«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْريَ * وَ احْللْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي[1]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
خطبه اوّل ـ ادامه تفسیر سورهی مُبارکهی فاتحه الکتاب
«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ[2]». در خُطبهی اوّل مُدّتی است که از چشمهی جوشانِ پُر فَیضان سورهی مبارکهی حَمد فاصله گرفتیم. در این خُطبه 3ـ2 نکته در مورد آیهی ششم سورهی مبارکهی فاتحه الکتاب یا سورهی حَمد به سَمع شما صاحبدلان تقدیم میداریم. «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ[3]»؛ صِراط یک اَمر عینیِ خارجی نیست. سُلوک اِلیالله که همهی بَشر به سوی خداوند هستند. «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ[4]»؛ انسان! تو به سوی خداوند با زَحمت سِیر میکُنی و نهایتاً به مُلاقات خداوند متعال مُشرّف خواهی شد. برای رسیدن به خدا مَسیر مادی و مَکان فیزیکی مَنظور نیست؛ حتی کسی به مکّه میرود، به کربلا میرود، به نَجف مُشرّف میشود، به بارگاه مَلکوتی حضرت رضا (علیه آلاف التّحیة و الثّناء) در این ماهِ امام رضا (علیه السلام) مُشرّف میشود. ماهِ ذیالقعده هم جُزء ماههای حَرام است و هم مَسیر سِیر و سُلوک کَلیم الهی حضرت موسی (علیه السلام) است و هم دههی کرامت در آن واقع شده است و هم ماهِ امام رضا (علیه السلام) است. زیارت مَخصوصهی حضرت رضا (علیه السلام) در این ماه گُنجانده شده است. حالا اگر کسی به مَشهد مُقدّس میرود یا در کَعبه حُضور پیدا میکند، مَعنیاش این نیست که خداوند اینجا نیست و آنجا هست؛ خیر، خداوند همهجا هست؛ «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ[5]». مُنتها «کعبه یک سنگ نشان است که رَه گُم نشود ***** حاجی اِحرام دگر بند رُخ یار ببین». این بارگاههای مَلکوتی و بِقاع مُتبرکه به مَنزلهی کُد میماند. در اینجا انسان میتواند سیمِ خود را وَصل بکند و یک آمادگیهایی که از قبل برای خودش تَدارک دیده است، دلش وَصل میشود، جانش پاک میشود، نورِ خداوند در وجودش تابش میکند. لذا راهِ به سوی خدا راهِ دل است، راهِ جان است. لذا در مَسألهی صراطی که «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ[6]» است، این «مُنعمٌ عَلَیهِم» هم صراط هستند و هم سالک هستند. اینکه در اَحادیث داریم صراط حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است یا صراط قرآن کریم است یا صراط دین است، باید این را مورد توجّه قرار داد. اُستاد بزرگوار، مُفسّر عالیقَدر، افتخار شیعه حضرت «آیت الله جوادی آملی» (اَطال الله عُمره الشریف) در این رابطه نکتهای را دارند که به طور فِشُرده به مَحضر شما تقدیم میدارم. یک: اسلام عبارت از 3 مرحله است؛ یک: مرحلهی تَعقُّل و تفکّر و جهانبینی است. دو: مرحلهی تَخلُّق به اخلاق و تَحصیل مَلکات و سَجایاست. و سوم: اَحکام عملی است. اگر انسان در این 3 مرحله با دستورات دین خودش را مُنطبق کرد، الهی فکر کرد، توحید را از طَریق اَنبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) تَلقّی کرد، جهانبینی و عَقیدهی به وَحدانیّت خداوند متعال، رسالت خاتَم انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم)، ولایت حضرت علی مُرتضی (علیه السلام) و ائمهی هدی (سلام الله علیهم اجمعین) و احکام دین را، فَرائض را، مُحرّمات را آموخت، این آموزش، دین یک چیزی که در خارج باشد؛ شما عَقیدهی توحیدی را در آزمایشگاهها نمیتوانید پیدا کنید، با تلسکوپها نمیتوانید رَصد کنید. توحید اَمر قلبی است؛ جانِ خودتان را به ذاتتِ الهی، به اَسماء الهی گِره میزنید، جانتان را یگانه میکنید، یکپارچه میکنید و در حیطهی جَذبهی الهی قرار میدهید. عَقیده از «عَقد» به مَعنی بَستن است؛ دل را به ساحت مُقدّس و صفات الهی و مَظاهر اَسماء حُسنای خداوند متعال میبَندید. و در مَسألهی اخلاق هم شما شُجاعت را، شما فصاحت را، شما عدالت را در هیچ مغازهای پیدا نمیکنید، در هیچ نمایشگاهی پیدا نمیکنید، در هیچ ویترینی برای شما قابل به دست آوردن نیست؛ ولی عدالت یک اَمری است که در جانِ شما وقتی مُتعادل بودید، وقتی عَدل عرفانی داشتید، عَدل فلسفی داشتید، عَدل فقهی داشتید، شما یک انسانِ در تَراز هستید، خَلیفهی خداوند هستید، عَدل الهی در وجود شما مُستقرّ شده است. سخاوت هم همینجور است. سخاوت وجودِ عینی ندارد؛ سخاوت وجودِ باطنی و روحی برای شما هست. در اَحکام هم همینجور است. شما واجبات را با دست نمیتوانید بگیرید، مُحرّمات را نمیتوانید با سِپَر دَفع کنید. همهی اینها مربوط به جانِ شما و باطنِ شماست. لذا اگر در عَقیده شما آنجور که خداوند از شما اعتقاد خواسته است، به آن رسیدید و دل به اعتقاداتی که وَحی برای ما به اَرمغان آورده است، مُعتقد شدید و از نظر اخلاقی و کَسب فَضائل مُتخلّق به اخلاق الهی شدید، رنگ خدا گرفتید و فَرائض را یاد گرفتید و در زندگی هیچجا بدون دستور خداوند کار نکردید، مَجموعهی زندگی شما فرمانبَری بوده است، همهجا خدا را فرماندهی خودتان دیدید و خود را عَبد و فرمانبَر او دیدید؛ اگر اینجور شد، آن صراط که دین است و آن صراط که حضرت علی مُرتضی (علیه السلام) است، شما آیینهی آن دین میشوید، آیینهی آن قرآن میشوید و آیینهی وجود مُقدّس مولیالمُوحّدین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمهی طاهرین (سلام الله علیهم اجمعین) تالیتِلو امام مَعصوم میشوید. ضمن اینکه در صراط سِیر میکنید، خودِ شما راهِ خدا میشوید، صراط الله میشوید، سَبیلالله میشوید. دیگران با دیدنِ شما راه میاُفتند، با تأسّی به شما خداپَرست میشوند. بیان دیگر این است که انسان حَقایق مُتعالی را که آمده است به این گَنجها برسد که در خَزائن اَسماء و صفات الهی و مَخازن وجود انبیاء و ائمه (علیهم السلام) به صورت سرمایههای توحیدی در آنجا به وَدیعت گذاشته شده است و وجود دارد، ما با دستِ خالی آمدهایم. «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا[7]»؛ شما وقتی به دنیا آمدید، هیچ نمیدانستید؛ ولی «وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[8]»؛ از طَریق چشم و گوش و فکر شما بایگانی ذهنتان را پُر از مَفاهیم و ماهیّات کردید و با حرکت عَقلانی خودتان را به علم مُزیّن کردید، به صفات خوب مُزیّن کردید و خودتان را از آسیبها مَحفوظ نگاه داشتید؛ بالقُوّه بودید، بالفِعل شدید. حُکما در تَعریف حکمت گفتهاند: «صِیرُورَةِ الإنسانُ عالِمَاً عَقلِیّاً مُضَاهِیَاً لِلعَالَمِ العِینِی[9]»؛ اگر انسان در یک حرکت تَحوُّلی خودش را از حالت گرایشهای غَریزهی حیوانی به یک فَضای آسمانی مُنتقل کرد، انسانِ مَلکوتی شد، انسانِ آسمانی شد، این صیرورت، این شُدن، این تَحوُّل که انسان جامِ جَهاننما بشود، آیینهای بشود که هم خداوند متعال در وجودِ او دیده بشود و هم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمهی هدی (علیهم السلام) در دلِ او حُضور پیدا کنند، هم خودش در مَحضر خداوند متعال و ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) باشد و هم هرکسی او را میبیند؛ امروز رهبر عزیز ما، مَرجع بزرگوار ما، آیت الله العُظمی امام خامنهای (اَطال الله عُمره الشریف) یک نمونه از عناصری است که مَشمول عنایت الهی قرار گرفته است و با جَذبههای خاصّ وِلایی که نَصیب همه نمیشود، از همه دل نمیبَرند، همه را از خود بیخود نمیکنند، همه را بیچارهی خودشان نمیکنند، همه را دَربهدَر کوچهی عشق نمیکنند؛ اما این جَذبهای که شامل حالِ خَواصّ اولیاء الهی میشود، این جَذبه وجودِ اینها را نُسخه برابر اَصل میکند. هرکاری میخواهیم بکنیم برای خدا بکنیم و عالِمانه انجام بدهیم و مُتخلّقانه انجام بدهیم. بدانید یکایک شما هم میتوانید تابلو بشوید، میتوانید فِلش بشوید، میتوانید بویِ امام زمان (ارواحنا فداه) را بدهید، میتوانید با نَفَستان برای دیگران پُل باشید، راه باشید و آنها را به مَقصد برسانید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ * وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ[10]».
خطبه دوّم
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمینَ اللّهُمَّ صَلِّ وَ سلّم عَلَی سَیِّدِ أَنْبِیَائِکَ وَ أفضَلِ رُسُلِکْ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَی سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ أمیرِ المُؤمِنینِ عَلِیِّ بنِ أَبِی طَالِب وَ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَهِ فَاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَی سِبْطَیِن نَبِیِّ الرَّحْمَهِ وَ سِیِّدی شِبَابِ أَهلِ الجَنَّهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ صَلِّ عَلَی سادات الْمُسلّمینَ عَلِیِّ بنِ الْحُسَیْنِ وَ مَحَمَّدِ بْنِ علیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدِ بْنِ علیٍّ و علیِّ بنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ الزّکی وَ الخلفِ الصالح حجتِک القَائِمِ اُمنائِک فی بِلادک».
«بِهِم نَتَوَلّی وَ مِن اَعدائِهِم نَتَبَرأ إِلَیَ اللهِ تَعالی سُبحانَه، وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ، أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ». تقوا برای انسان توشه است. در آیاتِ حَجّ یکی از مَسائلی که حاجی باید با حَساسیّت به عُنوان یک گُمشدهای که در کنار بیت در جایجایِ قُربانگاه حضرت ابراهیم (علیه السلام) که فرزندش را مَسلخ بُریدن رأس تَعلُّقات قرار داد و در صحرای عَرفات باید دنبالش باشد تا پیدا کند، «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى[11]»؛ ما که از دنیا میرویم، نه خانه را میتوانیم با خودمان را ببَریم و نه اَثاث را. شناسنامه باطل میشود، سِمَتها زائل میشود. در آنجا ما هستیم و توشهای که مُناسب با آنجا باشد. خداوند کَرَم کرده است. فرموده است: اگر بخواهید در آنجا بیچاره نشوید، دستان خالی نباشد، بتوانید زندگی کنید، باید تقوا را تَحصیل کنید و با توشهی تقوا با مَلائکهی قَبض روح مُلاقات کنید و برای آخرت توشهی زندگی داشته باشید.
نکاتی در ارتباط با فرارسیدن «دههی کرامت»
در این خُطبه مَسائلی که اهمیّت دارد بازگو شود، در حَدّ فُرصت به چند نکته اشاره میکنیم. نکتهی اوّل دههی کرامت است. دههی کرامت دههی کَریمهی اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) است. حضرت مَعصومه (سلام الله علیها) خیلی مقام دارد، رَفعت شأن دارد، مَنزلت دارد. آیینهی تمامنَمای حضرت زهرا (سلام الله علیها) است که حضرت زهرای ما (سلام الله علیها) به حُکم آیهی تَطهیر اَفضل از اَنبیاء سلف (سلام الله علیهم اجمعین) هستند و به حُکم آیهی مُباهله حُجّت مُطلق خداوند متعال هستند و همهی وجودش خداست، به حُکم آیات سورهی مُبارکهی «هَل أتی» هیچچیزی جز خداوند در زندگیاش نیست. و حضرت فاطمهی مَعصومه (سلام الله علیها) به مَعنی واقعی کلمه نمایندهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) است و شاهد آن هم روایاتی است که از چهار امام در مورد ایشان داریم. و امام صادق (علیه السلام) فرمودند: شیعیان ما به اَجمَعِهِم با شفاعت حضرت فاطمهی مَعصومه (سلام الله علیها) وارد بهشت میشوند. این بَسط وجود و سِعهی وجود به حضرت فاطمهی مَعصومه (سلام الله علیها) داده شده است. و اما حضرت رضا (علیه السلام) و ما اَدراک ما حضرت رضا (علیه السلام)! فرمودند: «وارِثُ عَلیٍ وَ عَلی»؛ هم علی مُرتضی و هم علیبنالحسین (علیهما السلام) امتیازات و برجستگیهای ویژهای که در عُبودیّت و در همهی اَرزشهای والای عَرشی داشتند، امام رضا (علیه السلام) همه را در وجود خودش در ویترین دلهای مُشتاق قرار داده است و لذا در میان همهی امامان ما امام رضا (علیه السلام) عالِم آل محمّد (علیهم السلام) است. افتخار میکنیم، به خود میبالیم که بر سر سُفرهی امام رضا (علیه السلام) هستیم و سُفرهدارِ امام رضا (علیه السلام) و همهی اهلبیت خواهرشان حضرت فاطمهی مَعصومه (سلام الله علیها) هستند که دامان ایشان همچون حضرت مریم (سلام الله علیها) مَسیحپَرور شد، روحالله پَرور شد، دین را با انقلابی که تربیتشدهی دامان او امام راحل عظیمالشأن (رضوان الله تعالی علیه) است و به تَعبیر دَقیقتر امامین انقلاب هر دو هرچه دارند از بیبیِ عالَم حضرت فاطمهی مَعصومه (سلام الله علیها) دارند. لذا هم افتخار میکنیم و هم دلگَرم هستیم. ما بیپَناه نیستیم، ما بیمادر نیستیم، ما بیسرپَرست نیستیم؛ ما امام رضا (علیه السلام) داریم، ما حضرت فاطمهی مَعصومه (سلام الله علیها) داریم. هرجایی به مشکل برخوردید سیمِ دلتان را وَصل کنید، مادرانه با شما برخورد میکنند و گِرههای شما را در بُعد پاکشدن از گناهان و تَرک رَذائل اِکسیری هستند که اگر کسی وَصل بشوند، مُتحوّل خواهد شد.
نکاتی در ارتباط با حادثهی بندر شهید رَجایی
مَسألهی بندر شهید رَجایی فاجعهی به مَعنی واقعی کلمه مولِمه بود. یعنی ملّت ایران دردمَند شد. هم این فاجعه فینَفسه جای تسلیت گفتن دارد. برای درگذشتگان این فاجعه از خداوند متعال طَلب مَغفرت میکنیم و برای مَجروحین طَلب عافیت و شفا میکنیم و برای داغدیدگان و آسیبدیدگان و خسارتدیدگان طَلب صبر و آرزوی تَعاوُن ملّی و حُکومتی را داریم و برای نظام و حُکومت توفیق جُبران این مُصیبتهای وارده را داریم. فینَفسه بسیار دردمَند شدیم. اما باید سیرهی اماممان (رضوان الله تعالی علیه) و رهبر حَکیممان (مُدّ ظلّه العالی) را همیشه نَصب العین خودمان قرار بدهیم. ایشان در تمام حوادث پیشبینی نشده که ملّت مُصیبتزَده میشوند، هم تسلیت میگویند، همدَردی میکنند و هم جهات مُثبت را در کنار آن مشکلات برای اینکه مردم دلگَرم باشند، در میدان باشند، خودشان را در صحنهی انقلاب ببینند، مُجاهد ببینند، اَفسُرده نشوند، زانو بَغل نکنند. بله مُسامحاتی بوده است که بحمدالله مَسئولین قَضایی و اَمنیّتی سخت به دنبال کار هستند. هم رئیس قُوّهی قَضائیه دستور ویژه دادند و قبل از او خودِ مقام مُعظم رهبری (حفظه الله) در این قَضایا حَساسیّت دارند تا عِلل وُقوع این حوادث کَشف بشود و برای مَراحل بعدی پیش نیاید، پیشگیری بشود و آن رخنهها پُر بشود. در این جَهت بحمدالله آنها هم با حَساسیّت اوضاع را زیر ذَرّهبین دارند. ولی آنچه که برای ما جای دلگَرمی است، این ملّت خداجویِ مُعتقد به مرگ و قیامت، ایثارگر و مهربان است. مردم ایران برای روزهای سخت هستند. هم در انقلاب، هم در حوادثی مانند زلزله، طوفان، سیل و یا جَریاناتی از این دست آحاد ملّت ما خودشان را به مَنزلهی آسیبدیدهها میبینند. لذا صَفهایی که برای خون دادن مُشاهده کردید، در فُرصت کوتاهی نیازها برطرف شد. کمکهایی که اَقشار مُختلف در اینجور حوادث انجام میدهند، آدم به این مردم، به این ملّت واقعاً افتخار میکند و باید هم دعا کنیم خداوند این مردم را با این همّت والا زیر پَرچم این امام به امام زمانشان (ارواحنا فداه) برساند و مدال خداقُوّت را از وجود نازنین حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) دریافت بفرمایید انشاءالله.
نکاتی به مُناسبت روز مُعلّم
نکتهی دیگر روز مُعلّم و روز کارگر است. برادر عزیز و بزرگوارمان، عُنصر مُتدیّنِ مُتعهّدِ انقلابی اَصیل، وزیر مُحترم آموزش و پرورش هم روزی که مَسئولین در مَحضر مقام مُعظم رهبری (اَطال الله عُمره الشریف) بودند، آنجا مُشافهتاً نَویدها و بِشارتهایی در برنامهریزیهایشان به گوشمان اِلقاء کردند. دعا کردیم و بیشتر هم دعا میکنیم. امروز هم در مَحضر شما ایشان چند چشمه از چیزهایی که برای شما اُمید و دلگَرمی میآورد بیان کردند. اما آموزش و پرورش یک دریاست. مهمترین نَهاد حُکومتی، مهمترین کانون سرنوشتساز برای نظام و کشور آموزش و پرورش است. آن چیزی که مهمّ است، وزیر مُحترم مُتدیّن انقلابی باید سَند تَحوُّل را بتواند آنچه را که امام ما، رهبر عزیز ما برای آموزش و پرورش نُسخهی نجات مُعرّفی کرده است و برای آیندهسازان دَرب رَحمت است، این سَند تَحوُّل را اجرا کنند. دیگر اینکه به همهی مُعلّمین عزیز ما، زحمتکِش ما، جَفادیدهی ما باید هم دولت و هم مردم اِکرام کنند و هم نظام در مَسائل اقتصادی باید به دادِ اینها برسد. گرچه سرمایهی یک مُعلّم حُقوق او نیست، عشقِ اوست، تَعهُّد اوست. اگر مُعلّم بداند به جای پیامبر نشسته است، اگر مُعلّم بداند جانشین خداست، «الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ[12]»؛ خداوند مُعلّم است. مُعلّم قرآن خداوند است. مُعلّم قرآن یعنی مُعلّم زندگی، یعنی مُعلّم اَرزشها. آموزش و پرورش باید از حافظهمِحور بودن بیرون بیاید، در کتابها تَجدیدنظر بکنند. این کتابها در تَراز انقلاب نیست. مَسائل انقلابی و آموزش انقلاب در این کتابها دیده نمیشود. هم در بُعد ایجابی، مَسائل حُکومتی، مَسائل زندگی، آموزش و پرورش چه رَمز زندگی را در اختیار فرزندان شما قرار میدهد؟ خُروجیهای دانشگاههای ما برای تَحمُّل، تابآوری، صبر، گذشت، استقامت، زندگی خانوادگی، کاهش طلاق همگی برای این است که آنجا درست نشدند. بله گاهی در ذهنشان چیزهایی هست؛ اما ذهن کافی نیست. «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ[13]»؛ اوّلین کار تَزکیه است، تَربیت است. بحمدالله مُعلّم پرورشی بسیار کارآزموده، مُتدیّن و عاشق، مُعلّم باید عاشق باشد و باید به این نکتهی قرآنی دل ببَندد: «مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا[14]»؛ اگر بتوانند یک نفر را تربیت کنند که در آینده «شهید رَجایی» بشود، از آن بالاتر مَگر رهبران ما در همین مَدارس نبودند؟ مَگر زیرسازیها در این کلاسها واقع نشده است؟ مَگر مُعلّمین به گَردن همهی مَسئولین کشور و همهی شهدایی که خونشان را در جبههها دادند، مَگر همگی از زیر دستِ این مُعلّمین بیرون نیامدند؟ اگر یک مُعلّم باعث بشود پایان کارِ یک نفر شهادت باشد، یا ولایت باشد، یا مُدیریت نجاتبَخش و استقلال کشور، عزّت کشور، مُقابلهی با این قراردادهای نَنگین و قراردادهای اِستعماری باشد، هوش لازم و تربیت لازم را داشته باشند، به موقع به میدان بیایند، فَریب نخورند، در قراردادها مَرعوب نشوند، اِنفعالی نشوند. «فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا»؛ این یک نفر را اِحیا نکرده است. لذا مُعلّمین عزیز و گرامی ما قَدر خودشان را بدانند. مقدار کَم حُقوق را برای خودشان نَقص تَلقّی نکنند. این وظیفهی نظام است. مُعلّم و قُضات در نظام عَلوی حَدّ و حُدود ندارند. نظام باید همهی مشکلاتشان را حَل بکند. در این جَهت ما هم تَوقُّع داریم دولت مُحترم به میدان بیاید، راهِ جدیدی دراَندازد و برای مُعلّمین در حَدّ مُعلّمی کرامت قائل بشوند تا آیندهسازان ما نَظیر «شهید طهرانی مُقدّم» و شهدای هستهای به وُفور در کشور ما دیده شوند.
نکاتی به مُناسبت روز کارگر
اما مَسألهی کارگر؛ کارگر یعنی مُولّد، کارگر یعنی کسی که گِرههای تولید را او باز میکند. باز کارگری در اسلام یک موقعیّت کَریمانه دارد و مَشهور این است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستِ کارگر را بوسیده است. خودِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کارگری کرده است، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) کارگری کرده است. ما به کارگران خودمان هم افتخار میکنیم. 46 سال از انقلاب گذشته است، این همه نُفوذی، این همه مُنافق، این همه جَوّ تَبلیغاتی مَسموم؛ ولی یک مورد کارگرهای ما بخاطر حُقوق یا اَحیاناً رَنجشی از یک جایی داشته باشند، به خیابانها نیامدند. خودشان در انقلاب شهید دادند؛ خودشان در انقلاب جبههای بودند. امروز هم محلّ تولید و کار برای اینها جبهه است و در این جَهاد موجب استقلال و عزّت کشور باید خودشان را «اَلْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ[15]».
نکاتی به مُناسبت سالروز شهادت اُستاد شهید «مرتضی مُطهّری» (رحمت الله علیه)
اما نامی از شهید بزرگوار، اُستاد عالیقَدر کمنَظیر عالَم اسلام، آیت الله، حَکیم، فیلسوف، «شهید مُطهّری» (اعلی الله مقامه الشریف) که به بَرکت خونِ مُقدّس او برای مُعلّمین آرم شد که راهِ شهید مُطهّری (اعلی الله مقامه الشریف) را طِی بکنند، بنده در این زمینه اَفسوس که فُرصتی ندارم و میدانم بعضیها در آفتاب قرار میگیرند و دلم میسوزد که ما مایهی اذیّت کسی بشویم که دلِ الهیاش او را به نماز جُمعه میآورد. اُمیدواریم انشاءالله برای آینده یکجوری باشد که اگر همهی مردم تهران هم در نماز جُمعه شرکت کنند، آسیب و آزاری از آفتاب و کمبودن جا و نبودن امکانات نداشته باشند. اینجا پایگاه توحید است، پایگاه اقتدار است، پایگاه اتّحاد است؛ باید خیلی مهمّ باشد. بنده فقط این عبارت امام (رضوان الله تعالی علیه) را در مورد شهید مُطهّری (اعلی الله مقامه الشریف) عَرضه میدارم و عَرضم را به پایان میرسانم. ایشان فرمودند: «مُطهّرى که در طَهارت روح و قُوّت ایمان و قدرت بیان کمنَظیر بود، رفت و به مَلأ اَعلى پیوست». مقام مُعظم رهبری آیت الله العُظمی امام خامنهای (حفظه الله) به یک بُعد دیگری ایشان زبان گویاشان برای ما دَرب دیگری را از زندگی شهید مُطّهری (اعلی الله مقامه الشریف) باز میکند. فرمودند: ایشان یک شبی در منزل ما بودند. بعد از نیمهشب صدای هِقهِق گریهی ایشان باعث شد که همسر مقام مُعظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) بیدار شده بودند و مُتوجّه شده بودند آقای مُطّهری (اعلی الله مقامه الشریف) در عالَم سَحَر «وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ[16]»؛
«دوش وقتِ سَحَر از غُصّه نجاتم دادند ***** واَندر آن ظُلمتِ شب آبِ حَیاتم دادند[17]».
شما مؤمنان و مؤمنات این چِلّهی موسویه را غَنیمت بشُمارید. گاهی سَحَرها بلند بشوید، از روحِ بلند این شهید مُطهّر اِستمداد کنید و در دل سَحَر برای نابودی نظام خونخوارِ جَعلی غاصب ویرانگرِ وَحشی اسرائیل و سَران اِستکبار و سَران کشورهایی که میتوانند به مَظلومین کمک کنند، حتی قطع رابطهی با این خونخواران هم نمیکنند، برای نابودی اینها در دلِ سَحَر مَخصوصاً در ماهِ ذیالقعده دعا کنید. مرحوم «سیّد بن طاووس[18]» (اعلی الله مقامه الشریف) میگوید: نفرین به ظالم اَثر میکند. انشاءالله کار را با دعا و دلهای شکستهی خودتان به سامان برسانید و انشاءالله ظُهور امام زمان (ارواحنا فداه) را با صَفایی که خداوند به شما داده است و نشان دادید که شما شهیدپَرور هستید، شما آمادهی شهادت هستید، شما صبر و شَهامت استثنائی دارید، شما زیر پَرچم ولایت به عشق آمدن امام زمان (ارواحنا فداه) همهی مشکلات را تَحمُّل میکنید، انشاءالله در این ماه مُستجاب الدَعوه هستید و خدای رَئوف و رَحیم دعاهایتان را قبول خواهد کرد.
مَسألهی هستهای هرگز قابل مُذاکره نخواهد بود
راجع به مُذاکره هم بَنا بود صحبتی بشود، ولی وقت تمام شد. همینقَدر عَرض میکنم که این تَعبیر حضرت آیت الله جوادی آملی (اَطال الله عُمره الشریف) است که فرمودند: وقتی با آمریکاییها دست میدهید، دستتان را بیرون که میآورید به انگشتهای خود نگاه کنید که انگشتی از شما کم نشده باشد. لذا بَرجام عِبرت است و این تیم مُذاکرهی ما که بحمدالله از بَرجام عِبرت گرفتند، تَحت نظارت مقامات بالا و رهبر حَکیم و هُوشیارمان هستند، باید تیم قَوی، مُتناسب با تَرفندهایی که آنها در طول دهها سال بلکه صدها سال شیطنتشان برای زمینزدن رَقیبشان فراهم کردند، انشاءالله با قُوّت ایمان و با وجود تیم قَوی حسابگر امروز مَسألهی هستهای برای ما یک مَسألهی سرنوشتساز است. ما امروز هستهای را در همهی اَبعاد زندگی در کشاورزی، در پزشکی، در اَنواع فَنّاوری جُزء سرمایههای ماست و این سرمایه هرگز قابل مُذاکره نخواهد بود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ * وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا[19]».
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[1] سوره مبارکه طه، آیات 25 الی 28.
[2] الکافی (ط – الإسلامیه)، جلد ۳، صفحه ۴۲۲.
[3] سوره مبارکه فاتحه، آیات 6 و 7.
«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ».
[4] سوره مبارکه انشقاق، آیه 6.
[5] سوره مبارکه حدید، آیه 4.
«هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَ مَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا يَعْرُجُ فِيهَا ۖ وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ ۚ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ».
[6] سوره مبارکه فاتحه، آیه 7.
[7] سوره مبارکه نحل، آیه 78.
[8] همان.
[9] زواری، ملاهادی، منظومه، قسمت حکمت.
[10] سوره مبارکه اخلاص.
[11] سوره مبارکه بقره، آیه 197.
«الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ ۚ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَ لَا فُسُوقَ وَ لَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ ۗ وَ مَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ ۗ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَىٰ ۚ وَ اتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ».
[12] سوره مبارکه الرحمن، آیات 1 الی 4.
[13] سوره مبارکه آل عمران، آیه 164.
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ».
[14] سوره مبارکه مائده، آیه 32.
«مِنْ أَجْلِ ذَٰلِكَ كَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا ۚ وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ».
[15] الکافي، جلد ۵، صفحه ۸۸.
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ اَلْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: اَلْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ».
[16] سوره مبارکه ذاریات، آیه 18.
[17] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۸۳.
[18] ابوالقاسم علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس ملقب به رضیالدین، از خاندان طاووس بود؛ از این رو بهسید ابن طاووس مشهور است. ابن طاووس پنج شنبه ۱۵ محرم سال ۵۸۹ق در شهر حلّه، سرزمین عراق متولد شد. او را ذوالحسبین (کسی که دو نسب شریف دارد) نیز خواندهاند؛ زیرا جد اعلای او داود بن حسن مثنی، نوه پسری امام حسن (علیه السلام) و نوه دختری امام سجاد (علیه السلام) است و از سادات حسنی ـ حسینی به حساب میآید. پدرش، موسی بن جعفر، از راویان حدیث است که روایات خود را در ورقههایی نوشته بود و بعد از او، فرزندش آنها را جمعآوری نمود و با نام فرقة الناظر و بهجة الخاطر مما رواه والدی موسی بن جعفر منتشر نمود. مادر او دختر ورام بن ابی فراس، از علمای امامیه بود. همچنین مادر پدرش از نسل شیخ طوسی بود، سید بن طاووس، هنگام اشاره به ابن ابیفراس و شیخ طوسی، آنان را پدربزرگ خود مینامید. برادرش احمد بن طاووس نیز از علمای دوران بود و پس از وفات سید بن طاووس، نقابت شیعیان را بر عهده گرفت. ابن طاووس تحصیلات خود را در حله آغاز نمود و پس از چندی از حله به کاظمین هجرت کرد. او سپس با دختر وزیر ناصر بن مهدی ازدواج نمود و آن گونه که خود میگوید به سبب این ازدواج مدتی طولانی در بغداد سکونت گزید. طبق گزارشی او ۱۵ سال در بغداد اقامت داشته است. که برخی آن را از حدود سال ۶۲۵ هجری تا سال ۶۴۰ هجری دانستهاند. پس از آن به حله بازگشت و فرزند او محمدمصطفی در آنجا به دنیا آمدچند سال بعد به همراه خانواده خود به شهر نجف و پس از آن به کربلا هجرت کرد و در هر کدام سه سال اقامت نمود. فرزند او با نام علی در سال ۶۴۷ در نجف به دنیا آمد و کتاب فرج المهموم را در سال ۶۵۰ در کربلا به اتمام رساند. ابنطاووس در سال ۶۵۲ق بار دیگر به بغداد بازگشت. و در سال ۶۶۱ق سرپرستی و نقابت علویان را از طرف هولاکو خان مغول به عهده گرفت و تا زمان وفات خود این منصب را بر عهده داشت او در روز دوشنبه ۵ ذیالقعده، ۶۶۴ق در بغداد درگذشت.
مقبرهای در حله منسوب به سید بن طاووس است اما ابن فوطی (م ۷۲۳ق) در کتاب حوادث جامعه گفته است که جنازه ابن طاووس پس از مرگ به نجف منتقل شد و در کنار مرقد امام علی (علیه السلام) دفن شد. و سید ابن طاووس نیز در کتاب فلاح السائل نوشته است که برای خودش قبری در کنار مرقد امام علی (علیه السلام) آماده کرده و بر آمادهسازی آن نظارت کرده است. برخی احتمال دادهاند که بارگاه با نام سید بن طاووس در حله متعلق به فرزند همنام او یعنی رضیالدین علی بن علی بن موسی باشد، که در نام، کنیه و لقب، با پدرش، اشتراک داشته است. ابنطاووس تحصیل را در شهر حله آغاز و از پدر و جد خود، ورام بن ابی فراس علوم مقدماتی را آموخت. او در زندگی خودنوشت آورده که در تحصیل فقه در عرض یکسال آنچه را همدرسان او در چند سال پیش از آن تحصیل نموده بودند، فراگرفت. علی به تعبیر خودش، پس از دو سال و نیم آموختن فقه، خود را از استاد بینیاز دید. بعدها او مدتی در بغداد زندگی کرد و در آنجا نیز به تحصیل و تدریس پرداخت.
علامه حلّی (درگذشته ۷۲۶ق) سید ابن طاووس را به داشتن کراماتی وصف کرده است. علامه مجلسی نیز از ابن طاووس با عناوینی مانند: سید نقیب، موثق، زاهد و جمال العارفین یاد کرده است. محدث قمی با اوصافی مانند: بزرگوار، باتقوا، زاهد، سعادمتند، پیشوای عارفان، چراغ شبزندهداران، صاحب کرامات، طاووس آل طاووس وی را ستوده است. از قول سید محمدحسن (معروف به سید محمدحسن الهی) (برادر علامه طباطبایی) نقل شده که روح بسیاری از علما را (توسط یکی از شاگردانش) حاضر کردیم و سؤالاتی نمودیم مگر روح دو نفر را که نتوانستیم احضار کنیم، یکی روح مرحوم سید ابن طاووس و دیگری روح مرحوم سید محمدمهدی بحرالعلوم رضوانُ اللهِ علیهما؛ این دو نفر گفته بودند: ما وقف خدمت حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام هستیم، و ابداً مجالی برای پائین آمدن نداریم. ابن طاووس حدود ۵۰ تألیف دارد که بسیاری از آنها در موضوعات دعا و زیارتاند. آنچه باعث توجه به سید بن طاووس شده، آثاری است که با عنوان «تتمات مصباح المتهجد و مهمات فی صلاح المتعبد» به رشته تحریر درآورده است؛ یعنی کتابی که در آن ادعیهای آمده است که به حال عبادتکنندگان مفید بوده، اما در کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی ذکر نشده است.
[19] سوره مبارکه نصر.





