عايشه بعد از فتنه جمل به سختي پشيمان شد و مي گفت كه :ان يوم الجمل معترض في حلقي…) بلاغاتالنساء، ص 17، كلام عائشه ) يعني: آه جنگ جمل مانند استخواني در گلويم مانده است. اي كاش قبل از آن روز مرده بودم يا در شمار فراموش شدگان قرار داشتم.
و جاي ديگر گفته بود: بخداي سوگند دوست داشتم كه درختي بودم، بخداي سوگند دوست داشتم كه پاره سنگي بودم و دوست داشتم كه خداوند مرا اصلاً خلق نكرده بود!! درگاه مرگ با تحسر و تأسف چنين گفت: من پس از رسول خدا حوادثي بوجود آورده ام اينك كه از جهان رفتم مرا با ساير زنان پيامبر دفن كنيد (نه پيش پيامبر). ذهبي از دانشمندان بزرگ اهل سنت مي نويسد: مقصود عائشه همان جنگ جمل و نقش او در آن است(نقش عائشه در تاريخ اسلام علامه عسكري، ج 3، ص 210 تا 211)
با اين همه حال مع الأسف بغض علي و اولاد علي و اولاد فاطمه در دل او موج مي زد و در جريان شهادت امام حسن (ع) و در جريان شهادت امام علي (ع) كارهايي كرد كه از او زيبنده نبود. از مقاتل الطالبين (ابوالفرج اصفهاني) نقل است كه:لما أن جاء عايشه قتل اميرالمؤمنين علي (ع) سجدتچون خبر قتل علي (ع) را براي عايشه آوردند به سجده شكر افتاد(شبهاي پيشاور، ص 736)
اما رفتار اميرالمومنين با عايشه نيز در نوع خود جالب توجه است ؛ نقل شده پس از پايان جنگ، امام عليه السلام به جز آنچه دشمن در جنگيدن از آن بهره ميبرد، اجازه برداشتن اموال شخصي مردم را ندادند. اين امر براي مردمي كه تاكنون، پس از هر جنگ فاتحانهاي، غنايم فراواني ميگرفتند، شگفتآور بود. در اين باره به امام اعتراض شد، و امام با اين سخن كه اگر بنا به تقسيم اموال باشد، عايشه سهم كدام يك از شما خواهد بود، آنان را شرمنده كرد. (انساب الاشراف، ج 2، ص 263 ،متن و پاورقي)
شايد بهترين دليل اين عملكرد امام عليه السلام را بتوان از فرمايش و دستور خود پيامبر مبني بر مدارا كردن حضرت با عايشه را دانست. در روايتي آمده است كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله درباره خروج بعضي از همسرانش سخن گفت. عايشه خنديد. حضرتش به او فرمود: مواظب باش كه تو آن زن نباشى. سپس رو به على عليهالسلام كرد و به او فرمود: اگر بر او دست يافتى با او مدارا كن.( المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 129، ح 4610 ).
به همين سبب هم بود كه اميرالمومنين علي عليه السلام پس از اينكه به عايشه دست يافت وي را رها كرد و به همراه چهل زن و نيز برادرش محمد بن حنفيه به سوي مدينه فرستاد تا به سفارش رسول خدا صلي الله عليه و آله عمل كرده باشد.
اما علي رغم تمام اين خدمات و گذشتها كه خود عايشه اقرار بر آن ها داشت زماني كه به مدينه رسيد باب گله مندي از امير مومنان را باز كرد و گفت: وي همسر رسول خدا را همراه مرداني نا محرم به سوي مدينه فرستاد. اما پس از آن كه متوجه شد همراهان و محافظانش زناني در لباس مرد بوده اند شرمنده شده براي جلوگيري از فضاحت بيشتر گفت: خدا فرزند ابوطالب را پاداش نيك دهد كه حرمت رسول خدا را دربارهي من رعايت كرد.( شيخ مفيد، الجمل، قم، مكتبة الداوري)
منبع: پرسمان