«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْريَ * وَ احْللْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي[1]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
خطبه اوّل ـ ادامه تفسیر سورهی مُبارکهی حَمد
«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ[2]». در خطبهی اوّل توفیق داشتیم بر سر سُفرهی سورهی حَمد قرآن کریم با شما صفا میکردیم. به آیهی «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ[3]» رسیدیم. در خطبهی قبل به دلهای نورانی و قرآنی شما عَرض کردیم که این صراط و راهی که ما از خداوند میخواهیم ما را به راهِ مُستقیم هدایت کُن، راهِ بیرونی نیست. انسان در حرکتش آغازگر خودش هست، راه هم خودش هست، مَقصد هم به تَعبیری خودش هست. انسان از «رَبِّ الْعَالَمِينَ[4]» شروع میکند و به «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ[5]» سفر میکند. اما راهِ این سفر راهِ ریلی نیست، راهِ هوایی نیست، راهِ دریایی نیست؛ راهِ دل است. دو وَجه در جلسهی پیش به اختصار خدمت شما عَرض کردیم. امروز هم به حُول خداوند با یک بیان جدیدی عَرض میکنیم که اگر شما میبینید میوه و نَهالی به بَر نشست، میوه ابتدائاً نارَس بود، به تَدریج رنگ زیبایی، بوی دلاَنگیزی و مَزهی گُوارایی عاید شما شد، در اینجا این درخت که نَهال بود و میوه نداشت، این درخت رُشد کرد و به مرحلهی ثَمر رسید. ثَمر ابتدائاً نارَس بود و نتیجتاً هم بوی آن عوض شد، هم رنگش تغییر کرد و هم مَزهاش قابل عَرضه شد و مُشتری پیدا کرد. انسان هم شَجره است؛ خداوند متعال کلمهی پاک را مَثَل زده است. کلمهی پاک مانند درخت پاک است. درخت پاک چند ویژگی دارد. یکی از ویژگیهایش این است که «أَصْلُهَا ثَابِتٌ[6]»؛ اَصل این، ریشهی این، شالودهی این ثابت است. هیچ طوفانی این را ریشهکَن نمیکند. هیچ سیلی نمیتواند بُنیان این کلمه را از بُن و بیخ برکَند. اَصل ثابتی دارد. فَراز و نَشیبها، تَلخیها، فقر، جنگ، گرانی یا قدرت، مَنصب، موقعیّت، تَمکُّن این را تغییر نمیدهد. آنچنان ایمان این اُستوار است که شرایط بیرونی در ریشه اَثر نمیگذارد. «وَ فَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ[7]»؛ اَصل آن را نمیگوید در زمین است؛ میگوید: اَصل و ریشهاش ثابت است. غیر قابل اِنفعال است. هیچ شیطانی، هیچ وَسوسهای، هیچ تَهدید و تَطمیعی او را تَغییر نمیدهد. «وَ فَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ»؛ این رُشد میکند. از دعاهایی که در قرآن کریم هست، «وَ هَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا[8]»؛ خدایا! نکند سِنّ من از 70 سال گذشته است، طفل پیر شده باشم، طفل کُهنسال شده باشم؟! ایمانم رُشد نکرده باشد، عقلم رُشد نکرده باشد، روحم عُروج پیدا نکرده باشد؟! همان نمازی را که در ابتدای تَکلیف میخواندم، الآن هم همان نماز را بخوانم؟ هیچچیزی در من تَرقّی نکرده باشد! «وَ فَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ»؛ ساقهی شَجرهی طیّبه رُشد میکند و سر از آسمان درمیآورد. و شاخههایی پیدا میکند و بَر و میوه میدهد، اما دیگر مَقطعی و مَحدود نیست. این میوهاش بعد از مرگش هم جامعه را کمک میکند، ایمانِ مردم را باروَر میکند. مرحوم «صدر المتألّهین شیرازی[9]» (رضوان الله تعالی علیه) که هم حکیم است، هم عارف است، هم مُفسّر است و هم صاحب کمالات خاصّ مَعنوی است. خداوند به او اِشراق میکند، خداوند به او اِلهام میکند. برخی از کَشفیّات خود را از حرم مُطهّر حضرت فاطمهی مَعصومه (سلام الله علیها) دریافت کرده است، 7 مَرتبه با پای پیاده سفر حَجّ انجام داده است و چه دریافتهایی از این سفرهای روحانی عاید روح و جانش شده است. ایشان برای اثبات اصالت وجود میگوید: اگر شما میبینید رنگ میوه عوض میشود، بوی میوه عوض میشود و مَزهی میوه تغییر میکند، این کیفی که در آن هست حجم تَغییر میکند، وزن تَغییر میکند، بو تَغییر میکند؛ اما این وزن و آن حجم و این بو جُز یک وجود بیشتر نیست. در خارج شما مَزه را جُدای از سیب ندارید، بو را جُدای از آن ندارید، حجم را جُدای از آن ندارید. یک وجود است که با حرکت گوهری به جایی رسیده است که شما بو و میوه و مَزه و حَجم و وزن را تَفکیک میکنید. اما در حقیقت بیشتر از یک چیز نیست. انسان ثَمرهی عالَم خلقت است. «خَلَقْتُ اَلْأَشْيَاءَ لِأَجْلِكَ وَ خَلَقْتُكَ لِأَجْلِي[10]»؛ انسان در خودش سِیر میکند. وجودش در تَحوّلی یا بهشت میشود و یا جَهنّم میشود. اینهایی که خوی دَرندگی دارند، هنگام مُردن به صورت انسان نمیمیرند؛ زیرا گوهر وجودشان در مَسیر دَرندگی، در مَسیر شرارت رُشد کرده است. ظاهرش انسان بوده است؛ ولی باطنش انسان نبوده است. آیا این نتانیاهو یک جانور است؟ خیر؛ او یک باغوحش است، او یک عالَم دَرندگی در وجودش نَهُفته است. وقتی او میمیرد، به این صورتی که شما در اینجا میبینید، نمیمیرد؛ او یک اژدهای جَهنّمی است که خودش اژدها شده است و خودش خود را خواهد گَزید و خود را نابود خواهد کرد. و اگر اولیای الهی، شما امام راحل (اعلی الله مقامه الشریف) را دیدید، در ظاهر یک فرد است؛ اما در واقع یک اُمّت است. در واقع یک نَسلها تا قیامت است و جامعهی ایمانی میوههای وجودی امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) است.
انسان ظرفیّتی دارد که خودش میتواند جَهنّم باشد
برادران و خواهران! راهی را که از درون خودمان تَرسیم میکنیم، همه به سوی خدا میروند؛ اما عدهای در پایان «وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا[11]»؛ اینهایی که اَهل ظُلم و سِتم هستند، اینهایی که بیرَحم هستند، اینهایی که آدمکُش هستند، اینهایی که حقّکُش هستند، اینهایی که آبروکُش هستند، اینها خود هیزُم جَهنّم هستند. قرآن کریم تَصریح میکند: «وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا»؛ این در خودش رُشد نُزولی کرده است، خودش قَعر جَهنّم شده است. خودش هم آتش است، هم هیمهی آتش است. خودش به صورت یک گُرگ، به صورت یک مار، به صورت یک عَقرب است. و این هم از عَجایب قدرتنَمایی خداوند متعال است که انسان ظرفیّتی دارد که میتواند در آنِ واحد هم گُرگ باشد، هم عَقرب باشد، هم مار باشد و هم آتش جَهنّم باشد.
در آن طرف این آیات سورهی مُبارکهی بقره که سورهی مُبارکهی بقره را هرشب بخوانید. برای بنده از دوران فقر طلبگیام سرمایه بوده است، روزَنهی روزی بوده است. کسانی که سورهی واقعه را میخوانند، اینها مُبتلا به لِئام خَلق نمیشوند، مُحتاج دَرب خانهی نامَرد نمیشوند. هرشب سورهی مُبارکهی واقعه را مَخصوصاً شبهای جُمعه تَرک نکنید. «فَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ * فَرَوْحٌ وَ رَيْحَانٌ وَ جَنَّتُ نَعِيمٍ[12]»؛ اینهایی که در پیشگاه خداوند متعال مُقرّب هستند، اینها مُمتازترین اَفراد تربیتشدهی در مَسیر توحید هستند. راهِ توحید راهِ دل است، راهِ جان است. اینها به خداوند مُتّصل شدند، اینها به خداوند وابسته شدند و در مَسیر تَقرُّب به خداوند خودشان روح و ریحان شدند. انسان خودش بهشت میشود. خداوند یک بهشت ثابت و یک بهشت مُتحرّک دارد، یک جَهنّم ثابت و یک جَهنّم مُتحرّک دارد. این جَهنّم مَنقول، این جَهنّم مُتحرّک همین رؤسای جُمهور دنیای اِستکبار هستند که سِلاح میدهند، این همه کودک به خاک و خون کشیده میشوند. گُرسنگی، تشنگی، بیدارویی، همهی فشارها را به بَندگان ضعیف خداوند رَوا میدارند. اینها که خودشان یک جَهنّم نیستند؛ ظرفیّت جَهنّمی کردن همهی این عواملشان را دارند و خودشان حَطَب جَهنّم هستند. جَهنّم مَنقول و مُتحرّک هستند.
از این سو شخصیّتهایی مانند امامین انقلاب که این همه فَضا درست میکنند، این همه جوانها مانند «شهید رئیسی» (اعلی الله مقامه الشریف) از دوران جوانی در دامان امامت بزرگ میشود و چه بَرکات و آثاری از اینها به بَر میآید. «تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ[13]»؛ اینها نامیرا هستند، اَثر اینها تا قیامت برایشان ذخیره دارد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ * وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا[14]».
خطبه دوّم
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمینَ اللّهُمَّ صَلِّ وَ سلّم عَلَی سَیِّدِ أَنْبِیَائِکَ وَ أفضَلِ رُسُلِکْ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَی سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ أمیرِ المُؤمِنینِ عَلِیِّ بنِ أَبِی طَالِب وَ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَهِ فَاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَی سِبْطَیِن نَبِیِّ الرَّحْمَهِ وَ سِیِّدی شِبَابِ أَهلِ الجَنَّهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ صَلِّ عَلَی سادات الْمُسلّمینَ عَلِیِّ بنِ الْحُسَیْنِ وَ مَحَمَّدِ بْنِ علیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدِ بْنِ علیٍّ و علیِّ بنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ الزّکی وَ الخلفِ الصالح حجتِک القَائِمِ اُمنائِک فی بِلادک».
«بِهِم نَتَوَلّی وَ مِن اَعدائِهِم نَتَبَرأ إِلَیَ اللهِ تَعالی سُبحانَه، وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ، أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ».
در این خُطبه نکاتی است که تیترهای آن را میگویم، به هرکُجایی در فُرصت وقت رسیدیم، انشاءالله مَطالبی را خداوند برای آخرت شما و آخرت بنده ذخیره نماید. چند تَجلیل و تَکریم از شهدای خدمت و سیّد شهدای خدمت. این وجودی که هم حَیاتش برای ما بَرکت بود، هم شهادتش حماسه بود و سالگرد شهادتش هم حماسهی ملّی را همراه داشت و مَسائل مَجالس نورانی تشکیل شد.
نکتهی دیگر دَدمنشی، وحشیگری و قَساوت بیسابقهی صهیونیستها در درو کردن نَسل و ویرانی خانهها و گُرسنه و تشنه نگاهداشتن جَمعیّتی در مُحاصره است. سازمانهای بینالمللی و کشورهایی که دارند تماشا میکنند، میتوانند با اسرائیل قَطع رابطه کنند و نمیکنند. بیغیرت هستند، بیایمان هستند، نامُسلمان هستند.
و مَسائلی که مقام مُعظم رهبری، حَکیم دوران، نایب امام زمان (ارواحنا فداه) امام خامنهای (اَطال الله عُمره الشریف) در ارتباط با آموزش و پرورش القاء فرمودند، رَهنمودهایی را ارائه کردند و پیام مهمّ سرنوشتساز تَحوُّلآفرین رهبر انقلاب (حفظه الله) به حوزههای علمیه و روز فَتح خُرمشهر و روز مُقاومت، یادآور قَهرمانیها، پایمَردیها، صبر و استقامت امام جُمعهی دزفول و مردمِ به مَعنی واقعی کلمه مؤمن و اُستوار دزفول.
نکاتی در ارتباط با شهید جُمهور «آیت الله رئیسی» (رحمت الله علیه)
شهید رئیسی (اعلی الله مقامه الشریف) ویژگیهای خاصّ خودش را داشت که اگر تَعبیر مقام مُعظم رهبری (مُد ظلّه العالی) در مورد سردار دلها «شهید سلیمانی» (رضوان الله تعالی علیه) که او را یک مَکتب نامیدند، در مورد شهید رئیسی (اعلی الله مقامه الشریف) هم در جایگاه خودش، شهید رئیسی (اعلی الله مقامه الشریف) یک جریان است، شهید رئیسی (اعلی الله مقامه الشریف) یک مَکتب است، شهید رئیسی (اعلی الله مقامه الشریف) یک اُلگوست، شهید رئیسی (اعلی الله مقامه الشریف) یک آموزگار همیشه پیامدِه و تَحوُّلآفرین است. رهبر انقلاب (حفظه الله) در سالگرد ایشان که خودشان سُخنوَر مجلس این عزیز بودند و خیلی برای مقام مُعظم رهبری (مُد ظلّه العالی) عزیز بودند؛ کَما اینکه برای شما خیلی عزیز بود. بنده هم این افتخار را دارم که همیشه هم ولایت برایم در عُمق جانم دلبَر من است و هم شما مردم عزیزی که خداوند ما را از شما جُدا نکند. ایشان فرمودند: شهید رئیسی (اعلی الله مقامه الشریف) قلب خاشع داشت، زبانِ صادق داشت و به تَعبیری (بنده برگردانِ فرمایش ایشان را عَرض میکنم) عمل صالح داشت. انسان در این سه جبهه خودش را نشان میدهد. ابتدا از دل شروع میشود، از قلب شروع میشود. بعد زبان تَرجُمان قلب است. بعد عمل تَبلوُر نیّت و قلب و تَحقُّق شُعارهاست که مردم میبینند آیا زبان با عمل همخوانی دارد یا ندارد. هم در بُعد خُشوع در پیشگاه ذاتِ اَحدیّت و سوز در برابر اولیاء مُسلَّم خداوند بنده خودم از نزدیک در تماسهای دوستانهای که با ایشان داشتم، هم حالاتِ خوش ایشان را در نیایش و دعا دیده بودم؛ اَهل دعا بود، گاهی هم با همدیگر تَبادُل اطّلاعات نیایشی داشتیم و او واقعاً اَهل ذکر بود، اَهل خَلوت بود، اَهل بُکاء بود، اَهل اَشک بود، اَهل مَحبّت خداوند متعال و اولیای خداوند بود. هم در عینِ سیاستمَداری، در عین صاحب مَنصب بودن که همیشه چهره بود. از ابتدای حرکتش که در دستگاه قَضایی از شَخص امام (رضوان الله تعالی علیه) حُکم گرفت تا پایان عُمرش جُزء برجستهها بود. چون فرزند کوثر بود. کوثر آن برجستهها هستند، اَبتر آن کسی است که اَثر وجودی ندارد؛ اگر وجود هم داشته باشد، خاصیّت ندارد. ولی آیت الله رئیسی (اعلی الله مقامه الشریف) همیشه صاحب مَنصب بود. در مُدیریت کَلان کشوری حُضور میدانی داشت؛ اما هیچوقت مَنصب، موقعیّت و اِشتغال او را از خَلوت با خدا باز نداشت. ایشان وقتی رئیس قُوّهی قَضائیه شدند، گاهی از بنده میخواستند که یک اُنسی با ما داشته باشند. وقتی میرفتیم، میگفتند: یک حدیث بخوان، یک نکته بگو که من غافل نشوم و گاهی با یک حدیث مُنقلب میشدند. کما اینکه در شورای عالی قَضائی وقتی ایشان رئیس قُوّه شدند، به طور مُستمر از ما میخواستند که در هر جلسهای یک مَطلب مَعنوی برای ایشان بگوییم. دل عَطش داشت، تشنهی خدا بود. دل، دل بود؛ این دل را گِل نگرفته بود. همهجا میخواست بندهی او باشد، میخواست عاشق او باشد و چاشنی عشق او این نوع اَحادیث و مَطالب مَعنوی بود. زبانِ گویای دین بود. ایشان مِنبری بود، ایشان سُخنوَر بود، ایشان مُبلّغ بود. دائماً زبان ایشان تَرویج توحید و نَشر مَعارف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل پیامبر (سلام الله علیهم اجمعین) بود. و دَعوتکنندهی به اخلاق، به اعتقادات صالح و عمل درست بود. بنابراین زبانِ گویای دین بود، زبانِ گویای انقلاب بود، تَرجُمان قُلوب شما بود، پیامرسان خواستهای مردم در تمام عُمر طلبگیاش بود. عمل او را هم دید که عمل صالح بود. هم در دوران دادستانی انقلاب، هم در دوران تولیت آستانِ مُقدّس رَضوی که الحقّ و الانصاف یک نُقطهی عَطفی بود. آقای رئیسی قبل از تولیت و آقای رئیسی بعد از تولیت دو شخصیّت بودند. این تَکامُلیافته بود، این نَظرکردهی حضرت رضا (سلام الله علیه) بود. این ظرفیّت، این حِلمی که هم از امام حسن مجتبی (علیه السلام) داشت، هم از جَدّش حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) این حِلم را داشت و هم از امامین انقلاب شاگرد تَراز امامین بود. هم از اُستاد مُشترکمان حضرت «آیت الله بهشتی» (رضوان الله تعالی علیه) این خاصیّت را داشت که زَخم زبان بشنود و بیاَدبیها، ناهَنجاریهای گفتاری و رفتاری رَقیب خودش را ببیند، اما دَم نزند. همهچیز را هَضم کند. نه برای مردم حاشیهای بشود، نه خودش مَشغول به این حاشیهها بشود. حِلم مُجسّم بود، حِلم عینیِ جامعه بود. عمل صالح بود، بیقرار بود. همان شُعاری را که اُستادش آیت الله شهیدِ مَظلوم آقای بهشتی (رضوان الله تعالی علیه) داشت که میگفت: ما عاشق خدمتیم، نه تشنهی قدرت. عاشق بود. بنده یک نمونه عرض میکنم و درود و سلام خداوند را نثار روحِ بلند او و «شهید آل هاشم» (رحمت الله علیه) و وزیر اُمور خارجه که نَوا و طَنین مَظلومیّت مَظلومین غَزّه بود، تَحوُّلآفرین بود، نُقطهی عَطفی در مَسألهی دیپلُماسی مُقاومت در جبهه بود؛ و سردار موسوی عزیز ما و کادر پروازی. به همین مُناسبت میهمان شهر قَهرمانپَرور کرمان بودم. چه تَجلیلی! چه اجتماعی! چه شوری! چه حقشناسی! چه نمکشناسی! الحقّ و الانصاف شما جلو هستید و ما دنبال شما با احساس شما به وادیهای انقلاب کِشیده میشویم. اُستاندار سابق کرمان که با بنده همسفر بود، گفت: آقای رئیسی به کرمان آمدند و گفتند که میخواهیم به جیرُفت برویم، از جیرُفت هم به یک مَنطقهی مَحروم که تا کُنون هیچ مَسئولی قَدم به آنجا نگذاشته است. علیرَغم عَدم تَمایُل گروه حفاظتی و اَمنیّتی گفت که من باید بروم. به آنجا رفتیم. تنها سفری که عَمامهی ایشان خاکی بود، لباسش خاکی بود، عَبایش خاکی بود، چهرهاش خاکی بود. مَحرومیّت آنها را دید، پای سُفرهی دلشان نشست و قولهایی به آنها داد. وقتی برگشتیم در هلیکوپتر که نشسته بودند، ایشان میگفتند: من دیدم این شهید بزرگوار به پَهنای صورتش اَشک میریزد. دو دستش را به آسمان بلند کرده است و میگوید: خدایا! به دادم برس که بتوانم مشکلات این مردم را برطرف کنم. در خَلوت خودش برای این مردم میسوخت. حرکت او سیاسی نبود؛ در خَلوتش میسوزد، اَشکش جاری میشود، دستش را به آسمان بلند میکند. و دیدید که خواب راحت را بر خودش حرام کرد، بودنِ با همسر و فرزند را بر خودش حرام کرد، پرداختن به حاشیهها را بر خودش حرام کرد؛ ولی میدانی بود. در میدان حُضور داشت. هیچوقت از جَمع شما مردمان غایب نبود. از جُمله امتیازات ایشان این بود که رئیسجُمهور نماز جُمعهای بودند. در آن شرایطی که دیدید برای ما هم حَوادثی پیش آمد، خودش جُزء اوّلین کسانی بود که بعد از آن حادثه در نماز جُمعهی ما حُضور پیدا کرد و نَوازش میکرد و میتَرسید که ما ضربه خورده باشیم و از صحنه عَقبنشینی بکنیم. مردمی بود، عبادتی بود، نماز جُمعهای بود و وُزرای ایشان هم همینگونه که مقام مُعظم رهبری (اَطال الله عُمره الشریف) به حقّ که اوّلین حقشناس و نمکشناس مقام مُعظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی)، رهبری شاخص، حکیم، عارف، آشنای به همهی اُمور و فُنون اجتماعی و تربیتی فرمودند: یادآور ریاستجُمهوری «شهید رجایی» شد که یک تیمِ نورانی در اَطراف ایشان بودند.
سُکوت سَران کشورهای عَربی در موضوع فلسطین
مَسألهی فلسطین هر روز که میرود، زَوال ظالمین با ظاهرشدن باطنِ خَبیث، کثیف و دَرندهخوییِ سَران آمریکا و مَکتب لیبرال دمُوکراسی که همه در این نتانیاهو جَمع شده است و این جُرثومهی هر فساد و هر قَساوت در طِیّ سه روز مَگر شوخی است که 500 نفر را به خاک و خون کشیدند، کودکان را مُستمراً آماج بُمبهای و گُلولهها قرار میدهند، بیمارستان را خراب میکنند، خانهها را بر سر سَکنه ویران میکنند و دارند نَسلکُشی میکنند. این سفر دورهای رئیسجُمهور آمریکا که رأس شیطنتها، قَساوتها، بیرَحمیها، جنگها و سِتَم به همهی ملّتهای دنیا و ملّت خودش هست، به 3 کشور عربی سفر کرد. هم باج گرفت، هم تَحقیر کرد و اینها را شیردِه میداند، اینها را در حَدّ آدم نمیبیند، تَصریح هم میکند و در این 3 روز از هر دَربی سُخن گفته شد، اما یک کلمه از مَظلومیّت این مَظلومینی که زیر این آسمان هیچ پَناهی ندارند، سَران کشورهای عَربی دارند تماشا میکنند و این قاتل را پَذیرایی میکنند و اصلاً برایشان مهمّ نیست. خیال میکنند عالَم بیحساب است. «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ[15]».
مسألهی غَنیسازی به هیچ عُنوان قابل مُذاکره نیست
در ارتباط با مُذاکره یک جُمله میگویم. ما با آمریکا و همهی قدرتهای اَتُمی در ابتدای انقلاب پَنجه نَرم کردهایم و 8 سال دفاع مُقدّس برای حفظ حیثیّت و هُویّت اسلامی و انقلابی و حفظ کشور اهلبیت عصمت و طَهارت (سلام الله علیهم اجمعین) از هیچ قدرتی نه امامِ مردم و نه خودِ این مردم هیچوقت نترسیدیم، هیچوقت عَقبنشینی نکردیم. حالا این آدم برخاسته است، بعد از آنکه ما صاحب صنعت اَتُمی شدهایم، بومی شده است، در دانشگاههای ما این همه عالِم هستهای داریم، آمده است از ملّت قَهرمان پیروز در همهی میدانها میگوید که اصلاً باید غَنیسازی را تَعطیل کنید. مقام مُعظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) آموزگار آزادگی، رشادت، شُجاعت، حکمت و عزّت فرمودند: اینها غلطهای زیادی است که اینها میکنند. واقعاً غلط زیادی است.
آموزش و پروش نیاز به یک ساختار جدیدِ مَطلوب و انقلابی دارد
اما مَسألهی آموزش و پروش. ساختارِ نظام آموزشی کشور ما ساختار فرسودهای است. اِرث نامَطلوب کشورهای غَربی بوده است. باید ساختار عوض بشود. در زمان شهید رئیسی (اعلی الله مقامه الشریف) مقام مُعظم رهبری (اَطال الله عُمره الشریف) هم فرمودند که این کار شروع شده است و باید این وزیر مُتعهّد با آن مُعاونتِ تربیتی انقلابی که دارد، باید کَمر ببَندد و فقط قول ندهد که حرفهای خوبی را دارد، برنامههای خوبی را اعلان کردند. ولی پیگیری و خُروجی عملی را مردم انتظار دارند. باید جایگاه مُعلّم فرهنگسازی بشود، مُعلّم باید به مُعلّمیاش افتخار کند. جوانهای ما وقتی میخواهند شُغل انتخاب کنند، باید اوّلین چیزی که انتخاب میکنند مُعلّمی باشد و این کار هم فرهنگسازی میخواهد و هم ساز و کارِ حمایتی خاصّ میخواهد. کتابها هم باید از نظر مُحتوا تغییر بکند، در تَراز انقلاب و ساختن مَردانی که میخواهد جَهان را مُتحوّل کنند باشد، میخواهند امام زمان (ارواحنا فداه) را بیاورند. اینها باید کاملاً با مَعارف دین آشنا باشند. تنها مُحتوای غَنی کافی نیست؛ باید قَلم قَلمِ زیبا باشد، باید کتاب از نظر چاپ، از نظر نوشتار و از نظر جلد برای نَسل جدید ما هُنری باشد و جاذبه داشته باشد. لذا باید یک تَحوُّل همهجانبه در آموزش و پروش رَقم بخورد و هرقَدر تأخیر بیُفتد، خسارت نظام و جامعهی جَهانی است. سرنوشت فردای ما به دستِ دانشآموزان و دبیرستانیهای امروز ماست. لذا مُعلّم باید بداند که تنها برای آنها کتاب نمیخواند؛ کتابِ جانِ آیندهسازان در عَرصهی تَأثیرگذاری رفتار و گُفتار و تَدریس مُعلّم است. مُعلّم باید آثار ایمانی، پاکدَستی، پاکچشمی، پاکزبانی، سِعهی صَدر، انقلابیبودن، پایبَند بودن به خونِ شهیدانی که این همه خون داده شده است داشته باشد. مُعلّم باید برای یک دانش آموز و یک مُحصّل اُلگوی انقلابی باشد. فردا اینها «شهید همّت» باشند، «شهید چَمران» باشند، «شهید صیّاد» باشند و شهدای عظیمالشأنی که ما به آنها افتخار میکنیم، باید از جَمع همینها تربیت بشوند.
آموزش و پروش نیاز به یک ساختار جدیدِ مَطلوب و انقلابی دارد
اما در حوزههای علمیه که مقام مُعظم رهبری (حفظه الله) بیانیه و پیامی را صادر کردند که مانند بیانیهی گام دوّم است. واقعاً در مورد کِفایهی صاحب کفایه، یکی از صاحبنظران میگفت: از کَثرت مَعنا عبارت میخواهد مُنفجر بشود. آدم به هر کلمهای از کلمات مقام مُعظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) در این پیام برخورد میکند، میبیند چه مُحتوایی دارد! چه غِنایی دارد! که انشاءالله اگر عُمری داشتیم در خُطبههای بعد عَرض خواهیم کرد. ولی همینقَدر افتخار میکنیم به یک رهبری که وارث حکمت اَجداد طاهرینش پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. اخلاق ایشان شبیهترین اخلاق، سِعهی صَدر ایشان، شُجاعت ایشان، قدرت مُدیریت ایشان، مردمداری ایشان، دلسوزی ایشان، رفتار پدرانهی ایشان با اَقشار مردم؛ ما هم افتخار میکنیم و هم بر همهی ما فَرض است که برای سلامتی و دَوام عزّت و اقتدار و مُدیریت پیامبرگونهشان هم انشاءالله صدقه بدهیم، هم دعا کنیم و هم در تَوسّلاتمان از خداوند بخواهیم پَرچم این انقلاب را همین رهبر حَکیممان با دست خودشان به امام زمانمان (ارواحنا فداه) مُنتقل کنند.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ * وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ[16]».
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[1] سوره مبارکه طه، آیات 25 الی 28.
[2] الکافی (ط – الإسلامیه)، جلد ۳، صفحه ۴۲۲.
[3] سوره مبارکه فاتحه، آیه 6.
[4] سوره مبارکه فاتحه، آیه 2.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ».
[5] سوره مبارکه فاتحه، آیه 4.
[6] سوره مبارکه ابراهیم، آیه 24.
«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ».
[7] همان.
[8] سوره مبارکه کهف، آیه 10.
«إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا».
[9] صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی(درگذشت ۱۰۵۰ق) مشهور به ملاصدرا، فیلسوف، عارف و بنیانگذار مکتب فلسفی حکمت متعالیه به عنوان سومین مکتب مهم فلسفی در جهان اسلام. وی به صدرالحکما و صدر المتألهین نیز معروف است. او نظام فلسفی خود را در مهمترین کتاب خود الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة معروف به اسفار تبیین کرد. پس از او سنت عقلانی شیعه تحت تأثیر آموزههای وی قرار گرفت و فیلسوفان متعددی از جمله ملاهادی سبزواری، آقا علی مدرس زنوزی و علامه طباطبایی به شرح اندیشههای او پرداختند. اصالت وجود اساس مکتب فکری اوست و نظریهاش درباره چگونگی معاد جسمانی مناقشاتی برانگیخته است. صدرالدین شیرازی شاگرد میرداماد و شیخ بهایی است و فیض کاشانی و عبدالرزاق لاهیجی را از معروفترین شاگردان او دانستهاند. او در شیراز، اصفهان و قم زندگی میکرد و در کنار آثار متعدد فلسفی، کتابهایی نیز در زمینه تفسیر قرآن و شرح اصول کافی نگاشت. به گفته سید جلالالدین آشتیانی، تاریخ تولد ملاصدرا در منابع ثبت نشده است؛ اما برخی تولد او را ۹۷۹ یا ۹۸۰ق دانستهاند. ملاصدرا در شیراز به دنیا آمد. گفتهاند پدرش ابراهیم بن یحیی قوامی از وزیران دولت فارس به مرکزیت شیراز و از خاندان قوامی بود و صاحب فرزند نمیشد. پدرنذر کرد در صورتی که خداوند به او پسری صالح و موحد ببخشد، به فقیران و اهل علم بسیار کمک کند. صدرالمتألهین اموالی را که از پدرش برجای مانده بود در تحصیل علم صرف کرد. وفات وی در سال ۱۰۵۰ق و به هنگامی بوده است که برای هفتمین بار به سفر حج میرفته و یا از سفر بازمیگشته است؛ اما به گفته نوهاش، ملاصدرا در سال ۱۰۴۵ق درگذشت. پیکر او را به نجف برده و در حرم امام علی (علیه السلام) به خاک سپردند. وی تحصیلات مقدماتی را در کنار پدرش که از اشراف بود، به پایان رساند. پس از فوت پدر به اصفهان رفت. اصفهان در آن دوران پایتخت صفویان بود و از جهت علوم نقلی و عقلی رونق داشت. وی علوم عقلی را نزد سید محمدباقر میرداماد (متوفی ۱۰۴۱ق) و علوم نقلی را از شیخ بهاء الدین عاملی (متوفی ۱۰۳۰ ق) فراگرفت و از این دو اجازه دریافت کرد. هنگامی که وی به اصفهان میرفت دارای مقام علمی و عملی ممتازی بوده است؛ زیرا در ابتدای ورود به حوزه اصفهان در درس شیخ بهاءالدین عاملی (۱۰۳۱-۹۵۳ق) شرکت نمود. پس از اصفهان، دوباره به شیراز بازگشت. وی در شیراز در مدرسه خان تدریس میکرد. در شیراز برخی از علما وی را آزار دادند و او شیراز را به سوی کهک یکی از روستاهای اطراف قم ترک کرد و سالها در انزوا به ریاضت و تزکیه پرداخت. پس از این دوران وی به تألیف و تأسیس مکتب فلسفی خود روی آورد و تا پایان عمر بدان مشغول بود. مطابق برخی اسناد وی بخش پایانی زندگی را در قم گذراند.
[10] کلیات حدیث قدسی، جلد ۱، صفحه ۷۱۰.
«قَالَ: وَ جَاءَ فِي اَلْأَحَادِيثِ اَلْقُدْسِيَّاتِ: إِنَّ اَللَّهَ يَقُولُ: عَبْدِي خَلَقْتُ اَلْأَشْيَاءَ لِأَجْلِكَ وَ خَلَقْتُكَ لِأَجْلِي، وَهَبْتُكَ اَلدُّنْيَا بِالْإِحْسَانِ وَ اَلْآخِرَةَ بِالْإِيمَانِ».
[11] سوره مبارکه جن، آیه 15.
[12] سوره مبارکه بقره، آیات 88 و 89.
[13] سوره مبارکه ابراهیم، آیه 25.
«تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ۗ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ».
[14] سوره مبارکه نصر.
[15] سوره مبارکه شعراء، آیه 227.
«إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا ۗ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ».
[16] سوره مبارکه اخلاص.





