هر کس در آستان ولايت مقيم نيست
برگو صراط زندگيش مستقيم نيست
اشک محبّت حسنت گر به ديده هست
هم سنگ اشک ناب تو دُرّ يتيم نيست
غير از خدا که خالق جود و کرامت است
کس چون کريم آل محمّد، کريم نيست
تا بنده هست و بوده و باشد عطاي او
اين داستان حديث جديد و قديم نيست
جُرم عظيم عالم و آدم هر آنچه هست
در پيشگاه عفو عظيمش عظيم نيست
دارالولاي حِصن ولاي حسن بجوي
کاينجا همه اميد بود جاي بيم نيست
هستم اگر جدا ز حريم مقدّسش
دارم دلي که هيچ جُدا زآن حريم نيست
در نعمت ولايت او آن طراوت است
کز بهر ساکنان بهشت نعيم نيست
گر سهم مادحان حسن را ادا کنند
شايد به نزد فاطمه چون من سهيم نيست
زهرا اگر قبول کند گفتهي مرا
حاجت به شعر موجز و طبع سليم نيست
شاعر: سید رضا مؤید