مودّت ذى القربى در قرآن و سنت، منصوص است، لذا مى گوييم: هر صحابه ى رسول اللّه ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ مودّت ذى القربى را داشته است، ما با او موافق هستيم، هر كه مى خواهد باشد، خليفه يا غير او. و اگر آن را نداشته، ما با او مخالفيم. اما اين كه كدام يك از آن ها مودّت ذى القربى را داشته اند و كدام يك نداشته اند؟ تاريخ تعيين كرده است.
از سوى ديگر، امر به تمسّك به ثقلين، ما را به متابعت از عترت و تمسّك به طريقه ى آن ها دعوت مى كند، و ديگر اين كه على ـ عليه السّلام ـ از همه ى صحابه اَعلم است. و قرآن مى فرمايد:
«هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ» آيا كسانى كه مى دانند و كسانى كه نمى دانند يكسان و مساوى هستند؟! سوره ى زمر، آيه ى 9. و ديگر اين كه عامّه در يك مذهب اتفاق ندارند، هر كدام از چهار فرقه ى آنها سه فرقه ى ديگر را تكذيب مى كند، پس همه يكديگر را باطل و خود را حقّ مى دانند. گذشته از اين، همه ى اين چهار فرقه به خلاف مكتب اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ مُسْتَحْدَث هستند و در زمان حضرت رسول ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ نبوده اند. گذشته از اين، غير از اين چهار مذهب ديگران هم بوده اند و هستند، چرا فقط مذاهب در اين چهار مذهب منحصر بايد باشد، نه بيشتر و نه كمتر؟ بنابر اين، اين اعتراض كودكانه است كه عامّه به شيعه مى كنند كه چرا شيعه از غير چهار مذهب تبعيت مى كند. بلكه شيعه بايد به آن ها اعتراض كند كه چرا اهل بيت را كنار زده ايد و از مكتب آنان پيروى نمى كنيد؟!
بنابر اين، اشكال در اختلاف فروع، معنا ندارد، زيرا، مذاهب اربعه خود در فروع با يكديگر اختلاف دارند. هم چنين احمد بن حنبل محدّث بود، نه فقيه تا رأى و فتوى بدهد. ابن اثير از او به شيخ مظلوم تعبير مى كند و مى نويسد: « خود سنّى ها او را خانه نشين كردند، و زندگى وى با چيزهايى كه از طبرستان براى او مى آمد، اداره مى شد. » با اين همه، خيلى ها در بغداد تابع ابن حنبل و حنبلى بودند.
منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد1 / محمد حسین رخشاد