پاسخ به سوال اول و سوم: روز ولادت زهرا س در چه تاريخي عنوان شده است؟ حضرت زهرا س در چه تاريخي و چند روز بعدازرحلت رسول به شهادت رسيدند؟
تحقيقي در روز تولد و سال تولد و روز و سال شهادت و سن حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها:
تاريخ اسلام تا قبل از هجرت پيچيده در اختلاف زماني است. كمتر موردي است كه مورخين در آن متفق باشند. آيا پيامبر (ص) در سن 40 سالگي يا 41 سالگي مبعوث شد؟ حضرت خديجه در چه سالي به ازدواج پيامبر درآمد و پيامبر در آن زمان 25 ساله بود يا 23 ساله؟ پيامبر (ص) در چه سالي به معراج رفت؟ و… همه از مباحث جنجالي تاريخ اسلام است، و علت آن است كه حجازيان تا آن زمان تاريخي مدون و مشخص نداشتند و از فرهنگ تاريخگذاري نيز دور بودند.
تا اينكه به روايت طبري هنگامي كه پيامبر (ص) به مدينه مهاجرت نمودند فرمان تاريخگذاري را صادر نمودند:
«قال ابوجعفر حدثني ذكريا… عن ابنشهاب ان النبي صلي الله عليه و سلم لما قدم المدينه- و قدمها في شهر ربيع الاول- امر بالتاريخ» (تاريخ طبري, ج 2, ص 388) .
تاريخ تولد حضرت فاطمه عليهاالسلام نيز از مواردي است كه سخت مورد اختلاف واقع شده است نه علماي اهل سنت بر آن اجماع كردهاند و نه عالمان شيعي بر آن اتفاق نمودهاند. دامنهي اختلاف به ده سال كشيده شده است. ابنسعد در «طبقات» (ج 8, ص 19) طبري در «تاريخ» (ج 11, ص 597) تولد حضرت فاطمه (س) را سال پنجم قبل از بعثت دانستهاند.
مسعودي در «مروج الذهب» (ج 2, ص 298) و يعقوبي در «تاريخ» (ج 2, ص 20) و قندوزي در «ينابيع الموده» (ج 1, ص 170) گفتهاند فاطمه (س) بعد از مبعث متولد گرديد.
ابناثير در «كامل» (ج 2, ص 341) شهادت حضرت فاطمه (س) را در 29 سالگي اعلام كرده است كه با اين حساب تولد حضرت همان پنجم قبل از بعثت خواهد بود و همو در «اسدالغابه» (ج 7, باب 71175, ص 220) تاريخ ازدواج فاطمه (س) را بعد از عروسي پيامبر (ص) با عايشه سال اول هجري در سن پانزده سالگي ميداند، در اين صورت تولد حضرت فاطمه (س) بين يكم و دوم مبعث خواهد بود.
ابنحجر در «الصواعق المحرقه» (ص 141) تاريخ ازدواج فاطمه (س) را در اواخر سال دوم هجري و در سن پانزده سالگي ميداند كه تاريخ تولد حضرت در همان سال مبعث خواهد بود.
علماي شيعه نيز در تاريخ تولد حضرت فاطمه (س) اتفاق كاملي ندارند: كليني در «كافي» (اصول كافي, ج 1, ص 381) و علي بن عيسي اربلي در «كشف الغمه»(ج 1, ص 449) ابنشهر آشوب در «مناقب» (ج 3, ص 357) و محمد بن علي بن احمد الفارسي در «روضة الواعظين» (بحار الانوار, ج 43, ص7) تولد حضرت فاطمه (س) را سال پنجم بعثت دانستهاند. طبري در «دلائل الامامه» (بحار, 43, ص 9) آن را در 45 سالگي پيامبر (ص) ذكر كردهاند كه همان پنجم بعثت خواهد بود.
سيد بن طاووس در «اقبال الاعمال» (بحار, ج 43, ص 8) به نقل از مرحوم مفيد تولد حضرت زهرا را سال دوم بعثت گفتهاند، و كفعمي در «مصباح» (بحار, ج 43, ص 9) و شيخ طوسي در «مصباحين» (بحار, ج 43, ص9) نيز تاريخ تولد را بيستم جمادي الاخر سال دوم مبعث دانستهاند.
بنابراين، انتخاب تاريخي صحيح از اين همه اختلاف امري مشكل است و تنها راه چاره مراجعه به شواهد تاريخي و تحليل تاريخ است، كه ميتواند ما را به واقع نزديك كند.
شواهدي كه تولد حضرت فاطمه (س) را در قبل از بعثت تأييد ميكند.
الف: اكثر مورخان اهل سنت تاريخ تولد فاطمه (س) را سال تجديد بناي كعبه دانستهاند و حتي علي بن عيسي اربلي شيعه نيز از ابنخشاب در مرفوعهاي از امام محمد باقر (ع) نقل ميكند «ولدت فاطمه بعد ما اظهره الله نبوه نبيه و انزل عليه الوحي بخمس سنين، و قريش تبني البيت» (كشف الغمه, ج 1, ص 449) حضرت فاطمه (س) پنج سال بعد از نبوت در حالي كه قريش خانه را ميساختند متولد شد.
آنچه در تاريخ مشهور است اينست كه تاريخ تجديد بناي كعبه پنج سال قبل از نبوت پيامبر (ص) بوده است و بعد از نبوت تجديد بنايي صورت نگرفته است.
ب: اگر تولد حضرت فاطمه (س) را سال پنجم بعثت بدانيم با روايت معروف نزول زنان بهشتي كه قبلا نقل كرديم قابل توجيه نيست. زيرا در اين روايت آمده است: حضرت خديجه سلاماللهعليها هنگام تولد حضرت فاطمه (س) از زنان قريش خواست تا در زايمان، او را همراهي كنند و آنان پاسخ گفتند: «انت عصيتنا و لم تقبلي قولنا و تزوجت محمدا يتيم ابيطالب فقيرا لا مال له»… (بحار, ج 43, ص 3) .
اگر تولد حضرت فاطمه (س) سال پنجم بعد از بعثت بود خديجه (عليهاالسلام) هيچ احتياجي به زنان قريش نداشت زيرا در اين سال عدهاي از زنان مسلمان شده بودند و قطعا همسر پيامبر (ص) را در اين امر ياري مينمودند. (رجوع كنيد به زندگاني فاطمه زهرا, دكتر شهيدي, ص 31)
به علاوه زنان قريش بعد از بيست سال نميبايست حضرت خديجه را به دليل ازدواج با پيامبر (ص) يتيم ابيطالب سرزنش ميكردند، بلكه حق اين بود كه وي را به دليل ايمان آوردن به پيامبر (ص) توبيخ ميكردند.
ج: مشهور بين علماي اهل سنت اينست كه حضرت خديجه (ع) در سن 40 سالگي با پيامبر (ص) ازدواج نموده است (فروغ ابديت, ج 2, ص 164) ، در صورتي كه تولد فاطمه (س) را پنج سال بعد از بعثت بگيريم بايد گفت در سن 60 سالگي، فاطمه (س) را به دنيا آورده است و اين امري بعيد است.
اما با دقت در قرائن فوق درمييابيم كه هيچكدام قانع كننده نيست. زيرا:
الف: شاهد اول در صورتي راضي كننده ميباشد كه بدانيم اصل را سال بناي كعبه قرار دادهاند و فرع را تولد فاطمه (س) چه بسا مورخين ابتداء تولد را سال پنجم قبل از بعثت فرض كردهاند و سپس چون در همان سال كعبه تجديد بنا يافته بر آن تطبيق دادهاند. به عبارت ديگر تقارن تجديد بنا و تولد حضرت زهرا (ع) احتياج به دليل دارد و همهي اين اقوال عين ادعاست، البته روايتي كه از عباس عموي پيامبر (ص) نقل شده است (كه بين علي (ع) و فاطمه (س) در بزرگي سن اختلاف بود و عباس گفت تو اي علي (ع) چند سال قبل از بناي كعبه متولد شدي ولي دخترم فاطمه (س) سال بناي كعبه) (انساب الاشراف, به نقل از زندگاني فاطمه زهرا ص 26) دليل خوبي است. اما اين روايت به ادلهي مختلف قابل قبول نيست. زيرا:
علي (ع) بنا بر مشهور در اول بعثت هشت ساله يا ده ساله بوده است و در خانه پيامبر (ص) زندگي ميكرده است قطعا شاهد تولد حضرت زهرا بوده است چه آن را پنجم قبل از بعثت بدانيم و چه بعد. و اين تفاوت سن يعني سه تا پنج سال چيز كمي نيست كه حضرت علي (ع) يا حضرت زهرا (س) در تشخيص قاصر باشند. چه اينكه حضرت زهرا (عليهاالسلام) نيز از لحظهاي كه اهل درك ميگردد بزرگتري علي (ع) را ميفهمد. اين موضوع حتي در خانوادههاي معمولي هم بين همبازيها پيش نميآيد تا چه رسد به خاندان وحي. مگر اينكه تفاوت سني آنقدر كم باشد كه درك آن مشكل باشد و اين موضوع با هر نقلي با تولد حضرت علي (ع) و حضرت زهرا (س) سازگار نيست.
ثانيا: از ظاهر اين روايت استنباط ميشود كه حضرت زهرا سلاماللهعليها مدعي همسني يا مُسِنتري از حضرت علي عليهالسلام بوده است و بعيد است حضرت فاطمه (س) ادعاي كوچكتري كند و حضرت علي (ع) ادعاي عكس آن كند و اين قابل قبول نيست. زيرا ادعا يا اثبات همسني يا بزرگتري هرگز براي زنان افتخاري نيست تا به مجادله كشيده شود بلكه زنان همواره تلاش دارند تا سن خود را كمتر جلوه دهند.
ثالثا: اين روايت با مباني اعتقادي شيعه كه قائل به عصمت حضرت علي و زهرا سلاماللهعليهما ميباشند قابل توجيه نميباشد.
و روايت كشف الغمه علاوه بر مرفوعه بودن، در متن تعارض دارد از يك طرف تولد حضرت زهرا را بعد از بعثت ميداند و از طرف ديگر مقارن بناي كعبه و اين تعارض روايت را تضعيف ميكند. خصوصا اينكه روايتي ديگر در شيعه آن را تأييد نميكند.
ب: هيچ بعدي ندارد كه زنان قريش پس از بيست سال كينه خديجه را به خاطر ازدواج با حضرت محمد (ص) به دل گرفته باشند، مردم جاهلي كه به خاطر تعصبهاي جاهلي بر سر ملاكهاي بيارزش به جنگ و ستيز با يكديگر ميپردازند و حتي پس از ايمان، شعري، آتش كينه اوس و خزرج را شعلهور ميكند و شمشيرها از نيام بركشيده ميشود، چگونه ممكن نيست كه پس از ساليان متمادي به خاطر همين تعصبها دشمني خديجه را به دل گرفته باشند.
چگونه بعيد است كه نسبت به اين ازدواج هنوز تعصب داشته باشند در حاليكه پس از ساليان درازي كه بر پيامبر (ص) وحي نازل ميشد، اعراب متعصب ميگفتند «لولا نزل هذا القرآن علي رجل من القريتين عظيم» (زخرف, 32) چرا قرآن بر مردي بزرگ از شهر مكه و طائف نازل نميشود؟ و بعد از سالهاي متمادي هنوز به حضرت محمد (ص) با ديده تحقير مينگريستند.
اما اينكه چرا حضرت خديجه (ع) از زنان مسلمان دعوت نكرد و از زنان قريش ياري جست؟ شايد بدين علت بود كه سال پنجم بعثت اوج سختگيري قريش بر مسلمانان بوده است و زنان كمتر جرأت رفت و آمد با خانه پيامبر (ص) را داشتهاند. علاوه سال پنجم مبعث عدهاي از مردان و زنان مسلمان در اثر فشار كفار قريش به حبشه هجرت نمودند. (تاريخ طبري, ج 2, ص 329) .
در تاريخ نام رقيه دختر حضرت خديجه (ع) و سهله دختر سهيل و امسلمه و ليلي دختر ابيحثمه جزء اولين مهاجران به حبشه ذكر شده است. (تاريخ طبري, ج 2, ص 330) و شايد با مهاجرت زنان در سال پنجم مبعث زناني براي ياري حضرت خديجه نمانده بودند. لذا حضرت خديجه از زنان قريش كمك طلبيده است.
ج: از لحاظ علمي هيچ مانعي ندارد كه زني در سن شصت سالگي وضع حمل نمايد خصوصا كه حضرت خديجه از زنان قرشي بود كه به سلامت جسماني و دير يائسگي شهرت دارند.
علاوه اين كه حضرت خديجه در چهل سالگي ازدواج كرده، قطعي نيست، عدهاي از علما وي را هنگام ازدواج 35 ساله دانستهاند. ( زندگاني فاطمه زهرا ص 26 به نقل از انساب الاشراف ) و حتي بعضي به نقل از ابن عباس سن ايشان را 28 سال نقل مي كنند( بحارالانوار،ج16،ص3 ).
شواهدي كه تولد حضرت فاطمه (س) را بعد از هجرت تأييد ميكند:
الف: روايتي از اهل سنت نقل شده است كه نشانگر كودكي فاطمه (س) هنگام وفات مادر بوده است: «هنگاميكه خديجه وفات نمود فاطمه (س) به پيامبر (ص) ميچسبيد و گريه ميكرد و ميگفت: «اَين امي» مادرم كجاست؟ جبرئيل نازل شد و به پيامبر (ص) فرمود: به فاطمه (س) بگو «در بهشت در خانهاي از لؤلؤ بهم پيچيده بيصدا كه خداوند برايش بنا كرده، زندگي ميكند.» (تاريخ يعقوبي, ج 2, ص 35) اگر تولد حضرت فاطمه (س) را 5 سال قبل از بعثت بدانيم وي هنگام وفات مادر 14 يا 15 ساله بوده است زيرا وفات حضرت خديجه سال نهم بعثت بوده است و از يك دختر در اين سن بعيد است! به پدر بچسبد و سراغ مادرش را بگيرد. اين عمل، ناز كودكانه دختري است در حدود 2 تا 5 ساله، نه بزرگتر.
ب: محكمترين دليل بر اينكه تولد حضرت زهرا (س) بعد از بعثت است، روايات «انعقاد نطفه فاطمه (س) در معراج» است. سني و شيعه روايت كردهاند كه «پيامبر (ص) بارها فرمودهاند» در شب معراج ميوهاي به من داده شد كه نطفه فاطمه (س) در صلب من گرديد و خديجه از همان نطفه حامله گرديد و سپس فاطمه (س) متولد گرديد.» اين روايت در حد تواتر است و آن را «ابنعباس، سعيد بن مالك، عمر بن خطاب و عايشه» (احقاق الحق, ج 10, ص 1 به بعد) نقل كردهاند و از اين رو فاطمه (س) را «حوراء انسيه» و «تفاحه الجنه» ناميدهاند.
اين روايت را سيوطي در «الدر المنثور» ذيل آيه «سبحان الذي اسري…» (سوره اسرا, آيه 1) اينگونه آورده است «و اخرج الطبراني عن عائشه قالت: قال رسولالله (ص) لما اسري بي الي السماء و دخلت الجنه فوقفت علي شجره من اشجار الجنه لم ارفي الجنه مثلها و لا ابيض ورقا و لا اطيب ثمره فتناولت ثمره من ثمرتها فاكلتها فصارت نطفه في صلبي فلما هبطت الي الارض واقعت خديجه فحملت فاطمه فاذا انا اشفقت الي ريح الجنه شممت ريح فاطمه»
آنگاه كه خداوند مرا به معراج برد به بهشت درآمدم در مقابل درختي متوقف شدم كه نه از آن بهتر در بهشت ديده بودم و نه به براقي برگ و نه به خوشمزگي ميوه آن مشاهده نموده بودم. ميوهاي از آن را چيدم و خوردم كه نطف فاطمه (س) گرديد پس از فرود آمدن به زمين با خديجه آميزش كردم كه به فاطمه (س) حامله گرديد. لذا هرگاه مشتاق بوي بهشت ميشوم فاطمه (س) را ميبويم.
اين روايت را با همين الفاظ و يا معنا عالماني بزرگ از اهل سنت نقل كردهاند. محبالدين طبري در «ذخائر العقبي»، شيخ احمد بن يوسف الدمشقي در «اخبار الدول»، ذهبي در «ميزان الاعتدال»، ابنحجر عسقلاني در «لسان الميزان»، ابنمغازلي در «مناقب»، بلخي قندوزي در «ينابيع الموده»، حضرمي در «وسيله المآل»، حاكم نيشابوري در «المستدرك»، خوارزمي در «مقتل الحسين»، متقي هندي در «كنزل العمال»، عبدالله شافعي در «المناقب»، حافظ ابوبكر بغدادي در «تاريخ بغداد»، حافظ نورالدين علي بن ابيبكر هيتمي در «مجمع الزوائد»، صفوري در «نزهه المجالس» و عدهاي ديگر از علماي اهل سنت آن را نقل كردهاند (احقاق الحق, ج 10,ص 1 الي 11) همچنين محدثين شيعه نيز همگي بر اين روايت اتفاق كردهاند.
از نقل روايات چنين استنباط ميگردد كه پيامبر (ص) بارها اين موضوع را فرمودهاند. هرگاه از عظمت فاطمه (س) سخن به ميان ميآمد، هرگاه به پيامبر (ص) اعتراض ميشد چرا فاطمه (س) را ميبوسي؟ (ينابيع الموده, ج 2, ص 22) و اينكه چرا فاطمه (س) حوريه انسيه است (احتجاج, ج 2, ص 382) و… پيامبر (ص) داستان معراج را متذكر ميشدند. فراواني روايت بقدري است كه محقق قطع پيدا ميكند كه حضرت فاطمه (س) بعد از نبوت متولد شده است. هر چند تاريخ معراج خود محل اختلاف شديد است، لكن روايات انعقاد نطفه حضرت فاطمه (س) بقدري زياد است كه خود گواه اينست كه معراج بايد در سالهاي اول بعثت يعني قبل از پنجم اتفاق افتاده باشد.
ج: شاهد ديگر خواستگاري از حضرت فاطمه (س) است. طبق روايات فراوان خواستگاري اصحاب از حضرت فاطمه (س) كمي قبل از ازدواج با حضرت علي (ع) است يعني همان سال اول هجري خواستگاريها آغاز ميگردد و اين نشانگر تحولي در زندگي حضرت فاطمه (س) كه همان بلوغ است، ميباشد. اگر حضرت فاطمه (س) پنجم قبل از مبعث متولد گرديده بود ميبايست از همان سال چهارم مبعث، خواستگاري آغاز ميگرديد، چه آنكه حضرت فاطمه (س) دختري زيبا، فهميده، و مورد لطف پيامبر (ص) بود و آن زمان خواستگاري در زمان بلوغ مرسوم بوده است. اما تاريخ به جز در بعد از هجرت از هيچ خواستگاري ياد نكرده است و اين مؤيد ادعاي تولد حضرت فاطمه (س) بعد از مبعث است.
د: بيشتر مورخين حضرت فاطمه (س) را آخرين فرزند حضرت خديجه (عليهاالسلام) ميدانند. يعقوبي در تاريخش ميگويد: «خديجه براي محمد (ص) قبل از بعثت، قاسم، رقيه، زينب و امكلثوم را زاييد و بعد از بعثت عبدالله كه ملقب به طيب و طاهر گرديد زيرا در اسلام متولد گرديده بود و سپس فاطمه (س) را به دنيا آورد. (تاريخ يعقوبي, ج 2, ص 20) ابنهشام در «سيره» ميگويد: «بزرگترين پسر پيامبر (ص) قاسم بود سپس طيب سپس طاهر و بزرگترين دخترش رقيه سپس زينب بعد از آن امكلثوم و بعد از آن فاطمه (س)» (سيره ابن هشام, ج 1, ص 202) طبري در «تاريخ» ميگويد: «خديجه هشت فرزند براي پيامبر (ص) بدنيا آورد: قاسم، طيب، طاهر، عبدالله، زينب، رقيه، امكلثوم و فاطمه (س) (تاريخ طبري, ج 3, ص 161) .
ابناثير در «اسد الغابه» ميگويد: به نظر من فاطمه (س) كوچكترين دختر پيامبر (ص) است زيرا آخرين ازدواج در خانه پيامبر (ص) ازدواج فاطمه (س) بوده است (اسد الغابه, ج 7, ص 220) .
همچنين علامه بلخي قندوزي از علماي اهل سنت در «ينابيع الموده» از كتاب «الاصابه» نقل ميكند كه «هي اصغر بناته» فاطمه (س) كوچكترين دختر رسول خدا بوده است.
ه: عليرغم اينكه قول تولد حضرت زهرا (س) در قبل از بعثت را به علماي اهل سنت نسبت دادهاند و بعد از بعثت را به علما شيعه، اين تفصيل صحيح نيست. زيرا علماي شيعه نسبت به بعد از بعثت اجماع دارند و علماي سنت نسبت به قول قبل از بعثت اختلاف دارند. بنابراين قول شيعه مؤيد و معاضد بعضي از علماي اهل سنت است و قول اكثريت بر اقليت ترجيح دارد.(به نقل از فرشته زميني يا زندگاني حضرت زهرا, روح الله حسينيان, انتشارات دارالحديث)
بر پايه آنچه ذكر شد قول به تولد آنحضرت در سال پنجم هجرت مورد قبول واقع شد اما سوالي كه پيش مي آيد اين است كه در چه ماه و روزي به دنيا آمده است؟ در جواب مي گوييم تقريبا بين همه علما اتفاق نظر وجود دارد كه آنحضرت در روز جمعه بيستم جمادي الثاني به دنيا آمده است.
روز و سال شهادت آنحضرت و سن مباركش:
سيدمرتضي در كتاب عيونالمعجزات مدت عمر حضرت زهرا عليهاسلام را هيجده سال و دوماه دانسته است ابن شهر آشوب در كتاب مناقب مدت عمر شريف آن حضرت را هيجده سال و هفت ماه نوشته است . علت اختلاف همان است كه در ابتدا ذكر كرديم.
نتيجه كلي:
همانطور كه ذكر كرديم آنچه صحيحتر به نظر ميرسد ولادت حضرت زهراعليهاسلام روز جمعه بيستم جمادي الثانيه پنج سال بعد از بعثت واقع شده كه دقيقاً هشت سال قبل از هجرت رسول خدا (ص) به مدينه منوره بوده است و شهادت آن سيده زنان عالميان اگر بپذيريم كه هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پدر بزرگوارش واقع شده باشد بايد سيزدهم جمادي الاولي اتفاق افتاده باشد و اگر بپذيريم كه حضرت زهرا عليهاسلام بعد از رحلت پدر بزرگوارش نودوپنج روز زندگاني كرده بايد شهادت آن حضرت در سوم جمادي الاخره سال يازدهم هجري واقع شده باشد.
قابل ذكر است كه خبر 75 روز زندگاني حضرت زهرا عليهاسلام بعد از رحلت پدر بزرگوارش به نقل ابن شهر آشوب ذكر شده است(مناقب ابن شهر آشوب, ج 2, ص 112) و خبر 95 روز آن حضرت بعد از رحلت پدر بزرگوارش به نقل مجلسي از كتاب الدره الطاهره است(فاطمه الزهرا سيده نساء العالمين, ص 446) .
پاسخ به سوال دوم: مقام ومنزلت زهرا س در نزد خداوند چيست؟
مقام و منزلت حضرت زهرا سلام الله عليها در پيشگاه خداوند بالاتر از آن است كه در اين چند سطر از جواب بگنجد. چه بگوييم در مورد شخصيتي كه خداوند در عظمت وي و خاندانش آيه تطهير يا سوره انسان و دهها آيه ديگر را نازل كرده است. فاطمه زهرا آنقدر عظمت و مقام داردكه
پيغمبر اكرم (ص) به فاطمه زهرا(عليهاالسلام) فرمود:
«ان اللّه يغضب لغضبك و يرضي لرضاك».خداوند به خاطر تو خشمگين مي شود و به خاطر رضاي تو راضي.
و نيز فرمود:«فانما هي فاطمة بضعة مني يريبني ما ارابها و يؤذيني ما آذاها»:
«فاطمه پاره تن من است آنچه او را آزار دهد مرا آزار مي دهد و آنچه او را به زحمت افكند مرا به زحمت مي افكند.( مستدرك الصحيحين ج ۳ ص ۱۵۳- اين حديث را «ابى حجر در «الاصابه» و «ابن اثير» در «اسد الغابه» آوردهاند؛ صحيح بخارى «كتاب النكاح» باب ذب الرجل عن ابنته – مضمون اين دو حديث در بسيارى از كتب معروف مانند «خصائص نسائى» «فيض الغدير»، «كنز العمال»، «مسند احمد»، «صحيح ابى داود» و «حليه الاوليا» آمده است.)
اينها تنها نمونه هايي بود از صدها مورد روايات و آيات كه در عظمت شان و مقام آن حضرت در پيشگاه خداوند نقل شده است.
پاسخ به سوال چهارم و پنجم: وقف در اصطلاح يعني چه؟موقوفات حضرت زهرا كدام يك است اياالعواف.الميثب.حسني.هستند يا غير اينهاست؟
وقف در لغت به معني ايستادن و ساكن و حبس كردن است و در اصطلاح فقه، يعني حبس مايملك و جلوگيري از انتقال آن به ديگري، چه از راه فروش و چه از راه بخشش و در مقابل منافع و سود حاصل از آن را در راه خداوند قرار دادن است كه در واقع همان راه خدمت به مردم و گرهگشايي مشكلات و سر و سامان دادن به وضعيت عادي و فرهنگي آنان ميباشد.
شيخ طوسي در كتاب المبسوط وقف را چنين تعريف كرده است:
«فالوقف تحبيس الاصل و تسبيل المنفعه»
«وقف نگهداشتن اصل ملك و جاري ساختن منفعت است» (المبسوط: 286 / 3)
تحبيس از ريشه حبس به معناي زنداني كردن، در قيد آوردن و جلوي آزادي چيزي را گرفتن است. چون با وقف شدن ملك، آزادي نقل و انتقال از آن گرفته ميشود.
فقها وقف را در باب صدقات آوردهاند و آن را نوعي از صدقه شمردهاند. در كتاب فقهي و مبحث مربوط به اقتصاد اسلامي، فصول و بخشهايي به وقف و انواع و شرايط آن اختصاص پيدا كرده و احكام و مقررات آن توضيح داده شده است.
اقسام وقف:
براي وقف، اقسامي ذكر شده است كه به طور خلاصه به آن اشاره ميكنيم:
وقف عام: وقفي است كه بر جهات و عناوين عام باشد.
وقف خاص: وقفي است كه بر جهت خاص و عنوان خاصي باشد مانند: وقف بر اولاد ذكور و يا وقف بر محل يا فرد خاصي به نحوي كه انتفاع از آن خصوصي باشد.
وقف انتفاع: وقفي است كه مقصود از آن درآمد مادي نباشد مانند احداث مسجد و حسينيه در زمين ملكي خود و يا زمين مواته.
وقف منفعت: وقفي است كه مقصود از آن درآمد مادي است براي هزينه چيز ديگر مثل وقف دكان براي اداره مسجد، مدرسه و يا بيمارستان
موقوفات حضرت زهرا سلام الله عليها
اسامى موقوفات حضرت صديقه طاهره صلوات الله عليها:
الف) «ام العيال »: چشمه اى است كه به بركت آن روستايى بزرگ در كنارش ساخته شده، اين روستا در نزديكى قلعه هاى «آرة » كه بين راه مكه و مدينه است واقع شده، در آن روزگار بيش از 20000 نخل خرما داشته است و امروز هم در آنجا ميوه هاى مختلف مانند: ليمو، انگور، موز به عمل مى آيد، «ام العيال » در يكصد و هفتاد كيلومترى مدينه منوره و پنجاه و شش كيلومترى شرق «سقيا» قرار دارد. (معجم معالم الحجاز، عاتق بن غيث بلادى، ج 1، ص 21. )
عرام بن اصبغ سلمى كه شخصى مورد اطمينان است و در سال هاى 275 هجرى قمرى زندگى مى كرده و در شناسايى منطقه «تهامه » از خبرگى ويژه اى برخوردار بود مى گويد: «ام العيال » قرية صدقة فاطمة الزهراء بنت رسول الله (صلى الله عليه و آله)؛ روستاى ام العيال صدقه و موقوفه حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام دختر رسول خدا صلى الله عليه وآله است. (معجم معالم الحجاز، ج 6، ص 194.)
امروز هم فرزندان حضرت فاطمه سلام الله عليها از آن بهره مى گيرند.
اين چشمه و اين سرزمين از سوى حضرت صديقه طاهره عليهاالسلام بر سادات حسينى وقف گرديده است. ( عمدة الاخبار فى مدينة المختار، احمد بن عبدالحميد عباسى، ص 241. )
چه بسا وقف بر سادات حسينى از آن جهت بوده كه بنا بر پيش بينى حضرت فاطمه سلام الله عليها امامت در نسل و فرزندان حضرت حسين بن على – عليهما السلام – استمرار پيدا مى كرده و از سوى ديگر بعد از شهادت ابا عبدالله الحسين عليه السلام فرزندان آن حضرت بيشتر مورد غضب و ناخوشايندى حاكمان بنى اميه واقع مى شدند و نياز به يك پشتوانه مالى خاص داشتند. از اين رو ««ام العيال » » را وقف سادات حسينى مى نمايد و در بين مسلمانان روشن و مسلم است كه اموال موقوفه بايد صرف «موقوف عليهم » گردد.
سمهودى نيز مى نويسد: «ام العيال »، چشمه اى است كه متعلق به حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها بوده سپس آن را وقف نمودند. توسط اين چشمه بيش از بيست هزار نخل آبيارى مى گرديده و جعفر بن طلحة بن عبيدالله تيمى دويست هزار دينار جهت احياء آن و اطراف آن صرف كرده است. (وفاء الوفا باخبار دار المصطفى، ج 4، ص 1130. )
ب: ديگر موقوفات حضرت صديقه طاهره در وصيت نامه شان به امير المومنين على بن ابيطالب عليه السلام چنين آمده است: ابوبصير مى گويد: امام محمد باقرعليه السلام فرمودند: آيا وصيت نامه مادرم فاطمه عليهاالسلام را در اين مورد بخوانم؟ ما تقاضا و درخواست نموديم كه قرائت كند. حضرت ظرف كوچك (و يا زنبيلى) را بيرون آورد و نوشته اى را از آن ميان به دست گرفتند و چنين قرائت كردند:
«بسم الله الرحمن الرحيم، هذا ما اوصت به فاطمة بنت محمد رسول الله – صلى الله عليه و آله – اوصت بحوائطها السبعة، العواف و الدلال و البرقة و الميثب و الحسنى و الصافية و ما لام ابراهيم الى على بن ابى طالب فان مضى على فالى الحسن فان مضى الحسن فالى الحسين فان مضى الحسين فالى الاكبر من ولدى. شهد الله على ذلك و المقداد بن الاسود و الزبير بن عوام و كتب على بن ابى طالب – عليه السلام -»؛ (فروع كافى، ج 7، ص 48، ح 5؛ بحارالانوار، ج 43، ص 235،ح 1. ) اين وصيت نامه اى است كه حضرت فاطمه زهرا صلوات الله عليها دختر محمد پيامبر خدا صلى الله عليه وآله بدان وصيت نمود. در آن وصيت نمود كه زمين ها و باغ هاى ديوار شده هفت گانه: العواف، الدلال، البرقه، المثيب، الحسنى، الصافيه و مشربه ام ابراهيم، در اختيار على بن ابى طالب صلوات الله عليه است و چنانچه على از دنيا رفت در اختيار فرزندم حسن بن على – عليهما السلام – قرار مى گيرد و چنانچه او از دنيا رفت در اختيار فرزند ديگرم حسين بن على – عليهما السلام – خواهد بود و بعد از او در اختيار بزرگترين فرزندانم قرار خواهد گرفت. گواهى مى دهد بر اين وصيت نامه خداي متعال و سپس افرادى همانند مقداد بن اسود كندى و زبير بن عوام. كه وصيت نامه توسط اميرمؤمنان على بن ابيطالب عليهما السلام نوشته شد.
همانند روايت فوق با اندكى اختلاف از امام صادق و امام رضا – عليهما السلام – نقل گرديده و مضمون گذشته را مورد تاكيد قرار داده اند.
سمهودى درباره باغ هاى هفتگانه به نقل از واقدى گفته است: مخيريق در ميان يهود بنى نضير عالم انديشمند و متعهدى بود كه ايمان به پيامبر خدا صلى الله عليه وآله آورد سپس اموالش را در اختيار آن حضرت قرار داد و اين اموال همان باغ هاى ديوار كشيده هفتگانه بوده است. و همچنين از محمد بن كعب نقل كرده كه: كه اين اموال متعلق به مخيريق يهودى بوده، چون جنگ «احد» فرا رسيد رو به ديگر يهوديان كرد و گفت: چرا محمد – (صلى الله عليه و آله) – را يارى نمى كنيد؟ سوگند به خدا همه شما مى دانيد كه يارى دادن به او وظيفه و تكليف همه شماها است. جواب دادند:
امروز شنبه است [روز عبادت و تعطيلى است] مخيريق گفت: شما از وظيفه فرار مى كنيد شنبه يعنى چه؟! سپس خود شمشير بر گرفت و همراه با رسول گرامى اسلام با دشمنان آن حضرت جنگيد تا سخت مجروح گرديد و چون در بستر افتاد چنين وصيت كرد:
«اموالى الى محمد يضعها حيث يشاء؛ دارائى هاى من در اختيار محمد صلى الله عليه وآله خواهد بود هر كجا مى خواهد و صلاح مى داند مصرف كند.» (وفاء الوفا، ج 3، ص 990 و 825)
امام رضا عليه السلام فرمودند: رسول خدا آن ها را وقف بر فاطمه سلام الله عليها نمود، و سپس فاطمه آنها را بر بنى هاشم و بنى المطلب وقف نموده است. (فروع كافى، ج 7، ص 47 و 48، ح 1 – 4. )
– باغ هاى هفتگانه موقوفه حضرت فاطمه سلام الله عليها
«حيطان سبعه » همان باغ ها و مزارع هفت گانه اى است كه اطراف آن ديوار كشيده شده بود و بيشتر آنها در منطقه «العوالى » و شرق مدينه منوره واقع شده بود.
1- العواف: بعضى آن را – الاعواف – دانسته اند و لكن ابن شبه مى گويد صحيح در نزد من «العواف » است، و آن جايگاه وسيعى است در نزديكى شهر مدينه كه مردم آن اموال خويش – گوسفندان و شتران و … – را در آن جا نگهدارى مى كردند، اين وادى از سرچشمه «مهزور» آبيارى مى گرديد. (تاريخ المدينة المنوره، ج 1، ص 174. )
2 – الصافية: اين باغ در قسمت شرقى مدينه واقع شده و به قطعه «زهيره » (بحارالانوار، ج 22، ص 299. )معروف است اين مكان از جمله اموالى بود كه از يهود بنى قريظه بدست آمد و چون هيچگونه درگيرى وجود نداشت جزء اموال خالص پيامبر خدا صلى الله عليه وآله محسوب شد و كسى در آن سهمى نداشت. پيامبر آن را به دخترش فاطمه عليهاالسلام واگذار كرد او هم آن را وقف نمود.
3 – الدلال: قطعه زمينى بود كه در قسمت شرقى مدينه قبل از صافيه واقع شده، آن را بنى ثعلب يهود مالك بودند، امام باقر عليه السلام فرمودند: دلال متعلق به يك زن يهودى از بنى نضير بود كه سلمان در نزد او در بردگى بسر مى برد، آن زن طى قراردادى با سلمان بنا را بر اين گذاشتند كه سلمان آن سرزمين احيا كند و درختكارى نمايد سپس آن زن سلمان را آزاد نمايد، رسول خدا صلى الله عليه وآله از اين پيمان و قرارداد آگاه شد، به نزد سلمان در محل كاشتن درختها آمد و به او كمك كرد و در مدت كوتاهى درختان بزرگ شدند و به ثمر نشستند، پس از مدتى كه اسلام قدرت پيدا كرد. آن سرزمين به عنوان غنيمت – فئ – به تصرف پيامبر خدا درآمد، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آن را به دخترش فاطمه داد. حضرت فاطمه صلوات الله عليها هم آن را وقف در راه خدا نمود. (بحارالانوار، ج 22، ص 300.) و بعضى محدثان از «الدلال » تعبير به «الكلاب » كرده اند و گفته اند: آن نهر آب مورد توجهى بود كه در مدينه جارى مى گشت و مردم از آن بهره مى بردند.
4 – برقه: اين باغ در قبله مدينه به سمت مشرق قرار گرفته بود، قبلا از اموال يهود بنى قريظه محسوب مى گرديد لكن بعد از اينكه به دست رسول خدا صلى الله عليه وآله افتاد سلمان در آن درختكارى كرد و بعد هم به حضرت فاطمه عليهاالسلام واگذار شد كه آن حضرت آن را وقف بر بنى هاشم و بنى المطلب نمود. (بحارالانوار، ج 22، ص 300.)
5 – الميثب: جايش معين نيست و لكن جزء غنائمى است كه بدون جدال به دست پيامبر صلى اله عليه وآله افتاد، او هم آن را به دختر خويش داد و بعد هم فاطمه عليهاالسلام وقفش نمود، بكرى مى گويند: از موقوفات عام رسول خدا صلى الله عليه وآله است. (معجم معالم الحجاز، ج 8، ص 309. )
6 – حسنى: موضعى است كه در نزديكى «الدلال » واقع شده و مشهور به «الحسينيات » مى باشد، اين محل از وادى «مهزور» آبيارى مى گردد. (وفاءالوفا، ج 4، ص 1291. )
7 – مشربه ام ابراهيم: در آخر باب العوالى مدينه منوره، بستانى است كه چون ام ابراهيم – ماريه قبطيه – همسر رسول خدا صلى الله عليه وآله را در آنجا درد زايمان عارض شد، دستش را به چوبى گرفته بود كه بعد از لحظاتى فرزندش «ابراهيم » به دنيا آمد بدين جهت مشربه ام ابراهيم نام گرفت اين بستان در نزديكى مدارس يهودى آن روز قرار داشت و درختان آن بستان از وادى «مهزور» آبيارى مى گرديد. مشربه به اطاق مسكونى اطلاق مى شود، پيامبر خدا صلى الله عليه وآله ماريه قبطيه را آنجا سكونت داده بود. (تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 173؛ بحارالانوار، ج 22، ص 299)
منبع: پرسمان