نماز عمود خيمه دين[1] و استوارترين رشته پيوند ميان بنده و مولا است. مؤمن با نماز شناخته مى گردد و با نردبان آن تا عرش خدا بالا مى رود و قدم بر بساط قرب مى گذارد.[2]
نماز راه اُنس با خدا و روشنى بخش چشمان پيامبر صلى الله عليه و آله وسلماست.[3] نماز اولين و آخرين سفارش پيامبران (عليه السلام) است.[4] نماز بازدارنده از آلودگى و زشتى[5] است و حتى بى روح ترين و ناقص ترين نماز، سدى ميان انسان و گناهان است.[6]
«معاويه بن وهب» از ياران حضرت صادق (عليه السلام) از ايشان مى پرسد: برترين چيزى كه بندگان را به خدا نزديك مى سازد و محبوب ترين كار در نزد خداوند چيست؟ حضرت فرمود: «ما اعلم شيئا بعد المعرفة افضل من هذه الصلاة»؛ «بعد از شناخت خداوند، چيزى را با فضيلت تر از نماز نمى دانم».[7]
اگر نهضت جاويد حسين بن على (عليه السلام) براى اقامه حق و زنده كردن دين خدا و رها ساختن آن از چنگال خرافات و هواپرستان ستمگر است و عمود دين خدا، نماز است؛ چرا نبايد نگهبان دين و شريعت محمدى صلى الله عليه و آله وسلم عمود دين را در عرصه خونين كربلا و در برابر هجوم بى امان و ناجوانمردانه دشمن با خواندن نماز عشق، محكم و استوار سازد؟ «ابو ثمامه صيداوى» ـ كه در محبت مولايش حسين (عليه السلام) سر از پا نمى شناسد ـ در ظهر عاشورا، در ميان حلقه تنگ محاصره دشمن، خدمت امام (عليه السلام) مى رسد و فرا رسيدن وقت نماز ظهر را به ياد امام (عليه السلام) مى آورد و آرزو مى كند بعد از خواندن نماز به امامت مولايش، به ديدار معبودش بشتابد. امام حسين (عليه السلام) در پاسخ او مى فرمايد: «نماز را به ياد من آوردى، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد».[8]
حسين بن على (عليه السلام) و تنى از يارانش در برابر تيرهايى كه از سوى دشمن مى آمد، نماز ظهر را به جا آورد وعده اى از يارانش به هنگام نماز به خاك و خون افتادند و بر بال شهادت به ديدار دوست شتافتند.
صحنه عبادت، مناجات و تلاوت قرآن امام (عليه السلام) و خاندان و ياران بزرگوارش در شب عاشورا، زيباترين نمايش بندگى است. ابا عبدالله (عليه السلام) درس عشق ورزى به نماز و راز و نياز با معبود را از پدر بزرگوارش فراگرفته است. ابن عباس در گرماگرم جنگ صفين، آن حضرت (عليه السلام) را ديد كه سر را به سوى آسمان بلند كرده و در انتظار چيزى است. پرسيد: يا اميرالمؤمنين؛ آيا نگران چيزى هستيد؟ فرمود: آرى، منتظر رسيدن وقت نماز مى باشم. ابن عباس گفت: در اين وقت حساس نمى توانيم دست از جنگ برداريم و مشغول نماز گرديم.
امير مؤمنان (عليه السلام) فرمود: «انما قاتلنا هم على الصلوة»؛ «ما براى نماز با آنها مى جنگيم».
به راستى وقتى رهبران و پيشوايان ما در صحنه خون و جهاد، اين چنين ارزش و جايگاه نماز را پاس مى دارند و نماز را به تمام معنا در آن شرايط سخت و طاقت فرسا، اين گونه به پا مى دارند، آيا سستى و سهل انگارى نسبت به نماز براى ما ـ كه به دور از آن صحنه هاى دشوار و در دامن آسايش هستيم ـ روا است؟ آيا منطقى و قابل قبول است كه نسبت به آن پاكان و برگزيدگان، اظهار عشق و محبت كنيم و خود را پيرو و مطيع آنان بدانيم، آن گاه نمازى را كه سرلوحه اعمال آنان است و جنگ و جهاد و فداكارى ايشان براى زنده نگه داشتن و برپا داشتن آن است، جايگاه واقعى خود را در زندگى ما نداشته باشد؟!
از خود بپرسيم در نماز و دعا و تلاوت كتاب خدا، چه رمز و رازى و چه لذّتى نهفته است كه امام حسين (عليه السلام) با وجود اينكه حسرت يك آه را بر دل دشمن گذاشت و شعار «هيهات مناالذلة» او ـ كه در تابلو عشق با خطى خونين بر سينه آسمان نصب شده و به همه جهانيان درس جنبش و آزادگى و پايدارى مى دهد ـ در عصر تاسوعا كه لشكر نفاق به طرف خيام امام (عليه السلام) روى آوردند و آماده حمله و جنگ بودند، برادر دلاورش عباس (عليه السلام) را به نزد آنان فرستاد و به او فرمود: اگر مى توانى تا فردا جنگ را به تأخير بينداز و سپس فرمود: «لعلنا نصلى لربنا و ندعوه و نستغفره، فهو يَعلم انى كنتُ احب الصلاة له وتلاوة كتابه و كثرة الدعاء والاستغفار»؛ «شايد امشب براى پروردگارمان نماز به جا آوريم و به درگاه او دعا نموده و طلب بخشش كنيم. خدا مى داند كه من نماز براى او و خواندن كتابش و زيادى دعا و استغفار را دوست مى دارم».[9]
نماز و دعا و راز و نياز با خداوند، از چه عزتى سرشار است كه سالار شهيدان (عليه السلام) به خاطر آن، از دشمن براى به تأخير انداختن جنگ درخواست مى كند.
نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
نویسنده:گروه مؤلفان
[1] – ميزان الحكمة، ج 5، ص 368، ح 10243.
[2] – همان، ح10238.
[3] – همان، ص367، ح10235.
[4] – همان، ح10234.
[5] – عنكبوت29: آيه 45.
[6] – ميزان الحكمة، ج 5، ص 371 ح5ـ10254.
[7] – همان، ص 369، ح 10245.
[8] – بحارالانوار، ج45، ص21.
[9] – بحارالانوار، ج44، ص 392.