من كه سني بودم، بر همين اساس نماز مي‌خواندم و انجام نماز ظهر و عصر، و همچنين نماز مغرب و عشاء را پشت سر هم باطل مي‌دانستم.

هنگامي كه وارد نجف اشرف شدم، و با راهنمايي دوستم به محضر آيت‌الله شهيد محمد باقر صدر رسيدم،

هنگام ظهر شد، آقاي صدر به سوي مسجد روانه شد، من و حاضران نيز به آن مسجد رفتيم و مشغول نماز شديم. ديدم آقاي صدر بعد از نماز ظهر با فاصله اندكي، نماز عصر را خواند؛

من در شرايطي و در مكاني بودم كه نمي‌توانستم از صف خارج شوم،

و اين نخستين بار بود كه نماز عصر را پشت سر نماز ظهر خواندم،

ولي در فشار روحي بودم كه آيا نماز عصرم درست است؟

آن روز مهمان شهيد صدر بودم، فرصتي به دست آمد؛ در حضور آقاي صدر بودم، پرسيدم:

«آيا رواست كه مسلماني دو نماز واجب را هنگام ضرورت با هم انجام دهد؟»

شهيد صدر:

آري، جايز است، انجام دو فريضه (نماز ظهر و عصر، و همچنين نماز مغرب و عشاء) را پشت سر هم در همه حالات و بدون ضرورت، انجام داد.

پرسيدم:

دليل شما بر اين فتوا چيست؟‌

شهيد صدر:

«زيرا رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در مدينه در غير سفر و بي‌آنكه خوفي در ميان باشد يا باران ببارد و يا ضرورتي اقتضا كند،

نماز ظهر و عصر، و همچنين نماز مغرب و عشاء‌را پشت سر هم خواندند، و اين كار به خاطر آن بود كه مشقت را از ما بردارد،

و چنين عملي بحمدالله به عقيده ما از طريق امامان اهل بيت(عليهم‌السلام) ثابت است،

و همچنين در نزد شما اهل تسنن نيز (از طريق سنت) ثابت است

من تعجب كردم كه چطور در نزد ما ثابت است، با اينكه تا آن روز آن را نشنيده بودم، و هيچ كس از اهل تسنن را نديده بودم كه به آن عمل كند، بلكه بعكس مي‌گفتند: اگر نماز يك دقيقه قبل از اذان واقع شود باطل است، تا چه رسد به اينكه كسي مثلا نماز عصر را ساعاتي قبل از وقتش پس از نماز ظهر بخواند، يا نماز عشاء را بعد از نماز مغرب انجام دهد، چنين كاري در نزد ما ناآشنا و باطل بود.

آقاي صدر از چهره‌ام دريافت كه من تعجب كرده‌ام كه چطور انجام نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا، پشت سر هم جايز است؟

همان دم به يكي از طلاب حاضر اشاره كرد، او برخاست و دو جلد كتاب را نزدم آورد، ديدم كتاب صحيح مسلم و صحيح بخاري است.

آقاي صدر به آن طلبه دستور داد كه مرا به احاديثي كه مربوط به جمع بين دو فريضه است و در آن دو كتاب آمده است،‌آگاه سازد.

من در آن دو كتاب خواندم كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نماز ظهر و عصر، و مغرب و عشاء را پشت سر هم، بدون خوف و بارندگي و هر گونه ضرورت ديگر خوانده است،

و در كتاب صحيح مسلم يك «باب كامل» در اين خصوص يافتم،

همچنان شگفت زده و حيران بودم، خدايا چه مي‌بينم، در دلم اين شك راه يافت كه شايد اين دو كتاب صحيح مسلم و بخاري كه در ا ينجا وجود دارد تحريف شده باشد و دو كتاب اصلي نباشد، و در دلم مي‌گفتم وقتي كه به تونس بازگشتم، در آن‌جا به اين دو كتاب مراجعه مي‌كنم، و دقيقا اين موضوع را پي‌گيري خواهم كرد.

در اين هنگام شهيد صدر از من پرسيد:

«بعد از اين دليل، اكنون چه رأي داري؟»

گفتم:

«شما بر حق هستيد و راستگو مي‌باشيد…» از آقاي صدر تشكر كردم، ولي در دلم قانع نشده بودم.

تا اينكه به كشور تونس (وطنم) بازگشتم، و كتاب‌هاي صحيح مسلم و صحيح بخاري و… را از سر فرصت به دست آوردم و دقيقا مورد بررسي قرار دادم.

و به طور كامل قانع شدم كه خواندن نماز ظهر و عصر، و همچنين نماز مغرب و عشاء، پشت سر هم بدون هر گونه ضرورت، اشكال ندارد؛ چنان كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) چنين كاري انجام داده است.

ديدم امام مسلم، در صحيح خود[12] در باب «جمع بين دو نماز در غير سفر» از ابن عباس نقل مي‌كند كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) نماز ظهر و عصر، و نماز مغرب و عشاء را با هم انجام داد.

و نيز نقل كرده است كه آن حضرت در مدينه، بين نماز ظهر و عصر، و نماز مغرب و عشاء، را بدون خوف يا بارندگي جمع كرد. از ابن عباس سؤال شد كه را پيامبر(صلي الله عليه و آله) چنين كرد؟ در پاسخ گفت:

«كي لا يحرج امته؛ تا امتش را به دشواري نيفكند.»[13]

و نيز در كتاب صحيح بخاري،[14] باب «وقت المغرب» ديدم و خواندم كه به نقل از ابن عباس، پيامبر(صلي الله عليه و آله) هفت ركعت نماز (مغرب و عشاء) را با هم خواند، و هشت ركعت نماز (نماز ظهر و عصر) را پشت سر هم انجام داد.

و در كتاب مسند احمد[15] ديدم كه همين مطلب روايت شده بود. و همچنين در كتاب الموطا امام مالك[16] ديدم كه ابن عباس روايت كرده است:

«صلي رسول الله(صلي الله عليه و آله):

الظهر و العصر جميعا و المغرب و العشاء جميعا في غير خوف و لا سفر؛

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نماز ظهر و عصر و همچنين نماز مغرب و عشاء را در غير خوف و سفر، پشت سر هم خواند

پس چرا با اينكه مسئله اين گونه روشن است، اهل تسنن بر اثر تعصب و ناآگاهي، همين مطالب[17] را به عنوان ايراد بزرگ بر شيعه عنوان مي‌كنند؟!

غافل از آن‌كه در كتاب‌هاي اصيل خودشان، جواز آن ثابت است.[18]

 

 

 

منبع:پرسمان


پي نوشتها :

——————

[12] – صحيح مسلم:‌ج 2، ص 151 (باب الجمع بين الصلاتين في الحضر).

[13] – همان: ص 152.

[14] – مسند احمد: ج 1، ص 221.

[15] – همان: ص 140.

[16] – الموطاء الامام المالك: ج 1، ص 161.

[17] – يعني جمع بين نماز ظهر و عصر و همچنين مغرب و عشاء.

[18] – لا كون مع الصادقيق: تيجاني سماوي، چاپ بيروت، ص 21-214 (با تلخيص).

نقش عمر در جنگ احد
بزرگان محقّقين و اعلام اهل سيره و تاريخ و حديث از اهل سنّت تصريح كرده اند كه در جنگ احد، در شرايطى كه مشركين بعد از شكست ابتدائى، برگشتند و قصد قتل رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم و انهدام قواى مسلمين را داشتند، عمر نيز چونان ديگران، آن سرور را در درياى دشمن رها كرده و تنها گذاشته و براى حفظ جان خودشان پا به فرار گذاشت، براى نمونه به مدارك زير در باب جنگ احد مراجعه کنید: شرح النهج الحديدي ج 14 / 276 وج 15 / 20 و 21 و 22 و 24 و 25، لباب الاداب ص 179 حياة محمد لهيكل ص 265، الارشاد للمفيد ص 48، البحار ج 20 / 24و 53، تفسير الرازي ج 9 / 67، سيرة المصطفى لهاشم معروف ص 411، الصحيح من سيرة النبي الاعظم ج 4 / 246 عن، الدر المنثور ج 2 / 80 و 88، دلائل الصدق ج 2 / 358، كنز العمال ج 2 / 242، حياة الصحابة ج 3 / 497، المغازى للواقدي ج 2 / 609، تفسير القمى ج 1 / 114، الكامل في التاريخ ج 2 / 108.

اما در رابطه با جنگ بدر :
در جنگ بدر نیز آنچه که از کتب معتبر به دست می آيد عدم تمایل وی به جنگ و دوری از آن عنوان شده و در هیچ منبع معتبری به آنچه شما ذکر کردید اشاره ای نشده است:
نقل شده سال دوم هجرت و در جنگ بدر رهبر عزيز مسلمانان خود را بر سر دو راهي ديد. از يك طرف او و يارانش براي مصادره كالاي تجاري قريش از مدينه خارج شده بودند. از طرف ديگر با لشكر بزرگ مكه مواجه شده بودند، ‌ازاين رو شوراي نظامي تشكيل داد و فرمود: نظر شما در اين باره چيست؟
نخستين كسي كه برخاست، ابوبكر بود و گفت: بزرگان و دلاوران قريش در اين ارتش شركت كرده‌اند. هرگز قريش به آئيني ايمان نياورده‌اند و از اوج عزت به حضيض ذلت سقوط نكرده و از طرفي ما از مدينه با آمادگي كامل بيرون نيامده‌ايم (يعني مصلحت اين است كه جنگ نكنيم و به مدينه باز گرديم).
سپس عمر برخاست و همين سخن را تكرار كرد. رسول خدا دستور داد بنشينيد.
سپس مقداد برخواست و عرض كرد: هرچه شما امر مي‌فرماييد اطاعت مي‌كنيم. (جعفر سبحاني ،فروغ ابديت، قم ، دفتر تبليغات اسلامي، 1378 ش.، ج 1، ص 492.)
مدح و ستایش مشرکان در جنگ بدر توسط عمر
عمر در جنگ بدر کشته های مشرکین را ستایش کرد و گفت:
در چاه های بدر, جوانمردان و بزرگواران عرب افتاده اند. آیا پسر کبشه (یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله) به من وعده می دهد که زنده خواهم شد چگونه ممکن است استخوانهای پوسیده زندگی کنند ؟!
آیا از اینکه مرگ را از من دفع کند ناتوان است اما وقتی استخوانهایم بپوسد آنها را می تواند زنده سازد ؟!چه کسی است که به رحمن (یعنی خداوند تبارک و تعالی) بگوید که من ماه روزه را ترک گفته ام !! (المستطرف ج2ص260 – جامع البیان ج2ص211)
همچنین اهل سنت در کتب خود آورده اند که ابوبکر و عمر در معرکه بدر قریش (مشركان) را ستودند .که پیامبر خدا از آنان اعراض نمود و رو برگرداند. (مسلم ج 3 ص 1403- 1404 – سیره نبوی ابن کثیر ج 2 ص 391-395.- دلائل النبوه ج 3 ص 106.- سیره ابن دحلان ج 1 ص 313.)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *