج2، ص134- 135، کتاب الافتتاح، باب ترک الجهر ببسم‌الله.

[36]. المسند، ج4، ص446، مسند‌ انس‌ بن‌مالک، ح13336و ص544، ح13893، ص554، ح13959؛ جزء42، ص13، ح19650، حديث عبدالله‌ مغفل ‌المزني.

[37]. سنن‌ابن‌ماجة، ج2، ص9، ابواب‌الصّلاة، ب(65) مايقول عند‌الافتتاح الصلاة.

[38]. به‌همين جهت حنفی‌ها«بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم» را در نمازآهسته، مالکی‌ها به‌دلیل حديث عایشه نَه جهراً و نَه آهسته و شافعی‌ها آن را به‌جهر مي‌خوانند( المبسوط، ج1، ص25 و 26).

[39]. چون در همه قرآن‌ها «بسم‌الله…» به‌خط قرآن وهمانند ديگر آيات آن نوشته می‌شود.

[40]. صحیح البخاري، ج6، ص195، کتاب فضل القرآن، باب مدّ القراءة: ثم قرآن: «بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم» يَمُدُّ بِبسم الله ويَمُدُّ بالرّحمن و يَمُدَُّ بالرّحيم.

[41]. صحيح مسلم، ج1، ص300، کتاب ‌الصلاة باب حجة من‌قال: البسملة‌آية… .

  1. سنن‌التّرمذي، ج2، ص14-15، باب من رأي الجهر ببسم‌الله…: کانَ النّبي(صلّی الله علیه وآله) ‌فتَتِحُ صَلاتُهُ بـ «بسم‌الله الرّحمن‌الرّحيم»… .

[43]. السنن‌الکبری، ج2، ص46.

[44]. المستدرک‌ علی ‌الصحيحين، ج2، ص256، من کتاب‌الامامة و صلاة الجمعة، ح707، هذا صحيح علی ‌شرط مسلم ولم يخرجاه.

[45]. الدر‌المنثور، ج1، ص10- 13و19: «قالت (أمّ سلمة): قرأ رسول‌الله بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم، …. ولا الضآلّين».

[46]. همان، ص21: «مَن تَرَک بسم‌الله‌الرّحمن الرّحيم فقد تَرَک آيةً مِن کتاب‌الله».

[47]. التّفسير‌الکبير، ج1، ص173 و 179.

[48]. «فلولم تکن التسمية من القرآن لَمَا کَتَبُوها بخطّ القرآن، ولَمـّا اجمعُوا علی کتابتها بخطّ القرآن، علِمنا إنّها من القرآن».همان، ص175.

[49]. کتاب‌الجهر بالبسملة تأليف ابی‌سعيد‌ بوشنجی(م536ق)؛ کتاب البسملة تأليف ابن‌خزيمة(م311ق)، کتاب الجهر بالبسملة، تأليف خطيب بغدادی(م463ق)، کتاب دار القطنی(م385ق)، که بسم‌الله را جزء آيات قرآن شمرده‌اند.

[50]. ابن‌تيميه در دو کتابش ضمن اينکه نظر شافعی‌ها وغيرآنان را در اينکه بسم‌الله را جزء سوره‌های قرآن دانسته‌اند، خطامی‌داند، می‌گويد: «و إنَّ البسمَلَةَ آيةٌ من کتاب‌ِاللهِ حَيثُ کَتَبَها الصَّحابةُ في المُصحَف، إذ لَم يَکتُبُوا فيهِ إلّا القُرآنَ، وَجَرَّدُوها عَمّا لَيسَ منهُ کاتَّخميس والتَّعشيرِ وأسماءُ السُّوَرِ، ولکن مَعَ ذلکَ لايُقالُ هِيَ مِنَ السُّورةِ الَّتي بعَدها کما لَيسَت مِنَ السُّورةِ الّتي قبلها، بَل هِيَ کُتِبَت آيةً أنزَلها‌اللهُ في أوّلِ کُلِّ سورةٍ، وإن لَم يکن مِن السُّورةِ، وهذا أعدلُ الأقوالِ الثّلاثةِ في هذهِ المسألةِ». الفتاوي الکبری، جزء4، ص420، مسألة في قول‌النّبي(صلّی الله علیه وآله)؛ مجموع الفتاوی، جزء13، ص398-399، کذب من قال: إنَّ ابن مسعود يجوّز… .

[51]. معوذتين، سوره‌های فلق و نّاس است.

[52]. روح‌المعاني، ج1، ص25: ولَيسَتا مِن‌کتاب‌اللهِ تعالي وإنَّّما أمَرَالنَّبيُّ(صلّی الله علیه وآله) أن يَتَعَوّذَ بِهِمَا ولهذا عَوّذبهما الحسن والحسين.

[53]. روح‌المعاني، ج1، ص25.

[54]. الإتقان، ج1، ص131.

[55]. الدرالمنثور، ج8، ص683؛ الإتقان، ح1، ص160: التنبيهات، التنبيه الأوّل؛ آلاء الرّحمن في تفسير‌القرآن، ج1، ص56.

[56]. ر.ک: مجله سراج منیر، شماره 5، ص 157 و 158.

[57] . سوره صف، ‌آیه 2.

[58]. صحيح البخاري، ج4، ص437، باب کراهة ‌الحرص‌ علی ‌الدّنيا؛ صحيح مسلم، ج2، ص726، کتاب الزّکاة، باب لوأنّ لابن‌آدم واديين، ح119(1050)؛ اضواء علی ‌السنّة، ص257.

[59]. المسند، ج8، ص13، باب مسند‌الانصار، ح21169.

[60] . سوره بینه، آیه 1.

[61]. کنزالعمّال، ج2، ص567، ح4743؛ حيلة الأولياء و طبقات ‌الأصفياء، ج4، ص187، رقم‌247؛ زربن‌حبيش؛ ج1، ص257، رقم40، ابوموسي؛ ‌الآءالرحمن في تفسير‌القرآن، ج1، ص49.

[62]. الدر المنثور، ج4، ص120: واللهِ ما ترکت أحداً الّا نالت منه، ولا تقرأون منها ممّا کنّا نقرأ الّا رُبعها.

[63]. المستدرک علی الصّحيحين، ج2، ص331، کتاب التفسير، تفسير سوره‌توبه: هذا صحيح‌الاسناد ولم يخرجاه.

[64]. کنزالعمّال، ج2، ص594، باب لواحق تفسير، رقم4815، وص 568، رقم 4745؛ الدر‌المنثور، ج9، ص229: اللَّهمَّ لاأعرف هَذا.

[65]. کنز العمّال، ج2، ص595، باب لواحق التفسير رقم4816: فقال عمرُ لزيد: إقرأ يازيد، فَقَرَأ زيدٌ قراءة العامّة، فقال عمر:… .

[66] . سوره جمعه، آیه 9.

[67]. کنزالعمّال، ج2، ص592، باب لواحق التفسير، ح4808، 4821، 4822؛ الدرالمنثور، ج8، ص161، تفسير سوره‌ جمعه.

[68]. الدر المنثور، ص621- 622، تفسير سوره عصر؛ کنزالعمّال، ج2، ص567، 601، باب لواحق التفسير، ح4848 و 4762.

[69]. صحيح البخاري، ج6، ص170، کتاب‌التفسير، باب وما خلق‌الذّکر والانثي، ح4944 و4943:«وَاللهِ لقد أقرأنيها رسول‌الله مِن فِيه إلي فِيَّ»(با تلخيص)؛ المسند، ج6، ص449: بقية حديث ابي‌درداء؛ سنن‌الترمذي، ج4، ص262ج4009 (حديث را صحيح می‌داند).

[70]. «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».

[71]. کنز‌العمّال، ج2، ص598، باب لواحق التفسير، ح4825.

[72]. الجامع لأحکام القرآن، ج4، ص165؛ الدر‌المنثور، ج2، ص288، تفسيرآل‌عمران.

[73]. سوره احزاب، آیه 6: «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي کِتَابِ اللَّهِ…».

[74]. الدرّالمنثور، ج6، ص567 (تفسير‌آيه6 احزاب)؛ کنزالعمّال، ج9، ص256، باب لواحق التفسير، ح4746؛ السنن الکبری، ج7، ص110، باب 54 ماخصّ به من أنّ أزواجه أمّهات المؤمنين، ح13419: «قال أبي: انّه کان يلهيني القرآن و‌يلهيک الصّفق بالاَسواق».

[75]. سنن ابن‌ماجة، ج1، ص625، کتاب النکاح، باب(25)(36) الرّضاع الکبير، ولاتحرم المصّة… .

[76]. صحيح مسلم، ج2، ص1076- 1079، کتاب الرضاع، باب تحريم بخمس رضعات، ح24و 25.

[77]. سنن‌ابن‌ماجة، ج1، ص 625(36)، رضاع الکبير، ح1944؛ الدر‌المنثور، ج2، ص472،تفسيرآيه‌24سوره نسآء؛ الوهابيون خوارج ام سنة، ص264: «نَزَلت آية‌الرّجم ورضاعة الکبيرة عَشراً ولقد کان في صحيفة تحت‌سَرِيرِي، فَلَمّا مات رسول‌الله وتشاغَلنَا بِمَوتِهِ دَخَلَ داجن فأکَلَتها».

[78] . سوره حجر، آیه 9.

[79]. الإتقان، ج2، ص48، النوع السّابع والأربعون؛ الدر‌المنثور، ج1، ص258، تفسيرآيه 105بقره: «لايقولَنّ أحَدُکم: قدأخذت القرآن کُّلُّه، ومايدريه ما کلّه، قد ذهَبَ منه قرآن کثير، ولکن ليقُل: قد أخذتُ منه ماظَهَر»؛ روح المعاني، ج1، ص25، تفسير‌الفاتحة. اين مفسّر پس از نقل روايات دال برتحريف می‌گويد: «والرّوايات في هذا الباب اکثر من أن تحصی إلّا أنّها محمولة علی ما ذکرناهُ، وأينَ ذلک مايقوله الشّيعي‌الجسور» وی در پاسخ طبرسی در مجمع‌البيان می‌آورد که می‌گفت: «وامّا النقصان، فقد روي عن قوم من أصحابنا و قوم من حشوية العامة»: (ج1، ص43، الفن الخامس). آلوسی توجيه چنين روايات را اين می‌داند که يا کذب يا سُوء‌فهم است (روح المعاني، ج1، ص25؛ الحقيقة المظلومة، ص100).

[80]. کنزالعمّال، ج2، ص567، باب لواحق التفسير،ح4741؛ مع الدکتور موسی‌الموسوي في کتابه الشّيعة و التصحيح، ص304: «اُسقِط فِيما اُسقط من القرآن».

[81]. الدرالمنثور، ج6، ص558، تغيير سورة احزاب؛ المصنّف، ج7، ص329، ح13363: «بَلَغنا أنّ ناساً من أصحابِ النَّبي(صلّی الله علیه وآله)کانُوا يقرؤُون القرآن، اُصيبُوا يَوم مُسيلمة، فذهَبَت حروف مِنَ القرآن».

——————————————————————————–

کتابنامه

  1. قرآن کريم.
  2. الإتقان في علوم القرآن: ضبط وتصحيح محمد‌سالم هاشم، قم: ذوی القربی، چاپ‌دوم، 1429ق.
  3. أُصول مذهب‌الشيعة الإماميّة ‌الاثنی عشريّة: ناصر‌ بن‌عبدالله قفاری، الجيزة: دارالرضا، بی‌تا.

‌4. اضواء علی‌السّنة المحمّديّة: محمود‌ ابوريه، قم: مؤسسة دار‌الکتاب‌الإسلامي، چاپ‌دوم، 1428ق.

  1. الإمام ‌البخاري وصحيحه ‌الجامع المختصر، دراسته في‌حياته و إتّجاهه ‌الفکري: حسين ‌الهرساوي، قم: دليل‌ما، چاپ‌اول، 1425ق.
  2. تاريخ الطبري: (تاريخ الأمم والملوک): محمد ‌بن‌جرير‌ طبری، تحقيق: نخبة من‌العلماء‌الأجلّاء، بيروت: مؤسسة الاعلمي، بی‌تا؛ همان: تحقيق: محمدابوالفضل ابراهيم، بيروت: روائع‌التراث العربي، بی‌تا.
  3. تدريب‌ الرّاوي في شرح تقريب ‌النواوي: جلال‌الدين عبدالرّحمان سيوطی، تحقيق: الشّيخ عرفان ‌العشّا، بيروت: دارالفکر،1420ق.
  4. التّفسير‌الکبير: امام فخر رازی، طبعة جديدة مصحّحة، بيروت: داراحياء‌ التراث، چاپ اول، 1415ق.
  5. جامع ‌الأُصول في أحاديث ‌الرسول: مبارک بن‌محمد بن‌اثير ‌جزری، تحقيق: عبدالقادر ارناؤوط، بی‌جا، مکتبة الحلواني- مطبعة الملاح، چاپ‌اول،1391ق.
  6. الجامع لأحکام القرآن: محمدبن احمد انصاری قرطبی، بيروت: داراحياء التراث ‌العربي، بی‌تا.
  7. حقائق ‌الهامّة حول ‌القرآن: سيد‌جعفر‌ مرتضی عاملی، قم: مؤسسة‌ النّشرالاسلامي‌: چاپ‌اول، بی‌تا.
  8. حقيقة ‌الشّيعة، و هل يمکن تقاربهم مع أهل‌السنّة: محمّد ‌بيومي، قاهره: دار‌الغدّ الجديد، چاپ‌اول، 1427ق.
  9. الحقيقة ‌المظلومة: محمّد‌علی المعلم، بی‌جا، چاپ‌اول، 1418ق.
  10. حيلة ‌الأولياء و طبقات ‌الأصفياء: أبي‌نعيم احمد ‌بن‌عبدالله اصفهانی، قاهرة: دار‌امّ القری، بی‌تا.
  11. الخطوط العريضة للاسس التي قام عليها دين الشّيعة ‌الاماميّة ‌الاثنی عشريّة: محب‌الدّين الخطيب، اردن: دارعمار، چاپ‌اول، 1420ق.
  12. الدر المنثور في تفسير ‌المأثور: عبدالرّحمان جلال الدين سيوطی، بإشراف دارالفکر، بيروت: دارالفکر، چاپ‌اول، 1403ق.
  13. روح‌المعاني في تفسير‌القرآن والسبع المثاني: سيد‌ محمود ‌آلوسی، بيروت: دارالحياء التراث العربي، بی‌تا.
  14. السنن‌الکبری: احمد‌ بن حصين بن‌علی بن‌موسی بيهقی، تحقيق: محمد ‌عبدالقادر ‌عطا، بيروت: دارالکتب العلميّة، چاپ اول، 1414ق.
  15. سنن ‌النسايي بشرح جلال ‌الدين السيوطي، بيروت: دارالفکر، چاپ‌اول، 1338ق.
  16. سنن ابن‌ماجة: محمد بن‌يزيد ‌القزويني‌ ابن‌ماجة، تحقيق: محمد فؤاد عبد‌الباقي، بيروت: دارالفکر، چاپ اول، 1348ق.
  17. سنن أبي‌داود: ابي‌داود سلیمان بن‌اشعث سجستاني، مراجعه و تعليق: سعيد محمد ‌محيي‌الدين عبدالحميد، بيروت: دارالفکر، بی‌تا.
  18. سنن‌دارالقطني: علی بن‌عمر‌ دار‌قطنی بغدادی، تحقيق: سيّد عبدالله هاشم يماني مدني، بيروت: دارالمعرفة، 1386ق.
  19. الشيعة والسنه: احسان الهي‌ظهير، لاهور پاکستان: پخش: رياض‌عربستان، مکتبة بيت‌الاسلام، بی‌تا.
  20. صحيح‌البخاري: محمد ‌بن‌اسماعيل بخاري، مصطفي ديب‌البغا، بيروت- دمشق: دارابن‌کثير- اليمامة، چاپ‌ پنجم، 1414ق.
  21. صحيح مسلم: مسلم‌بن حجّاج قُشيری نيسابوری، تحقيق: محمّدفؤاد‌عبدالباقي، بيروت: دارالفکر، چاپ اول، 1398ق.
  22. صيانة ‌القرآن من ‌التّحريف: محمدهادی معرفت، تحقيق: مؤسسة‌ النّشرالاسلامي، قم: مؤسسة النّشرالاسلامي ‌التابعة لجماعة المدرسين، 1413ق.
  23. عجائب ‌القرآن: علی ‌بن‌محمد بن‌جوزی، تحقيق ومقدمة: عبد‌الفتاح عاشور، قاهره: الزهراء للإعلام، چاپ اول، ‌1407ق.
  24. الفتاوی ‌الکبری: احمد بن‌عبدالحليم بن‌تيميّة حرّانی ابوالعباس، تحقيق: محمد‌عبدالقادرعطا- مصطفی عبدالقادر عطا، بيروت: دارالکتب العلميّه، چاپ‌اول، 1408ق.
  25. کنز‌العمّال في ‌سنن‌ الأقوال و الأفعال: علي ‌متقی بن‌حسام‌الدين هندی، ضبط وفسّرغريبه: الشيخ بکري حيّاني، تصحيح و وضع فهارس: الشيخ صفوة السقا، بيروت: مؤسسة‌الرّسالة، 1409ق.
  26. المبسوط: شمس‌الدين ‌ابوبکر ‌بن‌محمد ‌بن‌ابي‌سهل سرخسی، بيروت: دارالفکر، چاپ‌ اول، 1421ق.
  27. مجمع‌البيان في تفسيرالقرآن: أبو‌علی ‌الفضل‌ بن‌حسن‌ طبرسی، بيروت: مؤسسة الاعلمي، چاپ‌اول، 1415ق.
  28. مجمع ‌الزّوائد و منبع ‌الفوائد بتقرير العراقي و ابن‌حجر: نورالدّين ‌علی بن‌‌ابی‌بکر هيتمی، بيروت: دارالکتب العربي، چاپ سوم، ‌1402ق.
  29. مجموع ‌الفتاوی: احمد ‌بن‌عبدالحليم بن‌تيميّة حرّانی، تحقيق: انورالباز- عامرالجزّار، بيروت: دارالوفا، چاپ سوم، 1424ق.
  30. مختصر صحيح ‌البخاري المسمّی ‌التجريد الصريح لأحاديث الجامع الصحيح: احمد‌ بن‌عبد‌اللطيف‌ زبيدی، تخريج احمد ابراهيم زهوة، بيروت: دارالکتاب ‌العربي، 1426ق.
  31. المستدرک علی الصّحيحين: محمد بن‌محمد حاکم نيسابوری، تحقيق: يوسف مرعشلي، بيروت: دارالمعرفة، 1406ق؛ همان، دراسة تحقيق مصطفی عبدالقادر عطا، بيروت: دارالکتب العلمية، 1411ق.
  32. المسند للامام احمد ‌بن‌محمّد بن‌حنبل: احمد ‌بن‌حنبل، تحقيق: صدقي محمد ‌جميل ‌العطار، بيروت: دارالفکر، چاپ اول، 1414ق.
  33. المصنّف: عبدالرّزاق ‌بن‌همام الصّنعاني، تحقيق: ‌عبدالرّحمن ‌الاعظمي، بيروت: المکتب‌الاسلامي، چاپ ‌اول، 1403ق.
  34. المعجم ‌الکبير: سليمان‌ بن‌احمد‌ بن‌ايوب‌ طبرانی، تحقيق: حمديی بن‌عبدالمجيد سلفی، قاهرة: المکتبة ابن‌تيمية، چاپ‌ اول، 1404ق.
  35. مع ‌الدکتور موسی الموسوي: علاءالدين سيد أمير قزوينی، قم: مرکز ‌الغدير للدراسات ‌الاسلاميّة، چاپ اول، 1414ق.
  36. مناهج ‌العرفان في ‌علوم ‌القرآن: شيخ محمد عبدالعظيم زرقانی، القاهرة: داراحياء و الکتب، بی‌تا.
  37. موسوعة ‌العلامة ‌البلاغي: آلاء‌الرحمن في‌تفسير‌القرآن،ج1، محمد ‌جواد بلاغی، تحقيق: لطيف فرادي عبّاس محمدی، قم: مرکز العلوم و الثّقافة الإسلاميّة مرکز احياء ‌التّراث الاسلامي، چاپ‌اول، 1428ق.
  38. الوهابيون خوارج أم‌ سنة: نجاح‌ طائی، بيروت: دارالميزان، چاپ اول،‌ 1422ق.
  39. هدی السّاري مقدمة فتح‌الباري: احمد بن‌علی ‌بن‌حجر عسقلانی، طبعة جديدة و مصححة: عبدالعزيزبن‌باز- محمدفؤاد عبدالباقي، بيروت: دارالکتب العلميّة، چاپ اول، 1410ق.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *