1-کتاب “روضه الشهدا “:مولفش واعظ کاشفی است که سنی بوده ومرام صوفیانه داشته و تحلیلش از نهضت عاشورا بر بنیاد تحمل درد و رنج توسط اولیای خداست .به این معنا که خدا با ایجاد واقعه کربلا ، یکی از بندگان برگزیده خود را گرفتار رنج و بلا کرد تا او را به مقامات عالیه برساند 2-کتاب“ المنتخب“ مولفش طریحی است که یک نگاشته تاریخی در باره زندگی امام حسین (ع) یا تاریخ قیام عاشورا یا مقتل سید الشهدا(ع) نیست بلکه مجموعه ای ازروایات و مراثی حزن بر انگیز و گریه آور است که در قالب نثر خطابی و شعر سامان بوده و به صورت جُنگ و کشکول نگارش یافته و زمینه تحریفات بسیاری را در مقتل خوانی فراهم ساخته است .3-کتاب “مقتل الحسین “منسوب به ابو مخنف پر است از اخبار جعلی و سست و بی محتوا. 4-کتاب “تظلم الزهرا” مولفش رضی قزوینی بوده و برخی از گزارشش هایش قابل خرده گیری است . 5-کتاب “اسرار الشهاده “و مولف آن فاضل دربندی است که علیرغم ویژگی های خاصی که داردنظیر تحلیلی بودن و مفصل بودن اماگزارش های نادر وخرافه آمیز ودوراز واقعیت هم در آن نقل شده است 6- کتاب “الدمعه الساکبه “ازمحمد باقر بهبهانی که گزارش های ناصحیحی دارد 7- کتاب “ناسخ التواریخ “از محمد تقی سپهر که در چهار دوره و شانزده جلدمی باشد، یازده جلد آن را محمد تقی سپهرنوشته و پنج جلد دیگرش را پسرش عباسقلی خان تالیف کردو گزارش های نادرست و خرافاتی دارد 8- کتاب “تذکره الشهدا “از آیه الله کاشانی از علمای برجسته عهد قاجار دارای برخی گزارش ها ی ضعیف و مخدوش است9- کتاب“ معالی السبطین “از حائری مازندرانی که از منابع ضعیف و غیر قابل اعتماد استفاده کرده و به ناچاردارای تحریفات بسیاراست 10- کتاب “نور العین “از ابو اسحاق اسفراینی که یک سنی اشعری مسلک و آتش سوزنده بوده برای گزارش ها هیچ سندی ارائه نشده و سبک نگارشی آن شبیه داستان و عامه پسند بوده و بسیاری از مطالبش ضعیف ،جعلی و سخیف است.
در قرون اخیر آثار بسیاری دربارهی قیام حضرت سیّد الشّهداء (علیه السلام) نگاشته شده است که در این میان، برخی از آنها به دلیل شهرت مؤلفشان یا به سبب برخی از ویژگیها و امتیازات نگاشته، تأثیر بسزایی در تبلیغ و ترویج برخی از گزارشهای سست و ضعیف، و در مواردی موهِن، در تاریخ عاشورا داشتهاند. البته مطالعه و بررسی دربارهی زمینهها، علل و عوامل نقل و ترویج گزارشهای نامعتبر و نادر در تاریخنگاری عاشورا، پژوهش مستقلی را میطلبد؛ اما آنچه در این نگاشتهی مختصر میتوان به آن اشاره کرد، آن است که از قرن پنجم به بعد، عاشورانگاری به تدریج رو به افول گذاشت. این امر معلول عواملی از قبیل دور شدن از منابع کهن این موضوع و به فراموشی سپردن تدریجی آنها از یک سو، و بیتوجهی و حتی حذف عمدی آنها از طرف برخی از فرقههای مذهبی متعصب از سوی دیگر و اقبال و توجه ویژهی جامعه به آگاهی بیشتر دربارهی جزئیات و تفاصیل واقعه از سوی سوم بود. در نتیجه، نگارش آثار تحقیقی، جای خود را به نگاشتههایی با رویکردهای ادبی و اجتماعی داد که بیشتر متأثر از عواملی چون ذوق و سلیقههای شخصی و درونی مؤلفان، شرایط اجتماعی حاکم بر پدیدآورندگان آن آثار و توجه به سلیقه و خواست مخاطبان و خوانندگان بود.
به تعبیر دیگر، از دورهی یاد شده، مقتلنویسان و تاریخنگاران عاشورا از یک سو – به دلایلی که بیان شد- به روایات و گزارشهای تاریخی کهن واقعهی عاشورا کمتر توجه داشتند، و از سوی دیگر، به سبب عظمت این حادثه و شیفتگی جامعهی شیعه و حتی سنّی برای افزودن به آگاهیهای خود دربارهی جزئیات این واقعه، زمینه را برای توسعه و شاخ و برگ دادن به برخی از اخبار این واقعه، فراهم دیده، بسته به ذوق و تعهد و تخصصشان در این حوزه، به حوادث و رویدادهای این واقعه افزودند؛ تا آنجا که از قرن دهم به این سو با نگارش روضة الشهداء، این رویکرد شتاب خاصی به خود گرفت و در طول چهار قرن بعد، نگاشتههایی از قبیل منتخب طُرَیْحی، تظلّم الزهرا قزوینی، مُحْرِقُ القلوب نراقی، الدمعة الساکبة بهبهانی، معالی السِّبْطَیْن محمد مهدی حائری مازندرانی و تذکرة الشهداء ملا حبیب الله شریف کاشانی و از همه مهمتر، اکسیر العبادات فاضل دربندی پای به عرصهی وجود گذاشتند که چون نویسندگان آنها با بیتوجهی به ریشهها و ابعاد سیاسی حادثه و بدون بررسی انگیزه و فلسفهی قیام امام حسین (علیه السلام) و نتایج و آثار آن، بیشتر از دو زاویهی ابتلا و آزمایش و نگاه کاملاً عاطفی و احساسی – که غم و اندوه، یکی از عناصر لازم و مهم این نوع نگاه است – به این حادثه نگریستند، در روایت و برداشت خود از این حادثهی بزرگ، چندان به مصادر کهن و درخور اعتماد تاریخی پایبند نماندند؛ بلکه آنچه بیشتر مورد عنایت و تأکید آنان بود، تدوین و تألیف یک اثر صد درصد عاطفی – احساسی و حزنآور و غمانگیز دربارهی این واقعه بود، تا مخاطبان و شنوندگان در مجالس روضهخوانی و سوگواری، هر چه بیشتر متألم و متأثر شوند، عزاداری کنند و اشک بریزند. از این رو به کارگیری مضامینی از قبیل مصیبت، حزن و غم، غربت و بیکسی، تشنگی، اسارت، بلا و ابتلا در این گونه برداشت، بسیار رایج و در مواردی، مبالغهآمیز بوده است. البته در این میان آنچه به چنین برداشتی از تاریخ عاشورا، بیشتر دامن زد و آن را بیشتر مورد تأکید و تأیید قرار داد، رویکرد سطحی و عوامپسند برخی از شاعران و تعزیهخوانان بود. البته بر اساس روایات بسیاری – که برخی از آنها در فصل چهارم از بخش اول این کتاب نقل میشود- گریه و عزاداری در سوگ امام حسین (علیه السلام)، از بالاترین پاداشها برخوردار است؛ اما مشکل در اینجا بود که برخی از این مقتلنگاران برای رسیدن به چنان پاداشی، استخدام هر وسیلهای را روا دانستند؛ هر چند به قیمت نادیده گرفتن اخبار معتبر دربارهی این حادثه باشد؛ چرا که بسیاری از اخبار یاد شده با سلیقه و مذاق چنین برداشتی، ناهمگون بود و از تأمین چنین هدفی، ناتوان.
به هر تقدیم، نگاه اجمالی به اسامی برخی از آثاری که در تاریخ عاشورا از دورهی صفوی به بعد و بیشتر در عصر قاجار نگاشته شده است، این ادعا را به خوبی تأیید میکند؛ آثاری از قبیل: طریق البکاء، طوفان البکاء، عمان البکاء، محیط البکاء، امواج البکاء، ریاض البکاء، مفتاح البکاء، منبع البکاء، مخزن البکاء، معدن البکاء، مناهل البکاء، مجری البکاء، سحاب البکاء، عین البکاء، کنز الباکین، بکاء العین، مبکی العیون، مبکی العینین، المبکیات، بحر الکباء فی مصائب المعصومین، بحر الحزن، بحر الدموع، بحار الدموع، فیض الدموع، عین الدموع، سحاب الدموع، ینبوع الدموع، دمع العین، مدامع العین، مخازن الاحزان، بیت الاحزان، ریاض الاحزان، قبسات الاحزان، بحر غم، داستان غم، غمکده، ماتمکده، بستان ماتم، همّ و غم، نشتر غم، کنز المصائب، مجمع المصائب، وجیزة المصائب، اکلیل المصائب، ابتلاء الاولیاء و بلا و ابتلا در رویداد کربلا.
اکنون در ذیل، چند کتاب مشتمل بر مطالب نامعتبر در تاریخ عاشورا با ارائهی برخی از گزارشهای نامعتبر و نادر آنها، شناسایی و معرفی میشوند. بسیاری از قضایای نه درخور اعتماد، یا تفاصیل و جزئیات و شاخ و برگهای اضافی، که با معیارهای تاریخنگاری علمی نمیتوان آنها را قبول کرد، نخست در این منابع مطرح شده و سپس به کتابهای بعدی راه یافته و به تدریج در مقاتل و افواه رواج و شهرت یافته است. بر این اساس به متفرّدات این کتابها نمیتوان اعتماد کرد. هنگام معرفی این چند کتاب، چند نمونه از منفرّدات آنها نیز نقل میشود.
1. روضة الشهداء
کمال الدین حسین بن علی واعظ کاشفی (910 ق)، استاد ادب پارسی و مؤلف کتاب روضة الشهداء، بلایا و مصائب انبیا را از آدم تا پیامبر اکرم (ص) در این کتاب نگاشته و در ادامه، به مصائب امامان (علیه السلام) پرداخته است. در این میان، او بیش از نیمی از کتاب را به زندگی امام حسین (علیه السلام) و واقعهی عاشورا و حوادث پس از آن، اختصاص داده است؛ یعنی چهار باب آن (باب هفتم تا دهم) دربارهی امام حسین (علیه السلام) و خاندان و یارانش است. فهرست ابواب مربوط به امام حسین (علیه السلام) چنین است:
باب هفتم: در مناقب امام حسین (علیه السلام) از ولادت آن حضرت و بعضی از احوال وی بعد از برادر؛
باب هشتم: در شهادت مسلم بن عقیل بن ابیطالب و قتل بعضی از فرزندان او؛
باب نهم: در رسیدن امام حسین (علیه السلام) به کربلا و محاربه نمودن با اعدا و شهادت آن حضرت با اولاد و اقربا و سایر شهداء؛
باب دهم: در وقایعی که اهل بیت را بعد از واقعهی کربلا پیش آمده و عقوبات مخالفان که مباشر (مرتکب) آن حرب (جنگ) شدند.[1]
با توجه به آنکه کاشفی، مرام صوفیانه داشته، تحلیلی که از نهضت عاشورا کرده، بر بنیاد تحمل درد و رنج توسط اولیای خداست؛ به این معنا که خدا با ایجاد واقعهی کربلا، یکی از بندگان برگزیدهی خود را گرفتار رنج و بلا کرد تا او را به مقامات عالیه برساند؛ چرا که این یک سنت الهی است که همهی اولیا و مقربان الهی باید از جام بلا بنوشند:
آنکه در این بزم مقرّبتر است جام بلا بیشترش میدهند
و آنکه ز دلبر نظر خاص یافت داغ عَنا بر جگرش مینهند[2]
وی تا پایان کتاب، از ماهیت و ابعاد دیگر قیام عاشورا، به ویژه بُعد سیاسی آن، هیچ سخنی به میان نیاورده است.
کاشفی این کتاب را به درخواست یکی از اعیان و سادات بزرگ هرات با نام «مرشد بالله» معروف به «سید میرزا» در اواخر عمر خویش نگاشته است؛[3] یعنی زمانی که «به واسطهی کِبَر سن و دیگر موانع» نمیتوانسته «رایت فصاحت در بلاغت» برافرازد.[4] تاریخ نگارش این اثر سال 907 (نه 908) بوده است؛ چرا که خود گفته است: «از روز شهادت امام حسین (علیه السلام) تا تاریخ تألیف این کتاب که قریب به هشتصد و چهل و هفت سال است هر گاه که ماه محرّم نو شود…».[5]
دربارهی مذهب کاشفی، به یقین نمیتوان سخن گفت. چون نامش حسین، و زادگاهش سبزوار بوده که از زمانهای دور، به تشیع شهرت داشته است، شاید بتوان او را شیعه دانست؛ اما برخی قراین و شواهد، بر سنّی بودن او دلالت دارد؛ از جمله سکونت طولانی وی در هرات، و ارتباط و دوستی با افرادی همانند امیر علی شیرنوایی و عبد الرحمن جامی که هر دو از صوفیان نقشبندیه بودهاند و چنانکه میدانیم این فرقه، تنها فرقهای است که ابوبکر را سر سلسلهی خویش میداند. بنابراین اگرچه آن دو به اهل بیت علاقهی بسیار داشتند، از رفض بیزار بودند.[6] از این رو میتوان گفت کاشفی سنی حنفی مذهب بوده است؛ چنانکه افندی از برخی فواید میرداماد، نقل کرده که کاشفی را حنفی مذهب دانسته است.[7]
کاشفی اطلاعات زیادی دربارهی منابع کتابش ارائه نکرده است و در نقل گزارشهای مهم، از ذکر منبع طفره رفته است. بسیاری از منابعی هم که معرفی کرده، نامشهور و نامعتبر است؛ چنان که افندی پس از آنکه به بهرهمندی کاشفی از منابع شیعی چون عیون اخبار الرضا، الإرشاد، إعلام الوَرَی و کتاب الآل ابن خالویه اشاره میکند، میافزاید: «اما بیشتر روایات این کتاب و حتی همهی آنها، از کتابهای غیر مشهور و حتی غیر قابل اعتماد، گرفته شده است».[8] دلیل بیاعتباری این کتاب از لحاظ علمی، آن است که کاشفی برای ارئهی گزارش این واقعهی مهم، شیوهی علمی تاریخنگاری، که بنیاد آن بر منابع اصیل کهن تاریخی و نقد و پالایش گزارشهای مربوط به این حادثه است، در پیش نگرفته است؛ بلکه به تعبیر یکی از محققان معاصر، روضة الشهداء کتابی تاریخی نیست، بلکه اثری ادبی و رُمان تاریخی است[9] که شرایط اجتماعی و علمی و فرهنگی حاکم بر روزگار حیات نگارنده، آن را فراهم ساخته بود. به تعبیر دیگر، این اثر محصول دورهای است که نقد و بررسی علمی در مراکز علمی و آکادمیک ایران و ماوراء النهر چندان وجود نداشته و متنهای ادبی- داستانی همانند ابو مسلم نامهها و حمزهنامهها در دسترس مردم بوده که با از بین رفتن متنهای یاد شده، کتاب کاشفی جایگزین آنها شده است.[10]
یکی از نویسندگان معاصر نیز دربارهی شیوه و ارزش تاریخنگاری این اثر، چنین نظر داده است: «روضة الشهداء پیش از آنکه کتابی تاریخی باشد، داستانپردازی تاریخی است و چون داستانپردازی است، تخیلی هم هست و چون نویسندهی آن ادیب و انشانویس است، داستان آفرینی هم در آن مشاهده میشود».[11]
پذیرش فراگیر و استقبال مناسب از چنین آثاری از سوی عامهی مردم و حتی از سوی علما و دانشمندان، سبب شد تا این کتاب به سرعت جای خود را در محافل عزاداری شیعی و سنی باز کند؛ چندان که وعاظ و خطبا در ایران، در منابر و محافل، مصائب امام حسین و خاندانش را از روی این کتاب خواندهاند و تعبیر «روضهخوان» از این کتاب برای مجالس روضهخوانی، به عاریت گرفته شده است.[12]
نکتهی آخر در این باره آنکه از این کتاب، نسخههای متعددی در کتابخانهها موجود است و این نگاشته، چندین بار تلخیص و به چند زبان ترجمه شده که برخی از ترجمههای آن منظوم است.[13]
برخی از نمونهها
1. پیوستن ده هزار نفر از شامیان به فرماندهی عامر بن طُفَیْل به ابن زیاد![14] در حالی که به اتفاق مقتلنویسان و مورخان، هیچ سپاهی از شام در کربلا حضور نداشت.[15]
- ذکر برخی از نامهای جعلی از قبیل زُهَیْر بن حسان اَسَدی، سامر، حجر حجار، حماد بن انس، وقّاص بن مالک، شُرَیْح بن عُبَیْد، قَیْس بن مُنَبِّه، هاشم بن عُتْبَه، به عنوان اسامی افرادی در دو سپاه امام حسین (علیه السلام) و عمر سعد.[16]
- عروسی حضرت قاسم بدون ذکر هیچ مأخذی.[17] به نظر میرسد مقتلنویسان بعدی، این قصه را از این کتاب گرفتهاند.
2. المُنْتَخَب فی جمع المَراثی و الخُطَب (مشهور به «الفخری»)
مؤلف المُنْتَخَب، فخر الدین بن محمد بن علی طُرَیْحِی (979 – 1085) است. طُرَیْحِی را عالمی فاضل، فقیهی نبیل، محدثی جلیل القدر، دانشمندی ادیب، لغوی، شاعر، و از بزرگان علمای امامیه معرفی کردهاند. او صاحب آثار و تألیفات متعدد علمی و شروح و تعلیقاتی بر بعضی از آثار علمای گذشته در موضوعات اصولی، فقهی، حدیثی، رجالی، و… است که یکی از آنها مَجمَعُ البَحرَیْنِ و مَطْلَعُ النَّیِّرَیْن[18] در شرح لغات و مفردات قرآن و حدیث است. این کتاب نظیر النَّهایة فی غریب الحدیث و الأثر تألیف ابن اثیر، مجد الدین مبارک جَزَری (544 – 606 ق) از علمای اهل سنت به شمار میرود و در موضوع خود، اثری ارزنده و ماندگار، و در محافل علمی همواره مورد استفادهی محققان است.[19]
المُنْتَخَب را نمیتوان یک نگاشتهی تاریخی دربارهی زندگی امام حسین (علیه السلام) یا تاریخ قیام عاشورا یا مقتل سیّد الشّهداء (علیه السلام) دانست؛ بلکه مجموعهای از روایات و مراثی حزنانگیز و گریهآور است که در قالب نثر خطابی و شعر سامان یافته است. بیشتر مباحث این کتاب، دربارهی امام حسین (علیه السلام) و پارهای از آنها دربارهی برخی امامان دیگر است و به صورت جُنگ و کشکول، تدوین و نگارش یافته است. این اثر، دارای دو جزء و هر یک، دارای ده مجلس و هر مجلس، شامل چند باب است. در هر مجلس و هر باب، مباحثی متعدد و بیارتباط با هم مطرح شده است. وی در نگارش این کتاب بر نقلیات کتاب روضه الشهداء کاشفی اعتماد کرده و بسیاری از مطالب نادرست را از کتاب یاد شده نقل کرده است. طُرَیْحی بر خلاف سایر آثارش، در نگارش این کتاب، دقت علمی به خرج نداده است.[20] مرحوم محدث نوری، یکی از عوامل راه یافتن مطالب دروغ و بیاساس در مقاتل را، تسامح علما در این زمینه دانسته، آن را چنین معرفی میکند: «استقرار سیرهی علما در مؤلفات خود بر نقل اخبار ضعیفه و ضبط روایات غیر صحیحه، در ابواب فضایل و قصص و مصائب، و مسامحهی ایشان در این مقامات، خصوص مقام اخیر، چنان که مشاهد و محسوس است».[21]
متن کتاب، نشانگر آن است که وی ابتدا مطالب آن را در ایام محرّم در محافل و مجالس روضهخوانی میخوانده و سپس آن را در قالب مجالسنگاری، سامان داده است. اندیشمندان و حدیثشناسان، بر مؤلف این کتاب به سبب نقل گزارشها و نقلیات غیر معتبر و بیاساس، خرده گرفتهاند.[22] با این وجود، این اثر جایگاه خود را به خوبی در میان روضهخوانان باز کرده و بسیاری از نقلیات آن، در مقاتل بعدی منعکس شده و در قرون اخیر، زمینهی تحریفات بسیاری را در مقتلخوانی امام حسین (علیه السلام) فراهم ساخته است.
برخی از نمونهها
1. آمار هفت هزار نفر برای سپاه عمر سعد؛[23]
- انتساب جملهی اسقونی شربةٌ من الماء[24] به امام حسین (علیه السلام)، در حالی که در منابع معتبر نقل نشده است؛
- عروسی حضرت قاسم؛[25]
- کشته شدن ده هزار نفر از سپاه دشمن به دست امام حسین (علیه السلام) که چون تعداد لشکریان بسیار بودند، این تعداد کشته در سپاه آنان شکاف ایجاد نکرد؛[26]
- قصهی ساربان امام و جنایت شرمآور او نسبت به بدن مطهر آن حضرت در شب یازدهم محرم؛[27]
- گزارش قصهی شیر گریان بر امام.[28]
3. مقتل الحسین (علیه السلام)؛ (منسوب به ابومِخْنَف)
چنان که بیشتر اشاره شد، به سبب قدمت و اعتبار اخبار و گزارشهای ابومِخْنَف دربارهی حادثهی کربلا، از قرن ششم به بعد، برخی از اخبار جعلی و سست به این مورخ نسبت داده شده است که هیچ اثری از آنها، در منابع معتبر که به نقل گزارشهای ابومِخْنَف پرداختهاند، وجود ندارد. جعل اخبار دروغین و سست و بیمحتوا و انتساب آن به ابومِخْنَف در قرون بعدی تا آنجا پیش رفت که برخی در قرن اخیر، به نگارش کتابی با نام مقتل الحسین المشتهر بابی مِخْنَف دست یازیدهاند و آن را به این مؤلف بزرگ نسبت دادهاند.
برخی از نمونهها
1. گزارش اخبار مقتل از ابومِخْنَف و او از هشام و او از پدرش محمد بن سائب کلْبی! در حالی که هشام شاگرد ابومِخْنَف است و او از ابومِخْنَف روایت میکند؛[29]
- گزارش بازگشت امام حسین (علیه السلام) از راه کربلا به مدینه، هنگام شنیدن خبر کشته شدن مسلم و هانی، و پناه بردن حضرت به قبر جدش پیامبر و گریه کردن وی در آنجا،[30] که هیچ سند تاریخیای، آن را تأیید نمیکند؛
- سوار شدن امام (علیه السلام) بر هفت اسب و فرود آمدن از آنها به سبب توافق و نرفتن آنها به سوی کربلا،[31] که به این صورت در هیچ مقتلی نیامده است؛
- جریان کشته شدن طِرِمَّاح بن عَدی در کربلا،[32] با آنکه وی در کربلا حضور نداشت؛
- انتساب برخی از گفتهها به حضرت زینب همانند: «لَیْتَنِی کُنتُ قَبْلَ هَذَا الْیَوْمِ عَمْیَاء و…» هنگام شهادت حضرت علی اکبر،[33] که با شأن و مقام و صبر آن بانوی بزرگ سازگار نیست؛
- و افزون بر اینها، 25 تحریف یا تصحیف فاحش دیگر که در مقدمهی وَقْعَةُ الطف آمده است.
4. تَظَلُّم الزّهرا (س) مِنْ إهراق دِماء آل العباء
مؤلف این کتاب، رضی بن نبی قزوینی (زنده تا 1134 ق) است. تاریخ تألیف آن، سال 1118 قمری است. نگارنده در مقدمهی کتابش گفته است که این اثر، شرح کتاب ملهوف سید بن طاووس است و بیشتر مآخذ آن، منابع بحار الانوار از قبیل ملهوف، مجالس (امالی) شیخ صدوق، ارشاد شیخ مفید، منتخب طُرَیْحی، مُثیِر الاحزان، مَقاتل الطالبیین، مناقب آل ابیطالب، تَسْلِیَةُ الْمُجَالِس سید محمد بن ابیطالب حسینی است.[34] این کتاب، همانند ملهوف، در سه مقدمه و سه مسلک و خاتمه سامان یافته است که هر مسلک و خاتمه، دربردارندهی چند مجلس است:
مقدمهی نخست: برخی از معجزات و کرامات و مکارم اخلاقی و احتجاجات امام حسین؛
مقدمهی دوم: برخی از روایات در فضیلت گریستن و تباکی بر آن حضرت و دیگر ائمه؛
مقدمهی سوم: در روایات وارده در آداب عزاداری، به ویژه در تاسوعا و عاشورا؛
مسلک اول: در امور پیش از جنگ، که شامل شش مجلس است؛
مسلک دوم: در حوادث کربلا و شهادت امام حسین (علیه السلام) و یاران حضرت، که دارای چهار مجلس است؛
مسلک سوم: اسارت اهل بیت (علیه السلام) و رفتن به کوفه و شام، گزارش حضور اهل بیت (علیه السلام) در روز اربعین در کربلا و بازگشت آنان به مدینه، که دارای چهار مجلس است؛
خاتمهی کتاب بیش از 160 صفحه و شامل مباحثی همانند رجعت امام حسین (علیه السلام) در عصر حضرت حجت (علیه السلام) عقوبت و عذاب کشندگان امام حسین (علیه السلام)، قیام مختار و موضع حاکمان اُمَوی و عباسی در برابر قبر امام حسین (علیه السلام) است.
واعظ تبریزی خیابانی افزون بر آنکه بر برخی از گزارشهای این کتاب خرده گرفته و مؤلف آن را به سبب نقل چنین اخباری سرزنش کرده، گفته است که برخی از استنساخ کنندگان، در آن دست برده، دخل و تصرفهایی کردهاند.[35]
برخی نمونهها
1. مجروح شدن طِرِمّاح بن عَدی در روز عاشورا و گزارش او،[36] در حالی که طِرِمّاح در کربلا حضور نداشته است؛
- نقل گزارش منتخب طُرَیْحِی دربارهی کشته شدن ده هزار نفر از سپاه دشمن به دست امام حسین (علیه السلام) و توجیه و تأیید آن؛[37]
- زبان حال ذلیلانه و مرثیهی بیاساس زنان اهل بیت بر بالین امام.[38]
5. إکسیر العبادات فی أسرار الشهادات، مشهور به «أسرار الشهادة»
مؤلف این کتاب، ملا آقا بن عابد بن رمضان بن زاهد شیروانی دَرَبَندی حائری، معروف به فاضل دَرَبَندی (1285 یا 1286 ق)[39] است. دَرَبَندی را «شیخ فقیه نبیه، متکلم محقق مدقق، جامع معقول و منقول، عارف به فقه و اصول»[40] معرفی کردهاند. دَرَبَندی در این کتاب، به تفصیل به تشریح و تبیین حادثهی عاشورا پرداخته است. او این اثر را در 44 مجلس و دوازده مقدمه و یک خاتمه (که خاتمه نیز دارای سه مجلس است) نگاشته است. مدت نگارش این اثر، هجده ماه و تاریخ پایان نگارش آن، روز جمعه، پانزدهم ذی قعدهی سال 1272 قمری بوده است.[41]
این کتاب دارای ویژگیهایی است که در این میان، سه ویژگی آن برجسته به نظر میرسد:
1. تحلیلی بودن آن: مؤلف این کتاب، تنها به تدوین اخبار و توصیف وقایع نپرداخته است؛ بلکه به سبب آشنایی با حکمت و معقولات، و داشتن ذهنی خلاق و نقاد، در مواردی به تحلیل گزارشها و کیفیت جمع بین اخبار معارض نیز، پرداخته است.
- ضعیف و خرافه آمیز بودن بسیاری از مطالب آن: نویسنده در این اثر، افزون بر آنکه گزارشهای نادر و دور از واقعیت و در مواردی، خرافه آمیز نقل کرده، دست به توجیه آنها زده و دلایلی برای درستی آنها، بیان کرده است.
- مفصل بودن آن: این کتاب تا عصر خود، مفصلترین کتاب در تاریخ عاشورا بوده است و تا آن تاریخ، نگاشتهای به این تفصیل، فراهم نشده بود.[42]
اما دربارهی خود مؤلف، مرحوم محدث قمی مینویسد:
در مقام اخلاص کیشی نسبت به حضرت سیّد الشّهداء ارواحنا فداه و در اقامهی مصیبت و تعزیت و سوگواری آن مظلوم، بیاختیار بوده؛ به نحوی که در بالای منبر، از شدت گریه، غش میکرده و بیاختیار عمامه بر زمین میزده و گریبان چاک میکرده و نقل شده در روز عاشورا لباس خود را از بدن میکند و لُنگ میبست و خاک بر سر میریخت و گِل به بدن میمالید و به همان هیئت بر منبر میرفت.[43]
سخن دَرَبَندی دربارهی چگونگی بهرهگیری وی از کتابی که متعلق به یکی از روضهخوانان معاصر خود به نام سید جعفر بوده، در واقع بیانگر اساس سست و بیپایهی او در نقل گزارشهای مربوط به تاریخ عاشوراست.[44]
این اثر به سبب داشتن اخبار و گزارشهای سست و بیاساس، از همان آغاز هدف نقد و خردهگیری معاصران نویسنده و اندیشمندان بعدی قرار گرفته است؛ چنان که حدیثشناسان و اندیشمندانی همانند محدث نوری،[45] تنکابنی،[46] آقا بزرگ تهرانی،[47] سید محسن امین[48] و استاد مطهری[49] بر این کتاب، ایرادهای بسیاری گرفتهاند.
به گزارش آقا بزرگ تهرانی، دَرَبَندی خود، این کتاب را از فصل «مقام وحدة الحسین» به بعد در سیزده باب (که هر باب شامل چند مجلس است) ترجمه، و به نام ناصر الدین شاه، سعادات ناصری نامگذاری کرد که بارها چاپ شده است.[50] همچنین شخصی به نام میرزا محمد حسین بن علی اکبر این کتاب را به فارسی برگرداند و با عنوان انوار السعادة فی ترجمة اسرار الشهادة در تبریز چاپ کرد.[51] به سبب عربی بودن متن اسرار الشهادات و تفصیل آن، دَرَبَندی بعدها مقتلی مختصر و فارسی با نام سرمایهی ایمان و جواهر ایقان در ترجمه و شرح اسرار الشّهادات[52] نوشت که این نیز چاپ شده است.[53]
شایان توجه است که چاپ قدیم اکسیر العبادات، مطالب خلاف واقع بیشتری دارد؛ اما در چاپ و تحقیق جدید آن، برخی از این گونه مطالب، حذف شده است.[54]
صرف نظر از اساس نادرست و غیر علمی نویسنده، از کتابی با این گستردگی، با توجه به سرعت در تألیف آن، که گفته شده در هجده ماه نوشته شده است، و با توجه به امکانات اندک آن روزگار در شناسایی منابع معتبر، تا چه رسد به گزینش و استفاده از آنها، نمیتوان انتظار دقت و موشکافی علمی در گزینش صحیح و ارائهی گزارشهای معتبر در نقل حادثهی عاشورا داشت.
برخی از نمونهها
چنان که اشاره شد، این اثر گزارشهای نادرست، موهِن، عجیب و افسانهای بسیاری دارد؛ چندان که گزارش فهرستوار آنها، خود چند صفحه را دربرمیگیرد و از حوصلهی این نوشتار خارج است. از این رو تنها به ذکر چند نمونه اکتفا میکنیم:
1. گزارش ناپذیرفتنی کیفیت خروج امام حسین (علیه السلام) به همراه خاندانش از مدینه با موکب مجلل و با شوکت و با چهل محمل حریر و دیباج همانند حاکمان و پادشاهان؛[55]
- گزارش افسانهای و خیالی آمار لشکر عمر سعد بالغ بر یک میلیون و شش صد هزار نفر[56] و در جای دیگر، 460 هزار نفر و کشته شدن 330 هزار نفر از آنان به دست امام حسین (علیه السلام) و 25 هزار نفر به دست حضرت عباس (به جز مجروحان) و 25 هزار نفر به دست دیگر بنی هاشم و جان سالم به در بردن تنها 80 هزار نفر از آنان![57] وی در جای دیگر، تعداد کشتههای دشمن را به دست امام حسین (علیه السلام) به چهارصد هزار نفر و تعداد سپاه را به پانصد هزار نفر رسانده است؛[58]
- هفتاد[59] یا 72 ساعت بودن روز عاشورا؛[60]
- نام بردن از افرادی به عنوان یاران امام حسین (علیه السلام) یا افراد سپاه عمر سعد که در هیچ منبع معتبری نام آنان یافت نمیشود؛ از جمله عبدالله بن شَقیق،[61] اسحاق بن مالک اشتر،[62] کثیر بن یحیی انصاری،[63] مارد بن صُدَیْف تَغْلِبی،[64] غلامی به نام «مبارک»،[65] مسعود هاشمی[66] و…؛
- قصهی ساربان امام و جنایت او نسبت به بدن مطهر آن حضرت (علیه السلام) در شب یازدهم محرم.[67]
6. الدَّمْعَةُ السَّاکبَة
محمد باقر بهبهانی (1285 ق) نویسندهی این کتاب است. وی زندگانی ائمه (علیه السلام) را در چند جلد نگاشته است که دو جلد آن (جزء چهارم و پنجم) در چهارده فصل، به امام حسین (علیه السلام) و عاشورا اختصاص دارد. او از شاگردان و مریدان فاضل دَرَبَندی بوده و در این کتاب با تعبیر «قال الفاضل» از او نقل کرده است.
واعظ تبریزی خیابانی، از این نویسنده ستایش کرده و به نقل از شیخ محمود عراقی در کتاب دار السلام فی مَن فاز بسلام الامام دربارهی او گفته است: «ذکر مصائب مینمود؛ به طوری که در آن عصر و بلد (نجف) متعارف بود. از کتابهای مقتل فارسی مثل روضة الشّهداء و مُحْرِقُ القلوب[68] و مانند اینها کتابی به دست میگرفت و میخواند و چون نیت خالص بود، تأثیری تمام مینمود».[69]
بهبهانی، در نقل گزارش عاشورا، از کتاب منتخب طُرَیْحی بسیار بهره برده است. منابع دیگر او عبارتاند از: بحار الانوار، عوالم العلوم، تَظَلُّم الزَّهراء، مسند البتول، تذکار الحزین، جامع الأخبار، نور العین، مهیّج الاحزان، معدن البکاء او المصائب، مقتل منسوب به ابومِخْنَف و تفسیر منسوب به امام عسکری (علیه السلام).
برخی از نمونهها
1. سخنان امام حسین (علیه السلام) پس از شهادت حضرت عباس و طلب آب برای طفل شیرخوار، و اجابت حضرت علی اکبر برای آوردن آب؛ در حالی که مسلّم است علی اکبر پیش از حضرت عباس شهید شده بود؛[70]
- نقل گفتو گوی امام حسین (علیه السلام) با سکینه دربارهی شهادت حضرت علی اکبر و امر کردن سکینه به صبر و انتساب همهی اینها به آثار شیخ مفید؛[71] در حالی که در آثار شیخ مفید چنین مطلبی نیست؛
- باقی ماندن جنازهی حضرت عباس در محل شهادتش به علت کثرت جراحات پیکر او، تا جایی که امام حسین (علیه السلام) نتوانست او را به محل جنازههای شهدای دیگر ببرد.[72] در حالی که چنین مطلبی در هیچ یک از منابع معتبر نیامده است.
7. ناسخ التواریخ
کتاب ناسخ التواریخ یک دورهی تاریخ جهان از حضرت آدم تا عصر مؤلف است که محمد تقی سپهر (1216 – 1279 ق) آن را نگاشته است. او به دستور محمد شاه قاجار (سومین شاه سلسلهی قاجار) و با حمایت حاج میرزا آقاسی (صدر اعظم شاه) به نگارش تاریخ مفصل جهان همت گماشت. او این کار مهم را در سال 1258 قمری در اواسط سلطنت محمد شاه آغاز کرد و تألیف دو جلد اول آن به قطع رحلی تا سال 1263 قمری طول کشید. کتاب ناسخ التواریخ در چهار دوره تنظیم یافته است:
دورهی اول: از هبوط آدم (علیه السلام) تا هجرت پیامبر اسلام (دو جلد): جلد اول از هبوط تا ولادت حضرت عیسی، و جلد دوم از ولادت حضرت عیسی تا هجرت پیامبر اسلام؛
دورهی دوم: از هجرت رسول خدا به بعد (6 جلد):
جلد اول: تاریخ و سیرهی پیامبر از سال اول هجرت تا سال یازدهم؛
جلد دوم: تاریخ خلفا مشتمل بر شرح خلافت ابوبکر و عمر و عثمان و شرح حال صحابه؛
جلد سوم: شرح حال حضرت علی (علیه السلام)؛
جلد چهارم: شرح حال حضرت فاطمه (س)؛
جلد پنجم: شرح حال حضرت امام مجتبی (علیه السلام)؛
جلد ششم: شرح حال امام حسین (علیه السلام)؛
دورهی سوم: که به دستور ناصر الدین شاه به تألیف آن پرداخت، شامل تاریخ قاجار است (سه جلد).
دورهی چهارم: تاریخ زندگانی ائمه اطهار (علیه السلام) هر چند محمد تقی سپهر قصد داشت برای هر کدام از امامان معصوم (علیه السلام) کتاب مستقلی بنویسد، اجل به او مهلت نداد. پس از او یکی از دو فرزندش به نام عباس قلی خان که او را سپهر ثانی میخواندند، به تکمیل کار پدر پرداخت و در عصر مظفر الدین شاه (1314 – 1324 ق) کتابهای زیر را به عنوان دورهی چهارم ناسخ تألیف کرد:
- ناسخ التواریخ، طُراز المُذهَّب در شرح حال حضرت زینب (س)؛
– ناسخ التواریخ، تاریخ زندگانی امام زین العابدین (علیه السلام)؛
– ناسخ التواریخ، تاریخ زندگانی امام موسی کاظم (علیه السلام) (سه جلد).
پس میتوان گفت که ناسخ التواریخ در چاپ اول، شانزده جلد به قطع بزرگ رحلی بود که یازده جلد آن را محمد تقی سپهر نوشته بود و پنج جلد آن را پسرش عباس قلی خان تألیف کرد.[73] محل بحث ما در اینجا، جلد مربوط به زندگانی و شهادت امام حسین (علیه السلام) است.
برخی از نمونهها
1. گزارش پراکنده شدن سپاه امام حسین (علیه السلام) در شب عاشورا و ماندن تنها خویشاوندان و خاصان حضرت؛[74] در حالی که چنین ادعایی با هیچ یک از مستندات تاریخی، سازگار نیست؛
- گزارش افسانهای طِرِمّاح بن عَدی از بازگشت سر امام (علیه السلام) به تن و دیدن پیغمبر در قتلگاه و …؛[75] با اینکه طِرِمّاح در کربلا حضور نداشت و تنها در میانهی راه با امام دیداری داشت و پیش از آنکه خود را به کربلا برساند، خبر شهادت امام را شنید و برگشت؛
- قصهی ساربان امام و جنایت او که پیشتر از بعضی مقاتل تحریفگستر دیگر نیز نقل شد.[76]
8. تذکرة الشهداء
مؤلف این کتاب، آیت الله ملا حبیب الله شریف کاشانی[77] (1340 ق) از علمای برجستهی عهد قاجار است که تألیفات بسیاری در علوم مختلف دارد که یکی از آنها، کتاب مفصل تذکرة الشهداء در تاریخ عاشوراست. آثار علمی به جا مانده از مرحوم آیت الله شریف کاشانی، که در سالهای اخیر تعدادی از آنها با همت بعضی از بازماندگانش احیا و تجدید چاپ شده، بیانگر رتبهی بالای علمی او است. برخلاف سایر آثار علمی آیت الله شریف کاشانی که نوعاً از دقت و عمق علمی برخوردارند، تَذْکِرة الشهداء دارای برخی گزارشهای ضعیف و مخدوش است. چنان که پیشتر در معرفی منتخب طُرَیْحی گفته شد، گویا علت عدم دقت برخی از بزرگان علمی در نقل اخبار مربوط به مقتل، تسامح آنان در این مقوله بوده که مثل سایر علوم و مقولهها، آن را درخور دقت و بررسی علمی نمیدانستند. براساس گفتهی مؤلف، او این کتاب را در سال 1306 قمری، یعنی در 44 سالگی، برای مرثیهخوانان، مداحان و تودهی مردم نگاشته است.[78]
برخی از نمونهها
1. حضور چهارصد نفر از مفتیهایی که فتوا به قتل امام حسین (علیه السلام) داده بودند در کربلا؛ از جمله ظفر بن ملجم، و انداختن عصا به سوی امام (علیه السلام) به جای استفاده از نیزه و شمشیر؛[79]
- نشان دادن سپر خونین حضرت عباس به مادرش ام البنین توسط حضرت زینب، و بیهوش شدن وی در مدینه؛[80]
- درخواست سکینه از پدرش امام حسین (علیه السلام) هنگام وداع، که از اسب پیاده شود و او را همانند یتیمان نوازش کند که حضرت پذیرفت و او را در میان خیمهگاه و میدان در آغوش نشاند و نوازش کرد؛[81]در حالی که این داستان در هیچ یک از منابع قدیمی نیامده است
- دادن یک رشته مروارید از سوی امام حسین (علیه السلام) به یکی از لشکریان دشمن، به این سبب که هنگام بیرون آمدنش از خانه، دختر آن دشمن به او گفته بود که از این سفر برایش سوغات بیاورد؛[82]
- خودداری ذوالجناح از راه رفتن، هنگام سوار شدن امام بر آن، و حرکت با این شرط که حضرت در قیامت بر او سوار شده، امت گناهکار را شفاعت کند؛[83]
- پاره کردن بند قنداق توسط طفل شیرخوار و خود را از گهواره به زمین انداختن، هنگام شنیدن صدای یاری خواستن امام حسین (علیه السلام).[84]
هیچ یک از این موارد، مستند تاریخی ندارد.
9. معالی السِّبْطَیْن فی احوال السِّبْطَیْن الامامَیْن الحسن و الحسین (علیه السلام)
محمد مهدی حائری مازندرانی (1300 – 1385 ق) مؤلف کتاب معالی السِّبْطَیْن فی احوال الحسن و الحسین (علیه السلام)، هر چند این کتاب را در شرح حال امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) نگاشته، بیشتر آن را به زندگی امام حسین اختصاص داده است. او در نگارش این اثر، از منابع ضعیف و غیر قابل اعتماد، از جمله روضة الشهداء، منتخب طُرَیْحی، مقتل الحسین (علیه السلام) منسوب به ابومِخْنَف، مدینة المعاجز، ناسخ التواریخ، اسرار الشهادات، تظلّم الزهراء و… بهره برده و ناگزیر تحریفات بسیاری در نگاشتهی او راه یافته است.
برخی از نمونهها
1. نسبت دادن سخن «لیتنی کنتُ قبل هذا الیوم عمیاء…» به حضرت زینب هنگام رو به رو شدن با جنازهی حضرت علی اکبر؛[85]
- حضور لیلا در کربلا و خارج شدن وی از خیمه با پا و سر برهنه هنگام شهادت علی اکبر؛[86] در صورتی که هیچ سند تاریخی قدیمی دربارهی حضور او در کربلا وجود ندارد؛
- اینکه شمر سر امام (علیه السلام) را از قفا برید؛ چون حضرت به شمر گفت که شمشیر جای بوسیدن پیامبر را نخواهد برید، و چون شمر هر رگ و استخوانی را از سر حضرت قطع میکرد، امام میگفت: «و اجدّاه، وا ابالقاسماه…»؛[87]
- قصهی ساربان امام و جنایت او نسبت به بدن مطهر حضرت در شب یازدهم محرم.[88]
10. نورُ العین فی مشهد الحسین (علیه السلام)
این کتاب منسوب به ابراهیم بن محمد بن ابراهیم بن مَهْران شافعی اشعری، معروف به ابو اسحاق اسفراینی (417 یا 418 ق) است. این اثر بدون فصلبندی و عنوانبندی است. نویسنده برای گزارشهای خود سند ارائه نکرده و تنها هر گزارش را با تعبیر «قال الرّاوی» آغاز کرده است، از این رو سبک نگارشی آن شبیه داستان و عامهپسند است. برخی از محققان بر این باورند که کتاب یاد شده، ساختگی و منسوب به اسفراینی است؛ چرا که اسلوب نگارش آن با نوشتههای قرن چهارم، سازگاری ندارد.[89] در تأیید این سخن، اضافه میکنیم که در متن کتاب عبارتی دربارهی محل دفن سر امام حسین (علیه السلام) وجود دارد که گمان متأخر بودن این اثر را به یقین تبدیل میکند و آن عبارت این است : «و روی عن طائفة الفاطمیّة الذی (الذین) حکموا مصر، انّ الرّأس وصلت الیهم و دفنوها فی مشهد (المشهد) المشهور».[90] بر اساس گزارش مورخان تاریخ فاطمیان، انتقال سر از عسقلان به مصر و دفن آن در قاهرهی مصر و ساختن بنای باشکوه بر آن، پس از سال 548 بوده است؛[91] یعنی 130 سال پس از مرگ اسفراینی! گزارش شده است که طلائع بن رُزَّیک، وزیر شیعی خلیفهی فاطمی، فائز بالله، پس از او انتقال سر به قاهره در سال 549، بنای باشکوهی بر آن ساخت.[92]
اما دربارهی اعتبار و ارزش گزارشهای این کتاب، باید گفت: بسیاری از گزارشها و مطالب آن ضعیف، جعلی و سخیف است و نزد محققان، هیچ اعتباری ندارد؛ چنان که شهید قاضی طباطبایی این کتاب را «از کتب بسیار ضعیف و غیر قابل اعتماد»[93] و «مجعول و ضعیف و مجهول المؤلف»[94] دانسته و بر این باور است که «مقتل اسفراینی پر از جعلیات و نقلیات قصهسرایان است».[95]
نکتهی آخر آنکه اگر در انتساب این کتاب به اسفراینی تردید نکنیم، باید دانست که او یک سنّی اشعری مسلک، و به اعتقاد صاحب بن عبّاد، یک آتش سوزنده بوده است.[96] از این رو نمیتوان به مطالب این کتاب اعتماد کرد.
برخی از نمونهها
- آمدن گروهی از فرشتگان و نیز جنّیان مؤمن نزد امام حسین (علیه السلام) برای یاری، هنگام خروج حضرت از مدینه و نپذیرفتن امام، که هیچ مستند تاریخی ندارد؛[97]
- گزارشهای نادرست و محرّف از جریان قیام مسلم در کوفه، از جمله عدم اقدام مسلم به ترور ابن زیاد در خانهی هانی (پس از پیشنهاد این امر توسط هانی) به این علت که یک منادی، او را از این کار بازداشته است[98] و کشته شدن 1100 نفر از سپاه 1800 نفری ابن زیاد توسط مسلم در درگیری کوفه پیش از دستگیری مسلم؛[99]
- کشته شدن 1600 نفر به دست امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا.[100]
منبع: کتاب مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام/ تحقیق و تنظیم: مهدی پیشوایی/ مؤلف: جمعی از نویسندگان / انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
[1]. واعظ کاشفی، روضة الشهداء، تصحیح محمد رمضانی، ص 14 – 15.
[2]. همان، ص 11.
[3]. همان، ص 14.
[4]. همان.
[5]. همان، ص 354. از جملهی اخیر دانسته میشود که این اثر پیش از محرم 847، یعنی در سال 846 نگاشته شده است که اگر به این تاریخ، 61 سال افزوده شود، 907 میشود، نه 908 که بسیاری گفتهاند.
[6]. برای آگاهی بیشتر دربارهی شرح حال و مذهب کاشفی و نیز کتاب روضة الشهداء، ر. ک: رسول جعفریان، «ملا حسین واعظ کاشفی و روضة الشهداء، در: رسول جعفریان، مقالات تاریخی، ج 1، ص 167 – 210. این مقاله قبلاً در دو منبع با تفاوت در عنوان آمده است: 1. آینهی پژوهش، سال ششم، 1374 ش، ش 33، ص 20 به بعد؛ 2. رسول جعفریان، تأملی در نهضت عاشورا، ص 319 – 359.
[7]. ملا عبدالله افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفُضَلاء، تحقیق سید احمد حسینی، ج 2، ص 186.
[8]. همان، ص 190. علامه میرزا ابو الحسن شعرانی در دفاع از کاشفی و در جهت اثبات اعتبار روضة الشهداء مینویسد: «او مردی جامع، عالم و متبحر بود؛ در شهر هرات میزیست؛ معاصر صاحب روضة الصفا و امیر علی شیر وزیر علم دوست بود. آنقدر کتب ادب و تواریخ و وسایل که آن وقت در هرات بود، در هیچ زمان در هیچ شهر فراهم نشد؛ از غایت حرص و ولعی که وزیر مزبور به علم، مخصوصاً به تواریخ داشت.» (شیخ عباس قمی، ترجمهی نفس المهموم، ترجمهی میرزا ابو الحسن شعرانی، ص 277 – 278). یادآوری میشود که در اینجا کثرت منابع و وسایل در آن زمان در هرات و دسترسی کاشفی به آنها، و حتی استناد او به بیش از چهل منبع در روضة الشهداء (رسول جعفریان، تأملی در نهضت عاشورا، ص 340 – 345) محل بحث و انکار نیست. آنچه در اینجا محل بحث است، مستندات کاشفی در بخش مقتل امام حسین (علیه السلام) و حادثهی عاشورا از کتاب روضة الشهداء است. چنان که در متن آمده، او در این بخش، کمتر منابع گزارشهای خود را معرفی کرده (تا میزان اعتبار آنها سنجیده شود) و آنچه هم که نام برده، برای اثبات اعتبار آنها کفایت نمیکند؛ زیرا این منابع – چنانکه از نام آنها پیداست- چندان معتبر نیستند و نمیتوان به آنها اطمینان کرد و منابعی مانند مقتل فارسی خوارزمی (نور الائمة) و مقتل ابو المفاخر رازی که کاشفی از آنها نام برده، بیشتر در قالب شعر بوده است و دقیقاً معلوم نیست گزارشهای منثور آنها چقدر بوده است؛ جز اینکه این منقولات در منابع متقدم نیامده است.
[9]. رسول جعفریان، تأملی در نهضت عاشورا، ص 354.
[10]. همان.
[11]. محمد اسفندیاری، کتابشناسی تاریخی امام حسین (علیه السلام)، ص 92.
[12]. خوانساری، روضات الجنّات، تحقیق اسدالله اسماعیلیان، ج 3، ص 230.
[13]. برای آگاهی از نسخهها، تلخیصها و ترجمههای این کتاب ر. ک: ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری، ترجمهی یو. ا. برگل، ترجمه (فارسی) یحیی آرینپور و دیگران، ج 2، ص 903 – 912؛ احمد منزوی، فهرست واژهی کتابهای فارسی، ج 3، ص 1661 – 1664. گویا مؤثرترین عامل نشر و شیوع این کتاب، موقعشناسی نویسندهی آن بوده است؛ زیرا شیعیان و درویشان صفوی در آن زمان نیاز شدیدی به چنین منبعی داشتند؛ هنوز تشیع فقاهتی در ایران رونق نگرفته و ارشاد شیخ مفید به فارسی ترجمه نشده بود. پس از رواج این کتاب، دیگر ترجمهی ارشاد نمیتوانست جایگزین روضة الشهداء شود که چنان بیان و نثر ادبی و شعرهای گزیده شدهی شیوا و دلپذیری داشت.
[14]. واعظ کاشفی، روضة الشهداء، تصحیح محمد رمضانی، ص 223.
[15]. مسعودی، مُرُوجُ الذَّهب، تحقیق محمد محی الدین عبد الحمید، ج 3، ص 257؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ج 2، ص 161.
[16]. واعظ کاشفی، روضة الشهداء، تصحیح محمد رمضانی، ص 283، 304.
[17]. همان، ص 321- 322.
[18]. میرزا محمد علی مدرس، ریحانة الادب، ج 3، ص 30 – 31. نیز ر. ک: طُرَیْحی، مجمع البحرین، تحقیق سید احمد حسینی، مقدمهی محقق. برای آگاهی بیشتر دربارهی نسب، سال تولد و وفات، شخصیت و آثار طریحی ر. ک: همان، ج 1، مقدمهی محقق. حسینی در این مقدمه، منابعی که به ترجمه و شرح حال طریحی پرداختهاند، فهرست کرده است که برخی از آنها عبارتاند از: افندی اصفهانی، ریِاضُ العُلَماء و حِیاضُ الفُضَلاء، تحقیق سید احمد حسینی، ج 4، ص 332- 335؛ خوانساری، روضات الجَنَّات فی احوال العلماء و السادات، تحقیق اسدالله اسماعیلیان، ج 5، ص 349 – 353؛ شیخ عباس قمی، الکنی و الاْلقاب، مقدمهی محمد هادی امینی، ج 2، ص 448.
[19]. بنا به گزارش شیخ حر عاملی، طُرَیْحی نگاشتهی دیگری با عنوان مقتل الحسین داشته که غیر از کتاب المنتخب است (محمد حسن حر عاملی، امل الآمل، تحقیق سید احمد حسینی، ج 2، ص 215). این کتاب مخطوط و چاپ نشده است و آقا بزرگ تهرانی، نسخهای از آن را در کتابخانهی محمد علی خوانساری در نجف، دیده است (آقا بزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 22، ص 27). گفته میشود که کتاب طُرَیْحی دربارهی مقتل، به صورت کبیر و متوسط و صغیر بوده و کتاب المنتخب، همان مقتل متوسط است (طریحی، مجمع البیان، تحقیق سید احمد حسینی، مقدمه محقق).
[20]. طبق نقل بعضی از علمای مُطلع ساکن نجف اشرف، مرحوم طریحی، این کتاب را در دوران جوانی، هنگام اقامت در روستای طُریح، و پیش از ورود به حوزهی علمیهی نجف و کسب مراحل عالی علمی، نوشته بود و بعدها راضی به رونویسی و نثر آن نبود؛ اما دیگر فایده نداشت و ذاکران، آن را رونویسی میکردند و جمعآوری آن ممکن نبود. طبق این نقل، از نوادگان او، دو روحانی فاضل به نامهای شیخ عباس و شیخ عبد المولی در حوزهی نجف بودند و شیخ عباس، به تدوین منتخب در دوران جوانی جدش در طُریح تأکید داشت.
[21]. محدث نوری، لؤلؤ و مرجان، ص 187.
[22]. میرزا محمد اشراقی، الاربعین الحسینیة، ص 14، 56، 208.
[23]. طریحی، المنتخب للطریحی، تصحیح فضال علی، ص 37.
[24]. همان، ص 452.
[25]. همان، ص 365 – 367.
[26]. همان، ص 451.
[27]. همان، ص 90 – 92.
[28]. همان، ص 322 – 323.
[29]. ابومِخْنَف، مقتل الحسین و مَصرعُ اهل بیته و أصحابه فی کربلا، تحقیق حسن غفاری، ص 2.
[30]. همان، ص 39.
[31]. همان، ص 48 – 49.
[32]. همان، ص 72.
[33]. همان، ص 82.
[34]. سید رضی بن نبی قزوینی، تَظَلَّم الزَّهراء من إهراق دِماء آل العباء، ص 6.
[35]. ر. ک: ملاعلی واعظ خیابانی تبریزی، وقایع الایّام فی تتمة محرّم الحرام، تحقیق محمد الوانساز خویی، ج 2، 524- 525.
[36]. سید رضی بن نبی قزوینی، تَظَلُّم الزَّهراء من إهراق دِماء آل العباء، ص 227.
[37]. همان، ص 208.
[38]. همان، ص 218 – 223.
[39]. آقا بزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج11، ص 279.
[40]. شیخ عباس قمی، الفوائد الرضویّة فی أحوال علماء المذهب الجعفریة، ج 1، ص 54.
[41]. فاضل دربندی، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، تحقیق محمد جمعه بادی و عباس ملاعطیه جمری، ج 3، ص 919.
[42]. محمد اسفندیاری، کتابشناسی تاریخی امام حسین (علیه السلام)، ص 111.
[43]. شیخ عباس قمی، الفوائد الرضویّة فی أحوال علماء المذهب الجعفریّة، ج 1، ص 54؛
[44]. فاضل دربندی، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، تحقیق محمد جمعه بادی و عباس ملاعطیه جمری، ج 2، ص 305 -306.
[45]. محدث نوری، لؤلؤ و مرجان، ص 167 – 169، 195.
[46]. میرزا محمد تنکابنی، قصصُ العلماء، ص 108.
[47]. آقا بزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 2، ص 279.
[48]. سید محسن امین، اعیان الشیعة، تحقیق حسن امین، ج 2، ص 88.
[49]. مرتضی مطهری، حماسهی حسینی، ج 1، ص 55.
[50]. آقا بزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 2، ص 279 و ج 12، ص 179 – 180.
[51]. همان، ج 2، ص 429.
[52]. همان، دیباچهی کتاب. ص 3، اما ناشر در آغاز کتاب، نام آن را «جواهر الایقان و سرماهی ایمان» نهاده است.
[53]. همان، ج 5، ص 264.
[54]. فاضل دربندی، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، تحقیق محمد جمعه بادی و عباس ملاعطیه جمیر، ج 1، ص 29. برای نمونه در چاپ قدیم (منشورات اعلمی، تهران، [بیتا]، مجلس دهم، ص 345، دربندی آمار سپاه دشمن را به نقل از مقتل ابن عصفور بحرانی، 460 هزار نفر گفته که 330 هزار نفر آن به دست امام حسین (علیه السلام)، 25 هزار نفر (غیر از مجروحان) به دست حضرت عباس، و 25 هزار نفر دیگر به دست سایر بنی هاشم کشته شدند و از لشکر عمر سعد تنها هشتاد هزار نفر باقی ماند. این گزارش در چاپ جدید (ج 2، ص 545) حذف شده است.
[55]. همان، ج 2، مجلس دهم، ص 627 – 629. در گزارش حرکت امام حسین (علیه السلام) از مدینه، در این باره قدری توضیح خواهیم داد.
[56]. همان، ج 3، مجلس سیزدهم، ص 43.
[57]. همان، ص 345 (چاپ قدیم). چنان که گفته شد، این نقل در چاپ جدید این اثر، حذف شده است. (همان، ج 2، ص 545).
[58]. همان، ج 3، مجلس سیزدهم، ص 39.
[59]. همان، ص 43.
[60]. همان، ص 40.
[61]. همان، ج 2، ص 275.
[62]. همان، ص 284.
[63]. همان، ص 290.
[64]. همان، ص 499.
[65]. همان، ص 299.
[66]. همان، ص 298.
[67]. همان، ج 3، ص 157- 162.
[68]. مُحْرِقُ القلوب تألیف مرحوم ملا مهدی نراقی (1209 یا 1211 ق)، پدر ملا احمد نراقی مؤلف معراج السعادة (در اخلاق اسلامی) است. مرحوم ملا مهدی نراقی در عصر خود از علمای بزرگ و طراز اول شیعه در ایران بوده و آثار علمی متعددی دارد. فرزندش ملا احمد نیز در علم و فضل و وارستگی راه پدر را رفته است. در سال 1381 شمسی نکوداشتی برای این دو فاضل نراقی در حوزهی علمیهی قم برگزار گردید و تعدادی از آثار آنها احیا و تجدید چاپ شد. برخلاف سایر آثار مرحوم ملا مهدی، مُحْرِقُ القلوب در مقتل، از دقت علمی برخوردار نیست و شامل مطالبی بیاساس و ضعیف و نپذیرفتنی میباشد؛ چنان که هدف انتقاد مرحوم محدث نوری قرار گرفته است (محدث نوری)، لؤلؤ و مرجان، ص 163 – 164). این کتاب، به زبان فارسی و مفصّل است و دارای دو مقدمه و بیست مجلس میباشد.
[69]. ملاعلی واعظ خیابانی تبریزی، وقایع الایام فی تتمة محرّم الحرام، تحقیق محمد الوانساز خویی، ج 2، ص 485.
[70]. محمد باقر بهبهانی، الدَّمْعَةُ السَّاکبَة، تصحیح حسین اعلمی، ج 4، ص 327.
[71]. همان، ص 332.
[72]. همان، ص 324.
[73]. برگرفته از میرزا محمد تقی سپهر کاشانی، ناسخ التواریخ، امام حسین (علیه السلام) بازنویسی و تهذیب و تکمیل محمد مهدی اشتهاردی، ص 28 – 31، مقدمه؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج 24، ص 6-7. برای آگاهی بیشتر دربارهی شرح حال سپهر و کتاب ناسخ التواریخ رجوع شود به: یحیی آرینپور، از صبا تا نیما، ج 1، ص 189- 191.
[74]. میرزا محمد تقی سپهر کاشانی، همان، ج 6، ص 237.
[75]. همان، ص 299.
[76]. همان، ص 434 – 435.
[77]. دربارهی شخصیت و آثار وی، ر. ک: عبدالله موحدی، ملا حبیب الله شریف کاشانی فقیه فرزانه، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1376 ش.
[78]. ملا حبیب الله شریف کاشانی، تذکرة الشهداء، ص 453.
[79]. همان، ص 279 – 280.
[80]. همان، ص 443.
[81]. همان، ص 311.
[82]. همان، ص 325.
[83].همان، ص 312.
[84]. همان، ص 220.
[85]. محمد مهدی حائری مازندرانی، مَعَالِی السِّبْطَیْن فی احوال السَّبْطَیْن الامامین الحسن و الحسین، ج 1، ص 252.
[86]. همان، ص 255.
[87]. همان، ج 2، ص 24.
[88]. همان، ص 35- 36.
[89]. سید عبد العزیز طباطبایی، اهل البیت فی المکتبة العربیة، ص 655، ش 839. در تأیید سخن فوق باید گفت که منابع متقدم که به شرح حال اسفراینی پرداختهاند، در فهرست آثار او، از چنین اثری یاد نکردهاند (ابن عساکر، تَبیینُ کذْبِ المُفْتَری، تحقیق احمد حجازی السقا، ص 240 – 241؛ ابن خلکان، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، ج 1، ص 28؛ عبد الوهّاب بن علی سُبکی، طبقات الشافعیة الکبری، تحقیق عبد الفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، ج 4، ص 257؛ ذهبی، سیر أعلام النُّبلاء، تحقیق مصطفی عبد القادر عطا، ج 11، ص 185 – 187؛ ابن کثیر، البدایة و النّهایة، تحقیق مکتب تحقیق التراث، ج 12، ص 30). اسماعیل پاشا نخستین کسی است که به نقل از وفیات الاعیان این کتاب را به اسفراینی نسبت داده است (پاشا بغدادی، هدیة العارفین، ج 1، ص 8). با مراجعه به کتاب وفیات، مسلم شد چنین چیزی در آن وجود ندارد. پس از اسماعیل پاشا، یوسف الیان سرکیس (یوسف الیان سرکیس، مُعجَم المطبوعات العربیة و المعربة، ج 1، ص 436) و آقا بزرگ تهرانی (آقا بزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج 17، ص 72 – 73)، این کتاب را به اسفراینی نسبت دادهاند که به نظر میرسد مستند آنان تنها گفتهی اسماعیل پاشا باشد.
[90]. ابو اسحاق اسفراینی، نور العین فی مشهد الحسین (علیه السلام)، ص 99.
[91]. شهاب الدین احمد نویری، نِهَایَةُ الإرْب فی فنون الأدب، ج 20، ص 300.
[92]. عبد الحسین احمد امینی، الغدیر، ج 4، ص 349. البته دفن سر مطهر امام حسین (علیه السلام) در مصر، یکی از اقوال غیر قابل اعتماد در این باره است که در جلد دوم این کتاب، این اقوال، نقل و بررسی خواهد شد.
[93]. قاضی طباطبایی، تحقیق دربارهی اول اربعین حضرت سیّد الشّهداء، ص 60.
[94]. همان، ص 221.
[95]. همان، ص 640.
[96]. ابن عساکر، تَبیینُ کذْبِ الْمُفْتَری، تحقیق احمد حجازی السقاء، ص 241؛ عبد الوهّاب بن علی سُبکی، طبقات الشافعیّة الکبری، تحقیق عبد الفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، ج 4، ص 257؛ ذهبی، سیر أعلام النُّبَلاء، تحقیق مصطفی عبد القادر عطا، ج 11، ص 186؛ شیخ عباس قمی، الکنی و الالقاب، مقدمهی محمد هادی امینی، ج 2، ص 26.
[97]. ابو اسحاق اسفراینی، نور العین فی مشهد الحسین (علیه السلام)، ص 25 – 26.
[98]. همان، ص 33.
[99]. ر. ک: همان، ص 37 – 40.
[100]. همان، ص 67.