همان گونه كه نماز، شرايط صحّت دارد (مانند طهارت، قبله، پاكى لباس و بدن، مباح بودن لباس و زمين و…)، «شرايط كمال» نيز دارد؛ مانند ولايت، خشوع، حضور قلب، خوردن غذاى حلال، تفكّر و توجّه، انجام مستحبات نماز و… كه از آن به «قبولى نماز» تعبير مىشود. اصولاً بيشترين نقش نماز، مربوط به شرايط كمال آن است كه با كمال تأسف نوع  مردم آن را رعايت نمىكنند؛ از اين رو حلاوت و زيبايى نماز، كمتر بهرهمند مىشوند.

امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «الصلاة ميزانٌ، مَن وفى استوفى»؛ «نماز ميزان و ترازو است، هر كس آن را كامل انجام دهد [و در كفه آن، كم نگذارد]، پاداش كامل دريافت مىدارد».[1]

فيض كاشانى در شرح اين سخن مىگويد: «ظاهراً منظور اين است كه نماز معيار و الگو براى تقرّب بنده به درگاه خدا است و موجب استحقاق پاداش در پيشگاه الهى مىباشد. كسى كه شروط و آداب آن را به طور كامل و فراگير انجام دهد و آنچه شايسته نماز است، رعايت نمايد؛ به تمام پاداشها و آثار آن مىرسد و اگر در اين مسير، كوتاهى كند، به همان اندازه، دستش از آثار و پاداش نماز، كوتاه مىگردد».[2]

شرايط صحت نماز، انسان را در مرحله پايين، از بعضى از آلودگىها پاك مىكند؛ ولى شرايط كمال نماز، معراج مؤمن است و انسان را در مرحله بالاتر از كمال به پرواز در مىآورد. بعضى از موانع و آفات كمال نماز، عبارت است از:

الف. عدم حضور قلب

در نماز بعد از مسئله ولايت، هيچ چيز مهمتر از خشوع و فروتنى در  برابر عظمت معبود (خدا) و توجّه قلبى به او نيست. هرگاه نماگزار از آغاز تا پايان نماز، تمام حواسش همراه نماز باشد، قطعاً به حقيقت نماز رسيده است؛ زيرا روح نماز همان حضور قلب است و هر نوع فكر غير نماز در آن، حجابى در برابر وصول به اهداف نماز خواهد بود و مانند قيچى، ريسمان ارتباط با خدا را قطع مىكند و نماز را به صورتى در مىآورد كه شاعر مىگويد:

اين نماز از بىنمازى بدتر است

مايه قهر خداى اكبر است

شخصى در نماز با ريش خود بازى مىكرد، پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) او را با آن حال ديد، فرمود: «لو خشع قلبه لَخَشعت جوارحُه»؛ «اگر قلب اين مرد خشوع داشت، اعضاى و جوارحش نيز خشوع مىكرد».

براساس اخبار و روايات، نماز بدون حضور قلب اگرچه مقبول حقّ است و از حيث فقهى رفع تكليف مىكند؛ ولى چنين نمازى محرّك انسان در طريق وصول و مسير عروج نيست؛ يعنى، اگر كسى نماز بدون حضور قلب اقامه كند، به تكليف خود عامل بوده و به همين جهت عقاب و عذاب تارك الصلاه بر او مترتب نيست و مهر صحت بر آن مىخورد؛ ليكن اثر چنين نمازى به همين مقدار است كه فارق ميان او و تاركالصلاة است.

آمده است: «يكى از بزرگان ابتدا به جوالبافى اشتغال داشته است؛ هر روز يك جوال مىبافت و آخر هفته حساب مىكرد و مزد شاگردهايش را مىپرداخت. روزى به هنگام حساب يك جوال از قلم  افتاد، آنچه فكر كرد آن را به چه كسى داده است، به خاطرش نيامد. غروب نزديك بود و استاد نماز نخوانده بود؛ مشغول نماز شد و در نماز به خاطرش آمد كه آن جوال را به چه كسى داده است. پس از اتمام نماز، شاگردش را خواسته و به او گفت: جوال را به فلانى دادهايم. شاگردش گفت: استاد! تو نماز مىخواندى يا جوال پيدا مىكردى؟ استاد از اين واقعه متنبه شد و مشغول اصلاح خود و قلب خود گرديد».[3]

ب. اكتفا به ظاهر نماز

تكيه كردن به ظاهر نماز، بدون معرفت عقلى و قلبى، يكى از عوامل مهم عدم تأثيرگذارى نماز است. فهم معناى اذكار، تعظيم در مقابل عظمت الهى و اميدوارى به لطف و رحمت او، اعتراف و اقرار به بىمقدارى و ناچيز بودن خويش، از شرايط كمال نماز است.[4]

ج. استخفاف و سبك شمردن نماز

سبك شمردن احكام دين، به اين معناست كه از اهميت آنها بكاهيم. حال اين كاستن، مىتواند شامل محافظت نكردن و مراقبت نداشتن به وقت خاص خودش يا ترجيح امور غير ضرور بر آن و يا درست ادا نكردن برخى از اجزا و اركان آن و مواردى ديگر بشود. همه اين امور مىتواند در  حقيقت نوعى تضييع يا تضعيف در حكم الهى به شمار آيد و هر گونه تضعيفى، مانع از ظهور بركات و بروز آثار آن حكم خواهد بود.

د. عدم مداومت در نماز

خداوند متعال نماز پنج گانه را در اوقات معين، براى بندگانش واجب كرده است. همه فقها اجماع دارند بر اينكه افضل اوقات نماز، اقامه آن در وقت فضيلت آن است و حتى برخى از فقهاى شيعه ـ چون شيخ مفيد و اتباع ايشان ـ اوقات شرعى نمازهاى يوميه را مضيّق دانسته و قبول آن در غيروقت را از باب تفضّل مىدانند.

اينكه شارع براى نماز اوقات پراكندهاى را تعيين فرموده، شايد بدينجهت باشد كه هرگاه انسان به امور زندگى مادى بپردازد و به امر معيشت همّت نمايد؛ مشاغل مادى او را از تأمّل و تفكّر به امور معنوى بازداشته و يا مورد غفلت قرار مىدهد، به همين جهت بر بنده مؤمن امر شد كه در ميان فواصل كارهاى دنيوى، لحظاتى را به امر معنوى و روحى اختصاص دهد و در مقابل معبود خويش، كرنش كند تا حقيقت انسانىاش به فراموشى سپرده نشود و شخصيت او به اين واسطه تعديل گردد. نماز چون داروى شفابخش براى روح است كه اگر سستى و فترتى در اقامه آن ايجاد شود و به صورت مداوم انجام نگيرد، قطعاً سلامت روح را تأمين نخواهد كرد؛ همانگونه كه در مرض جسم هم همين است.

در روايتى آمده است: جوانى نمازش را با پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) مىخواند؛  ولى گناه و محرمات را نيز انجام مىداد! جريان را به پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفتند؛ فرمود: «نمازش، روزى او را از بدى و زشتى باز مىدارد». طولى نكشيد كه ديدند آن جوان، توبه كرد و دست از كارهاى بد و زشتش برداشت.[5]

البته تأثير نماز در هر كسى، تابع ميزان معرفت و شناخت، اخلاص در نيّت، حضور قلب و ساير شرايط و آدابى است كه رعايت مىكند و چون اين امور در افراد با هم متفاوت است، نمازهاى آنها و آثار آنها نيز مختلف است. انسان با ايمان، بايد بكوشد با تمرين و تصميم و اراده قوى، به نمازش عمق و شور و حال ببخشد و با مطالعه كتابهايى كه در اين مورد نوشته و اسرار و نكات ظريف نماز در آنها بيان شده است و نيز مطالعه شرح حال بزرگانى كه به نماز عشق مىورزيدهاند و نماز آنها نمونهاى از معراج مومن بوده، به تدريج و كم كم بر حضور و توجّه او در نمازش بيفزايد و شور و نشاط خود را در حال نماز بيشتر نمايد. در اين صورت شاهد اثرگذارى نماز به خصوص ترك گناهان خواهد بود.

انسان مؤمن بايد به هر طريق، با خداى خود مرتبط و پيوسته باشد و رابطهاش را با خداى خود ـ هر چه قدر هم كه ضعيف و كم رنگ باشد ـ قطع نكند و همين ارتباط ضعيف را روز به روز تقويت نمايد تا به تدريج به درجات عالى قرب و معرفت خداى متعال برسد.

گرت هواست كه معشوق نگلسد پيوند

نگه دار سر رشته تا نگه دارد

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:رحیم کارگر/پرسش وپاسخ دانشجویی


[1] – فروغ كافى، ج 3، ص 267.

[2] – فيض كاشانى، المحجة البيضاء، ج 1، ص 379.

[3] – رحيم كارگر، داستانها و حكايتهاى نماز، ص 239.

[4] – ر.ك: نراقى، معراج السعادة، ص 666.

[5] – محمد محمدى رىشهرى، ميزان الحكمه، ج 5، ص 371، ح 10254، قم: چاپ دفتر تبليغات اسلامى، 1362.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *