موضوعی که در این نوشتار در مورد آن بحث می کنیم مربوط به ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه است. این موضوع از مواردی است که امروزه در شبکه های مربوط به تکفیری‌ها و وهابیت به آن دامن زده شده است و در آن تشکیک کرده و شبهه ایجاد می کنند. این‌ها تاکید می کنند که امام زمان عجل الله تعالی فرجه، متولد نشده است و چه بسا می خواهند بگویند؛ امام زمان عجل الله تعالی فرجه را قبول داریم ولی هنوز متولد نشده است. افرادی مثل ابن تیمیه و کسانی که بعد از او آمده اند و همچنین بعضی از معاصرین، کمر همت به مبارزه با خطّ اهل بیت بسته اند و سعی در تشکیک و القاء شبهات در این زمینه، را دارند.

البته؛ اینگونه نیست که همه اهل سنّت منکر ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه باشند بلکه، بزرگانی از آنان، اعتراف به ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه نموده اند که در ادامه عبارات آن‌ها را نقل می کنیم؛ هرچند ما برای استدلال، بر اثبات وجود ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه نیازی به اقوال آن‌ها نداریم، بلکه از باب اتمام حجت به بیان آن‌ها می پردازیم.

ادله و روایات بسیاری در حد استفاضه و تواتر برای اثبات ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه وارد شده است که این اعتقاد را یقینی می سازد و حتی ما را از بررسی سندی روایات، بی نیاز می سازد. بنابراین تشکیک در سند چنین روایاتی، تلاش از طرف عاجزی است که دستش از همه جا کوتاه شده است.

با این که عسگریین علیهماالسلام را در اقامتگاه اجباری، قرار داده بودند و خود امام حسن عسگری علیه السلام هم تحت مراقبت شدید از طرف دستگاه عباسی بودند و از طرفی بنای ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه به جهت شرایط خفقان- بر اخفاء بوده است ولی امام حسن عسگری علیه السلام، جریان ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه را، سه روز پس از ولادت فرزندش به اطلاع افراد و گروه های خاص و مورد اطمینان رساند و این اطلاع رسانی تا هنگام شهادت امام حسن عسگری علیه السلام ادامه داشت. امام حسن عسگری علیه السلام نامه ای برای قمی‌ها به جهت إخبار از ولادت فرزندشان نوشتند و همچنین به بعضی افراد دستور عقيقه و قربانی دادند.  

بیان یک روایت

و قال: حدثنا عبد اللّه بن الحسين بن سعد الكاتب قال: قال أبو محمّد  علیه السلام: قد وضع بنو أمية و بنو العباس سيوفهم‏ علينا لعلتين: إحداهما أنهم كانوا يعلمون أنه ليس لهم في الخلافة حق فيخافون من ادعائنا إياها و تستقر في مركزها، و ثانيهما أنهم قد وقفوا من الأخبار المتواترة على أن زوال ملك الجبابرة و الظلمة على يد القائم منا، و كانوا لا يشكون أنهم من الجبابرة و الظلمة، فسعوا في قتل أهل بيت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و إبادة نسله طمعا منهم في الوصول إلى منع تولد القائم  عجل الله تعالی فرجه أو قتله، فأبى اللّه أن يكشف أمره لواحد منهم إلا أن يتم نوره و لو كره الكافرون. [1]

امام حسن عسگری علیه السلام می فرمایند: بنی امیه و بنی العباس به دو علت، شمشیرهای شان را بر روی ما کشیده بودند: اول: آن‌ها به خوبی می دانستند که در حکومت و خلافت حقی نداشته، بنابراین از ادعای ما در خلافت هراس داشتند. دوم: آن‌ها با توجه به روایات متواتر، فهمیده بودند که نابودی سلطنت ظالمانه آن ها به دست «قائم» ما می باشد و شک نداشتند که خودشان از حکام ظالم می باشند، به همین جهت تمام تلاش خود را در جهت کشتن اهل بیت پیامبرعلیهم السلام و از بین بردن نسل او به کار گرفته بودند تا شاید از ولادت «قائم» جلوگیری کرده و یا در صورت تولد، او را به شهادت برسانند. پس خداوند إبا داشت تا امرش را برای احدی از آن ظالمان بر ملا سازد و خداوند نورش را به سرانجام می رساند گرچه کافران ناخوشایند باشند.

طرح یک سوال

اگر کسی منکر ولادت یکی از فرزندان خلفاء يا شخصيت‌هاي معروف تاريخ می شد، راه اثبات ولادت او با این که شرایط ولادت عادی می باشد- چيست؟ آیا راهی جز تمسک به یک نص تاریخی می باشد؟ آیا کسی می تواند ادعا کند که برای اثبات چنین امری، باید ولادت او دیده شود؟ مطمئناً دلایل اثبات دیگران، یک صدم دلائل اثبات ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه نمی باشد، پس چرا منکرین بدون دليل، اصرار بر نفي و انكار دارند؟

معترفین به ولادت امام در اهل سنّت  

مرحوم والد در کتاب الشیعه و الرجعه[2]، اسم 60 نفر از علمای اهل سنّت را که اعتراف به ولادت حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه نموده اند، ذکر می کند.

بنده هم (آیت الله طبسی) نام بعضی از اعتراف‌كنندگان به ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه را بیان کرده و سپس به ذکر عبارات آن می پردازم:

 

نسبت دروغ ابن تیمیه به طبری

وهابیت به پیروی از ابن تیمیه، منکر اصل ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه شده و می گویند امام حسن عسگری علیه السلام فرزندی نداشته است. ابن تیمیه دروغ می گوید. او در کتاب منهاج السنّه خود، به طبری نسبت می دهد و می گوید طبری در تاریخش و شخص دیگری بنام عبدالباقی ابن قانع و دیگران، گفته اند که امام حسن عسگری علیه السلام، نسلی نداشته است.

بیان ابن تیمیه:

فيقال قد ذكر محمد بن جرير الطبري وعبد الباقي بن قانع وغيرهما من أهل العلم بالأنساب والتواريخ أن الحسن بن علي العسكري لم يكن له نسل ولا عقب والإمامية الذين يزعمون أنه كان له ولد يدعون أنه دخل السرداب بسامرا…[6]

شما در کتاب تاریخ طبری عبارت «أن الحسن بن علي العسكري لم يكن له نسل» را نمی یابید و این مطلب، از دروغ های ابن تیمیه نسبت به طبری است.[7] در تاریخ طبری نام حسن عسگری فقط یک بار به میان آمده است و آن هم مربوط به إبراهيم بن مهران نصراني می باشد.[8]

بعضی از محققین به جهت دفع این اشکال بر ابن تیمیه، گفته اند که این مطلب در ملحقات تاریخ طبری (صله التاریخ)[9] آمده است. [ البته ملحقات از طبری نمی باشد] در ملحقات آمده است که :« لم یعقب الحسن» مراد از حسن در این عبارت چه کسی می باشد؟ منظور از حسن: محمد ابن الحسن ابن علی ابن موسی بن جعفر است. قضیه از این قرار است که در زمان مقتدر عباسی شخصی بنام محمد ادعا کرد که من نوه امام رضا علیه السلام هستم یعنی فرزند حسن و نوه امام رضا علیه السلام هستم. بعد از این ادعا، شخصی از ابوطالب بنام او را تکذیب کرد. و گفت «لم یعقب الحسن» یعنی حسن فرزندی نداشت. البته این شخص دروغگو را هم کتک زده و زندان نمودند. پس «حسن» در این عبارت، ربطی به فرزند امام حسن عسگری علیه السلام ندارد.

ابن تیمیه به عنوان نظریه پرداز وهابیت، به دروغ می گوید که طبری و عبد الباقي بن قانع و غیر این دو قائل اند که امام حسن عسگری علیه السلام از خود فرزندی به جای نگذاشته است.

فيقال قد ذكر محمد بن جرير الطبري وعبد الباقي بن قانع وغيرهما من أهل العلم بالأنساب والتواريخ أن الحسن بن علي العسكري لم يكن له نسل ولا عقب والإمامية الذين يزعمون أنه كان له ولد يدعون أنه دخل السرداب بسامرا…[10]

شما همه کتاب تاریخ طبری را که بگردید عبارت «أن الحسن بن علي العسكري لم يكن له نسل» را نمی یابید و این مطلب، از دروغ های ابن تیمیه نسبت به طبری است. در تاریخ طبری نام عسگری فقط یک بار به میان آمده است و آن هم مربوط به إبراهيم بن مهران نصراني می باشد.[11] اگر به فرض هم که طبری چنین مطلبی را بیان می کرد، قولش مخالف ده‌ها قول دیگر بزرگان اهل سنّت بود و اعتباری نداشت.

جمله «لم یعقب الحسن» در کتاب ملحقات تاریخ طبری که معروف به صله التاریخ است، ذکر شده است و مراد از حسن: محمد ابن الحسن ابن علی ابن موسی بن جعفر (نوه امام رضا علیه السلام) است و ربطی به امام حسن عسگری علیه السلام ندارد.

کلامی در مورد شخصیت ابن تیمیه

شخصیت ابن تیمیه به گونه ای است که از دروغ ابایی ندارد. شاید دروغگویی جزو دیانتش باشد. وی در منهاج السنّه خود، تصریح دارد که رافضه مثل یهود هستند و رافضی‌ها [شیعیان دوازده امامی] جبرئیل را دشمن می دارند زیرا معتقدند که بنا بود جیرئیل، وحی را بر علی بن ابیطالب علیه السلام نازل کند، ولی بر پیامبر صلّی الله علیه و آله نازل نمود.[12] کتاب منهاج السنه ابن تیمیه، رد بر منهاج الکرامه علامه حلی است و اعتقادات او را رد می کند. در کجای کتاب علامه حلی و یا منابع دیگر شیعه، چنین مطلبی آمده است که ایشان در مقام رد آن برآمده است.

 ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان، ضمن معرفی علامه حلی، جملاتی در مورد ابن تیمیه ذکر می کند که تا حدودی، گویای شخصیت ابن تیمیه می باشد. ابن حجر می گوید:

یوسف والد الحسن بن يوسف بن علي بن المطهر الحلي الرافضي المشهور وكان رأس الشيعة الإمامية في زمانه وله معرفة بالعلوم العقلية شرح مختصر بن الحاجب الموصلي شرحا جيد بالنسبة إلى حل الفاظة وتوضيحه (علامه حلی از بزرگان شیعه در زمان خودش و آشنای به علوم عقلی که کتاب مختصر ابن حاجب را شرح خوبی نموده است) وصنف كتابا في فضائل علي رضي الله عنه نقضه الشيخ تقي الدين بن تيمية في كتاب كبير (علامه حلی، کتابی در فضائل علی علیه السلام تصنیف نموده که ابن تیمیه ردی بر آن نوشته است).

لكن وجدته كثير التحامل إلى الغاية في رد الأحاديث التي يوردها بن المطهر وان كان معظم ذلك من الموضوعات والواهيات (اگر چه بیشتر کتاب علامه حلی از موضوعات است ولی ابن تیمیه، بیش از حد در برابر آن‌ها موضع گرفته است) لكنه رد في رده كثيرا من الأحاديث الجياد التي لم يستحضر حالة التصنيف مظانها لأنه كان لاتساعه في الحفظ يتكل على ما في صدره والإنسان عامد للنسيان وكم من مبالغة لتوهين كلام الرافضي ادته أحيانا إلى تنقيص علي رضي الله عنه.[13]

(ابن تیمیه به هنگام رد علامه حلی، احادیث معتبر را مردود دانسته است، زیرا در هنگام تألیف کتاب خود، مطلع به آن‌ها نبوده و بر حافظه خود اعتماد می کرده است [اهل دقت و تحقیق و مراجعه به منابع نبوده است] و چه بسیار در اهانت به شیعیان زیاده روی کرده تا جایی که [ چنین مبالغه ی در اهانت] در بعضی مواقع، منجر به اهانت علی علیه السلام شده است)[14]

پس ابن تیمیه، قابل اعتماد و اعتناء نمی باشد و چه خوب علامه حلی در مورد او فرموده است: «و لمّا بلغه بعض كتاب ابن تيميّة قال: لو كان‏ يفهم‏ ما أقول أجبته».

بررسی شخصیت عبدالباقی ابن قانع

عبدالباقی ابن قانع، یکی دیگر از کسانی است که ابن تیمیه در منهاج السنّه می گوید که او هم قائل است که امام حسن عسگری علیه السلام از خود فرزندی به جای نگذاشته است. ابن تیمیه نگفته است که عبدالباقی در چه منبعی چنین سخنی را ذکر کرده است، ضمن اینکه باید بررسی شود که عبدالباقی، چه اندازه از اعتبار برخوردار است؟ ذهبی در سیر أعلام النبلاء در مورد او چنین می گوید:

ابن قانع، الامام الحافظ البارع الصدوق إن شاء الله القاضي أبو الحسين عبد الباقي بن قانع بن مرزوق بن واثق الاموي مولاهم، البغدادي، صاحب كتاب ” معجم الصحابة ” الذي سمعناه…

قال البرقاني: البغداديون يوثقونه، وهو عندي ضعيف.

وقال الدارقطني: كان يحفظ، ولكنه يخطئ ويصر. (اصرار بر اشتباه داشت)

وروى الخطيب عن الازهري، عن أبي الحسن بن الفرات، قال: كان ابن قانع قد حدث به اختلاط قبل موته بنحو من سنتين، فتركنا السماع منه، وسمع منه قوم في اختلاطه. [15]

نتیجه: عبدالباقی ابن قانع، مشکل دارد.

تصریح بعضی از علمای اهل سنّت به ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه

در مقابل ادعای ابن تیمیه، بعضی از علمای بزرگ اهل سنّت، تصریح به ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه کرده‌اند. این‌ها قائلند، امام زمانی که از نسل پیامبر صلّی الله علیه و آله و فرزندان علی علیهم السلام و امام حسن عسگری علیه السلام می باشد، به دنیا آمده است [گرچه بعضی، این امام را همان مهدی موعود ندانند که این خود بحث دیگری است].

شمس الدين الذهبی(673 748 ) که از متعصبین است در سه کتابش: سیر أعلام النبلاء، تاریخ الاسلام و العبر ذکر می کند که محمد فرزند حسن عسگری متولد شده است.

1- بیان ذهبی در کتاب العبر

وفيها (سنة خمس وستين ومائتين ) محمد بن الحسن العسكري بن علي الهادي محمد الجواد بن علي الرضا بن موسى الكاظم بن جعفر الصادق العلوي الحسيني أبو القاسم. الذي تلقبه الرفضة : الخلف الحجة وتلقبه بالمهدي وبالمنتظر وتلقبه بصاحب الزمان وهو خاتمة الاثنتي عشر وظلال الرافضة ما عليه مزيد. فإنهم يزعمون أنه دخل السرداب الذي بسامراَ فاختفى. وإلى الآن وكان عمره لما عدم تسع سنين أو دونها.[16]

ذهبی در مورد القاب امام زمان عجل الله تعالی فرجه، قول را منتسب به شیعیان می داند ولی در مورد ولادت امام زمان، تصریح دارد که محمد فرزند حسن عسگری در تاریخ 265 متولد شده است. [ البته، تاریخ ولادت، اشتباه است و 255 یا 256 است]

2- بیان ذهبی در کتاب تاریخ الاسلام

أبو محمد الهاشمي الحسيني أحد أئمة الشيعة الذين تدعي الشيعة عصمتهم ويقال له الحسن العسكري لكونه سكن سامراء، فإنها يقال لها العسكر. وهو (حسن عسگری) والد منتظر الرافضة. توفي إلى رضوان الله بسامراء في ثامن ربيع الأول سنة ستين، وله تسع وعشرون سنة. ودفن إلى جانب والده. وأمة أمة. وأما ابنه محمد بن الحسن الذي يدعوه الرافضة القائم الخلف الحجة، فولد سنة ثمان وخمسين، وقيل: سنة ست وخمسين. عاش بعد أبيه سنتين ثم عدم (مفقود) ولم يعلم كيف مات. وأمه أم ولد. وهم يدعون بقاءه في السرداب من أربعمائة وخمسين سنة، وأنه صاحب الزمان، وأنه حيّ يعلم علم الأولين والآخرين، ويعترفون أن أحد لم يره أبداً، فنسأل الله أن يثبت علينا عقولنا وإيماننا.[17]

3- بیان ذهبی در کتاب سیر أعلام النبلاء

ذهبی در این کتاب، چندین صفحه راجع به دوازده امام شیعیان با تجلیل صحبت می کند[ البته در بعضی موارد، جملاتی خلاف حقیقت هم بیان می کند، به هرحال او شاگرد ابن تیمیه است و بيش از اين توقع نمي‌رود] اما بیان او:

المنتظرالشريف أبو القاسم محمد بن الحسن العسكري بن علي الهادي ابن محمد الجواد بن علي الرضى بن موسى الكاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن زين العابدين بن علي بن الحسين الشهيد بن الامام علي بن أبي طالب، العلوي الحسيني خاتمة الاثني عشر سيدا، الذين تدعي الامامية عصمتهم ولا عصمة إلا لنبي ومحمد هذا هو الذي يزعمون أنه الخلف الحجة، وأنه صاحب الزمان، وأنه صاحب السرداب بسامراء، وأنه حي لا يموت، حتى يخرج، فيملا الارض عدلا وقسطا، كما ملئت ظلما وجورا.

فوددنا ذلك والله وهم في انتظاره من أربع مئة وسبعين سنة، ومن أحالك على غائب لم ينصفك، فكيف بمن أحال على مستحيل ؟ ! والانصاف عزيز فنعوذ بالله من الجهل والهوى.

ذهبی بعد از این جملات، نام دوازده امام ما را با تجلیل و احترام نقل می کند و از آن بزرگواران به شایستگی یاد می کند و آن‌ها را لایق برای خلافت و امامت می داند.

فمولانا الامام علي: من الخلفاء الراشدين، المشهود لهم بالجنة رضي الله عنه نحبه أشد الحب، ولا ندعي عصمته، ولا عصمة أبي بكر الصديق.

وابناه الحسن والحسين: فسبطا رسول الله صلّی الله علیه و آله و سيدا شباب أهل الجنة، لو استخلفا لكانا أهلا لذلك.

و زين العابدين: كبير القدر، من سادة العلماء العاملين، يصلح للامامة (ذهبی هم قبول دارد که او شایستگی برای امامت دارد) وله نظراء، وغيره أكثر فتوى منه، وأكثر رواية.

وكذلك ابنه أبو جعفر الباقر: سيد، إمام، فقيه، يصلح للخلافة (شایستگی برای خلافت دارد)

وكذا ولده جعفر الصادق: كبير الشأن، من أئمة العلم، كان أولى بالامر من أبي جعفر المنصور.

وكان ولده موسى: كبير القدر، جيد العلم، أولى بالخلافة من هارون، وله نظراء في الشرف والفضل

وابنه علي بن موسى الرضا: كبير الشأن، له علم وبيان، ووقع في النفوس، صيره المأمون ولي عهده لجلالته، فتوفي سنة ثلاث ومئتين.

وابنه محمد الجواد: من سادة قومه، لم يبلغ رتبة آبائه في العلم والفقه.

وكذلك ولده الملقب بالهادي: شريف جليل.

وكذلك ابنه الحسن بن علي العسكري رحمهم الله تعالى…[18]

نتیجه: پس ذهبی اصل ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه را قبول دارد هر چند که عصمت ائمه طاهرین و غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه را نمی پذیرد.

در ادامه بیان ابن حجر هیتمی صاحب کتاب الصواعق المحرقة على أهل البدع والضلال والزندقة را در باب ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه نقل می کنیم. این کتاب در رد شیعه است. نام کتاب تعبیر ناروا و غیر مُودّبانه نسبت به شیعه است. اما بیان ایشان:

أبو محمد الحسن الخالص وجعل ابن خلكان هذا هو العسكري ولد سنة اثنتين وثلاثين ومائتين… و لم يخلَّف غير ولده أبي القاسم محمد الحجة وعمره عند وفاة أبيه خمس سنين لكن آتاه الله فيها الحكمة ويسمى القائم المنتظر قيل لأنه ستر بالمدينة (شهر) وغاب فلم يعرف أين ذهب…[19]

 

منبع: اقتباسی از درس خارج مهدویت” حضرت آیت الله طبسی


 [1]روایت إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ؛ ج‏5 ؛ ص197 و معجم الاحادیث المهدی عجل الله تعالی فرجه، ج6 ، ص 25

[2]ج1، ص87، باب المترفون بولادة المهدي عجل الله تعالی فرجه (چاپ اول چاپخانه حيدريه نجف اشرف)، مرحوم ایت الله میر شاه ولد از علمای ملایر، کتاب الشیعه و الرجعه را بنام ستارگان درخشان ترجمه کرده است. بنده ترجمه را 45 سال قبل در نجف مطالعه کرده ام ولی بعد از آن، موفق نشدم که آن را بیابم

[3]  –ذهبي، سير اعلام، ج13، صص120ـ 122.

[4]  – ذهبي، تاريخ الاسلام، ج19، ص113.

[5]  – ذهبي، العبر، ج1، ص381

[6]منهاج السنه، ابن تیمیه، ج4 ،ص 41 ((تهمت سرداب، یکی دیگر از دروغ پردازی های ابن تیمیه است، سمعاني، نخستين كسي است كه بحث سرداب و ظهور امام زمان، از آنجا را مطرح كرده است و چنین تهمتی را به شیعه نسبت داده است. سمعاني، متوفاي 562 در کتاب انساب (ج3، ص202 ) مي‌گويد: «سرّ من رأي و بها السرداب المعروف في جامعها الذي تزعم الشيعه أنّ مهديهم يخرج منه» .(در مورد سرداب هم بحث خواهد شد)

[7]یکی دیگر از تکفیری ها است که به سزای عملش هم رسید، همان حرف های ابن تیمیه را تکرار می کند. او می گوید«من اکاذیب الشیعه علی اهل البیت انهم نسبوا الیهم الاقوال و الروایات التی تقول بخروج المهدی من اولاد العسکری الذی لم یولد مطلقا».

[8]تاریخ طبری، طبری، ج5 ، ص 368 « لأنهم أرادوا دار إبراهيم بن مهران النصراني العسكري فدفعوهم عنها».

[9]مولف کتاب صله التاریخ: مولف کتاب، شخصی بنام عريب بن سعد القرطبي می باشد. تا جایی که بنده(آیت الله طبسی)، تتبع کردم، مجهول است. فقط آقای «الزرکلی» صاحب کتاب «ألاعلام » در مورد او می گوید:

عريب بن سعد القرطبي (م. 369 )، طبيب مؤرخ من أهل قرطبة (طبیب و مورخ است) من أصل نصراني (اسبانيولي) أسلم آباؤه واستعربوا(اجدادش مسلمان شدند و جزو عرب‌ها شدند) وعرفوا ببني التركي. استعمله الناصر (سنة 331) على كورة أشونة. واستكتبه المستنصر (الحكم) وارتفعت منزلته عند الحاجب المضور (أبي عامر) فسماه «خازن السلاح » (استاندار از طرف ناصر و نویسنده شد و بعد مسئولیت انبارداری اسلحه به او داده شد.) واختصر «تاريخ الطبري » وأضاف إليه أخبار إفريقية والاندلس، فسمي «صلة تاريخ الطبري »تاریخ طبری را مختصر کرده و اخبار افریقا و اندلس را به آن اضافه کرده و نام آن را صله تاریخ طبری نامیده است). الزرکلی، الاعلام، ج4، ص 227

[10]منهاج السنه ، ابن تیمیه، ج4 ،ص 41.

[11] – تاریخ طبری، طبری، ج5 ، ص 368 « …لأنهم أرادوا دار إبراهيم بن مهران النصراني العسكري فدفعوهم عنها».

[12] – ابن تیمیه ، منهاج السنه، ج1، ص11 (…كذلك الرافضة واليهود تبغض جبريل ويقولون هو عدونا من الملائكة وكذلك الرافضة يقولون غلط جبريل بالوحي على محمد صلّی الله علیه و آله)

[13] – ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج 6، ص319

[14]مگر پیامبر خدا نفرموده است که:«‏ سِبَابُ‏ الْمُؤْمِنِ‏ فُسُوقٌ وَ قِتَالُهُ كُفْرٌ وَ أَكْلُ لَحْمِهِ مَعْصِيَةٌ وَ حُرْمَةُ مَالِهِ كَحُرْمَةِ دَمِهِ» (کافی، ج2، ص36). امروزه وهابیت به پیروی از ابن تیمیه کتاب هایی پراز سب و توهین به ساحت مقدس امیرالمومنین علیه السلام و دیگر ائمه طاهرین علیهم السلام با قیمتی ارزان چاپ و توزیع می کنند. مگر علی علیه السلام خلیفه چهارم این ها نمی باشد؟ گویا علی علیه السلام را «نعوذبالله» مسلمان نمی دانند؟

[15]ذهبی، سیر اعلام النبلاء،ج15، ص227

[16]العبر1: 381

[17] – ذهبی ، تاریخ الاسلام، ج 19، ص113

[18] – ذهبی، سیر أعلام النبلاء،ج 13، صص 120 – 122

[19]ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة على أهل البدع والضلال والزندقة، ص 257؛ تمام عبارت وی این است: «أبو محمد الحسن الخالص وجعل ابن خلكان هذا هو العسكري ولد سنة اثنتين وثلاثين ومائتينو وقع لبهلول معه أنه رآه وهو صبي يبكي والصبيان يلعبون فظن أنه يتحسر على ما في أيديهم فقال اشتري لك ما تلعب به فقال يا قليل العقل ما للعب خلقنا فقال له فلماذا خلقنا قال للعلم والعبادة فقال له من أين لك ذلك قال من قول الله عز و جل أفحسبتم أنما خلقناكم عبثا وأنكم إلينا لا ترجعون المؤمنون 115 ثم سأله أن يعظه فوعظه بأبيات ثم خر الحسن مغشيا عليه فلما أفاق قال له ما نزل بك وأنت صغير لا ذنب لك فقال إليك عني يا بهلول إني رأيت والدتي توقد النار بالحطب الكبار فلا تتقد إلا بالصغار وإني أخشى أن أكون من صغار حطب نار جهنم و لما حبس قحط الناس بسر من رأى قحطا شديدا فأمر الخليفة المعتمد ابن المتوكل بالخروج للاستسقاء ثلاثة أيام فلم يسقوا فخرج النصارى ومعهم راهب كلما مد يده إلى السماء هطلت ثم في اليوم الثاني كذلك فشك بعض الجهلة وارتد بعضهم فشق ذلك على الخليفة فأمر بإحضار الحسن الخالص وقال له أدرك أمة جدك رسول الله قبل أن يهلكوا فقال الحسن يخرجون غدا وأنا أزيل الشك إن شاء الله وكلم الخليفة في إطلاق أصحابه من السجن فأطلقهم فلما خرج الناس للاستسقاء ورفع الراهب يده مع النصارى غيمت السماء فأمر الحسن بالقبض على يده فإذا فيها عظم آدمي فأخذه من يده وقال استسق فرفع يده فزال الغيم وطلعت الشمس فعجب الناس من ذلك فقال الخليفة للحسن ما هذا يا أبا محمد فقال هذا عظم نبي ظفر به هذا الراهب من بعض القبور وما كشف من عظم نبي تحت السماء إلا هطلت بالمطر فامتحنوا ذلك ورجع الحسن إلى داره وأقام عزيزا مكرما وصلات الخليفة تصل إليه كل وقت إلى أن مات بسر من رأى ودفن عند أبيه وعمه وعمره ثمانية وعشرون سنة ويقال إنه سم أيضا ولم يخلف غير ولده أبي القاسم محمد الحجة وعمره عند وفاة أبيه خمس سنين لكن آتاه الله فيها الحكمة ويسمى القائم المنتظر قيل لأنه ستر بالمدينة (شهر) وغاب فلم يعرف أين ذهب ومر في الآية الثانية عشرة قول الرافضة فيه أن المهدي وأوردت ذلك مبسوطا فراجعه فإنه مهم».

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *