من و مرتضی اغلب اوقات به دنبال هم نگهبان بودیم. هنگامی که نوبت پستم می‌شد، اغلب مرتضی نه تنها مرا از خواب بیدار نمی‌کرد، بلکه به جای من نیز نگهبانی می‌داد. وقتی بیدار می‌شدم و می‌گفتم: آخر چرا این کار را کردی؟

او تنها لبخندی می‌زد و چیزی نمی‌گفت.


 

منبع کتاب: رسم خوبان 5 ـ ایثار و فداکاری ـ صفحه‌ی 29.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *