بررسی روایت بیستم
مرحوم حسن بن سلیمان حلی از علمای قرن هشتم است. او می گوید:
خص، [منتخب البصائر] وَقَفْتُ عَلَى كِتَابِ خُطَبٍ لِمَوْلَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَ عَلَيْهِ خَطُّ السَّيِّدِ رَضِيِّ الدِّينِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ طَاوُسٍ مَا صُورَتُهُ هَذَا الْكِتَابُ ذَكَرَ كَاتِبُهُ رَجُلَيْنِ بَعْدَ الصَّادِقِ علیه السلام فَيُمْكِنُ أَنْ يَكُونَ تَارِيخُ كِتَابَتِهِ بَعْدَ الْمِائَتَيْنِ مِنَ الْهِجْرَةِ لِأَنَّهُ علیه السلام انْتَقَلَ بَعْدَ سَنَةِ مِائَةٍ وَ أَرْبَعِينَ مِنَ الْهِجْرَةِ وَ قَدْ رَوَى بَعْضَ مَا فِيهِ عَنْ أَبِي رَوْحٍ فَرَجِ بْنِ فَرْوَةَ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ بَعْضَ مَا فِيهِ عَنْ غَيْرِهِمَا ذَكَرَفِي الْكِتَابِ الْمُشَارِ إِلَيْهِ خُطْبَةً لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام تُسَمَّى الْمَخْزُونَ وَ هِيَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَحَدِ الْمَحْمُودِ الَّذِي تَوَحَّدَ بِمُلْكِهِ وَ عَلَا بِقُدْرَتِه… وَ لِذَلِكَ آيَاتٌ وَ عَلَامَاتٌ أَوَّلُهُنَّ إِحْصَارُ الْكُوفَةِ بِالرَّصَدِ وَ الْخَنْدَقِ وَ تَخْرِيقُ الزَّوَايَا فِي سِكَكِ الْكُوفَةِ وَ تَعْطِيلُ الْمَسَاجِدِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ تَخْفِقُ رَايَاتٌ ثَلَاثٌ حَوْلَ الْمَسْجِدِ الْأَكْبَرِ يُشْبِهْنَ بِالْهُدَى الْقَاتِلُ وَ الْمَقْتُولُ فِي النَّارِ وَ قَتْلٌ كَثِيرٌ وَ مَوْتٌ ذَرِيعٌ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ بِظَهْرِ الْكُوفَةِ [1]فِي سَبْعِينَ وَ الْمَذْبُوحُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ قَتْلُ الْأَسْبَغِ الْمُظَفَّرِ صَبْراً فِي بَيْعَةِ الْأَصْنَامِ مَعَ كَثِيرٍ مِنْ شَيَاطِينِ الْإِنْسِ وَ خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ بِرَايَةٍ خَضْرَاءَ[2] وَ صَلِيبٍ مِنْ ذَهَبٍ[3] …
روایت بیستم از کتاب مختصر بصائر درجات که تحت عنوان خطبه محزون امیرالمومنین علیه السلام است. این خطبه بیش از ده صفحه راجع به علامات و حوادثی است که اتفاق میافتد تا جایی که حضرت به بیان علاماتی که در کوفه اتفاق میافتد میرسند و می فرمایند:
وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ بِظَهْرِ الْكُوفَةِ[4] فِي سَبْعِينَ[5] وَ الْمَذْبُوحُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ.
با توجه به روایات فراوانی که وجود دارد، اگر بخواهیم به این روایت استناد کنیم باید به فراز دوم که میفرماید: والمذبوح بین الرکن و المقام استناد کنیم نه جمله وقتل النفس الزکیة بظهر الکوفة، زیرا این فراز (المذبوح…) مطابقت بیشتری با روایات مذکور در این باب دارد.
این قدیمی ترین مدرکی است که خطبه محزون در آن آمده و انصافاً محقق آن تتبع کرده است.
***
بررسی روایت بیست و یکم
این روایت از کتاب کافی شریف نقل شده است. این روایت از نظر سند مشکل ندارد. امام صادق علیه السلام در جمعی بودند صحبت از حکومت عباسیان به میان آمد، سپس حضرت فرمودند:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ ذُكِرَ هَؤُلَاءِ عِنْدَهُ وَ سُوءُ حَالِ الشِّيعَةِ عِنْدَهُمْ فَقَالَ إِنِّي سِرْتُ مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ وَ هُوَ فِي مَوْكِبِهِ.[6] وَ هُوَ عَلَى فَرَسٍ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ خَيْلٌ وَ مِنْ خَلْفِهِ خَيْلٌ وَ أَنَا عَلَى حِمَارٍ إِلَى جَانِبِهِ فَقَالَ لِي يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَدْ كَانَ فَيَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَفْرَحَ بِمَا أَعْطَانَا اللَّهُ مِنَ الْقُوَّةِ وَ فَتَحَ لَنَا مِنَ الْعِزِّوَ لَا تُخْبِرَ النَّاسَ أَنَّكَ أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنَّا وَ أَهْلَ بَيْتِكَ فَتُغْرِيَنَا بِكَ وَ بِهِمْ قَالَ فَقُلْتُ وَ مَنْ رَفَعَ هَذَا إِلَيْكَ عَنِّي فَقَدْ كَذَبَ فَقَالَ لِي أَ تَحْلِفُ عَلَى مَا تَقُولُ قَالَ فَقُلْتُ إِنَّ النَّاسَ سَحَرَةٌ يَعْنِي يُحِبُّونَ أَنْ يُفْسِدُوا قَلْبَكَ عَلَيَّ فَلَا تُمَكِّنْهُمْ مِنْ سَمْعِكَ فَإِنَّا إِلَيْكَ أَحْوَجُ مِنْكَ إِلَيْنَا فَقَالَ لِي تَذْكُرُ يَوْمَ سَأَلْتُكَ هَلْ لَنَا مُلْكٌ فَقُلْتَ نَعَمْ طَوِيلٌ عَرِيضٌ شَدِيدٌ فَلَا تَزَالُونَ فِي مُهْلَةٍ مِنْ أَمْرِكُمْ وَ فُسْحَةٍ مِنْ دُنْيَاكُمْ حَتَّى تُصِيبُوا مِنَّا دَماً حَرَاماً فِي شَهْرٍ حَرَامٍ فِي بَلَدٍ حَرَامٍ [7]فَعَرَفْتُ أَنَّهُ قَدْ حَفِظَ الْحَدِيثَ فَقُلْت… دراین روایت حضرت به بیان علامات ظهورپرداخته و علامات زیادی را درحدود 50 تا 60 مورد بیان کرده ومی فرمایند: … فَكُنْ عَلَى حَذَرٍ وَ اطْلُبْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ النَّجَاةَ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّاسَ فِي سَخَطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّمَا يُمْهِلُهُمْ لِأَمْرٍ يُرَادُ بِهِمْ فَكُنْ مُتَرَقِّباً وَ اجْتَهِدْ لِيَرَاكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي خِلَافِ مَا هُمْ عَلَيْهِ فَإِنْ نَزَلَ بِهِمُ الْعَذَابُ وَ كُنْتَ فِيهِمْ عَجَّلْتَ إِلَى رَحْمَةِ اللَّهِ وَ إِنْ أُخِّرْتَ ابْتُلُوا وَ كُنْتَ قَدْ خَرَجْتَ مِمَّا هُمْ فِيهِ مِنَ الْجُرْأَةِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ وَ أَنَّ رَحْمَةَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ.[8]
ترجمه: در محضر امام صادق علیه السلام از بنی عباس و و وضع پریشان شیعیان در نزد آنها سخن به میان آمد: حضرت فرمود: من با ابوجعفر(منصور خلیفه عباسی) سفر می کردم، او در میان همراهانش سوار بر اسب بود… سپس (منصور) به من (امام) گفت: بخاطر داری که روزی از شما پرسیدم آیا ما بسلطنت می رسیم؟ فرمودی: آری سلطنت شما طویل و عریض و سخت است. پیوسته با فرصت کافی و رفاه دنیوی بسر می برید، تا در ماهی محترم و در شهری محترم، خون محترمی از ما را بریزند. دیدم حدیثی را که سابقاً به او گفته بودم حفظ کرده است…
پس خودت را نگهدار و نجات از این مهالک را از خداوند بخواه و بدانکه مردم با این نافرمانی ها سزاوار عذابند، اگر عذاب بر آن ها فرود آمد و تو در میان آن ها بودی باید بشتابی بسوی رحمت حق تا از کیفری که آن ها به واسطه سرپیچی از فرمان خدا می بینند بیرون بیایی، و بدانکه خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمیگرداند. وان رحمة الله قریب من المحسنین.
***
استدلال کردهاند به این روایت بر قتل نفس زکیه ولی ما با مراجعه به فرمایشات بزرگان در می يابیم مطلب غیر از این بوده و این روایت ربطی به جریان نفس زکیه ندارد. همانگونه که در جلسات قبل گفتیم مرحوم مجلسی[9] در مورد دم حرام احتمالاتی را مطرح میکند.[10]
از جمله اینکه احتمال دادهاند که ممکن است مراد از دم حرام شهادت خود امام صادق علیه السلام باشد، که البته اگر این احتمال را مطرح کنیم در اینجا این سوال مطرح میشود که در متن روایت کشته شدن دم حرام در شهرحرام ذکر شده است در حالی که میدانیم شهادت امام صادق علیه السلام در25 شوال است؟ این اشکال بر این احتمال وارد است مگر اینکه بگوئیم شهادت حضرت در غیر از شوال در یکی ازماه های حرام بوده است که نیاز به بررسی دارد.
احتمال دیگری که ایشان مطرح میکنند اینست که مراد از دم حرام کشته شدن سادات باشد. در مورد این دو احتمال باید گفت هر یک ازاین دو احتمال که باشد ربطی به نفس زکیه که از علامات ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است، نخواهد داشت.
روایاتی داریم که امام علیه السلام نفی میکند قتل نفس زکیه را به دست سفیانی و در همه جا تعبیر به بنی فلان یا بنی العباس میکند. بنابراین در مورد این روایات یا باید همان توجیهات مرحوم مجلسی را بگوئیم یعنی بگوئیم کشته شدن نفس زکیه قبل از انقراض حکومت عباسیان است و ربطی به علامات ظهور ندارد و یا بگوئیم حكومت بنی العباس دوباره بر میگردد، که اثبات آن نیاز به بررسی بیشتر دارد.
اما مرحوم ملا صالح مازندرانی ذیل روایت خمسٌ قبل قیام القائم عج الله تعالی فرجه الشریف میفرماید: علامات زیادی وجود دارد به این معنا که این پنج تا علی وجه الحصر نیست. سپس ایشان میفرماید: در این روایت کلمه نفس زکیه آمده که، لعل المراد بالنفس الزکیه الحسنی المذکور لذا طبق نظر ایشان نفس زکیه یک عنوان دیگری غیر از حسنی نیست. پس نتیجه بیان مرحوم صالح مازندرانی این شد که نفس زکیه یک عنوان مستقلی نیست بلکه همان سید حسنی است. که ما در مورد او در بحث هاي گذشته نتوانستیم به یک نتیجه نهائی برسیم.
***
بررسی روايت بيست و دوم
روایت دیگری که در غیبت نعمانی آمده است که به آن اشاره میشود:
أخبرنا علي بن أحمد قال حدثنا عبيد الله بن موسى العلوي قال حدثنا عبد الله بن حماد الأنصاري قال حدثنا إبراهيم بن عبيد الله بن العلاء قال حدثني أبي عن أبي عبد الله جعفر بن محمد علیه السلام أن أمير المؤمنين علیه السلام حدث عن أشياء تكون بعده إلى قيام القائم فقال الحسين يا أمير المؤمنين متى يطهّر الله الأرض من الظالمين فقال أمير المؤمنين علیه السلام لا يطهر الله الأرض من الظالمين حتى يسفك الدم الحرام ثم ذكر أمر بني أمية و بني العباس في حديث طويل ثم قال إذا قام القائم بخراسان و غلب على أرض كوفان [11]و مُلتان [12]و جاز جزيرة بني كاوان[13] و قام منا قائم بجيلان[14] و أجابته الآبر [15]و الديلمان [16]و ظهرت لولدي رايات الترك متفرقات في الأقطار و الجنبات و كانوا بين هنات و هنات إذا خربت البصرة و قام أمير الإمرة بمصر فحكى علیه السلام حكاية طويلة ثم قال إذا جهزت الألوف و صفت الصفوف و قتل الكبش الخروف [17]هناك يقوم الآخر و يثور الثائر و يهلك الكافر ثم يقوم القائم المأمول و الإمام المجهول له الشرف و الفضل و هو من ولدك يا حسين لا ابن مثله يظهر بين الركنين في دريسين[18] باليين يظهر على الثقلين و لا يترك في الأرض دمين[19] طوبى لمن أدرك زمانه و لحق أوانه و شهد أيامه. [20]
ترجمه: ابراهیم بن عبید الله بن علاء، از پدرش از امام صادق علیه السلام وآن حضرت از علی علیه السلام نقل کرده که فرمود: خداوند زمین را از ستمگران پاک نخواهد کرد تا آنکه خون حرامی ریخته شود، سپس حضرت برنامه بنی امیه و بنی عباس را در حدیثی طولانی ذکر کرده، سپس فرمود: زمانیکه شخصی از ما در خراسان قیام کرده و بر سرزمین، کوفان و ملتان غلبه نمود و از جزیرهء بنی کاوان گذشت و نیز شخصی دیگر از ما در جیلان قیام کرده و قبائل، آبر و دیلمان به او بپیوندند، و برای یاری فرزند من (مهدی) پرچم های ترک بطور پراکنده در گوشه و کنار جهان در میان کم و بیش مشکلات به اهتزاز در آمد و زمانی که بصره خراب شده و رئیس امارت و حکومت در مصر قیام کند، سپس حضرت حکایتی طولانی را ذکر کرد، و فرمود: زمانیکه هزاران نفر تجهیز شده و صف ها کشیده شد و شخص بزرگتر، شخص کوچکتر را بکشد آنگاه شخص دیگری قیام کند و انقلاب نماید و کافر هلاک شود، سپس قائم منتظر و امام نهان و ناشناخته که صاحب فضل و شرف بوده قیام مینماید و او از فرزندان توست ای حسین، در حالیکه هیچ فرزندی مانند او نخواهد بود، در بین رکنین (بین رکن و مقام در مکه) با دو لباس کهنه قیام کرده و بر جن و انس غلبه مینماید و [ انتقام از ] دو خون را در زمین ترک نخواهد کرد خوشا به حال کسی که زمان او را درک کرده و شاهد دوران آن حضرت باشد .
***
بررسی سندی
معلِق این کتاب سعی بر این دارد که بگوید صحیح در سند آن نام ابراهیم بن عبدالحمید بن العلا است و نه ابن عبيدالله.
- ابن الغضائری در مورد إبراهيم بن عبيد الله بن العلاء میگوید:
إبراهيم بن عبيد الله بن العلا المدني لا يعرف إلا بما ينسب إليه عبد الله بن محمد البلوي، و ينسب إلى أبيه عبيد الله بن العلا عمارة بن زيد، و ما يسند إليه إلا الفاسد المتهافت و أظنه اسماً موضوعاً علي غير واحد.[21]
- مرحوم علامه حلی میفرماید:
و هذا لا أعتمد على روايته لوجود طعن هذا الشيخ فيه مع أني لم أقف له على تعديل من غيره.[22]
- حاوی جزائری:
الرجل مجهول الحال.
- سعد بن عبدالله: ادرک الرضا علیه السلامولم یسمع منه وترکتُ روایته
- مرحوم مامقانی:
الرجل من المجاهیل.
- فرزند ایشان میفرماید: اذا اعتمدنا علی تضعیف ابن الغضائری فالمترجم ضعیف والا فهو مجهول الحال.[23]
نتیجه اینکه اگر این روایت قوت مضمون داشته باشد یا به عنوان تایید باشد، آن را ميپذيريم و قبول است ولی اگر به عنوان دلیل باشد مورد تأمل است.
***
جمع بندی روایات نفس زکیه
در مقام جمع بندی و نتیجه گیری روایات نفس زکیه هستیم. این روایات را مطرح کرده و اکثر آنها را بررسی سندی و دلالی کردیم. روایاتی را که مهم به نظر میرسید و به درد بحث میخورد تقریباً در حدود 21 روایت شد.
قبلاً اشاره شد که آیا نفس زکیه اشاره به قتل شخص خاصی است؟ یا کنایه از بی حرمتی نسبت به دماء محترمه است؟ عرض شد احتمال دوم بعید به نظر میرسد. روایات دیگری داریم که متکفل این معنا(احتمال دوم)هستند که قبل از ظهور یکی از علامات مساله ناامنی و ریخته شدن به ناحق خونها است.
اما روایات نفس زکیه اشاره به شخص خاص دارند، این شخص خاص چنانکه از خود روایات استفاده میشود چهره مثبت دارد نه منفی. اما درمورد تفاصیل که این نفس زکیه از اولاد امام حسن علیه السلام است یا امام حسین علیه السلام؟ در هر دو مورد روایت وجود دارد. درباره اینکه او در مکه کشته میشود یا مدینه یا عراق؟ در هرسه مورد روایت دارد. آیا از حتمیات است یا از علائم؟ در جمع بندی خواهید دید که از حتمیات است. در مورد زمان قتل در برخی روایات 15 روز قبل از ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف بیان شده است.
***
مروری اجمالی بر روایات نفس زکیه
روایت اول: از روضه کافی بود، که این روایت از نظر سند معتبر بوده و از آن استفاده حتمیت هم میشود، اما سائر تفصیلات از آن استفاده نمی شود.
روایت دوم: از کتاب سرور اهل ایمان، این روایت از نظر سند مشکل دارد و از نظر دلالت حاوی تفاصیلی میباشد.
روایت سوم: از کتاب کمال الدین، که این روایت از نظر سند مشکل دارد و از نظر دلالت حتمیت را بیان میکند.
روایت چهارم: از کتاب کمال الدین، با ضعف در سند ولی بیان حتمیت در دلالت.
روایت پنجم: از کتاب غیبت مرحوم نعمانی، که به دلیل ارسال درسند، ضعیف بوده ولی حتمیت را بیان میکند.
روایت ششم: از غیبت نعمانی، با مشکل در سند ولی بیان حتمیت.
روایت هفتم: از غیبت نعمانی، سند این روایت را بررسی نکردیم چون شواهد و نظائر زیادی داشت، این روایت اصل نفس زکیه و حتمیت آن را بیان میکند.
روایت هشتم: از غیبت نعمانی، به خاطر زیاد بن مروان قندی ضعف در سند دارد ولی حتمیت را بیان میکند.
روایت نهم: از غیبت نعمانی که به همان دلیل فوق بررسی سندی نکردیم این روایت تنها اصل علامیت را بیان میکند.
روایت دهم: از نعمانی که مشکل سندی دارد ولی حتمیت را بیان میکند.
روایت یازدهم: از مختصر اثبات الرجعة که ضعف در سند دارد ولی حتمیت و نام نفس زکیه در آن آمده است.
روایت دوازدهم: از نعمانی که به خاطر شخصی به نام عبایه مشکل در سند دارد و صراحت در حتمیت هم ندارد.
روایت سیزدهم: از ابن قتیبه است که در منابع ما نیامده و حتمیت را به همراه برخی تفصیلات بیان میکند لکن به دلیل ضعف در سند پذیرفته نمی شود.
روایت چهاردهم: از فتن ابن حماد که علاوه برضعف سندی دلالت بر حتمیت هم ندارد.
روایت پانزدهم: از کتاب کافی شریف، سند مشکل ندارد، غیر از علی بن ابی حمزه که طبق مبنای ما (آیت الله طبسی) روايات او قبول است.
روایت شانزدهم: از ابن حماد است که به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم منتهی نمی شد. در این روایت از برادر نفس زکیه اسمي به میان آمد.
روایت هفدهم: از کتاب فتن، اصل این روایت را قبول داریم.
روایت هجدهم: از کتاب فتن ابن حماد بود.
روایت نوزدهم: از عیاشی که سندش مشکل ارسال دارد و به همین دلیل تفاصیل ذکر شده در آن مورد قبول نیست.
روایت بیستم: از مختصر بصائرالدرجات تحت عنوان خطبه محزون که ممکن است قوت متن داشته باشد ولی با روایات مشهور منافات دارد. لکن ما تنها اصل نفس زکیه را ازآن قبول میکنیم.
روایت بیست ویکم: از کافی شریف، این روایت مخصوصاً با بیان مرحوم مجلسی و دو احتمال ایشان، ربطی به بحث ما ندارد.
روایت بیست ودوم: این روایت خیلی صراحت در قتل نفس زکیه ندارد. نهایت به عنوان موید قرار گیرد.
***
نتیجه اینکه:
اصل قتل نفس زکیه و علامیت آن برای ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف از مسلمات است. مستند ما در این مدعا تواتر روایات است. حال یا تواتر معنوی و یا تواتر اجمالی، یا یک مرحله پائین تر از تواتر، بگوئیم مستفیض است.
اما آيا اين علامت از حتميات است؟ چندين روایت وجود دارد که اشاره به حتمیت دارد و روایات دیگر که اشاره به حتمیت ندارند نفی حتمیت نمی کنند. در مباحث اصول این دو دسته روایت را مثبتین گویند که تعارضی باهم ندارند، زیرا دستهای از روایات اصل نفس زکیه را اشاره دارند و دسته ی دیگر اصل نفس زکیه و حتمیت آن را بیان میکنند و بيش از ده روايت ميباشد، لذا با هم تعارض ندارند. اما در مورد سائر تفصیلات درباره اثباتشان نیاز به روایات صحیح ومعتبر داریم. در غیر اینصورت تنها همان اصل نفس زکیه و حتمیت آن مورد قبول است.
***
[1] – برخي آنرا بر مرحوم شهيد حکيم تطبيق دادهاند که تطبيق مشکل است.
[2] – گفته شده در برخي نسخ به جاي رايت خضراء رايت حمراء وجود دارد. البته در اينجا هيچ پاورقي و نسخه بدلي را هم نقل نکرده است و بحار همين متن را به همين صورت بيان ميکند.
[3] – بحارالأنوار، ج 53، ص 78، و مختصر بصائر الدرجات، ص443، چاپ دارالمفيد بيروت.
[4] – برخي آنرا بر مرحوم شهيد حکيم تطبيق دادهاند که تطبيق مشکل است.
[5] – کنايه از کثرت است.
[6] – موکب به معناي گروهي است که همراه شاه حرکت ميکنند.
[7] – شاهد بحث در اين قسمت است.
[8]– کافي، ج8، ص38، ح7، حديث ابي عبد الله مع منصور في موکبه.
[9] – مرآة العقول، ج25 ص82
[10] – بعد از اينکه متوکل دستور به ويراني قبر شريف دادند، بر ديوارهاي بغداد عليه متوکل شعار نوشتند وشعراء اشعار زيادي را در اين رابطه گفتند، همانند اين شعر معروف:
تالله ما فعلت امية مثلما معشار ما فعلت بنو العباس
…
مقدمه کتاب موطا مالک را ببينيد در مقدمه اين کتاب، يکي از علماي اهل سنت ميگويد، سياست بني عباس در تنقيص امير المومنين وايجاد ناامني براي شيعيان با بني اميه هيچ فرقي نمي کند، بلکه بدتر نيز ميباشد.
[11] – عراق.
[12] – شهري در هند است.
[13] – مراصدالاطلاع: جزيره بزرگي در بحر فارس بين عمان وبحرين، مراصد حدود هشتصد سال پيش بوده است.
[14] – در مورد خراساني تعبير به منّا در مورد قائم ندارد ولي در مورد گيلان اين تعبير را حضرت به کار ميبرد که جاي دقت و تامل دارد.
[15] – روستائي نزديک به استرآباد.
[16] – گرگان.
[17] –الذکر من اولاد الظان. شاهد مثال. البته اين مورد خيلي دلالت ندارد ومهم همان مورد اول است.
[18] – لباس كهنه و…
[19] – يا عبارت: الادنين، يا عبارت: شرا، يا عبارت: دينين، يا عبارت: مين يعني دروغ يا عبارت: بلامين: يعني بلاحرث و لازراعة…
[20] – الغيبة للنعماني، ص 275
[21] – معجمرجالالحديث، ج1، ص 256، شماره 207
[22] – خلاصة الاقوال، ص 199
[23] – تنقيح المقال، ج4، ص170، شماره 148.