ناصر الدين شاه با قافله ى خود در راه كاظمين شبانه به سوى كربلا در حركت بود. شب جمعه و شايد ماه رمضان بود. عدّه اى از اهالى كربلا و شايد عدّه اى از علما نيز به استقبال او آمده بودند، درخواست كرد كه دعاى ابوحمزه ثمالى را بخوانند، آقايى در ميان جمعيّت فرمود: محمّد جواد من حافظ دعاى ابوحمزه است. در آن زمان آقا محمّد جواد پسر كم سنّ و سال بود. بعد به ايران آمد، و اين قضيّه معروف بود. در هر حال، پسر آن آقا شروع كرد از اوّل دعا تا آخر دعاى ابوحمزه را از حفظ خواند.
زمانى كه ناصرالدين شاه وارد كربلا شد، صد تومانِ آن وقت، كه خدا مى داند با پول امروز چه قدر مى شود، براى او فرستاد. بنده آن پسر (محمّدجواد) را در زمان پيرى و نابينايى ديده بودم. پدران و مادران عنايت داشتند به فرزندان خود در حفظ دعا. آقاى ديگرى را مى گفتند كه دعاى ابو حمزه را در حال سجده مى خواند. اين معانى در ميان ما خيلى كم و ضعيف شده و معنويات و رغبت به عبادات كم و رغبت به ماديات بيشتر شده و نتيجه اش همين است كه مى بينيم.
منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد1 / محمد حسین رخشاد