درباره كيفيت نزول قرآن، دو گونه آيات را مىتوان دستهبندى كرد:

يك. آياتى كه بر نزول قرآن در شب قدر و ماه رمضان دلالت دارد؛ مانند آيه 185 سوره «بقره»، آيه 3 سوره «دخان» و آيه 1 سوره «قدر».

دو .آياتى كه بر نزول تدريجى قرآن در طول 20 تا 23 سال دلالت دارد؛ مانند آيه 106 سوره «اسراء» و آيه 32 سوره «فرقان».

در اينجا ممكن است سؤال شود: چگونه بين اين دو طايفه از آيات را جمع كنيم و زمان بعثت با قول نزول قرآن در شب قدر چگونه قابل است؟

 پاسخهايى كه از جانب علماى اهل سنت و شيعه داده شده، به شرح ذيل است:

1 – بيشتر اهل سنت و برخى از علماى شيعه (مانند شيخ مفيد، سيد مرتضى و ابن شهر آشوب)، پاسخ دادهاند: منظور از نزول قرآن در شب قدر، آغاز و شروع نزول است كه در ماه رمضان بوده است؛ زيرا هر حادثهاى را مىتوان به زمان شروع آن نسبت داد.[1] از اين رو به نظر اين گروه، طايفه اول آيات، در مقابل مفاد طايفه دوم قرار نمىگيرد.

2 – برخى گفتهاند: مقصود از «رمضان»، رمضان سال خاص نيست؛ بلكه نوع آن است؛ يعنى، در هر شب قدر از هر سال، به اندازه نياز مردم قرآن بر پيامبر صلىاللهعليهوآلهنازل مىشد و جبرئيل آن را در موارد نياز، به دستور خدا بر پيامبرش صلى الله عليه وآله وسلم مىخواند. فخر رازى اين احتمال را داده است.[2] بديهى است با اين فرض، قرار گرفتن طايفه اول، در برابر طايفه دوم منتفى مىگردد.

3 – به نظر برخى: معناى طايفه اول اين است كه آيات قرآن در ماههاى رمضان نازل شده و به لحاظ آن، انتساب نزول قرآن به ماههاى رمضان، صحيح است.[3]

4 – برخى ـ از جمله شيخ صدوق ـ معتقدند: قرآن به صورت مجموع در يك شب قدر ـ در بيت العزّة يا بيت المعمور ـ نازل گرديد. سپس در طول 20 يا 23 سال به صورت تدريجى، بر پيامبر صلىاللهعليهوآله نازل شده است. اين ديدگاه برگرفته از برخى شواهد روايى است. براى نمونه امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: «قرآن يك جا بر بيت المعمور نازل شد. آن گاه در طول بيست سال بر پيامبر صلىاللهعليهوآله نازل مىگرديده است.»[4]

5 – برخى ديگر از علماى شيعه (مانند فيض كاشانى[5]و ابو عبداللّه زنجانى[6]) گفتهاند: منظور از نزول قرآن، فرود آمدن الفاظ آن نيست؛ بلكه منظور حقايق و مفاهيم آن است و نيز مراد فرود آمدن قرآن بر قلب رسول خدا است كه در روايات، تعبير به «بيت المعمور» شده است.

6 – علامه طباطبايى رحمهالله با فرق گذاشتن ميان نزول دفعى و تدريجى معتقد است: «انزال» همان نزول دفعى است كه مرحله مفاهيم و حقايق و مقام احكام است و «تنزيل» همان نزول تدريجى است كه مرحله قطعه قطعه و مقام تفصيل قرآن را شامل مىگردد. اين ديدگاه برگرفته از برخى شواهد قرآنى است؛ از جمله «كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِير».[7]

علامه طباطبايى رحمهالله علت نياز به نزول دفعى را اين گونه بيان كرده است: «قرآن كريم، داراى يك حقيقت والا، روح باطنى و وجود بسيط است؛ همان گونه كه واجد يك حقيقت تفصيل يافته و تجزيه شده در قالب الفاظ و كلمات است. يك بار همان حقيقت بسيط و روح كلى، سر بسته و متعالى قرآن، از لوح محفوظ ـ كه مرتبهاى از علم الهى است ـ به صورت دفعى، بر جان و روان پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله تجلّى كرد؛ زيرا كسى كه معلم، مربى، بشير، نذير و رحمت براى عالميان است، بايد سرفصلها، اغراض و اهداف اساسى دعوت و پيام آسمانى و كتاب خويش را به صورت كلى و اجمالى بداند و بر معارف عظيم الهى و آيين هدايت و حقايق عالى خلقت و اسرار وجود آگاهى يابد.[8]

بنابراين علت نزول دفعى قرآن، آگاهى يافتن از اهداف، برنامهها، هدايتها و حقايق، به صورت اجمالى و كلى است. بايسته است كه پيامبر صلىاللهعليهوآله از اين علم و فيض غيبى بهرهمند شد؛ اگر چه نزول تدريجى و متناسب با حوادث و نيازها، براى تثبيت قلب پيامبر صلىاللهعليهوآله تأثير فراوانى دارد و ترتيب نزول آيات الهى، براى راهنمايى بشر و ارائه الگو جهت شكلگيرى يك تمدن اسلامى، بسيار راه گشا و كارساز است.

 از ميان گفتههاى پيش، ديدگاه علامه طباطبايى مؤيدات كلامى دارد؛ اما برخى از محققان علوم قرآنى، دلايل مرحوم علامه را كامل ندانسته و معتقدند: آنچه به طور مسلم مىتوان پذيرفت، تنها همان نزول تدريجى است و فضيلت ماه مبارك رمضان به جهت آغاز نزول آياتى از قرآن در آن ـ به عنوان كتاب هدايت بشرى ـ است.[9]

 

نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها

نویسنده:گروه مؤلفان


[1] – ر.ك: محمد هادى معرفت، التمهيد، ج 1، ص 113.

[2] – ر.ك: التفسير الكبير، ج 5، ص 85.

[3] – ر.ك: سيد قطب، فى ظلال القرآن، ج 2، ص 79.

[4] – ر.ك: صدوق، الاعتقادات، ص 101 ؛ بحارالانوار، ج 18، ص 250.

[5] – تفسير صافى، ج 1، ص 41.

[6] – تاريخ قرآن، ص 10.

[7] – هود 11، آيه 1.

[8] – براى آگاهى بيشتر ر.ك:

الف. الميزان، ج 2، صص 15 و 18، ج 18، ص 139، ج 14، صص 231 و 232.

ب. عبدالله، جوادى آملى، قرآن در تفسير، تفسير موضوعى، صص 72ـ74.

[9] – ر.ك: محمد هادى، معرفت، التمهيد، ج 1، ص 101ـ121.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *